responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 531

استرقه


نویسنده (ها) :
مهران ارزنده
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَسْتَرْقه، یا اشترقه، شهری در شمال باختری اندلس که اکنون آستورگا خوانده می‌شود. این شهر که قدمت آن به دورۀ پیش از میلاد می‌رسد، از دیرباز مرکز سرزمین آستوریاس، زیستگاه اقوام آستور، در شمال اسپانیا بوده، و آستوریکا نامیده می‌شده است. بعدها در عصر فرمانروایی آوگوستوس (27ق‌م-14م) امپراتور روم، این شهر آستوریکا آوگوستا خوانده شد که بخشی از ایالت تاراکوننسیس، یکی از 3 ایالت بزرگ اسپانیا در آغاز امپراتوری روم بود.
پلینی در سدۀ 1م آنجا را شهری پرشکوه خوانده است. این شهر در آن هنگام یکی از مراکز ارتباطی مهم به شمار می‌رفت و در دستگاه اداری و نظامی روم اهمیت فراوان داشت، چنانکه در لشکرکشیهای آوگوستوس به کانتابریا در شمال اسپانیا (29-19ق‌م)، آستوریکا یکی از پایگاههای عمدۀ او بود. پس از یکپارچگی سرزمینهای آستوریاس و گالیکیا در سدۀ 3م، آستوریکا به صورت اسقف‌نشین درآمد و در سدۀ بعد مرکز اصلی کلیساهای آستوریاس بود و در عین حال برخی از فرقه‌ها رهبانی مطرود کلیسا نیز در مناطق مجاور آن فعالیت داشتند. در اواسط سدۀ 5م شهر به دست تئودُریک فرمانروای گوتها، ویران شد و تا دیرزمانی اهمیت خود را از دست داد. در زمان فرمانروایی مسلمانان نیز که آستوریکا را استرقه یا اشترقه خواندند، به صورت شهری کوچک باقی ماند و درواقع پس از این دوره بود که به تدریج رونق و اهمیت خود را بازیافت (بریتانیکا، ذیل اسپانیا و آستورگا؛ کلیر...، ذیل آستورگا؛ EI2, S؛ EUE، ذیل استور، آستورگا و آستوریاس؛ GSE، ذیل آستوریاس و گالیسیا؛ نیز نک‌ : ادریسی، 2/ 731).
با آغاز فتوحات مسلمانان در اندلس در اواخر سدۀ 1ق/ اوایل سدۀ 8م، طارق بن زیاد نواحی جنوبی و مرکزی اندلس را درنوردید و در 93ق/ 712م طلیطله، پایتخت گوتها را فتح کرد و سپس به سوی شمال تاخت، ولی ظاهراً نزدیک بودن فصل سرما او را بر آن داشت تا به طلیطله، بازگردد و زمستان را در آنجا بگذراند. در روایتی آمده است که وی در پی فتح طلیطله و مناطق شمال آن، به سوی جلیقیه (گالیکیا) تاخت و آن سرزمین را درنوردید و تا استرقه پیش راند، ولی درواقع، استرقه تا مدتی بعد که موسی بن نصیر همراه طارق به شمال اندلس حمله برد، فتح نشد و منابع کهن، چنانکه پیداست، این رویدادها را با هم خلط کرده‌اند (ابن قوطیه، 35؛ ابن اثیر، 4/ 564؛ مقری، 1/ 264-265، 271؛ قس: مونس، 78-79؛ سالم، 83-84، 103؛ سامرایی، 85-86).
موسى پس از پیوستن طارق به وی، به ثغراعلى (آراگون) لشکر کشید و شهرهای مهم آن ناحیه را تصرف کرد. سپس برای تسخیر نواحی شمال اندلس و یکسره کردن فتح آن سرزمین، نیروهای خود را به دو لشکر تقسیم کرد و از دو سو به آن نواحی حمله برد. طارق که فرماندهی یکی از این لشکرها را برعهده داشت، نخست به قلمرو بشکنس (باسک) حمله برد و آنگاه در مسیر خود به سوی غرب، اما به، لیون و سپس استرقه را فتح کرد (مونس، 102-104؛ سالم، 100-104؛ لوی پرووانسال، I/ 26-28).
استرقه از این پس تا حدود 4 دهه در دست مسلمانان ماند و چند سالی نگذشت که در شمال آن، کشور پادشاهی آستوریاس (اشتریس) پدید آمد که در دهه‌ها و سده‌های بعد مرکز حرکتهای مسیحیان و پیشروی ایشان در قلب قلمرو اسلامی اندلس شد. استرقه مانند شهرهای دیگر آن نواحی، پس از فتح آن به دست مسلمانان، محل اسکان بربرهای مسلمان شد و در شورش آنان در 123ق/ 741م نیز یکی از مراکز اصلی آنان بود. شورش بربرهای اندلس که در پی طغیان بزرگ بربرهای مغرب و کشیده شدن دامنۀ آن به اندلس آغاز شد، نخست شمال آن سرزمین را فرا گرفت. آنان عربهای ساکن شهرهای آن نواحی از جمله استرقه را بیرون راندند و لشکرهایی بزرگ برای مقابله با عربها فراهم آوردند. گروه عظیمی از این بربرها که بربرهای استرقه نیز در میانشان بودند، در نبرد بزرگ وادی سلیط در نزدیکی طلیطله با لشکر شام رو در رو شدند و شمار بسیاری از ایشان در جنگ کشته شدند ( اخبار...، 42-44؛ مونس، 195-204؛ دربارۀ طغیان بربرهای مغرب، نک‌ : همو، 142-193).
این جنگهای خونین و کشمکشهای متعاقب آنها و شیوع قحطی و گرسنگی در اندلس که مایۀ نابودی و مهاجرت بسیاری از بربرها از شمال به جنوب اندلس و شمال آفریقا شد، در عین حال فرصت مناسبی برای مسیحیان شمال پدید آورد که به تدریج قلمرو خود را گسترش دهند و بخشی از نواحی از دست رفتۀ خود را از مسلمانان بازپس گیرند. در 133ق، استرقه که پیش‌تر یکی از مراکز شورش بربرها بود، پناهگاه مسلمانانی شد که از شورش و هجوم مسیحیان جلیقیه می‌گریختند ( اخبار، 61-62؛ مونس، 204-205، 325-327؛ دوزی، II/ 130)، ولی چندی بعد در 136ق/ 753م این شهر به دست مسیحیان افتاد. آلفونسوی اول فرمانروی اشتریس و جلیقیه، زمانی که بربرها شهرها و مراکز خود را در شمالِ رها می‌کردند، آن نقاط را یکی پس از دیگری تصرف کرد و بخش درخور توجهی از متصرفات مسلمانان از جمله استرقه را از ایشان بازپس گرفت ( اخبار، همانجا؛ مونس، 206-207، 343-350؛ دوزی، II/ 130-131؛ لوی پرووانسال، I/ 68-70؛ نیز ه‌ د، آلفونسو). ولی استرقه تا یک سده بعد، در زمان اُردونوی اول، رونق خود را باز نیافت (لوی پرووانسال، I/ 293, 312-313؛ EI2, S).
استرقه که از این پس بخشی از قلمرو فرمانروایان اشتریس و جلیقیه محسوب می‌شد، به تدریج اهمیت دینی و سیاسی خود را به دست آورد. این شهر از کشمکشهای میان مسلمانان و مسیحیان دور نماند و طی سده‌های 2-4ق/ 8-10م چند بار مورد حملۀ مسلمانان قرار گرفت. در 179ق/ 795م هشام امیر اموی اندلس لشکری را به فرماندهی عبدالکریم بن عبدالواحد بن مغیث روانۀ شمال کرد تا انتقام شکستی را که برادرش عبدالملک سال پیش از آن در حمله به اشتریس متحمل شده بود، بگیرد. عبدالکریم به سوی استرقه راند و آن شهر را تصرف کرد و آلفونسوی دوم، فرمانروای آن سرزمین هم‌پیمانانش را به سختی شکست داد و در تعقیب او که به کوههای اشتریس و دژهای مستحکم آن پناه برده بود، آبادیهای بسیاری را به آتش کشید و ویرانی بسیار به بار آورد (خشنی، 94-95؛ ابن عذاری، 2/ 64-65؛ ابن خطیب، 12؛ لوی پرووانسال، I/ 143-144؛ قس: ابن اثیر، 6/ 146؛ مقری، 1/ 338، که ظاهراً لشکرکشیهای عبدالکریم و عبدالملک را با هم خلط کرده‌اند).
به روایت منابع مسیحی، در 264ق/ 878م منذر فرزند محمد، امیر اموی اندلس، به سوی استرقه و لئون اشکر کشید، ولی آلفونسوی سوم به مقابلۀ وی شتافت و او را در نزدیکی لئون شکست داد. این لشکرشی ناموفق به عقد معاهده‌ای 3 ساله میان دو طرف انجامید (لوی پرووانسال، I/ 322-323). در همین زمان یا چند سالی پیش از آن بود که بِرمودو، برادر آلفونسو، در اترقه علم استقلال برافراشت و از پشتیانی مسلمانان برخوردار شد (EUE، ذیل آستورگا؛ قس: عنان، 358). در عصر فرمانروایی آلفونسوی سوم استرقه به صورت دژی مستحکم درآمد که در کنار چند شهر مهم دیگر خط دفاعی وی را در برابر مسلمانان تشکیل می‌داد. گروههای بزرگی از عربهای مولد نیز که به جبهۀ آلفونسو پیوسته بودند، بخشی از نیروی او را در استرقه و شهرهای دیگر تشکیل می‌دادند. تشکیلات اسقفی شهر نیز که فعالیت خود را از سر گرفته بود، به صورت نهادی نیرومند درآمد (لوی پرووانسال، I/ 327؛ EI2, S). این شهر پس از کناره‌گیری آلفونسو، یک چند اقامتگاه او بود (لوی پرووانسال، II/ 34).
در دورۀ فرمانروایی پسران آلفونسو و مبارزۀ ایشان بر سر قدرت، آنگونه که ابن حیان روایت کرده است، استرقه یکی از دو شهر مهمی بود که نمایندگانشان، پس از مرگ گارثیا، از اردونوی دوم پشتیبانی کردند و او را به فرمانروایی برداشتند (5/ 123-124؛ نیز نک‌ : لوی پرووانسال، II/ 34-35). در مبارزۀ دیگری نیز که چندی پس از مرگ اردونو در نیمۀ اول سدۀ 4ق/ 10م میان فرزندانش بر سر جانشینی وی روی داد ــ باز به روایت ابن حیان ــ استرقه یک چند پناهگاه آلفونسو، یکی از پسران او بود (5/ 344؛ نیز نک‌ : لوی پرووانسال، II/ 48-49).
در نیمۀ دوم همین سده، بار دیگر استرقه پناهگاه یکی از فرمانروایان ناکام مسیحی شد. رامیرو ی سوم فرمانروای جوان لئون که در جنگ با برمودوی دوم شکست خورده، و پایتخت خود را از دست داده بود، در 374ق/ 984م به استرقه پناه برد و از منصور بن ابی عامر حاجب قدرتمند امویان درخواست کمک کرد، ولی اندکی بعد درگذشت و رقیب او برمودو توانست با عقد معاهده‌ای با منصور و پرداخت جزیه از پشتیبانی نظامی او برخوردار شود و با کمک سپاهی از جنگجویان وی که در قلمرو او مستقر شدند، فرمانروای بلامنازع لئون شود (دوزی، II/ 237-238؛ لوی پرووانسال، II/ 235-237؛ نیز نک‌ : ابن خلدون، 4(2)/ 388-389). با اینهمه، چند سال بعد خود وی با حمله به پایگاه مسلمانان و بیرون راندن ایشان، منصور را برآن داشت که به قلمرو وی حمله برد و پایتخت او لئون را ویران سازد (دوزی، II/ 243-245؛ لوی پرووانسال، II/ 239-240؛ نیز نک‌ : ابن خلدون، همانجا).
در 385ق/ 995م، منصور بار دیگر به قلمرو برمودو لشکر کشید تا او را به سبب پناه دادن به یکی از مخالفان وی که در توطئه‌ای بر ضد او دست داشت، کیفر دهد. برمودو که پس از ویرانی لئون پایتخت خود را به استرقه منتقل کرده بود، اکنون در نتیجۀ آشفتگی اوضاع کشور و سرکشی اشراف، ناتوان‌تر از آن بود که در برابر حملۀ منصور ایستادگی کند. از این‌رو، ترجیح داد که با وی از در مصالحه درآید و با گردن نهادن به خواستهای او و پرداخت جزیه، استرقه را از خطر برهاند (دوزی، II/ 249؛ لوی پرووانسال، II/ 246؛ نیز نک‌ : ابن خلدون، همانجا).
استرقه در اوایل سدۀ 12م به تصرف سپاهیان آراگون درآمد و از اوایل سدۀ 14م رو به انحطاط گذاشت. در سدۀ 15م شهر قلمرو مارکِسها، طبقه‌ای از اشراف اسپانیا، شد. در 1810م فرانسویها شهر را محاصره، و پس از نبردهایی شدید اشغال کردند، ولی در 1812م اسپانیاییها آن را بازپس گرفتند. پایداری سرسختانۀ اهالی شهر در جریان محاصره سبب شد که آستورگا به «گورستان فرانسویها» معروف شود (لاروس بزرگ، بریتانیکا، کلیر، نیز EUE، ذیل آستورگا؛ EI2, S).
آستورگا امروزی شهری است در استان لئون که در 96 کیلومتری جنوب باختری شهر لئون بر کرانۀ راست رود توئرتو و دامنه‌های رشته‌کوه مانثانال قرار گرفته است و 869 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. شهر مرکز صنایع غذایی و محل داد و ستد تجاری است. از آثار کهن آستورگا باروی معروف عصر رومیها و کلیسای جامع گوتیک (1471م) هنوز باقی است. آثار جدیدتر شامل تالار شهر (سدۀ 18م) و کاخ اسقفی (سدۀ 19م) است. آستورگا زادگاه فرانسیسکو ویلاگران1 فاتح و حاکم شیلی بوده است (بریتانیکا، لاروس بزرگ، کلیر، نیز EUE، همانجاها).

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛
ابن حیان، حیان، المقتبس، به کوشش چالمتا، مادرید، 1979م؛
ابن خطیب، محمد، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956م؛
ابن خلدون، العبر؛
ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش ژ. س. کولن و و لوی پرووانسال، لیدن، 1951م؛
ابن قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/ بیروت، 1401ق/ 1981م؛
ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409ق/ 1989م؛
سالم، عبدالعزیز، تاریخ المسلمین و آثارهم فی الاندلس، قاهره، 1986م؛
سامرایی، خلیل ابراهیم صالح، الثغر الاعلی الاندلسی، بغداد، 1976م؛
خشنی قروی، محمد، قضاة قرطبة، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/ بیروت، 1402ق/ 1982م؛
عنان، محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، من الفتح الی بدایة عهد الناصر، قاهره، 1408ق/ 1988م؛
مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388ق/ 1968م؛
مونس، حسین، فجر الاندلس، قاهره، 1379ق/ 1959م؛
نیز:

Britannica, 1978;
Collier's Encyclopedia, New York, 1986;
Dozy, R., Histoire des Musulmans d'Espagne, ed. Lévi-Provençal, Leiden, 1932;
EI2, S;
EUE;
Grand Larousse;
GSE;
Lévi-Provençal, E., Histoire de l'Espagne musulmane, Paris/ Leiden, 1950.

مهران ارزنده

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 531
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست