responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 678

حضرموت

نویسنده (ها) : ستار عودی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله

حَضْرَموت، سرزمینی کهن و پهناور در جنوب شبه‌جزیرۀ عربستان واقع در شرق یمن در کرانه‌های دریای عرب و اقیانوس هند. مورخان در تعیین مرزهای این سرزمین اختلاف نظر دارند ( الموسوعة الیمنیة، ۲/ ۱۱۲۱؛ مقحفی، معجم البلدان ... ، ۱/ ۴۷۶- ۴۷۹؛ عبدالله، ۲۴۲).

براساس برخی روایات حد و مرز حضرموت از عدن و به روایتی سرزمین عوالق در غرب تا عمان یا ظفار در شرق و از شنزارهای ربع خالی و احقاف در شمال تا آبهای اقیانوس هند در جنوب امتداد دارد که می‌توان آن را مرزهای سرزمین حضرموت بزرگ دانست (حجری، ۱/ ۲۶۳-۲۶۴؛ شاطری، ۱/ ۱۰؛ واسعی، ۶۶؛ عبدالله، همانجا).

مرزهای متعارف امروزۀ حضرموت از جنوب غربی به عین بامعبَد و از شمال غربی به مأرب و شبوه و واحدی و عوالق، از جنوب شرقی به دیعوت واقع در غرب سیحوت روی سواحل دریای عرب و اقیانوس هند، از شمال شرقی به منتها الیه مرزهای مهره و احقاف و وبار، از جنوب به اقیانوس هند، و از شمال به سرزمین کنده و منطقۀ ربع خالی محدود می‌شود (کحاله، جغرافیة ... ، ۳۳۴؛ شاطری، ۱/ ۱۱؛ بریتانیکا).

از آنجا که مرزهای حضرموت دقیقاً مشخص نیست، مساحت آن نیز بسته به چگونگی تعیین مرزهایش متفاوت است؛ چنان‌که از ۰۰۰‘۴۵ تا ۰۰۰‘۲۰۰ کمـ ۲ گفته شده است (کحاله، شاطری، بریتانیکا، همانجاها؛ بعلبکی، ۱/ ۴۴۱؛ مقحفی، معجم المدن ... ، ۱۲۲).

در تقسیم‌بندی جدید کشور یمن، منطقۀ حضرموت که در انتهای بخش شرقی آن قرار دارد، استان پنجم جمهوری یمن را تشکیل می‌دهد (همانجا، نیز معجم البلدان، ۱/ ۴۷۶).

امـروزه استـان حضرمـوت با مساحتی حدود ۳۷۶‘۱۵۵ کمـ ۲ بزرگ‌ترین استان جمهوری یمن به شمار می‌رود. این استان متشکل از ۲۹ ناحیه و شهرستان، و مرکز آن شهر بندری مُکَلّا ست (اکوع، ۱/ ۹۲-۹۴).

حَضرَمَوت که در گویش قبیلۀ هُذیل و عوام مردم به صورت حضرَمُوت تلفظ می‌شود، نامی مرکب از دو واژۀ حَضَرَ و مَوت است (جوهری، ابن‌منظور، تاج ... ، ذیل حضر) و منسوب به آن را حضرمی می‌خوانند و جمع آن را حضارمه یا حضارم گویند (جوهری، ابن‌منظور، همانجاها).

در منابع از این سرزمین به نامهای دیگری چون وادی مفتون، بِرَکِ الغِماد، عَبدَل، وَبار، احقاف، یا وادی احقاف یادشده‌است (ابن‌درید، ۱۴۴، ۴۹۲؛ ابن‌مجاور، ۲۵۳).

در تورات از سومین فرزند یقطان (قحطان) با نام هزرماوت یا حاضرموت [۱]یاد شده است (پیدایش، ۲۶:۱۰؛ تواریخ ایام، ۲۰:۱).

ظاهراً بیشتر منابع اسلامی الهام‌گرفته از تورات، حضرموت را نام فرزند یقطن/ یقطان/ قحطان بن عابر/ عابد بن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح دانسته‌اند (شاطری، ۱/ ۳۵؛ عبدالله، ۲۴۳). به نوشتۀ بعضی از منابع، حضرموت لقب عامر بن قحطان بوده است. بر پایۀ این نوشته‌ها، عامر نخستین ساکن منطقۀ شنزار احقاف بوده و چون در جنگها از سپاه دشمن بسیار می‌کشته و سایۀ مرگ (موت) بر میدان نبرد می‌گسترانده است، او را به حضرموت ملقب ساختند و سپس این لقب بر نام وی و قبیله و سرزمینش اطلاق گردید (یاقوت، ۲/ ۲۸۵؛ ابن‌منظور، همانجا؛ عبودی، ۳۵۹؛ مقحفی، همانجاها؛ کحاله، معجم ... ، ۱/ ۲۸۲؛ شاطری، همانجا).

در توجیه و تفسیر معنی حضرموت، روایات و نظریات متفاوت دیگری عنوان شده است (هلفریتس، ۱۵-۱۶)، که از آن جمله گویند حضرت هود نبی (ع) پس از نفرین کردن کافران، گفته اینک مرگ حاضر شده است (حامد، ۱/ ۶۶- ۶۹) و گویند چون حضرت نبی صالح (ع) به آنجا رسید، مرگش فرا رسید (همو، ۱/ ۷۰-۷۲) و گویند بنابر افسانه‌ای یونانی چون درختان کندر و بخور که درۀ حضرموت به تولید آن شهره بوده است، بوی کشنده‌ای دارند، آنجا را حضرموت نامیدند که حضر یعنی شهر یا خانه یا سرزمین، و موت یعنی مرگ و یا آسیب‌رسان است (پیدایش، ۲۶:۱۰).

نام حضرموت در کتابهای تاریخی یونانی و رومی به صورتهای مختلفی ثبت شده است. تئوفراستوس (ح ۳۷۲- ح ۲۸۸ ق‌م) با نام حدرامیتا[۲]، و استرابن (ح ۶۳ ق‌م - ح ۲۱ م) و پلینی (۲۳- ۷۹ م) با نام چتراموتیتا [۳]از آنجا یاد کرده‌اند (استرابن، VII/ 311؛ پلینی، II/ 455؛ نیز نک‌ : علی، ۲/ ۱۲۹).

حضرموت از نظر جغرافیایی به دو بخش ساحلی و داخلی تقسیم می‌شود (کحاله، جغرافیة، ۳۵۶؛ حداد، ۴/ ۱۶۸). بخش ساحلی معروف به حضرموت ساحلی به طول تقریبی ۴۵۰ تا ۶۵۰ کمـ (کحاله، همان، ۳۳۴؛ شاطری، ۱/ ۱۲؛ الموسوعة العربیة ... ، ۱/ ۷۲۶) در موازات دریای عرب امتداد دارد. پهنای این بخش در شرق تا ۲۰ کمـ و در غرب تا ۸۰ کمـ می‌رسد (کحاله، همان، ۳۵۶؛ یافعی، ۳۸- ۳۹). این بخش شامل شهر بندری و مهم مکلا ــ مرکز حضرموت ساحلی ــ است و نیز وادی (رودخانۀ فصلی) حجر به طول ۲۰۰ کمـ که از منطقۀ حاصلخیز مَیفَع می‌گذرد و در نزدیکی رأس‌الکلب به دریای عرب سرازیر می‌شود (کحاله، همان، ۳۵۷؛ جرافی، ۴۷؛ مقحفی، معجم البلدان، ۱/ ۴۷۸؛ الموسوعة العربیة، همانجا؛ یافعی، ۴۰).

حدفاصل دو بخش حضرموت ساحلی با دالی یک رشته‌کوه با ارتفاعی متفاوت است که بلندترین قلۀ آن به ۱۸۷‘۲ متر می‌رسد (حامد، ۱/ ۸).

حضرموت داخلی از ساحل دریا دور است و در اطرافش مناطق شنزار وسیعی قرار دارد که به احقاف (جمع حِقْف = تپه‌های شنی درهم پیچیده) مشهور است (همو، ۱/ ۸- ۹، ۱۳) که در قرآن کریم نیز از آن نام برده شده است (احقاف/ ۴۶/ ۲۱).

حضرموت ساحلی از رَیَدَة الصَیعَر و شَبْوَه در غرب تا سرزمین مَهَره در شرق امتداد دارد که در آن شماری دره چون وادی دَوعَن، وادی عِمِد، وادی العُیَّن، وادی بن علی و وادی سِر وجود دارد که به کشت درختان خرما و میوه و حبوبات مشهور هستند (جرافی، مقحفی، همانجاها).

در وسط این بخش و در فاصلۀ ۱۶۵ تا ۲۰۰ کیلومتری ساحل دریای عرب وادی مشهور حضرموت (وادی احقاف یا وادی الکسر) قرار دارد (جرافی، ۴۶-۴۷). این دره در موازات دریای عرب و به طول ۱۶۰ و یا به روایتی ۲۴۰ کمـ امتداد دارد (دلو، ۱/ ۴۵؛ الموسوعة العربیة، همانجا). در روزگاران گذشته در این دره سدی ساخته شد که امروزه ویرانه‌های آن در فاصلۀ تریم و سیحوت در بخش شرقی حضرموت دیده می‌شود (حامد، ۱/ ۸۳-۸۴؛ زکریا، ۴۴).

مشهورترین نواحی این بخش شبوه، مهره، شِبام، تریم، سیون/ سیئون، حَوره، المشهد، حِرَیْضه، هَجْرین، تریس، عینات، سُوَم و شِعب هود است (کحاله، جغرافیة، ۳۵۶-۳۶۱؛ عبدالله، ۲۴۲؛ مقحفی، همانجا).

دومین پایتخت حضرموت شهر باستانی شبوه در غرب حضرموت، در ارتفاع ۱۵۰‘۱ متری از سطح دریا در وادی جردان واقع است. بیشتر ساکنان این شهر از قبیلۀ حضرموت بودند (کحاله، همان، ۳۵۹-۳۶۰؛ عبدالله، همانجا؛ الموسوعة الیمنیة، ۴/ ۲۹۱۶- ۲۹۱۸؛ حداد، ۱/ ۱۸۶؛ شاطری، ۱/ ۴۳-۴۴؛ علی، ۲/ ۱۵۷). شبوه که گویند در سدۀ ۳ ق‌م معابد بسیاری در آن برپا بود، در نزد مورخان کهن به صورتهای مختلفی چون سباتا و سبوتا آمده است (عبدالله، ۲۴۴؛ حامد، ۱/ ۸۵).

بندر تاریخی قنا (بیرعلی امروزه) که در سنگ‌نوشته‌ها به نام عرماویه/ عرمویت آمده است و در نزدیکی آن قلعۀ مشهور حصن غراب قرار دارد، دارای استحکامات استوار و از دیرباز جزو مملکت الیازوس (عزیلط پادشاه حضرموت)، از مراکز مهم صدور کندر و بخور و دیگر کالاها به خارج از یمن بود (علی، ۲/ ۱۶۰-۱۶۱).

 

شهر شِحر بندرگاه کوچک و مهمی در شرق حضرموت است که زبان مردم آن برگرفته از زبان حمیریان کهن بوده و از این‌رو چندان قابل فهم برای عربها نبوده است. این شهر به داشتن بازاری همانند بازار رابیه در سایۀ کوهی که قبر نبی هود(ع) بر روی آن است و نیز به داشتن درختان کندر و بخور و صید ماهی فراوان و تربیت شتران بسیار اصیل شهره بوده است (حامد، ۱/ ۵۰، ۹۰-۹۲؛ الموسوعة الیمنیة، ۳/ ۱۷۰۰-۱۷۰۲).

در شمال حضرموت دو شهر شبام و تریم با فاصلۀ کمی از هم قرار دارند (شاطری، ۱/ ۱۸۵). شبام که مرکز حضرموت داخلی و جزو کهن‌ترین شهرهای یمن محسوب می‌شود، از ۵۰۰ سال پیش دارای ساختمانهای چند طبقه بوده (بریتانیکا؛ زکریا، همانجا)، و در طول دوران اسلامی جزو مراکز مهم شمرده می‌شده است ( الموسوعة الیمنیة، ۴/ ۱۶۸۵).

حضرموت از دیرباز به تولید و صدور کندر، سدر، بخور، توتون، دارچین، صمغ و عنبر، خرما، حبوبات، عسل و ذرت شهرت داشت (کحاله، همان، ۳۴۹؛ شاطری، ۱/ ۱۶-۱۷، ۵۳، ۶۱؛ حامد، ۱/ ۹۳-۹۴، ۹۵، ۱۰۱-۱۰۲؛ الموسوعة الیمنیة، ۲/ ۱۱۲۰-۱۱۲۱؛ شاطری، ۱/ ۴۸، ۶۱).

جمعیت حضرموت در ۲۰۰۸ م/ ۱۳۸۷ ش، ۴۲۵‘۱۴۲‘۱ تن برآورد شده است («فرهنگ [۴]... »، npn.). بیشتر جمعیت حضرموت را افراد قبایل قحطانی که از سوی پیامبر (ص) ستایش شده بودند، تشکیل می‌دهند که از دیرباز قبیلۀ مهره شاخه‌ای از قضاعه در بخش ساحلی، و قبیلۀ حضرموت در بخش درونی سکنا داشتند و در کنار آنها قبایل قحطانی دیگری مثل صدف، سکون، تُجیب، سکاسک، هَمْدان، کنده، جعف و سیبان می‌زیستند و امروزه نیز قبایل آل جابر، آل کثیر، آل تمیم، عوامر، آل باجری، احموم و مشقاص در این نواحی زندگی می‌کنند (حامد، ۱/ ۹، ۱۳-۱۵، ۵۱؛ شاطری، ۱/ ۱۸- ۱۹، ۵۷، ۸۱-۸۲؛ کحاله، همان، ۳۵۴؛ الموسوعة الیمنیة، ۲/ ۱۱۱۹-۱۱۲۰).

 

پیشینۀ تاریخی

از تاریخ این سرزمین در روزگار باستان آگاهیهای چندانی در دست نیست. همین‌قدر می‌دانیم که در اواخر هزارۀ ۲ ق‌م در حضرموت دولتی مستقل برپا گشته بود. این دولت پس از مرگ معدیکرب ــ آخرین پادشاه آن ــ که به روایتی در ۹۸۰ ق‌م به پادشاهی رسیده بود، توسط پادشاهی مَعین برافتاد و حضرموت به مدت ۳ سده جزو قلمرو آنان بود (علی، ۲/ ۱۳۶-۱۳۷؛ یافعی، ۳۸؛ شاطری، ۱/ ۴۰؛ مهران، ۲۳۷؛ برو، ۷۱).

در ۶۹۰ ق‌م حضرموت به مدت یک سده دوباره استقلال خود را باز یافت تا اینکه در ۵۹۰ ق‌م بر قلمرو پادشاهی قتبان یا به روایاتی دیگر به پادشاهی سبأ افزوده شد (حامد، ۱/ ۱۰۷؛ شاطری، ۱/ ۴۰؛ عبدالله، ۲۴۳-۲۴۴).

از منابع تاریخی موجود چنین برمی‌آید که حضرموت در میانه‌های هزارۀ نخست ق‌م به تصرف پادشاهی سبأ درآمد (برو، ۷۱). در ۱۸۰ ق‌م «یدع ال بین»، یکی از آزادمردان قبیلۀ یهبار به کمک مردم حضرموت بر ضد سبئیان شورید و آنان را از حضرموت بیرون راند و یک سلسلۀ پادشاهی جدید برپا، و آن‌گاه شهر شبوه را بازسازی کرد و آن را به عنوان پایتخت حکومتش برگزید (علی، ۲/ ۱۴۷- ۱۴۸؛ حداد، ۱/ ۱۸۸-۱۹۱؛ برو، همانجا).

تاریخ حضرموت پس از مرگ واپسین پادشاه مستقل آن در ۶۵ م و به روایتی ۱۲۵ م و تا اواخر سدۀ ۳ م در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و به درستی روشن نیست چه کسانی بر این سرزمین فرمان راندند (شاطری، ۱/ ۴۶-۴۷؛ قس: الموسوعة الیمنیة، ۲/ ۱۱۲۳؛ حامد، ۱/ ۱۱۰-۱۱۱؛ مهران، ۲۴۰-۲۴۵).

جان فیلبی، جهانگرد و پژوهشگر انگلیسی (علی، ۲/ ۵۵۷-۵۶۶)، پس از بازدید از آثار باستانی حضرموت و به‌ویژه ویرانه‌های شبوه در ۱۹۳۶ م و مطالعۀ سنگ‌نوشته‌های العقله، فهرستی تقریبی مربوط به نام و تاریخ حکومت هرکدام از پادشاهان حضرموت طی هزارۀ ۱ ق‌م و سدۀ ۱ م ارائه داد که آگاهیهای ارزشمندی را دربر دارد (همو، ۲/ ۱۳۲؛ مهران، ۲۳۷).

در سالهای پایانی سدۀ ۲ م «شعرم اوتر»، پادشاه سبأ به حضرموت لشکرکشی کرد و آنجا را تصرف کرد و به قلمرو خود افزود (عبدالله، همانجا؛ مهران، ۳۰۵).

در حدود سال ۲۷۰ و به روایتی ۲۹۰ یا ۳۰۰ م شمریرعش/ شمریهرعش (حک‌ ۲۷۰-۳۱۰م)، یکی از مشهورترین فرمانروایان حمیری به حضرموت حمله کرد و واپسین پادشاه مستقل حضرمی موسوم به یدع ال بین را از میان برداشت و شبوه پایتخت حضرموت را تصرف نمود و آن را به مملکت خویش ملحق ساخت و از این تاریخ تا ۵۲۵ م او و دیگر پادشاهان حمیری به لقب پادشاه «سبأ و ذی ریدان و حضرموت و یمنت» معروف شدند (علی، ۲/ ۱۵۳، ۵۰۳-۵۰۴، ۵۵۲-۵۵۳؛ حتی، ۱/ ۷۹).

در حدود سال ۴۵۰ م افراد قبیلۀ کنده از بحرین به شمال حضرموت مهاجرت کردند و آن‌گاه حُجر بن عمرو دولت کنده را زیر نظر تبابعه تأسیس کرد (یعقوبی، ۱/ ۲۱۶-۲۱۷؛ نیز نک‌ : حتی، ۱/ ۱۱۴-۱۱۵؛ عبدالله، ۲۷۲-۲۷۶).

در ۵۲۵ م حبشیها به یمن یورش بردند و ذونواس واپسین فرمانروای تبابعه (حک‌ ۵۱۵-۵۲۵ م) را از میان بردند و بر یمن و حضرموت تسلط یافتند (فقی، ۱۱؛ برو، ۸۰؛ شاطری، ۱/ ۴۸؛ قس: حامد، ۱/ ۱۱۱-۱۱۲؛ بکری، ۱/ ۳۴-۳۵، که تأکید دارد که حضرموت زیر سلطۀ حبشیها قرار نگرفت).

در ۵۴۲ م مردم حضرموت به رهبری یکی از بزرگان یمن موسوم به یزید بن کبشه بر ضد ابرهه سردار حبشیان قیام کردند و به شدت سرکوب شدند (کامل، ۳۱۵- ۳۱۸).

در فاصلۀ سالهای ۵۷۲-۵۷۵ م سپاهیان ساسانی به رهبری وهرز وسیف بن ذی یزن، شاهزادۀ حمیری، در کرانه‌های حضرموت از کشتیها پیاده شدند و پس از بیرون راندن حبشیان از یمن و کشتن واپسین امیر حمیری، بر این سرزمین تا ظهور اسلام فرمان راندند (طبری، ۲/ ۱۴۴-۱۴۵؛ مسعودی، ۱/ ۸۱).

 

حضرموت در عهد اسلامی

در ۹ یا ۱۰ ق/ ۶۳۰ یا ۶۳۱ م، پس از اینکه پیامبر (ص) نامه‌هایی برای سران قبایل حضرموت و به‌ویژه وائل بن حجر، رئیس قبیلۀ حضرموت فرستاد و آنان را به اسلام دعوت کرد، آنان این دعوت را پذیرفتند و سران قبایلی چون حضرموت، کنده، تُجیب، صدف و جعف به مدینه آمدند و اسلام آوردند (نشوان، ۲۱۳؛ حداد، ۲/ ۱۴، ۲۱-۲۲؛ شاطری، ۱/ ۷۸-۸۱؛ حامد، ۱/ ۱۱۹-۱۲۱؛ شجاع، الیمن فی صدر ... ، ۱۳۵، ۱۶۸-۱۷۲).

پیامبر (ص) در ۹ یا ۱۰ ق مهاجر بن ابی امیة بن مغیرة بن عبدالله مخزومی، زیاد بن لبید بن ثعلبۀ انصاری بیاضی و عکاشة بن ثور غوثی را برای جمع‌آوری صدقات قبایل مختلف به حضرموت گسیل داشت (خلیفه، ۱/ ۷۲؛ یعقوبی، ۲/ ۷۶- ۷۸، ۱۲۲؛ طبری، ۳/ ۱۴۷، ۲۲۸، ۳۳۰؛ یاقوت، ۲/ ۲۸۶-۲۸۷).

پس از رحلت پیامبر (ص) برخی از قبایل حضرموت و در رأس آنها قبیلۀ کنده به سرکردگی اشعث بن قیس کندی از اسلام روی‌گردان شدند، اما کارگزاران پیامبر (ص) که از سوی خلیفۀ اول در سمت خود ابقا شده بودند، با یاری لشکریانی که از مدینه آمده بودند، این قبایل را سرکوب کردند (خلیفه، ۱/ ۹۸؛ طبری، ۳/ ۲۴۹، ۳۳۱-۳۳۶، ۳۴۱، ۴۲۷؛ ابن‌اعثم، ۱/ ۴۵- ۴۸؛ ابن‌قاسم، ۱/ ۷۶-۷۷؛ حتی، ۱/ ۱۹۲؛ فقی، ۴۳؛ حامد، ۱/ ۱۴۷- ۱۵۸).

در عصر خلفای راشدین حضرموت یکی از ۳ استان (مخلاف) یمن گردید که کارگزاران آن گاهی از سوی حاکم یمن و گاهی نیز مستقیماً توسط خلیفه تعیین می‌شدند. حضرموت در دورۀ خلافت عمر و عثمان سالها توسط عدی بن نوفل قریشی اسدی اداره می‌شد (ابـوالفرج، ۱۵/ ۷۴؛ نیـز نک‌ : حـامد، ۱/ ۱۶۳؛ شاطری، ۱/ ۹۶).

در دورۀ فتوحات اسلامی بسیاری از سران قبایل و مردم حضرموت در جنگها شرکت می‌کردند که این امر باعث مهاجرت گروه بسیاری از مردم این سرزمین به سوی کوفه، بصره، مصر و شام و در نتیجه کاهش شدید جمعیت حضرموت گردید (ابن‌دیبع، نشر ... ، ۱۴۷- ۱۴۹؛ حداد، ۲/ ۳۸- ۳۹، ۴۲؛ نک‌ : حامد، ۱/ ۱۶۶، ۱۸۱-۱۸۲؛ فقی، ۵۰).

مهاجرت مداوم مردم حضرموت به شهرهای آباد که از دوران فتوحات اسلامی آغاز شده بود، تأثیر بسیار بدی روی این منطقه گذاشت و آن را به ویرانه‌ای سوزان مبدل ساخت و از این‌رو در طول دوران حکومت امویان و بخشی از دورۀ عباسیان توجه خاصی به آن نشد و این منطقه جزو بیابانهای یمن گردید که زیر نظر حاکم یمن اداره می‌شد (حامد، ۱/ ۱۹۸- ۱۹۹، ۲۲۷).

به هنگام اختلاف میان علی (ع) و معاویة بن ابوسفیان بر سر خلافت، مردم حضرموت از علی (ع) پشتیبانی می‌کردند، ازاین‌رو معاویه در ۴۰ ق/ ۶۶۰ م سپاهیانی به فرماندهی بسر بن ارطاة فهری را از دمشق به حضرموت گسیل داشت و هواداران علی (ع) را سرکوب کرد (ابن‌اعثم، ۴/ ۲۳۵-۲۳۷؛ ابن دیبع، قرة ... ، ۶۹؛ ابن‌قاسم، ۱/ ۹۶-۹۷؛ فقی، ۵۸).

 

در ۶۵ ق/ ۶۸۵ م، نجدة بن عامر حنفی از یاران نافع بن ازرق خارجی بر یمن چیره شد و شخصی به نام ابوفدیک را برای دریافت صدقات مردم به حضرموت فرستاد (ابن‌اثیر، ۴/ ۲۰۳).

در ۱۲۹-۱۳۰ق، عبدالله بن یحیى کندی حضرمی، ملقب به طالب الحق به تشویق و کمک اباضیها به سرکردگی ابوحمزه مختار بن عوف ازدی سلمی که از ظلم و ستم کارگزاران اموی حضرموت به ستوه آمده بودند، در حضرموت قیام کردند. طالب‌الحق ابتدا کارگزار اموی حضرموت، ابراهیم بن جبلة بن مخرمۀ کندی را دستگیر و تبعید کرد و پیروزیهای درخشانی به دست آورد، ولی در جمادی‌الاول ۱۳۰/ ژانویۀ ۷۴۸ در مصاف با سپاه امویان شام به قتل رسید و قیامش سرکوب شد و لشکریان اموی به شهرهای حضرموت تاختند و با قتل عام مردم، اباضیها در سراسر حضرموت پراکنده و تار و مار شدند (خلیفه، ۲/ ۵۸۲؛ طبری، ۷/ ۳۴۸؛ ابن‌دیبع، همان، ۸۶-۸۷؛ اکوع، ۸۶-۸۷؛ حامد، ۱/ ۲۰۶-۲۱۳، ۲۶۲-۲۶۶؛ حداد، ۲/ ۵۶-۵۹؛ عرشی، ۱۰؛ کندی، ۱/ ۶۴-۷۲).

در ۱۴۰ ق و به روایتی ۱۴۲ ق، منصور دوانیقی، دومین خلیفۀ عباسی (حک‌ ۱۳۶- ۱۵۸ ق/ ۷۵۳- ۷۷۵ م) برای سرکوب شورش مردم تریم از شهرهای حضرموت سپاهی متشکل از ۰۰۰‘۴۰ تن به فرماندهی معن بن زائد شیبانی به آن سرزمین گسیل داشت و در جنگی که میان دو طرف درگرفت، حدود ۰۰۰‘۱۵ تن از مردم حضرموت کشته شدند (ابن‌دیبع، همان، ۹۳-۹۴؛ شاطری، ۱/ ۱۳۷- ۱۳۹؛ فقی، ۷۶؛ حداد، ۲/ ۶۳-۶۶؛ حامد، ۱/ ۲۱۵- ۲۱۹).

در ۲۰۳ ق/ ۸۱۸ م، محمد بن زیاد یکی از نوادگان عبیدالله بن زیاد از سوی مأمون خلیفۀ عباسی (حک‌ ۱۹۸- ۲۱۸ ق) حاکم یمن شد و در اندک زمانی بر حضرموت دست یافت. او در ۲۰۴ ق/ ۸۱۹ م عملاً دولت بنی‌زیاد را تأسیس کرد و خود بیش از ۴۰ سال بر یمن و حضرموت فرمان راند (یاقوت، ۲/ ۹۱۶؛ ابن‌مجاور، ۶۷، ۷۱؛ ابن‌خلدون، ۴/ ۲۷۲؛ ابن‌دیبع، همان، ۱۱۰، ۲۳۰؛ زکریا، ۵۱؛ عرشی، ۱۳؛ شاطری، ۱/ ۱۴۰-۱۴۱؛ فقی، ۸۷- ۸۹؛ حامد، ۱/ ۲۵۱-۲۵۴).

حضرموت در دوران حکومت بنی‌زیاد (۲۰۴-۴۰۷ ق/ ۸۱۹-۱۰۱۶ م) که بیش از دو قرن به درازا کشید، گاهی به طور مستقیم و گاهی نیز غیرمستقیم زیر سلطۀ آنها قرار داشت (ابن خلدون، ۴/ ۲۷۲-۲۷۳؛ شجاع، الیمن فی عیون ... ، ۵۷؛ شاطری، ۱/ ۱۴۱، ۱۴۳؛ حامد، ۱/ ۲۴۵-۲۴۷).

در ۲۲۵ ق/ ۸۴۰ م، و به روایتی در ۲۵۶ ق/ ۸۷۰ م، هم‌زمان با دولت بنی‌زیاد در صنعا، دولت بنی‌یعفر حُوالی حمیری در شبام ــ یکی از شهرهای مهم حضرموت ــ برپا شد و تا ۳۹۲ یا ۳۹۳ ق همچنان پابرجا بود و نقش مهمی در حوادث حضرموت و یمن ایفا کرد (نشوان، ۱۹۴؛ ابن‌دیبع، همان، ۱۱۵-۱۲۴؛ ابن‌قاسم، ۱/ ۱۵۴، ۱۶۳-۱۶۴، ۱۹۶؛ شاطری، ۱/ ۱۴۲؛ عرشی، ۱۸-۲۰؛ شجاع، همان، ۴۷- ۴۹؛ فقی، ۸۳-۸۴، ۹۸-۱۰۶).

در ۳۱۸ ق/ ۹۳۰ م، امام مهاجر احمد بن عیسى از فرزندان امام جعفر صادق (ع) که از مشاهیر سادات حسینی علوی بود، پس از ادای حج به حضرموت آمد و در روستای حَسیسه واقع در نزدیکی شهر تریم رحل اقامت افکند و به رواج مذهب شافعی پرداخت و اباضیان را ریشه‌کن کرد (وهب بن منبه، ۲۹۶-۳۰۱؛ حامد، ۱/ ۲۴۶-۲۵۰، ۲۹۳-۳۰۲؛ فقی، ۷۰؛ شاطری، ۱/ ۱۴۲، ۱۴۵، ۱۵۲- ۱۵۸).

در ۴۵۵ ق/ ۱۰۶۳ م، ابوکامل علی بن محمد الداعی از خاندان حکومتگر صلیحی یمن (حک‌ ۴۳۹- ۴۵۹ یا ۴۷۳ ق) بر حضرموت چیره شد و ادارۀ آنجا را به کسانی از خاندان معن سپرد (یمنی، ۹۴-۹۶؛ ابن‌مجاور، ۷۲-۷۳؛ ابن‌دیبع، قرة، ۱۷۶-۱۷۷، ۲۱۷؛ بامخرمه، ۲/ ۱۶۱؛ عرشی، ۲۱؛ فقی، ۱۵۰؛ حامد، ۱/ ۳۴۱، ۳۴۵-۳۴۶، ۳۵۴، ۳۵۹، ۲/ ۴۰۳، ۴۴۳؛ شاطری، ۱/ ۱۴۳).

پس از کشته شدن صلیحی در ۴۵۹ ق/ ۱۰۶۷ م و به روایتی ۴۷۳ ق/ ۱۰۸۰ م، حکومت حضرموت نخست از آن بنی‌معن شد، و سپس مکرم احمد بن علی صلیحی، عباس و مسعود دو فرزند کرم/ مکرم همدانی به حکومت عدن و حضرموت گماشته شدند و پس از آن حکومت حضرموت در اختیار زریع بن عباس مؤسس دولت بنی‌زریع (حک‌ ۴۶۷- ۵۶۹ ق) قرارگرفت تا اینکه پس از یک سده فرمانروایی این خاندان بر حضرموت، در ۱۸ ذیقعدۀ ۵۶۹ ق/ ۲۰ ژوئن ۱۱۷۴ م، الملک‌المعظم سیف‌الدوله توران شاه ایوبی بر سراسر یمن و از جمله عدن و حضرموت چیره شد و آن را به قلمرو ایوبیان مصر ملحق ساخت (یمنی، ۲۰۱-۲۰۴؛ ابن‌مجاور، ۱۲۱، ۲۵۴؛ ابن‌خلدون، ۴/ ۲۸۱؛ بامخرمه، ۲/ ۱۰، ۷۸، ۸۶، ۱۰۸، ۱۸۳؛ ابن‌قاسم، ۱/ ۳۲۱-۳۲۴؛ فقی، ۱۹۷، ۲۰۸- ۲۰۹؛ شاطری، ۱/ ۱۴۳؛ حامد، ۱/ ۳۴۷-۳۵۲، ۳۵۸-۳۶۰؛ حداد، ۲/ ۲۹۴-۲۹۵، ۳۱۲).

توران شاه ایوبی پس از دو سال اقامت در یمن در ۵۷۱ ق به مصر بازگشت و نمایندگانی بر شهرهای یمن گماشت که از جمله عزالدین ابوعمرو عثمان بن علی زنجیلی/ زنجبیلی/ زنجاری/ سنجاری به حکومت عدن و حضرموت گماشته شد. این امیر خشن و جاه‌طلب ایوبی در سالهای ۵۷۵ و ۵۷۶ ق با لشکری انبوه به شهرهای حضرموت هجوم برد و خاندانهای حکومتگر این سرزمین مانند دولت بنی‌قحطان (آل راشد) در شهر تریم و دولت بنی‌دغّار/ دعّار در شهر شبام و دولت آل فارس یا آل اقبال در شهر شحر که در دوران حکومت علی بن محمد صلیحی در نیمۀ اول سدۀ ۵ ق/ ۱۱ م برپا شده بودند، برچید و پس از قلع و قمع مخالفان و کشتن علما و بزرگان و تسلط بر اوضاع، برادرش، اسود یا سوید را به حکومت حضرموت گماشت و به عدن بازگشت (ابن‌دیبع، همان، ۲۷۳؛ بامخرمه، ۲/ ۶۹، ۱۳۱-۱۳۲؛ ابن‌قاسم، ۱/ ۳۲۷؛ کندی، ۱/ ۶۹؛ بکری، ۱/ ۷۹-۸۱؛ شاطری، ۱/ ۱۶۵-۱۷۵؛ فقی، ۲۱۰؛ حامد، ۲/ ۴۰۵، ۴۲۷-۴۳۲).

در ۵۷۹ ق/ ۱۱۸۳ م، سیف‌الاسلام طغتکین بن ایوب الملک العزیز ایوبی پس از مرگ برادرش تورانشاه به یمن آمد و عقمان زنجبیلی/ زنجیلی حاکم حضرموت از ترس وی و اقدامات خشونت‌بارش در حضرموت به عراق و به روایتی به شام گریخت (ابن‌دیبع، همان، ۲۷۳، ۲۷۵؛ ابن‌قاسم، ۱/ ۳۲۸؛ کندی، ۱/ ۷۰؛ بکری، ۱/ ۸۱-۸۲؛ حامد، ۲/ ۴۳۲).

در ۵۹۰ ق/ ۱۱۹۴ م، سیف‌الاسلام طغتکین بار دیگر به حضرموت لشکر کشید و در ۱۰ رجب همان سال از شهر تریم رفت و از حاکمان محلی شهرهای حضرموت دلجویی کرد و آن‌گاه به تعز بازگشت (ابن‌قاسم، ۱/ ۳۳۸؛ فقی، ۲۱۴؛ شماحی، ۱۲۴؛ حامد، ۲/ ۴۳۲، ۴۵۱).

در ۶۱۲ ق/ ۱۲۱۵ م، عمر بن مهدی، یکی از امیران ملک مسعود ایوبی (حک‌ ۵۹۹-۶۲۶ ق) به دستور وی به شهر شحر در حضرموت آمد و چون حکام آل فارس اعلام اطاعت و پیروی از ابن‌مهدی کردند، آنان را در حکومتشان ابقا کرد، اما در ۶۱۵ ق/ ۱۲۱۸ م، بار دیگر به حضرموت لشکرکشی کرد و حاکمان محلی شهرهای مختلفی چون شحر و تریم را سرکوب نمود و پس از دو سال تلاش بر سراسر حضرموت چیره گشت (کندی، ۱/ ۷۸- ۷۹؛ حامد، ۲/ ۴۹۴-۴۹۶، ۶۵۴؛ شاطری، ۱/ ۱۷۶).

در ۶۲۱ ق/ ۱۲۲۴ م، و پس از کشته شدن عمر بن مهدی به دست افراد قبیله نَهد و آشفتگی اوضاع حضرموت، مسعود بن یمانی بن لبید از بنی‌حرام بر شهر تریم تسلط یافت و دولت آل یمانی در حضرموت را بنیاد نهاد. این خاندان با وجود کشمکشهای مدام میان امیران محلی بیش از ۳ سده بر حضرموت فرمانروایی داشت، تا اینکه در ۹۲۶ ق/ ۱۵۲۰ م به دست بدر بن عبدالله ابوطویرق کثیری منقرض گردید (کندی، ۱/ ۸۱؛ بکری، ۱/ ۸۶؛ شاطری، ۱/ ۱۷۶-۱۷۷؛ حامد، ۲/ ۴۹۸- ۴۹۹، ۵۳۴-۵۳۶).

در رجب ۹۲۶، بدر بن عبدالله به یاری ۰۰۰‘۵ تن از افراد قبیلۀ یافع و حمایت امام زیدیان یمن المتوکل علی الله شرف‌الدین یحیی بن شمس‌الدین (حک‌ ۹۱۲-۹۶۵ ق/ ۱۵۰۶- ۱۵۵۸ م) از صنعا حرکت کرد و شهرهای شحر، دوعن، شبام و تریم را گشود و سلطۀ کثیریها را بار دیگر بر حضرموت تثبیت کرد. او در ۹۳۴ ق/ ۱۵۲۸ م دستور داد سکه به نامش زدند و پس از آنکه قبیلۀ نهد، دشمن سرسخت قبیلۀ بنی‌کثیر سرکوب شد، بر حضرموت چیره گردید (بافقیه، ۱۴۹-۱۵۰، ۱۸۶؛ کندی، ۱/ ۱۶۳، ۱۶۵؛ بکری، ۱/ ۹۶-۹۷).

در ۹۴۲ ق/ ۱۵۳۵ م، امیر بدر کثیری پرتغالیهای متجاوز به بندرگاه شحر را سرکوب و حدود ۴۰ تن از آنان را اسیر کرد و نـزد سلطان سلیمان قانونی، فرمانروای عثمانی (حک‌ ۹۲۶-۹۷۴ ق) فرستاد (بافقیه، ۲۳۳، ۲۳۸؛ بکری، ۱/ ۹۹؛ یافعی، ۱۲۹).

در ۹۴۵ ق/ ۱۵۳۸ م، سلطان سلیمان قانونی، سپاهی به فرماندهی سلیمان پاشا ارناؤوطی به یمن فرستاد. این سپاه توانست لشکریان ممالیک مصر در یمن را شکست دهد و دولت یمنی بنی‌طاهر را از میان بردارد و بدین ترتیب دورۀ نخست تسلط عثمانیها بر یمن به مدت یک سده (۹۴۵-۱۰۴۵ ق) آغاز گردید (نهروالی، ۷۰، ۸۰؛ ابن‌قاسم، ۲/ ۶۸۴؛ بکری، ۱/ ۹۸- ۹۹؛ یافعی، همانجا).

در ۹۴۵ ق، سلیمان پاشا فرمانده سپاه عثمانی گروهی از لشکریانش را برای تصرف بندر شحر و دیگر شهرهای حضرموت فرستاد، اما این لشکریان در مقابل اقدامات پیشگیرانه و استحکامات دفاعی بدر بوطویرق کثیری کار چندانی از پیش نبرد (بافقیه، ۲۵۷- ۲۵۸؛ بکری، ۱/ ۹۹؛ قس: عمری، ۱۵-۱۷، که گوید شحر به دست عثمانیها تصرف شد).

در ۹۷۰ ق/ ۱۵۶۳ م، بدر بن عبدالله بوطویرق کثیری با دوراندیشی خاصی که داشت، از دولت عثمانی پیروی کرد و به سپاهیان عثمانی محاصره‌شده در عدن یاری رساند؛ این کار او باعث خشم و نارضایی شماری از خاندان کثیری شد و در نتیجه فرزندش عبدالله بن بدر در اوایل سال ۹۷۶ ق/ ۱۵۶۸ م، پدرش را از حکومت خلع و زندانی کرد و خود جانشین وی گردید (بافقیه، ۳۹۵-۳۹۶؛ نهروالی، ۱۹۰؛ بکری، ۱/ ۹۹-۱۰۱؛ یافعی، ۱۳۲).

پس از مرگ بوطویرق کثیری در ۹۷۷ ق، فرزندان و نوادگانش یکی پس از دیگری بر حضرموت به نام دولت آل کثیر فرمان راندند (بافقیه، همانجا؛ کندی، ۱/ ۲۱۵؛ بکری، ۱/ ۱۰۱-۱۰۳؛ یافعی، ۱۳۲-۱۳۶)، تا اینکه در اثر اختلاف و کشمکش میان افراد این خاندان امام زیدیان یمن، المتوکل علی الله اسماعیل بن قاسم (حک‌ ۱۰۵۴-۱۰۸۷ ق) در ۱۰۶۴ ق یا ۱۰۶۵ ق سپاه انبوهی بالغ بر ۰۰۰‘۱۰ تن به شهرهای حضرموت فرستاد که پس از تصرف شهر یافع و تن دادن بدر بن عبدالله کثیری به خواسته‌های امام زیدیان بازگشت (بکری، ۱/ ۱۰۳-۱۰۴؛ یافعی، ۱۳۶؛ زکریا، ۶۲).

در ۱۰۱۰ ق/ ۱۶۰۲ م، استعمارگران هلندی نخستین‌بار شعبه‌ای از شرکت هند شرقی هلند را در بندر شحر تأسیس کردند.

در ۱۰۶۸ ق/ ۱۶۵۸ م، بدر بن عبدالله کثیری حاکم حضرموت به قصد انتقام‌جویی از عمویش بدر بن عمر کثیری که از سوی امام زیدیان یمن حمایت می‌شد، به ظفار لشکرکشی کرد و عمویش که از سوی امام زیدیان حاکم آنجا بود، نزد امام المتوکل علی‌الله اسماعیل زیدی به صنعا گریخت (بکری، ۱/ ۱۰۴؛ یافعی، ۱۴۰؛ احمد عبید، ۲۵).

در ۱۵ شوال ۱۰۶۹ ق/ ۲۶ ژوئن ۱۶۵۹ م، المتوکل علی‌الله پس از مقدماتی سپاهی به فرماندهی برادرزاده‌اش احمد بن حسن صفی برای تصرف حضرموت و انتقام گرفتن از سلطان بدر بن عبدالله کثیری راهی این سرزمین شد و پس از نبردهای خونین شهرهای حضرموت را تصرف کرد و بدر بن عبدالله کثیری را با وجود اعلام اطاعت و پیروی از المتوکل علی‌الله دستگیر و به نزد امام فرستاد و بعدها در ۱۰۷۱ ق امام زیدیان بدر بن عمر کثیری را از سوی خود حاکم حضرموت کرد (عرشی، ۶۷؛ یافعی، ۱۴۰-۱۴۶؛ بکری، ۱/ ۱۰۵-۱۰۶؛ احمد عبید، همانجا؛ عمری، ۴۸-۵۳).

در ۱۰۹۳ ق/ ۱۶۸۲ م، حاکمان یافع و آل رصاص و عوالق و دیگر شهرهای حضرموت در برابر تسلط و حکومت امامان زیدی قیام کردند و در این میان حسن بن عبدالله بن عمر کثیری نیز از فرصت استفاده کرد و اعلام استقلال کامل از دولت زیدیان صنعا نمود (بکری، ۱/ ۱۰۷- ۱۰۸).

در سده‌های ۱۲-۱۴ ق/ ۱۸-۲۰ م، حضرموت، در اثر استیلای دوبارۀ عثمانیها بر یمن، شاهد کشمکش اصلی میان خاندانهای حکومتگر یافع و آل‌کثیر بود (همو، ۱/ ۱۰۹ بب‌ ، ۲/ ۱۸ بب‌ ؛ یافعی، ۱۵۲ بب‌ ؛ احمد عبید، ۲۸؛ عمری، ۸۱-۸۲).

در ۱۲۲۴ ق/ ۱۸۰۸ م، حضرموت دستخوش تهاجم وهابیهای سعودی به رهبری علی بن قملا شد و شهرهای حضرموت از این حملات آسیب بسیار دید (کندی، ۱/ ۳۲۰؛ یافعی، ۱۵۴).

انگلیسیها پس از اشغال عدن در ۱۲۵۵ ق/ ۱۸۳۹ م، شروع به ایجاد تفرقه‌افکنی میان خاندانهای حکومتگر حضرموت کردند و پس از نیم سده تلاش توانستند با هرکدام از این حکام محلی قراردادهای جداگانۀ تحت‌الحمایگی منعقد سازند که در این‌باره می‌توان به توافق‌نامه‌های سالهای ۱۸۸۱-۱۸۸۳ و ۱۸۸۸م اشاره کرد (عرشی، ۱۱۶؛ واسعی، ۶۸-۷۲؛ یافعی، ۲۴۲؛ صراف، ۳۵؛ ترسیسی، ۱۱۲).

در ۱۱ جمادی‌الاول ۱۳۳۲ ق/ ۹ مارس ۱۹۱۴ م، دو دولت عثمانی و بریتانیا توافق‌نامه‌ای محرمانه برای تعیین مرزهای دو طرف در شبه‌جزیرۀ عربستان منعقد کردند که بر پایۀ آن دولت عثمانی از حاکمیت خود بر حضرموت چشم‌پوشی کرد و سلطۀ انگلیس بر سراسر حضرموت رسمیت یافت (احمد عبید، ۴۱).

در ۲۷ شعبان ۱۳۳۶ ق/ ۸ ژوئن ۱۹۱۸ م، موافقت‌نامۀ معروف به قرارداد عدن میان دو خاندان حاکم قعیطی و کثیری با نظارت بریتانیا بسته شد که بر پایۀ آن آل‌کثیر پذیرفتند که حضرموت سرزمینی واحد و وابسته به بریتانیا ست که زیر فرمان حاکم قعیطی شحر و مکلا اداره می‌شود و همچنین قرارداد منعقدشده در ۱۳۰۵ ق/ ۱۸۸۸ م میان دولت بریتانیا و امیر قعیطی را که بر پایۀ آن امیر قعیطی به تحت‌الحمایگی بریتانیا درمی‌آمد، پذیرفتند و به مرزبندی تعیین‌شده برای قلمرو آل‌کثیر که شامل شهرهای سیئون، تریم، تریس و غیل و چند شهر دیگر در حضرموت می‌شد، تن دادند (احمد عبید، ۴۲-۴۳).

در ۱۹۳۷ م/ ۱۳۱۶ ش، بریتانیا ۱۳ عهدنامۀ تحت‌الحمایگی با حاکمان مناطق مختلف یمن و ازجمله ۳ قرارداد با سران قعیطی، کثیری و مهره از امرای محلی حضرموت منعقد ساخت (یافعی، ۲۴۳؛ احمد عبید، ۵۳ بب‌ ).

در ۲ مارس ۱۹۳۹ م/ ۱۲ اسفند ۱۳۱۷ ش، قرارداد ویژه‌ای میان انگلستان و دو امیر قعیطی و کثیری بسته شد که بر پایۀ آن، دو امارت مذکور یک منطقۀ واحدی به نام حضرموت تشکیل می‌دادند که تابع امپراتوری بریتانیا بود (کامل، ۲۶۰).

در ۱۹۵۴م/ ۱۳۳۳ ش، حاکم بریتانیایی عدن سران خاندانهای حکومتگر حضرموت و عدن را به ایجاد اتحادیه‌ای از مجموع این خاندانها زیر نظر و سرپرستی حاکم بریتانیایی عدن دعوت کرد که سرانجام در اول فوریۀ ۱۹۵۹ م/ ۱۳ بهمن ۱۳۳۷ ش، رسماً منجر به تشکیل اتحادیۀ امارات جنوب عربی شد که در آن نخست ۶ امارت غربی و سپس دیگر امارات شرقی عدن از جمله امارتهای حضرموت چون قعیطی و کثیری در آن عضویت یافتند (احمد عبید، ۱۹۱-۲۰۵).

در پی مقاومتهای سیاسی و کوششهای بین‌المللی، دولت بریتانیا در دسامبر ۱۹۶۶/ آذر ۱۳۴۵، رسماً قراردادهای تحت‌الحمایگی سالهای ۱۸۸۸ و ۱۹۳۷م با امیران حضرموت را لغو کرد (همو، ۲۶۷) و پس از گفت‌وگوهای بسیار و تلاشهای جبهۀ ملی یمن و نیز فشار سازمان ملل و خروج نیروهای بریتانیایی سرانجام در ۳۰ نوامبر ۱۹۶۷ م/ ۱۰ آذر ۱۳۴۶ ش، دولت بریتانیا موافقت کرد که با نام «جمهوری خلق یمن جنوبی» به اتحادیۀ امارات جنوبی عربی استقلال دهد. از این هنگام یمن از استعمار بریتانیا آزاد شد و سران خاندانهای حکومتگر حضرموت فرار کردند و بعضاً نیز زندانی شدند و حضرموت به یکی از استانهای جمهوری نوبنیاد (یمن جنوبی) مبدل شد. سرانجام در ۱۹۹۰ م/ ۱۳۶۹ ش، با اتحاد دو کشور یمن شمالی و جنوبی با یکدیگر کشوری جدید با نام جمهوری یمن به وجود آمد (همو، ۲۶۶ بب‌ ؛ کریملو، ۱۶۸، ۱۹۳).

حضرموت امروزه بزرگ‌ترین استان جمهوری یمن محسوب می‌شود که دارای ۲۹ ناحیه است و بندر مکلا مرکز آن است (اکوع، ۱/ ۹۲-۹۴).

 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌اعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۱ ق؛ ابن‌خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۸ م؛ ابن‌درید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ ق/ ۱۹۵۸ م؛ ابن‌دیبع، عبدالرحمان، قرة العیون باخبار الیمن المیمون، به کوشش محمد اکوع حوالی، بیروت، ۱۴۰۹ ق/ ۱۹۸۸ م؛ همو، نشر المحاسن الیمانیة فی خصائص الیمن و نسب القحطانیة، به کوشش احمد راتب حموش، دمشق، ۱۴۱۳ ق/ ۱۹۹۲ م؛ ابن‌قاسم، یحیى، غایة الامانی فی اخبار القطر الیمانی، به‌کوشش سعید عبدالفتاح عاشور و محمد مصطفى زیاده، قاهره، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م؛ ابن‌مجاور، یوسف، صفة بلاد الیمن و مکة و بعض الحجاز، به کوشش اسکار لوفگرن، بیروت، ۱۴۰۷ ق/ ۱۹۸۶ م؛ ابن‌منظور، لسان؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به‌کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۹۳ م؛ احمد عبید بن دغر، حضرموت و الاستعمار البریطانی، قاهره، ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۰ م؛ اکوع، اسماعیل، مخالیف الیمن، ابـوظبی، ۱۴۲۳ ق/ ۲۰۰۲ م؛ اکـوع حـوالی، محمد، حاشیه بر قرة العیون ... (نک‌ : هم‌ ، ابن‌دیبع)؛ بافقیه، محمد، تاریخ الشحر و اخبار القرن العاشر، به کوشش عبدالله محمد حبشی، صنعا، ۱۴۱۹ ق/ ۱۹۹۹ م؛ بامخرمه، عبدالله، تاریخ ثغر عدن، لیدن، ۱۹۳۶ م؛ برو، توفیق، تاریخ العرب القدیم، دمشق، ۱۹۸۸ م؛ بعلبکی، منیر، موسوعة المورد العربیة، بیروت، ۱۹۹۰م؛ بکری، صلاح، تاریخ حضرموت السیاسی، قاهره، ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۱ م؛ تاج العروس؛ ترسیسی، عدنان، الیمن و حضارة العرب، بیروت، ۱۹۴۷ م؛ جرافی یمنی، عبدالله، المقتطف من تاریخ الیمن، به کوشش زید بن علی وزیر، بیروت، ۱۴۰۷ ق/ ۱۹۸۷ م؛ جوهری، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین؛ حامد، صالح، تاریخ حضرموت، صنعا، ۱۴۲۳ ق/ ۲۰۰۳ م؛ حتی، فیلیپ و دیگران، تاریخ العرب، بیروت، ۱۹۵۸ م؛ حجری یمانی، محمد، مجموع بلدان الیمن و قبائلها، به کوشش اسماعیل اکوع، صنعا، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م؛ حداد، محمدیحیى، التاریخ العام للیمن، صنعا، ۱۴۰۷ ق/ ۱۹۸۶ م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸ م؛ دلو، برهان‌الدین، جزیرة العرب قبل‌الاسلام، بیروت، ۱۹۸۹ م؛ زکریا، احمد وصفی، رحلتی الی الیمن، دمشق، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م؛ شاطری، محمد، ادوار التاریخ الحضرمی، جدّه، مکتبة الارشاد؛ شجاع، عبدالرحمان، الیمن فی صدرالاسلام، دمشق، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۷ م؛ همو، الیمن فی عیون الرحالة، دمشق، ۱۴۱۳ ق/ ۱۹۹۳ م؛ شماحی، عبدالله، الیمن، الانسان و الحضارة، صنعا، ۱۹۷۳ م؛ صراف، علی، الیمن الجنوبی، لندن/ قبرس، ۱۹۹۲ م؛ طبری، تاریخ؛ عبدالله، یوسف محمد، اوراق فی تاریخ الیمن و آثاره، دمشق، دارالفکر؛ عبودی، هنری س.، معجم الحضارات السامیة، طرابلس، ۱۴۱۱ ق/ ۱۹۹۱ م؛ عرشی، حسین، بلوغ المرام فی شرح مسک الختام، به کوشش ماری کرملی، قاهره، ۱۳۵۸ ق/ ۱۹۳۹ م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل‌الاسلام، بیروت، ۱۹۶۹ م؛ عمری، حسین عبدالله، تاریخ الیمن الحدیث و المعاصر، بیروت، ۱۴۱۸ ق/ ۱۹۹۷ م؛ عهد عتیق؛ فقی، عصام‌الدین عبدالرئوف، الیمن فی ظل‌الاسلام، اسیوط، دارالفکر العربی؛ قرآن کریم؛ کامل، محمود، الیمن شماله و جنوبه، تاریخه و علاقاته الدولیة، بیروت، ۱۹۶۸ م؛ کحاله، عمررضا، جغرافیة شبه جزیرة العرب، قاهره، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴ م؛ همو، معجم قبائل العرب، بیروت، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م؛ کریملو، داوود، جمهوری یمن، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ کندی، سالم، تاریخ حضرموت، به کوشش عبدالله محمد حبشی، صنعا، ۱۴۲۴ ق/ ۲۰۰۳ م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ ق/ ۱۹۶۵ م؛ مقحفی، احمد، معجم البلدان و القبائل الیمنیة، صنعا، ۱۴۲۲ ق/ ۲۰۰۲ م؛ همو، معجم المدن و القبائل الیمنیة، صنعا، ۱۹۸۵ م؛ الموسوعة العربیة المیسرة، به کوشش محمد شفیق غربال، قاهره، دارالشعب؛ الموسوعة الیمنیة، به کوشش احمدجابر عفیف، صنعا، ۱۴۲۳ ق/ ۲۰۰۳ م؛ مهـران، محمد بیـومی، دراسـات فی تـاریخ العـرب القدیم، اسکنـدریـه، دارالمعرفة الجامعیه؛ نشوان حمیری، ملوک حمیر و اقیال الیمن، به کوشش علی مؤید و اسماعیل جرافی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م؛ نهروالی، محمد، البرق الیمانی فی الفتح العثمانی، به کوشش حمد جاسر، ریاض، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م؛ واسعی یمانی، عبدالواسع، تاریخ الیمن، صنعا، ۱۹۹۰-۱۹۹۱م؛ وهب بن منبه، التیجان فی ملوک حمیر، صنعا، ۱۹۷۹م؛ هلفریتس، هانتس، الیمن من الباب الخلفی، ترجمۀ خیری حماد، بیروت، ۱۹۶۱م؛ یافعی، صلاح، فی جنوب الجزیرة العربیة، قاهره، ۱۴۲۵ق/ ۲۰۰۴م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م؛ یمنی، عماره، تاریخ الیمن، به کوشش محمد اکوع حوالی، مطبعة العلم، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م؛ نیز:

 

Britannica, 1985; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1966; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1947; The World Gazetteer, www.world-gazetteer.com.

ستار عودی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 678
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست