responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 691

حوران

نویسنده (ها) : محمدرضا ناجی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله

حُوران، منطقه‌ای در جنوب سوریه.

این منطقه در مجاورت مرزهای سوریه با اردن قرار دارد و از شمال به نهر الاَعْوَج (در امتداد مرز جنوبی استان دمشق)، از شرق به دامنه‌های شرقی جبل‌العرب (یا جبل حوران) و بادیةالشام، از جنوب به جبل عجلون و نهر یرموک و صحرایی که به حجاز منتهی می‌شود، و از غرب به دریاچۀ طَبَریه و نهر اردن و دامنه‌های جنوب شرقی جبل‌الشیخ یا جبل حِرمون محدود است (ابوراشد، «حوران ... »، ۲/ ۳۴۴؛ بهنسی، ۵۳-۵۴؛ حورانی، ۲۲؛ المعجم، ۱/ ۴۹۹-۵۰۰).

حوران در عهد باستان اورانیتیس یا اورانیتیدیس [۱]نامیده می‌شد. آشوریان نیز آن را جورانو [۲](= زمین مجوَّف) می‌خواندند (حتّی، تاریخ سوریة ... ، ۱/ ۴۵، حاشیۀ ۱؛ قدامه، ۱(۱)/ ۳۵۱؛ شهابی، ۹۴). در عهد عتیق (نک‌ : اعداد، ۲۱: ۳۳) از حوران با نام باشان یا باثان [۳](= دشت حاصلخیز) یاد شده است (بهنسی، ۵۴؛ حتی، قدامه، همانجاها؛ حریری، ۲۹، نیز حاشیۀ ۱).

نام حوران را که شکل و منشأ آرامی داشته و به همین صورت در منابع عربی متداول بوده است (حلو، ۲۳۴؛ شهابی، همانجا)، برخی منابع معاصر برگرفته از واژۀ آرامی و عبری «حَور»، به معنی حفره یا غار دانسته و در توجیه آن گفته‌اند در آنجا، به ویژه دَرعا، غارهای بسیاری وجود دارد (معلوف، ۱/ ۳۹، ۷۱؛ حلـو، همانجا؛ قدامه، ۱(۱)/ ۳۵۲؛ ذیب، ۲۸۹؛ نیز نک‌ : ساطع، ۶۹؛ بهنسی، ۷۹).

حوران از لحاظ تاریخی، مناطق هفت‌گانۀ جَوْلان (تا روستاهای دامنۀ جبل‌الشیخ) و جَیْدور در سمت شمال حوران، النُّقره (= بَثَنیّه[۴]، بخش میانی و جنوبی حوران، ه‌ م)، جبل حوران در شرق، عَجلون در غرب، لَجا [۵]یا لجاة (حد فاصل میان بادیة‌الشّام و حوران)، و صفا در جنوب شرقی دمشق، را شامل می‌شده است (حورانی، ۲۶-۲۷؛ معلوف، ۱/ ۴۰-۴۱، ۴۳؛ المعجم، ۱/ ۵۰۲-۵۰۳؛ الموسوعة، ۸/ ۶۵۴).

اراضی میانی حوران (استان درعا) بین جبل‌العرب در شرق و رشته‌کوههای جولان در غرب، فلات هموار یا دشتی را تشکیل می‌دهند که از شمال به سمت جنوب و جنوب غربی، و از شرق به سمت غرب از ارتفاع آن کاسته می‌شود و میانگین ارتفاع آن از سطح دریا بین ۶۰۰-۷۵۰ متر است (عبدالسلام، ۱/ ۱۳۸؛ الموسوعة، همانجا).

حوران در مسیر راه بزرگ و طولانی (نزد رومیها موسوم به «راه ماریس[۶]») واقع بود که از دمشق آغاز می‌شد و در جهت جنوب امتداد می‌یافت و سرانجام به راههای کاروان‌رو در جنوب و شرق جزیرة‌العرب می‌پیوست. شهر مهم آن، بُصْرى (۱۴۲ کیلومتری جنوب دمشق)، محل تلاقی راههای کاروانهایی بود که به دمشق و دریای مدیترانه و دریای سرخ و خلیج فارس می‌رفتند (حتی، همان، ۱/ ۳۱۹، ۳۲۳؛ نیز نک‌ : معلوف، ۱/ ۷۹-۸۰).

جغرافیانویسان اسلامی حوران را یکی از نواحی (کُوَر یا رَساتیق) شش‌گانۀ دمشق یا جُنْد دمشق واقع در سمت جنوب (قبله) آن، و مرکز یا شهر عمده‌اش را بصرى (ه‌ م) دانسته‌اند (یعقوبی، البلدان، ۳۲۶، ابن‌خردادبه، ۷۷؛ ابن‌فقیه، ۱۵۶؛ اصطخری، ۶۵؛ مقدسی، ۱۵۴؛ یاقوت، ۲/ ۳۵۸). گاه نیز از بصرى به منزلۀ مرکز حوران سفلا، و از صَلخد یا صَرْخَد به منزلۀ مرکز حوران علیا یاد کرده‌اند (نک‌ : ابن‌فضل‌الله، ۳/ ۵۲۶).

در دورۀ اسلامی، حوران منزلگاه قبایلی از اعراب گشت که به آنجا کوچیدند. ازجمله، گروههایی از قَیسیان (یا اعراب عدنانی یا شمالی) از قبیلۀ بنومُرَّه و همچنین بنوفَزاره در حوران و گروهی از قبیلۀ یمنی یا اعرب قَحطانی کَلْب که در سُوَیداء می‌زیستند (یعقوبی، همانجا؛ بلاذری، انساب ... ، ۵/ ۳۵۷؛ مهلبی، ۶۸؛ یاقوت، همانجا). ابن‌فضل‌الله عمری (۴/ ۳۳۷) از بنو زُبَیْد (از طوایف آل مِرا، تیره‌ای ازقبیلۀ قحطانی آل ربیعه) در شمار طوایفی یاد کرده است که در صرخد از توابع حوران، امارتی داشتند (نیز نک‌ : قلقشندی، نهایة، ۱۱۰-۱۱۱).

از دیرباز تا به امروز عشایر بسیاری در حوران سکنا داشته‌اند که بیشتر عرب و پاره‌ای از آنها دروزی و یا مسیحی بوده‌اند. ازجملۀ بزرگ‌ترین، پرشمارترین و مشهورترین عشایر حوران، حریری، زَعبی، سَرحان و سلوط را می‌توان یاد کرد (نک‌ : ابوراشد، «جبل ... »، ۱/ ۴۹-۸۰؛ زکریا، ۲/ ۴۰۱- ۴۱۹؛ حورانی، ۵۹، ۶۷-۹۱؛ پیک، ۲/ ۲۳۴-۲۳۷، ۲۷۵، ۲۷۹-۲۸۲، ۳۱۲، جم‌ ؛ معلوف، ۱/ ۶۳-۶۵؛ برای سیر تاریخی سکونت در حوران و مهاجرت، نک‌ : ذیب، ۱۸۲-۲۵۱).

 

تاریخچۀ حوران

پس از آنکه آرامیها حوران را بنا نهادند، اقـوام مختلفی در آنجا استقرار یافتند و بـر آن فرمان راندند (نک‌ : معلوف، ۱/ ۸۳-۹۶). در نیمۀ هزارۀ دوم پیش از میلاد، عبرانیها حوران را به تصرف درآوردند. بعدها آشوریها یک سده (۷۳۲-۶۱۰ ق‌م) بر آنجا مستولی شدند. سده‌های بعد، حوران تحت سلطۀ هخامنشی‌ها دوره‌ای همراه با صلح و آرامش را گذراند و شهرهای آن شکوفا، و به‌گونه‌ای گسترده رنگ آرامی به خود گرفت. اما در اواخر دورۀ سلوکیان حوران دستخوش آشفتگی شد. با فروپاشی امپراتوری سلوکیها، چندین دولت کوچک در حوران پا گرفت و میان آنها جنگهایی روی داد (EI2, III/ 292).

نَبَطیها از اقوام عرب که در حوران، به‌ویژه بصرى و صلخد مستقر شده بودند، بر ضد پادشاهان سلوکی سوریه برخاستند. از میان ملوک نبطی، عُبَیْده [۷](سل‌ ۹۶-۸۷ ق‌م) اسکندر جنایوس [۸]پادشاه مکابی را شکست داد و بر حوران و جبل حوران مستولی شد (حتی، تاریخ سوریة، ۱/ ۴۱۹؛ EI2، همانجا).

پس‌از رابیل دوم[۹]، واپسین پادشاه نبطی (سل‌ ۱۰۵-۷۱ ق‌م) قلمرو او ازجمله حوران، ضمیمۀ امپراتوری روم گردید و سرزمین نبطیها بخشی از ولایت عربی رومی شد که بصرى شهر اصلی، و سپس پایتخت آن بود (حتی، همان، ۱/ ۳۲۳-۳۲۴، ۴۲۴). بعدها غسانیان یا آل جَفنه، از قبایل عرب جنوب جزیرة‌العرب، در پی شکسته شدن سد مَأرب در یمن، به سوی شمال کوچیدند و در حوران سکنا گزیدند و سپس تحت سلطۀ رومیها بر این منطقه حکومت یافتند و دولتی تأسیس کردند که پایتخت دینی و مرکز تجارتی آن شهر بصرى، و پایتخت سیاسی آن جابیه از شهرهای جَولان و چندی جِلَّق در جنوب حوران بود. غسانیان در سدۀ ۴ م به مسیحیت گرویدند (همان، ۱/ ۴۴۶، ۴۴۸- ۴۴۹؛ نیز نک‌ : معلوف، ۱/ ۹۷-۱۰۴).

پیش ‌از اسلام، بازرگانان قُرَیش با این منطقه که دارای موقعیت تجارتی و پایگاه مهم دینی بود، آشنا بودند. در سیرۀ پیامبر اسلام (ص)، روایاتی حاکی از سفر آن حضرت در دورۀ کودکی و جوانی به این منطقه است (نک‌ : ابن‌هشام، ۱/ ۱۹۱-۱۹۴، ۱۹۹-۲۰۰؛ ابن‌حبان، ۲۵-۲۶؛ ابن‌شداد، محمد، ۵۵). در محرم سال ۷/ مه ـ ژوئن ۶۲۸، چون پیامبر اسلام (ص) پادشاهان کشورهای مجاور جزیرة العرب را به اسلام دعوت کرد، پیکی نیز توسط شاه بصرى برای امپراتور بیزانس فرستاد (ابن‌سعد، ۱/ ۲۵۸- ۲۵۹).

در آغاز دورۀ فتوحات مسلمانان، حوران نخستین بخش از سرزمین شام بود که پیش از جنگ اَجنادین (جمادی الاول یا جمادی الآخر سال ۱۳) و فتح دمشق (۱۴ ق/ ۶۳۵ م) گشوده شد. خالد بن ولید پس از آنکه به فرمان خلیفه ابوبکر از جبهۀ عراق روانۀ شام شد و فرماندهی سپاهیان اسلام را به دست گرفت، با اهـالی حُوّارین کـه به یاری مـردم بُصرى در برابر او ایستادند، جنگید و بر آنان پیروز شد. خالد سپس به دیگر سپاهیان و فرماندهان، ازجمله ابوعبیدة بن جرّاح و یزید بن ابی سفیان، که بصرى را محاصره کرده بودند، پیوست و با اهالی آن جنگید. مردم بصرى خواهان صلح و پرداخت جزیه شدند و بدین‌گونه، مسلمانان بصرى و سراسر ناحیۀ حوران را فتح کردند (خلیفه، ۶۲؛ بلاذری، فتوح ... ، ۱۱۲-۱۱۳، ۱۲۶؛ یعقوبی، تاریخ، ۲/ ۱۳۴؛ طبری، ۳/ ۴۱۷؛ یاقوت، ۲/ ۳۵۸). خالد پس از این فتح سعید بن عامر بن جَدیم را با ۳ هزار سپاهی در حوران مستقر ساخت (ابن‌اعثم، ۱/ ۱۱۳).

به روایتی دیگر، در همین سال (۱۳ ق/ ۶۳۴ م) یزید بن ابی‌سفیان، ابو زهرا قُشیری را به حوران و بَثَنیّه (ه‌ م) فرستاد و این دو ناحیه را به صلح گشود (طبری، ۳/ ۴۴۱؛ قس: بلاذری، همان، ۱۲۶: پس از تقاضای مردم بثنیه، یزید به اَذْرِعات (ه‌ م) مرکز بثنیه، رفت تا با آنان صلحی همچون صلح بصرى منعقد کند).

در ۱۴ ق، عمر بن خطاب، مالک بن حارث مخزومی ملقب به شهاب (د ۴۶ ق/ ۶۶۶ م) جد امرای شهابی را به امارت در حوران گمارد تا سپاهیانی را که از حجاز برای یاری ابوعبیده، فرمانده جدید سپاهیان اسلامی در شام می‌رفتند، یاری کند. او در قریۀ شهباء اقامت گزید و با بقایای حکومت غسانیان درگیریهایی داشت و از ورود آنان به حوران جلوگیری کرد (شدیاق، ۱/ ۴۳). عمر در ۱۶ یا ۱۷ ق/ ۶۳۷ یا ۶۳۸ م که برای امضای عهدنامۀ صلح بیت‌المقدس به شام رفت، در جابیه از شهرهای شمال حوران خطبۀ مشهورش را ایراد کرد (بلاذری، همان، ۱۳۸- ۱۳۹؛ ابن‌سعد، ۳/ ۲۸۳؛ نیز نک‌ : ابن‌کثیر، ۷/ ۵۶).

عمر پس‌ از تعیین معاویة بن ابی سفیان به حکومت شام (۱۸ ق/ ۶۳۹ م)، عَلْقَمة بن عُلاثة بن عَوف را تحت امر او به عنوان حاکم حوران گمارد (ابن‌قتیبه، ۳۳۱؛ بلاذری، همان، ۱۲۸- ۱۲۹، ۱۴۱).

به نظر می‌رسد در زمان امویها، حوران در کنار بثنیّه ولایت واحدی را شکل می‌داد که کارگزاری از سوی خلیفه بر آن حکم می‌راند (نک‌ : بخاری، ۶/ ۵۳۵؛ ابن‌حبان، ۱۸۱).

پس ‌از سقوط دولت امویان و روی کار آمدن عباسیان در ۱۳۲ ق/ ۷۵۰ م، حبیب بن مُرَّۀ مُرّی، که از سرداران مروان واپسین خلیفۀ اموی بود، همراه قبیلۀ قیس و دیگر مردم، حوران و نواحی مجاور که وفادار به امویان و خواهان خلع سفاح عباسی بودند، بر عباسیان شورید و شعار سفید برگرفت. عبدالله بن علی امیر عباسی با او جنگها کرد. سپس با او صلح نمود و امانش داد و بعـداً بـار دیگر در محـرم ۱۳۳/ اوت ـ سپتامبـر ۷۵۰ بـه سوی حوران رفت. حبیب در جنگ با عبدالله شکست خورد و به بادیه گریخت و به قولی پیش‌از رویارویی با او فرار کرد. عبدالله حوران را فتح کرد و در ۲۰ صفر ۱۳۳ ق/ ۲۷ سپتامبر ۷۵۰ م وارد آنجا شد و سپس حبیب را با دسیسه‌ای کشت (بلاذری، انساب، ۹/ ۳۳۷- ۳۳۸؛ یعقوبی، تاریخ، ۲/ ۳۵۷؛ طبری، ۷/ ۴۴۳-۴۴۴، ۴۴۶؛ ابن‌عساکر، ۱۲/ ۶۱-۶۲؛ ابن‌کثیر، ۱۰/ ۵۲).

در سال ۱۷۶ ق/ ۷۹۲ م ابوالهَیذام عامر بن عُماره مُرّی، رئیس قیسیها (نزاریها) در حوران شورش کرد و فتنه‌ای به پا خاست که نزدیک دو سال به درازا کشید و شماری از یمانیها و قیسیها در منازعات کشته شدند و سرانجام هارون الرشید، خلیفۀ عباسی، موسی بن یحیی بن خالد بَرمَکی را به حکومت شام گمارد و همراه گروهی از سرداران، ازجمله سِندی بن شاهک، به حوران فرستاد و با کشته شدن ابوالهیذام این فتنه فرو نشست (بلاذری، همان، ۱۳/ ۱۰۳؛ یعقوبی، همان، ۲/ ۴۱۰؛ طبری، ۸/ ۲۵۱؛ ابن‌عساکر، ۶۱/ ۱۹۰؛ ابن‌اثیر، ۶/ ۱۲۸-۱۳۳).

در نیمۀ نخست سدۀ ۳ ق حوران یک‌چند تحت امارت قیس بن محمد اذرعی شهابی (د ۲۵۳ ق/ ۸۶۷ م) بود و پس از وی پسرش عامر بن قیس جانشین شد. عامر لشکری را که احمد بن طولون، حاکم مصر و شام، برای تصرف حوران فرستاده بود، در صحرای اذرعات شکست داد (شدیاق، ۱/ ۴۳-۴۴).

حوران از اواخر سدۀ ۳ ق/ ۹ م چندی دستخوش فتنه و حملات قَرامطه شد. در ۲۸۲ ق/ ۸۹۵ م سعید بن عامر بن قیس شهابی امیر حوران و بثنیه که در اذرعات مستقر بود، حملۀ قرامطه به حوران را دفع کرد (همو، ۱/ ۴۴). در ۲۹۰ ق/ ۹۰۳ م نیز ابوالقاسم یحیی بن زکرویه معروف به شیخ و مُبَرقَع، که دعوت و ریاست قرامطه را به عهده گرفته بود (۲۸۹ ق) در جنگی سخت با بَدر حَمامی، سردار ترک عباسی، در حوران، کشته شد (ابن‌اثیر، ۷/ ۵۱۱، ۵۲۳؛ ذهبی، ۲۱/ ۴۶). در ۲۹۳ ق/ ۹۰۶ م زکرویة بن مهرویه (و به قولی پسرش) از دیگر سران قرامطه، ابوغانم عبدالله بن سعید را همراه گروههایی از قبیلۀ کلب به برخی شهرهای حوران ازجمله بصرى فرستاد و او با مردم آنجا جنگید و چون تسلیم او شدند، مردان جنگی‌شان را کشت و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را گرفت. مکتفی عباسی با فرستادن سپاهی، او را از میان برداشت (نک‌ : طبری، ۱۰/ ۱۲۲-۱۲۴؛ ابن‌اثیر، ۷/ ۵۴۱-۵۴۳؛ قس: مسعودی، ۳۷۳-۳۷۴).

در نیمۀ نخست سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م اخشیدیان مصر نفوذ خود را بر حوران و دیگر مناطق شام برقرار داشتند (نک‌ : ذهبی، ۲۶/ ۱۹۲). در پی استیلای فاطمیان بر مصر (شعبان ۳۵۸) و انقراض سلسلۀ اخشیدیان، جعفر بن فَلاح کُتامی، سردار مُعزّ فاطمی، در محرم ۳۵۹/ نوامبر ـ دسامبر ۹۶۹ دمشق و توابع آن، ازجمله حوران را که تحت سلطۀ اخشیدیان بود، فتح کرد. وی اعراب بنومُرّه و بنوفَزاره را به سوی خود متمایل ساخت و آنان و گروهی از لشکریانش را به جنگ با سران عرب بنوعُقَیل، که از طرف اخشید بر حوران و بثنیّه حکومت یافته بودند، فرستاد و آنان را هزیمت داد و از آن مناطق بیرون راند (ابن‌اثیر، ۸/ ۵۹۰-۵۹۱؛ مقریزی، اتعاظ ... ، ۱/ ۱۳۷- ۱۳۸).

از ۴۶۳ ق/ ۱۰۷۱ م به بعد اَتْسِز بن اُوَق خوارزمی سردار سلجوقی بر بخشهایی از شام ازجمله حوران مستولی شد و آن را از دست فاطمیان بیرون کرد (مقداد، ۱۲۴-۱۲۵؛ نیز نک‌ : ه‌ د، اتسز بن اوق). در ۴۷۱ ق/ ۱۰۷۸ م تُتُش بن الب ارسلان سلجوقی (بنیان‌گذار سلسلۀ سلاجقۀ شام) اتسز را از میان برداشت و حکومت دمشق و مناطق تابعۀ آن ازجمله حوران را از آن خود کرد (ابن‌اثیر، ۱۰/ ۱۱۱) و فرزندان خود تکین و فلّوس را به حکومت دو شهر عمدۀ حوران، یعنی بصرى و صرخد، گمارد (ابن‌شداد، محمد، ۵۶). پس‌از مرگ تتش (۴۸۸ ق/ ۱۰۹۵ م) پسر و جانشینش دقاق، آنان را در این مقام ابقا کرد (همانجا، نیز حاشیۀ ۲).

چندی پس ‌از آغاز حملات صلیبیان به سرزمینهای اسلامی، حـوران نیـز پیاپی مـورد تـاخت و تـاز آنـان قـرار گـرفت (نک‌ : ابن‌قلانسی، ۳۳۸-۳۴۰، ۳۵۶- ۳۵۹، ۳۸۴-۳۸۵؛ ابن‌اثیر، ۱۰/ ۵۴۴، ۶۵۷- ۶۵۸، ۱۱/ ۱۱-۱۲؛ مقریزی، همان، ۳/ ۵۴، ۱۱۷- ۱۱۸).

چندی پس‌ از آنکه صلاح الدین ایوبی بنیان‌گذار سلسلۀ ایوبیان به قدرت رسید، حوران پایگاهی برای جهاد با صلیبیان شد. وی در آخر ربیع‌الاول ۵۷۰ ق/ ۲۹ اکتبر ۱۱۷۴ م، که از مصر روانۀ تصرف دمشق شد، از حوران گذشت و حاکم بصرى با او دیدار کرد (ابن‌اثیر، ۱۱/ ۴۱۵-۴۱۶). صلاح الدین پس‌از فتح دمشق بـر حوران نیز استیلا یـافت (نک‌ : ابن‌شداد، محمد، ۵۸). وی در ۵۸۳ ق/ ۱۱۸۷ م پس از فراخوان سرزمینهای اسلامی برای جهاد، صرخد از توابع حوران را تصرف کرد و در بصرى اردو زد و سپس در عشترا از توابع غربی حوران پیاده شد. آن‌گاه روز ۲۴ ربیع الآخر ۵۸۳ ق/ ۳ جولای ۱۱۸۷ م عازم فتح طبریه شد و با تصرف قلعۀ آنجا، مناطقی را که در اشغال فرنگان بود، آزاد کرد و بدین وسیله سراسر حوران و سرزمینهای پیوسته به آن، مانند بلقاء و جولان را یکپارچه ساخت و تحت سیطرۀ خود گرفت (عمادالدین، ۵۸، ۶۳، ۷۶-۸۵؛ ابن شداد، یوسف، ۷۹؛ ابن‌کثیر، ۱۲/ ۳۲۲؛ مقریزی، السلوک ... ، ۱/ ۲۰۹، نیز حاشیۀ ۷).

پس ‌از ظهور مغولان، هنگامی که هلاگو همراه سپاهیان مغول در ۶۵۸ ق/ ۱۲۶۰ م حلب را محاصره کرده بود، سردار خود کتبغا نوین را به سوی دمشق فرستاد. او این شهر را بدون مقاومت فتح کرد و حوران را درنوردید. مغولان بخشی از باروهای صرخد را ویران کردند، اما حاکم آن را ابقا کردند و نایبی در کنار او گماردند. کتبغا نوین در جنگ عین جالوت (۶۵۸ ق) از سپاه ممالیک مصر، به فرماندهی سلطان قُطُز شکست خورد و کشته شد (ابن‌شداد، محمد، ۶۳؛ ابن ‌فضل‌ الله، ۳/ ۵۲۶؛ ابن‌کثیر، ۱۳/ ۲۱۹-۲۲۱). سال بعد بَیبرس سلطان مملوک مصر دستور داد قلعه‌هایی را که مغولان در شام تخریب کرده بودند، ازجمله قلاع بصرى و صرخد و عجلون را بازسازی کنند (ابن‌شداد، محمد، ۶۴؛ مقریزی، همان، ۱/ ۵۲۷). از آن میان، صرخد در ۶۹۶ ق/ ۱۲۹۷ م مقر کتبغا / کتبوقا سلطان مملوک مصر شد که از سلطنت کناره‌گیری کرده بود (وصاف، ۳/ ۳۵۶). حوران در سده‌های ۶ و ۷ ق/ ۱۲ و ۱۳ م همچون برخی دوره‌های دیگر، با بثنیه ولایتی واحد محسوب می‌شد که تابع دمشق بود (EI2, III/293).

به نظر می‌رسد حوران از آسیب حملات ویرانگرانۀ تیمور گورکانی به شام در ۸۰۳ ق/ ۱۴۰۱ م برکنار نماند (نک‌ : ابن‌عربشاه، ۲۴۸؛ شرف‌الدین، ۲/ ۱۰۸۴؛ مقریزی، همان، ۶ / ۴۷؛ ابن‌ایاس، ۱(۲)/ ۶۰۶).

حوران در زمان ممالیک دارای بیش از ۰۰۰‘ ۱ قریه بود (ابن‌شاهین، ۱۱۳).

 

 

افزون بر این، بسیاری از ساکنان فلسطین و مناطق غَوْر به حوران مهاجرت کردند (مقداد، ۱۴۸). حوران در این دوره نیابتی مستقل به نام قِبلیّه (در سمت جنوب یا قبلۀ دمشق) بود و مرکز آن شهر اَذْرِعات (شهر عمدۀ ناحیۀ بثنیه، اکنون دَرعا) بود، مشتمل بر ۱۰ ناحیۀ فرعی یا عَمَل، بَیْسان، بانیاس، شَعرا، نَوى، اذرعـات، عَجْلون، بَلقـاء، صرخد یـا صلخد، بصرى و زُرَع (نک‌ : ابن‌فضل‌الله، التعریف ... ، ۲۲۷- ۲۲۸؛ قلقشندی، صبح ... ، ۴/ ۱۰۳- ۱۰۸). چند امیر تحت امر حاکم حوران انجام وظیفه می‌کردند (نک‌ : مقداد، ۱۵۵).

در ۲۴ رجب ۹۲۲ ق/ ۲۳ اوت ۱۵۱۶ م سلطان سلیم عثمانی، قانصوه غوری، واپسین سلطان مملوک مصر را در جنگ مَرج دابِق (شمال حلب) شکست داد. قانصوه کشته شد و حلب و دیگر منـاطق شام ازجمله حـوران ضمیمۀ امپراتوری عثمانـی شد (نک‌ : ابن‌ایاس، ۵/ ۶۸-۷۷؛ ابن‌زنبل، ۹۶- ۱۰۸).

حوران در زمان عثمانیها همچون دورۀ ممالیک جزء ولایت یا نیابت شام با مرکزیت سنجاق دمشق بود (رافق، ۹۵- ۹۶؛ ابوفخر، ۱۲). در ۱۲۷۲ ق/ ۱۸۵۵ م عثمانیها دو لواء حوران و عجلون را تأسیس کردند. در ۱۲۷۸ ق/ ۱۸۶۱ م عجلون در لواء حوران ادغام شد و سپس حوران شهرستانی تابع دمشق گردید. چند سال بعد در ۱۲۸۵ ق/ ۱۸۶۸ م حوران لواء مستقلی در کنار دمشق و حَماة، و تابع ولایت سوریه شد (همانجا). لواء حوران در ۱۲۸۷ ق/ ۱۸۷۰ م شامل شهرستانهای جبل حوران (= جبل دروز) و عجلون و قنیطره بود. در ۱۳۱۳ ق/ ۱۸۹۵ م شمار شهرستانهای حوران به ۵ رسید، تا آنکه در ۱۳۱۸ ق/ ۱۹۰۰ م حوران یکی از ۴ لواء ولایت سوریه به شمار می‌رفت که ۸ شهرستان با ۱۱ ناحیه را دربرمی‌گرفت. در دورۀ عثمانی به‌سبب ناآرامیهای مستمر حوران، خصوصاً جبل دروز، مرکز این لواء از مزیریب به قریۀ شیخ سعد، و سپس شیخ مسکین تغییر یافت (عوض، ۶۶، ۷۰-۷۱، ۷۶-۷۷)؛ بخیت، ۱۶؛ ناشخویخول، ۳۷؛ قس: معلوف، ۱/ ۴۴؛ حورانی، ۲۵- ۲۶؛ حصری، ۲۴۴؛ ابوفخر، همانجا؛ «حوران ... »، ۱۳۷، ۱۳۹).

در سدۀ ۱۳ ق/ ۱۹ م و اوایل سدۀ ۱۴ ق/ ۲۰ م، اعراب بدوی به جنوب شام خصوصاً حوران نفوذ کردند و بسیاری از اهالی حوران کوچیدند و شهرها و روستاهای این منطقه رو به نابودی نهاد. به گونه‌ای که از ۳۰۰ روستای آن، فقط ۱۴ روستا مسکونی باقی ماند. از سوی دیگر، در ۱۲۸۳ ق/ ۱۸۶۶ م، دومین مهاجرت دروزیان به حوران صورت گرفت و شماری از آنان به قصد فرار از خدمت در ارتش عثمانی یا خودداری از پرداخت مالیات یا به سبب فقر، از مناطق خود در لبنان (مانند حاصبیا و راشیا) کوچیدند و در پـاره‌ای روستاهای متروکه جبل حـوران ــ که از آن پس به جبل دروز موسوم شد ــ سکنا گزیدند یا ساکنان اصلی آن را به سوی دشت حوران بیرون راندند و خود در جای آنها مستقر شدند (همان، ۱۴۶-۱۴۷؛ حتّی، تاریخ لبنان، ۳۲۰، ۳۲۲؛ جبّـور، ۴۹۸؛ مقـداد، ۱۶۶، ۱۷۴؛ EI2, III/293؛ نیز نک‌ : لویس، 19-20).

در ۱۲۸۳ ق/ ۱۸۶۶ م اهالی جبل حوران حاکم این ناحیه را بیرون راندند. وی از حمایت آنان دریغ می‌نمود و به بهانۀ حمایت اهالی جبل از اعراب بدوی، مالیاتهایی بر آنان وضع می‌کرد و از کشاورزان عوارض گمرکی می‌گرفت. در پی آن، اهالی مسلمان و مسیحی حوران در اعتراض به این رفتارها و مقررات سر به شورش برداشتند. در ۱۲۸۵ ق/ ۱۸۶۸ م نیز از آنجا که حکومت وقت اعراب بدوی سلوط را بر دروزیها برمی‌انگیخت، درگیریهایی میان اعراب سلوط و دروزیها روی داد (جبور، ۴۹۸- ۴۹۹).

حوران در ۱۲۹۵ق/ ۱۸۷۸م، همچنان ناآرام و دستخوش شورش بر حکومت مرکزی بود که مدحت‌پاشا والی سوریه، با ارسال لشکری این شورش را فرونشاند (ابوفخر، ۲۵۶-۲۶۲). در همین سال دولت عثمانی گروههایی از چرکسیها را که قبلاً در منطقۀ بالکان ساکن بودند، با اهداف نظامی به حوران کوچاند (نک‌ ‌: ناشخویخول، ۴۰-۴۲، ۵۳-۵۴، ۶۱-۶۴؛ حورانی، ۸۸). در ادامۀ ناآرامیهای حوران، کشاورزان و مردم دروزی این منطقه بر ضد نظام اقطاع و اعیان و زمین‌داران بزرگ و استبداد طبقات اشرافی دستگاه حاکمۀ عثمانی انقلابی اجتماعی موسوم به «العامیه» برپا کردند. این حرکت که از ۱۳۰۲ ق/ ۱۸۸۵ م آغاز شد، در سالهای ۱۳۰۶-۱۳۰۷ ق/ ۱۸۸۹-۱۸۹۰ م به اوج خود رسید و اثر بزرگی بر حیات اجتماعی دروزیان بنی معروف نهاد (نک‌ : شیبلر، ۱۱۱-۱۳۹؛ حنّا، ۱۸۱-۲۲۲؛ ابوفخر، ۲۶۲-۲۶۶؛ ذیب، ۲۷۴).

در سال ۱۳۰۶ ق/ ۱۸۸۹ م جادۀ دمشق ـ حوران افتتاح شد که در پویایی روستاهای اطراف آن مؤثر بود و از این طریق تولیدات زراعی خود را صادر می‌کردند (عوض، ۲۷۴؛ بخیت، ۴۱). همچنین با مقاصد دینی، نظامی و سیاسی، خط آهن حجاز در ۱۳۲۶ ق/ ۱۹۰۸ م افتتاح شد که از اراضی حوران می‌گذشت و دَرعا در آن میان، محل انشعاب خطوط فرعی بود. سپس برای حمل غله و جابه‌جا کردن سریع نیروهای عثمانی، شاخه‌ای از این خط آهن از درعا تا بصرى به طول ۴۰ کم‌ کشیده شد (عوض، ۲۷۵، ۲۸۱-۲۸۵؛ مقداد، همانجا؛ نیز نک‌ : حورانی، ۵۰).

از سوی دیگر، شریف حسین، حاکم حجاز، پسرش فیصل را برای گفت‌وگو با سران حوران فرستاد تا آنها را بر عثمانیها بشوراند. با موافقت آنان، قبایل بسیاری، ازجمله عشایر حُوَیطات، نقش برجسته‌ای در قیام بر ضد عثمانیها ایفا کردند. در پی آنکه نیروهای عربی به فرماندهی امیر فیصل، با همکاری نظامی و امنیتی افسران و امرای بریتانیایی درعا را تصرف کردند، در ۲۳ ذیحجۀ ۱۳۳۶ ق/ ۳۰ سپتامبر ۱۹۱۸ م جبهۀ عثمانی در حوران فرو پاشید و در همان زمان نیروهای عربی دمشق را محاصره کردند و روز بعد در میان استقبال مردم وارد دمشق شدند.

با پایان جنگ جهانی اول، سوریه به طور کامل از سلطۀ عثمانی جدا شد. در اواخر ذیحجه/ اوایل اکتبر فیصل به درعا رسید و با سران حوران دیدار کرد. سپس روانۀ دمشق شد و در آنجا با ژنرال آلنبی [۱]فرمانده نیروهای بریتانیایی بر سر نحوۀ ادارۀ مناطق فتح‌شده به توافق رسید. با پایان جنگ جهانی اول و طبق موافقت‌نامۀ سایکس ـ پیکو [۲]شام به ۳ منطقۀ اداری تقسیم شد. از آن میان، منطقۀ جنوبی، ازجمله قدس، تحت‌الحمایۀ انگلستان، منطقۀ شمالی ازجمله لبنان تحت‌الحمایۀ فرانسه و حوران در ضمن منطقۀ شرقی تحت حکومت عربی قرار گرفت (نک‌ : قاسمیه، ۳۰-۳۷، ۴۶-۵۴؛ کردعلی، ۳/ ۱۴۷-۱۶۲؛ حکیم، ۱۴-۱۵، ۲۸-۲۹، ۳۲-۳۴؛ عمری، المعارک ... ، ۲۷۸- ۲۹۸؛ مقداد، ۱۷۵-۱۷۶).

بـا آغـاز مقاومتها در سوریـه در برابر قیمومت بیگانگان و خشم فرانسه و انگلستان از تاج‌گذاری فیصل به عنوان پادشاه شام، نیروهای فرانسوی به سوی دمشق حرکت کردند. فیصل در ۸ ذیقعدۀ ۱۳۳۸ ق/ ۲۴ ژوئیۀ ۱۹۲۰ م دمشق را ترک کرد و به درعا رفت تا عشایر حوران را گرد آورد. اما فوراً به حجاز احضار شد تا برای مذاکره روانۀ اروپا شود و بدین وسیله او را از منطقه دور کردند. با شکست نیروهای سوری در نبرد مَیْسَلون، دمشق به دست فرانسویها سقوط کرد (نک‌ : کردعلی، ۳/ ۱۶۸-۱۷۹؛ قاسمیه، ۱۶۴-۱۷۴، ۱۹۴-۲۱۱؛ حکیم، ۱۷۵-۲۱۲؛ عمری، میسلون ... ، ۱۵۹-۱۶۹، ۱۹۳-۱۹۴؛ مقداد، ۱۷۷- ۱۷۸).

حوران در جریان قیامهایی که در سوریه بر ضد فرانسویها روی داد، نقش عمده‌ای داشت. فرانسویها کوشیدند تا سران حوران را به رعایت آرامش و پرداخت غرامت جنگی ملزم سازند، اما اهالی حوران با حمله بر هیئت فرانسوی در خرابۀ غزاله همۀ آنها را به قتل رساندند. به دنبال آن، قیام مردمی سراسر نواحی حوران را فرا گرفت و خط آهن و ارتباطات تلفنی و بی‌سیم قطع شد. ژنرال گورو[۳]، کمیسرعالی فرانسه در سوریه، لشکری به حوران فرستاد، اما انقلابیون با تجمع در درعا از ورود آنان جلوگیری کردند و درگیریها ۴۰ روز به درازا کشید و فرانسویها به بمباران هوایی شهرهای حوران دست زدند و شخصیتهای بسیاری را دستگیر، و اهالی حوران را به پرداخت مبالغ هنگفتی به منزلۀ دیۀ کشته‌های فرانسوی ملزم کردند (کردعلی، ۳/ ۱۸۲-۱۸۳؛ مقداد، ۱۷۸؛ ذیب، ۲۸۶-۲۸۷).

 

قیام مردم حوران و جبل‌العرب (جبل حوران) سرآغاز انقلاب بزرگ سوریه (۱۳۴۳-۱۳۴۵ ق/ ۱۹۲۵-۱۹۲۷ م) شد که گروههای بسیاری از مردم حوران، اعم از دشت حوران، و جبل حوران به فرماندهی سلطان پاشا اطرش، در آن مشارکت کردند و کشته‌های بسیار دادند و سرانجام نیروهای فرانسوی را از حوران بیرون راندند. در نتیجۀ این فداکاریها، سوریه در ۱۴ جمادی الاول ۱۳۶۵ ق/ ۱۶ آوریل ۱۹۴۶ م به استقلال دست یافت (مقداد، همانجا؛ نیز نک‌ : شیبلر، ۲۱۹-۲۳۰).

منطقۀ تاریخی حوران اکنون با ۲۰ هزار کم‌۲، استانهای فعلی درعا (حوران)، سُوَیدا (جبل العرب) و قُنَیْطره (جولان) را در بر می‌گیرد (ابوراشد، «حوران»، ۲/ ۳۴۴؛ حورانی، ۲۲؛ بهنسی، ۵۳-۵۴؛ المعجم، ۱/ ۴۹۹-۵۰۰؛ قس: الموسوعة، ۸/ ۶۵۴: ۱۴ هزار کم‌ ۲).

در دامنه‌های شرقی و جنوبی حوران بقایای ۳۰۰ شهر و روستا وجود دارد (حتی، تاریخ سوریه، ۱/ ۴۵۱؛ برای وصف پاره‌ای از این شهرها و روستاها و تاریخچه و برخی آثار برجای مانده در آنها، نک‌ : ذیب، ۱۱۲-۱۸۲؛ حورانی، ۳۷-۴۶). کاوشهای باستان‌شناسی از اوایل سدۀ ۱۳ ق/ ۱۹ م در حوران جریان داشته است و خاورشناسان بسیاری نتیجۀ سفرهای تحقیقی خود را به این منطقه منتشر کرده‌اند (نک‌ : ذیب، ۲۵۲-۲۵۹؛ ماسکل، ۱۷- ۱۸؛ عقیقی، ۱/ ۳۹۵، ۲/ ۳۷۱-۳۷۲، ۴۳۸-۴۳۹، ۳/ ۱۳۴-۱۳۵؛ معلوف، ۱/ ۷۵-۷۶). در جبل حوران (یا جبل دروز یا جبل العرب) که از عصر حجر و عصر برنز مسکون بوده، به‌ویژه در صفاة (شمال شرقی جبل حوران) و سویداء و صلخد (صرخد) آثاری باستانی پراکنده است. کتیبه‌های متعددی، به خصوص در تل‌النّماره، باقی مانده که بیشتر آنها مزین به نقاشیهایی است از شترسوار و اسب‌سوار و مردان جنگجو که بر سنگهای بازالت حفر شده‌اند (ماسکل، ۲۷- ۲۸، ۳۰؛ شهابی، ۹۵؛ کوسی، ۹؛ تاریت، ۱۱).

از نَبَطیهای ساکن حوران آثاری برجای‌مانده که در درجۀ نخست نوشته‌هایی به زبان نبطی (عربی) است. مشهورترین این نوشته‌ها کتیبۀ سنگ قبر امرؤالقَیس (د ۳۲۸ م) پسر عَمرو بن عَدی، پادشاه لخمی، است که در ۱۳۱۷ ق/ ۱۸۹۹ م دوسو آن را در تل‌النّماره در حوران شرقی پیدا کرد و اکنون در موزۀ لوور نگهداری می‌شود. این کتیبه قدیم‌ترین متن به زبان عربی با خط نسخ و حروف نبطی (خط آرامی) است که به دست ما رسیده است (حتی، همان، ۱/ ۴۲۶-۴۲۷؛ ماسکل، ۳۰-۳۱؛ علی، ۸/ ۱۷۶).

به‌ جز این، در دیگر جاهای جبل‌العرب و شهرها و روستاهای حوران، همچنین بصرى (۱۴۲ کیلومتری جنوب دمشق)، درعا (۱۰۱ کیلومتری جنوب دمشق، ۴۰ کیلومتری غرب بصرى) (اذرعات)، مزیریب (شمال غربی درعا)، ازرع (شمال درعا)، نوی، جاسم (۴۴ کیلومتری شمال غربی ازرع)، صَنَمَین (۵۰ کیلومتری شمال درعا)، سویداء (۱۰۶ کیلومتری جنوب دمشق)، شهبا (۱۸ کیلومتری شمال سویداء و ۸۹ کیلومتری جنوب دمشق)، شقّا (۱۰ کیلومتری شمال شرقی شهبا)، صَلخد (۳۸ کیلومتری جنوب سویداء)، سلیم، عتیل، سیع و قنوات نوشته‌های یونانی و لاتینی و آثار کهن و بقایای بسیاری از بناهایی وجود دارد که تاریخ آنها به دوره‌های نبطی، یونانی ـ رومی، بیزانسی و دورۀ اسلامی باز می‌گردد. این آثار عبارت‌اند از: طاق نصرت، برج و بارو، ستون، دروازه، قصر، حمام، چاه، برکه، قنات، منبع آب، جادۀ سنگفرش، پل، بتخانه، معبد، کلیسا، دیر، مقبره، قیصریه، تئاتر رومی، قلعه، کاروان‌سرا و مسجد جامع (نک‌ : ماسکل، ۲۵، ۳۴-۱۱۲؛ ساطع، ۶۴-۷۱؛ بهنسی، ۵۴، ۶۰، ۶۳، ۶۷-۹۶؛ سوریة ... ، ۶۴ بب‌ ؛ حتی، همان، ۱/ ۴۵؛ معلوف، ۱/ ۷۱-۷۳، ۷۶؛ «حوران»، ۱۴۴؛ توتل، ۸۵۸-۸۶۰، ۹۳۰-۹۴۰؛ «آثار ... »، ۱۹۹-۲۰۰؛ کوفان، ۳۵۵-۳۵۶).

 

مآخذ

«آثار حوران»، المقتطف، ژوئیه ـ دسامبر ۱۹۲۴ م، ج ۶۵؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۹۹۱ م؛ ابن‌ایاس، محمد، بدائع الزهور، به کوشش محمد مصطفى، قاهره، ج ۱(۲)، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م، ج ۵، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م؛ ابن‌حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش مرزوق علی ابراهیم، بیروت، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۷ م؛ ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ ق؛ ابن‌زنبل، احمد، آخرة الممالیک، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۹۸ م؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م؛ ابن شاهین ظاهری، خلیل، زبدة کشف الممالک، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۳۲ ق/ ۲۰۱۱ م؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۲ م؛ ابن‌شداد، یوسف، النوادر السلطانیة، به کوشش جمال‌الدین شیال، قاهره، ۱۹۶۴ م؛ ابن صَصرى، محمد، الدّرة المضیئة، به کوشش ویلیام برینر، کالیفرنیا، ۱۹۶۳ م؛ ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، به کوشش احمد فایزحمصی، بیروت، ۱۴۰۷ ق/ ۱۹۸۶ م؛ ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ج ۱، ۶، ۱۲، ۱۴۱۵ ق/ ۱۹۹۵ م، ج ۵۷، ۶۱، ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۰ م؛ ابن فضل‌الله عمری، احمد، مسالک الابصار، ابوظبی، ج ۳، به کوشش احمد عبدالقادر شاذلی، ۱۴۲۴ ق/ ۲۰۰۳، ج ۴، به کوشش حمزه احمد عباس، ابوظبی، ۱۴۲۳ ق/ ۲۰۰۲ م؛ ابن‌فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، ۱۴۱۶ ق/ ۱۹۶۶ م؛ ابن‌قلانسی، حمزه، تاریخ دمشق، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م؛ ابن‌کثیر، البدایة؛ ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ ق/ ۱۹۳۶ م؛ ابوراشد، حنّا، «جبل الدروز»، جبل الدروز، حوران الدامیة، بیروت، ۱۹۶۱ م؛ همو، «حوران الدامیة»، حوران الدامیة، جبل الدروز، بیروت، ۱۹۶۱ م؛ ابوفخر، فندی، تاریخ لواء حوران الاجتماعی، دمشق، ۱۹۹۹ م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۲۷ م؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، دیار بکر، المکتبة الاسلامیة؛ بخیت، محمدعدنان و محمد یونس مرزوق، بحوث فی تاریخ بلاد الشام فی العصر العثمانی، عمان، ۱۹۹۲ م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ ق/ ۱۹۹۶ م؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵ م؛ بهنسی، عفیف، سوریة التاریخ و الحضارة المنطقة الجنوبیة، دمشق، ۲۰۰۱ م؛ پیک، ف. ج.، تاریخ شرقی الاردن و قبائلها، ترجمۀ بهاءالدین طوقان، بغداد، ۱۹۳۴ م؛ تاریت، مقدمه بر جبل الدروز (نک‌ : هم‌ ، ماسکل)؛ توتل، فردینان، «سیاحة رسولیة فی بلاد حوران»، المشرق، نوامبر ۱۹۲۵، س ۲۳، شم‌ ۱۱، دسامبر ۱۹۲۵، شم‌ ۱۲؛ جبور، جبرائیل سلیمان، البدو و البادیة، به کوشش سهیل جبرائیل جبور، بیروت، ۱۹۸۸ م؛ حتی، فیلیپ، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ترجمۀ جرج حداد و عبدالکریم رافق، بیروت، ۱۹۵۸ م؛ همو، تاریخ لبنان، ترجمۀ انیس فریحه، بیروت، ۱۹۷۲ م؛ حریری، محمد، اصقاع حوران، به کوشش محمد فتحـی راشد حریری، بیـروت، ۱۴۲۵ ق/ ۲۰۰۴ م؛ حصری، ساطع، البلاد العربیة و الدولة العثمانیة، بیروت، ۱۹۶۰ م؛ حکیم، یوسف، سوریة والعهد الفیصلی، بیروت، ۱۹۸۶ م؛ حلو، عبدالله، تحقیقات تاریخیة لغویة (فی الاسماء الجغرافیة السوریة)، بیروت، ۱۹۹۹ م؛ حنّا، عبدالله، العامیة و الانتفاضات الفلّاحیة (۱۸۵۰- ۱۹۱۸) فی جبل حوران، دمشق، ۱۹۹۰ م؛ «حوران، جغرافیتها و تاریخها و آثارها و عادات اهلها و اخلاقهم»، الهلال، قاهره، ذیقعدۀ ۱۳۲۸ ق/ دسامبر ۱۹۱۰ م، س ۱۹؛ حورانی، خلیل رفعت، تاریخ حوران، به کوشش فندی ابوفخر، دمشق، ۲۰۰۵ م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش مصطفى نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت، ۱۴۱۵ ق/ ۱۹۹۵ م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام (وفیات المشاهیر و الاعلام)، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۹-۱۴۱۹ ق/ ۱۹۸۹-۱۹۹۸ م؛ ذیب، منیر، سوریا الجنوبیة (حوران)، دمشق، ۱۴۳۰ ق/ ۲۰۱۰ م؛ رافق، عبدالکریم، العرب و العثمانیون (۱۵۱۶-۱۹۱۶)، دمشق، ۱۹۷۴ م؛ زکریا، احمد وصفی، عشائر الشام، دمشق، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م؛ ساطع، اکرم و فؤاد ساطع، الدلیل الاخضرللسیاحة و الآثار فی سوریة، دمشق، ۱۹۷۵ م؛ سوریة الجنوبیة (حوران)، ترجمۀ احمد عبدالکریم و دیگران، دمشق، ۱۹۸۸ م؛ شدیاق، طنوس، اخبار الاعیان فی جبل لبنان، به کوشش مارون رعد و الیاس حنا، بیروت، ۱۹۹۷ م؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ شهابی، قتیبه، معجم المواقع الاثریة فی سوریة، دمشق، ۲۰۰۶ م؛ شیبلر، ب.، انتفاضات جبل الدروز ـ حوران من العهد العثمانی الى دولة الاستقلال (۱۸۵۰- ۱۹۴۹)، بیروت، ۲۰۰۴ م؛ طبری، تاریخ؛ عبدالسلام، عادل، جغرافیة سوریة، دمشق، ۱۳۹۳ ق/ ۱۹۷۳ م؛ عقیقی، نجیب، المستشرقون، قاهره، ۱۹۸۰ م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۱۹۷۱ م؛ عمادالدین کاتب، محمد، الفتح القسّی فی الفتح القدسی، به کوشش محمد محمود صبح، قاهره، ۱۹۶۵ م؛ عمری، صبحی، المعارک الاولی الطریق الى دمشق، لندن، ۱۹۹۱ م؛ همو، مَیْسَلون نهایة عهد، لندن، ۱۹۹۱ م؛ عوض، عبدالعزیز محمد، الادارة العثمانیة فی ولایة سوریة ۱۹۱۴-۱۹۶۴ م، قاهره، ۱۹۶۹ م؛ عهد عتیق؛ قاسمیه، خیریه، الحکومة العربیة فی دمشق بین ۱۹۱۸-۱۹۲۰، قاهره، ۱۹۷۱ م؛ قدامه، احمد، معالم و اعلام، دمشق، ۱۳۸۵ ق/ ۱۹۶۵ م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، ۱۳۶۳ ق/ ۱۹۶۳ م؛ همو، نهایةالارب، بیـروت، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۴ م؛ کـردعلی، محمد، خطط الشام، بیـروت، ج ۳، ۱۳۹۲ ق/ ۱۹۷۲ م، ج ۲، ۱۳۹۰ ق/ ۱۹۷۰ م؛ کوسی، ج.، «لحظة مع القاری»، جبل الدروز (نک‌ : هم‌ ، ‌ماسکل)؛ کوفان، ماری کلیر، «موقع حضارة نطوفیة فی حوران (سوریة)، قریة الطیبة قرب درعا»، ترجمۀ رباح نفاخ، الحولیات الاثریة العربیة السوریة، دمشق، ۱۹۷۳ م، ج ۲۳، جزء‌های ۱ و ۲؛ ماسکل، ج.، جبل الدروز، ترجمۀ ج. کوسی، به کوشش تاریت، دمشق، ۲۰۰۶ م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳ م؛ المعجم الجغرافی للقطر العربی السوری، به کوشش عماد مصطفى طلاس، دمشق، ج ۱، ۱۹۹۰، ج ۲، بی‌تا، ج ۴، ۱۹۹۲ م؛ معلوف، عیسى اسکندر، دوانی القطوف فی تاریخ بنی المعلوف، به کوشش عقبه زیدان، دمشق، ۲۰۰۳ م؛ مقداد، خلیل، حوران عبر التاریخ، دمشق، ۱۹۹۶ م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶ م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش ایمن فؤاد سید، لندن، ۲۰۱۰ م؛ همو، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۸ ق/ ۱۹۹۷ م؛ الموسوعة العربیة، دمشق، ۲۰۰۳ م؛ مهلبی، حسن، الکتاب العزیزی او المسالک و الممالک، به کوشش تیسیر خلف، دمشق، ۲۰۰۶ م؛ ناشخویخول، جودت حلمی، تاریخ الشرکس (الادیغة) و الشیشان فی لواءی حوران و البلقاء (۱۸۷۸-۱۹۲۰ م)، عمان، ۱۹۹۵ م؛ وصاف، تاریخ، بمبئی، ۱۲۶۹ ق؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۲ م؛ همو، تاریخ، بیروت، دار صادر؛ نیز:

 

EI2; Lewis, N. N., Nomads and Settlers in Syria and Jordan, 1800-1980, London etc., 1987.

محمدرضا ناجی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 691
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست