نویسنده (ها) :
مژگان نظامی
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اَسالِم، ناحیهای در منطقۀ تالش واقع در حاشیۀ جنوب غربی دریای خزر. این ناحیۀ ساحلی با طول 35 و عرض 11 کمـ ، از سوی مشرق با دریای خزر، و از سوی مغرب با ارتفاعات خلخال همجوار است (کیهان، 2/ 280). ارتفاع اسالم از اسطح دریا در حدود 30 متر است (پاپلی، 55). اسالم به دهستانی در بخش مرکزی شهرستان تالش از استان گیلان اطلاق میشود ( آمارنامه...، 1363ش، 19). این تقسیمبندی از 1328ش به بعد تغییر نکرده است ( فرهنگ جغرافیایی...، 2/ 10). این دهستان از شمال به دهستان کرگانرود جنوبی، از مغرب به شهرستان خلخال، از جنوب به بخش تالش دولاب و از مشرق به دریای خزر محدود میشود ( فرهنگ آبادیها...، شهرستان، 9). اسالم بر سر راه بندر انزلی به آستارا قرار گرفته است و به وسیلۀ جادهای که در گذشته نیز مسیر عمومی کاروانها بوده، به خلخال مربوط میشود ( فرهنگ جغرافیایی، همانجا). حوضۀ رودخانههای ناورود، دیناچال و خالهسرا در این ناحیه قرار دارد و هر 3 رود به دریای خزر میریزند ( آمارنامه...، 1370ش، 22؛ رابینو، 103).
تاریخ
نام اسالم نخستینبار در اوایل استقرار دولت قاجار مطرح شد. در آن هنگام فتحعلی شاه برای تضعیف خاندان میرمصطفیٰ خان ــ که قلمرو وی میان دشت مغان و کرگانرود گسترده بود ــ تمامی منطقۀ تالش ایران را میان خانوادههای سرشناس آنجا تقسیم کرد (فریزر، 145). بدینسان، منطقۀ تالش به 5 بلوک به نامهای کرگانرود، اسالم، تالش دولاب، شاندرمن و ماسال تقسیم شد و خمسۀ تالش نام گرفت (عبدلی، 22). در همان زمان به دستور فتحعلی شاه، بالاخان حاکم کرگانرود که به عنوان فرمانده کل تالش معرف شده بود، به میر حسن خان، یکی از پسران مصطفیٰ خان در نمین حمله برد. در این حمله محمدخان اسالمی، وی را همراهی میکرد. در نتیجۀ این تهاجم اموال میرحسن خان به یغما رفت و وی تسلیم شد و سپس با یکی از دختران شاه ازدواج کرد. خانهای اسالم و کرگانرود از بیم آنکه میرحسن خان توسط عباس میرزا ولیعهد که در آن زمان حاکم آذربایجان بود، موجبات سقوط آنان را فراهم کند، نزد شاه رفتند و از وی خواستند که مناطق تحت نفوذشان را از آذربایجان جدا، و به گیلان منضم کند. شاه با این پیشنهاد موافقت کرد. از آن به بعد چون فرمانبرداری خانهای کرگانرود از حاکم گیلان ظاهری بود، آنان میکوشیدند تا بر خانهای دیگر آن ناحیه برتری داشته باشند و احیاناً آنجا را به خاک کرگانرود منضم کنند، از این رو با مردم آن نواحی خصوصاً اسالم بدرفتاری میکردند (رابینو، 91، حاشیه؛ حسامالسلطنه، 28). پس از محمدخان، مصطفیٰ خان و عاقبت ولی خان اشجعالدوله و سپس پسرعمومی او اللهیارخان قدرت را در اسالم به دست گرفتند (رابینو، 60). در آن هنگام دیگهسرا مرکز حکومت بود (کیهان، همانجا؛ رابینو، 102؛ خودزکو، 9). زبان: با وجود اینکه این ناحیه در دوران معینی، از توابع آذربایجان به شمار میرفته (رابینو، 91، حاشیه)، همچنان قومیت و فرهنگ خود را حفظ کرده است (نک : بازن، II/ 207-208). ساکنان آنجا به گویش تالشی و گاه به زبان ترکی سخن میگویند. درۀ ناورود به عنوان مسیر ارتباط اسالم و خلخال و عاملی برای نفوذ زبان ترکی در میان ساکنان دشت و نیز وسیلهای برای برقراری روابط تجاری و اجتماعی میان این دو مرکز بوده است (عبدلی، 26).
مذهب
به گزارش رابینو (ص 101-102) مردم اسالم در گذشته بیشتر سنی (شافعی) بودهاند، ولی خوانین آنجا خود را شیعه، و از بازماندگان استاجلوهایی میدانستند که در زمان شاه طهماسب و شاه عباس اول گیلان را به اطاعت خود درآوردند.
وضعیت اقتصادی و اجتماعی
دهستان اسالم با 65 آبادی دارای 450‘5 خانوار (838‘32 نفر) است که از میان آنها گیلانده، ناو رود و خالهسرا هریک دارای بیش از 400 خانوار است ( فرهنگ آبادیها، شهرستان، 24، 26). منابع درآمد مردم اسالم شامل کشاورزی، کارگری ساده و خرید و فروش است. کشاورزی اسالم بیشتر بر پایۀ کشت برنج (811‘3 هکتار)، گندم و جو دیم (211 هکتار) قرار دارد ( فرهنگ اقتصادی...، «2/ 100»). پیش از این، تولید ابریشم و تهیۀ عسل و در کنار آنها شالبافی و جاجیمبافی از مشاغل مردم این منطقه به شمار میرفته است (کیهان، 2/ 280؛ حسامالسلطنه، 30؛ رابینو، 103). وجود جنگلهای انبوه در این ناحیه و احداث کارخانۀ چوببری وابسته به مجتمع صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا)، انگیزۀ جذب نیروی کار شده است. فرآوردههای آن به شکل تراورس، الوار و تخته وارد بازار میشود. از سرشاخههای افتادۀ درختان جنگلی نیز هیزم و زغال تهیه میکنند (جغرافیا...، 2/ 1038). درگذشته بازرگانان ارمنی و دیگران برای فروش کالاهای خود و نیز خرید کالاهای محلی، پس از نخستین ماه بهار به آلالان که مرکز تجاری این ناحیه و در کنار رودی به همین نام قرار داشت، رفت و آمد میکردند و تا اواسط پاییز در آنجا میماندند (رابینو، همانجا؛ حسامالسلطنه، 30، 31). هماکنون شماری از مردم اسالم به صید ماهی نیز میپردازند، چنانکه 216 نفر از 10 آبادی ناحیه به این کار اشتغال دارند ( فرهنگ آبادیها...، ماهیگیری، 8). در گذشته، صیدگاه نسبتاً بزرگی در ناحیۀ سیاهچال واقع در شمال ناو رود وجود داشته، و امتیاز صید نیز با لیانوزوف روسی بوده است (رابینو، 102). یکی از بناهای کهن اسالم، اسپیه مزگت (مسجد سفید) واقع در کیش خالۀ دیناچال است که به سبب فرسایش و ویرانی، از سازنده و زمان برپایی آن اطلاعی در دست نیست، کتیبهای به خط کوفی ساده بر دیوار شمالی یکی از دهلیزهای مسجد که آیهای از قرآن مجید روی آن حک شده، گواه بر قدمت مسجد است. گچبریهای درون مسجد نیز تا حد زیادی از میان رفته است (ستوده، 1(1)/ 70-71). تربت پیر هرات در گیلانده از دیگر بناهای برجا مانده از گذشته است (همو، 1(1)/ 73).
مآخذ
آمارنامۀ استان گیلان (1363ش)، سزمان برنامه و بودجۀ استان گیلان، تهران، 1364ش؛ آمارنامۀ استان گیلان (1370ش)، مرکز آمار ایران، تهران، 1371ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، تهران، 1367ش؛ جغرافیای کامل ایران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1366ش؛ حسامالسلطنه، ابوالنصر، سفرنامۀ طالش، تهران، 1346ش؛ خودزکو، الکساندر، سرزمین گیلان، ترجمۀ سیروس سهامی، تهران، 1354ش؛ رابینو، ه . ل.، فرمانروایان گیلان، ترجمۀ م. پ. جکتاجی و رضا مدنی، رشت، 1364ش؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، 1349ش؛ عبدلی، علی، نظری به جامعۀ عشایری تالش، تهران، 1371ش؛ فرهنگ آبادیهای کشور (1365ش)، شهرستان تالش، مرکز آمار ایران، تهران، 1368ش؛ فرهنگ آبادیهای کشور (ماهیگیری)، سرشماری عمومی کشاورزی (1367ش)، مرکز آمار ایران، تهران، 1370ش؛ فرهنگ اقتصادی دهات و مزارع، استان گیلان (1)، جهاد سازندگی، تهران، 1363ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، استان یکم، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، 1328ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ نیز:
Bazin, Marcel, Le Tâlech, Paris, 1980; Fraser, J. B., Travels and Adventures in the Persian Provinces..., London, 1826; Rabino, H. L., Les provinces caspiennes de la Perse, le Guîlān, Paris, 1917. مژگان نظامی