responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 574

ابن سعید مغربی

نویسنده (ها) : یوسف رحیم لو

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ سَعیدِ مَغْرِبی، نورالدین ابوالحسن علی بن ابوعُمران موسی بن محمد بن عبدالملك ابن سعید العَنْسی مَذْحِجی غَرناطی قَلعی (۶۱۰-۶۸۵ ق/ ۱۲۱۴-۱۲۸۶ م)، ادیب، شاعر، تاریخ‌نگار، جهانگرد و جغرافی‌نویس اندلسی. وی را به جهت انتساب به صحابی معروف عمّار یاسر عَمّاری نیز گفته‌اند (ابن فضل‌الله، ۸/ ۳۸۲؛ زبیدی، ذیل ماده «عمر»، هر چند در بعضی از مآخذ این نسبت را غُماری (مثلاً صفدی، ۲۲/ ۲۵۳؛ ابن رافع، ۱۴۵) و گاه عمادی (حاجی خلیفه، چ فلوگل، ۳/ ۵۲۴) ضبط كرده‌اند.

نسبت قَلعی ابن‌سعید به سبب زاده شدن او در قلعۀ بنی سعید، نزدیكی غرناطه، یا اقامت خاندان او از زمانهای دور در آن مكان بوده است (نک‌ : ابن فضل‌الله، ۸/ ۳۸۲؛ پتیرون، 2-3).

نخستین كس از نیاكان ابن سعید كه در قلعۀ مذكور اقامت گزید عبدالله بن سعید بن عمار، فرمانده جند یمنی دمشق بود كه با استفاده از آشفتگی اوضاع اندلس بر قلعۀ اَسْطَلیر در منطقۀ غرناطه چیره شد و استقلال آن را اعلام كرد تا به دستور عبدالرحمن بن معاویه (حك‌ ۱۳۸-۱۷۲ ق/ ۷۵۶- ۷۸۸ م) كشته شد (پتیرون، 4-5؛ عیادی، ۴۱-۴۲). از آنگاه باز اخلاف عبدالله بر آن مكان استوار حكمروایی داشتند و آن قلعه به قلعۀ بنی یحْصُب (از نام قبیلۀ یمنی) یا بنی سعید معروف شد و اكنون آلكالا لارِئال[۱] نام دارد (عیادی، همانجا؛ EI2). از این دودمان مردان قلم و شمشیر چندی برخاستند (برای مشاهیر بنی سعید، نک‌ : پتیرون، ۴-۱۴؛ عیادی، ۴۹-۶۶). ظاهراً او تنها فرزند خاندان بود و از كمال توجه پدر در تربیت و تعلیم برخوردار شد، به قسمی كه از آغاز جوانی شعر می‌سرود و در آن سن، شاعری از او شگفت می‌نمود (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۴). از كودكی با مناقب خانواده آشنا و در مجالس پدر حاضر می‌شد (عیادی، ۶۹). در غالب سفرهای پدرش همراه او بود و به این ترتیب بسیاری از مناطق اندلس را دید و با بزرگان علم و ادب آن سامان آشنا شد (همو، ۷۷- ۸۹). ابن سعید در ۶۳۱ ق جای پدر را در حكومت جزیرة الخضراء گرفت (ابن خلیل، ۲). به علت تبدیل سریع اوضاع در اندلس آن روزگار، ابوالحسن نیز ناگزیر با فواصل كوتاه موضع سیاسی خود را عوض می‌كرد و گاه، به رسم روزگار، حتی به تهنیت قاتل ممدوح پیشین خود برمی‌خاست (قاضی، ۱۴). پس از فوت متوكل بن هود (۶۳۵ ق/ ۱۲۳۷ م) تحمل وضع موجود در اندلس بر ابوالحسن و پدرش دشوار شد. از این رو آن دو نیز مانند بسیاری از اهل علم و قلم اندلس در آن زمان به آن سوی دریا در جنوب یعنی به مغرب رفتند (عنان، ۴۵۳). این سفر در ۶۳۶ ق صورت گرفت. شاید پیش از این، در سالهای میان ۶۲۷ و ۶۲۹ ق ابوالحسن از سَبته دیدن كرده بود (عیادی، ۸۹-۹۰). آن دو ۳ سال در قسمتهای مختلف مغرب (مراكش)، مغرب میانی (الجزایر) و افریقیه (تونس) به سر بردند. در تونس، ابوالحسن به دربار ابوزكریا یحیی اول حَفصی (حك‌ ۶۲۵-۶۴۷ ق/ ۱۲۲۸- ۱۲۴۹ م) پیوست و از نزدیكان سلطان شد و منصب قرائت مظالم یافت (همو، ۹۳-۹۴). ظاهراً در آن هنگام پدر او موسی هم در خدمت والی سبته، پسر ابوزكریا بود و ابوعبدالله محمد بن حسین، نوۀ عموی ابوالحسن (نک‌ : پتیرون، 6-7) از نزدیكان سلطان تونس شمرده می‌شد. بدگویی عده‌ای از حاسدان، كه گویا ابوعبدالله نیز از زمرۀ آنان بود، موجب گردید كه پدر و پسر هر دو از مناصب خود بركنار شوند (عیادی، همانجا) و راه مشرق پیش گیرند. آن دو در ربیع الاول ۶۳۹ در اسكندریه بودند. موسی برای تدارك سفر حج در اسكندریه ماند، كه در آن سال موفق به این امر نشد (همو، ۹۸- ۹۹)، اما ابوالحسن به قاهره رفت و در آنجا بود تا از درگذشت پدر در اسكندریه (شوال ۶۴۰) آگاهی یافت و برای عزای او به اسكندریه آمد (ابن سعید، المغرب، ۲/ ۱۷۲؛ قاضی، ۱۴). موسی هنگام حركت پسرش به قاهره وصیت نامه‌ای به نظم و نثر برای وی نوشته و در آن، با استفاده از دانش و تجربۀ خود، بهترین صفات اخلاقی لازم و رفتار مطلوب را به فرزندش توصیه كرده بود تا در غربت راهنمای او باشد (مقری، ۳۵۲-۳۶۱). در بعضی مآخذ متأخر این وصیت‌نامه را اشتباهاً به خود ابوالحسن نسبت داده‌اند كه گویا برای پسرش نوشته است (قمی، ۶۲؛ مدرس، ۷/ ۵۶۴). به موسی كتابی به نام واجب الادب كه تلخیصی است از تاریخ رقیق قیروانی و یك معجم در تراجم نسبت داده‌اند (پتیرون، 14). ابوالحسن از معجم پدرش نقل كرده است (مقری، ۳/ ۱۳۰).

ابن سعید در ۶۴۰ ق مجدداً به قاهره بازگشت (ابن سعید، المغرب، ۲/ ۱۷۱). او كه آوازه‌اش پیشاپیش به مصر رسیده بود، خواه به علت اشتهار خود به شعر و نویسندگی یا بر اثر معروفیت پدر و خانواده‌اش، در محافل علمی و ادبی قاهره به خوبی پذیرفته شد و به زودی پیوندهای دوستی بسیاری با مشاهیر عصر در آن سرزمین برقرار كرد كه جمال‌الدین ابوالحسن جزّار مصری (د ۶۷۹ ق)، ابن مطروح (د ۶۵۴ ق) و بهاء زُهیر (د ۶۵۶ ق) از آن جمله بودند (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۵). اگرچه ابن سعید به دربار سلطان مصر الملك الصالح نجم‌الدین ایوب (حك‌ ۶۳۷-۶۴۷ ق/ ۱۲۴۰- ۱۲۴۹ م) نپیوست، اما با مشاور و نایب سلطان در شام، جمال‌الدین احمد بن موسی بن یغمور (د ۶۷۳ ق) شاعر معروف مصری مأنوس شد (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۵؛ ابن هُذیل، ۱۹۶؛ ابن سعید، رایات، ۳۲). ابن سعید تا ۶۴۴ ق در مصر ماند. در این سال او با كمال‌الدین عمر مشهور به ابن عدیم كه از سوی الملك الناصر یوسف حكمران ایوبی حلب (حك‌ ۶۳۴- ۶۵۸ ق/ ۱۲۳۷- ۱۲۶۰ م) برای سفارت به قاهره آمده بود، آشنا شد. شیفتگی آن دو نسبت به یكدیگر موجب شد كه وقتی ابن عدیم به حلب بازگشت، ابن سعید هم به همراه او رفت. ابن عدیم ابن سعید را به الناصر معرفی كرد (ابن سعید، المغرب، ۲/ ۱۷۱، ۱۷۲؛ ابن خطیب، همانجا). ظرافت در سخن، شعرشناسی و آواز خوش ابن سعید ناصر را خوش آمد و او را لقب «بلبل» داد (همو، ۴/ ۱۵۷) و ابن سعید چندین كتاب خود را به نام این سلطان كرد (عیادی، ۱۱۱)، او سه سال در ملازمت دربار حلب ماند (قاضی، ۱۵) و با بزرگان علم و ادب آن خطه دیدار كرد (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۷). از آن جا به دمشق رفت و به مجلس انسِ الملك المعظم توران شاه (حك‌ ۶۴۷- ۶۴۸ ق) پسر سلطان مصر درآمد. در اواخر ۶۴۸ ق از دمشق به موصل و بغداد رفت و تا نواحی بصره و در ایران تا اَرَّجان (در غرب فارس و نزدیك بهبهان) سفر كرد (همانجا؛ عیادی، ۱۱۲-۱۱۵). شاید یكی از انگیزه‌های او به سفر در مشرق و دیدار دوردستهای آن، افزون بر نیاز به گردآوری اطلاعات لازم برای تدوین تاریخ ادبی مشرق (EI2) و نیز توصیفهای گیرای مشرق دیدگانی چون ابوالعباس احمد بن مُفَرّج اشبیلی معروف به ابن رومیه (د ۶۳۱ ق)، كه آرزوی دیدار آن سرزمینها را در ابن سعید جوان برمی‌انگیخت (ابن خلیل، ۱۸۱)، پیشینۀ چنین سفری در خانوادۀ او بوده باشد. در واقع، عموی ابوالحسن، عبدالرحمن بن محمد در پی سفر حج به شام و عراق و ایران تا بخارا رفته و به هنگام استیلای مغول بر آن شهر در ۶۱۶ ق/ ۱۲۲۰ م كشته شده بود (پتیرون، 11-12). ابن سعید از عراق به دمشق و حلب رفت و از آنجا عزم سفر حج كرد و پس از ادای فریضه به حلب بازگشت (عیادی، ۱۲۱-۱۲۴). او آنگاه در ۶۵۲ ق/ ۱۲۵۵ م به افریقیه در مغرب مراجعت كرد (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۷- ۱۵۸) و به این ترتیب مرحلۀ نخست سفر مشرق ابن سعید پایان یافت. به گفتۀ خود وی، او گاه در جامۀ توانگران و گاه در خرقۀ درویشان سفر می‌كرد (ابن خلیل، ۲). در ترتیب و تاریخ سفرهای او پس از اقامت در مصر تشویش و اختلاف وجود دارد. از میان رفتن بسیاری از نوشته‌های خود ابن سعید، بازسازی درست و دقیق این جابه‌جاییها را ناممكن می‌سازد. در مآخذ كهن این سفرها را یكسان ذكر نكرده‌اند.

در بعضی مراجع آمده است كه ابن سعید از مصر به عراق رفت و از آنجا به شام آمد (مثلاً نک‌ : صفدی، ۲۲/ ۲۵۳؛ ابن رافع، ۱۴۵؛ ابن‌تغری بردی، ۴/ ۳۵۲). این روایت در نوشته‌های متأخران نیز دیده می‌شود (نک‌ : EI۲ عربی، ۱۲؛ بستانی ف). با توجه به تصریح ابن سعید به ملاقات باكِنانی قادسی در بیت المقدس در ۶۴۳ ق (ابن خلیل، ۲۱۳) گمان می‌رود كه وی پیش از رفتن به حلب به همراه ابن عدیم، سفری به نواحی شام داشته است (عیادی، ۱۲۴). به همین گونه، بعضی مآخذ سفر حج و بازگشت او را به مغرب درپی گشت و گذارش در حدود عراق و ایران، بدون اشاره به مراجعت به شام، آورده‌اند (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۷؛ بغدادی، ۱/ ۷۱۴). گاه در همان سفر نخستین مشرق، دو مسافرت به عراق نیز به او نسبت داده‌اند كه سفر حج در پی دومین آنها بوده است (بستانی ف).این سفر احیاناً حج دوم او تلقی شده است (EI2) او خود عزیمت به حج را در ۶۴۷ ق ضبط كرده است ( المغرب، ۲/ ۱۷۳).

ابن سعید پس از بازگشت به افریقیه در ۶۵۲ ق به خدمت ابوعبدالله محمد المستنصر حفصی (حك‌ ۶۴۷-۶۷۵ ق/ ۱۲۴۹- ۱۲۷۷ م) در آمد و مورد توجه قرار گرفت (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۸). یك بار به سبب اختلاسی كه در اموال دولتی روی داد، ابن سعید مورد بی‌مهری قرار گرفت، اما اندكی بعد به دنبال سرودن قصیده‌ای و پوزش‌خواهی از سلطان بخشوده شد. در این هنگام پسر عم او ابوعبدالله محمد بن حسین وزیر سلطان بود (عیادی، ۱۲۵-۱۲۶). ابن سعید در تونس به حشر و نشر با عالمان و ادیبان آن خطه و مكاتبه با دوستان مشرقی خود ادامه داد (همو، ۱۲۶- ۱۲۹). از گفتۀ ابن خطیب چنین برمی‌آید كه ابن سعید تا پایان عمر در تونس ماند و همانجا درگذشت (۴/ ۱۵۸)، اما از گفتۀ مقری با استناد به عُدّة المستنجز ابن سعید چنین برمی‌آید كه او در ۶۶۶ ق/ ۱۲۶۹ م، پس از ۱۴ سال اقامت در تونس، مجدداً بار سفر به سوی مشرق بست (۲/ ۳۹۸) و در اسكندریه بود كه شنید مخدومش الملك الناصر به دست مغولان كشته شده است. وی ویرانی حلب به دست مغولان را نقل كرده است. ابن سعید سپس درصدد برآمد كه حكمران مغول، هولاكو را از نزدیك ببیند. از این رو از طریق حلب به سوی ارمنستان رفت و خان مغول را دریافت و مهمان او شد (۲/ ۳۶۸-۳۷۰). وی پس از آن به ایران سفر كرد و به گفتۀ خودش میان آبادان و قزوین و عمان و نَصیبین را در نوردید (ابن خلیل، ۲) و تا خراسان نیز رفت (همو، ۹). لحن او در وصف بعضی جاهای آذربایجان به گونه‌ای است كه نشان می‌دهد او این سرزمین را دیده است (ابن سعید، كتاب الجغرافیا، ۱۷۲). از این پس زندگانی ابن سعید در ابهامی شگفتی‌آور فرو رفته است و معلوم نیست چه زمانی از سفر دوم مشرق و نیز به كجا بازگشت و عمرش چه وقت و در كجا به پایان آمد؟ اینها پرسشهایی است كه متقدمان و متأخران به آنها پاسخهای متفاوت داده‌اند. با توجه به تحقیقات اخیر می‌توان احتمال داد كه ابن سعید در حدود ۶۷۵ ق/ ۱۲۷۶ م به تونس بازگشته است. در این زمان ابوزكریای دوم حفصی الواثق (حك‌ ۶۷۵- ۶۷۸ ق) در تونس حكمرانی می‌كرد و ابن سعید كتاب القِدح المُعَّلى را به او اهدا كرد (عیادی، ۱۳۱). ظاهراً او اواخر عمر را دور از غوغای زندگی اداری و درباری به تألیف گذراند و در تونس درگذشت (همو، ۱۳۲-۱۳۴). آنگونه كه از مآخذ برمی‌آید ابن سعید در عمر خود تأهل اختیار نكرد و خود وی در قطعه‌ای از سروده‌های خویش به امتیازات زندگی بی‌زن و فرزند اشاراتی دارد (مقری، ۲/ ۲۶۸؛ قس : عیادی، ۶۸).

از خود ابن سعید نوشتۀ مستقلی در بیان برنامه‌های آموزشی او در جوانی و فهرست كتابهایی كه در پیش استادان زمان خوانده است، سراغ نداریم. از مجموع اشارات او در نوشته‌های مختلفش و از بعضی اشارات ترجمه‌نویسان او چنین برمی‌آید كه او با توجه به امكانات و موقعیت خانواده‌اش آموزشهای رایج زمان را فراگرفته و نزد شمار بسیاری از عالمان عصر شاگردی كرده است (همو، ۷۲). نخستین و مهم‌ترین استاد او پدرش موسی بود كه مقدمات علم و معرفت را به او آموخت (همو، ۶۹). جز دوستان و دانشمندانی كه ابن سعید در مغرب و مشرق از آنان بسیار چیزها فراگرفت، این چند عالم بزرگ اشبیلیه به عنوان استادان رسمی او یاد شده‌اند: ابو علی عمر بن محمد الشَلوبین، ابوالحسن بن جابر الدَبّاج و ابوالحسن بن عُصفور (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۳). گذشته از آنان ابوالحسن بن مالك، ابواسحاق ابراهیم بن قاسم اَعلم بَطَلیوسی، ابوعمران موسی بن علی طَریانی، ابوالمتوكل هیثم بن احمد بن هیثم اشبیلی، ابوالعباس النیار اشبیلی، ابوالحسن حازم بن محمد قَرطاجنی و ابوالعباس احمد بن الحاج اشبیلی را از استادان او یاد كرده‌اند (قاضی، ۱۳؛ عیادی، ۷۳). ابوبكر ابن البناء محمد بن احمد اشبیلی نیز از استادان او بوده است (ابن خلیل، ۱۱۸- ۱۱۹).

ابن سعید تعلیم و تدریس را ظاهراً تجربه نكرد و از این رو كسی را به نام شاگرد او نمی‌شناسیم، اما طبعاً همان گونه كه در روابط بسیار گسترده‌اش او خود از دیگران می‌آموخت، كسانی هم از محضر دانش او فایده می‌بردند. مثلاً شرف‌الدین ابوالعباس احمد تیفاشی (تونسی)، كه مانند ابن سعید سفرهای درازی در مشرق كرده بود، در قاهره از وی اجازۀ روایت المغرب گرفت (فروخ، ۶/ ۱۸۳). ابن‌سعید این اجازه را به غلام تیفاشی، جمال‌الدین ابوعبدالله محمد فارسی اُرموی نیز داده بود (مقری، ۲/ ۳۳۲). ظاهراً ابن سعید در همۀ مدت عمر پس از بیرون آمدن از اندلس اوقات فراغت را به تألیف گذراند و در فرصتهای دیگر هم عملاً به دنبال جمع‌آوری مواد و مطالب تألیفات متعدد خود بود و ضمن سفرهای خود به هر شهر مهمی كه می‌رسید، به سراغ كتابخانه‌های شخصی و عمومی آنجا می‌رفت.

 

آثـار

شمار آثار ابن سعید را به نقل از مقری ۴۰۰ عدد نوشته‌اند (عربی، ۱۴)، اما در هیچ مأخذی نام همۀ نوشته‌های او نیامده است. ابن خطیب با كمتر از یك سده فاصلۀ زمانی از روزگار ابن سعید اشاره می‌كند كه شماری از این آثار به دست او نرسیده است (۴/ ۱۵۳). حاجی خلیفه ۱۲ اثر (چ فلوگل، ۲/ ۱۰۳، ۱۵۱، ۳/ ۵۲۴، ۴/ ۳۱۱، ۵/ ۱۲۷، ۳۰۹، ۴۹۸، ۵۵۶، ۶/ ۱۰۸، چ استانبول، ۲/ ۱۹۲۵) و بغدادی ۱۹ اثر (۱/ ۷۱۵) از او را یاد كرده است. بروكلمان ۷ عنوان (GAL, I/ 411; GAL, S, I/ 576)، قاضی در مقدمۀ رایات (صص ۱۶-۱۷) ۲۶ اثر و عیادی در تحقیق خود (صص ۱۷۲-۲۶۲) از آثار بازمانده یا تنها یاد شدۀ ابن سعید در نوشته‌های دیگران بیش از ۴۰ عنوان را برشمرده است. توجه به آثار ابن سعید از سدۀ گذشته در اروپا آغاز و اجزایی از بعضی آثار او به وسیلۀ خاورشناسان منتشر و احیاناً به زبانهای اروپایی برگردانده شد (عقیقی، ۱/ ۲۷۹، ۲/ ۵۹۴، ۶۱۰، ۶۱۵، ۶۳۳، ۳/ ۱۰۴۲؛ عیادی، ۱۷۲-۱۷۳) و پس از جنگ دوم جهانی محققان عرب به تصحیح و انتشار دیگر آثار او برخاستند (همو، ۱۷۳-۱۷۴). آثار ابن سعید را می‌توان در موضوعات مربوط به تاریخ و ادب عربی، جغرافیا و سفرنامه دسته‌بندی كرد.

 

الف ـ آثار او در تاریخ و ادب عربی

۱. مهم‌ترین و مشهورترین كار ابن سعید اتمام تألیف طولانی كتاب المغرب است. احتمالاً همین كتاب بوده است كه موجب شناخته شدن ابن سعید در سفر نخستین او در مصر و بازشدن راه او به محافل علم و ادب شده است و شاید المغرب پیش‌تر از رسیدن ابن سعید به قاهره در آنجا شناخته شده بود (EI2). ابن سعید بعضی كارهای معروف دیگر خود را با اتكا بر این اثر عظیم و در پی آن و به نحوی در ارتباط با آن پرداخته است. اجمال داستان طولانی تألیف این كتاب همان عباراتی است كه ابن سعید در آغاز هر جزء از آن آورده است: «جزء ... از كتاب المُغرب فی حلی المغرب كه در طول ۱۱۵ سال شش نفر یكی بعد از دیگری به تألیف آن پرداخته‌اند». نخستین مؤلف این كتاب ابوعبدالله محمد بن ابراهیم الحجاری بود كه در ۵۳۰ ق/ ۱۱۳۵ م به تشویق عبدالملك بن سعید به تألیف آن پرداخت و نامش را المُسْهب فی غرائب المَغرب گذاشت (نک‌ : ابن خطیب، ۳/ ۴۳۵). موضوع آن، احوال ادبای اندلس از فتح عرب تا ۵۳۰ ق بود. عبدالملك آن را پسندید و پیوسته به مطالعۀ آن می‌پرداخت و به خاطرش گذشت كه فروگذاشته‌های حجاری را بر آن بیفزاید و موارد غیر لازم را كوتاه كند. پس از عبدالملك دو پسرش احمد (د ۵۵۸ ق/ ۱۱۶۳ م) و محمد (د ۵۹۱ ق/ ۱۱۹۵ م) همین شیوه را ادامه دادند تا نوبت به موسی بن محمد رسید و او از حاصل مطالعات فراوان و شنیده‌های خود بر آن افزود و آن را تحویل فرزندش ابوالحسن علی داد (EI2) و وی احوال سخن‌سرایان مغرب را تا سدۀ ۷ ق/ ۱۳ م در آن درج كرد و كتاب را به صورت نهایی آن به پایان برد (ابن فضل‌الله، ۱۱/ ۱۷۱؛ ضیف، ۱/ ۱-۲). ابن سعید در خلال این اثر، خود را به عنوان تكمیل كنندۀ این نوشته یاد كرده است ( المغرب، ۲/ ۱۷۲، النجوم الزاهرة، ۹۸، ۱۰۶). گفته شده است كه ابن سعید این كتاب را در ۶۴۱ ق در مصر به پایان برد. واقعیت این است كه تألیف و تكمیل اجزای مختلف این اثر تا سالها پس از آن ادامه داشته و ظاهراً نسخۀ نهایی آن در میان سالهای ۶۴۵ و ۶۴۷ در حلب تنظیم شده است (ضیف، ۱/ ۲۱). به گفتۀ حاجی خلیفه (چ استانبول، ۲/ ۱۷۴۷) المغرب در حدود ۱۵ مجلد بوده است. هنوز همۀ اجزای این كتاب به دست نیامده است. این اثر به سه قسمت كلی منقسم شده است: «الاكلیل فی حلی وادی النیل»، مربوط به مصر، شامل ۶ كتاب اول؛ «نفحات العنبر فی حلی بلاد البربر»، دربارۀ بلاد شمال افریقا در غرب مصر، شامل ۳ كتاب بعدی؛ «وَشی الطُرس فی حُلی جزیرة الاندلس»، ۶ كتاب آخر (عیادی، ۲۰۹). هر قسمت به اجزایی بخش شده است و هر جزء هم تقسیماتی دارد. مؤلف در بحث از هر شهر و دیار ابتدا توضیحاتی جغرافیایی می‌آورد، آنگاه به تاریخ منطقه می‌پردازد و پس از ذكر ابنای ملوك از طبقات پنجگانۀ امرا، رؤسا، علما، شعرا و لفیف (نكته‌پردازانی از هر صنف كه صاحب نظم نیستند)، سخن به میان می‌آورد (ضیف، ۱/ ۹، ۱۲). در تدوین مطالب این اثر از سه نوع مأخذ استفاده شده است: دیده‌ها (مخصوصاً در توصیفهای جغرافیایی)، شنیده‌ها (به ویژه در نقل اشعار و سروده‌ها) و نوشته‌های دیگران. در مآخذ نوع اخیر، المغرب مستند به كتابهای بسیار زیادی است كه در خلال متن از آنها یاد شده است (همو، ۱/ ۱۳-۱۶). بعضی اجزای المُغرب را ابن سعید شخصاً تألیف كرده است، مانند اجزای مربوط به تاریخ اخشیدیان و ایوبیان (عیادی، ۲۰۷). این اثر به رغم عظمت و اشتهارش با نامهای مختلف یاد شده است. خود ابن سعید نام آن را المُغرب فی حُلی المَغرب ( النجوم الزاهرة، ۳۹۸) و المغرب فی حلی المغرب فی حلی اهل المغرب ( عنوان المُرقصات، ۳) آورده است (برای موارد دیگری از این اختلافهـا در تسمیۀ كتـاب نک‌ : عیادی، ۱۸۶). سخاوی از المغرب فی حلی المغرب و المغرب فی محاسن المغرب به صورت دو كتاب مجزا و هر دو را از ابن سعید یاد كرده است (ص ۲۷۹). حاجی خلیفه بجز المُغرب كتابی با عنوان تاریخ مغرب (چ فلوگل، ۲/ ۱۰۳) و اثری دیگر با نام المغرب عن سیرة ملوك اهل المغرب (همان، ۲/ ۱۵۱) به نقل از ابن خلكان به ابن سعید نسبت داده است.

در اواخر سدۀ گذشته نخستین بار فولرس[۲] قسمتی از المغرب را در مورد طولونیان مصر با عنوان الدّر المكنون فی حُلی دولة بنی طولون، با ترجمۀ آلمانی آن و درپی او تالكیست[۳] متن و ترجمۀ آلمانی قسمت مربوط به اخشیدیان را با عنوان كتاب العُیون الدُعج فی حُلی دولة بنی طُغج منتشر كرد. به مناسبت جشن صدمین زادروز آماری خاورشناس ایتالیایی، موریتس[۴] قسمت مربوط به جزیرۀ سیسیل را با عنوان الالحان المُسَلّیة فی حلی جزیرة صقلیة به طبع رسانید (GAL, S, I/ 576) عیادی، ۱۷۲). جزء اول قسمت مصری المغرب را زكی محمد حسن با همكاری شوقی ضیف و سیدة كاشف در ۱۹۵۳ م در قاهره به چاپ رساند. شوقی ضیف قسمت مربوط به اندلس را در ۲ مجلد (۱۹۵۳ م و ۱۹۵۵ م) در قاهره منتشر كرد. جزء قاهره از المغرب با عنوان النجوم الزاهرة فی حلی حضرة القاهرة به وسیلۀ حسین نَصّار به مناسبت جشن هزارۀ بنای قاهره تصحیح و در ۱۹۷۰ م در آن شهر چاپ شده است. با اینهمه كار در مورد المغرب هنوز نسخه‌ای از برخی اجزای آن به دست نیامده است. مثلاً از قسمت دوم كتاب كه مربوط به بلاد بربر است، چیزی شناخته نشده است. همچنین از بعضی اجزای قسمت مصری كتاب تنها عنوان آن شناخته است (نصار، ۹). جزء آغازین قسمت اندلس (قسمت سوم كتاب) هنوز مفقود است (عیادی، ۱۸۷؛ برای نسخه‌های خطی ازاین اثر، نک‌ : GAL, S، همانجا). از نسخه‌ای به خط مؤلف كه به كتابخانۀ ابن عدیم در حلب اهدا شده است و از دست كسانی چون صفدی و ابن‌دُقماق گذشته، بخشهای پراكنده‌ای مانده كه در ۴ مجلد بزرگ در دارالكتب مصر نگهداری می‌شود. بخشی از آن هم با برگهای نامنظم در كتابخانۀ بلصفورة در نزدیكی سوهاج مصر وجود دارد. این نسخه‌ها اساس كارهای اخیر در انتشار اجزای المغرب قرار گرفته است (نک‌ : ضیف، ۱/ ۲۱- ۲۳). با آنكه یكی از محققان متأخر لحن ابن سعید را در المغرب بیش از حد خودستایانه و متوجه بزرگ كردن خود و خانواده‌اش شمرده و ادعاهای او را بزرگ‌تر از محتوای اثرش دانسته است (اهوانی، ۲(۱)/ ۳۱۲-۳۱۴)، اما ابن فضل‌الله عمری (د ۷۴۹، كه مسالك خود را بسیار بزرگ‌تر و پرمغزتر از المغرب می‌داند) ابن سعید مكمل المغرب را به ابداع و دانایی بسیار ستوده است (۸/ ۳۸۲، ۱۱/ ۱۷۱).

۲. المُشرق فی حلی المَشرق، دومین اثر بزرگی است كه ابن سعید اتمام آن را چون میراثی از پدر یافت. در واقع موسی به خاطرش رسیده بود كه المغرب را با نظیر آن در مورد اخبار مشرق تكمیل كند و برای این منظور در عرض مطالعۀ مستمر و سفرها و جست‌وجوی خود در كتابخانه‌ها درصدد فراهم آوردن مواد مربوط به چنین طرحی برآمد. ابوالحسن طرح پدر را به اتمام رساند و خود اقرار كرده است كه در این مورد هم پیرو بوده است، نه آغازگر (عیادی، ۱۷۵-۱۷۶، به نقل از مقدمۀ المشرق ابن سعید). طرح و تقسیمات و روش كار در این كتاب هم مانند المغرب است (همو، ۱۷۶-۱۷۷). این اثر هنوز به صورت خطی در مصر باقی است و هیچ جزء از آن چاپ نشده است (برای مشخصات نسخه، نک‌ : GAL, S، همانجا؛ عیادی، ۱۷۵). المشرق مشتمل بر ۸ كتاب است كه به نام سرزمینهای بزرگ مشرق اسلامی از جزیرةالعرب تا سند و هند تقسیم شده است و پایان نسخۀ تیموریۀ مصر تاریخ صفر ۶۴۳ ق/ ۱۲۴۵ م دارد. این نسخه با توجه به طرح مقدمۀ كتاب ناقص است. توقیع دانشمندان بنامی چون ابن حجر عسقلانی (د ۷۹۷ ق) بر كتاب سوم این نسخه دیده می‌شود (همو، ۱۷۸-۱۸۲). صفدی اشاره كرده كه از المشرق ابن‌سعید سه مجلد به خط خود او داشته است (۲۲/ ۲۵۳). ابن تغری بردی از این كتاب نقل كرده است (۳/ ۱۷۲-۱۷۳). ابن سعید در دیدار اول خود با الناصر در حلب به تألیف این اثر و المغرب اشاره كرده (عیادی، ۱۱۰) و در مقدمۀ عنوان المرقصات آن را با عنوان المشرق فی حلی اهل المشرق یاد كرده است (ص ۳). نام این كتاب هم مانند عنوان المغرب به صورتهای مختلف ضبط شده است. حاجی خلیفه در ذیل عنوان المشرق فی محاسن اهل المشرق آن را در ۶۰ مجلد توصیف كرده (چ استانبول، ۲/ ۱۶۹۳) و این عنوان را جدا از دو عنوان دیگر المشرق فی اخبار المشرق و المشرق فی حلی المشرق آورده است (همانجا). نكتۀ قابل ملاحظه ضبط نام یگانه‌ای برای هر دو كتاب المُغرب و المُشرق در اثر بروكلمان به صورت فَلَك الاَرَب ( الادب؟) المحیط بحلی لسان العرب المحتوی علی كتابی المُشرق فی حُلی المَشرق و المُغرب فی حلی (محاسن اهل) المَغرب است (GAL, I/ 411; GAL, S, I/ ۵۷۶) این عنوان در مراجع پیش از بروكلمان دیده نمی‌شود. حمیده به این عنوان اشاره كرده، اما مأخذی در این مورد به دست نداده است. به گفتۀ او ابن سعید مقدمه‌ای جغرافیایی برای این مجموعه ترتیب داده و نام آن را فلك الارب گذاشته است (ص ۴۹۰).

ابن سعید از آگاهیهای گوناگون و گسترده ای كه در تألیف دائرةالمعارف گونۀ المغرب و المشرق فراهم آورده بود، برای تألیف آثار مختصر دیگر و وسیله ساختن آنها برای تقرب به بزرگان یا سهل التناول نمودنشان برای اهل ادب سود جسته است.

۳. كتاب رایات المُبَرّزین و غایات المُمَیزین، كه ابن سعید به هنگام اقامت در مصر به صورت گزیده‌ای از اشعار سخن‌سرایان یاد شده در المغرب تنظیم و با اهدا به جمال الدین احمد بن موسی بن یغمور (ابن سعید، رایات، ۳۱-۳۲) پیشنهاد كرد كه اگر وی اراده كند، نظیر این گزیده را از كتاب المشرق هم می‌تواند در كمترین زمان ترتیب دهد (همانجا). این اثر در ۶۴۱ ق پایان یافته است (همان، ۱۵۱) و حاوی اشعاری از ۱۴۰ شاعر اندلس و شمال افریقا (مغرب) و سیسیل، از هنگام انقراض خلافت قرطبه (۴۲۲ ق/ ۱۰۳۱ م) تا زمان خود ابن سعید است. تقسیم نخستین كتاب، جغرافیایی و بعد برحسب طبقات اجتماعی و ترتیب زمانی است. ابن سعید در این اثر نمونه‌هایی از شعر خود را نیز آورده است (صص ۹۸-۱۰۳). نخستین بار خاورشناس اسپانیایی گارسیا گومز[۱] در كتابخانۀ احمد زكی پاشا به نسخه‌ای از آن دست یافت كه از روی نسخۀ استانبول عكس گرفته شده بود. گومز این نسخه را تصحیح و با ترجمۀ اسپانیایی چاپ كرد. آربری آن را به انگلیسی برگردانده است (عیادی، ۲۱۸؛ EI۲). نعمان عبدالمتعال قاضی به تصحیح مجدد و چاپ این اثر در ۱۳۹۳ ق/ ۱۹۷۲ م در قاهره برخاست. ظاهراً این چاپ براساس همان نسخۀ مورد استفادۀ گومز، اما با مقایسه با متنهای اندلسی دیگر صورت گرفته است.

۴. عنوان المُرقصات و المُطربات. به گفتۀ ابن سعید هنگامی كه خبر سرگرمی او به تألیف كتاب جامع المرقصات و المطربات (جامع دو اثر بزرگ مؤلف: المغرب و المشرق) در دهانها افتاد، علاقه‌مندان زیادی به طلب و پرسش برخاستند و او این كتاب را پرداخت تا مقدمه و مدخلی بر آن جامع باشد و در آن نمونه‌هایی از بلاغت در نظم و نثر هر دو آورد ( عنوان المرقصات، ۳). اینكه برخی كتاب جامع المرقصات والمطربات را به محمد بن معلی الازْدی نسبت داده و عنوان المرقصات و المطربات ابن سعید را مقدمه و مدخلی بر آن تصور كرده‌اند، سند قابل اثباتی ندارد (عیادی، ۲۲۲-۲۲۳). از زمان تألیف این اثر اطلاعی نداریم. از مقدمۀ اثر چنین برمی‌آید كه در خلال نخستین سفر مشرق ابن سعید میان ۶۴۷ و ۶۵۱ ق صورت گرفته است (همو، ۲۳۲). این كتاب یك‌بار در ۱۲۸۶ ق در مصر و بار دوم در ۱۹۴۹ م در الجزایر به چاپ رسیده است (عیادی، ۲۳۲؛ برای نامهای مختلف این اثر، نک‌ : همو، ۲۲۱؛ برای ارزیابی كار ابن‌سعید در این اثر، نک‌ : عباس، ۵۳۲-۵۳۷).

۵. المُقْتَطَف من اَزاهِر الطُرَف، گزیده‌ای از یادداشتهای ابن سعید برای المغرب و المشرق است. مطالب كتاب در ۴ فصل مربوط به گزیده‌های نثر، نظم، حكایات و اشعار نو (اوزان جدید) شرق و غرب ترتیب یافته است. مهم‌ترین بخش كتاب «خَمیله» آخر (دوازدهم) كتاب و مربوط به مُوَشّحات و زَجَلهای (دو فن شعر مردمی) اندلس است (عیادی، ۲۳۳). آخرین قسمت مقدمۀ ابن‌خلدون در مورد موشحات و ازجال اندلس (ابن‌خلدون، ۱/ ۱۱۱۵ و بعد) مأخوذ از المقتطف ابن‌سعید است (اهوانی، XIII/ 2-4؛ آل طعمه، ۱۸- ۱۹). ابن سعید این كتاب را در بازگشت از بغداد به حلب و برای الناصر نوشته و در مقدمۀ آن (بنابر نسخۀ مصر) به گفت‌وگوی خود با سلطان ایوبی و به فصل‌بندی كتاب اشاره كرده است (اهوانی، 4-10). با توجه به ذكر نام المستنصر حفصی در مقدمۀ كتاب احتمال می‌رود كه تاریخ تألیف آن در آغاز سلطنت این سلطان تونس و در ۶۴۷ ق بوده باشد (عیادی، ۲۳۴). این كتاب هنوز چاپ نشده است و نسخه‌هایی از آن در سوهاج مصر و اسكوریال وجود دارد (همو، ۲۳۲).

 

۶. القِدح المُعَلّى فی التاریخ المُحَلّی، نام اثر تاریخی و ادبی دیگر ابن‌سعید است. ابن‌رشید و ابن خطیب از این اثر یاد كرده‌اند (ابیاری، مقدمه بر اختصار، ۵). نسخه‌هایی از این اثر كه برای المستنصر حفصی نوشته شده، در پاریس و پَتنه نگهداری می‌شود (GAL, I/ 411). بروكلمان این اثر را، كه شامل تراجم شعرای نیمۀ نخست سدۀ ۷ ق/ ۱۳ م اندلس است، با كتاب المحلّی بالاشعار مورد اشارۀ مقری، كه نسخه‌ای در پاریس دارد، یكی می‌داند (همانجا)، اما ظاهراً این دو اثر یكی نیست (قاضی، ۱۶). از این اثر نسخه‌ای در تونس وجود دارد. در پاریس نسخه‌ای تلخیص شده از این اثر با عنوان اختصار القدح المعلی (ابیاری، همان، ۶، ۱۶) وجود دارد كه توسط ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن خلیل فراهم آمده است. ابیاری این اثر را برپایۀ دو نسخۀ تونس و پاریس در ۱۴۰۰ ق در قاهره چاپ كرده است.

مقایسۀ آنچه ابن خطیب از القدح نقل كرده با آنچه در همان موضوع در اختصار القدح هست، یكی بودن دو متن را اثبات می‌كند (ابیاری، همان، ۱۶- ۲۹). به علت یكی بودن مقدمۀ كتاب در هر دو نسخه، ابیاری دلیل زكی محمدحسن را در انتساب اختصار القدح به ابوعبدالله بن خلیل نفی می‌كند (ص ۳۲). در مقدمۀ كتاب نَشْوَة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب منسوب به ابن سعید كه به خط خود او در توبینگن محفوظ است (GAL, I/ 411; GAL, S, I/ ۵۷۶) مؤلف اشاره می‌كند كه این اثر جزیی از كتاب القدح المُعلّی فی التاریخ المُحلّی است كه مشتمل بر دو جزء است: یك جزء با همین نام نشوة الطرب مربوط به پیش از اسلام در سه قسمت، و جزء دوم با عنوان مَصابیح الظلام فی تاریخ ملة الاسلام است (زایبولد[۲]، 4-5؛ عیادی، ۲۳۶- ۲۳۸). از جزء دوم كتاب نسخه‌ای شناخته نیست. احتمالاً اختصار القدح چاپ شده قسمتی از این جزء دوم و مربوط به شعرای اندلس معاصر ابن سعید است. در این صورت، جای این پرسش هنوز باقی است كه ابن‌سعید چگونه برخلاف اجزای دیگر نوشته‌هایش‌، به این قسمت اخیر نام ویژه‌ای نداده است (ابیاری، همان، ۱۵).

۷. الغُصون الیانعة فی محاسن شعراء المائة السابعة، ظاهراً جزء هشتم از اثر بزرگی است جامعِ طبقات شعرا با نام الحُلّة السِیراء (ابن سعید، الغصون، ۱). در این جزء ترجمۀ ۲۶ تن از ادبای سدۀ هفتم از مشرق و مغرب آمده است (عیادی، ۲۴۹). از این اثر در مآخذ گذشته یادی نشده و نسخۀ خطی آن در اسكوریال هم فاقد نام مؤلف است. ابیاری، كه این اثر را در ۱۹۴۵ م در قاهره به چاپ رسانده است، به دلیل لحن محتوای بسیاری از تراجم مندرج در آن، شیوۀ بیان مطلب و اشارۀ ابن رشید به كتابی از ابن سعید با عنوان الحلة السیراء، مؤلف الغصون را ابن سعید دانسته است (مقدمه بر الغصون، «ل ـ ن»). او همچنین با توضیحاتی الغصون را با الغُرّة الطالعة فی فضلاء ( شعراء) المائة السابعة، كه به ابن سعید نسبت داده شده است (بغدادی، ۱/ ۷۱۵)، یكی می‌داند (ابیاری، همان، «ن ـ س»؛ قاضی، ۱۶). از الغرة الطالعة نسخه‌ای در اسكوریال موجود است (GAL, S, I/ 577).

۸. الطالع السدید فی تاریخ بنی سعید، اثری است در تاریخ خانوادۀ مؤلف، اما نسخه‌ای از آن به زمان ما نرسیده است. مؤلفان گذشته از آن نقل و یاد كرده‌اند (ابن خطیب، ۱/ ۴۳۲، ۲/ ۵۰۴؛ نک‌ : عیادی، ۳۵۱).

دیگر آثار تاریخی و ادبی ابن سعید، كه فعلاً نسخه‌ای از آنها شناخته نیست، به شرح زیر است: الادب الغض؛ تاریخ مرتب علی السنین؛ تفریج الظلام و ترصیع العالم بالاعلام؛ الحُلّة السِیراء فی طبقات الشعراء؛ حلی الرسائل؛ حیا المَحْل و جَنی النَحل؛ الخدود المورّدة فی محاسن اوزان المولّدة؛ رقم الحُلل (وَشی الحلل) فی معرفة الملل و الدول؛ روح الادب؛ ریحانة الادب؛ السحر المذاب (المغراب) فی طبقات الخطباء و الكتاب؛ الشجرة المثمرة بالاعلام المشتهرة؛ الغُرامیات؛ غنج المحاضرة؛ كنوزالادب؛ كنوزالمطالب فی آل ابی طالب؛ كنوز المعانی؛ لذة الاحكام (الاحلام) فی تاریخ امم الاعجام؛ اللمعة البرقیة؛ المُحَلّی بالاشعار؛ الملتقط من السلك فی حُلی العروس الاندلسیة (احتمالاً جزئی است از المُغرب)؛ ملوك الشعر؛ ملوك الكلام؛ نتائج القرائح فی مختار المراثی و المدائح؛ وَشی الحسب فی حُلی النسب (نک‌ : عیادی، ۲۵۲-۲۶۲؛ قاضی، ۱۶- ۱۷).

 

ب ـ آثار جغرافیایی و سفرنامه‌های ابن سعید

۱. كتاب البَدء، كه در مآخذ گذشته از آن یاد نشده، كتابی در جغرافیای عمومی است و نسخه‌ای از آن در بودلیان آكسفورد وجود دارد (GAL, I/ 411). آماری جزئی از آن را در مورد جزیرۀ سیسیل نقل كرده (ص ۱۳۶-۱۳۷).

۲. بسط الارض فی طولها و العرض، نسخه‌هایی از آن در پاریس و موزۀ بریتانیا وجود دارد (GAL, I/ 411; GAL, S, I/ 576).

۳. كتاب الجغرافیا، یا الجغرافیا فی الاقالیم السبع، نسخه‌هایی از آن در پاریس و لنینگراد نگهداری می‌شود (GAL, S, I/ 577) و بسط الارض موجود در اكسفورد خلاصه‌ای از این اثر است (همانجا؛ عربی، ۲۵). ابن سعید در این اثر بیشتر بر ادریسی و سفرنامۀ ابن فاطمه تكیه كرده و بر اقلیمهای هفتگانه دو اقلیم دیگر با عنوان ماوراء اقالیم افزوده و هر اقلیم را به ده جزء تقسیم كرده است. با توجه به اشارات ابن سعید در مورد سقوط حلب به دست مغولان و دیگر اطلاعات مربوط به این قوم در این كتاب، احتمال می‌رود كه او مطالب كتاب را در خلال سفر دوم به مشرق، یعنی پس از ۶۶۶ ق و در ۱۵ سال آخر عمر خود تنظیم كرده باشد (همو، ۲۶-۲۷). ابن سعید با وجود تكیه بر

ادریسی، در مواردی به صورتی مستقل عمل كرده و عرض و طول شهرها را دقیق‌تر یافته و به گفته‌های ادریسی افزوده است (كراچكوفسكی، ۱/ ۳۵۸). البته او عرض و طول همۀ شهرها را محاسبه نكرده و موقعیت بسیاری از بلاد را نسبت به شهرهای مهم دیگر بدون ذكر درجات آنها معرفی كرده است (كندی، مقدمه، 30). جغرافیای ابن سعید در مورد هندوستان و مناطق شرقی‌تر آسیا و پیوندهای مهاجرتی آن با سرزمینها و جزایر شرقی افریقا اطلاعات با ارزشی دارد (نک‌ : فِران، 316-317). ابوالفداء بر این اثر ابن سعید اعتماد كرده و آن را از اسناد كار خود شمرده است ( تقویم البلدان، ۷۴، المختصر، ۱/ ۱۱)، اما پس از آگاهی بر اشتباهات وی دیگر به او تكیه نكرده است. محققان جغرافیای تاریخی این قضاوت ابوالفداء را درست نمی‌دانند (كراچكوفسكی، ۱/ ۳۵۸- ۳۵۹). در اینجا ضروری است یادآور شویم كه به رغم جدایی دو عنوان بسط الارض و جغرافیا در طرز معرفی بروكلمان و عنوان نسخه‌های جغرافیایی چاپ شدۀ ابن سعید، محتوای این نسخه‌ها یكی است. نخستین بار خوان ورنت خینس[۳] این كتاب را براساس نسخۀ كتابخانۀ ملی پاریس با مقابله با نسخۀ موزۀ بریتانیا و نسخۀ اكسفورد با عنوان بسط الارض فی الطول و العرض در ۱۹۵۸ م در تطوان به چاپ رساند و بعدها اسماعیل عربی براساس همان نسخۀ كامل پاریس آن را تصحیح و به عنوان رسالۀ دكترا به زبان فرانسوی ترجمه كرد و متن عربی تصحیح شده را با تعلیقات در ۱۹۷۰ م در بیروت منتشر كرد. اثر جغرافیایی كه زیدان با عنوان وصف الكون به ابن سعید منسوب ساخته و نسخه‌های آن را در اكسفورد و موزۀ بریتانیا نشان داده است (۳/ ۲۲۲)، همین جغرافیا یا بسط الارض است.

۴. المِهاد فی اوضاع البلاد.

۵. عدة المُستَنجز و عُقْلَةُ المُسْتَوفِز، سفرنامۀ سفر دوم ابن سعید به مشرق است.

۶. النَفحَة المِسكیة فی الرحلة المكیة، سفرنامۀ حج ابن سعید (دربارۀ سه اثر اخیر نک‌ : عیادی، ۲۵۲، ۲۵۳، ۲۶۰).

جز این آثار مجموعۀ بزرگی از یادداشتها و اطلاعات با عنوان المَرزمه به ابن سعید نسبت داده شده كه حاوی نكات تاریخی و ادبی بسیار بوده است (ابن خطیب، ۴/ ۱۵۲). گذشته از عنوانهای یاد شده، بغدادی دو اثر دیگر نیز به ابن سعید نسبت داده است: الشُهُب الثاقبة فی الانصاف بین المشارقه و المغاربة و الصُبیحة الغراء فی حلی حضرة الزهرا. عنوانهای اخیر ظاهراً نام اجزایی از كتابهای ابن سعید بوده است، نه نام اثرهایی مستقل. به ابن سعید دیوان شعری هم نسبت داده‌اند (عیادی، ۲۵۹). محمد عبدالغنی حسن گزیده‌هایی از اشعار او را آورده است (ص ۱۵۷- ۱۸۵).

به این ترتیب، ابن‌سعید میراث فرهنگی بزرگی از خود برجای گذاشته و در انتقال فرهنگ عصر خود و پیش از خود به آیندگان گام بزرگی برداشته است. او به غنای آگاهی خود واقف بود و از این‌رو خود را گاه «علامة الاعلام» و «مالك عنان البیان» خوانده است (ابن خلیل، ۱). ابن فضل الله عمری او را ادیبی مبتكر و دانایی فیض بخش خوانده (۸/ ۳۸۲) و صفدی از پیشوایان ادب و مورخان و مصنفان شمرده است (۲۲/ ۲۵۴). ابن‌خطیب او را بهترین گوهر خانوادۀ خود دانسته و بسیار ستوده است (۴/ ۱۵۳). مورخان و ادیبان بعدی، چون ابن خلدون و مقری از آثار او بهرۀ بسیار گرفته‌اند. اگر نوشته‌های بسیار او به زمان ما می‌رسید، آشكار می‌شد كه كمتر نویسنده‌ای در تاریخ اسلامی و ادب عربی با او برابری می‌كند (عیادی، ۱۳۷).

 

مآخذ

آل طعمه، عدنان محمد، موشحات ابن بقی الطلیطلی و خصائصها الفنیة، بغداد، ۱۹۷۹ م؛ ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به كوشش نبیل محمد عبدالعزیز، قاهره، ۱۹۸۵ م؛ ابن خطیب، محمد بن عبدالله، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۷ ق؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خلیل، محمد بن عبدالله، اختصار القدح المعلی فی التاریخ المحلی، اثر ابن سعید، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹ م؛ ابن رافع سلامی، محمد، تاریخ علماء بغداد المسمی منتخب المختار (ذیل تاریخ ابن النجار)، به كوشش عباس عزاوی، بغداد، ۱۳۵۷ ق؛ ابن سعید، علی بن موسی، بسط الارض فی الطول و العرض، به كوشش خوان ورنت خینس، تطوان، ۱۹۵۸ م؛ همو، رایات المبرزین، به كوشش نعمان عبدالمتعال قاضی، قاهره، ۱۳۹۲ ق؛ همو، عنوان المرقصات و المطربات، مصر، ۱۲۸۶ ق؛ همو، الغصون الیانعة، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۶۷ م؛ همو، كتاب الجغرافیا، به كوشش اسماعیل عربی، بیروت، ۱۹۷۰ م؛ همو، المغرب، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳- ۱۹۵۵ م؛ همو، النجوم الزاهرة، به كوشش حسین نصار، قاهره، ۱۹۷۰ م؛ همو، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن فضل‌الله عمری، احمد بن یحیی، مسالك الابصار، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن قاضی، احمد بن محمد، درة الحجال، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، تونس، قاهره، ۱۳۹۱ ق؛ ابن هذیل غزاری، علی بن عبدالرحمن، عین الادب و السیاسة و زین الحسب و الریاسة، بیروت، ۱۴۰۵ ق؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰ م؛ همو، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۱۹۶۰ م؛ ابیاری، ابراهیم، مقدمه بر اختصار القدح (نک‌ : ابن خلیل در همین مآخذ)؛ همو، مقدمه بر الغصون (نک‌ : ابن سعید در همین مآخذ)؛ اهوانی، عبدالعزیز، «نقد المغرب فی حلی المغرب»، مجلة معهد المخطوطات العربیة، ۱۳۷۵ ق؛ بستانی ف؛ بغدادی، هدیه؛ حاجی خلیفه، كشف؛ همان، به كوشش گوستاو فلوگل، لایپزیک، ۱۸۳۷-۱۸۵۲ م؛ حسن، محمد عبدالغنی، ابن سعید المغربی، المورخ ــ الرحّاله ــ الادیب، قاهره، ۱۹۶۹ م؛ حمیده ، عبدالرحمن، اعلام الجغرافیین العرب و مقتطفات من آثارهم، بیروت، دارالفكر؛ زبیدی، تاج العروس؛ زیدان، جرجی، تاریخ الآداب اللغة العربیة، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۷ م؛ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبیخ، به كوشش فرانتس روزنتال، بغداد، ۱۳۸۲ ق؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به كوشش رمزی بعلبكی، بیروت، ۱۴۰۴ ق؛ ضیف، شوقی، مقدمه بر المغرب (نک‌ : ابن سعید در همین مآخذ)؛ عربی، اسماعیل، مقدمه بر كتاب الجغرافیا (نک‌ : ابن‌سعید در همین مآخذ)؛ عقیقی، نجیب، المستشرقون؛ عنان، محمد عبدالله، نهایةالاندلس، قاهره، ۱۳۸۶ ق؛ عیادی، محسن حامد، ابن سعید الاندلسی، حیاته و تراثه الفكری و الادبی، قاهره، ۱۹۷۰ م؛ قاضی، نعمان عبدالمتعال، مقدمه بر رایات المبرزین (نک‌ : ابن سعید در همین مآخذ)؛ قمی، شیخ عباس، هدیة الاحباب، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ كراچكوفسكی، ایگناتی یولیانوویچ، تاریخ الادب الجغرافی العربی، ترجمۀ صلاح‌الدین عثمان هاشم، قاهره، ۱۹۵۳ م؛ گنون، عبدالله، «تعریف و نقد المغرب فی حلی المغرب» (ج ۱)، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۷۳ ق، ۲۹(۱)/ ۵۸۰- ۵۹۳؛ همو، «تعریف و نقدالمغرب فی حلی المغرب» (ج ۲)، همان مجله، ۱۳۷۷ ق، ۳۳(۱)/ ۱۱۲-۱۲۴؛ همو، «تعریف و نقد كتاب الغصون الیانعة فی محاسن شعراء المائة السابعة»، همان مجله، همان شم‌ ؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، ۱۳۴۶ ش؛ مقری، احمد بن محمد، نفح الطیب، به كوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ ق؛ مقریزی، احمد بن علی، خطط، بولاق، ۱۲۷۰ ق؛ نصار، حسین، مقدمه بر النجوم الزاهرة (نک‌ : ابن سعید در همین مآخذ)؛ نیز:

 

Al-Ahwāni, ʿA. M., «Elketāb-al-muqŧataf min azhir al-ŧuraf de Ibn Sa'id», Al-Andalus, 1944, XIII/ 1-15; EI2; Ferrand, G., «Ibn Saʿid», Relation de voyages et textes géographiques arabes, persans et turks, relatifs à l, Extrême Orient du VIIIe au XIIIe siècle, Paris, 1986; GAL; GAL, S; Kennedy, E. S. & M. H., Geographical Coordinates of Localities from Islamic Sources, Frankfurt, 1987; Lévi-Provençal, E., «Le Zağal hispanique dans le Mugrib d’Ibn Saʿīd», Arabica, Leiden, 1954, vol. I; Potiron, G., «Éléments de biographie et de généalogie des Banu Saʿīd», Arabica, Leiden, 1965, vol. XII; Seybold, Ch., «Kitâb našwat alŧara fî ta’rih gâhilijat alʿArab» Beiträge zur Erschliessung der arabischen Handschriften in deutschen Bibliotheken, ed. F. Sezgin, Frankfut, 1987.

یوسف رحیم‌لو

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 574
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست