responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 444

اران


نویسنده (ها) :
عنایت الله رضا
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَرّان‌، سرزمینی‌ در قفقاز كه‌ حدود آن‌ در دوره‌های‌ مختلف‌ تا اندازه‌ای متغیر بوده‌ است‌ و نام‌ آن‌ را جغرافی‌نگاران‌ به‌ شكلهای‌ گوناگون‌ آورده‌اند. در نوشته‌های‌ مؤلفان‌ یونانی‌ و رومی عهد باستان‌ و سده‌های میانه‌، نام‌ این‌ سرزمین‌ به‌ صورت‌ آلبانیا و آریانیا، و نام‌ مردم‌ آن‌ آلبانوی‌ و آریانوی‌ آمده‌ است‌ (ماركوارت‌، 116-118). در زبان‌ گرجی‌ این نام‌ به‌ صورت‌ رانی‌ (همو، 116؛ EI2) و در متون ارمنی‌، آلوانْك‌ (آلوان‌) و آغوانْك‌ (آغوان‌) نوشته‌ شده‌ است‌ (بارتولد، III/ 334؛ خورنی‌، 64؛ كسروی‌، كاروند، 368).
نام‌ آلبانیا و مردم‌ آنجا از سدۀ 4ق‌م‌ در جهان‌ باستان‌ شناخته‌ بود. این‌ نام‌ نخستین‌بار در مآخذ اواخر سدۀ 4 و اوایل‌ سدۀ 3ق‌م‌ ذكر شده‌ است‌ (آكوپیان‌، 12). استرابن‌ در اثر خود، از آلبانیا یاد كرده‌ است‌ (V/ 226-228). آرین‌ مورخ‌ یونانی‌ به‌ شركت‌ آلبانیا در پیكار گوگمل‌ در 331ق‌ م‌ در زمرۀ سپاهیان‌ داریوش‌ سوم‌ اشاره‌ دارد (نك‌ : I/ 247). شرق‌ قفقاز در مآخذ پارتی‌ به‌ صورت‌ اَرْدان‌ ذكر شده‌ است‌ (علی‌یف‌، «پیرامون منابع‌ ...»، 18-19). گمان‌ می‌رود نام‌ اردان‌ كه‌ در سدۀ 3ق‌م‌ به سرزمین‌ آلبانیای‌ قفقاز اطلاق‌ شده‌ است‌، مربوط به‌ همسایگان‌ جنوبی‌ آلبانیا بوده‌ باشد. این‌ نام‌ تاریخی كهن‌ با «ارّان‌» كه‌ در متون‌ جغرافیایی‌ عهد اسلامی‌ آمده‌، نزدیك‌ است‌.
ریشۀ واژۀ اران‌ شناخته‌ نیست‌. گروهی‌ از مؤلفان‌ آن‌ را با افسانه‌هایی‌ درآمیخته‌اند. موسی‌ كاغان‌ كاتواتسی‌ مؤلف‌ «تاریخ‌ سرزمین‌ آلوانك‌» در سدۀ 10م‌ اران‌ را مردی‌ از نوادگان‌ یافث‌ فرزند نوح‌(ع‌) دانسته‌ كه‌ بر سرزمین‌ آلوانك‌ فرمانروایی‌ داشته‌ است‌. اران‌ چون‌ مردی‌ ملایم‌ و خوشخوی‌ بود، وی‌ را آغو یا آلو می‌نامیدند كه‌ در زبان‌ ارمنی به‌ معنای‌ خوش‌ خلق‌ است‌. از این‌ رو سرزمین‌ زیر فرمان‌ او آغوانك یا آلوانك‌ نام‌ گرفته‌ است‌ (ص‌ 25 ؛ خورنی‌، 63-64).
جوانشیر قراباغی‌ مؤلف‌ تاریخ‌ قراباغ‌ كه‌ در 1263ق‌/ 1847م‌ نگارش‌ آن‌ را آغاز كرده‌، دربارۀ وجه‌ تسمیۀ اران‌ چنین‌ نوشته‌ است‌: «چون‌ در زمان‌ نوح‌ پیغمبر علیه‌ السلام‌ كه‌ طوفان‌ شد و بعد از مدتی‌ كه‌ از طوفان‌ گذشته‌ بود، یكی‌ از اولاد و احفاد نوح‌ علیه‌السلام‌ در این‌ ولایتها كه‌ میان‌ رود كر و ارس‌ واقعند و عبارت باشد از شهر تفلیس‌ و گنجه‌ و ایروان‌ و نخجوان‌ و اردوباد و بَرْدَع‌ و بیلقان‌ كه‌ در خاك‌ قراباغند و الحال‌ هر دو خراب‌ هستند، در این‌ ولایتها و خاكها حكمران‌ و صاحب‌ شده‌ و آباد نموده‌ و همه‌ را نام‌ خود گذاشته‌ موسوم‌ به‌ اران‌ كرد، چون‌ كه‌ نام‌ خود او اران‌ بوده‌ است‌» (ص‌ 3-4). در متون‌ عربی‌، اران‌ به‌ صورت‌ الران‌ (یعقوبی‌، 1/ 178، 2/ 475) نوشته‌ شده‌ است‌. در برخی‌ متنها آن‌ را به‌صورت‌ آران‌ نیز نوشته‌اند (منجم‌باشی‌، 3، 15، 16). یاقوت‌ اران‌ را نامی‌ عجمی‌ ذكر كرده‌ است‌ (1/ 183). در برخی‌ مآخذ به‌ صورت‌ ران‌ نیز آمده‌ است‌ (آكوپیان‌، 5).
نمونۀ دیگری‌كه‌ مؤید وجود اران‌ و منطقه‌ای مرزبان‌نشین‌ در دوران‌ پیش‌ از اسلام‌ است‌، عنوان‌ ارانشاه‌ است كه‌ دربارۀ فرمانروایان‌ این‌ سرزمین‌ به‌ كار رفته‌ است‌ (سوازیان‌، «دودمان‌ مهرانیان‌...»، 80). كاغان‌ كاتواتسی‌ ضمن‌ شرح‌ احوال‌ دودمان‌ مهران‌ كه‌ از خویشاوندان‌ خسروپرویز پادشاه‌ ساسانی‌ بوده‌اند، به‌ وَرْدان‌ دلاور اشاره‌ می‌كند و می‌نویسد كه‌ او قصد داشت‌ دودمان‌ كهن‌ ارانشاهان‌ را بر افكند. نكتۀ قابل‌ توجه‌ آنكه‌ مؤلف عنوان‌ ارانشاهان‌ را به‌ كسر الف‌ «ارانشاهیك‌» نوشته‌ است‌ (ص‌ 94).
دربارۀ محدودۀ اران‌ نظریه‌های‌ متفاوتی‌ وجود دارد. برخی‌ منطقۀ میان‌ دو رود كر و ارس‌ را اران‌ نامیده‌اند و برخی‌ دیگر فاصلۀ میان‌ ارس‌ و دربند قفقاز را. با این‌ وصف‌ محدودۀ این‌ سرزمین‌ از عهد باستان‌ تا سده‌های‌ 5-7م‌ به‌ تقریب‌ یكسان‌ بوده‌، و محدودۀ كنونی‌ جمهوری آذربایجان‌ را در بر می‌گرفته‌ است‌ (نووسلتسف‌، 7). به‌ نوشتۀ استرابن‌ 400‘5 استاد (از واژۀ لاتینی‌ stadium و واژۀ یونانی‌ stàdion كه‌ به‌ عنوان‌ مقیاس‌ طول‌ معمول‌ بوده‌، معادل‌ 185 متر است‌) طول سواحل‌ دریای‌خزر در سرزمین اران‌ و كادوسها واقع‌ شده‌ است‌ .(V/ 243,245)
استرابن‌ از وجود 26 قبیله‌ در اران‌ یاد كرده‌ است‌ كه‌ هر یك‌ زبان خاص‌ و فرمانروای‌ ویژۀ خود را داشتند، ولی‌ گویا در زمان‌ او یك پادشاه‌ بر سراسر این‌ سرزمین‌ فرمان‌ می‌رانده‌ است‌ (V/ 229). گمان‌ می‌رود این‌ اتحاد پیش‌ از لشكركشی‌ پُمْپِئوس‌ در 64-65ق‌م‌ صورت‌ گرفته‌ باشد (آكوپیان‌، 18). برخی‌ مؤلفان‌، رود كر را مرز میان‌ اران‌ و ارمنستان نوشته‌اند (فاوستوس‌، 162؛ كاپانتسیان‌، 5) و شمال‌ این‌ رود را مرز جنوبی اران‌ دانسته‌اند، ولی برخی از وجود ارانیها در هر دو سوی‌ رود یاد كرده‌اند (علی‌یف‌، «پیرامون منابع‌»، 23). چنین‌ بر می‌آید كه‌ مرز شمالی‌ اران از دربند فراتر نرفته‌ است‌. حد غربی‌ این‌ سرزمین‌ به‌ رودهای‌ آلازانی‌ و ایوری‌ منتهی‌ می‌شده‌ است‌. مرز شرقی‌ اران‌ نیز دریای‌ خزر بوده‌ است‌ (همو، «دربارۀ اقوام‌...»، 18). آكوپیان‌ ضمن‌ شرحی‌ دربارۀ اران‌، محل‌ آن‌ را در فاصلۀ رود بزرگ‌ كر و كوههای‌ قفقاز نوشته‌، و منطقۀ جنوب رود كر را بلاسكان نامیده‌ است‌ (ص‌ 100). در كتیبۀ شاپور اول‌ پادشاه‌ ساسانی‌ در نقش‌ رستم‌ كه‌ تاریخ‌ آن‌ 262م‌ است‌، از پیروزیهای‌ بزرگ‌ و فرمانروایی‌ وی‌ بر بسیاری‌ از سرزمینها، ازجمله‌ گرجستان‌، اران‌ و بلاسكان‌ به‌ عنوان‌ یكی از كوستهای‌ (ایالتهای‌) تابع‌ ایران‌ با نام‌ كوست‌ (ایالت ـ سرزمین‌) كاپ‌ كوه‌ (قاف‌ كوه‌) قفقاز یاد شده‌ است‌ (همو، 101؛ لوكونین‌، 125).

در متون اسلامی‌ نیز منطقۀ اران‌ از سوی‌ جغرافی‌نگاران‌ به‌ شرح‌ آمده‌ است‌. ابن‌خردادبه‌، ارمینیه‌ را به‌ 4 منطقه‌ بخش‌ كرده‌، و اران را ارمینیۀ چهارم‌ نامیده‌ است‌ (ص‌ 122)، ولی‌ بلاذری‌ آن‌ را با عنوان‌ ارمینیۀ اول‌ ذكر كرده‌ است‌ (ص‌ 194). ابن‌حوقل كه خود به‌ اران‌ سفر كرده‌، آن‌ سرزمین‌ را شامل‌ دو بخش‌ دانسته‌، و ارانین‌ نامیده‌ است‌ (2/ 349). وی بردعه‌، الباب (دربند) و تفلیس‌ را بزرگ‌ترین‌ شهرهای‌ آنجا، و شهرهای بیلقان‌، ورثان‌، بردیج‌، شماخیه‌ (شماخی‌)، شروان‌، لایجان‌، شابران‌، قَبَله‌، شكی‌ (نوخای‌ كنونی‌)، شمكور (شامخور كنونی‌) جنزه‌ (گنجه‌) و شهرهای‌ كوچك‌ دیگر را متعلق‌ به‌ اران‌ دانسته است‌ (2/ 342). در سدۀ 4ق‌ اران‌ سرزمینی‌ چنین‌ گسترده‌ بود. از آن‌ پس‌، گاه‌ سرزمینهای‌ میان‌ دو رود كر و ارس‌ را اران‌ نامیدند و از بلاد شروان‌ در شمال‌ رود كر جداگانه‌ نام‌ بردند. مهم‌ترین‌ شهر اران‌ در روزگار باستان‌ كَبَله‌ نام‌ داشت‌. بطلمیوس‌ این‌ شهر را با همین‌ تلفظ و پلینیوس‌ كبلكه‌ نامیده‌اند. در برخی مآخذ این شهر به‌ صورت‌ كَوَلَكْ و در متون‌ عهد اسلامی‌ قَبَله‌ نگاشته‌ شده‌ است‌ (بارتولد، III/ 334). خرابه‌های‌ تختگاه‌ قدیمی‌ اران‌ هنوز در بخش‌ كوتكاشِن‌ قفقاز باقی است‌ (I/391 ,BSE3).
در 385م‌ دولتهای‌ ایران و بیزانس‌ به‌ سبب‌ ضعف‌ دولت‌ ارشكیان‌ ارمنستان‌، این‌ سرزمین‌ را میان‌ خود قسمت‌ كردند. بخش‌ تابع‌ رومیان‌ زیر فرمان‌ ارشك‌ سوم‌ شاه‌ پیشین‌ آن‌ سرزمین‌ بود، ولی بخش‌ تابع‌ ایران‌ از سوی‌ شاپور سوم‌ پادشاه‌ ساسانی‌ به‌ خسرو چهارم‌ از دودمان‌ اشكانی‌ واگذار شد كه‌ سرزمین‌ اران‌ را نیز شامل می‌شد. نمایندگان‌ این‌ دودمان‌ تا 428م‌ بر این‌ سرزمین‌ فرمانروایی داشتند. بهرام‌ گور (420-439م‌)، اردشیر پنجم‌، فرمانروای‌ این‌ سرزمین‌ را بركنار كرد. از آن‌ پس‌ این‌ منطقه‌ به‌ مرزبانانی‌ كه‌ دست‌ نشاندۀ شاهنشاه‌ ساسانی‌ بودند، سپرده‌ شد. از آن‌ زمان‌ دو استان‌ كنارۀ رود كر، اوتیك‌ و آرتساخ‌ كه‌ بعدها از سوی‌ تركان‌ قراباغ‌ نام‌ گرفت‌، تابع‌ مرزبانی‌ اران‌ شد (آكوپیان‌، 109-110). شاپور سوم‌ خواهر خود زروان‌ دخت‌ را به‌ همسری‌ خسرو شاه‌ ارمنستان‌ داد كه‌ بر اران‌ نیز فرمانروایی‌ داشت‌. برخی‌ محققان با اتكا به‌ نوشتۀ یغیشه‌ (ص‌ 91, 114, 116) مورخ‌ ارمنی‌ سدۀ 5م‌، تاریخ الحاق‌ آرتساخ‌ به‌ سرزمین‌ اران‌ را پس‌ از سالهای‌ 450-451م‌ دانسته‌اند (آكوپیان‌، 115). دولت‌ ساسانی‌ در سدۀ 5م‌ در شرق قفقاز مرزبانی‌ اران‌ را پدید آورد كه‌ نواحی‌ اطراف‌ دریای‌ مازندران‌ و حوالی‌ رود كر تا دربند قفقاز را شامل‌ می‌شد. یغیشه‌ ضمن‌ شرح‌ حوادث‌ سال‌ 450م‌ از شخصی‌ به‌ نام‌ سِبوخت‌ با سمت مرزبان‌ چور (دربند) یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 77). گمان‌ می‌رود این‌ شخص‌ مرزبان‌ اران‌ بوده‌ باشد (یوزباشیان‌، 183).
پس‌ از مرگ‌ یزدگرد دوم‌ در 457م‌ فرزندانش‌ برای‌ كسب‌ تاج‌وتخت‌ به‌ رقابت‌ برخاستند. فرمانروای‌ اران‌ به‌ سبب وجود آشفتگی‌ در دولت‌ ساسانی‌ سر به‌ شورش‌ برداشت‌ (یغیشه‌، 169). مبارزه‌ برای‌ تخت‌ و تاج‌ ایران‌ سرانجام‌ به‌ سود پیروز (حك‌ 459-484م‌) پایان‌ پذیرفت‌. در پنجمین‌ سال‌ پادشاهی‌ وی‌ شورش‌ اران‌ سركوب‌ شد (همو، 170-171). بدین‌سان‌ پس‌ از 5 سده‌، پادشاهی‌ اران‌ پایان‌ گرفت‌ و ساقط شد. ساسانیان‌ احتمالاً مقر مرزبانی‌ را از چور به‌ منطقۀ امن‌تری‌ در كرانۀ راست‌ رود كر، یعنی‌ شهر پرتو (بردعه‌) ــ كه‌ بعداً تجدید بنا شد ــ انتقال‌ دادند (آكوپیان‌، 122). به‌ نوشتۀ كاغان‌ كاتواتسی‌، پرتو به‌ فرمان‌ پیروز پادشاه‌ ساسانی توسط واچه‌ شاه‌ اران‌ تجدید بنا شد و پیروز آباد نام‌ گرفت‌ (ص‌ 39). این‌ نكته‌ بعید می‌نماید، زیرا واچه‌ همان‌ كسی‌ است‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ یزدگرد دوم‌ سر به‌ شورش‌ برداشته‌ بود. مورخان‌ و جغرافی‌نگاران‌ اسلامی‌ با اتكا به‌ مآخذ اواخر عهد ساسانی‌، تجدید بنای‌ پرتو را با دوران‌ پادشاهی‌ قباد (488-531م‌) مرتبط دانسته‌اند. منابع‌ تاریخی‌ نیز مؤید این‌ نكته‌اند، زیرا شهر بردعه‌ و دست‌كم‌ بخشی‌ از آن‌ «فیروز قباد» نامیده‌ شده‌ است‌ (ابن‌خردادبه‌، 123؛ بلاذری‌، 195).
از سدۀ 4م‌ در اران‌ مسیحیت‌ به‌ عنوان‌ دین‌ رسمی‌ پذیرفته‌ شد. از مآخذ چنین‌ بر می‌آید كه‌ گریگوریس‌ نوادۀ گریگور روشنگر و فرزند وردان‌، جاثلیق‌ ارمنی‌ مقام‌ اسقف‌ آن‌ سرزمین‌ را عهده‌دار گردید و برای‌ از میان‌ بردن‌ بقایای‌ بت‌پرستی كوشش‌ بسیار كرد (فاوستوس‌، 156-148؛ خورنی‌، 148-149) چور در آغاز اسقف‌نشین‌ اران‌ بود، ولی‌ در دومین‌ سال‌ پادشاهی‌ خسرو انوشیروان‌ مقر بطریرك‌ از چور به‌ پرتو تختگاه‌ جدید اران‌ انتقال‌ یافت‌ (كاغان‌ كاتواتسی‌، 71).
چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ تا سدۀ 5م‌ زبان‌ ارانی‌ فاقد خط و كتابت‌ بود. در این‌ سده‌ الفبای‌ ارانی‌ از سوی‌ كشیشان‌ ارمنی‌ تدوین‌ شد. الفبای‌ مزبور شامل‌ 52 حرف‌ بود (I/ 250, BSE3)، زیرا در زبان‌ ارانی‌ اصواتی‌ وجود داشتند كه‌ زبان‌ ارمنی‌ فاقد آنها بود (بارتولد، 672 / (1)II). پس‌ از ظهور الفبای‌ ارانی‌، كتابهای‌ مقدس‌ مسیحی‌ از زبان‌ ارمنی‌ به‌ ارانی‌ برگردانده‌ شد (همانجا). گمان‌ می‌رود زبان‌ گرگرها پایه‌ و اساس‌ زبان‌ نوشتاری‌ مردم‌ اران‌ را تشكیل‌ می‌داده‌ است‌ (خورنی‌، 193-194). تاكنون‌ نمونۀ روشنی‌ از خط و كتابت مردم‌ اران‌ در دوران‌ پیش‌ از اسلام‌ به‌ دست‌ نیامده‌ است‌ (بارتولد، II(1)/ 662). شاید بتوان‌ در ناحیۀ باكو نمونه‌هایی‌ از خط ارانی‌ را یافت‌ (همو، 662-663 / (1)II)، ولی‌ این‌ مسأله‌ نیازمند تحقیق‌ است‌. در 1980م‌ در ناحیۀ «لاچین‌» جمهوری‌ آذربایجان‌، كتیبه‌ای‌ سنگی كشف شد كه‌ از سوی محققان‌ انستیتوی‌ تاریخ‌ فرهنگستان آذربایجان‌، كتیبه‌ای‌ ارانی‌ معرفی‌ شد، اما دانشمندان‌ ارمنی‌ این‌ نظر را مردود دانستند. گفته‌ شده‌ كه‌ این‌ كتیبه‌ به‌ خط و زبان‌ ارمنی است‌ (سوازیان‌، «دربارۀ كتیبه‌...»، 276-280).
پذیرش آیین‌ مسیحیت سبب‌ شد كه‌ شورشهای‌ مردم‌ اران‌ برضد دولت ساسانی‌ صبغۀ دینی‌ به‌ خود بگیرد. در شورش‌ ارمنیان‌ در 451-452م‌ برضد سیاست‌ یزدگرد دوم‌، ارانیها شركت‌ بالنسبه‌ وسیعی داشتند. یغیشه‌ كه‌ خود در این‌ ماجرا، وردان‌ (وارطان‌) مامیكونیان سردستۀ شورشیان‌ را همراهی‌ كرده‌ بود، دربارۀ فشار یزدگرد دوم‌ بر شورشیان‌ و واداشتن‌ شاه‌ اران‌ به‌ پذیرش‌ آیین‌ زرتشت‌، نوشت‌ كه‌ «یزدگرد، شاه‌ شاهان‌ با اصرار او را به‌ مغ‌ بدل‌ كرد» (ص‌ 169). پس‌ از این‌ واقعه‌ یزدگرد دوم‌ آذر هرمزد را كه‌ از دودمان‌ شاهان‌ پارتی‌ بود، به‌ مرزبانی‌ ارمنستان‌ گمارد و تنی‌ چند از سران‌ شورش‌ را پس‌ از كشته‌ شدن‌ وردان‌ مامیكونیان‌ به‌ ماورای‌ خزر تبعید كرد. پیروز فرزند یزدگرد كه‌ عنوان‌ كوشانشاه‌ داشت‌ و بر ناحیۀ وسیعی‌ از آسیای‌ مركزی‌ فرمان‌ می‌راند، در 457م‌ آن‌ گروه‌ از تبعید شدگان‌ را كه‌ زنده‌ مانده‌ بودند، به‌ سرزمینهایشان‌ بازگرداند (یوزباشیان‌، 13؛ لوكونین‌، 138). قباد اول‌ (كواد) سرزمین اران‌ را گشود و دربند را به‌ تصرف‌ آورد (بلاذری‌، 194؛ یعقوبی‌، 1/ 178). در عهد خسرو انوشیروان‌ سرزمینهایی‌ كه‌ در گذشته‌ بخشی‌ از اران‌ به‌شمار می‌آمد، به‌ فرمانروایان‌ و امیرانی‌ چند واگذار شد كه‌ هر یك‌ عنوان‌ خاصی‌ چون‌ فیلان‌ شاه‌، لیران‌ شاه‌، شروان‌ شاه‌ و جز آن‌ داشتند (بلاذری‌، 196؛ سوازیان‌، «دودمان مهرانیان‌»، 79). بدین‌سان‌مرزبانی‌ اران‌ قطعه‌قطعه‌ شد (همانجا). در اواخر سدۀ 6 و اوایل‌ سدۀ 7م‌ مهرانیان‌ زمام‌ امور اران‌ را به‌ دست‌ گرفتند. مهران‌ كه‌ از خویشاوندان‌ خسروپرویز بود، به‌ شهر پرتو رفت‌. وی‌ در اران‌ شهری‌ ساخت‌ و آن‌ را مهراوان‌ نامید. در سدۀ 6م‌ قباد اول‌ پادشاه‌ ساسانی‌ برای‌ جلوگیری‌ از هجوم‌ هونها در ناحیۀ پرتو، پایگاههایی‌ مستحكم‌ بنا كرد. از آن‌ پس‌ پرتو، تختگاه‌ اران‌ شد و كبلك‌ (قبله‌) اهمیت‌ پیشین‌ خود را از دست‌ داد. در 628م‌ تركان‌ و خزران‌ به‌ سرزمین‌ اران‌ حمله‌ بردند. نخست‌ دربند را گشودند و آنگاه‌ به‌ پرتو درآمدند. مردم‌ شهر ناگزیر به‌ كوهستانها پناه‌ بردند (كاغان‌ كاتواتسی‌، 79-78 ؛ گومیلف‌، 193-194).
مهرانیان‌ پس‌ از مرگ‌ خسروپرویز نیز بر اران‌ فرمان‌ راندند. یكی‌ از آنان‌ وراز گریگور نام‌ داشت‌ كه‌ جاثلیق‌ اران‌ بود. فرزند وی‌ جوانشیر در جریان‌ فتوحات‌ مسلمانان‌ شهرت‌ یافته‌ است‌ (كاغان‌ كاتواتسی‌، 93-94). دورۀ فرمانروایی‌ جوانشیر بر اران‌ را سالهای‌ 636 -670م‌ نوشته‌اند (بنیاداف‌، 151). وی‌ با عنوان‌ «سپهبد اران‌» در جنگهای‌ یزدگرد سوم‌ با عربها شركت‌ داشت‌ و چون‌ یزدگرد تیسفون‌ را رها كرد، جوانشیر از راه‌ آذربایجان‌ به‌ اران‌ بازگشت‌ (كسروی‌، شهر یاران‌ ...، 267).
چنین به‌ نظر می‌رسد كه‌ فتح‌ ارمنستان‌ و گرجستان‌ و اران‌ در سالهای‌ 24-26ق‌/ 645-647م‌ و در عهد خلافت‌ عثمان‌ توسط حبیب‌ ابن‌ مسلمۀ فهری و سلمان‌ بن‌ ربیعۀ باهلی‌ صورت‌ گرفته‌ باشد. سلمان‌ بن‌ ربیعه‌ به‌ بیلقان‌ و بردعه‌ درآمد و تا شروان‌ كه‌ بخشی‌ از سرزمین‌ اران بود، پیش‌ رفت‌ (یعقوبی‌، 2/ 168). چندی‌ بعد معاویة بن‌ ابی‌سفیان‌، برادر جوانشیر به‌ نام‌ وراز تیرداد (ارمنی‌: واراز تردات‌) را به‌ فرمانروایی‌ اران‌ و عامل‌ خلیفه‌ در آن‌ سرزمین‌ منصوب‌ كرد (بنیاداف‌، 165) و بدین‌سان‌ حاكمیت‌ بنی‌امیه‌ بر اران‌ مستقر شد. در عهد خلفای‌ عباسی‌ نیز فرمانروایان‌ اران‌ به‌ صورتی‌ نیمه‌ مستقل‌ خراجگزار خلافت‌ بودند. مهرانیان گرچه‌ در روزگار خلافت‌ رو به‌ ضعف‌ نهادند، با این‌ وصف‌ تا مدتی‌ موجودیت‌ خود را حفظ كردند. آخرین‌ فرمانروای‌ اران‌ از دودمان‌ مهران‌ همانند برادر جوانشیر، وراز تیرداد دوم‌ نام‌ داشت‌ كه‌ در 207ق‌ به‌ دست‌ نرسه‌ یا نرسی‌ (ارمنی‌: نرسس‌) كشته‌ شد ( ایرانیكا ). یعقوبی‌ از نرسی‌ با عنوان‌ بطریق‌ اران‌ یاد كرده‌ است‌ (2/ 461). سهل‌ بن‌ سنباط فرمانروای‌ اران‌ كه‌ بابك‌ خرم‌دین‌ را دستگیر و به‌ افشین‌ عامل‌ معتصم‌ خلیفۀ عباسی‌ تسلیم‌ كرده‌ بود، نیز عنوان‌ بطریق‌ داشت‌ (همو، 2/ 474- 475). كاغان‌ كاتواتسی‌ از سهل‌ با عنوان‌ ارانشاه‌ (ارانشاهیك‌) یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 164). در كتاب‌ مسعودی‌، ایرانشاه‌ آمده‌ است كه‌ گمان‌ نمی‌رود مقرون‌ به‌ صحت‌ باشد. وی‌ می‌نویسد محمد بن‌ یزید كه‌ اكنون‌ به‌ عنوان‌ شروانشاه‌ شهرت‌ دارد، به‌ تبعیت‌ از گذشتگان‌ خویش‌ ایرانشاه‌ بود و چون‌ علی‌ بن‌ هیثم شروانشاه درگذشت‌، محمد بر قلمرو او استیلا یافت‌ (1/ 228). از نوشتۀ مسعودی‌ چنین‌ بر می‌آید كه‌ این‌ واقعه‌ اندكی‌ پیش‌ از 332ق‌/ 944م‌ روی‌ داده‌ است‌. این نوشته‌ خود می‌رساند كه‌ ایرانشاه‌ باید همان‌ اَرانشاه‌ و به‌ قول‌ كاغان‌ كاتواتسی‌ اِرانشاه‌ بوده‌ باشد.
در 332ق‌ بردعه‌، تختگاه‌ اران‌ مورد حملۀ روسها قرار گرفت‌ (ابوعلی‌ مسكویه‌، 2/ 62-63)، ولی‌ كسروی‌ این‌ تاریخ‌ را خطا دانسته‌، و آغاز هجوم‌ روسها را در ماه‌ آخر بهار یا ماه‌ نخستین‌ تابستان‌ 333ق نوشته‌، و جنگ‌ سالار مرزبان‌ محمدبن‌ مسافر از دودمان‌ سالاریان‌ را با روسها در پاییز 334ق‌ ذكر كرده‌ است‌ (همان‌، 78). پس از آن‌ شهر بردعه‌ كه‌ دستخوش‌ ویرانی‌ شده‌ بود، اهمیت‌ خود را از دست داد و گنجه‌ جای‌ آن‌ را گرفت‌ (بارتولد، III/ 335). یاقوت‌ در روزگار خود از بردعه‌ به‌ عنوان‌ قریه‌ای‌ كم‌ اهمیت‌ یاد كرده‌ است‌ (1/ 559). مرزبان‌ تا 340ق‌/ 951م‌ بر اران‌ و آذربایجان‌ حكومت‌ كرد. پس‌ از آن‌ اران‌ زیر سلطۀ شدادیان‌ گنجه‌ قرار گرفت‌ كه‌ مقتدرترین‌ آنان‌ ابوالاسوار شاوُربن‌ فضل‌ بن‌ محمدبن‌ شداد بود (منجم‌ باشی‌، 11- 18؛ نیز نك‌ : ابن‌اثیر، 9/ 598). در قابوسنامه‌ این نام‌ به‌ صورت‌ ابوالسوار ذكر شده‌ است‌ (عنصرالمعالی‌، 200).

به‌ سبب‌ جنگها و اختلافهایی‌ كه‌ در این‌ منطقه‌ روی‌ می‌داده‌، زمان‌بندی‌ رویدادها با آشفتگیهایی‌ همراه‌ شده‌ است‌. در اواسط سدۀ 5ق‌/ 11م‌ طغرل‌ بیك سلجوقی‌ آهنگ‌ اران‌ كرد و ابوالسوار ناگزیر از فرمانبرداری‌ شد و خطبه‌ به‌ نام‌ طغرل كرد (كسروی‌، همان‌، 302). پس‌ از طغرل‌، الب‌ارسلان‌ با سپاهی‌ بزرگ‌ از تركان‌ به‌ اران‌ و ارمنستان‌ رفت‌ و پس از گشودن‌ سرزمینهای‌ قفقاز، اران‌ را در 459 یا 460 ق‌ به‌ فضلون‌ دوم‌ فرزند ابوالسوار واگذاشت‌ (همان‌، 305-306). منجم‌ باشی‌ تاریخ‌ ورود الب‌ ارسلان‌ را به‌ سرزمین اران‌، ذیحجۀ 459 نوشته‌ است (ص‌ 16). دراین‌باره‌ اختلاف‌ نظرهایی‌ وجود دارد. فرای‌ معتقد است‌ كه الب‌ارسلان‌ یكی‌ از امرای‌ خود به‌ نام‌ ساوتكین‌ را به‌ حكومت اران‌ فرستاد (EI2)، حال آنكه‌ كسروی‌ خلاف‌ این‌ نظر را ابراز داشته‌، و بر آن‌ بوده‌ است كه‌ ملكشاه‌ سلجوقی‌ این‌ شهرها را از فضلون‌ گرفت‌ و به‌ ساوتكین خادم‌ خود سپرد و فضلون‌ را بر استراباد گمارد (همان‌، 307- 308).
در عهد سلجوقیان‌، اران‌ تجزیه‌ شد و رفته‌رفته‌ تحت‌ نفوذ غزان‌ قرار گرفت‌ و زبان‌ تركی‌ جانشین‌ تمام‌ زبانهای‌ رایج‌ در آن‌ سرزمین‌ شد (EI2). اران‌ گاه‌ زیر فرمان‌ شروانشاهان‌ و گاه‌ تحت‌ نفوذ فرمانروایان‌ آذربایجان‌ بود. به‌ عنوان‌ نمونه‌ قراسنقر مدتی‌ بر اران‌ فرمان راند. در روزگار او شهر گنجه‌ در 534ق‌/ 1140م‌ دچار زلزله‌ای‌ شد كه‌ به‌ نوشتۀ ابن‌ اثیر 230 هزار نفر از اهالی‌، ازجمله‌ فرزندان‌ قراسنقر فرمانروای‌ آن‌ سرزمین‌ كشته‌ شدند (11/ 77). از 618ق‌/ 1221م‌ مغولان‌ به‌ سرزمین‌ اران‌ حمله‌ بردند و نفوذ تركان‌ بر اران‌ فزونی‌ گرفت‌. اران‌ در عصر سلجوقیان‌ و متعاقب‌ آن‌ به‌ روزگار مغولان‌ تمام‌ و كمال‌ تركی‌ شد و ویژگیهای‌ قومی‌ و نیز نام‌ خود را از دست‌ داد (IA, I/ 598).
اران‌ در اواسط سدۀ 18م‌ به‌ چندین‌ خان‌ نشین‌، ملك‌نشین‌ و سلطان‌نشین كوچك‌ تجزیه‌ شد كه‌ در واقع‌ تنها نامی‌ داشتند: قراباغ‌، طالش‌، شكی‌، شروان‌، گنجه‌، باكو، نخجوان‌، اردوباد، دربند، قبه‌ (قوبا) و لنكران‌. سلطان‌نشینها شامل‌: ایلی‌سو، آرش‌، كوتكاشن‌، كازاخ‌، شمشادیل‌، واراندین‌، جَرابَرد، گلستان‌، دیزك‌ و خاچِن‌ در قراباغ‌ كوهستانی‌ (علیا) بودند. پس‌ از جنگهای‌ ایران‌ و روس‌ و تصرف‌ سرزمین‌ قفقاز از سوی‌ دولت‌ روسیه‌، آن‌ گروه‌ از خانات كه‌ در خدمت‌ امپراتوری‌ روسیه‌ قرار داشتند، تا اندازه‌ای‌ به‌ صورت‌ نیمه‌مستقل‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ دادند، ولی اندكی‌ بعد تابع‌ فرماندار كل‌ امپراتوری‌ روسیه‌ در قفقاز شدند. این‌ وضع‌ تا 1918م‌ ادامه‌ داشت‌، تا اینكه‌ با ورود قوای عثمانی به‌ قفقاز، دولت از سوی‌ گروه‌ مساواتیان‌ تأسیس‌ شد كه‌ نام‌ جمهوری‌ آذربایجان‌ بر خود نهادند (نك‌ : ه‌ د، آذربایجان‌، جمهوری‌ شوروی‌ سوسیالیستی‌).
بجز «تاریخ‌ آغوان‌» (اران‌) نوشتۀ كاغان‌ كاتواتسی‌ و برخی‌ نوشته‌های‌ پراكندۀ دیگر، تنها اثر مستقل‌ دربارۀ تاریخ‌ اران‌، كتابی‌ است با عنوان‌ منشآت‌ اران‌ كه‌ نگارندۀ آن‌ مسعود بن‌ نامدار است‌. وی‌ در عهد بركیارق‌ پسر ملكشاه‌ سلجوقی می‌زیست‌ و منشی‌ آلتونتاش‌ فرمانروای‌ اران‌ بود. نسخۀ خطی‌ این كتاب‌ در كتابخانۀ ملی‌ پاریس‌ (شم‌ 4433) است‌ (IA، همانجا).

مآخذ

ابن‌ اثیر، الكامل‌؛
ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌ ، لیدن‌، 1939م‌؛
ابن‌خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌ ، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1889م‌؛
ابوعلی‌ مسكویه‌، احمد، تجارب‌ الامم‌ ، قاهره‌، 1333ق‌/ 1915م‌؛
بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، لیدن‌، 1865م‌؛
جوانشیر قراباغی‌، میرزا جمال‌، تاریخ‌ قراباغ‌ ، باكو، 1959م‌؛
عنصر المعالی‌، كیكاووس‌، قابوس‌نامه‌ ، به‌ كوشش‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌، 1364ش‌؛
كسروی‌، احمد، شهریاران‌ گمنام‌، تهران‌، 1335ش‌؛
همو، كاروند، به‌ كوشش‌ یحیی‌ ذكاء، تهران‌، 1356ش‌؛
مسعودی‌، علی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌كوشش‌ یوسف‌ اسعد داغر، بیروت‌، 1358ق‌/ 1965م‌؛
منجم‌باشی‌، احمد، باب‌ فی‌ الشدادیة من‌ كتاب‌ جامع‌ الدول‌، به‌ كوشش‌ و. مینورسكی‌، كمبریج‌، 1953م‌؛
یاقوت‌، بلدان‌؛
یعقوبی‌، احمد، تاریخ‌، بیروت‌، دارصادر؛
نیز:

Akopyan, A. A., Albaniya-Aluank v greko-latinskikh i drevnearmya-nskikh istochnikakh, Erevan, 1987;
Aliev, K., «K voprosu o plemenakh kavkazskoi Albanii», Issledovaniya po istotrii kulturi narodov Vostoka..., Moscow/ Leningrad, 1960;
id, «K voprosu ob istochnikakh i literature po istorii drevney Kavkazskoi Albanii», Voprosi istorii Kavkazskoi Albanii, Baku, 1962;
Arrian, Anabasis Alexandri, London, 1976;
Bartold, V. V., Sochineniya, Moscow, 1963-1965;
BSE3;
Buniyatov, Z. M., «Iz istorii Kavkazskoi Albanii VII-VIII v. v.», Voprosi istorii Kavkazskoi Albanii, Baku, 1962;
Egishe, O vardane i voine Armyanskoi, tr. I. A. Orbeli, Erevan, 1971;
EI2;
Favstos Buzand, Istoriya Armenii, tr. M. A. Gevorgyan, Erevan, 1953;
Gumilev, L. N., Drevnie Turki , Moscow, 1967;
IA;
Iranica;
Kalankatuatsi, Movses, Istoriya strani Aluank, tr. Sh. V. Smbatyana, Erevan, 1984;
Kapantsian, G.A., introd. Istoriya... (vide: Kalan-katuatsi);
Khorenatsi, Movses, Istoriya Armenii, tr. Gagik Sarkisyan, Erevan, 1990;
Lukonin, V. G., Kultura Sasanidskogo Irana, Moscow, 1969;
Marquart, J., Ērānšahr , Berlin, 1901;
Novoseltsev A. P., «K voprosu o politicheskoi granits Armenii i Kavkazskoi Albanii v antichnii period», K osveshcheniyu problem istorii i kulturi Kavkazskoi Albanii i vostochnikh provintsii Armenii, Erevan, 1991, vol. I;
Strabo, The Geography, tr. Horace Leonard Jones, London, 1961 ;
Svazyan , G. S. , «Ob odnoi Albanskoi nadpisi», «Rod Mihranidov v Albanii», K osveshcheniyu problem istorii i kulturi Kavkazskoi Albanii..., Erevan, 1991, vol. I;
Yuzbashyan, introd. Egishe O vardane i voine Armyanskoi, Erevan, 1971.

عنایت‌ الله‌ رضا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 444
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست