responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 529

استجه


نویسنده (ها) :
ناهده فوزی
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِسْتِجه‌، يا اَستجه‌، اِستجّه‌، يا اثيخا، شهری كهن‌ در جنوب‌ غربی‌ اسپانيا، در مركز اندلس‌ دورۀ اسلامی‌ و در جنوب‌ غربی‌ قرطبه‌، در استان‌ اشبيليه‌، در 5 و 5 طول‌ غربی‌ و 37 و 32 عرض‌ شمالی‌ (اصطخری، 41؛ ابن‌ فرضی‌، تاريخ‌ علماء...، 305؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، صفة...، 142؛ بريتانيكا، چ‌ 1978م‌، ؛ III/ 774 آمريكانا، ؛ IX/ 544؛ لاروس‌ بزرگ‌، WNGD).
اين‌ شهر بر ساحل‌ رودخانۀ شنيل‌، شاخه‌ای از وادی الكبير، واقع‌ شده‌ است‌ (ياقوت‌، 1/ 242؛ ادريسی‌، 2/ 572؛ «اطلس‌ بزرگ‌») و در 35 ميلی‌ جنوب‌ قرطبه‌ (ادريسی‌، 2/ 572، 573) و 54 ميلی‌ شرق‌ اشبيليه‌ (ابن‌ حيان‌، چ‌ حجی‌، 57، حاشيۀ 1) و 20 ميلی‌ مرشانه‌ و 45 ميلی‌ قرمونه‌ (ابن‌ عبدالمنعم‌، الروض‌...، 53، صفة، 158) قرار دارد. در برخی‌ منابع‌ از رود سوس‌ (شوش‌) كه‌ از كوههای شقوره‌ سرچشمه‌ گرفته‌، و از روستايی‌ به‌ همين‌ نام‌ در نزديكی‌ استجه‌ می‌گذرد، ياد شده‌ است‌ (ابوالفدا، 47؛ قلقشندی، 5/ 235؛ ابن‌ سعيد، 2/ 123). ياقوت‌ از مناطق‌ اُشبوره‌، اُشّونه‌، اُلْيه‌، طَلياطه‌، لُحُنياته‌ و مَسّانه‌ به‌ عنوان‌ نواحی‌ ولايت‌ استجه‌ ياد می‌كند (1/ 274، 285، 355، 3/ 544 - 545، 4/ 351، 523؛ نيز نك: ابن‌ عبد المنعم‌، الروض‌، 60).
بر اساس‌ آمارهای اخير، جم‌عيت‌ استجه‌ تدريجاً كاهش‌ يافته‌ است‌ (نك: لوی پرووانسال‌، III/ 166)، چنانكه‌ تا پيش‌ از 1970م‌، 500 ،50نفر جم‌عيت‌ داشت‌ ( لاروس‌ بزرگ‌؛ نيز نك: بستانی‌ ) و در 1970م‌، به‌ 056 ،36نفر كاهش‌ يافت‌ ( بريتانيكا، چ‌ 1978م‌، همانجا؛ WNGD) و در 1981م‌ به‌ 619 ،34نفر رسيد ( بريتانيكا، چ‌ 1986م‌، IV/ 350).
امروزه‌ شهر استجه‌ مركز حوزۀ اداری و قضايی‌ شهرستان‌ استجه‌ است‌ و بيش‌ از 372 ،24نفر جم‌عيت‌ دارد (آمار تا پيش‌ از 1986م‌) و جم‌عيت‌ كل‌ شهرستان‌ بيش‌ از 652 ،33نفر است‌ و مساحت‌ آن‌ 192 ،1كم2 برآورد شده‌ است‌ (EUE,XVIII(2)/ 2765).

نام‌ گذاری

نام‌ ايبريايی‌ باستانی‌ اين‌ شهر در دورۀ گوتها استیجی (بستانی‌؛ EI1) و در دورۀ تسلط روميها كولونيا آوگوستافيرما بريتانيكا ، همانجا ). همچنين‌ به‌ سبب‌ گرمای بيش‌ از حد به‌ «تابۀ اسپانيا» شهرت‌ داشت‌ (همانجا؛ EI1) و سرانجام‌، پس‌ از فتوحات‌ طارق‌ بن‌ زياد، با توجه‌ به‌ نام‌ باستانی‌ آن‌ استجه‌ خوانده‌ شد (عنان‌، الآثار...، 76؛ لوی پرووانسال‌، III/ 326).
مردمانِ استجه‌ اين‌ واژه‌ را به‌ معنی‌ گرد آورندۀ سودها و بهره‌ها دانسته‌اند، اما چون‌ اين‌ شهر همواره‌ پايگاه‌ شورشيان‌ طرفدار ابن‌ حفصون‌ (ه م‌) و مركز آشوبهای ضد حكومت‌ اسلامی‌ به‌ شمار می‌رفت‌، مسلمانان‌ آن‌ را شوم‌ می‌دانستند و با لعن‌ و نفرين‌ از آن‌ ياد می‌كردند. چندانكه‌ به‌ استجۀ بَغْی‌ (= گمراهی‌) و «جايی‌ كه‌ نيكان‌ آن‌ می‌روند و اشرار آن‌ می‌مانند»، شهرت‌ يافت‌ (ابن‌ عبدالمنعم‌، همان‌، 53؛ لوی - پرووانسال‌، II/ 7).

پيشينۀ تاريخی‌

در تقسيمات‌ پيشينيان‌، اندلس‌ به‌ 3 بخش‌ شرقی‌، غربی‌ و مركزی تقسيم‌ می‌شد. قسمت‌ مركزی، خود شامل‌ 6 منطقه‌ بود كه‌ قرطبه‌ يكی‌ از آن‌ مناطق‌، و استجه‌ از جم‌له‌ نواحی‌ قرطبه‌ محسوب‌ می‌شد (مقری، 1/ 165؛ قلقشندی، 5/ 226، 227؛ ابن‌ سعيد، 1/ 10، 35) كه‌ در اقليم‌ كَنبانيه‌ واقع‌ شده‌ بود (ادريسی‌، 2/ 537؛ شكيب‌ ارسلان‌، 1/ 74؛ مونس‌، 258).
استجه‌ پيش‌ از فتوحات‌ اسلامی‌ يكی‌ از 4 ناحيۀ ايالت‌ بايتيكا به‌ شمار می‌رفت‌ ( پاولی‌، II(2)/ 1790 ؛ EI1)؛ شكيب‌ ارسلان‌ استجه‌ را يكی‌ از 41 شهرستان‌ اندلس‌ به‌ شمار آورده‌ است‌ (1/ 40، به‌ نقل‌ از رازی اندلسی‌). حال‌ آنكه‌ مونس‌ از تقسيم‌ ديگری ياد می‌كند كه‌ در آن‌ استجه‌ يكی‌ از 17 شهر تابع‌ ايالت‌ اشبيليه‌ به‌ شمار رفته‌ است‌ (ص‌ 542 -543).
اين‌ شهر به‌ دست‌ ايبريان‌ بنا شد و مدتی‌ مستعمرۀ يونانيها، پس‌ از آن‌ كارتاژيها و سپس‌ روميها بود، و در دورۀ روميها به‌ مركز مذهبی‌ - قضايی‌ تبديل‌ شد (EUE, VI/ 773;
WNGD;
EI2
؛ بستانی‌ ). از آنجا كه‌ در گذشته‌ استجه‌ منزلگاهی‌ مهم‌ در ميان‌ قرطبه‌ و اشبيليه‌ محسوب‌ می‌شد، اهميتی‌ بيش‌ از امروز داشت‌ (همانجا). آثار كليساهای كهن‌، و نيز كليساهايی‌ از سده‌های 14- 18م‌ در استجه‌ بر جای مانده‌، و برخی‌ از آنها بازسازی شده‌ است (EUE، همانجا، نيز XVIII(2)/ 2765-2766؛ بريتانيكا، چ‌ 1986م‌، IV/ 350؛ پاولی‌؛ WNGD). همچنين‌ آثاری از دورۀ اسلامی‌ در استجه‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، چنانكه‌ ناقوس‌ كليسای «صليب‌ مقدس‌» بر بقايای منارۀ مسجد جامع‌ آن‌ نصب‌ شده‌ است‌ (نك: عنان‌، همان‌، 76- 78).
در آغاز سدۀ 8م‌ سپاه‌ مسلمانان‌ به‌ فرماندهی‌ طارق‌ بن‌ زياد به‌ استجه‌ روی آورد. رودريگ‌ فرمانروای استجه‌ در 92ق‌/ 711م‌ از طارق‌ شكست‌ خورد و كشته‌ شد. طارق‌ به‌ تعقيب‌ فراريان‌ به‌ سوی شهر تاخت‌. مردم‌ استجه‌ و فراريان‌ِ سپاه‌ِ رودريگ‌ در برابر سپاه‌ طارق‌ سخت‌ مقاومت‌ كردند، چندانكه‌ طارق‌ يك‌ ماه‌ شهر را در محاصره‌ داشت‌، تا موفق‌ به‌ فتح‌ آن‌ شد (ابن‌ اثير، 4/ 563؛ زركلی‌، 3/ 217؛ بستانی‌؛ EI1). سپاهيان‌ طارق‌ در كنار چشمه‌ای كه‌ از آن‌ پس‌ به‌ چشمۀ طارق‌ معروف‌ شد، در 4 ميلی‌ استجه‌ اردو زدند. سپس‌ طارق‌ با مشورت‌ يوليانوس‌ رومی‌ كه‌ به‌ سبب‌ بد رفتاری رودريگ‌ كينۀ او را در دل‌ داشت‌، برای فتوحات‌ بعدی روانۀ قرطبه‌ و غرناطه‌ و مالقه‌ شد (ابن‌ قوطيه‌، 33-34؛ ابن‌ عذاری، 2/ 9، 11؛ لوی پرووانسال‌، I/ 22).
در زمان‌ حكومت‌ حكم‌ بن‌ هشام‌، ميان‌ وی و دو عمويش‌ عبدالله‌ و سليمان‌ كه‌ پسران‌ عبدالرحمان‌ اول‌ بودند، جنگی‌ درگرفت‌. سليمان‌ حدود دو سال‌ برای تصرف‌ قرطبه‌، مركز حكومت‌ جنگيد و سرانجام‌ در 183ق‌/ 799م‌، در اطراف‌ استجه‌ در درۀ رودخانۀ شنيل‌ شكست‌ خورد (ابن‌ اثير، 6/ 162؛ نعنعی‌، 185؛ لوی پرووانسال‌، I/ 152-153).
استجه‌ همواره‌ يكی‌ از پايگاههای شورشيان‌ بود و ابن‌ حفصون‌ ساكنان‌ اين‌ شهر را بر ضد حكومت‌ مركزی در قرطبه‌ می‌شورانيد؛ چندانكه‌ وی پس‌ از جنگ‌ و گريزها در 889م‌، پس‌ از تصرف‌ اسطبه‌، استجه‌ را نيز تصرف‌ كرد و آنجا را پايگاه‌ سپاهيان‌ خود گردانيد. از همين‌ روی استجه‌ همواره‌ توجه‌ حكام‌ اندلس‌ را به‌ خود جلب‌ می‌كرد و شاهد تغيير فرمانداران‌ بسياری بود (نك: ابن‌ حيان‌، چ‌ چالمتا، 5/ 253، 284، 287، 315، 355، 377، 391، جم‌).
عبدالله‌ اموی كه‌ پس‌ از برادرش‌ منذر، امير اندلس‌ شد، از همان‌ آغاز حكومت‌ برای سركوب‌ شورش‌ ابن‌ حفصون‌ و اخذ بيعت‌ ازوی كه‌ نفوذ خود را بر استجه‌ و ناحيۀ ريّه‌ گسترده‌ بود، همت‌ گماشت‌ (آل‌ علی‌، 181؛ بستانی‌ ). ابن‌ حفصون‌ نيز كه‌ برای بازسازی نيروهای خود نيازمند فرصت‌ بود، ابتدا نمايندۀ عبدالله‌ به‌ نام‌ عبدالوهاب‌ بن‌ عبدالرئوف‌ را برای مشاركت‌ در ادارۀ قلمرو خود پذيرفت‌، اما ديری نگذشت‌ كه‌ پيمان‌ را شكست‌ و نمايندۀ عبدالله‌ را بيرون‌ راند و بار ديگر بر استجه‌ و ارجذونه‌ تسلط يافت‌، اما بر اثر حملات‌ پياپی‌ سپاهيان‌ عبدالله‌، عرصه‌ بر او تنگ‌ شد و وی چاره‌ای جز گريز نيافت‌. سپاهيان‌ عبدالله‌ يك‌ بار در 277ق‌ و بار ديگر در 287ق‌ شهر استجه‌ و دژ پلی‌ را از دست‌ نيروهای ابن‌ حفصون‌ درآوردند (ابن‌ خطيب‌، 31-32؛ ابن‌ عذاری، 2/ 131-133، 138؛ عنان‌، تاريخ‌...، 1/ 349-352؛ دوزی، 365 ,359 ؛ لویپرووانسال‌، 376 ,I/ 370)، اما ابن‌ حفصون‌ بار ديگر استجه‌ را تصرف‌ كرد و بر استحكامات‌ آنجا افزود (شحنه‌، 26 -25 ؛ نعنعی‌، 296-297؛ نيز نك: ابن‌ حيان‌، چ‌ ملچور، 3/ 50 -51، 97).
در ربيع‌الاول‌ 300 / اكتبر912 عبدالرحمان‌ سوم‌، ملقب‌ به‌ الناصرلدين‌ الله‌ جانشين‌ عبدالله‌ شد. وی در 19 جم‌ادی الاول‌ همان‌ سال‌ حاجب‌ خود بدر بن‌ احمد را با سپاهی‌ گران‌ روانۀ استجه‌ كرد. بدر پس‌ از تصرف‌ استجه‌ به‌ مردم‌ آنجا امان‌ داد، ولی‌ به‌ دستور او همۀ استحكامات‌ شهر ويران‌ شد. او همچنين‌ پل‌ استجه‌ را برای قطع‌ ارتباط شهر با نيروهای ابن‌ حفصون‌ ويران‌ كرد. اين‌ پل‌ بعدها در زمان‌ منصور ابن‌ ابی‌ عامر (د 393 ق‌) بازسازی شد. بدين‌ گونه‌ استجه‌ كه‌ بزرگ‌ترين‌ پايگاه‌ ابن‌ حفصون‌ در نزديكی‌ پايتخت‌ بود، از دست‌ نيروهای وی خارج‌ شد (ابن‌ حيان‌، چ‌ چالمتا، 5/ 53 - 55؛ عنان‌، تراجم‌...، 168؛ لوی پرووانسال‌، ؛ II/ 6-7 بستانی‌، 2/ 450-454، 11/ 425).
پس‌ از سقوط دولت‌ اموی اندلس‌ در اوايل‌ سدۀ 5ق‌/ 11م‌ و برپايی‌ دورۀ اول‌ حكومت‌ ملوك‌ الطوايف‌، استجه‌ مدتی‌ به‌ تصرف‌ نخستين‌ حاكم‌ بنوزيری غرناطه‌، زاوی بن‌ زيری بن‌ مناد (حك 403-410ق‌) درآمد. سپس‌ جهوريان‌ به‌ رهبری ابوالحزم‌ جهور بن‌ محمد (حك 422- 435ق‌) در قرطبه‌ قد برافراشتند و استيلای خود را در غرب‌ تا نزديكی‌ استجه‌ گسترش‌ دادند (نك: شحنه‌، 65 ؛ عنان‌، همان‌، 212، تاريخ‌، 2/ 16، 121-123).
استجه‌ مدتی‌ در قلمرو بنوبرزال‌، از اميران‌ قرمونه‌ بود (ابن‌ عذاری، 3/ 311؛ عنان‌، همان‌، 2/ 44)، اما قاضی‌ محمد بن‌ عباد (حك 414- 431ق‌)، حاكم‌ اشبيليه‌ كه‌ با محمد برزالی‌ پيمان‌ دوستی‌ داشت‌، پيمان‌ شكست‌ و با او جنگيد و در 427ق‌ بخشی‌ از سرزمينهای زير فرمان‌ او از جم‌له‌ استجه‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورد (حميدی، 1/ 62 -63؛ ابن‌ عذاری، 3/ 199؛ ابن‌ خلدون‌، 4(2)/ 333).
استجه‌ سرانجام‌ پس‌ از جنگهای بسيار در 634ق‌/ 1237م‌ به‌ دست‌ فرناندو سوم‌، فرمانروای قشتاله‌، سقوط كرد (عنان‌، الآثار، 79، نهاية...، 48، حاشيۀ 2، نيز نك: عصر...، 2/ 101-102، 421-422، 426، 597 - 598). از آن‌ پس‌ استجه‌ مانند بسياری شهرهای ديگر كه‌ به‌ دست‌ قشتاليان‌ افتاد و حاكمان‌ مسلمانی‌ كه‌ تحت‌ حمايت‌ پادشاه‌ قشتاله‌ بودند، آن‌ را اداره‌ می‌كردند (همو، نهاية، همانجا).
در 662ق‌/ 1262م‌ بار ديگر قشتاليها به‌ رهبری دون‌ خيل‌ بر استجه‌ حمله‌ بردند. ابن‌ يونس‌ حاكم‌ استجه‌، امان‌ خواست‌ و شهر را بدون‌ هيچ‌ مقاومتی‌ تسليم‌ كرد، اما دون‌ خيل‌ بيشتر مسلمانان‌ تسليم‌ شدۀ استجه‌ را از دم‌ تيغ‌ گذرانيد و اموال‌ آنان‌ را به‌ غارت‌ برد (همو، عصر، 2/ 489، نهاية، 48). سرانجام‌، هانری سوم‌ در 1402م‌ آنجا را شهر مستقل‌ مسيحی‌ نشين‌ اعلام‌ كرد و به‌ يكی‌ از دژهای نزديك‌ به‌ مركز حكومت‌ قشتاليها تبديل‌ ساخت‌، چندانكه‌ استجه‌ همواره‌ پايگاهی‌ بر ضد حكومت‌ مسلمان‌ نشين‌ غرناطه‌ به‌ شمار می‌رفت‌ (مقريزی، 2(3)/ 958؛ EI1).

وضع‌ اقتصادی

استجه‌ در سده‌های 16 و 17م‌ به‌ سبب‌ تجارت‌ با هند غربی‌ كه‌ توسط اهالی‌ اشبيليه‌ صورت‌ می‌گرفت‌، از فراوانی‌ نعمت‌ بهره‌مند بود ( بريتانيكا، چ‌ 1986م‌، IV/ 350).
ناحيۀ استجه‌ دارای سرزمينهای حاصل‌خيز و كشتزارهای سرسبز است‌ و از نظر محصولات‌ كشاورزی همچون‌ گندم‌، جو، زيتون‌، روغن‌ نباتی‌، حبوبات‌، فرآورده‌های گوشتی‌ و خشكبار غنی‌ است‌ (لوی - پرووانسال‌، III/ 272؛آمريكانا، IX/ 544؛ بريتانيكا، همانجا). دامداری و پرورش‌ اسب‌ و گاو رزمی‌ از جم‌له‌ مشاغل‌ رايج‌ در اين‌ ناحيه‌ به‌ شمار می‌رود ( آمريكانا، بستانی‌، همانجاها).
امروزه‌، استجه‌ شهری صنعتی‌ به‌ شمار می‌رود و كارخانه‌های چوب‌بری، ذوب‌ آهن‌ و فلزات‌، سنگ‌ معدن‌، آهك‌، برق‌، نساجی‌ و صابون‌ سازی در اين‌ شهر داير است‌. از جم‌له‌ توليدات‌ آنجا چرم‌، پنبه‌، پشم‌، حرير و صنايع‌ دستی‌ را می‌توان‌ نام‌ برد (EUE، بريتانيكا، آمريكانا، بستانی‌، همانجاها).
خط آهنی‌ از كنار شهر استجه‌ می‌گذرد. همچنين‌ رودخانۀ شنيل‌ كه‌ در نزديكی‌ اين‌ شهر جريان‌ دارد، برای كشتيرانی‌ مناسب‌ است‌ (EUE، نيز آمريكانا، همانجاها).
استجه‌ با داشتن‌ آب‌ و هوای گرم‌، كشتزارهای سرسبز، باغ‌ و بوستانهای خرم‌، مناظر طبيعی‌ زيبا و نيز به‌ سبب‌ برپايی‌ مراكز رفاهی‌ و تفريحی‌، جهانگردان‌ بسياری را به‌ خود جذب‌ می‌كند (ابن‌ عبدالمنعم‌، الروض‌، 53؛ EUE ، نيز EI1، بستانی‌، همانجاها).

شخصيتهای معروف‌

از افراد بنام‌ استجه‌ قاضی‌ عمرو بن‌ عبدالله‌ بن‌ ليث‌، معروف‌ به‌ القُبَعه‌ را می‌توان‌ ياد كرد (ابن‌ فرضی‌، تاريخ‌ العلماء...، 2/ 363؛ قروی، 146؛ ابن‌ قوطيه‌، 86). همچنين‌ علما، فقها، محدثان‌ و ادبای بسياری را به‌ استجه‌ نسبت‌ داده‌اند: محمد بن‌ ليث‌ استجی‌ (د 328 ق‌)، محدث‌ (حميدی، 1/ 145؛ ياقوت‌، 1/ 242)؛ عثمان‌ ابن‌ مُحاسن‌ (د 356 ق‌)، عالم‌ زاهد (حميدی، 2/ 485؛ لوی پرووانسال‌، III/ 484، حاشيۀ 2 ؛ بستانی‌، همانجا)؛ ابن‌ ابی‌ الفياض‌ (د 459 ق‌) كه‌ آثاری در زمينۀ تاريخ‌ و جغرافيا تأليف‌ كرده‌ است‌ (مونس‌، 107، حاشيۀ 1)؛ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ اسحاق‌ بن‌ مطرّف‌ نصری (د 363 ق‌)، شاعر و محدث‌؛ محمد بن‌ عثمان‌ بن‌ سعيد، شاعر و محدث‌؛ ابوالوليد هشام‌ بن‌ طالوت‌ ازدی (ابن‌ فرضی‌، همان‌، 2/ 76، 89، 171).

مآخذ

آل‌ علی‌، نورالدين‌، اسلام‌ در غرب‌، تهران‌، 1370ش‌؛
ابن‌ اثير، الكامل‌؛
ابن‌ حيان‌، حيان‌، المقتبس‌، به‌ كوشش‌ چالمتا و ديگران‌، مادريد، 1979م‌؛
همو، همان‌، به‌ كوشش‌ ملچور آنتونيا، پاريس‌، 1937م‌؛
همو، همان‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ علی‌ حجی‌، بيروت‌، 1384ق‌/ 1965م‌؛
ابن‌ خطيب‌، محمد، اعمال‌ الاعلام‌، به‌ كوشش‌ لوی پرووانسال‌، بيروت‌، 1956م‌؛
ابن‌ خلدون‌، العبر؛
ابن‌ سعيد مغربی‌، علی‌، المغرب‌ فی‌ حلی‌ المغرب‌، به‌ كوشش‌ شوقی‌ ضيف‌، مصر، 1953- 1955م‌؛
ابن‌ عبدالمنعم‌ حميری، محمد، الروض‌ المعطار، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1980م‌؛
همو، صفة جزيرة الاندلس‌ (بخشی‌ از الروض‌ المعطار )، به‌ كوشش‌ لوی پرووانسال‌، قاهره‌، 1937م‌؛
ابن‌ عذاری، احمد، البيان‌ المغرب‌، به‌ كوشش‌ ج‌. س‌. كولن‌ و لوی پرووانسال‌، ليدن‌، 1951م‌؛
ابن‌ فرضی‌، عبدالله‌، تاريخ‌ علماء الاندلس‌، مصر، 1966م‌؛
همو، تاريخ‌ العلماء و الرواة للعلم‌ بالاندلس‌، به‌ كوشش‌ عزت‌ عطار حسينی‌، قاهره‌، 1374ق‌/ 1954م‌؛
ابن‌ قوطيه‌، محمد، تاريخ‌ افتتاح‌ الاندلس‌، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ ابياری، قاهره‌/ بيروت‌، 1402ق‌/ 1982م‌؛
ابوالفدا، تقويم‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاريس‌، 1840م‌؛
ادريسی‌، محمد، نزهة المشتاق‌، قاهره‌، 1972م‌؛
اصطخری، ابراهيم‌، مسالك‌ الممالك‌، ليدن‌، 1927م‌؛
بستانی‌؛
حميدی، محمد، جذوة المقتبس‌، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ ابياری، بيروت‌، 1403ق‌/ 1983م‌؛
زركلی‌، اعلام‌؛
شكيب‌ ارسلان‌، الحلل‌ السندسية، بيروت‌، 1355ق‌؛
عنان‌، محمد عبدالله‌، الآثار الاندلسية الباقية، قاهره‌، 1381ق‌/ 1961م‌؛
همو، تاريخ‌ دولت‌ اسلامی‌ در اندلس‌، ترجم‌ۀ عبدالمحمد آيتی‌، تهران‌، 1367ش‌؛
همو، تراجم اسلامية شرقية و اندلسية، قاهره‌، 1390ق‌/ 1970م‌؛
همو، عصر المرابطين‌ و الموحدين‌ فی‌ المغرب‌ و الاندلس‌، قاهره‌، 1384ق‌/ 1964م‌؛
همو، نهاية الاندلس‌ و تاريخ‌ العرب‌ المتنصرين‌، قاهره‌، 1386ق‌/ 1966م‌؛
قروی، محمد، قضاة قرطبه‌، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ ابياری، قاهره‌، بيروت‌، 1982م‌؛
قلقشندی، احمد، صبح‌ الاعشی‌، قاهره‌، 1383ق‌/ 1963م‌؛
مقری، احمد، نفح‌ الطيب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1388ق‌/ 1968م‌؛
مقريزی، احمد، السلوك‌، به‌ كوشش‌ محمد مصطفی‌ زياده‌، قاهره‌، 1958م‌؛
مونس‌، حسين‌، تاريخ‌ الجغرافية و الجغرافيين‌ فی‌ الاندلس‌، قاهره‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛
نعنعی‌، عبدالمجيد، تاريخ‌ الدولة الاموية فی‌ الاندلس‌، بيروت‌، 1986م‌؛
ياقوت‌، بلدان‌؛
نيز:

Americana;
Britannica;
Chejne, A., Muslim Spain, its History and Culture, Minneapolis, 1974;
Dozy, R., Spanish Islam, tr. F.G. Stokes, London, 1913;
EI 1 ;
EI 2 ;
EUE;
Grand Larousse;
Great World Atlas, London, 1981;
L E vi-Proven 5 al, E., Histoire de l'Espagne musulmane, Paris/ Leiden, 1950-1953;
Pauly;
WNGD.

ناهده‌ فوزی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 529
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست