responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 579

جزیره

نویسنده (ها) : محمدرضا ناجی

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 6 آبان 1398 تاریخچه مقاله

جَزیره، نامی که درمنابع‌اسلامی به‌بخش علیای بین‌النهرین داده شده است. این منطقه که گاه جزیرۀ اَقور یا اقلیم اقور (مقدسی، ۱۳۶؛ یاقوت، ۲ / ۷۲) و جزیرۀ فُراتیه (ابن خلدون، ۲(۱) / ۳۱۰، ۳۱۲) نامیده شده است، میان دو رود دجله و فرات قرار دارد (یاقوت، همانجا) و در واقع جزیره به معنی حقیقی کلمه نیست. امروزه این منطقه بخشهایی از جنوب شرقی ترکیه و شرق سوریه و شمال عراق را دربر می‌گیرد (نک‌ : «اطلس[۱] ... »، ۲۳).

جغرافیانویسان مسلمان جزیره را به سبب اقامت قبایلی از عرب در آنجا، در روزگار پیش از اسلام، به دو بخش اصلی دیار ربیعه در شرق، و دیار مُضَر در غرب تقسیم کرده‌اند (اصطخری، ۷۱؛ ابن رسته، ۱۰۷؛ ابوعبید، ۱ / ۳۸۱؛ قس حازمی، ۱ / ۲۳۱: دیار ربیعه و دیار بکر؛ یاقوت، همانجا: دیار مضر و دیار بکر). برخی نیز همچون مقدسی جزیره را مشتمل بر دیار ربیعه (مرکز آن موصل)، دیار مضر (مرکز آن رَقّه) و دیار بکر (مرکز آن آمِد) در شمال، دانسته‌اند، که از آن میان موصل مرکز تمام منطقۀ جزیره به شمار می‌رفت (ص ۱۳۷-۱۳۸). موصل مقر حاکم جزیره و تشکیلات اداری و دیوانی این ولایت بود (ابن حوقل، ۲۱۵). جزیره را با تمام شهرهایش‌جزو اقلیم چهارم شمرده‌اند(نک‌ : ابوالفدا، تقویم ... ، ۲۷۶-۲۸۸).

شهرهای جزیره اینان بودند: موصل، رقه، آمد، جزیرۀ ابن عمر، ارزن، مَیّا فارقین، سُمَیساط، قَردى، بازَبْدى، بَلَد، نَصیبَین، دارا، رأس‌العَین، قَرقیسیا، سَروج، حَرّان، رُها، رأس کَیفا، شِمشاط، رافِقه، بَرقَعید، اَدرَمه (اذرمه)، رَحبه، دالیه، عانه، حدیثه، هیت، بالس، سِنجار، باعَیناثا، خابور، ماردین، کَفَرتوثا، و سِنّ (ابن رسته، ۱۰۶؛ اصطخری، ۷۳-۷۵؛ حدودالعالم، ۱۵۵-۱۵۷؛ یاقوت، همانجا؛ نیز نک‌ : ادریسی، ۲ / ۶۵۴؛ ابوالفدا، همانجا).

در این میان، برخی از شهرهای واقع در شرق دجله (مانند باعیناثا و خابور)، آن طرفِ علیای دجله (مانند ارزن و میافارقین) و غرب فرات (مانند هیت) نیز جزو جزیره شمرده شده، در حالی که از محدودۀ میان دجله و فرات بیرون است (اصطخری، ۷۷؛ ابن حوقل، ۲۰۹؛ ادریسی، همانجا؛ EI۲).

از جملۀ شهرهای مهم مرزی جزیره، شمشاط و آمد را باید یاد کرد (اصطخری، ۷۵؛ مقدسی، ۱۴۰). بعضی از شهرهای مرزی (ثغور) دیگر را هر چند جزو شام محسوب می‌شده، چون مردمانی از جزیره در آنجا مرزداری می‌کرده‌اند، در شمار جزیره ذکر کرده‌اند (نک‌ : ابن‌رسته، ۱۰۶-۱۰۷؛ اصطخری، همانجا). هارون‌الرشید در ۱۷۰ق / ۷۸۷م همۀ ثغور را از جزیره و قِنَّسرین جدا کرد و آنها را در حوزۀ اداری واحدی به نام عَواصم قرار داد (طبری، ۸ / ۲۳۴).

در جزیره چند رشته کوه وجود دارد که از آن جمله‌اند: قَرَ‌جا داغ (میان آمد و فرات)، طور عبدین (میان ماردین و جزیرۀ ابن عمر)، جبل عبدالعزیز (میان بَلیخ و خابور)، جبل سنجار (میان خابور و دجله) و جبل مکحول (در جنوب موصل) (EI۲). با این حال، جزیره در مجموع فلاتی کم و بیش پست است که در سمت جنوب، ارتفاع آن از سطح دریا کمتر از ۱۰۰ متر و در سمت شمال میان ۱۰۰-۳۰۰ متر است. در جزیره شماری نمکزار، آبگیر و مرداب وجود دارد که بزرگ‌ترین آنها تالاب ثرثار است و بیشترین مردابها در منطقۀ اهوار قرار ادارد ( الموسوعة ... ، ۷ / ۵۹۷). نهر ثرثار از کوه سنجار سرچشمه می‌گیرد. نهر بلیخ از ناحیۀ حران، نهر خابور از رأس العین، و نهر هرماس از طور عبدین سرچشمه می‌گیرند و ریزابه‌های ساحل چپ فرات به شمار می‌روند (EI۲).

منابع کهن اسلامـی از جزیره به منزلۀ ناحیه‌ای آباد و با نعمت و مردم بسیار، و دارای هوای درست، چشمه‌های زلال و نهرهای روان، خاک حاصلخیز، کشتزارهای دیم و آبی و باغهای میوه و درختان فراوان یاد کرده‌اند (نک‌ : اصطخری، ۷۲-۷۸؛ ابن حوقل، ۲۱۱ بب‌ ؛ حدود العالم، ۱۵۵). در آنجا، همچنین اسبهای نجیب، گوسفند و شتر پرورش می‌دادند. قیمتها ارزان بود و آذوقۀ عراق بیشتر از آنجا تأمین می‌شد (نک‌ : طبری، ۷ / ۶۱۴، ۶۱۷؛ اصطخری، ۷۷؛ مقدسی، ۱۳۶؛ دربارۀ محصولات و صادرات شهرهای جزیره در سده‌های نخستین اسلامی، نک‌ : همو، ۱۴۵). جزیره واسطۀ ارتباط میان عراق و شام (همو، ۱۳۶) و عراق با آناتولی بود؛ همچنین ارتباط ارمینیه و ایران با شام از یک سو، و با عراق از سوی دیگر را برقرار می‌کرد و شهرهایی تجاری در ساحل دجله و فرات در کنار شاخابه‌های آنها در طور عبدین و در امتداد جادۀ موصل ـ رقه قرار داشت. جزیرۀ ابن عمر بار انداز کالاهایی بود که از ارمینیه و مناطق یونانی می‌رسید و بالِس محل واردات کالاهایی بود که از شام می‌آمد (EI۲).

به جز قبایل ربیعه و مضر و بکر که از روزگار پیش از اسلام در جزیره سکنا گزیده بودند (بلاذری، انساب ... ، ۷ / ۶۰-۶۱؛ اصطخری، همانجا؛ مقدسی، ۱۳۷)، در دورۀ اسلامی نیز جماعات بسیاری از اعراب در شهرها و نواحی جزیره استقرار یافتند. هنگامی که معاویه از طرف عثمان والی جزیره و شام بود، به دستور خلیفه، عربهای بنی تمیم، قَیس و اسد را در اماکنی دور از شهرها و روستاها منزل داد (بلاذری، فتوح ... ، ۱۷۸). تنوخ و تغلب از دیگر قبایل عرب جزیره به شمار می‌رفتند (طبری، ۴ / ۵۱، ۲۷۳). در زمان عبدالملک بن مروان، خلیفۀ اموی (۶۵-۸۶ ق) در جزیره میان تغلب که هواخواه امویان بودند، و قبیلۀ قیس نزاع و دشمنی پدید آمد و جنگها رخ داد (نک‌ : بلاذری، انساب، ۷ / ۶۳-۷۰؛ طبری، ۶ / ۸۶؛ ابن اثیر، الکامل، ۴ / ۳۱۲-۳۱۳). در سدۀ ۴ق / ۱۰م در زمان ابن حوقل تیره‌هایی بسیار از قیس عَیلان (از دودمان مضر)، همچون بنی قُشَیر، بنی عُقَیل، بنی نُمَیر و بنی کلاب بر سرزمینهای قبایل ربیعه و مضر در جزیره وارد، و بر آنها چیره شدند و شهرهایی را از تصرف آنها بیرون کردند (ابن حوقل، ۲۲۸).

در موصل که بیشتر سکنۀ آن از عربهای مهاجر کوفه و بصره بودند، طوایفی نیز از کردها (همو، ۲۱۵) و سریانیهای جَرامقه (گرامیان) (بلاذری، همان، ۳ / ۴۱۴) می‌زیستند. ترکمانها نیز از سدۀ ۴ق / ۱۰م وارد جزیـره شدند (نک‌ : ابن اثیر، همان، ۱۱ / ۷). نبطیان از دیگر اقوام ساکن جزیره به شمار می‌رفتند (بلاذری، همانجا). آنان که خط و زبان آرامی داشتند، در جاهایی مانند طورعبدین زندگی می‌کردند و اسامی پاره‌ای از محلها در آنجا، آرامی است (EI۲). امروزه قبایل عرب بسیاری در جزیره پراکنده هستند که از آن جمله، می‌توان از بنی رکاب، بنی سعید و بنی لام یاد کرد ( الموسوعة، ۷ / ۵۹۸).

در روزگار اسلامی بیشتر ساکنان جزیره اهل سنت و جماعت بوده‌اند و در کنار مذاهب فقهی حنفی، شافعی و حنبلی، مذهب شیعه و معتزله نیز در برخی از جاها رواج داشته است (مقدسی، ۱۴۲). اکنون دسته‌هایی از یزیدیها نیز در جزیره پراکنده هستند ( الموسوعة، همانجا). خوارج در اوایل دورۀ اسلامی جزیره را پایگاه فعالیت خود ساختند به گونه‌ای که ساکنان این منطقه با گرایش خاص به معتقدات خوارج شناخته می‌شدند (نک‌ : بلاذری، همان، ۴ / ۱۰۹؛ اخبار ... ، ۲۰۶؛ حدود العالم، همانجا؛ نیز نک‌ : دنبالۀ مقاله). حرّان به منزلۀ شهر خوارج معروف بود (اصطخری، همانجا؛ حدود العالم، ۱۵۷؛ مقدسی، ۱۴۱؛ ادریسی، ۲ / ۶۶۳-۶۶۴). بیشتر افراد قبیلۀ ربیعه که در کنار نهر خابور در جزیره زندگی می‌کردند، از نصارا یا خوارج بودند (ابن عبدربه، ۶ / ۲۴۸، ۲۵۲).

 

تاریخچۀ جزیره

جزیره پیش از اسلام، در زمان اردشیر بابکان (سل‌ ۲۲۶-۲۴۱م) نخستین شاهنشاه‌ساسانی، بخشی از قلمرو ساسانیان بود (یعقوبی، ۱ / ۱۵۹). سپس این منطقه از ایران جدا شد و چون شاپور دوم (سل‌ ۳۱۰-۳۷۹م) قبیلۀ عرب‌ ایاد را در عراق سرکوب کرد، آنان به سوی جزیره رفتند (مسعودی، ۲۰۵). قباد اول (سل‌ ۴۸۸-۴۹۶ و ۴۹۸ یا ۴۹۹-۵۳۱ م) به قصد جنگ با روم شرقی (بیزانس) به جزیره لشکر کشید و شهرهای آمد و میافارقین را فتح کرد (دینوری، ۶۶). سپاه خسرو انوشروان (سل‌ ۵۳۱-۵۷۹ م) نیز برای جنگ با رومیها سرزمین جزیره را که آن هنگام در تصرف روم بود، درنوردید و شهرهای دارا، رها، قنسرین و منبج را تصرف کرد (همو، ۶۸-۶۹).

در آستـانۀ‌ فتوح‌ اسلامی، بخشهای ‌شرقی جزیر‌ از نصیبین‌ تا دجله ــ کـه ‌شامل ‌دیـار ربیعه ‌می‌شد ــ در تصرف‌ ساسانیان، و بخشهای غربی جزیره از رأس العین تا فرات ــ که شامل دیار مضر، دیار بکر و قسمتی از دیار ربیعه می‌شد ــ زیرسلطۀ دولت بیزانس بود (ابویوسف، ۳۹؛ ابن شداد، ۳(۱) / ۴۱؛ غندور، ۲۷، ۳۵).

در زمان عمر، عیاض بن غَنم از طرف ابوعبیدة بن جراح و به قولی سعد بن ابی وقاص همۀ شهرهای جزیره را به صلح فتح کرد و صلح‌نامۀ رُها الگویی برای تنظیم مفاد صلح با دیگر شهرهای جزیره شد و ساکنان مسیحی آنها موظف به پرداخت خراج و جزیه شدند. تاریخ این فتوح را در ۱۸ق / ۶۳۹ م و بنا به روایاتی در ۱۷، یا ۱۹ تا اوایل ۲۰ق نوشته‌اند (برای روایات مختلف، نک‌ : ابویوسف،۴۰-۴۱؛ خلیفه‌، ۷۶-۷۷؛ بلاذری، فتوح، ۱۷۲-۱۷۷؛ یعقوبی، ۲ / ۱۵۰؛ طبری، ۴ / ۵۳-۵۴؛ ابن اثیر، الکامل، ۲ / ۵۳۲-۵۳۴)؛ اگر چه در پاره‌ای روایات، فتح برخی شهرهای جزیره توسط ابوموسیٰ‌ اشعری و شماری دیگر با مشارکت ابوموسى و عیاض یا به دست خالد بن ‌ولید ذکر شده ‌است (نک‌ : خلیفه، ۷۷). عیاض پس از فتح جزیره گروههایی از اعراب را در شهرها سکنا داد. والیان جزیره پس از وی نیز مسجدهایی در شهرها ساختند (بلاذری، همان، ۱۷۷-۱۷۸).

عمر جزیره را حوزۀ اداری ـ حکومتی مستقلی قرار داد (همو، انساب، ۱۰ / ۳۲۴) و در زمان وی ‌حدود ۴۰ هزار تن از مسیحیان قبیلۀ ‌ایاد به ‌سرزمین ‌جزیره، به ‌ویژه ‌موصل‌ کوچیدند (مسعودی، ۲۰۶). سپس عثمان، خلیفۀ سوم، جزیره را ضمیمۀ قلمرو معاویه ــ کـه بـر شام حکـومت‌ داشت ــ کرد (بلاذری، فتوح، ۱۷۸؛ ابن‌شداد، ۳(۱) / ۱۰-۱۱). هنگامی که امام علی‌(ع) به خلافت رسید (۳۵ق / ۶۵۶ م)، حکومت جزیره را به مالک اشتر سپرد. مالک، ضحاک بن قیس فهری را که از طرف معاویه بر جزیره حکومت داشت، در جنگی میان حرّان و رقّه شکست داد. سپس در نصیبین مستقر شد و عاملان خود را به حکومت شهرهای جزیره فرستاد (خلیفه ، ۱۲۱؛ بلاذری، انساب، ۳ / ۱۶۷، ۲۲۹؛ دینوری، ۱۵۴). در ۳۷ق امام علی (ع) برای مقابله با فتنۀ معاویه ناحیۀ جزیره را در نوردید و در صِفّین (واقع در غرب فرات میان رقه و بالس) با وی جنگید (یعقوبی، ۲ / ۱۸۷؛ نیز اصطخری، ۷۵-۷۶). پس از آن، معاویه با فرستادن گروهی از سرداران خویش جزیره را صحنۀ تاخت و غارت قرار داد (نک‌ : بـلاذری، همان، ۳ / ۲۲۷-۲۲۸، ۲۳۱-۲۳۳؛ ابن اعثم، ۴ / ۲۲۴، ۲۲۷). در ۴۱ق جزیره (شهر موصل) محل رویارویی لشکریان امام حسن‌(ع) و معاویه بود (یعقوبی، ۲ / ۲۱۴).

پس از صلح امام حسن‌(ع) با معاویه (۴۱ق) جزیره تحت سلطۀ معاویه درآمد (ابن قتیبه، الامامة ... ، ۱ / ۱۴۸؛ ابن شداد، ۳(۱) / ۱۱-۱۲). در زمان وی جزیره‌خراجی‌ برابر با ۵۵ میلیون درهم داشت (یعقوبی، ۲ / ۲۳۳-۲۳۴، قس: قدامه، ۱۸۳). پس از مرگ یزید بن معاویه در ۶۴ ق / ۶۸۴ م ضحاک بن قیس فهری به نام عبدالله بن زبیر به جزیره چیره شد، اما مروان بن حکم، سر سلسلۀ شاخۀ مروانی از خلفای اموی، در جنگ مَرج راهط او را شکست داد و کشت (بلاذری، همان، ۶ / ۲۷۸، ۲۸۱؛ طبری، ۵ / ۵۲۹-۵۳۰) و با گرفتن خلافت جزیره را به قلمرو خود افزود (مسعودی، ۳۰۷).

مروان در سال بعد با فرستادن لشکری به فرماندهی عبیدالله بن زیاد به سوی جزیره، قیام توّابین را در عین الورده (= رأس العین) سرکوب کرد (همو، ۳۱۱؛ بلاذری، همان، ۶ / ۳۶۳). سپس در محرم ۶۷ / اوت ۶۸۶ ابراهیم بن مالک اشتر از طرف مختار ثقفی سپاه عبدالملک بن مروان، خلیفۀ اموی را نزدیک موصل شکست داد و عاملان خود را به شهرهای جزیره فرستاد (بلاذری، همان، ۶ / ۳۹۵-۳۹۷، ۴۲۳-۴۲۷؛ دینوری، ۲۹۳-۲۹۷؛ طبری، ۶ / ۱۲، ۸۱، ۸۶، ۹۲). در همین سال مختار در کوفه به دست مصعب بن زبیر کشته شد و ابراهیم بن اشتر اطاعت عبدالله بن زبیر را پذیرفت و از طرف مصعب بر جزیره حکومت یافت (بلاذری، همان، ۷ / ۸۳، ۸۹؛ ابن اثیر، الکامل، ۴ / ۲۷۵). اما عبدالملک بن مروان در جنگ با مصعب (۷۱ق / ۶۹۰ م) وی را از میان برداشت و با گماردن برادرش محمد بن مروان به حکومت جزیره، سلطۀ امویان را بر این ولایت دوباره برقرار کرد (ابن شداد، ۳(۱) / ۱۵).

در زمان امویان خوارج بسیاری بر مناطقی از جزیره مستولی شدند و این امر سبب بروز جنگهایی فراوان میان آنان و خلافت اموی‌ شد و شهرها در اثر این جنگها‌ آسیب دید؛ از جمله، صالح ابن مُسَرِّح تمیمی بود که بر ضد محمد بن مروان شورید و عمال اموی را از جزیره راند، اما پس از یک‌چند غارت و تخریب و جنگ با والی جزیره، سرانجام در ۷۶ق / ۶۹۵ م نزدیک موصل کشته شد (خلیفه، ۱۷۱- ۱۷۲؛ طبری، ۶ / ۲۱۶-۲۲۳).

در ۹۰ یا ۹۱ق / ۷۰۹ یا ۷۱۰م ولید بن عبدالملک، خلیفۀ اموی برادرش مَسلَمة بن عبدالملک را به حکومت جزیره (و ارمینیه) گمارد و او حرّان را مقر حکومت خود قرار داد و تا ۹۶ق / ۷۱۵م در مقام خود بود (خلیفه، ۱۹۳؛ ابن شداد، همانجا). بعدها در اول محرم ۱۱۴ق / ۳ مارس ۷۳۲ م مروان بن محمد بن مروان از سوی خلیفه هشام بن عبدالملک به حکومت جزیره منصوب شد (خلیفه، ۲۲۳). وی در ۱۲۷ق / ۷۴۵م با استیلا بر دمشق خلافت اموی را به دست گرفت، اما بر خلاف دیگر خلفای اموی دمشق را پایتخت خود نکرد و در حران، از شهرهای جزیره اقامت گزید (یعقوبی، ۲ / ۳۳۷؛ مسعودی، ۳۲۵).

شورشهای خوارج در جزیره در زمان مروان به اوج خود رسید. از جمله، سعید بن بَحدَل (یا بهدل) بود که در ۱۲۶ق خروج کرد، و در ۱۲۷ق در شهرزور درگذشت (خلیفه، ۲۴۲، ۲۴۵؛ طبری، ۷ / ۳۱۶-۳۱۸). در ۱۲۸ق نیز ضحاک بن قیس شیبانی بر موصل چیره شد و سواران خود را برای حمله به دیگر شهرهای جزیره فرستاد، اما او نیز در همان سال در کفرتوثا در جنگ با مروان کشته شد (خلیفه، ۲۴۷؛ ابن قتیبه، المعارف، ۴۱۲؛ یعقوبی، ۲ / ۳۳۸-۳۳۹؛ ابن اثیر، همان، ۵ / ۳۴۸-۳۴۹). پس از مرگ ضحاک و جانشینش خیبری (۱۲۸ق)، خوارج پراکنده شدند (بلاذری، همان، ۹ / ۲۷۱).

اهالی جزیره در ۱۳۲ق / ۷۵۰م مروان را در جنگ با سپاهیان عباسی به سرداری عبدالله بن علی یاری کردند، اما سرانجام مروان ناگزیر به فرار از جزیره شد و چون خلافت امویان در این سال سقوط کرد، سفّاح نخستین خلیفۀ عباسی برادرش ابوجعفر منصور را به حکومت این منطقه گماشت (خلیفه، ۲۶۳، ۲۷۱؛ یعقوبی، ۲ / ۳۴۵-۳۵۸؛ طبری، ۷ / ۴۵۸). به این ترتیب جزیره بخشی از قلمرو عباسی شد. در ۱۳۷ق / ۷۵۴ م در زمان خلافت منصور، عمویش عبدالله بن علی در جزیره بر او شورید و ابومسلم خراسانی از طرف منصور، در نصیبین با عبدالله جنگید و او را شکست داد (ابن اثیر، همان، ۵ / ۴۶۴-۴۶۷). در زمان عباسیان نیز جزیره صحنۀ شورشها و جنگهای پیاپی خوارج بنی شیبان بود که خلفای عباسی با فرستادن سپاهیانی،آنان از جمله مُلَبَّد بن حَرمَله (۱۳۷ یا ۱۳۸ق) و بکر بن حُمَید را سرکوب کردند (طبری، ۷ / ۴۹۵-۴۹۶؛ بلاذری، انساب، ۴ / ۱۹۸).

شورش‌ صَحصَح در ۱۷۱ق / ۷۸۷م (نک‌ : ابن‌اثیر، همان، ۶ / ۱۱۲) و ولید بن طریف در ۱۷۹ یا ۱۸۰ق / ۷۹۵ یا ۷۹۶م (نک‌ : خلیفه، ۲۹۸-۲۹۹؛ یعقوبی، ۲ / ۴۱۰-۴۱۱؛ طبری، ۸ / ۲۶۱) در زمان هارون الرشید بخشهای وسیعی از جزیره را فراگرفت. در ۱۹۸ق / ۸۱۴ م طاهر بن حسین ذوالیمینین از سوی مأمون حکومت جزیره یافت و برای فرونشاندن شورش نصر بن شَبَث به رقّه رفت. با انتصاب طاهر به حکومت خراسان در ۲۰۵ق / ۸۲۰ م حکومت جزیره و ادامۀ مأموریت وی به پسرش عبدالله محول شد و او شورش نصر را در ۲۰۹ق / ۸۲۴ م فرونشاند (یعقوبی، ۲ / ۴۴۶، ۴۵۵-۴۵۶).

قیام مُساور بن عبدالحمید شاری از شدیدترین شورشهای خوارج در نیمۀ‌دوم سدۀ۳ق / ۹م در جزیره بـود (نک‌ : همو، ۲ / ۵۰۲؛ ابن اثیر، همان، ۷ / ۱۷۴، ۱۸۸، جم‌ ‌). به دنبال حمله‌ها و غارتهای خوارج بنی‌شیبان در جزیره، معتضد خلیفۀ عباسی در ۲۸۰ق / ۸۹۳م شخصاً به جنگ آنان رفت و آنها را به اطاعت واداشت (همان، ۷ / ۴۲۶). در سدۀ ۳ق برخی از سرداران ترک همچون اَشناس، موسی بن بُغا، پسرش احمد بن موسیٰ و محمد بن اتامش از طرف خلفای عباسی به حکومت جزیره منصوب شدند (یعقوبی، ۲ / ۴۸۱؛ طبری، ۹ / ۵۵۱؛ ابن اثیر، همان، ۷ / ۳۱۸؛ نیز نک‌ : غندور، ۵۴-۵۶). در نیمۀ دوم سدۀ ۳ق جزیره یک‌چند تحت الحمایۀ خمارویه، حاکم طولونی مصر قرار گرفت (نک‌ : ابن شداد، ۳(۱) / ۲۹-۳۱).

 

در ۲۹۳ق / ۹۰۶م ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان از طرف مکتفی عباسی حکومت موصل را به دست گرفت (ابن خلکان، ۲ / ۱۱۴) و این آغاز حکومت حمدانیان در جزیره به شمار می‌رود؛ سپس حسین بن حمدان بر سراسر دیار ربیعه حکومت یافت. وی در ۳۰۳ق / ۹۱۶م برخلیفه عصیان کرد که مونس‌خادم، سردار خلیفه او را دستگیر کرد و به بغداد برد (ابن اثیر، همان، ۸ / ۹۲-۹۴؛ ابن شداد، ۳(۱) / ۳۲-۳۳). از ۳۱۷ق / ۹۲۹م ناصرالدوله حسن بن عبدالله حمدانی از طرف مقتدر به حکومت مستقل موصل منصوب شد، اما در سال بعد، دو عمویش سعید و نصر حکومت موصل را به عهده گرفتند و ناصرالدوله در عوض بخشی دیگر از دیار ربیعه و شهرهای نصیبین، سنجار، خابور، رأس‌العین و بخشهایی از دیاربکر، همچون میافارقین و ارزن را به دست گرفت (ابن اثیر، همان، ۸ / ۲۱۳، ۲۱۷). ناصرالدوله در ۳۲۳ق / ۹۳۵م با قتل عمویش سعید، موصل را گرفت و با گسترش قلمرو خود دولت حمدانیان را در جزیره بر پا کرد (همان، ۸ / ۳۰۹-۳۱۰). اما در پی استیلای آل بویه بر بغداد (۳۳۴ق / ۹۴۶م)، ری (۳۳۵ق) و سپس موصل (۳۳۷ق)، آنان امیر حمدانی را فرمانبردار و خراجگزار خود ساختند (همان، ۸ / ۴۶۷، ۴۷۷). با مرگ ناصرالدوله (۳۵۸ق) و بروز جنگ میان امرای حمدانی، عضدالدولۀ دیلمی در ۳۶۷ق / ۹۷۸م بر قلمرو حمدانیان در جزیره مستولی شد (همان، ۸ / ۶۹۲-۶۹۳).

با وجود رونق و شکوفایی عمومی جزیره در روزگار حمدانیان (غندور، ۷۸)، ابن حوقل از ستمها و مقررات ظالمانۀ مالیاتی امرای حمدانی سخن گفته است که موجب کوچ و پراکندگی برخی از ساکنان شهرها می‌شد (ص ۲۰۹-۲۱۴، ۲۱۶، ۲۳۰). از سوی دیگر، شهرهای جزیره در اثر شورش قرامطه آسیب دید (ابن اثیر، همان، ۸ / ۱۸۱-۱۸۲). همچنین شهرهای جزیره در این دوره در معرض حمله و ویرانی دولت بیزانس قرار گرفت. در حملات سالهای ۳۱۵، ۳۱۷ و ۳۵۵ق / ۹۲۷، ۹۲۹ و ۹۶۶م شهرهای سمیساط، ملطیه، آمد و نصیبین آسیب دید (غندور، ۸۴-۸۵). رومیان در ۳۵۸ق نیز در شهرهای کفرتوثا، رها و نصیبین و ناحیۀ دیار بکر قتل و غارت کردند و حتیٰ ابوتغلب حمدانی کوششی برای دفع آنان نکرد (ابن اثیر، همان، ۸ / ۵۹۷، ۶۱۸). بیزانسیها هم در ۳۶۱ق / ۹۷۲م به رها حمله کردند و بی‌هیچ مقاومتی تا نصیبین پیش رفتند (صابی، ۶۴، ۶۹-۷۰ ؛ نیز نک‌ : شکیب ارسلان، ۶۴-۶۵).

در ۳۷۳ق / ۹۸۳م، در زمان حکومت صمصام الدولۀ دیلمی بر جزیره، «بادِ کردی» از کردهای حمیدی، بر دیار بکر و سپس بر موصل و جزیرۀ ابن عمر دست انداخت. اما «باد» در حملۀ سپاهیان صمصام الدوله در ۳۷۴ق موصل را از دست داد و به دیار بکر گریخت (ابن اثیر، همان، ۹ / ۳۵-۳۶، ۳۸-۳۹). پس از مرگ باد (۳۷۹ق)، در ۳۸۰ق خواهرزاده‌اش ابوعلی بن مروان بر قلمرو باد، یعنی دیار بکر و شهرهای عمدۀ آن، آمِد، میافارقین و حصن کیفا و جزیرۀ ابن عمر چیره شد و دولت بنی مروان را تأسیس کرد (همان، ۹ / ۷۱-۷۲؛ ابن شداد، ۳(۱) / ۳۳۳). مروانیان تابع خلفای عباسی و آل بویه و گاه مطیع فاطمیان مصر بودند (غندور، ۹۶).

هم‌زمان با حکومت مروانیان کرد در دیار بکر، قبیلۀ عرب بنی عقیل بر دیار ربیعه و به شهر عمده‌اش موصل، و دیار مضر دست یافتند. نخستین فرد این دودمان محمد بن مسیِّب عقیلی (د ۳۸۶ق) حاکم نصیبین بود که در ۳۸۰ق / ۹۹۰م موصل را نیز گرفت و دولت عقیلیان (شاخۀ آل مسیب) را تأسیس کرد و سلطۀ اسمی آل بویه را پذیرفت (ابن اثیر، همان، ۹ / ۷۵). در ۴۲۰ق / ۱۰۲۹م غزها به دیار بکر حمله کردند و موصل را گرفتند. مردم شهر بر ضد آنها برخاستند و حاکم شهر، قرواش بن مقلدعقیلی به یاری‌آنها، غزها را شکست داد (نک‌ : همان، ۹ / ۳۸۵-۳۹۱). در سال بعد نیز برادر وی بدران بن مقلد نصیبین را از دست مروانیان بیرون کرد (همان، ۹ / ۳۹۶-۳۹۷).

در ۴۴۸ق / ۱۰۵۶م چون بَساسیری (ه‌ م) به نام مستنصر فاطمی بر موصل مستولی شد، سلطان طغرل سلجوقی از طرف خلیفه قائم عباسی به سوی دیار بکر لشکر کشید و شهرهای موصل و سنجار را گرفت و ابن مروان حاکم جزیرۀ ابن عمر را در مقام خود ابقا کرد (نک‌ : همان، ۹ / ۶۲۵-۶۲۸). سپاهیان ملکشاه سلجوقی به فرماندهی ابن جهیر (ه‌ م) در محرم ۴۷۸ / مۀ ۱۰۸۵، با تصرف شهرهای آمد و جزیرۀ ابن عمر دولت مروانیان را منقرض، و قلمرو آنان را ضمیمۀ حکومت سلجوقیان ساختند (ابن اثیر، همان، ۱۰ / ۱۴۳-۱۴۴؛ قس: ابن شداد، ۳(۱)۲۱۷-۲۱۸).

در صفر ۴۷۸ / ژوئن ۱۰۸۵، مسلم بن قریش، امیر عقیلی که از فاطمیان شیعی‌مذهب جانب‌داری می‌کرد، به‌دست امیر سلجوقی سلیمان بن قُتُلمش کشته شد (ابن اثیر، همان، ۱۰ / ۱۳۹-۱۴۰). پس از آن، بنی عقیل به عنوان حکمرانان دست‌نشاندۀ سلجوقیان در موصل باقی ماندند؛ تا آنکه تتش سلجوقی، عموی برکیارق در ۴۸۷ق / ۱۰۹۴م حران و رها و سراسر جزیره و دیار بکر را تصرف کرد (همان، ۱۰ / ۲۳۲-۲۳۳) و در ۴۸۹ق کربوقا، که تتش او را زندانی کرده بود، پس از قتل تتش، به دستور برکیارق آزاد شد و او حران و نصیبین و موصل را گرفت و با قتل محمد بن مسلم بن قریش، به حکومت عقیلیان پایان داد (همان، ۱۰ / ۲۵۸-۲۵۹). امرای دیگری از بنی عقیل در عانه، حدیثه، رقه و قلعۀ جعبر به حکومت خود ادامه دادند و سرانجام در ۵۶۴ ق / ۱۱۶۹م نورالدین زنگی (برای حکومت آل‌زنگی، نک‌ : ادامۀ مقاله) آنان را منقرض کرد (بازورث، ۹۶).

عمادالدین زنگی‌در۵۲۱ ق / ۱۱۲۷م از طرف سلطان محمود سلجوقی بر موصل حکومت‌یافت و به سلطۀ امرایی که از طرف سلجوقیان بر این شهر و جزیرۀ ابن‌ عمر (در شمال‌ موصل) فرمانروایی ‌داشتند، پایان‌ داد و سلسلۀ اتابکان زنی (نک‌ : ه‌ د، آل‌ زنگی) را در این بخش از جزیره تأسیس کرد و شهرهای نصیبین و سنجار را به قلمرو خود افزود. سپس به سوی شهرهایی که در دست فرنگان بود، پیشروی کرد و خابور و سروج و حران و رها را نیز تصرف‌ کرد (نک‌ : ابن ‌اثیر، الکامل، ۱۰ / ۳۲۴ - ۳۲۵، ۶۰۳-۶۰۴، التاریخ ... ، ۳۴-۳۷؛ ابن شداد، ۳(۱) / ۲۱۹-۲۲۲؛ ابوشامه، ۱ / ۱۵۵-۱۵۷). پس از مرگ عمادالدین (۵۴۱ ق / ۱۱۴۶م)، قلمرو او میان فرزندانش تقسیم شد و آنان حکومتهایی در جزیرۀ ابن عمر و سنجار جدا از اتابکان موصل برپا کردند (ابن شداد، ۳(۱) / ۱۷۲؛ غندور، ۱۳۰-۱۳۱).

اگرچه اقدام صلاح الدین ایوبی برای گرفتن موصل در ۵۷۸ و ۵۸۱ ق / ۱۱۸۲ و ۱۱۸۵م ‌نتیجه‌ای نداشت و تنها توانست سلطۀ خود را بر عزالدین مسعود اول زنگی تحمیل کند (ابن اثیر، الکامل، ۱۱ / ۴۸۴-۴۸۷، ۵۱۱-۵۱۳، التاریخ، ۱۸۳)، اما با تصرف شهرهایی چون رها، رقه، خابور، قرقیسیا، نصیبین، سنجار و میـافـارقین (نک‌ : همو، الکامل، ۱۱ / ۴۸۲-۴۸۴، ۴۸۷- ۴۸۸، ۵۱۵-۵۱۶)، حکومتی در این مناطق برقرار کرد که تا هجوم مغول دوام داشت (نک‌ : بازورث، ۱۰۰).

در ۶۳۰ ق / ۱۲۳۳م در آمد و حصن‌کیفا از دیگر شهرهای دیار بکر شاخۀ دیگری از حکومت ایوبیان به دست ملک کامل ایوبی پا گرفت (ذهبی، ۴۸-۴۹) که تا ظهور آق قویونلوها در نیمۀ دوم سدۀ ۹ق / ۱۵م برقرار بود (بازورث، ۱۰۱).

در روزگار جنگهای صلیبی، از جمله در سالهای ۵۷۹، ۵۸۶، ۵۸۷، ۶۰۱ و ۶۰۴ ق / ۱۱۸۳، ۱۱۹۰، ۱۱۹۱، ۱۲۰۵ و ۱۲۰۸م مردم شهرهای جزیره در کنار ایوبیان (صلاح الدین و سپس ملک اشرف و ملک عادل) با فرنگان به جهاد پرداختند (نک‌ : ابن اثیر، همان، ۱۱ / ۵۰۱، ۱۲ / ۵۳، جم‌ ؛ ابن واصل، ۳ / ۱۷۲-۱۷۳).

پس از مرگ ناصرالدین محمود (۶۳۱ ق / ۱۲۳۴م) آخرین اتابک زنگی، بدرالدین لؤلؤ از غلامان ارسلانشاه اول زنگی، به اتابکی موصل رسید و در ۶۴۹ ق / ۱۲۵۱م (ابن عبری، ۲۶۰- ۲۶۱: ۶۴۸ق) جزیرۀ ابن عمر را نیز ضمیمۀ قلمرو خود کرد. پس از مرگ وی (۶۵۷ ق) فرزندانش در شهرهای موصل و سنجار و جزیرۀ ابن عمر حکومت یافتند (همو، ۲۲۹، ۲۴۹، جم‌ ؛ ابن شداد، ۳(۱)۲۴۳-۲۴۴؛ قس ابن خلکان، ۱ / ۱۹۴).

در زمان بدرالدین، مغولان در ۶۲۸ ق / ۱۲۳۱م‌ سپاه‌ جلال‌الدین خوارزمشاه را نزدیک آمد منهزم کردند و در جزیره (دیار بکر) قتل و فساد نمودند (ابن اثیر، همان، ۱۲ / ۴۹۹-۵۰۲).

 

بدرالدین برای حفظ موصل از خطر حملۀ مغولان در ۶۴۴ ق / ۱۲۴۶م نسبت به آنان فرمانبرداری نمود و با حمایت آنان نصیبین را گرفت (جوینی، ۱ / ۲۰۵؛ رشید الدین، ۲ / ۲۶۰-۲۶۱). فرزندان او نیز از هلاگو اطاعت کردند (ابوالفدا، المختصر، ۳ / ۱۹۸).

مغولان در ۶۵۷ ق / ۱۲۵۹م در مسیر خود به سوی شام، جزیره و نیز شهرهای حران و رها و اهالی آن را امان دادند. اما اهالی سَروج را به سبب مقاومت قتل عام کردند و پس از گذر از قرقیسیا در منبج نیز کشتاری بزرگ کردند. در سال بعد نیز هلاگو، ملک اشرف حاکم میافارقین را به قتل رساند و یکی از مملوکان او را حکومت داد ( الحوادث، ۳۶۹-۳۷۰؛ ابن عبری، ۲۷۹).

مغولان در ۶۵۹ ق، موصل (یونینی، ۱ / ۴۵۲؛ الحوادث، ۳۷۷) و در اوایل سال ۶۶۰ق جزیرۀ ابن عمر (نک‌ : همان،۳۷۷-۳۷۹) را گشودند. از این زمان، حاکمیت ایلخانان (جانشینان هلاگو) و نایبان آنها بر موصل و جزیرۀ ابن عمر و عمادیه و سنجار و اربل آغاز شد و تا مرگ ابوسعید بهادرخان (۷۳۶ق / ۱۳۳۵م) ادامه یافت. پس از آن، برخی از امرای ایلخانی همچون ساتی بک خاتون (حک‌ ۷۴۱-۷۴۵ق) و انوشیروان خان عادل (حک‌ ۷۴۵-۷۵۶ق) حکومت جزیره را به دست گرفتند (غندور، ۱۷۱، ۱۷۸-۱۸۰). از نیمۀ سدۀ ۸ ق / ۱۴م سلاطین مملوکی مصر نفوذ خود را در شهرهای جزیره گستردند (نک‌ : ابن تغری بردی، ۱۲ / ۱۱۵؛ غندور، ۱۸۶-۱۸۷).

در ۷۹۶ق / ۱۳۹۴م تیمور لنگ در حمله به جزیره، دیار بکر را گرفت و حاکم جزیرۀ ابن عمر نیز از او فرمانبرداری کرد و شهر را از ویرانی نجات داد (شرف الدین، ۱ / ۴۷۸-۴۷۹؛ غیاثی، ۱۹۰)؛ اما چندی بعد در ۸۱۴ ق / ۱۴۱۱م قرا عثمان آق قویونلو بر دیار بکر و جزیرۀ ابن عمر مستولی شد (عزاوی، ۳ / ۳۱-۳۲). اگر چه‌یک سده بعد قلمروآنان به‌دست شاه‌اسماعیل صفوی افتاد، در ۹۲۱ق / ۱۵۱۵م این ناحیه از دست‌صفویه بیرون شد و عثمانیها بـر آنجـا مستولی‌ شدند (بدلیسی، ۱۶۶ بب‌ ، ۵۳۷ -۵۳۹؛ رهربرن، ۹). پس از جنگ‌ جهانی‌اول و تغییر مرزهای جغرافیایی، بخش شمالـی جزیره (شمال خط آهن جـرابلس ـ قامشلی) بـه کشور ترکیـه ملحق شد و بخش جنوب شرقی قسمت بازماندۀ آن به عراق، و بخش شمال غربی این قسمت به سوریه پیوست ( المعجم، ۱ / ۴۸۵؛ الموسوعة، ۷ / ۵۹۹).

 

مآخذ

ابن اثیر، التاریخ الباهر، به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، ۱۳۸۲ق / ۱۹۶۳م؛ همو، الکامل؛ ابن اعثم کوفی، علی، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م؛ ابن خلدون، العبر، بیروت، ۱۳۹۱ق / ۱۹۷۱م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش یحیى عبّاره، دمشق، ۱۹۷۸م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۳۶۸ق / ۱۹۴۹م؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۹۵۸م؛ ابن قتیبه، عبدالله، الامامة و السیاسة، به کوشش طٰه محمد زینـی، قاهره، ۱۳۷۸ق / ۱۹۶۷م؛ همو، المعارف، بـه کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۷۹ق / ۱۹۶۰م؛ ابن واصل، محمد، مفرج الکروب، به کوشش جمال الدین شیال، اسکندریه، ۱۳۷۹ق / ۱۹۶۰م؛ ابوشامه، عبدالرحمان، الروضتین ، بیروت، ۱۴۲۲ق / ۲۰۰۲م؛ ابوعبید بکری، معجم ما استعجم، به کوشش مصطفیٰ سقا، بیروت، ۱۹۸۳م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م؛ همو، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۱۳۷۵ق؛ ابویوسف، یعقوب، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ق / ۱۹۷۹م؛ اخبار الدولة العباسیة، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، ۱۳۹۱ق؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۲۷م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، ۱۴۰۹ق / ۱۹۸۹م؛ بازورث، ک. ا.، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، ۱۳۴۹ش؛ بدلیسی، شرف خان، شرف‌نامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۴۳ش؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۶م؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق / ۱۹۱۱م؛ حازمی، محمد، الاماکن، به کوشش حمد جاسر، دارالیمامة للبحث و الترجمة و النشر، ۱۴۱۵ق؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش؛ الحوادث، منسوب به ابن فوطی، به کوشش بشار عواد معروف و عبدالسلام رئوف، بیروت، ۱۴۱۵ق / ۱۹۹۵م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام (حوادث سالهای ۶۲۱-۶۳۰ ق)، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۸ق / ۱۹۹۸م؛ رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به کوشش بلوشـه، لیدن، ۱۹۱۱م؛ رهر برن، ک. م.، نظام ایلات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۵۷ش؛ شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۶ش؛ شکیب ارسلان، تعلیقـات بر المختار (نک‌ : هم‌ ، صابی)؛ صابی، ابراهیم، المختار من رسائل، به کوشش شکیب ارسلان، بیروت، دارالنهضة الحدیثه؛ طبری، تاریخ؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد، ۱۳۵۷ق / ۱۹۳۹م؛ غنـدور، محمد یوسف، تاریخ جـزیرة ابن عمر، بیروت، ۱۹۹۰م؛ غیاثی، عبدالله، تاریخ ، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، ۱۹۷۵م؛ قدامة بن جعفر، الخراج، به کوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، ۱۹۷۹م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۶۷م؛ المعجم الجغرافی للقطر العربی السوری، به کوشش مصطفیٰ طلاس، دمشق، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۰م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۲۴ق / ۱۹۰۶م؛ الموسوعة العربیة، دمشق، ۱۴۲۴ق / ۲۰۰۳م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، تاریخ، بیروت، دار صادر؛ یونینی، موسیٰ، ذیل مرآة الـزمان، حیدرآباد دکـن، ۱۳۷۴ق / ۱۹۵۴م؛ نیـز:

 

Britannica Atlas , 1996; EI2.

 

محمدرضا ناجی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 579
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست