responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 503

اریتره

نویسنده (ها) : عنایت الله رضا

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِریتْره‌، سرزمینی‌ تاریخی‌ در شمال‌ اتیوپی‌ (حبشه‌) و كشوری‌ اسلامی‌ در یكی‌ از مناطق‌ سوق‌الجیشی‌ جهان‌.

نام‌ اریتره‌ از واژۀ یونانی‌ اروثروس‌ [۱]پدید آمده‌ كه‌ به‌معنای‌ سرخ‌ است‌ (BSE3, XXX/ 236) چه‌بسا نام‌ دریای‌ سرخ‌ (بحر احمر) در ارتباط با همین‌ واژه‌ بوده‌ باشد، زیرا در روزگار باستان‌ آن‌ را دریای‌ اریتره‌ می‌نامیدند. سبب‌ این‌ نام‌گذاری‌ آن‌ بوده‌ است‌ كه‌ خزه‌های‌ فراوانی‌ در این‌ دریا وجود داشت‌ كه‌ رنگشان‌ از سطح‌ آب ارغوانی‌ می‌نمود؛ ازاین‌رو دریانوردان‌ یونانی‌ آن‌ را «اریتره‌» نامیدند (صبّی‌، 28). هرودت‌ (ص‌ 381) و استرابُن‌ (VII/ 348, 349) نیز به‌ دریای‌ اریتره‌ اشاره‌ كرده‌اند. در ۱۸۹۰م‌ ایتالیاییها نیز نام‌ اریتره‌ را كه‌ از «دریای‌ اریتره‌[۲]» گرفته‌ شده‌ بود، بر این‌ منطقه‌ نهادند، تا تملك‌ خود را كه‌ از ۱۸۶۹م‌ با خریدن‌ بندر عصب‌ در كرانۀ دریای‌ سرخ‌ آغاز كرده‌ بودند، بدین‌وسیله‌ تقویت كنند. پیش‌ از آن‌ حبشیان‌ این‌ سرزمین‌ را بحرمِدِر (كشور دریایی‌) یا مأرب‌ مَلاّش‌ (آن‌ سوی‌ رودخانۀ مأرب‌) می‌نامیدند (EI2).

اریتره‌ از شمال‌ و مغرب‌ با سودان‌، از مشرق‌ و شمال‌ با دریای‌ سرخ‌، از جنوب‌ با اتیوپی‌ و از جنوب‌ شرقی‌ با جیبوتی‌ هم‌مرز است‌ (كریملو، ۳). مساحت‌ اریتره‌ را با اختلاف‌ زیاد از ۴۰۰‘۱۱۷ تا ۱۲۵ هزار كمـ۲ نوشته‌اند (بریتانیكا؛ بروكهاوس‌؛ افریقا...، II/ 581؛ BSE3، همانجا؛ «دائرةالمعارف‌ ایتالیا[۳]»؛ صبی‌، 261؛ كتاب‌ سبز، ۷۸؛ لاروس‌ بزرگ‌؛ كریملو، همانجا). از مجمع‌ الجزایر داهلك‌ در دریای‌ سرخ‌ ۱۲۶ جزیره‌ به‌ اریتره‌ تعلق‌ دارد كه‌ عمده‌ترین‌ آنها داهلك بزرگ‌ به‌ وسعت‌ ۷۵۱ كمـ ۲ در فاصلۀ ۵۰ كیلومتری‌ از بندر مصوع‌ واقع‌ است‌. در این‌ جزایر آب‌ انبارهای‌ بزرگی‌ كنار صخره‌ها وجود داشته‌ كه‌ تاكنون‌ نیز برجای‌ مانده‌ است‌ (همانجا).

جمعیت‌ اریتره‌ به‌ سبب‌ فقدان‌ سرشماری‌، دقیقاً دانسته‌ نیست‌. در ۱۹۹۳م‌ آن را حدود ۵/ ۳ تا ۴ میلیون‌ نفر («اریتره‌»، ۲۳؛ الصحفیون‌...، ۱۱؛ كتاب‌ سبز، همانجا) تخمین‌ زده‌اند. ۷۸٪ از مردم‌ اریتره‌ در روستاها سكنى دارند (صبی‌، 264). اریتره‌ شامل‌ جلگه‌های‌ پست‌ ساحلی‌ ، نیمه‌ صحرایی‌ و اراضی‌ كوهستانی‌ است‌ كه‌ ارتفاعات‌ عمدۀ آن‌ حدود ۲ تا ۳ هزار متر بالاتر از سطح‌ دریاست‌ ( افریقا، II/ 582؛ كریملو، ۴). منطقۀ جنوب‌ خلیج‌ زولا حدود ۱۱۶ متر پایین‌تر از سطح‌ دریاست‌. اریتره‌ دارای‌ زمینهای‌ حاصل‌خیز و نیز چندین‌ رودخانۀ موسمی‌ از جمله‌ مأرب‌ و بركه‌ است كه‌ به‌ سبب‌ اندك‌ بودن‌ میزان‌ باران‌ دچار كم‌آبی‌ هستند (همو، ۴- ۵؛ عارف‌، ۳۳-۳۴).

آب‌ و هوای‌ اریتره‌ استوایی‌، صحرایی‌ و نیمه‌صحرایی‌ است‌. میزان‌ بارندگی‌ آن‌ كمتراز ۵۰ میلی‌متر در سال‌ است‌ كه‌ بیشتر در تابستانها می‌بارد ( افریقا، II/ 583). در مناطق‌ مركزی‌ و شرقی‌ باران‌ كمتر است‌ (صبی‌، 263). میزان‌ دما در كرانۀ دریای‌ سرخ‌ میان‌ °۱۸ و °۴۵ در تغییر است‌ و در صحرای‌ دانكالیا (داناكیل‌) حداكثر به‌ حدود °۴۸ سانتی‌گراد می‌رسد. از این‌رو اریتره‌ اغلب‌ دچار خشك‌سالی‌ است‌ (كریملو، ۴). در این‌سرزمین‌ درختان‌ صنوبر و زیتون‌ بیشتر می‌رویند ( الصحفیون‌، ۹، ۱۰). حیوانات‌ گوناگونی‌ چون‌ گاو وحشی‌، گورخر، كرگدن‌، فیل‌، شیر و پلنگ‌ در اریتره‌ می‌زیند ( افریقا، II/ 584). از معادن‌ اریتره‌ طلا، آهن‌، پتاسیم‌، نفت‌، نیكل‌، منگنز و نمك‌ را می‌توان‌ نام‌ برد ( الصحفیون‌، همانجا). در فاصلۀ سالهای‌ ۱۹۳۷-۱۹۴۰م‌ میزان‌ استخراج‌ طلا در اریتره‌ ۰۷۲‘۱كیلوگرم‌ بوده‌ است‌ (دناصوری‌، ۲۱۷). مردم‌ اریتره‌ اغلب‌ به‌ كشاورزی‌ و دامپروری‌ می‌پردازند.

شهرهای‌ اریتره‌ اینهاست‌: اسمره‌، كِرِن‌، مصوع‌ و عصب‌ كه‌ دو شهر اخیر بندری‌ هستند ( افریقا، II/ 590؛ كریملو، ۵). اسمره‌ پایتخت‌ اریتره‌ در ارتفاع‌ ۳۰۰ ،۲متری‌ از سطح‌ دریا واقع‌ شده‌ است‌ كه‌ جمعیت‌ آن‌ را با اختلاف‌ بسیار از ۲۷۵ هزار تا ۴۳۳ هزار نفر نوشته‌اند ( افریقا، I/ 282؛ صبی‌، 266؛ «فرهنگ‌[۴]...»، 83).

اریتره‌ از نظر تقسیمات كشوری‌ شامل‌ ۹ استان‌ است‌: ۱. حماسین‌، مركز آن‌ اسمره‌؛ ۲. دریای‌ سرخ‌، مركز آن‌ مصوع‌ با ۵۰ هزار تن‌ جمعیت‌؛ ۳. دانكالیا، مركز آن‌ عصب‌ با ۳۰ هزار تن‌ جمعیت‌؛ ۴. استان‌ ساحلی‌، مركز آن‌ نكفه‌؛ ۵. كرن‌ با مركزی‌ به‌ همین نام‌؛ ۶. آكله‌ گوآزی‌، مركز آن‌ عدی‌ ویگری‌؛ ۷. استان‌ دیگری‌ بازبه‌ همین‌ نام‌ با مركزی‌ به‌ نام‌ عدّی‌ كایه‌؛ ۸. بركه‌، مركز آن‌ آگوردات‌؛ ۹. الگاش‌ (القاش‌)، مركز آن‌ بارنتو (صبی‌، همانجا؛ كریملو، ۱۵۴). به‌ نظر می‌رسد پس‌ از استقلال‌ اریتره‌، در شمار و نام‌ استانها تغییری‌ روی‌ داده‌ باشد. طول‌ راههای‌ اریتره‌ بیش از ۱۵۰‘۳ كمـ است‌ و خط آهنی‌ به‌ طول‌ ۳۰۷ كمـ اسمره‌ را به‌ بندر مصوع‌ و چند شهر مهم‌ پیوند می‌دهد (همو، ۵).

اریتره‌ حدود ۴۰۰ كارخانه‌ دارد كه‌ برخی‌ از آنها چون‌ كارخانه‌های‌ بافندگی‌ تا ۶ هزار كارگر را به‌ كار گرفته‌اند. برخی‌ نیز كارگاههای‌ كوچكی‌ هستند كه‌ تا ۱۰ كارگر در آنها كار می‌كنند (صبی‌، 265). شمار كارگران‌ صنایع‌ اریتره‌ حدود ۱۰۰ هزار نفراست‌ (همانجا). صنایع‌ اریتره‌ شامل‌ تهیۀ كودشیمیایی‌، فرش‌بافی‌، كبریت‌، چوب‌، صابون‌، روغن‌، پلاستیك‌، نایلون‌، كاغذ، گونی‌بافی‌، مونتاژ اتوموبیل‌، یخچال‌، لوله‌، سیمان‌ و جز آنهاست‌ كه‌ بیشتر آنها در شهر اسمره‌ فعالیت‌ دارند (همانجا؛ حاج‌ ابراهیم‌، ۳۲۹). شهر اسمره‌ دارای‌ فرودگاه‌ بین‌المللی‌، دانشگاه‌، كارگاههای‌ تولید مواد غذایی‌، چرم‌، كفش‌، مصالح‌ ساختمانی‌، كشباف‌ و فلزكاری‌ است‌ ( افریقا، همانجا).

اریتره‌ تاریخی‌ كهن‌ دارد كه‌ با تاریخ‌ اكسوم‌ و حبشه‌ طی‌ قرون‌ و اعصار درآمیخته‌است‌. قدمت‌ تاریخی‌ اریتره‌ را تا هزارۀ دوم‌ ق‌م‌ دانسته‌اند. در حدود هزارۀ نخست‌ ق‌ م‌ مهاجرانی‌ از حضرموت‌ (جنوب یمن‌) به‌ سرزمین‌ اریتره‌ درآمدند و این‌ مهاجران‌ بعدها پادشاهی‌ اكسوم‌ را تأسیس‌ كردند. اریتره‌ و اكسوم‌ دارای‌ میراث‌ مشتركی‌ بودند كه‌ شامل‌ فرهنگ‌، زبان‌ و تمدن‌ بخش‌ بزرگی‌ از اریتره‌ به‌ویژه‌ در منطقۀ فلات‌ می‌شد (كلیر...، IX/ 291؛ صبی‌، 27؛ كریملو، ۷۹-۸۰؛ افریقا، I/ 226). در نیمۀ دوم‌ سدۀ ۳ و نیز سدۀ ۴م‌ دولت‌ اكسوم‌ نیرو گرفت و توسعه‌ یافت‌، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ اراضی‌ آن‌ از سراسر شمال‌ اتیوپی‌ (حبشه‌) تا دریاچۀ تانا و استان‌ امهارا ـ سائینت گسترده‌ بود. از این‌رو سرزمین‌ كنونی‌ اریتره‌ بخشی از سرزمین‌ اكسوم‌ باستانی‌ را شامل‌ می‌شد (همانجا). دولت‌ اكسوم‌ در منطقۀ شرق‌ افریقا و دریای‌ اریتره‌ موقفی‌ استوار یافت‌ (همانجا؛ علی‌، ۳/ ۴۵۱). رومیان‌ خواستار گسترش‌ روابط بازرگانی‌ با چین و هندوستان‌ بودند، ولی‌ دولت‌ ساسانی‌ مانع‌ بزرگی‌ به‌شمار می‌رفت‌، زیرا همۀ راههای‌ بازرگانی‌ از طریق‌ خشكی‌ را در اختیار و زیرنظر داشت‌. رومیان‌ ناگزیر به‌ راههای‌ دریایی‌ روی‌ آوردند. بدین‌ سبب‌ دریای‌ اریتره‌ در سیاست‌ اقتصادی‌ رومیان‌ اهمیت‌ بسیار پیدا كرد. رومیان‌ می‌كوشیدند تا از طریق‌ دریای‌ اریتره‌ خود را به‌ سواحل‌ جنوبی‌ عربستان‌ و از آنجا به‌ سرزمینهای‌ شرق‌ برسانند (اوسپنسكی‌، I/ 493,494).

پروكوپیوس‌ از اقدام‌ یوستی‌ نیانوس‌ در اتحاد با حبشیان‌ و حمیریان‌ به‌ منظور آسیب‌ رساندن‌ به‌ دولت‌ ایران‌ ساسانی‌ یاد كرده‌، دریای‌ اریتره‌ را وسیله‌ای‌ برای‌ اجرای‌ مقاصد امپراتور روم‌ شرقی‌ نامیده‌ است‌ (I/ 178,179). به‌ نوشتۀ او، یوستی‌نیانوس‌ به‌ هلستیوس‌ شاه‌ حبشه‌ و سمیفع‌ فرمانروای‌ حمیر كه‌ پروكوپیوس‌ او را ازیمیفوس‌ نامیده‌، پیشنهاد اتحاد كرد و مدعی‌ شد كه‌ هرگاه‌ بتوانند از هندوستان‌ ابریشم‌ بخرند و به‌ رومیان‌ بفروشند و با اینان‌ در پیكار با ایران‌ متحد شوند، از این‌ كار سود فراوان‌ خواهند برد و مانع‌ از آن‌ خواهند شد كه‌ پول‌رومیان‌ به‌جیب‌ دشمنانشان‌ یعنی‌ایرانیان‌ سرازیر شود (I/ 192, 193). پروكوپیوس دربارۀ تجارت ابریشم‌ می‌نویسد: چون‌ ایرانیان‌ به‌ هندوستان‌ نزدیك‌تر بودند، زودتر از دیگران خود را به‌بنادر هند می‌رسانیدند و مجالی‌ برای‌ دیگران‌ باقی‌ نمی‌گذاردند. در ضمن‌، لشكركشی‌ به‌ ایران‌ نیز در حیطۀ قدرت‌ حبشیان‌ و حمیریان‌ نبود (همانجا). چنانكه‌ معلوم‌ است‌، نقش‌ سواحل‌ اریتره‌ در جریان‌ مبارزات‌ اقتصادی‌ و بازرگانی‌ میان‌ دولتهای‌ ایران‌ و بیزانس‌ اهمیت‌ فراوان‌ یافت‌. حوضۀ دریای‌ اریتره‌ طی‌ سده‌های‌ ۴-۶م‌ از دیدگاه‌ اقتصادی‌ دارای‌ دو مركز بود: یكی در عربستان‌ جنوبی‌ حمیر و دیگری‌ در سواحل‌ حبشه‌ و اریتره‌ (اوسپنسكی‌، همانجاها؛ پیگولوسكایا، 162؛ افریقا، همانجا). پروكوپیوس‌ می‌نویسد كه‌ مقصد حمیریان‌ در سفر به‌ حبشه‌ شهر ادولیس‌ یا عدولیه‌ بود (I/ 182,183). پیش‌ بندر این‌ شهر در ساحل‌ غربی‌ دریای‌ اریتره‌ قرار داشت‌ و تابع‌ دولت‌ اكسوم‌ بود ( افریقا، I/ 222؛ رضا، ۳۶۱، حاشیۀ ۱۳۰).

فرمانروایان منطقه‌ای‌ كه‌ اریترۀ كنونی‌ بخشی‌ از آن‌ بود، از سوی‌ امپراتوران‌ حبشه‌ عنوان‌ «بحر نجاشی‌» داشتند كه‌ در زبان‌ محلی‌ نجاشی‌ را «ناگاشا» می‌نامیدند (كریملو، ۸۰). ابن‌ خلدون‌ می‌نویسد حبشیان‌ به‌ زبان‌ خود نجاشی‌ را انكاش‌ می‌گویند. عربها كاف‌ آن‌ را به‌ جیم‌ بدل كردند و یاء نسبت‌ به‌ آخر آن‌ افزودند (۶/ ۲۶۵؛ نیز نك‌ : افریقا، I/ 226). شاهان‌ اكسوم‌ جز عنوان‌ مزبور خود را ملوك‌ سبا، ریدان‌، حضرموت‌ و یمن‌ نیز می‌نامیدند (پیگولوسكایا، 262، حاشیۀ 5، نیز 263). چون‌ اغلب‌ بازرگانان‌ رومی‌ در جریان‌ سفر به‌ هند مورد نهب‌ و غارت‌ حمیریان‌ قرار می‌گرفتند، از این‌رو دولت‌ بیزانس‌ درصدد بهره‌گیری‌ از اختلاف‌ و دشمنی‌ میان‌ اكسوم‌ و حمیر برآمد تا بهتر بتواند در آبهای‌ هند نفوذ كند (همو، 270 ,266).

رومیان‌ در اجرای‌ سیاست‌ خویش‌ به‌ گسترش‌ آیین‌ مسیح‌ در اریتره‌، حبشه‌ و سواحل‌ شرقی‌ افریقا پرداختند. این‌ سیاست‌ از سدۀ ۶م‌ صورتی گسترده‌ یافت‌. پروكوپیوس‌ هنگام‌ سخن‌ گفتن‌ دربارۀ هلستیوس پادشاه‌ حبشه‌، او را مسیحی‌ متدین‌ خوانده‌ است‌ (I/ 188, 189). ظاهراً در حدود سال‌ ۵۲۲ یا ۵۲۵م‌ فرمانروای‌ اكسوم‌ به‌ منظور گسترش‌ آیین‌ مسیح‌ به‌ جنوب‌ عربستان‌ لشكر كشید و بر حمیریان‌ غلبه‌ یافت‌ (پیگولوسكایا، ۳۸۵، ۳۸۶؛ همو، 133؛ پروكوپیوس‌، همانجاها). در مأموریت‌ سیاسی‌ سفیر روم‌ (ظاهراً ح‌ ۵۳۱م‌) به‌ منظور جلب‌ حمایت‌ فرمانروای‌ اكسوم‌ در جنگ‌ برضد ایران‌، از اكسومیان‌ با عنوان‌ همكیشان‌ طلب‌ یاری‌ شده‌ بود. مأموریت‌ دیگر سفیر روم‌ ترغیب‌ حمیریان‌ و معدیان برای‌ حمله‌ به قلمرو ایران بود، اما توفیقی در این‌ كار حاصل‌ نیامد (پیگولوسیا، ۳۸۶- ۳۸۸).

در عهد خسرو انوشیروان‌ شخصی‌ به‌ نام‌ ابرام‌ (آوراموس‌) كه‌ در مآخذ عربی‌ او را ابرهه‌ نامیده‌اند و در شهر عدولیه‌ (آدولیس‌) كنار دریای‌ اریتره‌ به‌ امور بازرگانی‌ می‌پرداخت‌، عامل‌ نجاشی‌ اكسوم‌ در حمیر شد و مدتی‌ با استقلال‌ فرمان‌ راند (پیگولوسكایا، ۵۵۷؛ همو، 315؛ الصحفیون‌، ۱۵؛ پروكوپیوس‌، I/ 190-191؛ نیز نك‌ : ه‌ د، ابرهه‌). پروكوپیوس دربارۀ فرمانروایی‌ ابرهه‌ می‌نویسد كه‌ میان‌ سپاهیان‌ حبشی‌ بزهكارانی‌ بودند كه‌ از فرمانروای‌ پیشین‌ اكسوم‌ روی‌ برتافتند و او را در دژی‌ زندانی‌ كردند و ابرهه‌ را به‌ جای‌ وی‌ برگزیدند. نجاشی كه‌ از خودسری‌ ابرهه‌ نگران‌ شده‌ بود، سپاهی‌ را برای‌ سركوب او گسیل‌ داشت‌، ولی‌ اینان‌ از ابرهه‌ شكست‌ خوردند و اندكی‌ بعد نجاشی درگذشت‌. ابرهه‌ پس‌ از استقرار و تثبیت فرمانروایی‌ خود به‌ یوستی‌نیانوس‌ امپراتور بیزانس‌ وعدۀ حمله‌ به‌ قلمرو ایران‌ را داد، ولی‌ به‌ محض‌ گردآوری‌ سپاه‌ و حركت به‌ سوی‌ ایران متوجه‌ خطرها و پایان‌ ناگوار این‌ لشكركشی‌ شد و به‌ سرعت‌ بازگشت‌. بسیاری‌ از محققان‌ بر مبنای‌ بررسی كتیبه‌ای‌ كه‌ از ابرهه‌ بر صخره‌ای‌ نزدیك‌ چاه‌ مریغان‌ برجای‌مانده‌، تاریخ‌ این لشكركشی‌ را ۵۴۷ م‌ نوشته‌اند (پروكوپیوس‌، I/ 188-195؛ پیگولوسكایا، ۴۰۵-۴۰۶). در سورۀ مكی‌ فیل‌ به‌ لشكركشی‌ ابرهه‌ به‌ مكه‌ و ماجرای‌ «عام‌الفیل‌» اشاره‌ شده‌ است‌. برخی‌ منابع‌ تاریخ‌ این‌ لشكركشی‌ را با سال‌ تولد پیامبر(ص‌)، ۵۷۰ یا ۵۷۱م‌ مصادف‌ دانسته‌اند (نك‌ : همو، 330,315؛ ابن‌هشام‌، ۱/ ۱۶۷؛ علی‌، ۳/ ۵۰۷-۵۰۸؛ نیز نك‌ : ه‌ د، ابرهه‌)، ولی‌ این‌ تاریخ‌ با اختلاف‌ ذكر شده‌ است‌ (ذهبی‌، ۲۲- ۲۸).

در سدۀ ۸ م‌ دوران‌ انحطاط اكسوم‌ آغاز گردید و عدولیه‌ از سوی‌ مهاجران‌ جزیرةالعرب‌ دستخوش‌ نهب‌ و غارت‌ شد كه‌ سرانجام‌ در سدۀ ۱۱م‌ به‌ سقوط كامل‌ دولت‌ اكسوم‌ انجامید. در شمال‌ و اراضی‌ میانی‌ سرزمین‌ اتیوپی‌ دودمان‌ زاگوئه‌ قدرت‌ را در دست‌ گرفت‌ ( افریقا، I/ 226) و سلاطین‌ حبشه‌ بر اریتره‌ و مناطق‌ ساحلی‌ آن‌ مسلط شدند. مهاجرت‌ عربها از یمن‌ و دیگر نواحی‌ به‌ سرزمین‌ اریتره‌ و جزایر اطراف‌ آن‌ فزونی‌ گرفت‌. در ۸۴ق/ ۷۰۳م‌ امویان‌ و پس‌ از آنان‌ عباسیان‌ جزایر داهلك‌ را به‌ تصرف‌ آوردند و در دژهای‌ آن‌ موضع‌ گرفتند (سعیدان‌، ۹۵؛ صبی‌، 135). در سده‌های‌ ۸ و ۹ م‌ مهاجرت‌ مسلمانان‌ از یمن‌ و حبشه‌ به‌ اراضی اریتره‌ گسترده‌تر شد (بستانی). در نیمۀ نخست‌ سدۀ ۱۶م‌، مسلمانی شافعی‌ به‌ نام‌ احمد بن‌ ابراهیم‌ قاضی‌، مسلمانان‌ اریتره‌ را به‌ مبارزه‌ فرا خواند. مسلمانان‌ از ۹۳۵ تا ۹۴۲ق‌/ ۱۵۲۹ تا ۱۵۳۵م‌ بخشهایی‌ از نواحی‌ مركزی‌ و جنوبی‌ اریتره‌ را متصرف‌ شدند و تا سواحل دریای‌ سرخ‌ پیش‌ تاختند (كریملو، ۳۴، ۳۵؛ صبی‌، 151-149؛ جیزانی‌، ۲۵).

در ۱۵۲۷م‌/ ۹۳۳ق‌ پرتغالیان‌ با گذر از باب‌المندب‌ به‌ بندر مصوع‌ درآمدند و كوشیدند تا مذهب‌ كاتولیك‌ را در اراضی‌ زیر سلطۀ خویش‌ رواج‌ دهند (كریملو، ۸۱)، حال‌ آنكه‌ مسیحیان‌ اریتره‌ در حدود ۱۲ سده‌ به‌ آیین‌ ارتدكس‌ بودند. آغاز نفوذ مسیحیت‌ در این‌ سرزمین‌ را سدۀ ۴م‌ دانسته‌اند (عارف‌، ۴۳، ۴۴)، ولی‌ در سدۀ ۶م‌ كوششهایی به‌منظور گسترش‌ آیین‌ مزبور در حبشه‌، اكسوم‌ و نوبه‌ صورت گرفته‌ بود. یوحنای‌ افسی‌ در فصلهای‌ ششم‌ و هفتم‌ كتاب‌ تاریخ‌ خود از ماجرای‌ سفر یولیانوس‌ نیك‌بخت‌ به‌ سرزمین‌ نوبه‌ و پذیرش‌ آیین‌ مسیح‌ در آن‌ دیار یاد كرده‌ است‌ (پیگولوسكایا، ۶۵۰ -۶۵۴). پروكوپیوس‌ نیز به‌ وجود این‌ شخص‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ (I/ 193, 263). اگرچه‌ تلاشهایی‌ از سوی ملكه‌ تئودورا همسر یوستی‌نیانوس‌ امپراتور بیزانس‌ برای‌ گسترش‌ آیین‌ مسیحیت‌ یعقوبی‌ (مونوفیزیت‌) در نوبه‌ صورت‌ گرفت‌، با این‌ وصف‌ مسیحیان‌ اریتره‌ تابع‌ كلیسای‌ ارتدكس‌ اسكندریه‌ بودند (پیگولوسكایا، ۳۶۳-۳۶۴؛ كریملو، ۳۴).

پرتغالیان با تصرف مصوع‌ حدود ۳۰ سال‌ این‌ بندر را در تصرف‌ داشتند و در این‌ سالها میان‌ مسلمانان‌ اریتره‌ و پرتغالیان‌ كشمكش‌ جریان‌ داشت‌ (كریملو، ۸۱). از ۱۵۵۷م‌/ ۹۶۴ق‌ حاكمیت‌ دولت‌ عثمانی در این‌ منطقه‌ برقرار شد (كلیر؛ صبی‌، 153). در دوران‌ سلطان سلیمان‌ قانونی‌ (۹۲۶-۹۷۴ق‌/ ۱۵۲۰-۱۵۶۶م‌) اوزدمیر پاشا با سپاه‌ خود در طول‌ ساحل‌ دریای‌ سرخ‌ به‌ راه‌ افتاد. وی‌ تا شهر مصوع پیش رفت و به‌ فتوحاتی در حبشه‌ دست زد (اوزون‌ چارشیلی‌، II/ 396؛ IA, V(1)/ 4) و ناحیۀ دوارو (دبارو) و شهر بوندیه‌ را تصرف كرد و در ۱۵۶۰ یا ۱۵۶۲م‌ در همین‌ شهر درگذشت‌ (همانجا). پس‌ از او فرزندش‌ عثمان‌ پاشا حدود ۷ سال‌ مقام‌ بیگلربیگی‌ حبشه‌ را برعهده‌ داشت‌ كه‌ اریتره‌ بخشی‌ از آن‌ به‌شمار می‌رفت‌. وی در صفر ۹۷۵/ اوت‌ ۱۵۶۷ از مقام‌ خود معزول‌ شد و عبدالرحمان‌ شرف‌بیك‌ جانشین‌ وی‌ گردید (همانجا). با شكستی‌ كه‌ نیروهای‌ عثمانی‌ در ۱۵۷۱م‌/ ۹۷۹ق‌ در دریای‌ مدیترانه‌ از اروپاییان‌ یافتند، رفته‌ رفته‌ رو به‌ ضعف‌ نهادند و ادارۀ امور حبشه‌ تا سر حد امكان به‌ فرمانروایان‌ مصری‌ تابع‌ سلطان‌ عثمانی‌ واگذار شد (همانجا؛ صبی‌، 168).

در سالهای‌ ۱۸۷۵ و ۱۸۷۶م‌/ ۱۲۹۲ و ۱۲۹۳ق‌ درگیریهایی‌ میان‌ مصر و حبشه‌ به‌منظور تسلط بر اریتره‌ روی‌ داد كه‌ سرانجام‌ مصریان‌ شكست‌ یافتند (همو، 175-178). این‌ شكست‌ حاصل‌ قیام‌ مهدیون در سودان بود. از طرفی‌ رقابت‌ دو دولت‌ انگلیس‌ و فرانسه‌ موجب‌ پدیدآمدن‌ فرصتی‌ در دریای‌ سرخ‌ شد. این‌ فرصت‌ زمینه را برای‌ ورود ایتالیا در اریتره‌ فراهم‌ آورد («اریتره‌»، ۲۳). تلاش دولت‌ ایتالیا در دریای‌ سرخ‌ كه‌ از ۱۸۸۲م‌ آغاز شده‌ بود، نخست به‌ اشغال‌ بندر عصب‌ در همان‌ سال‌ و تصرف‌ بندر مصوع‌ در ۱۸۸۵م‌ منتهی‌ شد. در ۱۸۸۹م‌ آكله‌ گوآزی‌ و اسمره‌ به‌ تصرف‌ ارتش ایتالیا درآمد (صبی‌، 190-185؛ حسن‌، ۱۳۴؛ قوام‌، ۱). بدین‌سان‌ اریتره‌ از ۱۸۹۰م‌ رسماً به‌ عنوان‌ مستعمرۀ ایتالیا شناخته‌ شد (كریملو، ۸۷). دولت‌ ایتالیا قصد داشت‌ اتیوپی‌ را نیز به‌ چنگ‌ آورد، ولی‌ شكست ارتش‌ ایتالیا از منلیك‌ دوم‌ امپراتور اتیوپی‌ در پیكار ادوا در ۱۸۹۶م‌ موجب‌ شد كه‌ به‌ تصرف اریتره‌ و مناطق‌ شمالی بسنده كند (قوام‌، ۲). اریتره‌ از ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۱م‌ به‌صورت‌ مستعمرۀ ایتالیا باقی‌ بود ( الصحفیون‌، ۲۴).

در ۱۹۳۱م‌ شمار ایتالیاییها در اریتره‌ كمی‌ بیش‌ از ۴ هزار نفر بود، ولی‌ از ۱۹۳۵م‌ و آغاز حمله‌ به‌ كشور اتیوپی‌ شمار اینان‌ فزونی گرفت‌ و در فاصلۀ سالهای‌ ۱۹۳۵-۱۹۳۷م‌ به‌ ۳۰۰ هزار نفر نظامی‌ و غیرنظامی‌ رسید («اریتره‌»، همانجا) و از این‌ نیز فراتر رفت‌ (قوام‌، ۱۸). نیاز جنگی‌ موجب شد كه‌ ایتالیاییها در اریتره‌ به‌ توسعۀ بنادر و راهها دست زنند. میزان‌ آبدهی‌ مخازن‌ آب‌ اریتره‌ كه‌ از ۲۰۰ هزار لیتر تجاوز نمی‌كرد، به‌ ۲ میلیون‌ لیتر رسید (همو، ۲۵).

اریتره‌ حدود ۱۱ سال‌ از ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۲م‌ در اشغال ارتش‌ بریتانیا بود (صبی‌، 207). در پایان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ اریتره‌ وارد مرحلۀ تاریخی‌ جدیدی‌ شد. در ۱۹۴۷م‌ موضوع‌ اریتره‌ در سازمان‌ ملل‌ متحد مطرح‌ شد ( الصحفیون‌، ۲۵). در دسامبر ۱۹۵۰ قطع‌نامۀ ۵/ الف‌ -۳۹۰ مجمع‌ عمومی‌ سازمان‌ ملل‌ متحد به‌ تصویب‌ رسید كه‌ طبق‌ آن‌ اریتره‌ به‌صورت‌ دولتی‌ فدرال‌ با حقوق‌ داخلی‌ بالنسبه‌ مستقل‌ به‌ كشور اتیوپی‌ پیوست‌ و با آن‌ تشكیل‌ یك‌ فدراسیون‌ داد. این‌ قطع‌نامه‌ در سپتامبر ۱۹۵۲ توسط هایله‌سلاسی‌ اول‌ امپراتور وقت‌ اتیوپی‌ به‌ امضا رسید (وثائق‌...، ۴۹۲- ۴۹۶؛ عمران‌، ۶۷). با گذشت‌ زمان‌ استقلال‌ داخلی‌ اریتره‌ موردتجاوز و تعرض‌ مقامات دولتی‌ اتیوپی‌ قرار گرفت‌ و مفاد قطعنامه‌های‌ مجمع‌ عمومی‌ سازمان‌ ملل‌ متحد زیر پا نهاده‌ شد.

در ۱۹۶۰م‌ جبهۀ آزادی‌بخش‌ اریتره‌ به‌ رهبری‌ حامد ادریس‌ آواتی‌ تأسیس‌، و یك‌ سال‌ بعد عملیات‌ مسلحانه‌ از اِگوردات‌ در غرب‌ اریتره‌ آغاز شد (صبی‌، 249؛ نیز نك‌ : كریملو، ۱۰۰، ۱۰۱). با درگذشت‌ آواتی‌ در ۱۹۶۲م‌ و ضعف‌ رهبری‌، این‌ جبهه‌ دچار آشفتگی‌ شد (همو،۱۰۲). در ۱۹۷۴م‌ هایله‌ سلاسی‌ پس‌ از ۵۸ سال‌ پادشاهی‌، خلع‌، و حكومت‌ نظامیان‌ با شورایی‌ به‌ ریاست‌ ژنرال‌ امان‌ اندوم‌ تأسیس شد. در ۱۹۷۵م‌ دولت ناسیونالیست‌ و ماركسیست‌ اتیوپی‌ به‌رهبری‌ منگیستو هایله‌ماریام‌ امور كشور را در دست‌ گرفت‌ كه‌ قدرت‌ در دست‌ فرماندهان‌ نظامی‌ اتیوپی‌ بود (همو، ۱۲۴-۱۲۵). در نتیجه‌ اوضاع‌ اریتره‌ رو به‌ وخامت‌ نهاد. به‌همین‌ سبب‌ گروههای‌ متفرق‌ اریتره‌ راه‌ نزدیكی‌ و وحدت‌ را در پیش‌ گرفتند و تا ۱۹۷۷م‌ مناطقی‌ را از زیر سلطۀ نیروهای‌ اتیوپی‌ به‌ درآوردند (همو، ۱۲۷). در بهار ۱۹۸۸م‌ اوضاع‌ به‌ سود اریتره‌ تغییر یافت‌. جبهۀ آزادی‌بخش‌ مردم‌ اریتره‌ با پیروزی‌ در جنگ‌ عصب‌ مقدار قابل‌ ملاحظه‌ای‌ سلاح‌ از جمله‌ توپ‌ و زره‌پوش‌ به‌ غنیمت‌ گرفت‌ (همو، ۱۴۳؛ «اریتره‌»، همانجا). در مۀ ۱۹۹۱ منگیستو هایله‌ ماریام‌ از كرسی‌ قدرت‌ فرو افتاد و به‌ زیمبابوه‌ گریخت‌ (همانجا؛ كریملو، ۱۴۳-۱۴۴). از ۲۳ تا ۲۵ آوریل‌ ۱۹۹۳ با نظارت‌ ۳۵۰ نماینده‌ از طرف سازمان‌ ملل‌ متحد كه‌ از ۳۰ كشور جهان‌ برگزیده‌ شده‌ بودند و نیز با شركت‌ نمایندگان‌ سازمان‌ وحدت‌ افریقا و اتحادیۀ عرب‌، همه‌پرسی‌ (رفراندم‌) صورت‌ گرفت‌ كه‌ در نتیجه‌ ۸/ ۹۹٪ رأی‌دهندگان اریتره‌ به‌ استقلال‌ كشور خویش‌ و جدایی‌ از اتیوپی رأی‌ دادند. پس‌ از اعلام‌ نتیجۀ همه‌ پرسی‌ بی‌درنگ‌ دولتهای‌ ۲۸ كشور جهان‌، استقلال‌ اریتره‌ را به‌ رسمیت‌ شناختند. ناظران‌ سازمان ملل متحد و نیز سازمان كنفرانس اسلامی صحت نتیجۀ همه‌پرسی را مورد تأیید قرار دادند. دولت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ نیز دو روز پس‌ از اعلام‌ نتایج‌ همه‌ پرسی‌، در ۹ اردیبهشت‌ ۱۳۷۲ استقلال‌ اریتره‌ را به‌ رسمیت‌ شناخت‌ (همو، ۱۴۷- ۱۴۸).

بیش‌ از نیمی‌ از مردم‌ اریتره‌ مسلمان‌ و بقیه‌ مسیحی‌ و یا پیرو آیین پرستش ارواح‌ (آنیمیست‌) هستند (همو، ۹). پس‌ از ظهور اسلام‌ مهاجران‌ و مسافرانی‌ از حجاز و یمن‌ كه‌ به‌ بندرهای‌ عصب‌ و مصوع‌ رفت‌ و آمد داشتند، مردم‌ محلی‌ را با اسلام‌ آشنا كردند. در نزدیكی‌ بندر مصوع‌، كنار دریای‌ سرخ‌ محوطۀ كوچكی‌ است‌ كه‌ مردم‌ به‌ آن‌ «مقام‌» می‌گویند. اهالی‌ معتقدند كه‌ «مقام‌» نخستین‌ مكانی‌ است‌ كه‌ فرستادگان‌ پیامبر(ص‌) بدانجا گام‌ نهادند (همو، ۳۷). از سدۀ ۹ق‌ با مهاجرت علمای‌ اسلام‌ به‌ نقاط مختلف‌ حبشه‌، اسلام‌ در میان‌ مردم‌ اریتره‌ رواج یافت‌ (همو، ۴۲)، به‌گونه‌ای‌ كه‌ اكنون‌ اسلام‌ دین‌ اكثر مردم‌ و قبایل در مناطق‌ ساحلی‌ و غربی‌ كشور است‌ (سعیدان‌، ۹۶).

قبایل‌ مسلمان‌ اریتره‌ اینهاست‌: قبیلۀ اَدشیخ‌ در شهر كِرِن‌ كه‌ نام‌ خود را از شیخ‌الامین‌بن‌حامد گرفته‌اند، قبیلۀ بیت‌ اسجده‌ كه‌ از بزرگ‌ترین‌ قبایل‌ اریتره‌ است‌، قبیلۀ بجا (بیجا) كه‌ از گسترده‌ترین‌ قبایل در اریتره‌ است‌، قبیلۀ بنیعامر بجا كه‌ اصل‌ آنان‌ سامی‌ است‌. بیشتر افراد این قبیله‌ زندگی عشیره‌ای‌ دارند. الحباب‌ نیز مردمی بادیه‌نشین‌ هستند كه‌ اصلشان سامی‌ است‌. قبایل‌ مانسا، بیت جاك‌ و بیلن‌ [۱]كه‌ گروهی از اینان‌ مسیحی‌ و بیشتر مسلمانند. قبیلۀ ساهو كه‌ بیشترشان مسلمان و برخی مسیحی‌ هستند. اینان‌ بیشتر بادیه‌نشین و ساكن‌ مناطق‌ ساحلی‌ هستند. قبیلۀ دناكیل‌ (عفار) كه‌ بدوی‌ و مسلمانند و نیز قبیلۀ مسلمان‌ باریا ( الصحفیون‌، ۱۲؛ كریملو، ۴۳-۴۹).

در اریتره‌ زبانهای‌ تیگره‌ای‌ و عربی‌ رسمیت‌ دارند (همو، ۱۰۶)، ولی افراد قبایل‌ با گویشهای‌ متفاوتی‌ سخن‌ می‌گویند. مثلاً گویش‌ افراد قبیلۀ ساهو به‌ گویش‌ عفار و گویش‌ عفار به‌ گویش‌ كوشی‌ نزدیك‌ است‌. گویش‌ افراد قبیلۀ باریا به‌ گویش‌ نیلیه‌ (رود نیل‌) نزدیك‌ است ( الصحفیون‌، همانجا). مسلمانانی كه‌ در ساحل‌ دریای‌ سرخ سكنی‌ دارند، بیشتر به‌ زبان‌ عربی‌ سخن‌ می‌گویند. زبان‌ مسیحیان ساكن‌ ارتفاعات‌ جنوبی‌ و جنوب‌ شرقی‌ اریتره‌، تیگره‌ای‌ است‌. اكنون‌ میان‌ مردم‌ اریتره‌ ۱۵ نوع‌ زبان‌ و گویش‌ رایج‌ است‌ كه‌ عمده‌ترین آنها را تیگره‌ای‌، ساهو، عربی‌، بنی‌عامری‌، دناكیل‌ و كونوما می‌دانند. گروهی‌ از اهالی‌ به‌ انگلیسی‌ نیز سخن‌ می‌گویند (كریملو، ۹). در دوران‌ سلطۀ ایتالیاییها، زبان‌ ایتالیایی‌ در اریتره‌ رواج‌ داشت‌، ولی‌ پس از خروج‌ آنان‌ رفته‌رفته‌ از میان‌ رفت‌.

در اریتره‌ حدود ۳۷ مسجد وجود دارد كه‌ بیشتر آنها در اسمره‌ پایتخت‌ اریتره‌ واقع‌ شده‌اند. در شهر بندری‌ مصوع‌ نیز مسجدی‌ به‌نام‌ عبدالقادر گیلانی‌ وجود دارد. گفته‌ شده‌ كه‌ آرامگاه‌ این‌ عارف‌ نیز در همانجاست‌. همه‌ساله‌ در ۱۱ ربیع‌الاول‌ كه‌ مصادف‌ با سالگرد درگذشت‌ اوست‌، مسلمانان‌ در مسجد گرد می‌آیند و مراسمی‌ با عنوان‌ «زیارة الجیلانی‌» برپا می‌دارند (همو، ۴۹).

 

مآخذ

ابن‌خلدون‌، تاریخ‌، به‌كوشش‌ خلیل‌ شحاده‌ و سهیل‌ زكار، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/ ۱۹۸۱م‌؛ ابن‌ هشام‌، عبدالملك‌، السیرةالنبویة، به‌كوشش‌ مصطفى‌ سقا و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۶م‌؛ «اریتره‌»، ترجمه‌ از لوموند دیپلماتیك‌، كیهان‌ هوایی‌، تهران‌، ۲۶ خرداد ۱۳۷۲؛ بستانی‌؛ پیگولوسكایا، ن‌. و .، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌ در سده‌های‌ چهارم‌ - ششم‌ میلادی‌، ترجمۀ عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌؛ جیزانی‌، احمد، تحفةالزمان‌ او فتوح‌ الحبشة، به‌كوشش‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، جیبوتی‌، ۱۹۷۴م‌؛ حاج‌ ابراهیم‌، مصطفی‌ و الیاس‌ بطحیش‌، جغرافیة الوطن‌ العربی‌، دمشق‌، ۱۹۷۶-۱۹۷۷م‌؛ حسن‌، حسن‌ابراهیم‌، انتشار الاسلام‌ و العروبة، قاهره‌، ۱۹۵۷م‌؛ دناصوری‌، جمال‌الدین‌ و دیگران‌، جغرافیة العالم‌ (ج‌ ۲، افریقیه‌ و استرالیا)، قاهره‌، ۱۹۵۹م‌؛ ذهبی‌، محمد، تاریخ‌ الاسلام‌ (السیرةالنبویة)، به‌كوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، ۱۴۰۹ق‌/ ۱۹۸۹م‌؛ رضا، عنایت‌الله‌، حاشیه‌ بر اعراب‌... (نك‌ : هم‌ ، پیگولوسكایا)؛ سعیدان‌، حمد، «ارتریا مملكة الحبشات‌ و الشعوب‌ المنسیة و مزامیر داود»، مجلة الكویت‌، كویت‌، ۱۴۱۰ق‌/ ۱۹۸۹م‌، س‌ ۸، شم‌ ۸۴؛ الصحفیون‌ العرب‌ فی‌ ارتریا، الجزیره‌، ۱۹۸۱م‌؛ عارف‌، ممتاز، الاحباش‌ بین‌ مأرب‌ و اكسوم‌، بیروت‌/ صیدا، ۱۹۷۵م‌؛ علی‌، جواد، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بیروت‌، ۱۹۶۹م‌؛ عمران‌، محمد و دیگران‌، نهضتهای‌ ضداستعماری‌ در افریقا، ترجمۀ محمود حكیمی‌ و مهدی‌ پیشوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌؛ قوام‌، علی‌، جنگ‌ ایتالیا و حبشه‌ ۱۹۳۵-۱۹۳۶، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌؛ كتاب‌ سبز (كشور سوسیالیستی‌ اتیوپی‌)، وزارت‌ خارجه‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ كریملو، داوود، اریتره‌، تهران‌، ۱۳۷۳ش‌؛ وثائق‌ عن‌ اریتریا، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/ ۱۹۷۷م‌؛ نیز:

 

Afrika, entsiklopedicheskiĮ spravochnik, Moscow, 1986-1987; Britannica; Brockhaus; BSE3; Collier's Encyclopedia, London/ New York,1986; EI2; Enciclopedia Italiana, Rome,1951; Grand Larousse; Herodotus, The History, tr. G. Rawlinson, New York, 1947; IA; Pigulevskaya, N., Vizantiya na putyakh v Indiyu, Moscow/ Leningrad, 1951; Procopius, History of Wars, tr. H.B. Dewing, London, 1954; Sabby, O. S., The History of Eritrea, tr. M. Fawaz-al-Azem,Beirut,Dar al-Masirah; Sovetskiĭ entsiklopedicheskiĭ slovar, Moscow, 1987; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1966; Uspenskii, F. I., Istoriya Vizantiiskoĭ imperii, Petersburg, 1916; Uzunçarsılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1983.

عنایت‌الله‌ رضا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 503
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست