آخرین بروز رسانی : دوشنبه
19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اِزْمیر، استان و شهر مرکز آن، از
بنادر مهم غرب ترکیه، در کنار خلیجی به همین نام از دریای
اژه.
موقعیت جغرافیایی
و چهرۀ طبیعی
استان ازمیر میان
°۳۷ و ´۴۵ تا °۳۹ و ´۱۵ عرض شمالی
و °۲۶ و ´۱۵ تا °۲۸ و ´۲۰ طول
شرقی واقع شده، و از شمال به استان بالیکسیر، از جنوب به آیدین،
از مشرق به مانیسا و از غرب به دریای اژه محدود است
(«آمار[۱]...»، نقشۀ ترکیه؛ YA, VI/ 4242). مساحت این استان
۹۷۳‘۱۱ کم ۲ (۵/ ۱٪ کل
مساحت ترکیه)، و از نظر وسعت بیست و سومین استان این کشور
است.
استان ازمیر را کوهها و درههایی
که بستر رودخانهها بوده، و در راستای شرقی ـ غربی گسترده شدهاند،
فرا گرفته است. ۶۰٪ از مساحت استان را کوهستانها،
۲۲٪ آن را جلگهها و ۱۸٪ آن را دشت و فلات در
بر گرفته است (همانجا، نمودار شم۱). مهمترین کوههای آن اینهاست:
مادرا که ارتفاع بلندترین نقطۀ آن ــ تپۀ مایا ــ ۳۴۴‘۱ متر است؛ یونت با
ارتفاع ۰۷۵‘۱ متر؛ یامانلار یا کوهستان قرهداغ
که طول این رشته ۴۰ و عرضش ۱۵ کم و بلندترین
نقطۀ آن ۵۱۳‘۱ متر است؛ بوزداغلار در امتداد شرق به
غرب که دامنۀ جنوبی آن به گدیز و دامنۀ شمالیش
به حوضۀ مِندرس مشرف بوده، و با ارتفاع ۱۵۹‘۲ متر بلندترین
نقطۀ استان است. بلندیهای کمارتفاعی نیز مانند: آق
داغ، ولی داغ، قوجه داغ و غیره در شبه جزیرۀ قره
بوزون به چشم میخورد که ارتفاع آنها از ۲۱۸ تا
۶۴۳ متر متغیر است (همان، VI/
4242-4243). همچنین
از جلگههای آن زیتونلوک، بوزداغ و کوزاک را میتوان نام برد
(همانجا).
رودخانههای استان ازمیر اینهاست:
کوچوک مندرس با حوضۀ آبگیر ۹۰۷‘۶ کم ۲ و طول
۱۲۴ کم که از بوزداغ سرچشمه میگیرد؛ گدیز ایرماق
به طول ۴۰۰ کم با حوضۀ آبگیر ۱۸ هزار
کم ۲ از کوه مراد در آناتولی غربی سرچشمه میگیرد
و در جنوب شهرستان فوچه به دریا میریزد؛ با کرچای به طول
۱۲۸ کم که در خلیج چاندارلی به دریا میریزد
(همانجا).
استان ازمیر در شرایط اقلیمی
مدیترانهای قرار دارد و به همین سبب تابستانهای آن گرم و
خشک و زمستانهایش ملایم و پرباران است. متوسط دمای سالانه در
شهر ازمیر ۶/ ۱۷ درجۀ سانتیگراد
و میزان باران سالانۀ آن ۲/ ۷۰۰ میلیمتر است
(«دائرةالمعارف جدید[۲]...»، IV/ 1575؛ YA,
VI/ 4249). 6/
97٪ از وسعت خاک ازمیر برای کشاورزی مناسب است. پوشش گیاهی
استان ازمیر شامل درختان سوزنی برگ با ریشۀ بلند و مقاوم
در برابر خشکی هواست و ۴۸٪ اراضی آن را جنگل
پوشانده است. از کانیها نیز معادن جیوه، پرلیت، آنتی
موان، لینییت و آهن در آنجا یافت میشود. ازمیر
بر روی گسل قرار دارد. از اینرو در طول تاریخ، زمینلرزههای
بسیاری در آنجا رخ داده است (همان، VI/ ۴۲۴۵-۶).
جمعیت
استان ازمیر یکی از
مراکز مهم جمعیتی ترکیه است. جمعیت آن برابر سرشماری
عمومی ۱۹۹۰م،
۷۷۰‘۶۹۴‘۲ نفر بوده است که
۸۱۶‘۱۳۴‘۲ نفر آنان در شهرها و
۹۵۴‘۵۵۹ نفر در روستاها سکنى داشتهاند. شهر
ازمیر برابر همین سرشماری،
۴۱۴‘۷۵۷‘۱ نفر جمعیت داشت که از
این نظر نیز سومین شهر ترکیه بود («آمار»، 6-7). در مقایسه
با سرشماری عمومی ۱۹۸۵م، جمعیت ازمیر
حدود ۳۳٪ افزایش داشته است. جمعیت شهر در فراز و نشیبهای
تاریخ دستخوش نوسانهایی بوده است. در جریان جنگ جهانی
اول و نیز پس از آن و در دورۀ جنگهای داخلی، در ترکیب جمعیت ازمیر تغییرات
مهمی به وقوع پیوست. پس از تصرف ازمیر از سوی یونانیان،
مسلمانان شهر را ترک گفتند و به نواحی داخلی آناتولی مهاجرت
کردند (YA, VI/ ۴۲۵۳).
نامگذاری
کهنترین نام این شهر
زمورنا بوده که واژهای است از زبان اقوام لووی. اینان مردمانی
بودند که در هزارۀ دوم قم و پیش از دورۀ هلنی در این ناحیه
میزیستند. یونانیان نام شهر را سمیرنا مینوشتند
و زمورنا میخواندند. رومیها آن را سمیرنه تلفظ میکردند.
این واژه را بیزانسیها به زمیرنی و سپس یونانیان
با آوردن حرف تأنیث «i» به ایزمیرنی تبدیل کردند
که به تدریج در زبان ترکی ایزمیر (ازمیر) خوانده شد
(اومار، I/ 23). مآخذ کهن اروپایی همه نام این شهر را سمیرنا
آوردهاند (هرودت، 6؛ پلوتارک، IV/ 227, V/ 181؛ استرابن، V/ 237؛
نیز نک : پاولی، LIV/ 727). همچنین به صورتهای، سمیرنه، سمیرنی،
سمیرا، زمیرا، اِسمیرا و... (IA, V(2)/
1239, 1243؛
«دائرةالمعارف ترک[۳]»، XX/ 467)، لومیرا، لامیرس و سارهینیا
(YA, VI/ 4299) نیز آمده است. ابن بطوطه آن را یزمیر نوشته
است (۱/ ۳۳۷). بنای اولیۀ شهر
را به آمازونها نسبت میدهند (پاولی، همانجا) که در جنگ مغلوب ارکتیدها
ــ ساکنان این منطقه ــ شدند و ملکۀ آنها که سمیرنا نام داشت با
فرمانروای ارکتید ازدواج کرد و این شهر به نام او نامیده
شد (YA, VI/ 4257). به گزارش تاسیتوس، ازمیر در روزگار تیبریوس
به دست تانتالوس، یاتسئوس، یا آمازون تأسیس شده است. همچنین
آن را نام یکی از محلات قدیمی اِفِس (افسوس) میدانند
(IA، پاولی، همانجاها). افسها با بیرون راندن لِلِژها ــ
از ساکنان نخستین آنجا ــ این شهر را بنا نهادند (تکسیه،
۲/ ۱۵۶؛ آکورگال، 55-56). استرابن (V/
237, 421) نیز
آمازونها را بانیان اولیۀ این شهر و شهرهای دیگر
منطقه دانسته، و گوید که هُمر در آنجا زاده شده است.
تاریخ
ازمیر و نواحی اطراف آن یکی
از کهنترین نواحی مسکونی شبه جزیرۀ آناتولی
است. کاوشهای باستانشناختی نشان میدهد که این ناحیه
در دوران پیش از تاریخ نیز مسکون بوده است. اگرچه برخی یافتهها
مانند تبر سنگی به دورۀ دیرینه سنگی مربوط میشود، ولی عموماً
قدمت منطقه به هزارۀ ۳قم میرسد. آثار این دوره در روستای ایلدیری
یا اریترای واقع در شبه جزیرۀ قره بورون یافت
شده است (بایبورتلو اوغلو، 1؛ YA, V/ 4257-4258). در هزارۀ
۳قم یونیاییها در ازمیر سکنى داشتند و
مهاجرنشینهای کلوفون در توسعۀ شهر کوشیدند (پاولی، V/ 244).
سپس حتیها بر منطقه حاکم شدند. آنان با حرکت به جانب غرب، نواحی کوچک
را نیز تحت نفوذ خود درآوردند. در همین زمان است که ازمیر در
درون قلمرو آسووا ــ که احتمالاً همان ناحیۀ یونیاست
ــ قرار داشت. در ۱۳۳۴قم مورسیلیس دوم
فرمانروای حتیان به ناحیۀ آرزاوا که در جنوب ازمیر قرار
داشته، و شهر افسوس پایتخت آن بوده است، لشکر کشید. ازمیر که از
جنوب به قلمرو دولت آرزاوا و از شمال به سرزمین آسووا مربوط میشد، با
حتیان مناسبات نزدیک برقرار کرد. مسلم است که در هزارۀ
۲قم لوویها و حتیان در این ناحیه میزیستند.
منابع کهن از وجود ۲۲ دولت شهر، از جمله آسووا، آهیاوا و آرزاوا
نام میبرند. این دولت شهرها بر اثر تجاوز اقوام دیگر به آناتولی،
از میان رفتند. از آن پس به مدت ۵۰۰ سال، این منطقه
از نظر رشد تمدن و فرهنگ، دوران تاریکی را گذراند. از دیگر
ساکنان اولیۀ ازمیر ارکتیدها هستند که با توجه به روایات عامیانه،
احتمالاً تانتالوس رهبر آنها بوده است که در شخصیت حقیقی، یا
افسانهای وی اختلاف است.
بر اثر زمینلرزهای که در
سدۀ ۱۴قم اتفاق افتاد، ازمیر آسیب بسیاری
دید و گروهی از مردم آن مهاجرت کردند. در حدود
۱۲۰۰قم در ترکیب ساکنان ازمیر، دگرگونیهای
بزرگی روی داد. بخشی از مردمی که از تراکیه به
آناتولی آمده بودند، در کنارههای دریای اژه ساکن شدند.
در همین دوره گروههای بسیاری از آناتولی به یونان
و بالعکس مهاجرت کردند. آمازونها نیز در همین زمان ازمیر را ترک
کردند. در حدود ۱۱۳۰قم یونیاییهای
ساکن افسوس در امتداد ساحل حرکت کردند و محل کنونی ازمیر را برای
اقامت مناسب یافتند. پس از آن در ۱۱۰۲قم ائولیها
شهر را تصرف کردند و آنجا را ناولُخُن نامیدند. در ۷۲۷قم
یونیاییها بار دیگر ازمیر را تصرف کردند و
آنجا را همچنان سمیرنا خواندند و در توسعۀ شهر کوشیدند
(تکسیه، همانجا؛ IA, V(2)/ 1243; YA, VI/ 4258-4259). دوران فرمانروایی
یونیاییها با تسلط لیدیاییها بر
ازمیر سرآمد. گوگس، فرمانروای لیدی به تسخیر سمیرنا
اقدام کرد، ولی موفق نشد (تکسیه، همانجا). پس از آن در حدود
۶۰۰قم ازمیر که مسکن کلوفونها بود، به حاکمیت لیدیاییها
درآمد (هرودت، ۲۳؛ همو، 55؛ پاولی، همانجا؛ دورانت، ۲/
۱۷۲-۱۷۳؛ YA, VI/ 4260؛ IA، همانجا). لیدیاییها
شهر ازمیر را چنان ویران ساختند که ساکنان آنجا چندین صد سال
پراکنده شدند و در روستاها زیستند و خرابیها جبران نشد (همانجاها؛
آکورگال، 66-67).
جایگاه ازمیر کهن به طور دقیق
مشخص نیست. استرابن محل آن را در ۲۰ استادی شهر جدید
ازمیر میداند که احتمال داده میشود در غرب و در دامنۀ کوههای
میان این محل و بایراکلی بنا شده باشد (نک : پاولی،
LIV/ 747، به نقل از استرابن؛ IA، همانجا). ساختن شهر جدید
در دامنۀ کوه پاگوس را در افسانهها به اسکندر مقدونی نسبت میدهند و
گویند که بنای شهر در خواب به او الهام شد و وی پس از بیداری
بدان همت گماشت (تکسیه، ۲/ ۱۵۷؛ YA, VI/ 4427)؛
اما مسلم است که شهر جدید ازمیر نخست از سوی آنتیگونوس و
سپس لوسیماخوس بنا شد. پس از فروپاشی حکومت لیدیاییها،
سرزمین یونیا، و در این میان شهر ازمیر به
ادارۀ ایرانیها درآمد. ساکنان این مناطق نمایندگانی
نزد کورش فرستادند و اشهار اطاعت کردند (آکورگال، 67)، اما درخواست آنان پذیرفته
نشد و هارپاکوس (اربک) سردار ایرانی شهرهای یونیایی
از جمله ازمیر را تصرف کرد (YA, VI/ 4260).
در زمان داریوش اول ازمیر و
اطراف آن جزو ساتراپنشین یونیا ـ ائولی بود. ساکنان آنجا
با ایرانیها روابط نزدیک داشتند، چنانکه واحدهای یونیایی
و ائولیایی در لشکرکشی داریوش برضد سکاها در
۵۱۳قم شرکت جستند و او را یاری کردند و داریوش
نیز یکی از سرداران آنان را به نام هیستی آیوس
به عنوان مشاور برگزید و همراه خود به شوش آورد (همانجا). در مدتی که
ازمیر و اطراف آن در حاکمیت ایران بود، آریستاگوراس ــ
برادرزادۀ هیستی آیوس ــ با استفاده از نابسامانی اقتصادی،
بر ضد ایرانیها قیام کرد. اما در ۴۹۴قم توسط
ناوگان ایران که از ۶۰۰ کشتی تشکیل شده بود،
مغلوب شد. در ۴۰۷قم داریوش دوم فرزندش کورش را به
فرماندهی نیروهای ایرانی مستقر در آناتولی
گماشت. اگرچه کورش در جنگ با پیسیدیاییها در نزدیکی
شهر کوناکسا در عراق کشته شد، ولی بیشتر شهرهای آناتولی
غربی اطاعت او را پذیرفتند و در ۳۸۶قم بر طبق
معاهدۀ صلح، ازمیر و دیگر شهرهای آناتولی غربی
بار دیگر به حاکمیت ایران درآمد.
دوران تسلط ایران بر ازمیر
در ۳۳۴قم با تسخیر سارد به دست اسکندر سرآمد. اسکندر از
مردم ازمیر خواست مالیاتی را که به ایرانیان میپرداختند،
صرف بازسازی معبد آرتمیس کنند (همانجا). پس از اسکندر، ازمیر
صحنۀ برخورد جانشینان وی شد؛ سرانجام در سدۀ ۲قم به
ادارۀ دولت روم درآمد (همان، VI/ 4261). برخی مورخان دوران
۳۰۰ سالۀ ۵۷۵قم تا آغاز حاکمیت روم را دوران رکود و تاریک
فرهنگ ازمیر میدانند؛ اما آثار یافته شده از تپههای
باستانی در آداتپه و بقایای آکروپولیس ارزش آثار فرهنگی
آن دوره را نشان میدهند. مثلاً سکۀ نقرهای متعلق به سدۀ
۴قم حاکی از وجود ضرابخانه در ازمیر بوده است (آکورگال،
66-69).
در ۱۳۳قم پادشاهی
برگاما (پرگامون) نیز به دولت روم پیوست و به این ترتیب،
سراسر منطقۀ آناتولی غربی از جمله ازمیر تابع روم شد. با قدرت
گرفتن دولت پونتوس در آناتولی شمال شرقی و سیاست توسعۀ ارضی
مهرداد ششم، برخورد میان روم و پونتوس اجتنابناپذیر شد. دوران فرمانروایی
روم بر ازمیر دورۀ صلح و آرامش بود. امپراتوران روم توجه خاصی به ازمیر داشتند،
چنانکه آدریانوس به ازمیر آمد و از آنجا به افسوس رفت. مارکوس آورلیوس
پس از زمینلرزۀ ۱۷۸م، به تجدید بنای شهر همت گماشت. در سدۀ
۳م، گوتها از طریق شبه جزیرۀ کریمه
به آناتولی و از آنجا به دریای اژه آمدند، افسوس را ویران
کردند و معبد آرتمیس را آتش زدند (YA, VI/ 4260-4262).
در ۳۹۵م پس از تقسیم
امپراتوری روم، ازمیر در قلمرو روم شرقی قرار گرفت. پس از آنکه
رومیها دیانت مسیح را پذیرفتند، ازمیر یکی
از مراکز مهم مسیحیت و یکی از ۷ مرکز معتبر کلیسایی
شد (تاورنیه، ۸۹؛ تکسیه، ۲/ ۱۵۸؛
IA،
نیز YA، همانجاها؛ نیز نک : مکاشفۀ یوحنا،
۱۱:۱). در همین شهر بود که پُلیکارپ ــ از قدیسین
ــ در ۱۵۵م (میلر،
۱۵۷-۱۵۸)، یا به قولی در
۱۶۶م سوزانده شد. سپس در شهادتگاه او کلیسایی
برپا کردند. قبر وی هنوز بر فراز تلی در ازمیر باقی مانده
است (هاکس، ۶۳-۶۴).
در دوران فرمانروایی بیزانس،
شهر ازمیر اهمیت یافت و با کنستانتینوپولیس (قسطنطنیه
ـ استانبول) همطراز و به «خودگردان» معروف شد و لئون امپراتور روم آنجا را پایتخت
شهرهایی غیر از کنستانتینوپولیس قرار داد. در سدۀ
۶م و در دوران امپراتوری یوستینیانوس اول بازیلیکا
(نمازخانه)، به جای کلیسای کوچک بر فراز آرامگاه یوحنا
ساخته شد که یکی از معروفترین اماکن مقدس و از زیارتگاههای
مهم جهان مسیحیت است و همه ساله در ۲۶ سپتامبر مراسم
درگذشت یوحنا در آنجا برگذار میشود. در ۶۰۸م ایرانیان
و پس از آن عربها به ازمیر حمله بردند. مسلمانان در ۱۵ق/
۶۳۷م در دوران خلافت عمر سوریه، در ۲۷ق/
۶۴۸م جزیرۀ قبرس را گشودند و هنگامی که در دورۀ امویان
مقدمات فتح قسطنطنیه فراهم میشد، سعی کردند ازمیر و نواحی
اطراف آن را تصرف کنند. نخستین گام از فتح مسلمانان با تصرف ازمیر در
۴۵ق/ ۶۶۵م به فرماندهی عبدالرحمان برداشته
شد. در ۵۱ق/ ۶۷۱م مسلمانان به فرماندهی
محمدبن عبدالله بر سر راه خود به قسطنطنیه، زمستان را در این شهر
گذراندند (YA, VI/ 4262). در ۵۲ق/ ۶۷۲م
ناوگانی از جانب سپاه اسلام، ازمیر را بار دیگر تصرف کرد
(استروگورسکی، ۱۱۵). در ۹۸ق/
۷۱۶م حبیب بن مسلمۀ فهری شهر را محاصره کرد، ولی
این حملات و محاصرهها به فتح نهایی ازمیر منتهی
نشد و از همان سال تا فتح ملازگرد در ۴۶۳ق/
۱۰۷۱م ازمیر همچنان در حاکمیت بیزانس
باقی ماند (YA، همانجا). امپراتوران بیزانس برای
مقابله با مسلمانان، استحکامات شهر را مرمت کردند (تکسیه، ۲/
۱۶۰).
با فتح ملازگرد به دست الب ارسلان، شکست
رومانوس، امپراتور بیزانس (آقسرایی،
۱۶-۱۸) و تضعیف فرمانروایی بیزانس،
دورۀ جدیدی در تاریخ آناتولی آغاز میشود و آن
مهاجرت اقوام ترک به این منطقه است. سلیمان بن قتلمش از امیران
سلجوقی در ۴۶۹ق/ ۱۰۷۶م از قونیه
تا ازنیق و سپس ازمیر را تصرف کرد (مشکور، ۳۴۳؛ IA, V(2)/ 1243؛
YA،
همانجا). وی انطاکیه را نیز به تصرف درآورد (آقسرایی،
۱۹-۲۱). با درگذشت سلیمان در
۴۷۹ق/ ۱۰۸۶ (IA، همانجا)، چاکابیک یکی
از امیران ترک که در جنگهای صلیبی شرکت داشت (رانسیمان،
I/ 148-149)، ازمیر را تصرف، و ناوگان دریایی معتبری
تأسیس کرد؛ زیرا معتقد بود که تنها با تشکیل نیروی
دریایی میتوان روم را به زانو درآورد. وی در مدتی
اندک جزایر اورلا، فوچه، میدلّی، ساقز و رودس را تسخیر
کرد و ازمیر را پایتخت خود قرار داد، قلعۀ آنجا را محکم
کرد، خود را امپراتور خواند و از لباس و نشانهای امپراتوران استفاده کرد
(قفس اوغلو، 108-110). چاکابیک سرانجام به دست قلیچ ارسلان کشته شد.
پس از درگذشت چاکابیک، ازمیر در دست ترکها ماند و پایگاه آنان
بود، اما در طول جنگهای صلیبی و شکست سلجوقیان دوباره به
تصرف بیزانس درآمد و بیزانسیها ۱۰ هزار نفر از
ترکها را قتل عام کردند و ازمیر از ۴۹۱ تا
۷۱۷ق/ ۱۰۹۸ تا
۱۳۱۷م در حاکمیت بیزانس باقی ماند (YA, VI/ 4263).
تصرف ازمیر در
۶۰۱ق/ ۱۲۰۴م به دست صلیبیان
از سویی و تضعیف قدرت امپراتوری از سوی دیگر،
موجب آشفتگی و هرج و مرج در سواحل دریای اژه شد. ماجراجویان
خارجی از جمله ونیزیها و جنواییها این نواحی
را تصرف کردند و به میل خود فرمان راندند، حتى امپراتور بیزانس نیز
قادر به مبارزه با آنان نشد (IA, V(2)/ 1243-1244) و آنان امتیازهای
بسیاری در ازمیر به دست آوردند، چنانکه دارای محله، کلیسا،
گرمابه و حتى نانوایی مخصوصی بودند (هاید، 517). حاکمیت
آنان بر شهر ازمیر دیری نپایید، زیرا از آغاز
سدۀ ۸ق/ ۱۴م نفوذ ترکها بر آناتولی، به ویژه
غرب آن، به سرعت رو به گسترش بود. در این تاریخ شهر ازمیر به دو
بخش بندری که در دست جنواییها و بخش کوهستانی یعنی
قلعۀ ازمیر که در اختیار بیزانسیها بود، تقسیم
میشد (YA، همانجا).
در ۷۰۵ق/
۱۳۰۵م یعقوب بیک فرمانروای خاندان گرمیان،
آیدین اوغلو محمدبیک، یکی از امیران خود را
به تصرف ازمیر و بیرگی مأمور ساخت (اوزون چارشیلی،
41-42). وی که به مبارزالدین ملقب شده بود، بیرگی و سپس
بخش مسلماننشین ازمیر و در ۷۲۶ق/
۱۳۲۶م بخش دیگر آن را تصرف کرد و بر سواحل اژه تسلط
یافت. محمدبیک متصرفاتش را میان فرزندان خود قسمت کرد و ازمیر
را به عمربیک ــ دومین پسرش ــ وا گذاشت. محمدبیک و سپس عمربیک
ناوگان بزرگی در ازمیر تشکیل دادند و از آنجا جزایر ساقز،
بوزجا آوا، عربگیر، مورا و سواحل روم ایلی را مورد حمله قرار
دادند. پس از درگذشت محمدبیک، عمربیک با لقب بهاءالدین در رأس
امارت آیدین قرار گرفت (همو، 104-105) و مرکز امیرنشین را
از بیرگی به ازمیر منتقل ساخت.
قدرتمند شدن امیران آیدین،
لاتینها را که در دریای مدیترانه سیادت داشتند، به
اندیشه وا داشت. به همین سبب امپراتریس آنّا از پاپ کلمنس ششم
برای سرکوب امیر آیدین خواست و وعده داد که در صورت پیروزی،
کلیساهای ارتدکس و لاتین (کاتولیک) را متحد خواهد ساخت.
سرانجام، نیروهای پاپ با کمک ونیزیان، جنواییها،
شوالیههای رودس و ناوگان پادشاهی قبرس ــ که از ۲۰
کشتی مرکب بود ــ به سوی ازمیر حرکت کردند. عمربیک، به
رغم مقاومت اولیه، تاب نیاورد. به این ترتیب، شهر ازمیر
در شعبان ۷۴۵/ دسامبر ۱۳۴۴ به دست نیروهای
مسیحی افتاد و ناوگان آیدین به آتش کشیده شد. چون
بخش مسلماننشین ازمیر هنوز در تصرف امیر آیدین
بود. پاپ برای ادامه و تکمیل فتوحات خود و تسخیر کامل شهر از
پادشاهان مسیحی کمک خواست که مورد توجه قرار نگرفت. سرانجام، میان
امیر آیدین و ونیزیان و دیگر نیروها در
۷۴۸ق/ ۱۳۴۷م صلح برقرار شد و شوالیههای
رودس با به دست آوردن امتیازهایی، ازمیر را به امیر
آیدین واگذار کردند، اما پاپ این قرارداد را نپذیرفت و
بار دیگر جنگ درگرفت (۷۴۹ق) که عمربیک در این
جنگ کشته شد (همو، 107-109؛ تکسیه، ۲/ ۱۶۰؛ هاید،
602). ابن بطوطه نیز دربارۀ ناوگان امیر آیدین و چگونگی تسخیر قلعۀ ازمیر
مطالبی آورده است (۱/ ۳۳۷-۳۳۸).
به این ترتیب، ازمیر به دست مسیحیان افتاد و بر
قدرت و نفوذ مسیحیان افزوده شد و آنان آزادی بازرگانی به
دست آوردند و پایتخت را از ازمیر به ایاسلوق منتقل کردند (YA, VI/ 4264).
برخی از آخرین افراد خاندان آیدین همچون قره حسن و جنید
که در تواریخ عثمانی به ازمیر اوغللری معروف هستند، نیز
مدتی در ازمیر فرمان راندند (اوزون چارشیلی،
۱۱۱؛ برای امیران آیدین، نک : ه د،
۲/ ۲۶۵-۲۶۸).
از اواخر سدۀ ۸ق/
۱۴م عثمانیها در پهنۀ تاریخ آناتولی ظاهر میشوند
و به این ترتیب دورۀ جدیدی در تاریخ این منطقه آغاز میگردد.
اورخان که در مانیسا اقامت داشت. ازمیر را تصرف کرد (تکسیه،
۲/ ۱۶۱) و پس از آن شهرهای آناتولی غربی
یکی پس از دیگری به اختیار عثمانیها درآمد (اینالجیک،
121). ایلدرم بایزید پادشاه عثمانی بعد از آنکه در
۷۹۱ق/ ۱۳۸۹م به فرمانروایی
رسید (برای تفصیل، نک : هامر پورگشتال، ۲/
۲۵۷ به بعد)، در نظر داشت امیرنشینهای آناتولی
را از میان بردارد و قلمرو آنان را ضمیمۀ متصرفات خود
سازد. با این هدف در ۷۹۳ق بخش بالایی ازمیر
را نیز به تصرف آورد و ادارۀ آنجا را به سوباشی حسن از فرماندهان خود واگذار کرد (اوزون چارشیلی،
111-112).
امیر تیمور پس از پیروزی
بر بایزید در جنگ آنکارا، عزم تسخیر ازمیر کرد. بدین
منظور، امیرزاده پیرمحمد بهادر و امیر شیخ نورالدین
بهادر را فرمان داد تا به ازمیر حمله کنند. در همین روزگار شوالیههای
رودس در ازمیر نفوذ بسیاری داشتند. امیرزادهها آنان را
به پذیرش اسلام و در غیر این صورت به پرداخت جزیه فرا
خواندند، اما شوالیهها هر دو درخواست را رد کردند (نظامالدین،
۲۶۷؛ هامر پورگشتال، ۲/ ۸۱-۸۲؛
اوزون چارشیلی، ۱/ ۳۶۱). پس از آن، به فرمان
تیمور، قلعۀ ازمیر که مشرف به دریا و به ازمیر گبران معروف بود
(شرفالدین، ۸۶۲)، تسخیر شد. وی مردان و زنان
بسیاری را کشت (ابن عربشاه، ۱۹۵؛ هامر پورگشتال،
۲/ ۸۳) و پس از آن ادارۀ ازمیر را به جنید، یکی
از منسوبان خاندان آیدین واگذار کرد. مردم شهرهای اطراف ازمیر
از جمله فوچه با شنیدن خبر رفتار خشونتآمیز تیمور، شهرها را یکی
پس از دیگری تسلیم کردند (شرفالدین،
۸۶۸؛ هامر پورگشتال، ۲/ ۸۴). پس از درگذشت بایزید
و تیمور، فرزندان بایزید برای به دست آوردن قدرت به رقابت
پرداختند. در این میان محمد چلبی بر دیگر برادرانش پیروز
شد. وی ازمیر را از جنبد بازپس گرفت. در ۸۷۷ق/
۱۴۷۲م نیروهای مشترک ونیز ـ ناپل، ازمیر
را تصرف، و برای سر هر سرباز ترک ۳ دوکا جایزه تعیین
کردند (تکسیه، ۲/ ۱۶۲؛ اوزون چارشیلی،
۲/ ۱۱۹-۱۲۰). سلطان محمد دوم (فاتح) به
منظور جنگ با آق قویونلوها، در نظر داشت که با ونیزیها صلح کند،
اما به سبب درخواستهای سنگین ونیزیان نه تنها صلحی
انجام نگرفت، بلکه ناوگان ونیز شهر ازمیر را تهدید به تسخیر
کرد. سلطان محمد نیز با تعمیر قلعۀ ازمیر
قدرت دفاعی شهر را افزایش داد (YA, VI/ 4264).
در سدۀ
۱۱ق/ ۱۷م سراسر قلمرو عثمانی با ناآرامی و
شورشهایی مواجه بود که در تاریخ ترکیۀ عثمانی
به شورش جلالیها معروف است. چند تن از رهبران این قیامها، مانند
قلندر اوغلو، جانپولاد اوغلو و قره سعید، ازمیر و نواحی اطراف
آن را مورد تعرض قرار دادند و به مردم آزار رساندند (برای تفصیل بیشتر،
نک : هامر پورگشتال، ۸/ ۸۶-۸۸).
در ۱۱۸۴ق/
۱۷۷۰م روسها ناوگان عثمانی را در بندر چشمه ــ نزدیک
ازمیر ــ آتش زدند و به تهدید ازمیر پرداختند، اما به رغم همکاری
یونانیهای مقیم ازمیر با آنان، نتوانستند وارد خلیج
ازمیر بشوند. در طول سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م نیز شورشیان و راهزنان به
ازمیر حمله بردند، چنانکه سرکوب آنان مدتها دولت مرکزی را به خود
مشغول میداشت. ازمیر در دوران حاکمیت امپراتوری عثمانی
تا آغاز سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م، از نظر اداری ناحیۀ مهمی
شمرده نمیشد، چنانکه برخلاف روش معمول در نظام اداری عثمانی،
ادارۀ آنجا به قاضیان محلی سپرده میشد. در زمان سلیمان
قانونی (حک ۱۵۲۰-۱۵۶۶م)
به صورت «خاص» درآمد (شهر اشراف و ثروتمندان). سپس جزو ایالت کاپیتان
پاشا قرار گرفت که مرکز آن گلیبولی بود و ازمیر در این ایالت
مرکز «سنجاق» سغالا بود (YA, VI/ 4264-4265). به رغم این وضع، شهر
ازمیر در تمام دوران عثمانی از اهمیت بازرگانی ویژهای
برخوردار بوده است.
از آغاز سدۀ
۱۹م ازمیر به تدریج رو به توسعه نهاد. در همین تاریخ
غیر از ایالت قرامان و آناتولی، ولایات دیگر عثمانی
را خانها و به عبارت دیگر خاندانهای محلی اداره میکردند
که آنها را «محصل» و «متسلّم» مینامیدند. ازمیر نیز از این
نواحی بود که از سوی خاندان کاتب زاده اداره میشد. در دوران
سلطنت محمود دوم، با توجه به سیاست وی مبنی بر قطع نفوذ خانهای
محلی، خانوادۀ کاتبزاده، پس از مصادرۀ اموال، از میان برداشته شد. برخی از افراد این خاندان
نیز به اقامت در استانبول مجبور شدند. همچنین قیام ینیچریها
که در ظاهر برای خونخواهی آن خاندان انجام گرفته بود، سرکوب شد. هنگام
لشکرکشی ابراهیم پاشای مصری به قونیه، شخصی
به نام محمدآقا ازمیر را به نام محمدعلی پاشا والی مصر اشغال
کرد (همان، VI/ 4270).
در هنگام تنظیمات خیریه،
ازمیر از نخستین ایالتهایی بود که اصول تنظیمات
در آنجا به اجرا در آمد. اصول نظام جدید نیز در
۱۲۸۴ق/ ۱۸۶۷م در ۱۳
ایالت عثمانی از جمله ازمیر اجرا شد (شاو، ۲/
۱۵۹، ۱۶۴). در سدۀ
۱۹م ناآرامیهای بسیاری نیز در ازمیر
رخ داد که با اقدامات مدحت پاشا به این نوع تحرکات خاتمه داده شد.
در اوایل سدۀ
۲۰م، در جریان جنگ جهانی اول و پس از آن، شهر ازمیر
روزهای سختی را گذراند و در پی معاهدههای گوناگون دولتهای
پیروز جنگ، توسط آنان دست به دست میشد. با امضای معاهدۀ صلح
مودرُس [۱]در ۲۳ محرم ۱۳۳۷ق/
۳۰ اکتبر ۱۹۱۸م و تسلیم دولت عثمانی،
دولتهای فاتح درصدد تجزیۀ این کشور برآمدند (اوزآلپ، I/ 4). یونان
که در روزهای آخر جنگ جهانی اول وارد جنگ شده بود، پس از متارکه، با
طرح کردن وجود ارتباط تاریخی میان سواحل شرق و غرب دریای
اژه و با استفاده از ضعف دولت عثمانی، خواستار الحاق ازمیر و برخی
نواحی آناتولی غربی به یونان شد (شاو، ۲/
۵۵۷). برابر مادۀ ۷ عهدنامۀ مودرس، دولتهای پیروز حق داشتند برای تأمین امنیت
خود هر جا را که لازم باشد، اشغال کنند. استفاده از این امر و بنا به تصمیم
مورخ ۱۷ شعبان ۱۳۳۷ق/ ۱۲ مۀ
۱۹۱۹م کنفرانس پاریس، نیروهای یونانی
صبح روز ۱۵ مۀ ۱۹۱۹ به ازمیر حمله کردند و آنجا را به
اشغال خود در آوردند (همو، ۲/ ۵۷۳؛ اوزآلپ، همانجا). نیروهای
یونانی با کمک رزمناوهای متفقین و در میان استقبال یونانیان
مقیم ازمیر وارد شهر شدند. بر اثر فشار یونانیها، ترکهای
باقیمانده نیز ازمیر را ترک گفتند و به نواحی داخلی
مهاجرت کردند و به جای آنان مهاجران یونانی به ازمیر
آورده شدند، چندانکه جمعیت شهر از مرز ۴۰۰ هزار نفر گذشت
و ترکها در اقلیت قرار گرفتند (YA, VI/ 4292). پس از آن در ۲۴
ذیقعدۀ ۱۳۳۸ق/ ۱۰ اوت
۱۹۲۰م دولت عثمانی عهدنامۀ سِور را امضا
کرد و طبق مفاد این معاهده مقرر شد که منطقۀ ازمیر
مدت ۲۵ سال در تصرف دولت یونان بماند و پرچم ترکیه فقط بر
فراز قلعۀ ازمیر نصب شود. طبق همین قرارداد، پس از انقضای مدت،
ادارۀ ازمیر یا به یونان واگذار میشد، یا در
اختیار جامعۀ ملل قرار میگرفت. به این ترتیب، ازمیر و اطراف
آن یا خط میلنه، به تصرف دولت یونان درآمد (شاو، ۲/
۵۹۶)؛ اما در پی اشغال ازمیر، در تمام شهرهای
ترکیه تظاهراتی بر ضد یونان انجام گرفت. صدراعظم داماد فرید
پاشا نیز به سفیران دولتهای متفق اعتراض کرد. همچنین
سازمانهایی از جمله «قوای ملّیه» برای مبارزه با یونانیان
تشکیل شد. از سوی دیگر یونانیها اگرچه پس از تصرف
شهر، استاندار دولت عثمانی را که عزت بیک نام داشت. در مقام خود ابقا
کردند، ولی بخش مسیحینشین یعنی ناحیۀ
کُردُن را وسعت بخشیدند. کنستانتین پادشاه یونان نیز در
۱۲ ژوئن ۱۹۲۱ از ازمیر بازدید
کرد. سرانجام، با حملۀ گستردۀ نیروهای ترک که در تاریخ این کشور به تعرض بزرگ
معروف است، در ۳ محرم ۱۳۴۱ق/ ۲۶ اوت
۱۹۲۲م و ورود نیروها به این شهر در
۱۵ محرم همان سال، ازمیر پس از ۳ سال و ۴ ماه از
تصرف ارتش یونان خارج شد و بار دیگر به قلمرو دولت ترکیه پیوست
(همو، ۲/ ۶۰۵-۶۰۶؛ YA, VI/ 4292-4293; IA, V(2)/ 1249).
بازرگانی و اقتصاد
ازمیر با داشتن موقعیت
جغرافیایی ویژه، در طول تاریخ یکی از
مراکز مهم بازرگانی بوده، و از نظر راههای خشکی و دریایی
از معروفترین شهرهای شرق میانه و گذرگاه مهم کالا میان
اروپا و آسیا شمرده میشده است (تاورنیه، ۸۹). این
امکانات با فراز و نشیبهایی توأم بوده است. در سدههای
۱-۲ق/ ۷-۸م، با حملۀ مسلمانان فعالیت
بازرگانی شهر از رونق افتاد، اما با اوجگیری قدرت دولت بیزانس
در نیمۀ دوم سدۀ ۱۳م و با امتیازهایی که به بازرگانان ونیزی
و جنوایی داده شد، بار دیگر تجارت در ازمیر رونق گرفت (هاید،
602). پس از حملۀ تیمور و تصرف شهر، بازرگانی دوباره از رونق افتاد و بندر
کوچک چشمه در نزدیکیِ ازمیر جای این شهر را گرفت (YA, VI/ 4266).
به دنبال قدرت یافتن عثمانی،
از نیمۀ سدۀ ۱۶م ازمیر اهمیت سابق را بازیافت و به رغم
اکتشافات دریایی و کشف دماغۀ امیدنیک
همچنان به عنوان راه مهم ارتباطی میان مدیترانه و شرق محسوب میشد
(همانجا؛ نیز نک : IA, V(2)/ 1243-1246). تجارت ابریشم ایران
در رونق بازرگانی این شهر نقش مهمی داشت. اگرچه تا اواخر سدۀ
۱۶م حلب مرکز تجارت ابریشم بود (YA، همانجا)، اما جنگهای
طولانی ایران ـ عثمانی میان سالهای
۹۹۶-۱۰۳۷ق/
۱۵۸۸-۱۶۲۸م و ناامن بودن راهها
از یک طرف و فشارهای مالیاتی، دریافت عوارض و
راهداری توسط فرمانروایان ایالات بین راه ــ تا حلب ــ از
سوی دیگر، توجه بازرگانان جنوایی و فرانسوی و جز
آنان را به راه دیگری که از طریق ولگا ـ دن به اروپا منتهی
میشد، جلب کرد، ولی شورش قزاقها و تسلط بر حاجی طرخان
(آستاراخان) مانع از ادامۀ این امر شد (آق تپه، «بازارها[۲]...»، 106-107). در نتیجه
راهی که به ازمیر ختم میشد، بار دیگر اهمیت یافت.
در این تاریخ ازمیر از نظر بازرگانی چنان شد که بازرگانان
هلندی، ونیزی، انگلیسی و سوداگران فرانسوی
(نک : شاردن، ۱/ ۲۵) در آنجا فعالیت داشتند و برخی
از این دولتها از جمله انگلستان در این شهر کنسولگری دایر
کرده بودند (اینالجیک، 138). شمار بازرگانان خارجی چندان بود که
زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی
و فلامان رایجترین زبانها بود. از شرکتهای مهم بازرگانی
خارجی در ازمیر شرکت لوانت انگلیسی بود که با توسعۀ
روزافزونش بازرگانی دولتهای دیگر را به رقابت وا میداشت
(همانجا).
اگرچه سقوط دولت صفوی و اشغال غرب
ایران از سوی عثمانیها و روسها در سدۀ
۱۲ق/ ۱۸م موجب کاهش مبادلات بازرگانی شد، اما ازمیر
همچنان یک مرکز مهم بازرگانی باقی ماند و این موقعیت
را تاکنون نیز حفظ کرده است، چنانکه ۱۵٪ درآمد ناخالص ملی
در ازمیر از بخش بازرگانی تأمین میشود و از نظر بازرگانی،
به ویژه صادرات، پس از استانبول و آنکارا به شمار میآید. نمایشگاه
بینالمللی ازمیر که از ۱۹۲۳م آغاز به
کار کرده، و همه ساله از ۹ سپتامبر برپا داشته میشود، بر اهمیت
اقتصادی شهر افزوده است (YA, VI/ 4359).
بخش کشاورزی مهمترین فعالیت
اقتصادی در ازمیر است. از برکت آب و هوای مساعد، ازمیر
دارای محصولات کشاورزی متنوع و بسیار غنی است؛ چنانکه بخش
مهم گیاهان صنعتی ترکیه همچون توتون، پنبه و زیتون در این
منطقه به عمل میآید. باغداری و سبزیکاری نیز
در آنجا رونق دارد. همچنین ازمیر پس از استانبول و ناحیۀ قوجا
ایلی مهمترین و بزرگترین مرکز صنعتی ترکیه
است، چنانکه یک دهم از محصولات صنعتی در اینجا تولید میشود.
مهمترین فرآوردههای صنعتی ازمیر محصولات غذایی،
شیمیایی و نساجی است (همان، VI/
4408).
فرهنگ
ازمیر از مراکز مهم فرهنگی
ترکیه نیز به شمار میآید و آثار باستانی، قدمت
فرهنگی و سهم این شهر را در تمدن منطقه به خوبی نشان میدهد.
نیز به سبب قرار داشتن بر سر راههای ارتباطی و نزدیکی
به تمدنهای مدیترانۀ شرقی محل برخورد فرهنگهای گوناگون بوده است. در دوران فرمانروایی
روم، ازمیر همچنان موقعیت ممتاز فرهنگی خود را حفظ کرد. پس از
رواج مسیحیت، ازمیر از مراکز مهم این مذهی شد، ولی
در دورۀ بیزانس اهمیت فرهنگی خود را تا حدودی از دست داد
و بیزانسیها برخی از آثار کهن آنجا را ویران کردند و
مصالح ساختمانی آنها را در ساختمانهای دیگر به کار بردند. در
دوران اسلامی نیز اگرچه به مسائل فرهنگی توجه میشد، اما
ازمیر نتوانست مانند شهرهای استانبول و بورسه اهمیت کافی
به دست آورد. از نیمۀ دوم سدۀ ۱۹م پا به پای رونق بازرگانی از نظر فرهنگی
نیز توسعه یافت. در این دوره یونانیهای مقیم
ازمیر در توسعۀ فرهنگ یونانی کوشیدند و فرهنگ محلی را تحت تأثیر
قرار دادند، چنانکه نفوذ فرهنگ اروپایی با اجرای نمایشنامهها،
انتشار مطبوعات به زبانهای اروپایی کاملاً محسوس بود. روزنامۀ سمیرنین
نخستین روزنامه در امپراتوری عثمانی بود که به طور مرتب در این
شهر انتشار مییافت. به عبارت دیگر بیشتر کارهای
فرهنگی به دست اقلیتهای قومی مستقر در ازمیر اداره
میشد. پس از تشکیل جمهوری ترکیه، مراکز فرهنگی جدید
یکی بعد از دیگری تشکیل شد، ازمیر در حال
حاضر یکی از مراکز بزرگ دانشگاهی است و دانشگاه اژه که در
۱۹۵۶م دایر شده است، از دانشگاههای معتبر ترکیه
محسوب میشود (همان، VI/ 4409, 4458).
ازمیر از دیدگاه جهانگردان
ازمیر در طول تاریخ، گذرگاه
جهانگردان بسیاری بوده است. ابن بطوطه آنجا را «شهری بزرگ، ولی
مخروبه» وصف کرده (۱/ ۳۳۲-۳۳۸) که محل
خانقاه شیخ یعقوب از پیران طریقت احمدیه بوده است.
اولیا چلبی (IX/ 88) در سدۀ ۱۱ق/ ۱۷م
از این شهر با عنوان «شهر عظیم» و «تخت قدیم» نام برده، و بنای
آن را به ملکه «قدیفه» نسبت داده است. او میگوید که علی
بیک از امیران خاندان سغلا اوغلو این شهر را ضمیمۀ قلمرو
اسلام ساخت و تیمور آن را ویران کرد. وی همچنین ضمن وصف
قلعهها، عمارتها و زیارتگاهها و دیگر اماکن شهر، از شیخ
الاسلامها، مفتیها، نقیب الاشرافها، چاوشها، دژدارها و جز آنها که در
این شهر مقیم بودند، نام برده است و میافزاید که ۷
پادشاه در آنجا نماینده و کنسول داشتند (IV/ 89-90). تاورنیه نیز که
در همان سده از ازمیر دیدن کرده است، از مرکزیت بازرگانی
و مذهبی و آثار تاریخی مانند بقایای آمفی تئاتر
و نیز از حوادثی چون زمینلرزهها و بروز طاعون در آنجا نام
برده، و ترکیب جمعیت شهر را در آن دوره شامل ۶۰ هزار ترک،
۱۵ هزار یونانی، ۸ هزار ارمنی و ۶ تا
۷ هزار نفر یهودی دانسته، و از وجود آزادی مذهب در این
شهر نیز سخن گفته است (ص ۸۹-۹۳). کاتب چلبی،
جهانگرد ترک در سدۀ ۱۱ق از مساجد، بازار، قلعه و وجود ۴ نمایندگی
سیاسی در آنجا یاد کرده است (نک : YA,
VI/ 4298). شوالیه
دارویو که در ۱۶۵۴م در ازمیر بوده است، از زیباییهای
محلۀ فرانسویها، زمینلرزهها و نیز آبهای راکد که
موجب بروز بیماریهای عفونی میشوند، سخن گفته است.
تِوِنو [۱]سیاح دیگر اروپایی از رونق تجارت شهر که
در دست ارامنه بوده است، نام میبرد. کارری نیز از سیاحانی
است که در ۱۶۹۳م از این شهر بازدید کرده است
(همان، VI/ 4299). سیاح دیگر تکسیه است که در سدۀ
۱۹م از ازمیر دیدن کرده، و نوشتههای او از اهمیت
برخوردار است (همانجا).
آثار تاریخی
ازمیر از نظر آثار تاریخی
چندان غنی نیست، زیرا اکثر این آثار بر اثر زمینلرزه
و یا آتشسوزی ویران شده، یا درگذر زمان به دست اشخاص از
میان رفته، و از مواد برجای ماندۀ آنها در ساختن
جاهای دیگر استفاده شده است. مثلاً از سنگهای استادیوم،
تئاتر و سیرک، در ساختمان مراکز تجارتی و تیمچهها استفاده شده
است (IA, V(2)/ 1250). قدیمترین آثار در ناحیۀ بایراکلی
که همان محل ازمیر کهن است، در کشفیات هیأت باستانشناختی
به سرپرستی اکرم آکورگال به دست آمده است. این یافتهها آکروپولیس
ــ قلعۀ ازمیر ــ را قدیمترین اثر تاریخی ازمیر
نشان میدهند که بخشی از آن به دوران عتیق و بخشی دیگر
به سدۀ ۵قم مربوط است (آکورگال، 57, 62-63). در آکروپولیس یا
همان قدیفه قلعه که در تجدید بنای شهر ازمیر در زمان لوسیماخوس
ساخته شده است، آثار دوران هلنی و رومی دیده میشود. محیط
قلعه ۷۳۰‘۱ متر بوده، و حدود ۴۰ برج گرداگرد
آن قرار داشته که ۵ برج از آنها با ارتفاع تقریبی
۲۰-۲۵ متر بر جای مانده است (پاولی، LIV/ 752).
در وجه تسمیۀ آن به قدیفه قلعه چنین آمده است که نیمتنۀ سمیرنا
ملکۀ آمازونها که نشانۀ شهر ازمیر نیز بوده، بر بالای در ورودی آن قرار
داشته است و مردم آن را کیدافه ملکۀ سبا میدانستند. به همین
جهت قلعه را کیدافه و سپس قدیفه نامیدند (IA، همانجا). اثر تاریخی
دیگر که از دوران رومیها برجای مانده، آگورا (محل تجمع) است که
در دامنۀ قلعه در محلی که امروز نمازیاخ (نمازگاه) نامیده میشود،
قرار دارد. این محل جایگاه اجتماعات عمومی و محل تشکیل
دادگاهها و برگذاری انتخابات بوده است (پاولی، LIV/
757؛ IA،
همانجا). حمام دیانا یا آرتمیس، الٰهۀ شکار
و برکت که در آنجا استحمام میکرده است و نیز معبد آفرودیت و
معبد زئوس در محل دییرمان دره (درۀ آسیاب)
از جمله آثار دیگر ازمیر هستند (برای تفصیلات دربارۀ اماکن
مقدس، نک : پاولی، -LIV/ 751-756).
از آثار تاریخی اسلامی
ازمیر نیز مسجدها، بازارها و مدرسههای متعدد پابرجاست. این
مساجد برخلاف مساجد استانبول و بورسه از سوی پادشاهان و دولتمردان ساخته
نشده، بلکه اشخاص نیکوکار آنها را بنا نهادهاند؛ بنابراین عظمت مساجد
دو شهر اخیر و حتى ادرنه را ندارند. در ازمیر ۶۸ مسجد
بزرگ و کوچک وجود دارد (آق تپه، «مساجد[۲]...»، 91) که از مهمترین
آنهاست: مسجد حصار یا مسجد یعقوب بیک که معروفترین مسجد
ازمیر است و احتمال میرود که در محل یک کلیسا بنا شده
باشد. اگرچه آن را به یعقوب بیک نسبت میدهند، اما تاکنون هویت
تاریخی این شخص به طور دقیق معلوم نشده است. تاریخ
بنای مسجد نیز روشن نیست، زیرا بنای آن را به اوایل
سدۀ ۸ق/ ۱۴م، نیز ۱۰۰۰ق/
۱۵۹۱م و ۱۰۰۶ق/
۱۵۹۷م نسبت دادهاند. در زمینلرزۀ سال
۱۲۸۵ق/ ۱۸۶۸م و نیز در
حوادث دیگر، مسجد به شدت آسیب دیده، ولی بارها تعمیر
شده است (برای تفصیل، نک : آق تپه، «مسجد حصار[۳]...»، 85-95).
دیگر مساجد ازمیر اینهاست: حاج حسین، علی آقا،
خاتونیه، شادروان، عبدالله افندی و چوراق قاپی (نک : همو،
«مساجد»، 99-117).
ازمیر به عنوان یک مرکز
بازرگانی مهم دارای بازارها و تیمچههای بسیاری
است که هریک از آنها محل داد و ستد کالای خاصی بوده است. کاتب
چلبی در کتاب جهاننما از ۶۰ کاروانسرا (نک : آق تپه، «بازارها»،
108؛ نیز نک : اولیا چلبی، IX/ 96) یاد کرده است، آق تپه
(همان، 105-154) از ۷۵ باب تیمچه و سرای نام برده است،
همچون: قزلار آغاسی، میرکلام اوغلو، قراعثمان اوغلو و... . در دوران
حاکمیت دولت عثمانی مدارس بسیاری نیز در این
شهر ساخته شد که از ۳۳ باب آنها یاد شده است. از آن جملهاند:
مدرسۀ عبدالفتاح، مدرسۀ سید احمدآقا، بلوکباشی، سلطان سلیم و... (برای
تفصیل، نک : همو، «مدرسهها[۴]...»، 97-118). از دیگر جاهای
دیدنی ازمیر برج ساعت این شهر است که در
۱۹۰۱م به مناسبت بیست و پنجمین سال سلطنت
عبدالحمید ثانی ساخته شده، و ساعت آن اهدایی ویلهلم
دوم قیصر آلمان است (YA, VI/ 4435).
مآخذ
آقسرایی، محمود، مسامرة
الاخبار و مسایرة الاخیار، به کوشش عثمان توران، آنکارا،
۱۹۴۳م؛ ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی
موحد، تهران، ۱۳۶۱ش؛ ابن عربشاه، احمد، زندگی شگفتآور،
تیمور، ترجمۀ محمدعلی نجاتی، تهران، ۱۳۵۶ش؛ اوزون
چارشیلی، اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ترجمۀ ایرج
نوبخت، تهران، ۱۳۶۹ش؛ تاورنیه، ژان باتیست،
سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، اصفهان، ۱۳۳۶ش؛ تکسیه،
شارل، کوچوک آسیا، ترجمۀ علی سعاد، استانبول، ۱۳۳۹ق؛ دورانت، ویل،
تاریخ تمدن، ترجمۀ امیرحسین آریانپور، تهران،
۱۳۶۵ش؛ شاردن، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد
عباسی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ شاو، استانفورد، تاریخ
امپراتوری عثمانی و ترکیۀ جدید، ترجمۀ محمد
رمضانزاده، مشهد، ۱۳۷۰ش؛ شرفالدین علی یزدی،
ظفرنامه، به کوشش اورنبایوف، تاشکند، ۱۹۷۲م؛ عهد جدید؛
مشکور، محمدجواد، اخبار سلاجقۀ روم، تهران، ۱۳۵۰ش؛ میلر، و. م.، تاریخ
کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ترجمۀ علی
نخستین و عباس آرینپور، لایپزیگ،
۱۹۳۱م؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه، تهران،
۱۳۶۳ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، بیروت،
۱۹۲۸م؛ هامر پورگشتال، یوزف، دولت عثمانیه
تاریخی، ترجمۀ محمد عطا، استانبول، ۱۳۲۹ق؛ هرودت، تاریخ،
ترجمۀ هادی هدایتی، تهران، ۱۳۳۸ش؛ نیز:
Aktepe, M., «İzmir hanları
ve çarṣıları hakkında ön bilgi», Tarih dergisi, Istanbul,
1971, no. 25; id, «İzmir’in hisar veya Yakub-bey câmi’i», ibid, 1973, no. 27; id, «Osmanlı
devri İzmir câmi ve mescidlari hakkında ön bilgi», Tarih enstitüsü
dergisi, Istanbul, 1974, nos. 4-5; Akurgal, E., «Arkaik ve klâsik çağlarda İzmir»,
Belleten, Ankara, 1946, vol. X, no. 37; Bayburtluoğlu, C., Erythrai,
Ankara, 1975; Census of Population 1990, State Institute of Statistics, Ankara,
1991; Evliya Çelebi, Seyahetname, Istanbul, 1935; Herodotus, The
History, tr. G. Rawlinson, New York, 1947; Heyd, W., Yakın-doğu
ticaret tarihi, tr. E. Z. Karal, Ankara, 1975; IA; İnalcık, H.,
The Ottoman Empire, tr., N. Itzkowitz & C. Imber, London, 1973; Kafesoğlu, İ.,
Sultan Melikṣah devrinde büyük Selçuklu imparatorluğu, Istanbul,
1953; Ostrogorsky, G., Bizans devleti tarihi, tr. F. Iṣıltan,
Ankara, 1981; Özalp, K., Millî mücadele, Ankara, 1972; Pauly; Plutarch,
Grosse Griechen und Römer, tr. K. Ziegler, Zürich/ Stuttgart, 1957;
Runciman, S., Haçlı seferleri tarihi, tr. F. Iṣıltan,
Ankara, 1986; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1969; Türk
ansiklopedisi, Ankara, 1972; Umar, B., Türkiye halkının ilkçağ tarihi,
Izmir, 1982; Uzunçarṣılı, İ. H., Anadolu beylikleri, Ankara, 1984; YA; Yeni Türk ansiklopedisi,
Istanbul, 1985.