responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 58

حرّان

نویسنده (ها) : غلامرضا جمشیدنژاد

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 5 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حَرّان، شهری با فرهنگ کهن و باستانی و از کانونهای اصلی صابئان (ه‌ م). این شهر در شمال شرقی میان‌رودان در دیاربکر و در مجاورت مرزهای سوریه ـ ترکیه واقع شده است و بر سرچشمه‌های رودخانۀ بُلَیخ به فاصلۀ ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی اورفه (رها) و حدود ۸۰ کیلومتری مصب بلیخ در رود فرات قرار دارد.

حران امروزه به ترکیه تعلق دارد و موقعیت کنونی‌اش را روستای باب‌الهوى نشان می‌دهد که از چند کوخ و تپه‌های ساختمانهای باستانی حران قدیم تشکیل گردیده که همه از سنگ بازالت ساخته شده‌اند (امین، ۱ / ۲۵۶؛ علیان، ۵۳-۵۴، حاشیۀ ۱).

 

سبب نامگذاری و تاریخ حران از دوران باستان تا ظهور اسلام

با اینکه حران در روزگاران گذشته از شهرهای بسیار مهم بوده است، هم سبب نام‌گذاری و هم تاریخش تا دوران جدید ــ که سفال‌نوشته‌ها کشف شدند ــ در نزد مورخان سریانی، عرب و مسلمان ناشناخته بوده است؛ چنان‌که ابن‌جبیر ــ که در ۵۸۱ ق / ۱۱۸۵ م از آنجا دیدار کرده ــ آن را شهری برشمرده که نامش برگرفته از هوایش (ص ۲۱۹)، و یاقوت حموی نیز احتمال می‌دهد که حَران بر وزن فَعْلان از ریشۀ حَرّ، به معنی گرما ست و می‌افزاید که اسم منسوب بدان حَرْنانی است (۲ / ۲۳۰-۲۳۱). او همچنین گفته است که حران به قولی به نام «هاران»، برادر حضرت ابراهیم (ع) نـام‌گذاری شـده ــ زیرا او بنیـادگذار ایـن شهر بـوده است ــ و سپس تعریب شده و بدان حران گفته‌اند (۲ / ۲۳۱).

ابن‌عساکر گزارش می‌دهد که حضرت نوح (ع) پس از فرونشستن توفان طرح آن شهر را درافکند و خود نیز باروی آن را طراحی کرد (۱ / ۱۱). ابن‌عبری قینان را بنیان‌گذار حران دانسته و افزوده که او آنجا را به نام «هاران»، پسر خویش بنا کرده است ( تاریخ مختصر ... ، ۱۰).

این‌گونه مطالب که تاریخ‌دانان پیشین یاد کرده‌اند، به اسطوره نزدیک‌ترند تا به حقایقی که نویافته‌های باستان‌شناسی آنها را تأیید می‌کنند. طبق این یافته‌ها «حرانو[۱]» به معنای «راه» است؛ بنابراین، می‌تـوان گفت کـه این نام بـه موقعیت مهم حران ــ که بـر سر راههـای مهم ارتبـاطی عهد باستان قـرار داشتـه است ــ اشاره دارد (نک‌ : حمد، ۷). در عهد عتیق نیز از حران (هاران) به‌عنوان یکی از منزلگاههای حضرت ابراهیم (ع) بر سر راهش به فلسطین یاد شده است (پیدایش، ۱۱: ۲۶).

این گذرگاه سوری که در دامنۀ کوهساران توروس قرارگرفته و از این‌رو، گاهی «دامنه» نیز نامیده می‌شود، مرحلۀ پایانی خط ارتباطی گسترده‌ای است که از خلیج فارس آغاز می‌گردد و از کناره‌های دجله به‌سمت بالا امتداد می‌یابد تا به نینوا می‌رسد و سپس به سوی باختر و به بندرهای سوری پیش می‌رود. بدین‌سان تلّ حِلف، حَران، ماری، حلب و شهرهای باستانی دیگر را پیوند می‌دهد و در همین دشت گسترده بوده است که تاریخ طولانی سوری، که نخستین بنیادگذاران سامی آن آموریان بوده‌اند، آغاز گردیده است (حتی، 70).

در حدود سال ۱۵۰۰ق‌م حوریاییان در تأسیس حکومت خویش به نام مملکت میتانی موفق شدند. قلمرو حکومت اینان که از مدیترانه تا بلندیهای ماد را دربر می‌گرفت، سرزمین آشور را نیز در خود می‌گنجانید. گمان می‌رود پایتخت حوریاییان، واشوکانی، در موقعیت جغرافیایی فخاریه در ساحل رود خابور در خاور تلّ حلف و حران قرار داشته است (همو، 150).

آرامیان پیش از آنکه دمشق را به تصرف خود درآورند، بارها به شهر حران حمله نموده، و آن را اشغال کرده بودند و سرانجام، حران یکی از کانونهای حکومت آنان گردید. به نظر می‌رسد که دولتهای آرامی نخستین در منطقه‌ای در میانه‌های مسیر فرات در پایان سدۀ ۱۳ ق‌م سربرآورده باشند که دولت آرام‌النهرین[۲] یا دولت آرامی‌زبان دورود، یکی از این دولتها ست و منظور از دورود، در اینجا، فرات و خابور است و نه فرات و دجله. نام این دولت که بارها در نوشته‌های به خط میخیِ برجا مانده از اواخر سدۀ ۱۳ ق‌م به‌چشم می‌خورد، پس از سدۀ ۹ ق‌م ــ کـه آشوریان در این منطقه آرامیان را از صحنه بیرون راندند ــ ناپدید شد. از دولتهای دیگر واقع در منطقۀ میان دورود، دولت فدان آرام[۳] بود که به تل فدان در ۱۰ کیلومتری غرب حران منسوب است و مرکز آن شهر حران بود و البته گستردگی آرام‌النهرین را نداشت (همو، 164؛ نیز حمد، ۹).

موقعیت ممتاز حران سبب شد که این شهر به یکی از مهم‌ترین مرکزهای تمدن آرامی بدل شود. برپایۀ گزارشهای عبرانی، پیشینیان قوم عبرانی پیش از اینکه به فلسطین بیایند، در این منطقه می‌زیسته‌اند. همچنین گزارشها حکایت از آن دارند که حضرت ابراهیم (ع)، پیک خود را به حران فرستاد تا برای پسرش، اسحاق، از زنی به نام رِفْقه خواستگاری کند و همچنین مطابق همین گزارشها یعقوب خود بدانجا رفت تا با لیئه و راحیل ازدواج کند و بنابراین، پیشینیان یعقوب نیز از سوی مادر از آرامیان حران می‌باشند (نک‌ : پیدایش، ۲۴: ۴، ۲۹: ۲۱ بب‌ ؛ نیز نک‌ : حتی، همانجا).

در سندهای مکتوب آشوری، کهن‌ترین یاد از حران، گزارشی است مبنی بر اینکه شَلْمَنْصَر سوم در ۸۵۷ ق‌م آن شهر را به اشغال درآورد و یک گروه از کوچ‌نشینان آشوری را بدانجا برد و آنان را با اقوام آرامی و عربی آن منطقه درهم آمیخت و در آنجا کاخی برای خود ساخت و برای الٰهۀ ماه (سین) عبادتگاهی بنا کرد و آن منطقه را ولایتی تابع خود گردانید (اشقر، ۱ / ۲۲۴-۲۲۵؛ حمد، ۷- ۸)، و شهر به سبب همین معبد، در قدیم شهرت چشمگیری یافت، و به «شارا» موسوم گردید (همانجا).

به نظر می‌رسد که وقتی هَمْدانی حران را «قصبۀ بلاد آثور» وصف کرده، به همین دوره نظر داشته است. او همچنین می‌گوید: آنجـا، از سویی، محـل تلاقی دورود ــ خابـور و فـرات ــ و از سوی دیگر مرز میان جزیره و شام است و مردم آن صاحبان ادب، حکمت و دانش نجوم، خبره در علوم ریاضی، و تیزهوش و زیرک‌اند (ص ۷۱-۷۵، ۲۴۶).

در ۳۳۶ ق‌م پس از آنکه اسکندر مقدونی حران را گشود، گروهی از کوچ‌نشینان مقدونی را در آن منطقه اسکان داد و حران، «کاران» نام گرفت و از مراکز اندیشۀ هلنی گردید، و از این‌رو، حران را «هلینو پولیس» نیز می‌خواندند. ازآن‌پس، اندیشۀ هلنی، اندیشۀ ستاره‌پرستی کلدانی،کهانت یونانی و آموزشهای فیثاغورس در آنجا به هم آمیختند (کامل، ۴۰-۴۱؛ حمد، ۸).

 

تاریخ سکونت قوم عرب در منطقۀ حران

برخلاف پندارهای شایع مبنی بر اینکه قوم عرب همراه با فتح اسلامی به سرزمین جزیره و دشتهای جنوبی کوههای توروس آمده‌اند، این قوم از میانه‌های هزارۀ ۳ ق‌م در این سرزمین سکونت گزیده‌اند. برخی از اقوام سامی که در زمینهای مرتفع استقرار یافته بودند، «آرامی»، و کسانی که در دره‌ها و زمینهای پست منزل کرده بودند، «کنعانی» نام گرفتند؛ اما آنان که در بیابانهای منطقه به دنبال گله‌های خود کوچ و واکوچ می‌کردند، «اعراب» نامیده شدند. ابراهیم خلیل (ع) هنگامی که از حران (فدان آرام) به سرزمینهای دیگر رو آورد، با انتساب به تل فدان آرام، به «آرامی» ملقب شد، چنان که نوه‌اش یعقوب، پسر اسحاق (ع) نیز چون از سرزمین کنعان به فدان آرام مهاجرت کرد، «آرامی سرگردان» لقب گرفت (حمد، ۹).

در گزارشهای مربوط به حمله‌های آشوری چنین آمده است که تَفْلات فلاصَّر اول (۱۱۱۶-۱۰۹۰ ق‌م) در پی ۲۸ بار گذر از فرات، ۶ شهر از شهرهای واقع در دامنه‌های کوهسار بشری را اشغال کرد و از اهالی و هم‌پیمانان عرب آنان غنیمتهای بسیاری گرفت و آنها را به پایتخت خویش، آشور انتقال داد (همانجا؛ علی، ۱ / ۳۸۱). همین سندها بر زندگی مشترک میان آرامیان و عربان و نزدیکی فرهنگی و زبانی آنان در منطقۀ حران دلالت دارند. مورخان یونانی، قوم عرب جزیره را به نام «عرب الرها» می‌خوانده‌اند. در ۱۹۷۰ م باستان‌شناس بریتانیایی جرج سگال در ویرانه‌های سوق مطر، در شمال شرقی حران، مجسمه‌ای یافت که به الٰهۀ ماه (سین) از سوی فرمانروای دیار وائل تقدیم شده بود و به صراحت تاریخ آن مربوط به سال ۱۶۵ م بود. اکنون نیز ساکنان پیرامون منطقۀ رها ـ اورفا، از قبیله‌های قیس بن عیلان هستند. آنان از ۱۳۲ ق‌م امیرنشین رها را تأسیس کرده بودند و نخستین پادشاه ایشان «ابجرآریو» نامیده می‌شد که در زبان آرامی به معنای «شیر» است. این فرمانروا برای خود شعار سه‌گانۀ مقدس حران، یعنی ماه، ستاره (زهره)، و خورشید را برگزیده، و همان را نیز بر روی پولهای خود نقش کرده بود (حمد، ۱۰؛ حتی، 174-175؛ برای آگاهی بیشتر، نک‌ : بیرونی، ۲۰۴-۲۰۵؛ مسعودی، ۲ / ۳۹۱-۳۹۳).

در کتابهای سریانی، از قوم عرب در حران بسیار یاد شده است، ازجمله ایشوع العمودی که در کتاب تاریخ خود می‌گوید وقتی در چهارم شباط (فوریه) ۳۶۲ م امپراتور یولیانوس برادرزادۀ امپراتور کنستانتینوس به حران رسید، برگشت خود را از دین مسیحیت به آیین بت‌پرستی اعلان، و فرمانی مبنی بر آزادی دینها صادر کرد که اهل حران و عربان پیرامون آن شهر بسیار شادمان شدند و درنتیجه، تاجی زرین به او پیشکش کردند و امپراتور با شادمانی بسیار ایشان را پذیرفت و هنگام حمله به سرزمین ایران آنان را همراه خود برد (حمد، همانجا).

مارسلینوس امیانوس (۳۳۰-۴۰۰ م)، مورخ بیزانسی، دربارۀ عربان پیرامون حران و رها گزارش کرده است که: هیچ‌کس از ایشان خیش کشاورزی به دست نگرفته و درختی نکِشته است، بلکه در دشتهای بی‌پایان کوچ و واکوچ می‌کرده‌اند؛ نه خانه‌ای داشتند و نه محل سکونتی و نه قانونی. او در گزارش خود می‌افزاید: «من خود شماری از ایشان را دیدم که گندم و شراب را نمی‌شناختند» (همو، ۱۱).

اقتصاد اهالی حران بر پایۀ تولیدات کشاورزی، همچون غله، حبوبات، زیتون، پنبه و کتان، و نیز بر پرورش انواع گوسفند و گاو استوار بود. افزون بر اینها، ساخت همه‌گونه ترازو، شیشه‌گری و بافت انواع پارچه‌های کتانی، پشمین و مویین در آنجا معمول بود. همچنین حرانیان بازرگانی گسترده‌ای با دوردستها داشتند؛ فراورده‌هایشان را صادر، و کالاهایی از هند، چین، ایران، روم، تدمر و پترا بدانجا وارد می‌کردند. معبد و کهانت هم درآمدی هنگفت داشت و از این رو بود که در نوشته‌های سریانی، حران «شهر بت‌پرستی و اعراب» نامیده می‌شده است (همو، ۸؛ نیز نک‌ : EI۲, III / 227-229).

 

حران در صدر اسلام

عیاض بن غَنَم اشعری (د ۲۰ ق / ۶۴۱ م) چند روز پس از فتح رقّه در ۱۸ ق / ۶۳۹ م شهر حران را محاصره کرد. سران شهر به او گفتند: «ما از فرمان شما سر نمی‌پیچیم ولیکن از شما درخواست می‌کنیم که به رها بروید، پس هرگونه مصالحه‌ای که با اهالی آنجا کنید، ما حرنانیان نیز همان را می‌پسندیم». مسلمانان پیشنهاد ایشان را پذیرفتند و بدیشان اجازه دادند تا آزادانه زندگی کنند، با این شرط که مالیات تعیین‌شده را بپردازند (بلاذری، ۱۷۴-۱۷۵؛ نیز نک‌ : حمد، ۱۲). به گزارش طبری، مسلمانان با حرانیان به همان گونه‌ای قرارداد صلح بستند که با اهل رقه بسته بودند (۴ / ۵۴؛ ابن‌شداد، ۱(۲) / ۱۹۲؛ ابن‌خلدون، ۲ / ۵۴۷).

به نظر می‌رسد که عیاض و دیگر مسلمانان صدر اسلام با الهام از آیه‌های قرآن کریم (حج / ۲۲ / ۶۳؛ زمر / ۳۹ / ۳) صابئان منطقۀ حران را از پیروان دینهای توحیدی می‌شمردند و مشرک بودن ایشان را عارضی و نه اصلی می‌دانستند (نک‌ : جمشیدنژاد، مقدمه بر ... ، ۸۵- ۸۸؛ نیز نک‌ : حمد، همانجا). بنابراین، مسلمانان با آنان چنان با تسامح رفتار می‌کردند که اهل ذمّه در دورۀ پیامبر (ص) از آن برخوردار بودند (نک‌ : حتی، 484-485).

مسلمانان حرانیان را صابئی‌مذهب و از پیروان حنفیت یا پاکدینی ابراهیمی می‌شمردند، زیرا سنت ختنه‌کردن در میانشان رواج داشت. افزون بر آن، عیاض برای تأمین هزینه‌های روزانۀ مسلمانان مقرر کرد به هر مرد از گندم دو مُدّ (یک مد = ۲۴ / ۳ کیلوگرم) و از روغن سه قسط (یک قسط = ۴۸ / ۶ کیلوگرم) داده شود، و آنان را ملزم ساخت که از هر مسلمانی که مهمان آنان شد، ۳ روز پذیرایی کنند (ابویوسف، ۴۰-۴۱؛ بلاذری، ۱۴۸، ۱۷۸؛ نیز نک‌ : جمشیدنژاد، نظامها ... ، ۸۲).

حرانیان زبانهای عربی و آرامی را به خوبی می‌دانستند و حتى گویش ایشان شیواترین گویشهای زبان آرامی بود. از این‌رو، حاکمان تازه با اینان به آسانی ارتباط برقرار کردند و بدین‌ترتیب، حران مرکز والیان عرب و قصبۀ دیار مضر گردید و ولید بن عُقبه، نخستین والی قوم عرب در منطقه شد و حبیب بن مَسْلَمه نیز مانند وی، اما بر غیرعربان جزیره ولایت یافت و به سرپرستی جنگهای جزیره گماشته شد، لیکن او در رقه اقامت گزید (ابن‌ندیم، ۱۴؛ حمد، ۱۲)، در حالی که ولید در عین الرومیه (عین عیسى) برسر راه حران به رقه، مقیم گردید. در ۲۱ ق / ۶۴۲ م خلیفۀ دوم هر دو حاکم نامبرده را از کار برکنار کرد و عُمَیر بن سعد انصاری (د ۲۶ ق / ۶۴۷ م) را که مردی متدین بود، به جایشان برگماشت. حاکم جدید با اهل ذمه چه عرب و چه غیرعرب به بهترین گونه رفتار می‌کرد و هنگامی که قبیلۀ بنی‌تغلب از او اجازه خواستند که به نشان اعتراض به سرزمین روم کوچ کنند، با موافقت خلیفۀ دوم، عمر بن خطاب، با ایشان قرارداد همزیستی مسالمت‌آمیز بست که بر دین مسیحی خود باقی بمانند، و بـه جـای پرداخت جزیه ــ که حقارت‌آمیز بود ــ زکات مضاعف بپردازند (بلاذری، ۱۷۶- ۱۷۸).

حرانیان و ساکنان جزیره، در روزگار خلفای راشدین، مانند دوران پیشین، از ثبات اقتصادی و رفاه برخوردار بودند. بازرگانی و کسب و کار پررونق داشتند و کشاورزی در زمینهای آبرفتی و حاصلخیز کرانه‌های دو رود جلاب (رود مادها) و بلیخ و در آبادیهای معروف و پرجمعیتشان، از قبیل تَرعوز و صَلْمَسین (بت‌ماه) ــ که گویا همان حِصْن مَسْلَمه بوده است ــ و نیز بَیْت باتین (عَباطین) رایج بود. کشاورزان حران و سرزمینهای وابسته، به کشت همه‌گونه حبوبات، غلات و درختان میوه می‌پرداختند و برای پرورش کرم ابریشم به کشت انبوه درختان توت رو آوردند. آنان به منظور تولید الیاف و برای استفاده در صنعت پارچه‌بافی، در مزارع خود پنبه، کتان و کنف به عمل آوردند. همچنین بیش از پیش، به پرورش زنبور عسل، و کشت انواع گیاهان طبی می‌پرداختند و محصولات خود را به سرزمینهای دوردست صادر می‌کردند (نک‌ : مقدسی، ۱۴۱، ۱۴۵؛ اصطخری، ۷۳، ۷۶؛ نیز نک‌ : حمد، ۱۴).

حران در دورۀ امویان

از همان آغاز عصر حکومت اموی (۴۰-۱۳۲ ق / ۶۶۰-۷۵۰ م) برخی از فقیهان با استناد به فتوایی از عبدالله بن عباس دربارۀ مسیحیان بنی‌تغلب، چنین گفتند که: «نه ذبیحه‌های ایشان قابل خوردن است و نه زنانشان به نکاح درمی‌آیند؛ زیرا ایشان نه از ما و نه از اهل کتاب‌اند» (بلاذری، ۱۸۱-۱۸۲). این در حالی بود که قبیلۀ تغلب هم جمعیتشان نادیده گرفتنی نبود و هم خود از مخلصان سرسخت دیانت مسیحی بودند. بنابراین، به‌نظر می‌رسد که چنین فتواهایی بی‌اساس و به منظور سخت‌گیری مالیاتی بر اهل ذمه، به‌ویژه بر حرانیان بود (نک‌ : حمد، ۱۳).

هنگامی که عبدالملک بن مروان (حک‌ ۶۵-۸۶ ق / ۶۸۵-۷۰۵ م) به نخستین اصلاح مالیاتی در تاریخ اسلام دست زد، ضحاک بن عبدالرحمان اشعری را به‌سوی برادر خویش، محمد بن مروان، که در حران اقامت داشت، فرستاد و به او مأموریت داد تا به مساحی اراضی جزیره و تعیین مقدار مالیاتها بپردازد. محمد بن مروان فرمانی صادر کرد مبنی بر اینکه هرکس باید به روستای خود بازگردد، تا نامش را در دیوان بنویسند و مقدار مالکیتش را از تاکستانها، باغهای زیتون و مزارع و دامها تعیین کنند. سپس به محاسبۀ درآمد متوسط هر شخص پرداخت و هزینه‌های خوراک، پوشاک و جامه‌های ویژۀ اعیاد را از آن انداخت و بر هر مرد بالغی ۴ دینار مالیات سرانه مقرر کرد. چون این از مالیاتی که در عهد خلفای راشدین می‌پرداختند، چندین برابر بیشتر بود، موجب ناخرسندی اهالی شد و بطریرک ماردیونیسیوس تَلْمَحری (حک‌ ۲۰۳-۲۳۰ق / ۸۱۸-۸۴۵ م)، از آن به‌عنوان ریشۀ همۀ گرفتاریها و بدیهایی یاد کرده است که مسیحیان دچارش شده بودند؛ لیکن، مورخان متخصص در تاریخ نظامهای مالیاتی، آن را از نظام مالیاتی معمول در حکومت پیشین بیزانسی بسیار سبک‌تر شمرده‌اند (ابویوسف، ۴۱؛ حمد، ۱۴).

هنگامی که عمر بن عبدالعزیز (۶۱-۱۰۱ ق / ۶۸۱-۷۲۰ م) به خلافت رسید، حوزۀ فلسفی و پزشکی اسکندریه را ــ که در آن طب و حکمت یونانی بـه شکوفایی رسیده بـود ــ بـه انطاکیه و حران منتقل کرد. کسانی که گنجینه‌های علمی و فلسفی را پیش‌تر در اختیار ایرانیان می‌گذاردند و عنصرهای اصلی فرهنگ یونانی را تکامل می‌دادند و در سمت سرزمینهای شرقی منتشر می‌ساختند، اینک همان خدمات را به عرب‌زبانان و مسلمانان تقدیم می‌کردند و با کوشش تمام آن میراثهای فرهنگی را به خوانندگان کتابهای عربی منتقل می‌کردند (حتی، 548).

هنگامی که مروان دوم معروف به مروان حمار (حک‌ ۱۲۶- ۱۳۲ ق / ۷۴۴-۷۵۰ م) به‌خلافت رسید، سرتاسر قلمرو خلافت اموی دچار هرج ومرج بود، وحتى در شام و دمشق، جماعتی از خاندان اموی مدعی خلافت بودند و در عراق نیز گروهی دیگر از خوارج سر به شورش برداشته بودند و در خراسان هم گروهی از سران به ضدیت با خلیفه سرگرم بودند؛ بنابراین مروان مجبور شد مقر خلافت را به حران انتقال دهد تا بتواند به اتکای قیسیان جلو ضربه‌ها و حمله‌های سخت‌ترین دشمنانش، یعنی علویان و عباسیان را بگیرد (همو، 529).

 

حران در دورۀ خلافت عباسی

(حک‌ ۱۳۲-۶۵۶ ق / ۷۵۰- ۱۲۵۸ م): با اینکه شهر رقه امیرنشین دیار مضر و مرکز والی جزیره گردیده بود، خلیفه منصور عباسی (حک‌ ۱۳۷- ۱۵۸ ق / ۷۵۴-۷۷۵ م) با اهالی حران بسیار اظهار دوستی می‌کرد و اندرزهای عبدالملک بن حمید حرانی، دبیر خویش را به‌کار می‌بست و بعد از وی هم سلیمان بن مُخَلَّد حرانی عهده‌دار کار دبیری خلیفه شد که هم فیلسوف بود و هم در کیمیاگری و ستاره‌بینی دست داشت. سلیمان چنان در منصور نفوذ یافته بود که می‌گفتند: «او ابوجعفر را جادو کرده است!». از این‌رو، خلیفه مجبور شد که وی را در ۱۵۳ ق / ۷۷۰ م به اتهام خیانت‌ورزی به قتل برساند (جهشیاری، ۱۳۳ بب‌ ).

در ۱۵۴ق / ۷۷۲م، هنگامی که منصور، شهر رافقه را بنیان نهاد، بسیاری از شهروندان حران به رقه کوچیدند و برخی از آنان اسلام آوردند. در نتیجه، صنایع دستی، همچون شیشه‌گری، پنبه‌زنی، پارچه‌بافی و ساخت انواع ترازو رونق یافت و بازارهای رقه از کالاهای نفیس و کمیاب، مانند زیورآلات، انواع شمشیر، و پارچه‌های کتانی و داروهای گیاهی و معجونهای پزشکی انباشته شد (حمد، ۱۵).

در روزگار خلافت مهدی (۱۵۸-۱۶۹ق / ۷۷۵-۷۸۵م) ابراهیم بن ذکوان حرانی عهده‌دار امر کتابت دربار خلافت گردید؛ او در زمان خلافت هارون‌الرشید بر اثر ماجرایی، معروف به «قضیة الرأس»، به بددینی متهم گردید و از این‌رو، اموالش مصادره شد، ولی در پی شفاعت یحیی بن خالد برمکی او را به بصره فرستاد، و وی در آنجا کاتب سلیمان بن ابی جعفر منصور گردید (جهشیاری، ۲۱۶). در فاصلۀ سالهای ۱۹۶-۲۰۴ ق / ۸۱۲- ۸۱۹ م در خلال آشفتگیهایی ناشی از بروز اختلاف میان امین و مأمون در جزیره، حرانیان فرصت یافتند تا جشنها و آیینهای خود را آزادانه برپا کنند. ماردیونیسیوس تلمحری می‌گوید که خود در ۱۹۷ ق / ۸۱۳ م در زمان ریاست عمروس بن طیبا (۱۸۴-۲۰۲ ق / ۸۰۰-۸۱۷ م) بر حرانیان، گواه بود که والی، ابراهیم قرشی، به آنان اجازه داد که اسرار کیش خود را آشکار کنند و به طور علنی آیینهای خویش را جشن بگیرند. همو اشاره می‌کند که حرانیان در ۲۰ نیسان (آوریل)، بدون بیم و هراس، با زیورهایی گرانبها، گاو نری را آراسته و تاجی از گل بر سر آن می‌نهادند و بر شاخهایش زنگهایی می‌آویختند و با خواندن و نواختن انواع ترانه‌ها و سازها آن را در معابر حران می‌گرداندند و پس از اجرای این مراسم، گاو را برای الٰهگان خود قربانی می‌کردند (ابن‌عبری، تاریخ الزمان، ۲۲؛ نیز نک‌ : حمد، همانجا).

حرانیان تا پیش از روزگار خلافت مأمون به عنوانهای «حرّانی»، «حنوفی» و «کلدانی» شناخته می‌شدند، اما در هنگام عبور مأمون در ۲۱۸ ق / ۸۳۳ م از حران، پوشش نامتعارف کاهنان ایشان، توجه او را به خود جلب کرد و از آنان دربارۀ دینشان پرسید. یکی از مسلمانان حرانی آنان را با نام صابئه، یکی از دیانتهای یادشده در قرآن‌کریم راهنمایی کرد و آنان در پاسخ مأمون گفتند که ما صابئی هستیم. در فاصلۀ زمانی ۲۰۴ تا ۲۱۸ ق / ۸۱۹ تا ۸۳۳ م پیشه‌ها و حرفه‌ها و ساختن دستگاههای علمی، همچون ترازوها و اسطرلابها رونق و رواجی بسزا یافت. به گزارش ابن‌ندیم: «ابزارها و ازجمله اسطرلابهای ساخت حران اندک اندک رو به فزونی نهاد و از روزگار مأمون تا بدین وقت (۳۷۷ق / ۹۸۷م) کار هنرمندان بسیار گسترش پیدا کرد» (ص ۳۴۲، نیز نک‌ : حمد، ۱۵). ابن‌ندیم در نزد برخی از دانشمندان بغداد ذات الحِلَقی را مشاهده کرده است که مأمون فرمان ساختش را داد و علی بن عیسای حرانی اسطرلابی، زیر نظر خَلَف مروزی آن را برای وی ساخت. او از صنعت‌کاران مشهور حرانی در شهر رقّه جابر بن سنان بتّانی رَقّی، و فراس بن حسن حرانی، و احمد بن اسحاق حرانی را نام برده است (ص ۳۴۲-۳۴۳). در این هنگام اسقف مذهب ملکانی مسیحیت در شهر حران، ابوقُرّۀ مسیحی حرانی، یکی از شاگردان قدیس یوحنای دمشقی بود که در ۲۰۵ق / ۸۲۰ م درگذشته، و کهن‌ترین نسخۀ دست‌نویس متون عربی مسیحی تاریخ‌داری را که تاکنون به دست ما رسیده تألیف کرده است، نسخه‌ای که در ۲۶۳ ق / ۸۷۷ م در دیر قدیس سابا در نزدیکی قدس استنساخ شده است و امروزه در کتابخانۀ موزۀ بریتانیا نگهداری می‌شود (حتی، 545-546).

در این دوره گذشته از مسیحیان سریانی که در دیرهای منطقۀ دیار مضر، به‌ویژه، در منطقۀ حران به کار تولید و انتقال فرهنگ به زبان عربی و به جهان اسلام مشغول بودند، از مترجمان زبردست و چندزبانۀ سریانی صابئی حران هم باید یاد کرد که در تعالی نظام فکری و فلسفی تمدن اسلامی سهمی بسزا داشتند (همو، 550-552). اینان چون از ستاره‌پرستان و میراث‌داران دانشهای بابلی بودند، از روزگاران کهن، به علم فلک و دانشهای وابسته بدان دلبستگی فراوان داشتند و در اقبال و توجه به دانشهای یونان از همشهریان مسیحی خود هیچ دست کمی نداشتند. برجسته‌ترین این دانشوران فلک‌شناس ثابت بن قرۀ حرانی (۲۲۱- ۲۸۸ ق / ۸۳۶-۹۰۱ م) بود که فضیلت ترجمۀ عمدۀ تألیفهای یونانی در علم فلک و ریاضیات، به‌خصوص، آثار بطلمیوس و ارشمیـدس بـه وی و شاگردانش بـاز می‌گردد (نک‌ : ابن‌ندیم، ۳۲۵-۳۲۶؛ ابن ابی اصیبعه، ۳۰۰-۳۰۴). گذشته از اینها او ترجمه‌های پیشینیان و ازجمله ترجمه‌های حنین بن اسحاق عبادی از آثار اقلیدس را نیز ویرایش کرده است (ابن‌خلکان، ۱ / ۲۴۷، ۳۱۳، ۲ / ۲۱۷- ۲۱۸). پس از ثابت، یکی از فرزندانش، دو نواده و فرزند یکی از نوادگانش، همگی کار نیای بزرگ خود را تا چند نسل دنبال کردند و به شهرت رسیدند؛ یکی از خلیفگان عباسی سنان بن ثابت را واداشت که اسلام آورد (ابن‌ندیم، ۳۳۲، ۳۵۹-۳۶۰؛ ابن ابی اصیبعه، ۳۰۰-۳۰۷)، چنان‌که همان خلیفه اسحاق بن حنین را نیز به قبول اسلام وادار کرد (نک‌ : بیهقی، ۱۸- ۱۹؛ حتی، 550).

در آن روزگار برخی از حرانیان به قبول اسلام تظاهر می‌کردند و همواره در باطن بر دین خویش باقی بودند. ابوعروبه (ح ۲۲۲- ۳۱۸ ق / ۸۳۷-۹۳۰ م)، مؤلف کتاب الجزیرة که خود اسلام آورده بود، به خطرناکی این رفتار صابئان حرانی که از روی تقیه اظهار اسلام می‌کردند، توجه داده و اشاره کرده است که زنان ایشان همچنان بر دین پدران خویش باقی می‌مانند و دیانت حرانی از طریق مادر گرفته می‌شود؛ ازاین‌رو، «بر کسانی از حرانیان که مسلمان می‌شوند، زناشویی با زنان حرانی تحریم شده و همین امر، موجب کاهش جمعیت آنان گردیده است» (حمد، ۱۶).

از آغاز سدۀ ۴ق / ۱۰م، برخی از خانواده‌های حرانی به بغداد، و برخی دیگر به مغرب عربی، و نیز اندلس مهاجرت کردند و در آن نواحی دورافتاده، از جمعیت خود جدا شدند و اسلام آوردند، تا جایی که در اوایل سدۀ ۶ ق / ۱۲ م دیگر هیچ‌کس از ایشان یا از حرانیان غیرمسلمان باقی نمانده بود (همانجا) و از همان زمان است که به‌سبب بروز جنگهای صلیبی احساسات ضدمسیحی مسلمانان چنان بالا گرفت که حتى انعکاس آن را در سده‌های بعد و در ادبیات دورۀ ممالیک می‌توان ملاحظه کرد. در آثار این دوره به انبوهی از حدیثها، فتواها، و خطبه‌های هیجان‌برانگیز برمی‌خوریم که عامۀ مسلمانان را برای مقابله با مهاجمان فرنگی تهییج می‌کنند. در این عرصه مسلمانان حرانی پیشگام بودند. یکی از اینان فقیه سوری ابن‌تیمیۀ حرانی (۶۶۱- ۷۲۸ ق / ۱۲۶۳- ۱۳۲۸ م) است که در آثار متعدد خود همگان را برای مقابله با مهاجمان فرنگی فرا می‌خواند (نک‌ : ابن‌شاکر، ۱ / ۷۴-۸۰).

 

معماری و شهرسازی حرانیان

حران در دشتی گسترده و باز، پی افکنده شده است که در فاصلۀ چند کیلومتری آن کوهسارانی کم‌ارتفاع قرارگرفته‌اند (حمد، همانجا). در این شهر خانه‌های نیازمندان گنبدی از خشت خام داشتند، زیرا به‌کار بردن چو‌ب‌ در ساختمانها گران تمام می‌شد، اما خانه‌های ثروتمندان و خانه‌های بازرگانان از آجر و چوب ساخته می‌شد و هر منزل حیاطی با فضایی باز داشت (همانجا).

حران شهری مستطیلی‌شکل و به سبک شهرهای رومی بود که دو خیابان عمود بر هم آن را قطع می‌کرد، یکی از شمال به جنوب و دیگری از شرق به غرب، و در مرکز آن، معبد، کاخ و میدان خرید و فروش وجود داشت؛ از این تقاطع، خیابانهای فرعی و کوچه‌ها انشعاب می‌یافتند (حمد، ۱۶).

شهر را بارویی فرا گرفته بود که از سنگهای تراشیده شده و بسیار استوار ساخته شده بود (بیرونی، حمد، همانجاها). از این بارو، ۸ دروازه، در هر جهت دو دروازه باز می‌شد که رفت و آمد به شهر از آنها صورت می‌گرفت. در ۵۸۱ ق / ۱۱۸۵ م ابن‌جبیر این شهر را دیده و آنجا را پرجمعیت، با نعمتهای فراوان و تأسیسات شهری کامل وصف کرده است (ص ۲۱۹-۲۲۰). به گزارش همو در شهر چاههای آب شور بسیاری وجود داشت که اهالی در زمستان آبهای رودخانۀ کوچکی را که در جهت شرقی باروی شهر جریان داشت، به سمت آنها هدایت می‌کردند و بدین‌گونه آب شیرین بر بالای آب شور می‌ماند و با آن نمی‌آمیخت، و تا پایان فصل پاییز به مصرف می‌رسید (همانجا). در حران چاهها و آبگیرها در همه‌جا وجود داشت و آب باران یا رودهای کوچک با لوله‌های سفالین به منزلها برده می‌شد (حمد، همانجا).

در پیرامون حران، کشتزارهای انواع حبوب و غله، باغستانهای میوه و تاکستانها و باغهای زیتون وجود داشت. شیرۀ اقاقیا، انواع شیرینی و عسل در خمره‌های بزرگ، پنبه، بادام، روغن و نیز اسب از صادرات مهم حران به‌شمار می‌رفت (مقدسی، ۱۴۱، ۱۴۵؛ نیز نک‌ : حمد، ۱۷).

حران تا نیمۀ سدۀ ۷ق / ۱۳م شهری آباد بود، تا آنکه در لشکرکشی هلاگو به آناتولی و شام، به تصرف مغولان درآمد و مسجد جامع و برج و باروی آن ویران شد. مغولان در ۶۶۰ ق / ۱۲۶۲ م بیشتر مردم حران را به شهرهای ماردین و موصل کوچاندند (ابن‌شداد، ۳(۱) / ۶۱-۶۲) و حران رفته رفته به شهری متروک بدل گشت و رو به ویرانی نهاد.

 

مآخذ

ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، به کوشش نزار رضا، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ ابن‌جبیر، محمد، رحلة، بیروت، ۱۳۸۴ ق / ۱۹۶۴ م؛ ابن‌خلدون، العبر، به‌کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۱ م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر؛ ابن‌شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش یحیى زکریا عبّاره، دمشق، ۱۹۹۱ م؛ ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ الزمان، ترجمۀ اسحاق ارمله، بیروت، ۱۹۸۶ م؛ همو، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۹۵۸ م؛ ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ ق / ۱۹۹۵ م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابویوسف، یعقوب، الخراج، قاهره، ۱۳۸۲ ق؛ اشقر، اسد، تاریخ سوریة، دمشق، ۱۹۷۸ م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰ م؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، قاهره، ۱۳۵۱ ق / ۱۹۳۳ م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶ م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۰۶ م؛ بیهقی، علی، تاریخ حکماء الاسلام، به کوشش محمد کردعلی، دمشق، ۱۳۶۵ ق / ۱۹۴۶ م؛ جمشیدنژاد اول، غلامرضا، مقدمه بر التعریف بطبقات الامم صاعد اندلسی، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ همو، نظامهای اقتصادی صدر اسلام، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ جهشیاری، محمد، الوزراء و الکتاب، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ حمد، محمد عبدالحمید، صابئة حران و اخوان الصفا، دمشق، ۱۹۹۸ م؛ طبری، تاریخ؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۱۹۷۶ م؛ علیان، رشدی، الصابئون حرانیین و مندائیین، بغداد، ۱۹۷۶ م؛ عهد عتیق؛ قرآن کریم؛ کامل، مراد و محمد حمدی البکری، تاریخ الادب السریانی، قاهره، ۱۹۴۹ م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۶ م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶ م؛ همدانی، حسن، صفة جزیرة العرب، به کوشش محمد بن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

 

 

EI۲; Hitti, Ph., History of Syria, London, ۱۹۵۷.

غلامرضا جمشیدنژاد اول

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 58
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست