responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 474

ارزروم

نویسنده (ها) : عنایت الله رضا

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَرْزِروم‌، نام‌ استانی‌ در شمال‌ شرق‌ تركیه‌ كه‌ مركز اداری‌ آن‌ نیز شهری به‌ همین‌ نام‌ است‌. این‌ منطقه‌ بخشی‌ از ارمنستان‌ بزرگ‌ بود و ارمنیان‌ آن‌ را كارین‌ می‌نامیدند كه‌ در برخی‌ مآخذ این‌ نام‌ به‌صورت كرنه [۱]و كارنوی [۲]نیز آمده‌ است‌ (خورنی‌، ۲۰۱؛ یاقوت‌، بلدان‌، ۱/ ۲۰۶؛ پاولی‌، LIX/ 1924؛ IA, IV/ 341). در زبان‌ ارمنی‌ این‌ نام‌ به صورت‌ كارنوی‌ كالاك‌ بوده‌ كه‌ به‌ شكل‌ قلق‌ یا قلغق [۳]نیز نوشته‌ شده‌ است‌ (همانجا؛ یوزباشیان‌، 145، حاشیۀ 18؛ برای‌ نام‌ دیگر آن‌، نك‌ : بیوار، 59). به‌ گفتۀ یوز باشیان‌، كارنوی‌ كالاك‌ همان‌ است كه‌ بعدها در متون‌ عربی‌ آن‌ را قالیقلا نوشته‌اند (همانجا)، ولی لسترنج‌ معتقد است اصل نام‌ قالیقلا كه‌ جغرافی‌نویسان‌ عرب بارها از آن نام‌ برده‌اند، به‌درستی‌ مشخص‌ نیست‌ (ص‌ 117).

بلاذری (۱/ ۱۹۷)، دربارۀ این‌ نام‌ می‌نویسد: چون‌ ارمنیاقُس‌ پادشاه‌ رومیان‌ درگذشت‌، همسرش‌ قالی‌، به‌ پادشاهی‌ رسید و او شهری‌ بنا كرد و آن‌ را قالی‌ قاله‌ نامید كه‌ معنای‌ آن‌ احسان‌ قالی‌ است‌. پس‌ قالی‌ قاله‌ در عربی‌ قالیقلا گفته‌ شد (نیز نك‌ : ابوالفدا، ۲۷۹؛ یاقوت‌، همان‌، ۴/ ۱۹). در زبان‌ یونانی‌ این‌ شهر را كالونی‌ كالا [۴]می‌نامیدند (پاولی‌، همانجا). شاید نام‌ قالیقلا تصحیفی‌ از نام‌ یونانی آن‌ بوده‌ باشد. این‌ شهر در روزگار تئودُسیوس‌ دوم‌ (صغیر)، امپراتور روم شرقی‌ (حك‌ ۴۰۱-۴۵۰م‌) به‌ نام‌ او، تئودسیوپولیس‌ نامیده‌ شد. موسی خورنی‌ ماجرای‌ این‌ تغییر نام‌ را به‌ شرح‌ آورده‌، و نوشته‌ است كه‌ آناتولیوس‌، سردار رومی‌ به‌ فرمان‌ امپراتور به‌ كشور ما آمد و ایالت‌ كارین را برای بنای شهر برگزید. او در دامنۀ كوهی خوش منظره‌ با چشمه‌سارها، شهری‌ با دیوارهای‌ استوار، برجهای بسیار بلند و خندق‌ عمیق‌ دور حصار پدید آورد و نخستین‌ برج‌ را به‌ پاس‌ احترام‌ امپراتور، برج‌ تئودسیوس و شهر را تئودسیوپولیس نامید (ص 202-201؛ پاولی‌، همانجا). پروكوپیوس‌ می‌نویسد كه‌ در این‌ محل‌ از دیر باز قصبه‌ای‌ وجود داشت كه‌ امپراتور روم‌ آن را وسعت‌ بخشید و به‌صورت‌ شهر درآورد و آن را به‌ نام‌ خود خواند (I/ 81,83). فائوستوس‌ بوزند مورخ‌ سدۀ ۵م‌ از این‌ شهر تنها با نام‌ كارین یاد كرده‌، و از تئودسیوپولیس‌ نامی نبرده‌ است‌ (ص‌ 83, 196). گانزاكتسی‌ مورخ‌ ارمنی‌ سدۀ ۱۳م‌ در كتاب‌ «تاریخ‌ ارمنستان‌» اشاره‌ دارد كه‌ این‌ شهر در كارین‌ بنا شد و اكنون‌ باز همین نام‌ را دارد (ص‌ 58). معلوم‌ می‌شود كه‌ پس از فتوح‌ مسلمانان‌، ارمنیان‌ بار دیگر شهر را به‌ همان‌ نام‌ كهن‌ نامیده‌اند. از مطالب او می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ كارین‌ محلی‌ مسكونی‌ بوده‌، و در عهد تئودسیوس‌ دوم‌ به‌ شهر بدل‌ شده‌ است‌.

در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ این‌ شهر قالیقلا نامیده‌ می‌شد (نك‌ : ابن‌خردادبه‌، ۱۲۲؛ قدامه‌، ۴۶، ۷۴؛ اصطخری‌، ۱۱۱)، ولی‌ با گذشت زمان‌ در متون‌ جغرافیایی دربارۀ هم‌ نامی قالیقلا با ارزن‌ الروم‌ مطالبی‌ آمده‌ است‌. ابن‌خلكان‌ در شرح‌ حال‌ ابوعلی‌ اسماعیل‌ بن‌ قاسم‌ قالی‌ لغوی‌، به‌ نقل از كتاب‌ تاریخ‌ السلجوقیۀ عمادالدین‌ كاتب‌ اصفهانی‌ نوشته‌ است كه‌ قالیقلا همان‌ ارزن‌ الروم‌ است‌ (۱/ ۲۲۶، ۲۲۷؛ ابوالفدا، همانجا). یاقوت‌ ارزن‌ و ارزن‌الروم‌ را یكی‌ دانسته‌ است‌ ( المشترك‌، ۱۹). لسترنج‌ ضمن اشاره‌ به‌ نوشتۀ یاقوت‌، یادآور شده‌ است‌ كه‌ نباید ارزن‌ را با ارزن‌ الروم‌ یكی‌ دانست‌ (ص 113-112، نقشۀ شم‌ 3). در طول‌ و عرضهای جغرافیایی‌ كه‌ جغرافی‌نگاران‌ اسلامی‌ ارائه‌ كرده‌اند، تفاوتهایی‌ میان‌ ارزن‌ الروم‌ (قالیقلا) و ارزن‌ موجود است‌. بیرونی طول‌ قالیقلا را ۶۳ و ۲۰ و عرض آن را ۳۸ و طول ارزن را ۶۶ و عرض آن را ۳۴ و ۱۵ نوشته است (۲/ ۵۶۶).

در ۴۴۱ق‌/ ۱۰۴۹م‌ هنگامی‌ كه‌ سلجوقیان‌ شهر ارزن‌ را ویران‌ كردند، گروه‌ بسیاری‌ از مردم‌ این‌ شهر به‌ كارین‌ روی‌ آوردند و این شهر را به‌ یاد شهر خود ارزن‌ نامیدند و برای‌ آنكه‌ با نام‌ ارزن‌ خلط نشود، عنوان روم‌ را بر آن‌ افزودند. از آن‌ تاریخ‌ شهر به‌ نام‌ جدید خود ارزن‌الروم‌ نامیده شد (بستانی‌، ۳/ ۱۳۹؛ «دائرةالمعارف ترک[۵]»، XV/ 363؛ IA, IV/ 341-342؛ نیز نك‌ : ه‌ د، ارزن‌). اصطخری‌ قالیقلا را جدا از ارزن‌ و در نزدیكی‌ آن‌ ذكر كرده‌ است‌ (همانجا). در سكه‌هایی كه‌ از عهد سلجوقیان‌ برجای‌ مانده‌، نام‌ این‌ شهر به‌ صورتهای‌ ارزن‌الروم‌، ارزن‌ روم‌، ارزنۀ الروم‌ و ارز روم‌ آمده‌ است‌. بعدها نام‌ مذكور به‌ صورت‌ «ارض‌ روم‌» نیز نوشته‌ شد (IA, IV/ 342؛ میرخواند، ۵/ ۵۷۹، ۶/ ۱۵۳، ۱۵۴). نظر دیگری‌ نیز وجود دارد مبنی‌ بر اینكه‌ چون‌ شهر به‌ سبب‌ داشتن‌ دیوارهای‌ استوار، نزد رومیان‌ «حصار رومیان[۶]» نامیده‌ می‌شد، ازاین‌رو كلمۀ روم‌ به‌ انتهای‌ ارزن‌ افزوده‌ شده‌ است‌ (IA، نیز بستانی‌، همانجاها). حفیدی‌ «ارض‌روم‌» را به‌ معنای‌ بلندترین منطقۀ روم‌ نوشته‌ كه‌ احمد رفعت‌ افندی‌ آن‌ را خطا دانسته‌ است‌ (۱/ ۱۲۹).

استان‌ ارز روم‌ در ◦۴۰ و ′۱۵ تا ◦۴۲ و ′۳۵ طول‌ شرقی‌ و ◦۳۹ و ′۱۰ تا ◦۴۰ و ′۵۷ عرض شمالی‌ واقع‌ شده‌، و مساحت آن‌ ۰۶۶‘۲۵ كمـ۲ است‌ (YA, IV/ 2678). ارز روم‌ كه‌ در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ با نام‌ قالیقلا شناخته‌ شده‌ بود، سرزمینی‌ از ارمینیۀ چهارم‌ و بخشی از ارمنستان‌ بزرگ‌ یا ارمنستان داخلی‌ بوده‌ است‌ (ابن‌خردادبه، همانجا؛عبدالمؤمن‌، ۳/ ۱۰۵۹؛ ابن‌ حوقل‌، ۲/ ۳۴۳). این‌ ناحیه‌ در غرب‌ منطقۀ كوهستانی‌ ارمنستان‌ و انتهای‌ رشته‌كوههای‌ مین‌ گول‌ داغ‌ و كوه‌ قندیل‌ و كوههای‌ پونتوس‌ شرقی‌ واقع‌ شده‌ است‌ BSE2, XLIX/ 151-152؛ «دائرةالمعارف‌ جدید[۷]»، III/ 839). 4/ 71 درصد از نواحی‌ ارزروم‌ در ارتفاعی‌ میان‌ ۵۰۰‘۱ تا ۵۰۰‘۲ متر قرار دارد (همانجا). در مركز آنجا، دردشتی‌ كه‌ ارتفاع‌ آن‌ حدود ۵۰۰‘۱- ۶۰۰‘۱ متر است‌، فرورفتگیهای‌ ارزروم‌ و پاسین‌لر واقع است‌ تابستانهای‌ ارزروم‌ كوتاه‌ و زمستانهای‌ آن‌ طولانی‌ و بسیار سرد است‌. سرمای‌ زمستان‌ آن‌ بیش‌ از ۶ ماه‌ ادامه‌ دارد. میانگین دمای‌ ارزروم‌ را °۶ سانتی‌گراد برآورد كرده‌اند كه‌ در زمستان به‌طور متوسط °۳/ ۸ - و در تابستان‌ (ماه‌ اوت‌) °۶/ ۱۹ سانتی‌گراد است‌. بالاترین‌ دما در مركز استان‌ به‌ °۳۴ سانتی‌گراد («دائرةالمعارف جدید»، III/ 840)، و برودت‌گاه‌ به‌ ۳۰- می‌رسد (IA, IV/ 341). میزان‌ متوسط بارندگی‌ در ارزروم‌ ۵۴۸ میلی‌متر است‌ (همانجا). در نواحی‌ كوهستانی‌ حداكثر بارندگی‌ در بهار به‌ یك‌ متر می‌رسد (BSE2، همانجا).

بزرگ‌ترین رودهای‌ ارزروم‌، چوروخ‌، قراسو و ارس است‌ (همانجا). سرچشمۀ رودهای فرات‌، ارس‌ و كر را ارزروم‌ نوشته‌اند. ابن‌خردادبه‌ می‌نویسد: سرچشمه‌ و محل‌ خروج‌ آب‌ رود فرات‌ از قالیقلاست كه‌ از سرزمین‌ روم‌ می‌گذرد و تا حدود بغداد و مداین‌ (تیسفون‌) ادامه‌ دارد (ص‌ ۱۷۴). ابوالفدا نیز آغاز رود فرات‌ را از شمال‌ ارزن‌الروم‌ نوشته‌ است (ص‌ ۵۱). حمدالله‌ مستوفی‌ می‌نویسد: آب‌ ارس‌ (ص‌ ۲۱۲) و آب‌ كُر ارّان‌ (ص‌ ۲۱۸) از كوههای‌قالیقلا برمی‌خیزد. در شمال‌ ارزروم‌ جنگلهای وسیع‌ كاج‌ وجود دارد (BSE2، همانجا). استان‌ ارزروم‌ دارای‌ معادن‌ غنی‌ از جمله‌ زغال‌ سنگ‌ و سنگ‌ نمك‌ است‌ (همانجا؛ «دائرةالمعارف‌جدید»، همانجا). ماركوپولو ضمن‌ شرحی‌ دربارۀ ارزروم‌ از معادن‌ بسیار غنی‌ نقره‌ در این‌ سرزمین‌ یاد كرده‌ است‌ (ص‌ ۳۳).

طبق‌ سرشماری عمومی‌ ۱۹۹۰م‌، جمعیت‌ این‌ استان‌ ۲۰۱‘۸۴۸ نفر بوده‌ است كه‌ نسبت‌ به‌ سرشماری‌ ۱۹۸۵م‌ ( ۱۷۵‘۸۵۶ نفر) حدود ۸۷/ ۱ درصد كاهش نشان‌ می‌دهد («آمار[۸]...»، 27-28). در۱۹۸۰م‌ از جمعیت این استان‌ ۶۵٪ در روستاها و ۳۵٪ در شهرها سكنى‌ داشته‌اند («دائرةالمعارف جدید»، همانجا). كشاورزی عمده‌ترین بخش اقتصادی‌ مردم‌ آنجاست‌. در ۱۹۸۰م‌ اراضی‌ مزروعی‌ این‌ استان‌ ۸۸۰‘۱۷۵ هكتار بوده‌ كه‌ ۸۵٪ آن‌ زیر كشت‌ غله‌ قرار داشته‌ است‌. محصول‌ گندم‌ این‌ استان‌ در آن‌ سال‌ ۸۲۱‘۵۶ تن‌، جو ۴۳۲‘۲۷ تن‌، چاودار ۴۸۰‘۱۴ تن‌ و لوبیا ۶۸۱‘۱ تن‌ بوده‌ است‌. در این‌ سرزمین‌ ذرت‌، سیب‌زمینی‌ و انواع‌ میوه‌ نیز تولید می‌شود (همان‌، نیز BSE2، همانجاها).

دامداری‌ یكی‌ از بخشهای‌ اقتصادی‌ عمدۀ ارزروم‌ است‌. ۶/ ۴ درصد دامهای‌ تركیه‌ در ارزروم‌ پرورش‌ می‌یابند. نیز ۵ درصد از اسبان‌ تركیه‌ در همانجا پرورش داده‌ می‌شود كه‌ شمار آنها ۳۰۰‘۳۷ رأس تخمین‌ زده‌ شده‌ است‌. همه‌ساله‌ حدود ۲۰۰ هزار رأس‌ دام‌ از ارزروم‌ به‌ خارج‌ صادر می‌شود (همانجاها). در ارزروم‌ كارخانه‌ها و تأسیسات صنعتی‌ همچون‌ تولید پارچه‌ و كفش‌، تأسیسات‌ تهیۀ گوشت‌، كارخانه‌های‌ قند، موادغذایی‌، لبنی‌ و جز آنها موجود است‌ (BSE2، همانجا؛ «دائرةالمعارف‌ جدید»، III/ 841).

شهرهای این‌ استان‌ اینهاست‌: اشكاله‌، چات‌، هینیس‌، هوراسان‌، ایسپیر، قارایازی‌، نارمان‌، اولتو، پاسین‌لر، شنكایا، تكمان‌، تورتوم‌ و اولور (YA, IV/ 2750).

شهر ارزروم‌ مركز اداری استان ارزروم‌ است‌. در ۱۹۵۵م‌ جمعیت شهر ۴۰۰‘۶۹ نفر بوده‌ كه‌ در ۱۹۸۰م‌ به‌ ۲۴۱‘۱۹۰ نفر و در ۱۹۸۵م‌ به‌ ۶۴۸‘۲۵۲ نفر افزایش‌ یافته‌ است‌ (همانجا؛ BSE2, XLIX/ 152؛ «سالنامه‌[۹]...»، 756). در۱۹۹۰م‌ جمعیت‌ این شهر ۳۹۱‘۲۴۲ نفر بوده‌ است‌ كه‌ با حومۀ آن‌ به‌ ۲۷۰ هزار نفر می‌رسیده‌ است‌. برابر همین‌ آمار افزایش‌ جمعیت‌ ۹۹/ ۵ درصد بوده‌ است‌ («آمار»، 27).

شهر ارزروم‌ از دیدگاه‌ بازرگانی‌ و سوق‌الجیشی‌ دارای‌ اهمیت‌ خاصی‌ است‌. چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ در عهد باستان‌ و سده‌های‌ اسلامی‌ نیز از اهمیت نظامی و بازرگانی برخوردار بوده‌ است‌. مؤلف‌ حدود العالم‌ ضمن اشاره‌ به‌ موقعیت نظامی‌ و بازرگانی‌ ارزروم (قالی‌ قلا) می‌نویسد: «شهری‌ است‌ واندروی‌ حصاری‌ است‌ محكم و دایم‌ اندروی غازیانند به‌ نوبت از هر جایی‌ واندروی‌ بازرگانان‌ بسیارند» (ص‌ ۱۶۰). شهر چندان بزرگ‌ نبوده‌ است‌، ولی‌ جغرافی‌نگاران‌ اسلامی‌ همواره‌ از آبادانی‌ آن‌ یاد كرده‌اند. اصطخری‌ قالیقلا را شهری‌ كوچك‌ و آباد همانند ملازگرد، بدلیس‌، ارزن‌ و میافارقین نوشته‌ است‌ (ص‌ ۱۱۱). ابن‌ حوقل‌ نیز قالیقلا را شهری همانند شهرهای‌ بركری‌، خلاط، ملازگرد، بدلیس‌ و میافارقین می‌داند كه‌ میان‌ آنها فرقی‌ نیست‌ و وسعت‌ آنها به‌ هم‌ نزدیك است‌ (۲/ ۳۴۴). زكریای‌ قزوینی‌ آن‌ را شهری‌ مشهور نزدیك خلاط نوشته‌ كه‌ میان‌ این‌ دو شهر ناحیه‌ای‌ به‌ نام‌ یاسی‌ چمن‌ وجود دارد. وی‌ سرچشمۀ فرات‌ را در ارزروم‌ می‌داند (ص ۴۹۴). حمدالله‌ مستوفی‌ ولایت را با نام‌ قالیقلا و شهر را با نام‌ ارزن‌الروم‌ آورده‌ است‌ (ص‌ ۹۵، ۹۶، ۹۷، ۲۰۹، ۲۱۲). این‌ شهر یكی‌ از مراكز تقاطع‌ راههایی‌ است كه‌ به‌ ایران‌، قفقاز، آسیای‌ مركزی‌ و شبه‌ قارۀ هند منتهی‌ می‌شوند (IA, IV/ 340). ارزروم‌ مركز تقاطع‌ راه‌آهن‌ و جادۀ بزرگی‌ است كه‌ از آنكارا تا لنیناكان‌ در جمهوری‌ ارمنستان كشیده‌ شده‌ است‌ (BSE2، همانجا). راه‌ تفلیس‌ ــ قارص‌ و راه‌ تبریز ــ بایزید كه‌ از شمال‌ ایران‌ می‌گذرد و راه سیواس‌ ـ دیار بكر كه‌ به‌ عراق‌، سوریه‌ و خلیج‌ بصره‌ منتهی‌ می‌شود و راهی‌ كه‌ تا دریای‌ مدیترانه‌ امتداد دارد، همه‌ از ارزروم‌ می‌گذرند .(IA,IV/ 341) ارزروم‌ دارای كارخانۀ قند است‌. نزدیك‌ شهر در محلی‌ به‌نام‌ كوركوتل معدن‌ زغال‌ كك‌ (لیگنیت‌) با ذخیره‌ای قابل‌ ملاحظه‌ وجود دارد. شهر ارزروم‌ در گذشته‌ بر سر راه‌ كاروان‌ رو طرابوزان‌ ـ تبریز قرار داشت‌ و دارای‌ اهمیت‌ ترانزیتی و سوق‌الجیشی‌ بود و بارها صحنۀ عملیات‌ جنگی‌ شد (BSE2، همانجا).

 

تاریخ‌

نخستین‌ آگاهی‌ ما دربارۀ منطقۀ ارزروم‌ مربوط به‌ لشكركشی‌ مارك آنتونی‌ به‌ آسیای‌ صغیر و قفقاز است‌. وی‌ در بهار ۳۶ق‌ م‌ با سپاهان خود در امتداد شمال‌ فرات‌ به‌ سوی‌ كارین‌ (ارزروم‌) پیش رفت‌. در این‌ ماجرا آرتاوازد شاه‌ ارمنستان‌ با نیرویی‌ به‌ رومیان پیوست‌ (پلوتارك‌...، IX/ 221؛ پیگولوسكایا، شهرهای‌...، ۸۸؛ باوزانی‌، ۵۵؛ بیوار، ۳(۱)/ ۱۵۹). تصور می‌رود سپاهیان‌ رومی‌ از نزدیكی‌ شهر ارزروم‌ كنونی‌ به‌ سوی‌ شرق‌ پیش‌ رفته‌اند (همو، ۳(۱)/ ۱۸۲). در اوت‌ ۵۰۲ كواد (قباد) اول‌، پادشاه‌ ساسانی به‌ ارمنستان‌ لشكر كشید. نخستین ضربۀ سپاه‌ ایران‌ به‌ شهر تئودسیوپولیس‌ (ارزروم‌) وارد آمد. شهر بدون‌ مقاومت‌ قابل‌ توجهی‌ تسلیم‌ شد. كواد شهر را ویران‌ كرد و ساكنان‌ آن‌ را به‌ ایران‌ كوچ‌ داد و خود با سپاه‌ رهسپار «آمد» (دیار بكر كنونی‌) شد (فرای‌، ۳(۱)/ ۲۴۹؛ اوسپنسكی‌، I/ 353). این‌ شهر كه‌ در نزدیكی‌ ارزروم‌ كنونی‌ قرار داشت‌، یكی‌ از شهرهای‌ مستحكم‌ امپراتوری‌ بیزانس‌ به‌ شمار می‌رفت‌ (همو، I/ 482). در ۵۰۳ م‌ هنگام‌ حملۀ كواد به‌ شهر آمد، استراتگوس‌ اوگنیوس‌ سردار رومی‌، هنگامی‌ كه‌ احساس‌ كرد نمی‌تواند در پیكار با ایرانیان‌، پیروز شود، كوشید تا تئودسیوپولیس را از تصرف‌ پادگان‌ ایرانی‌ شهر خارج‌ كند. از این‌ رو با همۀ نیرو و توان خویش‌ متوجه‌ مقابله‌ با سپاه‌ ایرانی‌ مقیم‌ آنجا شد. وی‌ همه‌ چیز را نابود كرد و سرانجام‌ شهر را به‌ تصرف‌ آورد (پیگولوسكایا، اعراب‌...، ۱۶۷). در ۵۰۲م‌ لشكركشی‌ كواد به‌ تئودسیوپولیس‌ و شهر آمد، رومیان‌ را واداشت‌ تا با اعراب غسّانی‌ پیمان‌ صلحی‌ منعقد كنند (همان‌، ۴۱۷- ۴۱۸). در ۵۴۱م‌ در عهد خسرو انوشیروان‌، پس‌ از گشوده‌ شدن‌ انطاكیه‌ از سوی‌ سپاه‌ ایران‌، حارث‌ غسّانی‌ متحد بلیزاریوس‌ فرمانده‌ سپاه‌ روم‌ از بیم‌ آنكه‌ غنایم‌ به‌ دست‌ آمده‌ به‌ چنگ‌ رومیان‌ نیفتد، راه‌ دیگری‌ را در پیش‌ گرفت‌ و از كرانۀ فرات‌ به‌ سوی‌ شمال‌ تا تئودسیوپولیس‌ رفت‌. هدف‌ وی‌ خودداری‌ از الحاق‌ به‌ نیروهای‌ بلیزاریوس‌ بود (پروكوپیوس‌، I/ 425؛ پیگولوسكایا، همان‌، ۴۳۷- ۴۳۸).در دوران امپراتوری بیزانس‌،حوالی‌تئودسیوپولیس‌ دژها و استحكامات نظامی كوچك مهم‌ سوق‌الجیشی‌ و دفاعی‌ وجود داشت‌ (همان‌، ۴۹۷). تئودسیوپولیس‌ (كارین‌) مركز نظامی‌ و اداری‌ بخشی‌ از ارمنستان بود كه‌ به‌ تابعیت بیزانس درآمد و پایگاه‌ مهم‌ امپراتوری روم‌ شرقی برای‌ ادارۀ منطقۀ قفقاز بود (یوزباشیان‌، 145، حاشیۀ 18). یعقوبی در مورد شهر قالیقلا (ارزروم‌) می‌نویسد: انوشیروان‌ شهر قالیقلا و شهرهای‌ دیگری را ساخت‌ و مردمی‌ از پارس‌ را در آنجا جای‌ داد (۱/ ۱۷۸). موریكیوس‌ امپراتور بیزانس‌ در ۱۴ اوت‌ ۵۸۳ فیلیپیك‌ را مأمور جنگ با ایران‌ كرد (پیگولوسكایا، 70). او نیروهای‌ خود را دو بخش‌ كرد، خود با بخشی از سپاه‌ راه‌ سیسوران‌ را در پیش‌ گرفت‌، بخش‌ دیگر عازم‌ تئودسیوپولیس‌ شد و تا نهر خابور پیش‌ رفت‌ (همو، 73). در آوریل‌ ۶۲۳ هراكلیوس‌ قصد لشكركشی‌ به‌ عمق‌ سرزمینهای‌ زیر فرمان‌ دولت‌ ساسانی‌ كرد. وی با گذر از شمال‌ ارمنستان‌ از طریق‌ تئودسیوپولیس‌ (ارزروم‌) راه‌ دریاچۀ ارومیه‌ را پیش‌ گرفت‌. شهر گنزك‌ را به‌ تصرف‌ آورد و آتشكدۀ بزرگ‌ آنجا را به‌ تلافی‌ خرابی‌ اورشلیم‌، ویران‌ كرد. در این‌ زمان‌ شهروراز (شهر براز) با نیروی‌ خود درصدد مقابله‌ با وی‌ برآمد و هراكلیوس‌ ناگزیر از رود ارس‌ گذشت و تا شهر پرتو (بردعه‌) عقب‌ نشست‌ (بولشاكوف‌، 137-138). مؤلف ناشناخته‌ای‌ با نام‌ مستعار شاپوه‌ باگراتونی‌ [۱۰]نوشت‌: هنگامی كه‌ هراكلیوس‌، تئودسیوپولیس‌ (كارین‌) را به‌ تصرف آورد، آن را سراسر ویرانه‌ یافت‌ و نسبت‌ به‌ تجدید بنای‌ آن‌ ابراز تمایل‌ كرد (ص‌ 52) و فرمان‌ داد تا دیوارهای‌ قلعۀ شهر كه‌ توسط سپاهیان‌ شهر وراز سردار ایرانی‌ ویران‌ شده‌ بود، بار دیگر برپا شود (همو، 58). هراكلیوس پس‌ از به‌دست‌آوردن‌ صلیب‌ مسیح‌ به‌ كارین‌ (ارزروم‌) آمد و آنجا را به‌ فرزندان‌ خود كنت‌ تانتین‌ و تئودسیوس‌ سپرد.

ارزروم‌ (قالیقلا) در عهد عثمان به‌ دست‌ مسلمانان‌ افتاد: عثمان‌ در نامه‌ای‌ به‌ معاویه‌ فرمان‌ داد كه‌ پیكار با رومیان‌ را آغاز كند. معاویه‌ حبیب بن‌ مسلمۀ فهری‌ را به‌ فرماندهی‌ منصوب‌، و او را مأمور فتح‌ ارمنستان‌ كرد. حبیب‌ چون‌ به‌ قالیقلا رسید، شهر را به‌ محاصره‌ گرفت‌. مردم‌ به‌ شرط جلای‌ وطن‌ یا پرداخت‌ جزیه‌ از او امان‌ خواستند. وی‌ پذیرفت‌ و گروه‌ كثیری‌ از مردم‌ مهاجرت‌ كردند. حبیب بن‌ مسلمه‌ چند ماه‌ در قالیقلا ماند. بعد از آن‌ موریان‌ بطریق‌ ارمیناقس‌ (بطریق‌ ملطیه‌، سیواس‌ و قونیه‌) عازم‌ جنگ‌ با مسلمانان‌ شد. حبیب به‌ معاویه‌ خبر داد و او نیز به‌ عثمان‌ نامه‌ نوشت‌. عثمان به‌ سعید بن‌ عاص‌ فرمان‌ داد كه‌ به‌ یاری‌ حبیب‌ بشتابد. سعید نیز سلمان بن ربیعۀ باهلی‌ را فرستاد. آنان‌ به‌ سپاه‌ موریان‌ شبیخون‌ زدند. چون‌ رومیان‌ منهزم‌ شدند، حبیب‌ بن‌ مسلمه‌ به قالیقلا بازگشت‌ (طبری‌،۴/ ۲۴۸؛ بلاذری‌، ۱/ ۱۹۷؛ ابن‌اثیر، ۳/ ۸۳- ۸۴؛ ابن‌خلدون‌، ۱/ ۵۵۸). پس‌ از آن‌ ارزروم‌ چندبار میان‌ طرفین‌ دست به دست‌ شد. در ۷۹ق‌/ ۶۹۸م‌ رومیان‌ بر انطاكیه‌ غلبه‌ یافتند (همو، ۳/ ۸۹). عبدالملك بن مروان‌ فرزند خود عبیدالله‌ را در ۸۱ق‌/ ۷۰۰م‌ با لشكری برای‌ فتح‌ مجدد ارزروم‌ فرستاد (ابن‌اثیر، ۴/ ۴۵۷). پس‌ از او محمد بن‌ مروان‌ در سال‌ بعد به‌ ارمنستان‌ لشكر كشید. مردم‌ قالیقلا خواستار صلح‌ شدند. محمد بن‌ مروان‌ پذیرفت‌ و ابوشیخ‌ بن عبدالله‌ را فرمانروای‌ آن‌ سرزمین كرد، ولی‌ مردم‌ قالیقلا او را كشتند. محمد بن‌ مروان‌ در ۸۵ق‌/ ۷۰۴م‌ بار دیگر به‌ جنگ‌ مردم‌ آن‌ دیار رفت‌ و تابستان‌ و زمستان‌ را در آنجا درنگ‌ كرد (ابن‌خلدون‌، همانجا). در ۱۳۳ق‌/ ۷۵۱م‌ پادشاه‌ روم‌ شهر ملطیه‌ و قالیقلا را متصرف شد (همو، ۳/ ۲۲۳). پس‌ از درگذشت‌ لئون‌ سوم‌ امپراتور بیزانس‌ در ۷۴۱م‌، فرزندش‌ كنستانتین‌ پنجم‌ در همین‌ سال‌ به سلطنت رسید كه تا ۷۷۵م‌ ادامه یافت‌. هنگامی كه سپاه عرب‌ كنار رود هالیس‌ (قزل‌ ایرماق‌ كنونی‌) اردو زده‌ بودند، كنستانتین‌ فرمان‌ داد تا لشكریانش‌ به‌ مسلمانان‌ حمله‌ برند و آنان‌ را به‌ رود افكنند. عربها كه‌ سپاه‌ امپراتور را دیدند، چنین‌ پنداشتند كه‌ شمار آنان‌ بسیار است‌، لذا از آنجا دور شدند. او شهر كارین را به تصرف آورد (گانزاكتسی‌، 73؛ BSE3, XIII/ 45). چنین‌ به نظر می‌رسد كه‌ وی‌ در سالهای‌ ۷۴۶ و ۷۵۲م‌ دوبار با عربها پیكار كرد (همانجا). در ۱۶۱ق‌/ ۷۷۸م‌ یزید بن‌ اسید سلمی به‌ قالیقلا لشكر كشید، ۳ دژ را گشود و اسیران‌ و غنایم‌ بسیار به چنگ آورد (ابن‌خلدون‌، ۳/ ۲۶۷-۲۶۸). طبری‌ تاریخ‌ این‌ لشكركشی‌ را ۱۶۲ق‌/ ۷۷۹م‌ نوشته‌ است‌ (۸/ ۱۴۳). در روزگار فرمانروایی‌ نیكفور اول‌ [۱۱]پادشاه‌ بیزانس‌ (۸۰۲ -۸۱۱م‌)، رومیان‌ به‌ كارین‌ حمله‌ بردند و آنجا را تصرف‌ كردند (گانزاكتسی‌، 76؛ BSE2, XVII/ 614-615). گاه‌ عربها و گاه‌ رومیان‌ بر این‌ شهر مسلط می‌شدند. سرانجام‌ شهر و منطقۀ مزبور از دست عربها خارج‌ شد و در تصرف‌ بیزانسیها قرار گرفت‌.

در ۲۲۵ق‌/ ۸۴۰م‌ قالیقلا دچار زلزله‌ای‌ مهیب‌ شد كه‌ ویرانی‌ بسیار به‌ بار آورد (IA, IV/ 347). در سالهای‌ ۹۲۲-۹۲۳م‌ در عهد كنستانتین هفتم‌ پورفیروگنیتوس‌ [۱]امپراتور بیزانس‌، رومیان‌، تئودسیوپولیس را در محاصره‌ گرفتند و احتمالاً شهر ۷ ماه‌ در محاصره‌ بود (همانجا).

در ۳۶۷ق‌/ ۹۷۸م‌ ابوتغلب‌ كه‌ از عضدالدولۀ دیلمی‌ روی‌ برتافته‌ بود، به‌ ارزروم‌ رفت‌، ولی‌ سپس‌ از عضدالدوله‌ شكست‌ یافت‌ (ابن‌خلدون‌، ۳/ ۵۳۵).

در نیمۀ اول‌ سدۀ ۵ق‌/ ۱۱م‌ ارزروم‌ مورد تاخت‌ و تاز غزان‌ قرار گرفت‌. اینان‌ در ۴۳۳ق‌/ ۱۰۴۲م‌ آهنگ دیار بكر و موصل‌ كردند (همو، ۴/ ۳۳۳) و در ۴۳۵ق‌ به‌ دیار بكر و ارزن‌الروم‌ رفتند و همه‌جا غارت‌ و كشتار كردند (همانجا). منابع‌ ارمنی‌ زمان‌ آن‌ را در ۱۰۴۹م‌ و منابع‌ اسلامی‌ ۴۴۰ق‌/ ۱۰۴۸م‌ نوشته‌اند. ابراهیم‌ ینال‌ و قتلمش ارزروم‌ را به‌ تصرف‌ آوردند. غزان‌ غارت‌ و كشتار فراوان كردند و جمع كثیری را به‌ اسارت گرفتند كه‌ لپاریت‌ شاهزادۀ گرجی كه‌ ابن‌اثیر او را فاریط ملك‌ ابخاز نوشته‌، از زمرۀ اسیران‌ بود. غزان‌ شهر را به‌ آتش‌ كشیدند و سوختند. شهر پس از حریق‌ و ویرانی‌ به‌ قراارزن‌ (ارزن‌ سیاه‌) شهرت‌ یافت‌ (ابن‌اثیر، ۹/ ۵۴۶؛ IA, IV/ 348؛ بازورث‌، ۵/ ۴۹-۵۰).

این‌ ارزن‌ را نباید با ارزن‌ دیگری‌ كه‌ كنار رود ارزن‌ سو (غرزن‌ سوی‌ كنونی‌) از ریزابه‌های‌ دجله‌ واقع‌ شده‌ بود، یكی‌ دانست‌ ( دایرةالمعارف‌ فارسی‌، ۱/ ۹۳؛ سامی‌، ۲/ ۸۲۹-۸۳۰). آن‌ گروه‌ از مردمی كه‌ زنده‌ مانده‌ بودند، به‌ تئودسیوپولیس‌ كه‌ در نزدیكی‌ آنجا بود، رفتند. از این‌ زمان‌ این شهر ارزن‌ روم‌ یا ارزروم‌ نام‌ گرفت كه‌ تا امروز نیز همین‌ نام‌ را دارد IA)، همانجا). در ۴۴۶ق‌/ ۱۰۵۴م‌ طغرل‌ بیك‌ سلجوقی‌ بلاد روم‌ را یكی‌ پس‌ از دیگری‌ تصرف‌ كرد تا به‌ ارزروم‌ رسید. سپس‌ از آنجا به‌ آذربایجان‌ بازگشت‌ و بعد به‌ ری‌ رفت‌ (ابن‌ خلدون‌، ۳/ ۵۶۵). از ۴۷۳ق‌/ ۱۰۸۰م‌ ارزروم‌ مركز امیران خاندان‌ سلتق‌ (سلدق‌) شد (IA, IV/ 349)؛ رشیدالدین، ۱/ ۲۸۴).در ۵۴۹ق‌/ ۱۱۵۴م‌ گرجیان‌، عزالدین سلتق صاحب‌ ارزروم‌ را مغلوب‌ و اسیر كردند (بازورث‌، ۵/ ۱۷۷). در ۱۲۰۱م‌ ركن‌الدین سلیمان‌ از سلاجقۀ روم‌ فرمانروایی‌ خاندان‌ سلتق‌ را پایان‌ بخشید و ارزروم‌ را از گرجیان‌ بازپس‌ گرفت‌ و به‌ برادرش‌ مغیث‌ الدین‌ طغرل‌ سپرد. وی‌ مدتی‌ با عنوان‌ ملك‌ بر این خطه‌ فرمان راند و سرانجام‌ در ۶۲۲ق‌/ ۱۲۲۵م‌ درگذشت‌ (آق‌سرایی، ۳۱؛ IA، همانجا؛ قس‌: غفاری‌، ۱۱۴). جلال‌الدین‌ خوارزمشاه كوشید تا جبهۀ متحدی‌ از ایوبیان‌ و سلجوقیان‌ روم‌ بر ضد مغولان پدید آورد. وی‌ برای‌ مقابله‌ با مغولان‌، از حكمرانان‌ سلجوقی و ایوبی‌ و خلیفۀ عباسی‌ یاری‌ طلبید، ولی‌ آنان‌ كه‌ از بلندپروازی جلال‌الدین‌ در هراس‌ بودند، به‌ خواستهای‌ او توجهی‌ نكردند. با مرگ جلال‌الدین‌ خوارزمشاه‌ در ۶۲۸ق‌/ ۱۲۳۱م‌ دیگر هیچ‌ مانعی‌ برابر هجوم‌ مغولان‌ باقی‌ نماند (اوزون‌ چارشیلی‌، I/ 6). لشكریان‌ مغول‌ در ۶۴۰ق‌/ ۱۲۴۲م‌ به‌ فرماندهی‌ بایجونویان‌ ارزروم‌ را محاصره‌ كردند و بر اثر خیانت‌ سرنگهبان‌ شب‌، وارد دژ شدند. همۀ مردان‌ و كودكان‌ را قتل‌ عام‌ كردند و زنان‌ را به‌ اسیری‌ گرفتند و شهر را به‌ ویرانی‌ كشانیدند (همو، I/ 10).

چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ ارزروم‌ در سده‌های‌ ۶ و ۷ق‌/ ۱۲ و ۱۳م‌ شهری‌ آباد بوده‌ است ‌IA)، همانجا). یاقوت‌ می‌نویسد كه‌ در زمان‌ او این‌ شهر بزرگ‌ تر از گذشته‌ بوده‌ است‌. وی‌ از وسعت‌ این‌ منطقه‌ یاد كرده‌ است‌ (بلدان‌، ۱/ ۲۰۶). در سدۀ ۸ق‌/ ۱۴م‌ به‌ نوشتۀ حمدالله‌ مستوفی‌، حقوق‌ دیوانی‌ آنجا ۲۲ هزار دینار بود (ص‌ ۹۵).

در عهد ایلخانان‌ ارزروم‌ بار دیگر از اهمیتی‌ نسبی‌ برخوردار شد. در ۷۴۱ق‌/ ۱۳۴۰م‌ شیخ‌ حسن‌ چوپانی‌ مشهور به‌ حسن‌ كوچك‌، ارزروم‌ را به‌ تصرف درآورد و از مردم‌ آن‌ شهر باجی‌ سنگین گرفت (اشپولر، ۱۳۹، ۱۴۰؛ خواندمیر، ۳/ ۲۳۱؛ IA, IV/ 350). ارزروم‌ تا ۷۵۹ق‌/ ۱۳۵۸م‌ در تصرف چوپانیان‌ بود. در این‌ سال‌ سلطان‌ اویس‌ جلایری‌ سرزمینهای‌ زیر فرمان‌ چوپانیان‌ را تصرف‌ كرد. در ۷۶۱ق‌/ ۱۳۶۰م‌ محمد بن‌ ارتنا ادارۀ امور ارز روم‌ را در دست گرفت‌ (همانجا). متعاقب‌ آن‌ در ۷۸۷ق‌/ ۱۳۸۵م‌ ارز روم‌ و نواحی اطراف آن‌ به‌ تصرف‌ قرا محمد از تركمانان‌ قراقویونلو درآمد (همان‌، IV/ 351). تیمور در ۷۸۹ق‌/ ۱۳۸۷م‌ با قرامحمد به‌ جنگ پرداخت‌ و ظرف یك روز قلعۀ آن‌ شهر را گرفت‌ (شرف‌الدین، ۳۹۰؛ سومر، ۶۳ -۶۴؛ ستوده‌، ۱/ ۲۲۴). در سالهای‌ ۸۵۸ و ۸۶۰ق‌ اوزون‌ حسن‌ آق‌ قویونلو به‌ دیار بكر، ارزروم‌ و حوالی آن‌ حمله‌ برد. وی‌ پس‌ از آن‌ در ۸۶۲ و سپس‌ در ۸۷۰ق‌ سفر جنگی‌ دیگری را به‌ گرجستان آغاز كرد كه‌ به‌ آزادی‌ مسلمانان‌ و تسخیر ارزروم انجامید. اوزون‌ حسن‌ پس‌ از كشته‌ شدن‌ جهانشاه‌ در ۸۷۲ق‌/ ۱۴۶۸م‌، ارزروم‌ را همراه‌ با دیگر سرزمینهای قراقویونلوها به‌ تصرف درآورد (هینتس‌، ۱۸۱؛ IA,IV/ 351-352).

شاه‌ اسماعیل‌ صفوی‌ در ۹۰۴ق‌ به‌ ارزروم‌ رفت‌ و از آنجا عازم‌ ارزنجان‌ شد. وی‌ در ۹۰۸ق‌ بار دوم‌ به‌ ارزروم‌ لشكر كشید و آنجا را گرفت‌ (همان‌، IV/ 352). پس از جنگ چالدران‌ در ۹۲۰ق‌، سلطان سلیم‌ ارزروم‌ و بایبورد را به‌ سرزمین‌ عثمانی‌ ملحق‌ ساخت‌ (همانجا؛ هامر پورگشتال‌، ۲/ ۸۴۸، ۸۴۹). در ۹۴۱ق‌ محمدخان‌ فرزند شاهرخ‌ بیك كه‌ از صفویان‌ روی‌ برتافته‌، و به‌ خدمت‌ عثمانیان‌ درآمده‌ بود، بیگلربیگ ارزروم‌ شد (اوزون‌ چارشیلی‌، II/ 351).

در نیمۀ سدۀ ۱۰ق‌/ ۱۶م‌ سازمان كشوری عثمانی‌ صورتی‌ استوار یافت‌ و ایالتهای‌ جدیدی‌ شكل‌ گرفتند كه‌ ارزروم‌ از آن‌ جمله‌ بود (همو، II/ 579). سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌ اجازه‌ داد كه‌ ارزروم‌ همانند حلب‌ و دیار بكر یكی‌ از مراكز ضرب سكه‌ باشد (همو، II/ 691؛ حاشیۀ 2). این‌ نكته‌ مؤید اهمیت‌ اقتصادی‌ و بازرگانی‌ ارزروم‌ بوده‌ است‌. در ۹۵۹ق‌ لشكریان‌ شاه‌ طهماسب‌ اول‌ صفوی‌ روانۀ ارزروم‌ شدند و پس‌ از جنگ‌ با اسكندر پاشا، نیروهای‌ عثمانی‌ را مغلوب‌ كردند ، (IA، همانجا؛ شاه‌ طهماسب‌، ۶۴؛ روملو، ۴۶۵-۴۷۲). سرانجام‌ با آمادگی‌ سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌ جنگ‌ ۲۰ سالۀ دو دولت‌ بی‌آنكه‌ پیمان‌ صلح‌ منعقد گردد، در ۹۶۲ق‌/ ۱۵۵۵م‌ پایان‌ پذیرفت‌. این‌ صلح‌ در تاریخ به‌ نام‌ صلح‌ آماسیه‌ مشهور است‌ (هوشنگ مهدوی، ۳۱-۳۳؛ اوزون چارشیلی‌، III(1)/ 55). در ۹۸۵ق‌/ ۱۵۷۷م‌ پاشای‌ ارزروم‌ سرداری‌ معتبر به‌ نام‌ میرزا علی‌بیك‌ را به‌ مقابلۀ سپاه‌ ایران گسیل‌ داشت كه‌ به‌ شكست‌ وی‌ انجامید و میرزا علی‌بیك‌ ناگزیر به‌ قلعۀ ارزروم‌ پناه‌ برد (روملو، ۶۵۷-۶۵۸). دولت‌ عثمانی‌ به‌ سبب‌ عدم‌ توفیق‌، لالامصطفی‌ پاشا را از سپهسالاری‌ عزل‌، و سنان‌ پاشا را در ۹۸۸ق‌/ ۱۵۸۰م‌ به‌ جای‌ وی‌ در ارزروم‌ منصوب كرد (اوزون‌ چارشیلی‌، III(1)/ 61). در ۱۰۱۳ق‌/ ۱۶۰۴م‌ سنان‌ پاشا (چغال‌ اوغلی‌) كه‌ وزیر اعظم‌ و سردار سپاه‌ ارزروم‌ و چند ناحیۀ دیگر بود، سرانجام‌ به‌ ارزروم‌ و از آنجا به‌ قلعۀ قارص‌ رفت‌ تا در فرصت‌ مناسب‌ به‌ آذربایجان‌ حمله‌ برد. شاه‌ عباس‌ چنین‌ مصلحت‌ دید كه‌ از پیش‌ دشمن‌ عقب‌ نشینی‌ كند تا از ارس‌ بگذرد و از مراكز نظامی‌ عثمانی‌ دور افتد و آنگاه‌ به‌ مقابله پردازد (فلسفی‌، ۵/ ۳۶-۳۷)، ولی‌ تصمیم‌ به‌ پیشدستی‌ گرفت‌. سردار ترك طی‌ دو نبرد، شكست‌ خورد و سرانجام‌ از راه‌ دریاچۀ وان‌ عقب‌ نشست‌ و به‌ سوی‌ ارزروم‌ رفت‌ و پس‌ از چندی‌ در این‌ شهر دست‌ به‌ خودكشی‌ زد (همو، ۵/ ۴۱-۴۲، ۴۸). صفر پاشا بیگلربیگ‌ ارزروم‌ نیز در پیكار با سپاه‌ ایران‌ شكست‌ خورد و تا دیار بكر عقب‌ نشست‌ و در ۱۰۱۴ق‌/ ۱۶۰۵م‌ در آنجا درگذشت‌ (اوزون‌ چارشیلی‌، III(1)/ 66). در ۱۰۱۸ق‌/ ۱۶۰۹م‌ مراد پاشا وزیر اعظم‌ عثمانی‌ به‌ بهانۀ تاخت‌ و تاز سپاهیان‌ قزلباش‌ بر ارزروم‌ با سپاهی‌ بزرگ‌ در صدد حمله‌ به‌ ایران‌ برآمد. شاه‌ عباس‌ پس‌ از آگاهی‌ از قصد مراد پاشا به‌ امیرگونه‌ خان‌ بیگلربیگ‌ چخورسعد (بخشی‌ از ارمنستان‌) و محمدخان‌ زیاد اوغلی‌ قاجار بیگلربیگ‌ قراباغ‌ دستور داد تا با گروهی‌ دیگر از سرداران‌ ایران‌ تا ارزروم‌ پیش‌ تازند.

سرداران‌ ایران‌ با سرعت‌ به‌ سوی‌ قلعۀ ارزروم‌ تاختند و سپاه‌ حسن‌پاشا بیگلربیگ‌ آنجا را كه‌ به‌ مقابلۀ ایشان‌ شتافته‌ بود، درهم‌ شكستند (فلسفی‌، ۵/ ۶۳). در ۱۰۲۷ق‌/ ۱۶۱۸م‌ شاه‌ عباس‌ كه‌ از قصد حملۀ دولت‌ عثمانی‌ خبر یافته‌ بود، به‌ منظور دفاع‌ از آذربایجان‌ فرمان‌ داد كه‌ سپاه‌ ایران‌ به‌ قلعه‌های‌ ارزروم‌ ووان‌ كه‌ بر سر راه‌ سپاه‌ عثمانی‌ واقع‌ شده‌ بود، حمله‌ برند و ولایات‌ اطراف‌ قلعه‌ را ویران‌ كنند تا به‌ سبب‌ فقدان‌ آذوقه‌ عبور لشكریان‌ عثمانی‌ دشوار شود. قرچقای‌ بیك‌ كه‌ به‌ سپهسالاری‌ ایران‌ منصوب‌ شده‌ بود، این‌ مأموریت‌ را به انجام‌ رسانید (همو، ۵/ ۷۸). در ذیحجۀ ۱۰۴۳ق‌/ ۱۶۳۴م‌ سپاه‌ ایران‌ در عهد سلطنت‌ شاه‌ صفی‌ (۱۰۳۸-۱۰۵۲ق‌) به‌ ارزروم‌ درآمد. در این‌ ماجرا خبر قتل‌ ابازه‌ پاشا به‌ وی‌ رسید (محمد معصوم‌، ۱۸۶). در ۹ ذیحجۀ ۱۰۴۴ق‌/ ۱۶ مۀ ۱۶۳۵م‌ بار دیگر سپاه‌ ایران‌ ارزروم‌ را متصرف‌ شد. در این‌ ماجرا خلیل‌ پاشا والی‌ ارزروم‌ به‌ قتل‌ رسید (همو، ۱۹۶). در ۱۱۵۷ق‌ سپاه‌ ایران‌ به‌ فرماندهی‌ نصرالله‌ میرزا فرزند نادرشاه‌ افشار روانۀ ارزروم‌ شد تا با نیروی‌ حسن‌ پاشای‌ شامی‌ كه‌ با ۴۰ هزار سپاهی‌ در صدد حمله‌ به ایران‌ بود، مقابله‌ كند. در نبردهایی‌ كه‌ روی‌ داد، سپاه‌ عثمانی‌ شكست‌ خورد و حسن‌ پاشا اسیر شد و به‌ زخم‌ كارد خود را كشت‌. نیروهای‌ نصرالله‌ میرزا ارزروم‌ را مورد تاخت‌ و تاز قرار دادند و با غنایم‌ فراوان‌ بازگشتند (مروی‌، ۳/ ۱۰۴۵-۱۰۴۶). در ۱۲۳۷ق‌/ ۱۸۲۱م‌ حافظ علی‌ پاشا، ابراهیم‌ پاشا و چند پاشای‌ دیگر كه‌ از جملۀ سرداران‌ ارزروم‌ بودند، مأمور جنگ‌ با ایران‌ شدند و به‌ محض‌ ورود به‌ ارزروم‌ دژهایی‌ را كه‌ از آنان‌ منتزع‌ شده‌ بود، بازپس گرفتند (اعتمادالسلطنه‌،۳/ ۱۵۴۹،۱۵۵۱). در ۱۲۳۸ق‌/ ۱۸۲۱م‌ میرزامحمدعلی‌ مستوفی‌ آشتیانی‌ از جانب‌ عباس‌ میرزا نایب‌السلطنه به‌ ارزروم‌ رفت و مصالحه‌ میان‌ دو طرف‌ توسط میرزا ابوالقاسم‌ قائم‌ مقام‌ و نجیب افندی‌ سفیر عثمانی‌ و رئوف‌ پاشا والی‌ ارزروم‌ به‌ امضا رسید (همو، ۳/ ۱۵۵۶؛ آدمیت‌، ۶۶ -۶۷).

در اواخر ربیع‌الثانی‌ ۱۲۳۹/ ژانویۀ ۱۸۲۴ با اصلاحاتی‌ كه‌ به‌ عمل‌ آمد، عهدنامۀ میان‌ دو دولت‌ ایران‌ و عثمانی‌ در ۷ ماده‌ در شهر ارزروم‌ به‌ امضا رسید (اعتمادالسلطنه‌، ۳/ ۱۵۵۹-۱۵۶۴؛ هوشنگ مهدوی‌، ۲۲۸-۲۳۰). در ۱۲۴۵ق‌ روسها به‌ فرماندهی‌ ژنرال‌ پاسكویچ‌، ارزروم‌ را تصرف‌ كردند (اعتمادالسلطنه‌، ۳/ ۱۶۰۱). در ۱۲۵۳ق‌ میرزاتقی‌خان‌ وزیر نظام‌ (امیر كبیر) برای‌ گفت‌وگو با نمایندگان‌ دولت عثمانی‌ به‌ ارزروم‌ رفت‌ (همو، ۳/ ۱۶۴۳). در صفر ۱۲۵۹/ مارس‌ ۱۸۴۳ میرزا تقی‌خان‌ در مقام‌ وزارت‌ با اختیار نامه‌ای‌ كه‌ دارای‌ عنوان‌ «وكیل‌ مختار» به‌ مهر محمدشاه‌ قاجار بود، در كنفرانس‌ ۴ دولت‌ ایران‌، عثمانی‌، بریتانیا و روسیه‌ در ارزروم‌ شركت كرد. نخستین‌ جلسۀ رسمی‌ كنفرانس‌ در ۱۵ ربیع‌الثانی‌ ۱۲۵۹ق‌/ ۱۵مۀ ۱۸۴۳م‌ منعقد شد (آدمیت‌، ۷۱، ۷۶). در جریان‌ كنفرانس‌، میرزاتقی‌خان‌ با انور افندی‌ نمایندۀ دولت‌ عثمانی‌ ۱۸ جلسه گفت‌وگو داشت‌ كه‌ حدود ۳ سال‌ به‌ درازا كشید (اعتمادالسلطنه‌، ۳/ ۱۶۷۲-۱۶۷۳). در ۱۲۶۲ق‌ گروهی از مردم‌ ارزروم‌ به‌ خانۀ میرزاتقی‌خان‌ وزیرنظام‌ كه‌ به‌ منظور گفت‌وگو دربارۀ كشتار كربلا و خرابی‌ محمره‌ در ارزروم‌ به‌سر می‌برد، حمله‌ كردند. ظاهراً سبب‌ این‌ اقدام‌ عدم‌ موفقیت‌ در گفت‌وگوهای‌ دوطرف‌ بوده‌ است‌ (همو، ۳/ ۱۶۷۸). كنفرانس‌ به‌ حساب‌ سالهای‌ قمری‌ ۴ سال‌ و ۲ ماه‌ و یك‌روز طول‌ كشید و در آخرین‌ جلسۀ آن‌ عهدنامۀ ایران‌ و عثمانی‌ در ۱۶ جمادی‌الثانی‌ ۱۲۶۳ق‌/ ۱ ژوئن‌ ۱۸۴۷م‌ به‌ امضا رسید كه‌ مشتمل‌ بر ۹ فقره‌ (ماده‌) بوده‌ است‌ (همو، ۳/ ۱۶۷۹-۱۶۸۳؛ آدمیت‌، ۱۳۵- ۱۳۸). طبق‌ مادۀ دوم‌ این‌ عهدنامه‌، جانب‌ غربی‌ ولایت‌ زهاب‌ به‌ دولت‌ عثمانی‌ و جانب‌ شرقی‌ آن‌ به‌ ایران تعلق‌ گرفت‌ (همو، ۱۳۶). طی‌ جنگهایی‌ كه‌ در سالهای‌ ۱۸۲۸ تا ۱۸۲۹م‌ میان دو دولت روس‌ و عثمانی‌ روی‌ داد، نیروهای‌ روسیه‌ ارزروم را متصرف شدند و تا طرابوزان‌ پیش‌ تاختند. این جنگ‌ كه‌ در سراسر جبهه‌های‌ اروپا و آسیا میان‌ دولتهای‌ روسیه‌ و عثمانی‌ جریان‌ داشت‌، در ۱۴ سپتامبر ۱۸۲۹ به‌ پیمان‌ صلح‌ ادرنه‌ (آدریاپول‌) منتهی شد كه‌ طبق‌ آن‌ نیروهای‌ روسیه‌ سواحل‌ متصرفی دریای‌ سیاه‌ و قفقاز را ترك‌ گفتند و تا شمال‌ بندر باتوم‌ عقب نشستند (BSE3, I/ 238, XXII/ 421; IA, IV/ 356). در جنگ‌ روس‌ و عثمانی‌ نیروهای‌ ژنرال‌ موراویف‌ در بهار ۱۸۵۵م‌ قارص‌ را محاصره‌ كردند و ارزروم‌ را مورد تهدید قرار دادند. ولی‌ این‌ شهر با معاهدۀ صلح‌ پاریس‌ از اشغال‌ مجدد رهایی‌ یافت‌ (IA، همانجا؛ BSE3, XIII/ 512). در جنگ‌ سالهای‌ ۱۸۷۷- ۱۸۷۸م‌ نیروهای‌ روسیه‌، بایزید و اردهان‌ را متصرف‌ شدند، قارص‌ را در محاصره‌ گرفتند و در پی‌ آن‌ ارزروم‌ را به‌ تصرف‌ آوردند (همان‌، XXII/ 423). در جریان‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ از همان آغاز ارزروم‌ هدف ارتش‌ روسیه‌ بود. روسها از ۱۰ ژانویۀ ۱۹۱۶ به‌ عملیات‌ جنگی برضد دولت‌ عثمانی‌ دست‌ زدند. ۱۴ ژانویه‌ خطوط دفاعی‌ ارتش عثمانی‌ در پیكار ساری‌ قمیش درهم‌ شكست‌ و نیروهای‌ عثمانی با سرعت‌ عقب‌ نشستند (BSE2, XLIX/ 152؛ IA، همانجا). در ۱۶ فوریه‌ نیروهای روسیه‌ ارزروم‌ را به‌ تصرف‌ آوردند و ۸ هزار اسیر جنگی‌ و مقداری‌ مهمات‌ به‌ غنیمت‌ گرفتند و در پی‌ آن‌ ۸۵ الى‌ ۹۰ كمـ به‌ سوی‌ غرب‌ ارزروم‌ پیش‌ رفتند.

در پی آتش‌بس‌ ۱۸ دسامبر ۱۹۱۷ نیروهای‌ روسیه‌ در ارزنجان‌ جبهه‌ را ترك‌ گفتند. نیروهای‌ عثمانی‌ ابتدا به‌ ارزنجان‌ و سپس‌ در ۱۲ مارس‌ ۱۹۱۸ به‌ ارزروم‌ كه‌ روسها آن‌ را ترك گفته‌ بودند، بازگشتند. در ۳ مارس‌ همان‌ سال‌ پیمان‌ صلح‌ برست‌ لیتوفسك‌ [۲]امضا شد كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ خطوط مرزی‌ روس‌ و عثمانی‌ در ۱۹۱۴م‌ به گونۀ رسمی‌ پذیرفته‌شد و قارص‌ و اردهان‌ و باتوم‌ به‌ دولت‌ عثمانی‌ واگذار گردید (YA, IV/ 2713). در ۳ مارس‌ ۱۹۱۹ اعضای‌ سازمان‌ ملی‌ انقلابی‌ با عنوان‌ انجمن‌ دفاع‌ از حقوق‌ آناتولی‌ شرقی‌ كه‌ توسط انجمن‌ مزبور گرد هم‌ آمده‌ بودند، در ارزروم‌ كار خود را آغاز كردند كه‌ تا ۱۷ اوت‌ همان‌ سال‌ ادامه‌ یافت‌. در ۱۶ اوت‌ مصطفی كمال‌ به‌ ریاست‌ كنگره‌ برگزیده‌ شد. این كنگره‌ نخستین‌ متن‌ اعلامیه‌ای‌ را تنظیم‌ كرد كه‌ بعدها به‌ عنوان‌ میثاق‌ ملی‌ شهرت‌ یافت‌ BSE2, XLIX/ 153؛ لوئیس‌، ۳۴۸).

ارزروم‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ سبب‌ جنگها و درگیریها بارها دستخوش‌ ویرانی‌ شد. ابن‌ بطوطه‌ كه‌ در ۷۳۲ق‌/ ۱۳۳۲م‌ به‌ ارزروم‌ رفته‌، آنجا را شهری‌ بزرگ‌ وصف‌ كرده‌ است‌ كه‌ به‌سبب‌ اختلاف‌ میان‌ دو طایفه‌ از بزرگان‌ شهر دچار ویرانی‌ شده‌ بود (۱/ ۳۰۵). اولیا چلبی‌، ارزروم‌ را ایالتی‌ وسیع‌ نامیده‌، و از قلعۀ حسن‌ در آن‌ سرزمین‌ یاد كرده‌، و اوزون‌ حسن‌ آق‌ قویونلو را بنیاد گذار آن‌ نوشته‌ است‌ (۲/ ۲۰۵). وی‌ ضمن‌ شرح‌ ایالت‌ ارزروم‌ آن‌ را شامل‌ ۱۲ سنجاق‌ (ولایت‌) نوشته‌ كه‌ عبارت‌ بوده‌اند از قره‌ حصار شرقی‌، كیغی‌، یاسین‌، اسپر، خنس‌، ملازگرد، تكمان‌، قوروجان‌، طورطوم‌، مچنگرد، مامرووان‌ و ارزروم‌ (ارضروم‌) (۲/ ۲۰۵-۲۰۶). اولیا چلبی‌ ضمن‌ شرح‌ بناهای‌ تاریخی‌ ارزروم‌، از پاشاسرایی‌ با ۱۱۰ حجره‌، كاخ‌ محمد پاشا، كاخ‌ تكه‌لی‌ پاشا، سرای‌ جعفر افندی‌، سرای‌ ویژۀ محكمۀ شرع‌ رسول‌(ص‌)، سرای كوچك‌ ابازه‌ پاشا و دیگر سراهای‌ شهر یاد كرده‌ است‌ (۲/ ۲۰۹، ۲۱۰). وی‌ در شرح‌ كویهای شهر ارزروم‌ می‌نویسد كه‌ در ارزروم‌ ۷۰ كوی‌ ویژۀ مسلمانان و ۷ كوی‌ ارمنی‌نشین‌ وجود دارد. او می‌افزاید كه‌ در شهر از قبطیان‌ و یهودیان كسی نیست‌ (همانجا). دربارۀ مسجدهای‌ ارزروم‌ می‌نویسد كه‌ در شهر جمعاً ۷۷ محراب‌ وجود دارد كه‌ همه‌ قدیمی‌ هستند. وی از اولوجامع‌ به‌ عنوان‌ مسجد مهم‌ ارزروم‌ یاد كرده‌، و آن‌ را از بناهای‌ عصر آق‌قویونلوها نوشته‌ است‌. به‌ نوشتۀ او طول‌ و عرض مسجد ۲۰۰ قدم‌ و محراب آن‌ به‌ شیوۀ كهن‌ است‌ (همانجا) كه‌ در جنگها و درگیریها بیشتر نقاط مسجد منهدم‌ شده‌ است‌. سلطان مراد چهارم‌ به‌ مرمت بنای مسجد پرداخت‌. دیگر مسجدهای‌ شهر: جامع‌ لالامصطفى پاشا، جامع‌ جعفر افندی‌ و جامع‌ كورجی‌ محمد پاشاست‌ (همو، ۲/ ۲۱۱، ۲۱۲). شهر دارای‌ مدارس‌، دارالحدیث‌ و نیز مكتبهایی‌ بوده‌ كه‌ مشهورترین‌ آنها مكتب‌ لالاپاشا و جعفر افندی‌ است‌. شناخته‌ترین‌ گرمابۀ شهر حمام‌ جعفر افندی‌ است‌. شهر در زمان‌ اولیا چلبی‌ دارای‌ ۸۰۰ دكان‌ بوده‌ است‌. وی‌ دربارۀ ساكنان‌ شهر می‌نویسد كه‌ مردم‌ آنجا ترك‌، كرد، تركمان و ارمنی‌ هستند (همانجا). هنوز آثاری‌ از روزگاران‌ گذشته‌ در ارزروم‌ بر جای‌ مانده‌ است‌: مدرسۀ یاقوتیه‌ با گنبد كه‌ تاریخ‌ بنای‌ آن‌ را ۱۳۰۸م‌ نوشته‌اند («دائرةالمعارف‌ ترك‌»، XV/ 371, 372؛«دائرةالمعارف‌ جدید»، III/ 841)، اوچ‌ گنبدلر (سه گنبدان‌)، جفته‌ مناره‌ لر (دومناره‌) و برخی‌ آثار دیگر («دائرةالمعارف‌ ترك‌»، XV/ 368).

از مشاهیر ارزروم‌ می‌توان‌ به‌ ابوعلی‌ اسماعیل‌ بن‌ قاسم‌ بن‌ عیذون‌ مشهور به‌ قالی‌لغوی‌ (سمعانی‌، ۴/ ۴۳۵؛ ابن‌خلكان‌، ۱/ ۲۲۶؛ یاقوت‌، بلدان‌، ۴/ ۲۰) و رجب‌ بن‌ قراجا (ابن‌ حجر، ۲/ ۲۳۶) اشاره‌ كرد. ابن‌بطوطه‌ در ذكر دانشمندان‌ بیت‌المقدس از شیخ‌ ابوعبدالرحیم‌ عبدالرحمان‌ بن‌ مصطفى از مردم‌ ارزروم‌ یاد كرده‌ است كه‌ از شاگردان‌ تاج‌الدین‌ رفاعی‌ بود. وی‌ می‌نویسد كه‌ به‌ صحبت‌ او رسیدم‌ و خرقۀ تصوف‌ از دست‌ او پوشیدم‌ (۱/ ۷۷-۷۸).

 

مآخذ

آدمیت‌، فریدون‌، امیركبیر و ایران‌، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌؛ آق‌سرایی‌، محمود، تاریخ‌ سلاجقه‌، به‌ كوشش‌ عثمان‌ توران‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛ ابن‌اثیر، الكامل‌؛ ابن‌بطوطه‌، محمد، رحله‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌؛ ابن‌ حجر عسقلانی‌، احمد، الدرر الكامنة، به‌كوشش‌ محمد عبدالمعید خان‌، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۹۳ق‌/ ۱۹۷۳م‌؛ ابن‌حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، لیدن‌، ۱۹۳۹م‌؛ ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۸۸۹م‌؛ ابن‌ خلدون‌، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ خلیل‌ شحاده‌ و سهیل‌ زكار، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/ ۱۹۸۱م‌؛ ابن‌ خلكان‌، وفیات‌؛ ابوالفدا، تقویم‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ رنوودوسلان‌، پاریس‌، ۱۸۴۰م‌؛ اشپولر، برتولد، تاریخ‌ مغول‌ درایران‌، ترجمۀ محمود میرآفتاب‌، تهران‌، ۱۳۵۱ش‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ محمد جابر عبدالعال‌ حسینی‌، قاهره‌، ۱۳۸۱ق‌/ ۱۹۶۱م‌؛ اعتمادالسلطنه‌، محمد حسن‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌، به‌ كوشش محمد اسماعیل‌ رضوانی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌؛ اولیا چلبی‌، محمد، سیاحت‌نامه‌، استانبول‌، ۱۳۱۴ق‌؛ بازورث‌، كلیفورد ا.، «تاریخ‌ سیاسی‌ و دودمانی‌ ایران‌»، تاریخ‌ ایران‌ كمبریج‌، ترجمۀ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌؛ باوزانی‌، الساندرو، ایرانیان‌، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌؛ بستانی‌، بطرس‌، دائرةالمعارف‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌؛ بلاذری‌، احمد، فتوح‌البلدان‌، لیدن‌، ۱۸۶۵م‌؛ بیرونی، ابوریحان‌، القانون‌ المسعودی‌، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۷۴ق‌/ ۱۹۵۵م‌؛ بیوار، ا. د. ه‌ ، «تاریخ‌ سیاسی‌ ایران‌ در دورۀ اشكانیان‌»، تاریخ ایران كمبریج‌، ترجمۀ حسن انوشه‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ پیگولوسكایا، ن‌. و.، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌ در سده‌های‌ چهارم‌ ـ ششم‌ میلادی‌، ترجمۀ عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌؛ همو، شهرهای ایران‌ در روزگار پارتیان و ساسانیان‌، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۱۳۴۰ش‌؛ حمدالله‌ مستوفی‌، نزهةالقلوب‌، به كوشش‌ گ‌. لسترنج‌، لیدن‌، ۱۳۳۱ق‌/ ۱۹۱۳م‌؛ خواندمیر، غیاث‌الدین‌، حبیب‌ السیر، به‌كوشش‌ دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛ دایرةالمعارف فارسی‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ احمد آتش‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛ رفعت‌ افندی‌، احمد، لغات‌ تاریخیه‌ و جغرافیه‌، استانبول‌، ۱۲۹۹ق‌؛ روملو، حسن بیك‌، احسن‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌؛ سامی‌، شمس‌الدین‌، قاموس الاعلام‌، استانبول‌، ۱۳۰۶ق‌؛ ستوده‌، حسینقلی‌، تاریخ‌ آل‌ مظفر، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌؛ سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ عمر بارودی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌؛ سومر، فاروق‌، قراقویونلوها، ترجمۀ وهاب‌ ولی‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌؛ شاه‌ طهماسب‌، تذكره‌، به‌ كوشش‌ عبدالشكور، برلن‌، ۱۳۴۳ق‌؛ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌، به‌كوشش‌ عصام‌الدین‌ اورونبایوف‌، تاشكند، ۱۹۷۲م‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ عبدالمؤمن‌، صفی‌الدین‌، مراصدالاطلاع‌، به‌ كوشش‌ علی‌ محمد بجاوی‌، بیروت‌، ۱۹۵۵م‌؛ غفاری‌ قزوینی‌، قاضی‌ احمد، تاریخ‌ جهان‌آرا، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌؛ فرای‌، ر.ن‌.، «تاریخ‌ سیاسی‌ ایران در دورۀ ساسانیان‌»، تاریخ ایران‌ كمبریج‌، ترجمۀ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ فلسفی‌، نصرالله‌، زندگانی‌ شاه‌ عباس اول‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌؛ قدامة بن جعفر، الخراج‌، به‌كوشش‌ محمد مخزوم‌، بیروت‌، داراحیاءالتراث‌ العربی‌؛ قزوینی‌، زكریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌؛ لوئیس‌، برنارد، ظهور تركیۀ نوین‌، ترجمۀ محسن‌ علی‌ سبحانی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌؛ ماركوپولو، سفرنامه‌، ترجمۀ منصور سجادی‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌؛ محمد معصوم‌، خلاصةالسیر، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ مروی‌، محمدكاظم‌، عالم‌ آرای‌ نادری‌، به‌ كوشش محمدامین‌ ریاحی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌؛ میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌؛ هامر پورگشتال‌، یوزف‌، تاریخ‌ امپراتوری‌ عثمانی‌، ترجمۀ میرزا زكی‌ علی‌آبادی‌، به‌كوشش‌ جمشید كیانفر، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌؛ هوشنگ‌ مهدوی‌، عبدالرضا، تاریخ‌ روابط خارجی‌ ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌؛ هینتس‌، والتر، تشكیل‌ دولت‌ ملی‌ در ایران‌، ترجمۀ كیكاووس‌ جهانداری‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌؛ یاقوت‌، بلدان‌؛ همو، المشترك‌، به‌ كوشش‌ ف‌. ووستنفلد، لایپزیگ‌، ۱۸۴۶م‌؛ یعقوبی‌، احمد، تاریخ‌، بیروت‌، دارصادر؛ نیز:

 

Bivar, A.D.H., «The Political History of Iran under the Arsacids», The Cambridge History of Iran, London, 1983; Bolshakov, O.G., Istoriya khalifata, Islam v Aravii, 570-633, Moscow, 1989; Britannica Book of the Year (1988); BSE2; BSE3; Census of Population, 1990, State Institute of Statistic, Ankara, 1991; Favstos Buzand, Istoriya Armenii, tr.M.A. Gevorgyan, Erevan, 1953; Gandzaketsi, K., Istoriya Armenii, tr. L. A. Khanlaryan, Moscow, 1976; IA; Khorenatsi, Movses, Istoriya Armenii, tr. Gagik Sarkisyan, Erevan, 1990; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Pauly; Pigulevskaya, N.V., Vizantiya i Iran, Moscow/ Leningrad, 1946; Plutarch's Lives, tr. B. Perrin, London, 1968; Procopius, History of the Wars, tr. H. B. Dewing, London, 1954; Psevdo Shapukh Bagratuni, Istoriya Anonimnogo Povestvovatelya, tr. M.O. Darbinyan-Melikyan, Erevan, 1971; Türk ansiklopedisi, Ankara, 1968; Uspenskii, O.N., Istoriya Vizantiiskogo Imperii, St. Petersburg, 1916; Uzunçarsılı, I.H., Osmanl o tarihi, Ankara, vol. I, 1982, vols. II-III, 1983; YA; Yeni Türk ansiklopedisi, Istanbul, 1985; Yuzbashyan, K.N., tr. and annotations to Povestvovanie Vardapeta Aristakesa lastiverttsi, Moscow, 1968.

عنایت‌الله‌ رضا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 474
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست