responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 537

استوا، خط

نویسنده (ها) : محمدحسن گنجی

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِسْتِوا، خَطِّ، دایرۀ عظیمۀ فرضی عمود بر محور گردش زمین که در فاصلۀ مساوی از دو قطب قرار گرفته، زمین را به دو نیمۀ شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند و و مبدأ عرض جغرافیایی به شمار می‌رود.

استوا یا استواء به معنای برابر شدن، راست شدن، معتدل گردیدن، قرار گرفتن، برابری، یکسانی، اعتدال، استقرار، همواری، توازن و امثال آن آمده، ولی در اصطلاح جغرافیایی خط استوا معادل «اکواتر[۱]» لاتینی است که مفهوم آن مساوی‌کننده و معتدل‌کنندۀ شب و روز است ( اسکات...، 342). اغلب جغرافی‌دانان اسلامی آن را خط استوا نامیده‌اند، ولی به اسامی دیگر نیز یاد شده که از آن جمله است: خط اعتدال به گفتۀ ابوریحان بیرونی (ص ۱۷۱) و خط وسط الارض که در آثار ادریسی آمده است (نک‌ : تونی، ۲۰۲). خط استوا را دایرۀ استوا و دایرۀ استوای ارضی نیز گفته‌اند (حسن‌زاده، ۱/ ۵۸-۵۹). بعضی از فرهنگ‌نویسان و جغرافی‌دانان معاصر، خط استوا را نیمگان یا [خط] نیمگان زمین نامیده‌اند (دانشور، ۶۵؛ جعفری، ۱۳۱).

استوا بر ۴ قسم است: استوای جغرافیایی، استوای سماوی (فلکی)، استوای مغناطیسی و استوای حرارتی (بستانی). در اینجا استوای جغرافیایی با تفصیل بیشتری مورد بحث قرار می‌گیرد.

 

استوای جغرافیایی

دربارۀ اینکه در کجا و چه زمانی بشر به فکر استوا افتاده است، اطلاعی در دست نیست، ولی در تواریخ جغرافیا چنین آمده است که نخستین‌بار یونانیان به فکر تشخیص نقاط و مکانهای روی زمین به کمک شبکه‌ای از خطوط فرضی بر اساس استوا و قطب افتادند (جیمز، 5, 23) و ابداع این اصل مهم یعنی تشخیص نقاط بر مبنای شبکۀ طول و عرض جغرافیایی را که پایه و اساس آن خط استواست، به ابرخس[۲]، ریاضی‌دان یونانی (د پس از ۱۲۷ق‌م) نسبت می‌دهند. ابرخس نخستین کسی است که دایره را بر اساس تجربیات آشوریها به ۳۶۰ درجه تقسیم کرد و علاوه بر این ثابت کرد که استوای فرضی زمین یک دایرۀ عظیمه است و دوایر مدار موازی با آن هرچه به قطب نزدیک‌تر گردند، کوچک‌تر می‌شوند، در حالی که دوایر نصف‌النهار که از دو قطب زمین می‌گذرند، همه دوایر عظیمه‌اند (همو، 44-45).

دانشمندان یونانی با استوا آشنا بوده‌اند و در نتیجۀ همین آشنایی بود که بطلمیوس (ه‌ م)، پدر جغرافیای یونان، توانست ۸ جلد راهنمای جغرافیایی خود را که متضمن مختصات جغرافیایی نقاط عمدۀ جهان معلوم آن زمان بود، بر اساس اندازه‌گیری از مبدأ خط استوا و جزایر خالدات تدوین کند (همو، 51).

دانشمندان یونانی با اصل گرم شدن تدریجی هوای زمین در نواحی جنوبی و مجاور خط استوا، یعنی لیبی و حبشه آشنا بودند و تصور آنها این بود که در خط استوا گرمای هوا به حدی است که زندگی را غیرمقدور می‌سازد. بدین سبب استوا و نواحی ورای آن را غیرقابل سکنى، و در نتیجه خط استوا را آخرین حد جنوبی زیستگاه انسان می‌دانستند (همو، 37).

در سالهای تاریک قرون وسطى، نفوذ ارباب کلیسا باعث شد که افکار بطلمیوسی و اعتقاد به کروی بودن زمین و وجود خط استوا در سراسر اروپا از خاطره‌ها محو شود، ولی با ظهور اسلام و تشکیل دولت اسلامی و لزوم کسب اطلاعات جغرافیایی به منظور ادارۀ امور سرزمینهای فتح شده، کتابهای بطلمیوس و دیگر دانشمندان یونانی و همچنین کتابهای علمی هندی و ایرانی در دارالعلم بغداد به عربی برگردانده شد و دانش یونانی دربارۀ کائنات نه فقط به وسیلۀ مسلمانان نگاهداری شد، بلکه مراحل تکامل خود را پیمود. در نتیجه تعریف جغرافی‌دانان اسلام از استوا بیشتر بر مبنای مفاهیم بطلمیوسی است که خود نیز مطالبی بر آنها افزوده‌اند.

مؤلف حدود العالم (تألیف: ۳۷۲ق) که نخستین کتاب جغرافیایی دورۀ اسلامی به زبان فارسی محسوب می‌شود، خط استوا را چنین تعریف کرده است: «خط استوا دایره‌ای است که از حد مشرق برود و بر میانۀ زمین بگذرد، بر دورترین جایی از هر دو قطب تا به مغرب برسد و همچنین همی رود تا باز به مشرق برسد» (ص ۹). نویسندۀ تقویم البلدان با بیان مفصل‌تری دربارۀ استوا چنین نوشته است: «کسی که در مناطقی باشد که خط استوا بر آن می‌گذرد، شب و روزش را در طول ساعات اختلافی نباشد و دو قطب عالم بر افق بلدۀ او خواهد بود و مدارات قائم بر افق او باشند و خورشید در هر سال دو بار، یک بار در حمل و یک بار در میزان، بر سمت الرأس او گذرد... در منطقۀ استوایی، در مدت ۱۲ ماه، یعنی یک سال کامل دو بهار و دو تابستان و دو پاییز و دو زمستان باشد. بدین معنی که خورشید چون به حمل درآید، در سمت الرأس مردم آن دیار باشد و آن آغاز تابستان نخستینشان بود. چون به نیمۀ برج ثور درآید، آغاز پاییز نخستین باشد و چون به اول برج سرطان درآید، آغاز فصل زمستان نخستین بود، زیرا در این هنگام در نهایت بعد از خط استوا باشد در جانب شمال و چون به نیمۀ برج اسد رسد، بهار دوم آغاز می‌شود و چون به میزان درآید، تابستان دوم باشد و هنگامی که به نیمۀ عقرب رسد، پاییز دوم آغاز گردد، وقتی که به اول جدی درآید، آغاز زمستان دوم باشد. چه در این ایام در نهایت بعد است از خط استوا در جانب جنوب و چون به نیمۀ برج دلو داخل شود. بهار دوم فرا رسد» (ابوالفدا، ۶-۷، ترجمه، ۱۰). اما کامل‌ترین شرح دربارۀ استوا آن است که دانشمند

بزرگ مسلمان ابوریحان بیرونی به این صورت آورده است: «سطح معدل النهار مرزمین را به دو نیم کند وز آن بریدن او دایره‌ای باشد بر زمین نام او خط استواست... این خط از سوی مشرق اندر آید به دریای چین و هند و بر چند جزیره گذرد از جزیره‌هاش، چون از حد زنگیان بگذرد، به دشت بیابانهای سیاهان افتد. آنکه از ایشان خادمان جلب کنند. وز آنجا به مغرب رسد و به بحر محیط اندر آید و آن کس که او را آرامگاه بر این خط است، نزدیک او شب و روز همیشه راست باشد و هر دو قطب شمال و جنوب بر افق او بود، نه برتر و نه فروتر و مدارات و سطحهای ایشان بر افق قائم باشند و به هیچ سو نگرایند و آفتاب بر سر او به سالی دوبار بگذرد، آنگه که بر سر حمل باشد و به سر میزان و سپس آن سوی شمال از وی میل کند همچندان که سوی جنوب از وی میل کند و او را خط استوا و خط اعتدال بدان نام کردند که شب و روزش را ستند و بر یک مقدار معتدل میانه و بس» (ص ۱۶۶، ۱۷۰-۱۷۱).

مبسوط‌ترین شرح از چگونگی مکانی خط استوا را انصاری دمشقی، جغرافی‌دان سدۀ ۸ق آورده است، آنجا که می‌گوید: «این خط استوا خطی فرضی است که از جزیره‌های خالدات در اقیانوس سبز خاوری آغاز و تا باختر کشیده شده است و از شمال دامنه‌های کوههای قمر و شمال سرزمینها و کناره‌های جزایر زنگیان و جزیره‌های دبیجات و جنوب جزیرۀ سرندیب و جزیرۀ سریره و آنچه بین این دو جزیره است و نیز از جزیرۀ زابج تا جنوب سرزمینهای چین می‌گذرد چین می‌گذرد و تا دورترین نقاط خاور در جزیره‌های سلا و سرزمین اصطیفون پایان می‌یابد» (ص ۱۴، ترجمه، ۲۰).

اکتشافات جغرافیایی سده‌های ۱۶ و ۱۷م و پیشرفتهای علمی در نقشه‌برداری سده‌های ۱۹ و ۲۰م اکنون نقطۀ مجهولی در طول خط استوا باقی نگذاشته است. در نقشه‌های جغرافیایی امروز خط استوا در اقیانوس کبیر از جزایر گیلبرت (یک درجه در جنوب خط استوا) آغاز می‌شود و در امتداد غربی حد شمالی، سرزمینهای گینۀ جدید را می‌پیماید و سپس کشور اندونزی را در جزایر سلب، بورنئو و سوماترا قطع می‌کند و به اقیانوس هند وارد می‌شود. پس از عبور از این اقیانوس در جنوب سومالی وارد افریقا می‌شود و در آن قاره از کشورهای کنیا، اوگاندا، زئیر و گابن می‌گذرد و به اقیانوس اطلس وارد می‌شود و پس از قطع جزایر سائوتومه در مغرب قارۀ افریقا طول اقیانوس اطلس را طی می‌کند و در حدود دهانۀ رود آمازون به آمریکای جنوبی می‌رسد و پس از عبور از شمال برزیل و جنوب کلمبیا و شمال اکوادر وارد اقیانوس کبیر می‌شود و در آنجا پس از قطع مجمع الجزایر گالاپاگوس به سمت مغرب ادامه می‌یابد و به جزایر گیلبرت می‌پیوندد. از جمله شهرها و نقاط مشهور یا مهمی که در مجاورت خط استوا قرار دارند، جزیرۀ نائورو (۲۵ دقیقه در جنوب خط استوا)، بندر سنگاپور (یک درجه و ۱۰ دقیقه در شمال خط استوا)، کوه کنیا (۱۰ دقیقه در جنوب خط استوا)، جزیره سائوتومه (۱۰ دقیقه در شمال خط استوا)، شهر کیتو[۳] مرکز اکوادر (۱۵ دقیقه در جنوب خط استوا) و جزایر استراتژیک گالاپاگوس (روی خط استوا) را می‌توان نام برد.

پیدا کردن اندازۀ خط استوا همواره مورد علاقۀ دانشمندان گذشته بوده است و بسیاری از گذشتگان در این‌باره تجسسهایی به عمل آورده‌اند. قبلاً گفته شد که خط استوا دایرۀ عظیمه‌ای است که عمود بر محور گردش زمین فرض می‌شود و غیر از خط استوا هر دایرۀ دیگری که عمود بر محور گردش زمین فرض شود، دایره‌ای غیرعظیمه خواهد بود. دوایر دیگر عظیمه که در سطح زمین فرض شده‌اند، دوایر نصف‌النهارند که از هر دو قطب زمین می‌گذرند و این دوایرند که در طول تاریخ چندین‌بار مورد اندازه‌گیری واقع شده‌اند و طول استوا همیشه برابر با آنها در نظر گرفته شده است. با این تفاوت که چون قطبین زمین نسبت به حجم آن فرورفتگی مختصری دارد، طول دایرۀ عظیمۀ استوا قدری بیشتر از طول دایرۀ عظیمۀ نصف‌النهار در نظر گرفته شده است. بنابر آنچه در تواریخ جغرافیا یاد شده، نخستین کسی که با استفاده از روش علمی درصدد اندازه‌گیری طول یک دایرۀ عظیمۀ نصف‌النهار برآمده، اراتُستن[۴] (۲۷۲-۱۹۲ق‌م)، دانشمند یونانی و کتابدار اسکندریه بوده است که در شهر اسوان کنونی (در مصر) چشم به جهان گشوده، ولی در مکاتب ارسطو و افلاطون در آتن آموزش دیده بود. او فاصلۀ بین اسوان و اسکندریه را که به اعتقاد او روی یک نصف‌النهار قرار داشته‌اند، اندازه‌گیری کرد و با مشاهده و مقایسۀ سایۀ آفتاب در اسوان که آن را روی مدار رأس السرطان می‌دانست و همچنین در اسکندریه، زاویۀ اختلاف عرض جغرافیایی آن دو نقطه را به دست آورد و با در نظر گرفتن ۳۶۰ درجۀ یک دایرۀ طول نصف‌النهار مارَ بر اسوان و اسکندریه یا طول یک دایرۀ عظیمه‌ای را اول بار برابر با ۲۵ هزار میل در مقابل ۸۶۰‘۲۴ میل که اندازۀ واقعی دایرۀ عظیمه فرض می‌شود، پیدا کرد. به این ترتیب، اول بار طول یک دایرۀ عظیمۀ کرۀ زمین، از جمله طول استوا، به دست آمد و املاک مسافت‌یابیهای بعد قرار گرفت (جیمز، 43).

سالها بعد از اراتستن، دانشمند دیگری به نام پُسیدونیوس[۵] که اندازه‌گیری اراتستن را درست نمی‌دانست، خود درصدد اندازه‌گیری برآمد و محیط زمین یا طول استوا را ۱۸ هزار میل به دست آورد. رقم اخیر قرنها مورد استفادۀ ملاحان بود و همین رقم بود که کریستف کلمب را به دست‌یابی به هندوستان و نیز سفر تاریخی وی که به کشف نیم‌کرۀ غربی انجامید، تشویق کرد، زیرا که او بر اساس فرض ۱۸ هزار میل محیط زمین، فاصلۀ اسپانیا تا هندوستان از طریق دریای مغرب را فقط ۷ هزار میل می‌دانست (همو، 46). بطلمیوس هم که نظریات جغرافیایی او اساس تفکر دانشمندان مسلمان را تشکیل می‌داد، در همۀ آثار مهم خود، طول محیط زمین یا خط استوا را همان ۱۸ هزار میل در نظر گرفته است.

جغرافی‌دانان صدر اسلام اغلب نظریات بطلمیوس را دربارۀ محیط زمین معتبر دانسته، و ارقام بطلمیوسی را از یکدیگر نقل کرده‌اند، ولی مهم این است که دانشمندان مسلمان در زمان خلیفۀ عباسی مأمون و به دستور او نسبت به اندازه‌گیری یک درجه طول جغرافیایی و در نتیجه محیط زمین و خط استوا که برابر یا نصف‌النهار در نظر گرفته می‌شد، اقدام کردند. در این باره مؤلف ناشناختۀ هفت کشور یا صور الاقالیم چنین نوشته است: «ارشمیدس حکیم زمین را مساحت کرده... و چنان یافت که هر درجۀ فلکی بیست و دو فرسنگ و سبع فرسنگ برآمد که یک فرسنگ از آن سه میل باشد و میلی چهار هزار گز باشد و گزی بیست و چهار اصبع و اصبعی شش دانه جو میانه که پهلو بر پهلوی هم نهند، و حکمای اسلام در زمان مأمون خلیفه به اشارت او در بیدای سنجار که صحرایی است که هیچ کوه و فراز و نشیب ندارد، روی به قطب شمالی کردند و ارتفاع کوکبی که آن را جدی می‌خوانند. آلتی برگرفتند و زمین را مساحت کردند و یک درجۀ فلکی بیست و دو فرسنگ و تسع فرسنگی یافتند... ، و چون در ۳۶۰ درجه ضرب کردند، هشت هزار فرسنگ برآمد و این دور کرۀ زمین باشد و قطر زمین دو هزار و پانصد و چهل و پنج فرسنگ باشد» (ص ۵-۶).

مسعودی، جغرافی‌دان شهیر اسلامی، در این باره چنین می‌گوید: «به گفتۀ بطلمیوس مؤلف المجسطی دور زمین با کوهها و دریاها ۲۴ هزار میل است و قطر، یعنی عرض و عمق آن ۶۳۶‘۶ میل است و این مطلب را از آنجا به دست آورده‌اند که ارتفاع قطب شمال را در دو شهر که از خط استوا به یک فاصله بوده، گرفته‌اند، چون شهر تدمر که در صحرای میان عراق و شام است و شهر رقه، و ارتفاع قطب را در رقه ۳۵ و یک سوم درجه و در تدمر ۳۴ درجه یافته‌اند که یک درجه و یک سوم تفاوت داشته است، آنگاه فاصلۀ رقه و تدمر را مساحی کرده‌اند که ۶۷ میل بوده، از این قرار این مقدار از فلک با ۶۷ میل زمین برابر است و فلک ۳۶۰ درجه است، به دلایلی که گفته‌اند و تذکار آن در اینجا مشکل است و این تقسیم به نظر صحیح است» (مروج، ۱/ ۱۹۰-۱۹۱، ترجمه، ۱/ ۸۷-۸۸). مسعودی در جای دیگر دی این باره گفته است: «حسین منجم مؤلف کتاب الزیج فی النجوم از خالد بن عبدالملک مروزی و دیگران که خورشید را برای امیرالمؤمنین مؤمون به دشت سنجار دیار ربیعه رصد کرده‌اند، گوید که یک درجه از سطح زمین ۶۵ میل است و طول یک درجه را در ۳۶۰ ضرب کرده، و دور کرۀ زمین را که بر خشکی و دریا احاطه دارد، ۱۶۰‘۲۰ میل به دست آورده‌اند» (همان، ۱/ ۱۸۲-۱۸۳، ترجمه، ۱/ ۸۴).

در اواخر سدۀ ۱۵م که کریستف کلمب سفر تاریخی خود را انجام داد (۱۴۹۲م) و به کشف قارۀ جدید نایل آمد، مسلم شد که طول محیط زمین و استوای آن بیشتر از آن است که تصور می‌شده و این امر را مسافرتهای اکتشافی سده‌های ۱۶ و ۱۷م مدلل ساخت. در ۱۷۹۰م در فرانسه طول یک درجۀ نصف‌النهار را مجدداً اندازه‌گیری کردند و نتیجه این شد که طول محیط یا استوای زمین ۴۰ هزار کمـ است و متر را که قانوناً واحد سنجش طول تعیین کردند، برابر با یک چهل میلیونیم محیط زمین در نظر گرفتند. از آنجا که شعاع زمین در استوا ۵/ ۲۰ کمـ بیشتر از شعاع قطبی زمین است (جعفری، ۷۰)، اکنون طول استوای زمین را در مراجع جغرافیایی به تفاوت از ۰۷۳‘۴۰ کمـ (همو، ۱۷۰؛ شایان، ۱۲۰)، تا ۰۹۴‘۴۰ کمـ (بعلبکی، ۴/ ۶۷) ذکر کرده‌اند. امروزه در محافل آموزشی، طول یک درجۀ نصف‌النهار و یک درجۀ خط استوا را ۱۱۱ کمـ در نظر می‌گیرند.

حال اگر از کسر ناچیز رقم صرف‌نظر کنیم و طول استوا را ۴۰ هزار کمـ که عرف متداول محاسبۀ محیط زمین است، در نظر بگیریم، تفکیک آن در اقیانوسها و خشکیها با اندازه‌گیری در نقشه‌های معتبر به شرح زیر خواهد بود:

اقیانوس کبیر از ساحل غربی اکوادر تا اول سرزمینهای گینه ۶۰۰‘۱۶ کمـ

سرزمینهای گینه و اندونزی تا مغرب سوماترا ۵۵۰‘۳ کمـ

اقیانوس هند از مغرب سوماترا تا ساحل شرقی سومالی ۲۰۰‘۶ کمـ

قارۀ آفریقا از ساحل شرقی سومالی تا ساحل غربی گابن ۸۰۰‘۳ کمـ

اقیانوس اطلس از ساحل غربی گابن تا دهانۀ آمازن ۵۰۰‘۶ کمـ

آمریکای جنوبی از دهانۀ آمازن تا ساحل غربی اکوادر ۳۵۰‘۳ کمـ

 

———

جمع ۰۰۰‘۴۰ کمـ

از این رقم حدود ۷۵٪ را آبها و ۲۵٪ را خشکیهای زمین به خود تخصیص داده‌اند.

 

از مشخصات استوا یکی این است که زمین را به دو نیم کرۀ شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند که بیشتر خشکیهای سطح زمین، یعنی قاره‌های آسیا، اروپا و آمریکای شمالی در نیم کرۀ شمالی، و بیشتر آبهای زمین، یعنی اقیانوسهای اطلس، هند و بخشی از اقیانوس کبیر در نیم‌کرۀ جنوبی واقعند که قاره‌های آفریقا، آمریکای جنوبی و استرالیا را از همدیگر جدا می‌سازند.

اهمیت استوا از نظر اینکه جهان را به دو قسمت تقسیم می‌کند، در این است که قدما از زمانهای بسیار دور و از دوران درخشان تمدن یونان که نخستین‌بار وجود استوا را مطرح کرده بودند، جهان را مرکب از دو نیمۀ مسکون و غیرمسکون می‌دانستند و خط استوا را آخرین حد جنوبی جهان مسکون در نظر می‌گرفتند. به عبارت دیگر، نظر بسیاری از جغرافی‌دانان بر این بود که در جهان مسکون بعد از جزیرۀ تول[۱] (بریتانیا) در حدود ۶۰ درجۀ عرض شمالی به علت سرمای شدید زندگی وجود ندارد و در جنوب هم از عرض ۲۱ تا ۲۴ درجه به بعد به سبب گرمای شدید زندگی نمی‌تواند وجود داشته باشد (EI2, IV/ 273).

جغرافی‌دانان اسلام هم به تبعیت از یونانیها، مخصوصاً بطلمیوس بیشتر بر همین عقیده بودند و خط استوا را حد جنوبی بخش مسکون جهان یا ربع مسکون (ه‌ م) می‌دانستند و پیوسته سعی داشتند در اثبات این نظر دلیلهایی اقامه کنند. انصاری دمشقی دانشنامه‌نویس سدۀ ۸ق که نظر جغرافی‌دانان پیش از خود را جمع‌بندی کرده، در این زمینه چنین نوشته است: «احمد بن سهل بلخی گوید: سبب ویرانی این بخش از زمین نزدیک بودن خورشید بدان است. در این منطقه خورشید هر سال دوبار در سمت الرأس قرار می‌گیرد و آمد و شد خورشید بر این زمینها هوای آنجا را چنان گرم کرده است که سموم شده، و آبهایشان را چنان به جوش رسانیده که حموم گردیده، و رطوبتهای غریزی بدنها که زندگی جانوران بدان بستگی دارد، خشک شده است، زیرا آنچه باعث سردی این رطوبتها برای تشفی حرارت اندامهای باطنی می‌شود، همان هوایی است که تنفس می‌گردد. دیگران این گفتار را رد کرده‌اند و گفته‌اند قسمت ویران زمین در آن جهتی است که خط استوا بر آن می‌گذرد و لاغیر». سپس انصاری دمشقی خود چنین گفته است: «در جایی که خط استوا می‌گذرد، به سبب گرمای بسیار، کشاورزی و زیست ناممکن است. چون این امر دانسته شد، مانعی ندارد که نیم‌کرۀ جنوبی هم چون نیم‌کرۀ شمالی مسکون باشد» (ص ۱۵-۱۶، ترجمه، ۲۳-۲۴). همو در جای دیگر محدود بودن زیستگاه انسان به نیمۀ شمالی کره را به این صورت تأیید کرده است: «آغاز قسمت آبادان شمالی از عرض ۱۲ درجه و نصف و ربع درجه است و تمامی آن، نیم‌کرۀ شمالی خوانده می‌شود و خط استوا جایگاهی است برای طوایف سودان که در شمار جانوران درنده و چارپایانند و رنگها و مویهایشان سوخته، و خوی و خیمشان برگشته است و نزدیک است از شدت گرمای خورشید دماغهایشان به جوش آید... سرزمین زیر خط استوا جایگاهی است که خورشید در ۱۳ درجه از برج عقرب در سمت الرأس قرار می‌گیرد و زمینهای آن شن‌زار و کوهستان و بیابانهای خشک و ساحلی و دریاست که در آن دریا جزیره‌هاست و در آن جزایر مردمانی زشت چهره می‌زیند که برخی از اندام بدنشان کم است و یا اندامی افزون دارند» (ص ۱۵، ترجمه، ۲۳).

خلاصه اینکه در نظر قدما تقسیم‌بندی زمین به دو نیم‌کره، تنها نقش استوا نبوده، زیرا استوا آخرین حد سرزمینهای مسکون زمین یا ربع مسکون محسوب می‌شده که از حدود چین تا جزایر خالدات کشیده شده، و بنابر عقیده‌ای در وسط آن جزیره‌ای قرار داشته که فاصلۀ آن تا شمال و جنوب و مشرق و مغرب برابر بوده است و آن را قبة الارض می‌نامیده‌اند (EI2، همانجا).

از مشخصات دیگر خط استوا این است که مبنای احتساب عرض جغرافیایی است و عرض جغرافیایی یکی از دو عنصر ترکیب‌کنندۀ شبکۀ فرضی از دوایری است که زمین ما را در بر گرفته و در تشخیص نقاط و ترسیم نقشه‌ها به کار گرفته می‌شود. عنصر دیگر طول جغرافیایی است که روزگار ما از اختلاف ساعت میان نقاط زمین و مبدأ محاسبه (نصف‌النهار گرینویچ) به دست می‌آید. عرض جغرافیایی فاصلۀ زاویه‌ای نقاط مختلف سطح زمین است، نسبت به خط استوا که بر حسب قرار گرفتن نقطه در شمال و یا جنوب خط استوا به آن عرض شمالی و یا عرض جنوبی می‌گویند و مقدار آن از صفر (خط استوا) تا ۹۰ درجه (قطب زمین) تفاوت می‌کند (جعفری، ۹۲، ۹۳). قدما از زمانی که به کرویت زمین اعتقاد پیدا کردند، با مسألۀ عرض جغرافیایی نقاط آشنایی یافتند. افلاطون و ارسطو و پیروان آنان همۀ زمین را کروی می‌دانستند، ولی تهیۀ نخستین شبکۀ مدارات و نصف‌النهارات یا عرض و طول جغرافیایی را به ابرخس نسبت می‌دهند (جیمز، 44).

در زمان بطلمیوس (سدۀ ۲م) آشنایی یونانیان از جهان معلوم آن روز تا حدی بود که او توانست عرض جغرافیایی نقاط عمدۀ جهان را که بر اساس خط استوا معین شده بود، در آثار خود ثبت کند و چنانکه گفته شد، دانشمندان مسلمان که از ترجمه‌های آثار بطلمیوس بهره‌گیری می‌کردند، همان اطلاعات را در آثار خود منعکس می‌ساختند. بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی عرض جغرافیایی را چنین تعریف کرده است: «عرض بلد کوتاه‌ترین بعدی است او را از خط استوا سوی شمال، زیرا که شهرها اندر

این ناحیتند و برابر او از آسمان قوسی است از فلک نصف‌النهار شبیه بدو، میان سمت الرأس و میان معدل النهار و همیشه ارتفاع قطب شمال به هر شهری همچندِ عرض او بود. و زین جهت ارتفاع قطب به جای عرض البلد یاد کنند و انحطاط قطب جنوب هرچند همچندِ اوست نیز، و لٰکن چیزی است از چشم غایب وز آگاهی دور» (ص ۱۷۲).

خط استوا در تقسیم‌بندی اقلیمهای جهان نقشی مهم و اساسی دارد و همان‌طور که مبدأ و مبنای تشخیص عرض جغرافیایی، محسوب می‌شود، مبدأ و مبنای تقسیم‌بندی جهان به ۷ اقلیم نیز به شمار می‌رود (EI2، همانجا). فکر تقسیم‌بندی جهان به ۷ اقلیم ریشۀ ایرانی دارد و ایرانیان باستان از عهد زرتشت و پیش‌تر از او تقسیمات هفت‌گانه را در سیستم جهان‌شناسی خود بسیار به کار می‌بردند که تفصیل آن را بیرونی در تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن خود آورده است (نک‌ : فرشاد، ۱/ ۲۴۹، ۲۵۱). اما ۷ اقلیمی که حکمای یونان مشخص ساخته‌اند و جغرافی‌دانان اسلامی از آنها از طریق ترجمه‌های بطلمیوس اقتباس کرده، و چندین قرن مورد استفاده قرار داده‌اند، بر مبنای خط استوا و عرض جغرافیایی استوار بوده است. خوارزمی در میان جغرافی‌دانان اسلامی از جملۀ نخستین کسانی بوده که به تقسیم‌بندی اقلیمها بر حسب عرض جغرافیایی پرداخته، و تقسیم‌بندی او توسط دیگر جغرافی‌دانان به کار گرفته شده است؛ تا جایی که مقدسی در احسن التقاسیم با بهره‌گیری از کارهای جغرافی‌دانانی چون ابن خردادبه، جیهانی، ابوزید بلخی و ابن فقیه همدانی، شرح مبسوطی از اقلیم‌بندی مبتنی بر دوایر مداری با خط استوا آورده است. در تقسیم جهان مسکون به ۷ اقلیم دانشمندان از مبدأ استوا شروع کرده، جهان را به طوقه‌های هفت‌گانه بر اساس عرض جغرافیایی، یعنی فاصله از خط استوا و یا بر مبنای اندازه‌گیری بلندی طول بلندترین روز سال تقسیم کرده‌اند (همو، ۱/ ۲۵۲-۲۵۳).

انصاری دمشقی چگونگی تقسیم‌بندی اقالیم هفت‌گانه را بر اساس خط استوا چنین نقل کرده است: «چگونگی تقسیم‌بندی اقلیمها از جهت طول و عرض چنان است که اگر کسی به جایی از خط استوا که باختر و خاور کرۀ زمین را به هم پیوسته، و میان نیم‌کرۀ شمالی و جنوبی افکنده است، بایستد و به خاور و باختر نظر افکند و از آن پس بر اوایل مرزهای اقلیم اول بایستد و به دورترین نقطۀ مشرق و غرب زمین ــ از خشکی و دریا و هموار و پست و قابل زیست و بی‌آب و علف ــ که بین خط فرضی استوا و آغاز خط فرضی اقلیم نخست مصور است، بنگرد، همه را در ۱۲ درجه از خط استوا خواهد یافت که این پاره زمین به نام خود خط استوا خوانده می‌شود و عرض آن نیز چنانکه گفتیم ۱۲ و نصف و ربع درجه است، درازترین روز آن ۱۲ ساعت و نیم است و هریک از اقلیمهای دیگر نیز بین دو خط فرضی که از دورترین نقطۀ شرق تا دورترین نقطۀ غرب کشیده شده است، قرار دارد و اندازۀ عرض هر اقلیم به اندازۀ افزایش نیم ساعت به نیم ساعت درازترین روز آن است که از خط استوا با ۱۲ ساعت و نیم در یک روز شروع می‌شود و تا پایان آنکه آخرین مرزهای اقلیم هفتم است و درازترین روزش به ۱۶ ساعت می‌رسد، پایان می‌پذیرد» (نک‌ : فرشاد، ۱/ ۲۵۵-۲۵۶).

 

استوای سماوی (فلکی)

استوای سماوی دایره‌ای بزرگ و فرضی است که در آن امتداد سطح استوای جغرافیایی در فضا، کرۀ سماوی را قطع می‌کند و چنین فرض می‌شود که امتداد سطح استوای زمین، بدین‌سان بر محور گردش زمین عمود است ( آمریکانا، X/ 460). همانگونه که جغرافی‌دانان موقع نقاط روی زمین را به کمک زوایای طول و عرض جغرافیایی مشخص می‌کنند، منجمان نیز موقع ستارگان را در فضا با زوایای طول و عرض تعیین می‌کنند. در این مورد هم استوای سماوی مبدأ و مبنای زوایای عرض است که بر حسب شمالی بودن و یا جنوبی بودن یا علامات مثبت و منفی مشخص می‌گردند. اما مبدأ زوایای طول خطی فرضی و قراردادی است که از تقاطع سطح استوای زمین یا سطح مدار حرکت آن تشکیل می‌شود و آن نقطۀ اعتدال ربیعی، یعنی ۲۱ مارس فرنگی، و نوروز ایرانی است که مبدأ اندازه‌گیری و صفر زوایای طول سماوی در نظر گرفته می‌شود (جسترو، 537). در کرۀ سماوی، خورشید هر سال دوبار در استوای سماوی قرار می‌گیرد و در آن مواقع است که اشعۀ آن بر خط استوای زمینی عمود می‌تابد و در نتیجه در تمام کرۀ زمین شب و روز برابر می‌شود و این حالتی است که به اعتدالین معروف است (اعتدال ربیعی و اعتدال خریفی برابر با اول فروردین و اول مهر ماه). از این‌رو استوای سماوی را خ اعتدالین نیز می‌نامند ( آمریکانا، X/ 460, 462, 463).

جغرافی‌دانان اسلامی به تبعیت از بطلمیوس و دیگر حاکمان یونان کرۀ زمین را مرکز عالم، و افلاک را محیط بر آن می‌دانستند؛ چنانکه مسعودی در این باره می‌گوید: «زمین در میان همۀ افلاک است و مرکز آن است، چون نقطه در میان دایره و فلک از آن گریزان است و بر آن محیط است... و فلک استوا از مشرق و مغرب به دور زمین روی وسیع‌ترین خط آن بر دو نقطۀ مفروض متقابل می‌گردد که بر دو پهلوی کرۀ زمین است، یکی قطب شمال است که هر که رو به مشرق ایستاده باشد، به طرف چپ اوست و دیگری قطب جنوب است که هرکه پشت به مغرب ایستاده باشد، به طرف راست اوست. این دو نقطه را دو محور نیز گویند و به تشبیه قطب آسیا قطب نامند» ( التنبیه، ۸-۹، ترجمه، ۱/ ۹). همو دربارۀ خط استوای سماوی گوید: «خط استوا در نیمۀ فلک است و آن خطی است مفروض مابین شمال و جنوب بر وسیع‌ترین محل فلک از نقطۀ مشرق به نقطۀ مغرب. فلک را به وسیلۀ دو نقطۀ مفروض که در مرکز آن، یعنی محل زمین تقاطع می‌کند، به به ۴ قسمت کرده‌اند که هر قسمت ۹۰ درجه است» (همان، ۷، ترجمه، ۱/ ۸). مسعودی در جای دیگر گفته است که «این فلک را یک خط مفروض چون کمربند هست که آن را از روی دو قطب به دو نیم تقسیم می‌کند و کرۀ زمین نیز در محاذات آن به دو نیم تقسیم می‌شود و این خط کمربندی را فلک معدل النهار گویند که شب و روز روی آن مساوی می‌شود و فلک مستقیم نیز گویند که مشرق و مغربهای آن یک‌نواخت و جای آن میان ۴ قسمت فلک به یک نهج است» (همان، ۹، ترجمه، ۱/ ۹).

 

استوای مغناطیسی

استوای مغناطیسی خط منحنی نامنظمی است که در حدود و نزدیکی استوای جغرافیایی زمین قرار گرفته و از اتصال جمیع نقاطی به وجود می‌آید که در آنها عقربۀ مغناطیس هیچ نوع تمایلی به سمت قطب نشان نمی‌دهد و بر روی پایۀ سوزنی خود کاملاً افقی می‌ماند. عقربۀ مغناطیسی قطب‌نما در فاصلۀ بین قطب و استوا، نه فقط با چرخش به دور خود رو به سمت قطب، یعنی منطبق بر نصف‌النهار مغناطیسی متوقف می‌شود، بلکه از سطح افق عدول می‌کند و به سمت قطب تمایلی نشان می‌دهد که مقدار آن هرچه فاصلۀ قطب‌نما تا قطب کمتر باشد، زیادتر می‌گردد، ولی در خط استوا که در فاصلۀ مساوی از دو قطب زمین قرار دارد، چنین تمایلی در عقربه مشاهده نمی‌شود و عقربه کاملاً حالت افقی به خود می‌گیرد. اما چون دو قطب مغناطیسی زمین بر قطبین جغرافیایی هرگز منطبق نیستند و تغییر مکان می‌دهند، خط استوای مغناطیسی هم هرگز بر خط استوای جغرافیایی منطبق نمی‌شود و در نقشه‌ها به صورت منحنی نامنظمی در مجاورت استوا مشاهده می‌گردد ( آمریکانا، X/ 460).

 

استوای حرارتی (گرمایی)

استوای حرارتی خط نامنظمی است که از انصال گرم‌ترین نقاط زمین به همدیگر تشکیل می‌شود و برای رسم آن روی نقشه‌های جغرافیایی از رقم متوسط حداکثر گرمای سال استفاده می‌کنند. از آنجا که این مقدار به عوامل جغرافیایی چندی ارتباط دارد، خط استوای حرارتی زمین هرگز بر استوای جغرافیایی منطبق نمی‌شود. این خط در دی ماه (ژانویه) که زمستان نیم‌کرۀ شمالی است، در جنوب استوای جغرافیایی قرار دارد و از استرالیا و آفریقا و آمریکای جنوبی می‌گذرد و در مرداد ماه (= ژوئیه) که تابستان نیم‌کرۀ شمالی است، در شمال استوای جغرافیایی قرار می‌گیرد و در جنوب آسیا، آمریکا و شمال آفریقا مشاهده می‌گردد (بستانی، ۱۲/ ۱۵۲-۱۵۳).

 

مآخذ

ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م؛ همو، همان، ترجمۀ عبدالحمید آیتی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کوشش ا. ف. مرن، لایپزیگ، ۱۹۲۳م؛ همو، همان، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، ۱۳۵۷ش؛ بستانی؛ بعلبکی، منیر، موسوعة المورد، بیروت، ۱۹۸۱م؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، ۱۳۵۳ش؛ تونی، یوسف، معجم المصطلحات الجغرافیة، قاهره، ۱۹۶۴م؛ جعفری، عباس، فرهنگ گیتاشناسی، اصطلاحات جغرافیایی، تهران، ۱۳۶۰ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۲ش؛ حسن‌زادۀ آملی، حسن، دروس هیأت و دیگر رشته‌های ریاضی، قم، ۱۳۷۱ش؛ دانشور، هوشنگ، کارتوگرافی، تهران، ۱۳۷۰ش؛ شایان، سیاوش، فرهنگ اصطلاحات جغرافیای طبیعی، تهران، ۱۳۶۹ش؛ فرشاد، مهدی، تاریخ علم در ایران، تهران، ۱۳۶۵ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، بیروت، دارصعب؛ همو، همان، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۵ش؛ همو، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار، پاریس، ۱۸۷۴م؛ همو، همان، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۵ش؛ هفت کشور یا صور الاقالیم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۹ش؛ نیز:

 

Americana; EI2; James. P. E., All Possible Words, Indianapolis, 1977; Jastrow, R. and M. H. Thompson, Astronomy, New York, John Wiley & Sons; Scott, Foresman Advanced Dictionary, ed. E. L. Thorndike and C. L. Barnhart, Illinois, 1979.

محمدحسن گنجی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 537
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست