آخرین بروز رسانی : دوشنبه
19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اَدِرْنه، مركز استانی به همین
نام در بخش اروپایی تركیه در قسمت تراكیه (تراكیا)
در ناحیۀ مرمره، نخستین پایتخت اروپایی دولت عثمانی
و دومین پایتخت آن دولت بعد از شهر بورسه (داركوت، 1).
استان ادرنه: این استان در
حوضۀ رودخانۀ مِریچ میان ◦۴۰ و ◦۴۲ و′۳۰ عرض شمالی و◦۲۶ و ′۲۷ طول شرقی (YA, IV/ 2352) در باریكۀ جنوب
شرقی شبه جزیرۀ باكمان واقع است. موقعیت جغرافیایی مركز
استان، ◦۴۱ و ′۴۰ و ً۱۵ عرض شمالی و ◦۲۶ و ′۲۳ و ً۵۰ طول شرقی است (داركوت،
همانجا).وسعت استان ادرنه ۲۷۶‘۶ كمـ۲ است («آمار[۱]...»،
8) كه ۸/ ۰٪ اراضی تركیه را تشكیل میدهد.
ارتفاع مركز استان از سطح دریا ۴۱ متر است. این
استان از غرب به كشور یونان، از شرق به استانهای قركلارایلی[۲]،
تِكیرداغ، چناق قلعه (داردانل)، از شمال غربی به بلغارستان، و
از جنوب به دریای اژه محدود است. شهرستانهای تابع استان
ادرنه عبارتند از: انز[۳]، حوصه[۴]، ایپسالا، كِشان،
لالاپاشا، مریچ و اوزون كوپرو («آمار»، 27 ؛ YA, IV/
2362).
برابر سرشماری عمومی
۱۹۹۰م، جمعیت استان ادرنه
۵۹۹‘۴۰۴ نفر بوده است كه از این عده
۴۲۱‘۲۱۰ تن در شهرها و
۱۷۸‘۱۹۴ تن در روستاها زندگی میكنند.
نسبت افزایش جمعیت در این استان ۵۴/
۷٪ بوده است. استان ادرنه از لحاظ میزان جمعیت در میان
۷۳ استان تركیه رتبۀ چهل و هفتم را داراست («آمار»،
7). شهر ادرنه نیز از این نظر سیوششمین شهر تركیه
است (همانجا).
چهرۀ طبیعی
چهرۀ ظاهری
زمین در این استان متفاوت است و شامل كوهها، جلگهها و دشتهاست.
كوههای آن كمارتفاع هستند. بلندترین كوه آن كورو با ارتفاع
۷۲۵ متر در جنوب واقع است. سایر كوهها عبارتند از:
اِسترانجا با ارتفاع ۵۹۰ متر در شمال و شمال شرقی،
اوزون كوپرو با ۳۷۸ متر و چاندِر با ۳۸۵ متر
ارتفاع كه به ترتیب از شرق و جنوب شرقی آن را احاطه كردهاند.
از جلگههای آن كازانوا، تونجه، ارگنه [۵](اركنه) و ایپسالا
را میتوان نام برد (YA, IV/ 2353-2454).
آب رودخانههای استان، عموماً
از بارانهای بهاری ـ پاییزی و ذوب برفها تأمین
میشود و به همین سبب عمق آنها از ۴ تا ۷ متر تغییر
مییابد (همان، IV/ 2352-2354). مهمترین رودهای
استان عبارتند از: مریچ (هبروس[۶])، آردا (آرپسوس)، تونجه (تونزوس)
(مانسل، 27) و ارگنه. ۳ رود اخیر سرانجام به مریچ میپیوندند
(YA, IV/ 2354-2355) در استان ادرنه چند دریاچۀ كوچك
از آبهای راكد، چون گالا، دالیان، توزلا، پاموكلو و جز آن نیز
دیده میشوند (همان، IV/ 2355 ).
آب و هوای ادرنه تحتتأثیر
آبوهوای مدیترانهای و نیز قارهای اروپای
مركزی است. برخی نقاط آن تحت تأثیر دریای سیاه
و اژه و مرمره، آبوهوایی متفاوت و متغیر دارند. تابستانها
گرموخشك و زمستانها هنگامیكه تحتتأثیر شرایط مدیترانهای
قرار میگیرد، ملایم و در غیر این صورت بسیار
سرد است. دمای متوسط سالانه ۵/ ۱۳ درجۀ سانتیگراد،
و میزان متوسط باران سالیانه ۳/ ۵۹۹ میلیمتر
است (همان، IV/ 2359).
با توجه به شرایط اقلیمی
و جنس خاك و ناهمواریهای زمین، ۳ نوع پوشش گیاهی
ــ جنگل، استپ و بوتهزار ــ در این استان دیده میشود.
وسعت ناحیۀ جنگلی بسیار اندك است (همان، IV/
2360).
تاریخ استان ادرنه با تاریخ
شهر ادرنه و ناحیۀ تراكیه درهم آمیخته است. از شهرهای آن انز كه
در روزگار كهن آنیوس نامیده میشد، بنا بر برخی روایات
به وسیلۀ آنیوس برادر گونئوس [۷]كه دوست اُدیسه بوده، بنا
شده است. در ۵۱۳ قم داریوش هخامنشی و سپس
خشایارشا آنجا را تصرف كردند. این شهر در سدۀ ۵قم
راه بازرگانی مهمی بوده است. تا سدۀ ۲قم
به ترتیب تحت حاكمیت مقدونیه و مصر بود. در
۱۹۰قم با یاری رومیها به استقلال دست یافت
و بعدها مركز ایالت رودف از توابع روم شد، آنگاه به تابعیت بیزانس
درآمد و در ۸۶۱ق/ ۱۴۵۶م به متصرفات
عثمانی پیوست.
حوصه (هاوسا) شهر دیگر استان در
روزگار مراد اول ضمیمۀ خاك عثمانی شد. این ناحیه كه حوص محمود پاشا نیز
نامیده میشود، به سبب آنكه از سوی سلطان محمد دوم (فاتح)
بهعنوان خاص به محمودپاشا واگذار شدهبود، به این نام معروف است (همان،
IV/ 2388). سامی آن را از توابع ادرنه و ساكنان آن را مسلمان
و مسیحی (بلغار و یونانی) آورده است (۳/
۱۹۹۸). امروزه در این بخش كه شامل
۲۳ روستا و ۱۷ مزرعۀ بزرگ است،
۲۵ مسجد و ۱۰ كلیسا وجود دارد (همان، IV/ 2389).
از دیگر شهرهای استان
ادرنه كشان است كه تحت ادارۀ یونان، ایران، اودریسها [۸](از قبایل
تراك)، مقدونیه و بیزانس بوده، و سپس جزو قلمرو عثمانی
شده است. این شهر در جنگهای روس ـ عثمانی در
۱۲۴۵ق/ ۱۸۲۹م و نیز
۱۲۹۴ق/ ۱۸۷۷م به اشغال روسها
درآمد. در اوایل سدۀ ۲۰م به تصرف بلغارها و سپس یونان درآمد و در
۱۹۲۲م از نیروهای خارجی تخلیه
شد (همانجا). در قدیم تابع بخش گلیبولی بوده، و ۸
مسجد و ۲ كلیسا داشته است. و مدفن عارف معروف شیخ سلیمان
در آنجاست (سامی، ۵/ ۳۸۶۳).
شهر ادرنه
این شهر در ساحل رودخانۀ مریچ
در محل تلاقی رودهای تونجه و آردا با مریچ واقع شده است (
پاولی، 2174/ (2)VII؛ داركوت، 1؛ مانسل، 21). فاصلۀ آن
تا مصب مریچ در دریای اژه ۱۵۷ كمـ ، و تا
استانبول ۲۳۲ كمـ و از طریق راهآهن
۳۱۸ كمـ است (داركوت، همانجا) و چون بر سر راه اروپا ـ آسیا
واقع است، از نظر استراتژیك از اهمیت ویژهای برخوردار
است. طبق سرشماری عمومی ۱۹۹۰م جمعیت
شهر ادرنه ۳۶۱‘۱۲۴ نفر است كه در قیاس
با آمار ۱۹۸۵م، ۱۲/ ۲۷٪
افزایش نشان میدهد («آمار»، 27).
نامگذاری
مآخذ تاریخی دربارۀ نام
این شهر آگاهیهای متفاوت به دست دادهاند (مانسل،
همانجا). آمیانوس مارسِلینوس و یوتروپیوس، مورخان رومی،
كهنترین نام آن را اُسكوداما، و استفانوس تاریخنگار بیزانسی
نام آن را گونیس [۹]آورده (نك : پاولی، نیز مانسل،
همانجاها)، و برخی مورخان بیزانسی از آن به صورت اورستیا
[۱۰]و اورستیاس نام برده، و بنای اولیۀ آن
را به اودریسها نسبت دادهاند (پاولی، همانجا؛ مانسل، 21-22).
آنچه مسلم است، یكی از قبایل تراك در جایگاه كنونی
ادرنه، محل داد و ستد ایجاد كردند و مقدونیها و رومیها آن را
گسترش دادند («دائرةالمعارف[۱۱]...»، X/ 425). این اختلاف در نامگذاری
احتمالاً به سبب وجود قصبات و روستاهای كوچك هم نام و مشابه در این
منطقه بوده است؛ مثلاً اسكوداما، احتمالاً همان روستای اسكودار است كه
امروزه در كشور بلغارستان قرار دارد (مانسل، 21). این ناحیه در
زمان تراكها فاقد حقوق شهری بود (همو، 22). هادریانوس امپراتور روم
هنگام بازدید از آن ناحیه در
۱۲۳-۱۲۴م، حقوق شهری به آنجا اعطا
كرد و نام خود را بر آن نهاد و از آن زمان به بعد به هادریانوپولیس
(همو، 23)، و آدریانوپولیس و آدریاناپولیس (YA, IV/ 2365)،
معروف گردید. بعد از تسلط تركها، به صورت اَدْرِنه، اَدیرنه (پاولی،
2175/ (2)VII)، اَدرونه (اولیا چلبی، ۳/
۴۵۶)، اَدْرَنی (كاتب چلبی، 208)، اذرنابولی
(ابنتغری بردی، ۶۰)، اَدْرَنَه (خوری،
۵۸) و آندرینوپله (گابریل، 82) نامیده شده است.
مراد اول سلطان عثمانی نام این شهر را به ادرنه تغییر
داد (فریدونبك، ۱/ ۹۴) و از این زمان است كه
به این نام معروف شده است. این شهر در تاریخ عثمانی،
القابی چون دارالنصر، دارالقرار و دارالملك داشته است (گوك بیلگین،
«دربارۀ[۱۲]...»، 161).
پیشینۀ تاریخی
یافتههای باستانشناختی
در منطقۀ ادرنه نشان میدهد كه نخستین زیستگاه در ۵ كیلومتری
شمال غربی ادرنه (كانسو، 14) در محلی كه امروزه چارداق آلتی
(همو، 13) گفته میشود، قرار داشته است. در میان طوایف تراك،
علاوه بر اودریسها، از «بتگری[۱۳]»ها نیز به
عنوان نخستین ساكنان ادرنه یاد شده است (مانسل، 21-22). «آهای»ها
یا «آكا»ها كه در یونان میزیستند، در فاصلۀ سالهای
۱۴۰۰-۱۲۰۰قم فرهنگ و مدنیت
خود را به این ناحیه انتقال دادند. در ۵۱۳قم
داریوش اول شهر ادرنه را تصرف كرد و به تابعیت دولت هخامنشی
درآورد (همانجا). بعدها ادرنه جزو قلمرو دولت اودریس شد.
در سدۀ ۴قم فیلیپ
مقدونی ادرنه را تصرف كرد. ناحیۀ تراكیه
در۲۸۰-۲۷۹قم به تصرف گالاتها و پس از آن
در ۱۶۸قم تحت حاكمیت دولت روم درآمد (همو، 22-23؛ YA, IV/ 2367).
آنان حاكمیت خود را توسط امیران و شاهزادگان محلی بر منطقه
اعمال میكردند. در فاصلۀ سالهای ۴۴-۴۶م در زمان كلاودیوس یكی
از ایالات امپراتوری روم گردید. رومیها تقسیمات
كشوری پیشین را كه توسط مقدونیها ایجاد شده بود
و استراتگیا [۱۴]نامیده میشد، همچنان حفظ كردند.
ترایانوس (تراژان) امپراتور روم،
در تبدیل قصبات تراكیه به شهر و جایگزینی شیوههای
زندگی روستایی ـ زراعی به شهری، بهویژه
فرهنگ شهری رومی، كوشش بسیار كرد و به همینسبب چندین
شهر در این دوره به وجود آمد كه ادرنه نیز از جملۀ آنها
بود (مانسل، 23). در سدههای ۲-۳م، دوران طلایی
امپراتوری روم، شهرهای تراكیه و دراینمیان ادریانوپولیس
نیز توسعه یافت (همو، 24). در زمان امپراتوری دیوكلتیانوس
با توجه به اصلاحات اداری و كشوری وی، ادرنه مركز ایالت
هائمی مونتوس [۱۵]ــ از توابع تراكیه ــ گردید (ایجه،
40؛ مانسل، 22). در سدۀ ۴م، ادرنه و اطراف آن صحنۀ نبردهای
گوناگون ازجمله جنگ میان امپراتوران روم بوده است. در
۳۱۴م جنگ ماكسیمیانوس و لیكینیوس
ــ فرمانروایان روم ــ در محل سیرنوم (سیرانوم) در نزدیكی
ادرنه رخ داد كه به پیروزی لیكینیوس انجامید
(همانجا؛ YA, IV/ 2367). در ۳۲۴م كنستانتینوس و
لیكینیوس، امپراتوران روم، در این محل پیكار
كردند. كنستانتینوس پس از پیروزی بر رقیب، پایتخت
خود را به بیزانتیوم منتقل كرد و آن را كنستانتینوپولیس
[۱۶]نامید (همانجاها).
از نیمۀ سدۀ
۴م هونها و گوتها بر آنجا استیلا یافتند. مورخان شمار گوتهای
ساكن تراكیه را ۲۰۰ هزار نفر نوشتهاند (مانسل، همانجا).
گوتها در ۳۷۷م درصدد تسخیر تراكیه برآمدند، ولی
نتوانستند ادرنه را تصرف كنند. امپراتور والنس به سركوبی آنان برخاست،
اما در ۳۷۸م در نزدیكی ادرنه مغلوب گردید
(ایجه، 41؛ مانسل، 28؛ YA، همانجا). آمیانوس مارسلینوس جزئیات
این نبرد را شرح داده است (نك : مانسل، 28-37).
ادرنه در تمام دوران حاكمیت بیزانس
بر آن سرزمین، بهسبب جایگاه ویژهاش، در معرض تهدید
بیگانگان به خصوص از جانب اقوام بالكان بوده است. در سدۀ
۵م مورد هجوم بلغارها و اسلاوها قرار گرفت (ایجه، همانجا). در
۵۸۶م، زمان فرمانروایی امپراتور ماوریكیوس
(۵۸۲-۶۰۲م)، آوارها آنجا را محاصره كردند
(همو، 43؛ IA, IV/ 109)، اما نتوانستند آن را تصرف كنند و ادرنه همچنان
در حاكمیت بیزانس باقی ماند (YA, IV/
2368). پس از آن
بلغارها شهر را تصرف كردند كه در ۸۰۷م/
۱۹۱ق نیكفوروس شهر را از چنگ آنان به در آورد (ایجه،
همانجا). در سپتامبر ۹۱۴م/ ۳۰۲ق، بار دیگر
سیمون پادشاه بلغار، آنجا را ضمیمۀ خاك خود كرد
(همو، 46). همچنین در سدۀ ۵ق/ ۱۱م صحنۀ جنگهای میان پچنكها
و بیزانس بود. پچنكها در ۱۰۵۰م/
۴۴۲ق (همو، 48) و دیگر بار در
۱۰۷۸م/ ۴۷۱ق ادرنه را تصرف كردند
(همو، 50؛ IA، همانجا). در دوران جنگهای صلیبی نیز
ادرنه گذرگاه و توقفگاه سپاهیان صلیبی بوده، و از این
رهگذر آسیبهایی دیده است. در سومین لشكركشی
صلیبی فردریك بارباروس بعد از شنیدن خبر صلح صلاحالدین
ایوبی با بیزانس در ۱۱۸۹م/
۵۸۵ق بر سر راه خود به استانبول وارد ادرنه شد. ایساكیوس
دوم، امپراتور بیزانس، در همین شهر با فردریك پیمان
صلح و دوستی امضا كرد (ایجه، 52). در چهارمین لشكركشی
صلیبی و محاصرۀ استانبول در ۱۲۰۴م/ ۶۰۱ق و
در بحران حكومت بیزانس (همو، 53) و تقسیم آن، ادرنه به ونیزیها
واگذار شد (استروگرسكی، 391؛ ایجه، همانجا). اعمال ناشایست
ونیزیها و لاتینها (همو، 53) مردم را كه حاكمیت آنان
را با اكراه پذیرفته بودند، به شورش و قیام وادار ساخت (نك :
همو، 54-55). این قیام به سرعت گسترش یافت؛ پادگانهای
تابع امپراتور در شهرهای مختلف از جمله ادرنه كه از آنِ ونیزیها
بود، تصرف شد و به این ترتیب امپراتوری لاتین یك
سال بعد از تصرف استانبول سقوط كرد و با خروج بیگانگان ادرنه نیز
آزاد شد (استروگرسكی، 394-395). ادرنه مدتی نیز به تصرف
دولت ازنیق درآمد (همو، 402) و سرانجام در
۱۲۲۴م/ ۶۲۱ق به بیزانس پیوست
(ایجه، 56).
در جریان مبارزه برای بهدستآوردن
سلطنت میان آندرنیكوس دوم و سوم، ادرنه اهمیت یافت.
در ۱۳۵۲م/ ۷۵۳ق یوآنس پنجم با
كمك ونیزیان به ادرنه آمد. مدتی بعد تركان به یاری
كانتاكوزنوس شهر ادرنه را غارت كردند (همو، 60-61). یوآنس پنجم از
بلغارها تقاضای كمك كرد (همو، 61). كانتاكوزنوس یك بار دیگر
از دامادش اورخان غازی (همانجا) یاری خواست. وی نیز
نیرویی ۱۰ هزار نفری به فرماندهی
پسر ارشدش سلیمان برای یاری او به ادرنه فرستاد
(همانجا؛ اینالجیك، «ظهور[۱۷]...»، 274). بعد از درگذشت
سلیمان در ۱۳۵۷م/ ۷۵۸ق،
برادرش مراد، عملیات وی را در روم ایلی ادامه داد و
به ادرنه حمله كرد و آن را در ۱۳۶۱م/
۷۶۲ق به محاصره گرفت (همان، 275). عثمانیها ادرنه را
در زمان مراد اول معروف به خداوندگار، به فرماندهی لالاشاهینپاشا
گشودند (ایجه، 62). شاهینپاشا تكفور (حاكم) ادرنه را در محلی
به نام «سازلی دره» در نزدیكی ادرنه شكست داد. تكفور
شبانه با قایق فرار كرد و سحرگاهان مردم شهر دروازهها را گشودند و شهر
را به سلطان مراد تسلیم كردند (همانجا؛ نشری، ۱/
۱۹۶؛ صولاقزاده، ۲۹-۳۰؛ هامرپورگشتال،
دولت...، ۱/ ۲۰۸). به نوشتۀ نشری
(همانجا) فتح ادرنه در ۷۶۲ق/ ۱۳۶۱م
روی داده است. تاریخ فتح ادرنه به دست مسلمانان را منابع با
اختلاف از ۷۶۲ تا ۷۶۴ق/
۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳م و حتى منابع بیزانسی
آن را در ۷۶۵ق/ ۱۳۶۴م و یا
۷۷۳ق/ ۱۳۷۱م نیز آوردهاند
(اوزون چارشیلی، I/ 163-164). اینالجیك
(«فتح[۱۸]...»، 137-159) روایاتی را كه غربیان
در این خصوص آوردهاند، با نوشتههای مورخان متقدم عثمانی
مانند عاشق پاشازاده، اوروچ بیك و روحی مقایسه كرده، و پس
از بحث وافی، تاریخ دقیق فتح ادرنه را
۷۶۲ق دانسته است. مراد بعد از این پیروزی،
شاهین پاشا را به ادامۀ فتوحات در روم ایلی فرمان داد و بدینسان زغره و
فیلیبه فتح شد (نشری، اوزون چارشیلی،
همانجاها). مراد بعد از مدتی از ادرنه به بورسه آمد و ادارۀ ادرنه
و نواحی اطراف آن را به شاهینپاشا واگذاشت (نشری
۱/ ۱۹۸). مراد پس از فتح ادرنه، فتح نامههایی
برای فرمانروایان آسیا فرستاد (هامر پورگشتال، همان،
۱/ ۲۱۱) كه فتح نامۀ خطاب به
سلطان اویس جلایری از آن جمله است (فریدون بك،
۱/ ۹۳ -۹۴).
بعد از فتح ادرنه، مهاجرت تركها از
آناتولی به روم ایلی شروع گردید (اوزون چارشیلی،
I/ 165). امپراتور بیزانس نیز با امضای قراردادی
وضع موجود را به رسمیت شناخت (همانجا؛ هامر پورگشتال، همان، ۱/
۲۱۲) و آنگاه مراد با پرداخت ۶۰ هزار سكۀ طلا
به جنواییها شمار بسیاری از تركها را از آناتولی
به ناحیۀ تراكیه منتقل ساخت (اوزون چارشیلی، I/ 166).هنگامیكه
عثمانیها در سرزمینهای جدید، به تقویت مواضع خود
و سازماندهی مشغول بودند، صربها و بلغارها با یاری پاپ و
دول اروپایی برای بازپسگیری اراضی از
دست رفته، به ادرنه حملهور شدند، ولی در كنار رودخانۀ مریچ
شكست خوردند (نشری، ۱/ ۲۰۲؛ اوزون چارشیلی،
I/ 168). مراد به شكرانۀ این پیروزی مسجدی در بیرهجیك بنیاد
نهاد و نیز برای آرامگاه بابا پوستین پوش زاویهای
ساخت (همو، I/ 169) و آنگاه پایتخت را در
۷۶۷ق/ ۱۳۶۵م به ادرنه منتقل ساخت
و این شهر تا فتح استانبول پایتخت دولت عثمانی بود (هامر
پورگشتال، همان، ۱/ ۲۱۷؛ اوزون چارشیلی، I/ 170).
با كشته شدن مراد به دست یكی
از صربها در جریان جنگ كوزووا [۱](هامر پورگشتال، همان، ۱/
۲۵۱؛ اینالجیك، «ظهور»، 277)، پسرش بایزید،
معروف به یلدرم (صاعقه) در ادرنه به جایش نشست (هامر پورگشتال،
همان، ۱/ ۲۵۹). وی مقدمات محاصرۀ اول
استانبول را از همین شهر فراهم ساخت (همان، ۱/
۲۶۶). بعد از درگذشت بایزید در
۸۰۵ق/ ۱۴۰۳م (همان، ۲/
۸۵؛ IA, IV/ 110)، فرزندان او ــ سلیمان در ادرنه، محمد در
اماسیه و عیسى در بورسه ــ فرمانروایی تیمور
گوركانی را به رسمیت شناختند. پس از درگذشت تیمور در
۸۰۷ق جنگ داخلی میان پسران بایزید
برای تسخیر پایتخت ــ ادرنه ــ و رسیدن به سلطنت
درگرفت (اینالجیك، همان، 279). سلیمان در ادرنه به تخت
نشست. پسر دیگر بایزید موسى چلبی ادرنه را محاصره
كرد (IA، همانجا؛ هامرپورگشتال، همان، ۲/ ۱۰۴)
و بعد از كشتهشدن برادرش سلیمان (همان، ۲/ ۱۰۵)
به سلطنت دست یافت (همان، ۲/ ۱۰۶) و در ادرنه
به نام خود سكه زد (IA، همانجا)، اما سرانجام محمد اول بر رقیبان
پیروز شد (اینالجیك، همانجا). وی بخش اعظم سلطنت
۸ سالهاش را در ادرنه گذراند و در همانجا نیز درگذشت (IA،
همانجا). مدتی نیز مصطفى فرزند دیگر بایزید ادرنه
را در تصرف داشت (اینالجیك، همان، 280) و به نام خود سكه زد (IA, IV/ 110-111).
سرانجام وی توسط نیروهای مراد دوم دستگیر شد (اینالجیك،
همان، 279-281) و اعدام گردید (هامر پورگشتال، دولت، ۲/
۱۶۷).
مراد دوم در ۸۲۴ق/
۱۴۲۱م به سلطنت رسید (اینالجیك،
همان، 280). در عهد او ادرنه رو به آبادی نهاد و آثاری از او در
این شهر برجا مانده است (هامر پورگشتال، همان، ۲/
۲۵۰؛ IA، همانجا). پس از كنارهگیری و درگذشت
مراد دوم، پسرش محمد دوم به ادرنه آمد و بر تخت نشست (هامر پورگشتال، همان،
۲/ ۲۵۷-۲۵۸) و استانبول را فتح كرد
(همان، ۲/ ۲۷۸، دربارۀ فتح استانبول،
نك : ۲/ ۲۷۸-۳۰۷). فتح استانبول نقطۀ عطفی
در تاریخ ادرنه محسوب میشود، زیرا از این زمان به
بعد، این شهر مركز عملیات نظامی دولت عثمانی به
منظور فتح شبه جزیرۀ بالكان شد (IA, IV/ 111) بعد از دورۀ محمد دوم ــ فاتح ــ در زمان بایزید
دوم (هامر پورگشتال، همان، ۳/ ۲۴۱) و پسرش سلیم
و سپس در زمان سلطنت سلیمان قانونی، ادرنه به عنوان دومین
شهر قلمرو عثمانی مورد توجه بوده است. این سلاطین و
فرمانروایان بعد از آنان علاقۀ مخصوص به ادرنه داشتند، چنانكه
محمد چهارم امور سیاسی كشور خود را از این شهر اداره (IA, IV/ 112؛
YA, IV/ 2373).
حادثۀ بزرگی
كه در ۱۱۱۵ق/ ۱۷۰۳م به
بركناری مصطفای دوم، به تخت نشستن سلطان احمد سوم و كشته شدن
شیخالاسلام فیضالله افندی منجر شد (نك : هامر پورگشتال،
تاریخ...، ۴/
۲۹۱۳-۲۹۲۴)، در تاریخ
عثمانی به واقعۀ ادرنه معروف است (IA، همانجا؛ «دائرةالمعارف»، X/
445-446). آتشسوزی
سال ۱۱۵۸ق/ ۱۷۴۵م و زلزلۀ
۱۱۶۴ق/ ۱۷۵۱م خسارات فراوانی
به این شهر وارد ساخت، چنانكه ۶۰ محله ویران شد (EI2).
اواخر سدۀ ۱۸ و اوایل سدۀ ۱۹م ادرنه مركزیت
بازرگانی پیدا كرد، چندانكه رابط میان سواحل دریای
مدیترانه و رودخانۀ دانوب بود (YA, IV/ 2373-2374).
سدۀ
۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م در تاریخ سیاسی شهر ادرنه اهمیت
ویژهای دارد، زیرا در طول این مدت ۴ بار مورد
تجاوز و اشغال قرار گرفته است: در جنگ روس ـ عثمانی، روسها ادرنه را
در ۱۸۲۹م/ ۱۲۴۵ق تصرف كردند
(بایكال، 183). سرانجام با صلح میان طرفین عهدنامهای
با نام «پیمان ادرنه» به امضا رسید كه طبق آن روسها ادرنه را
تخلیه كردند و در مقابل، حاكمیت روسها بر ایروان و نخجوان
به رسمیت شناخته شد (برای متن عهدنامه، نك : راسم، ۴/
۱۷۷۰-۱۸۰۱؛ «دائرةالمعارف»، X/ 442-443؛
YA, IV/ 2375). بار دیگر روسها در ۱۸۷۸م/
۱۲۹۵ق ادرنه را اشغال كردند كه با عهدنامۀ صلح
سن استفانوس تخلیه شد و در نتیجه ادرنه به شهری مرزی
بدل گشت (بایكال، 184-186؛ YA، همانجا؛ لیتل فیلد،
۱۴۵). در ۱۹۱۳م/
۱۳۳۲ق ادرنه توسط بلغارها اشغال شد (بایكال،
192؛ چاغان، 202) و برابر مفاد معاهدۀ لندن كه در ۳۰ مۀ
۱۹۱۳ امضا شد، ادرنه به بلغارستان واگذار گردید
(بایكال، همانجا)؛ اما اختلاف میان دول غالب منجر به امضای
عهدنامۀ دیگری در استانبول شد (۲۹ سپتامبر
۱۹۱۳) و ادرنه به موجب این پیمان مجدداً
به عثمانی واگذار گردید (همو، 193). بعد از جنگ جهانی اول و
آغاز فروپاشی دولت عثمانی در ۱۹۲۰م/
۱۳۳۸ق، یونان ادرنه را اشغال كرد. سرانجام در
۲۵ نوامبر ۱۹۲۲ ادرنه از تصرف یونان
خارج شد و به خاك تركیه پیوست (همو، 194؛ YA,
IV/ 2383).
ادرنه از دیدگاه جهانگردان
از آنجا كه این شهر بر سر راه
ارتباطی آسیا ـ اروپا قرار دارد، در طول تاریخ خود، بهویژه
در سدههای میانه و جدید، سیاحان بسیاری
از آن گذر كرده، و هر یك از دیدگاه خود، به وصف آن پرداختهاند.
فیلیپ دوفرنه كانه[۲] در ۱۵۷۳م/
۹۸۱ق از تجارت و تركیب قومی آن كه شامل
مسلمانان (تركها)، مسیحیان و یهودیان بود، یاد میكند
(همان، IV/ 2385)؛ سیمون لهستانی در سدۀ
۱۷م، مساجد، كاروانسراها، مسافرخانهها و بیمارستانهای
آن (همان، IV/ 2386)، و شوالیه آرویو [۳]در
۱۶۷۳م مسجد سلیمیه، بقایای ادرنۀ قدیم
و قصر پادشاه را وصف نموده (همانجا)، و هلموت فُن مولتكه[۴] در
۱۸۳۵م زیباییهای آن را ستوده
است (همان، IV/ 2387).
اولیا چلبی قلعۀ ادرنه،
مساجد و تكایا، چشمهها، كاخها و محلات آن را به تفصیل شرح میدهد
(۳/ ۴۲۵-۴۵۴ به بعد). كاتب چلبی
نیز ضمن وصف ادرنه، شمار محلات آن را ۱۶۰ نوشته، و
آن شهر را همتراز با استانبول دانسته، و بازارها، كاخها و مساجد آن را ستوده
است (ص 209-215؛ برای محلات و بنیانگذاران آن، نك : گوك بیلگین،
«بنیانگذاران[۵]...»، 161-178).
چهرۀ اقتصادی
ادرنه از نظر اقتصادی یكی
از استانهای نیمه توسعه یافتۀ تركیه
است. كشاورزی بزرگترین بخش فعالیت اقتصادی است،
چنانكه ۴۲٪ درآمد ناخالص را تشكیل میدهد. باتوجه
به سیر صنعتی شدن كه از ۱۹۷۰م آغاز شده
است، این شهر به مركز صنایع استان تبدیل گردیده
است (YA, IV/ 2390). ادرنه در روزگار عثمانی یكی
از مراكز مهم تولید غلات بود، اما بحرانهای سدۀ
۱۹م سبب مهاجرت نیروی انسانی و جمعیت
فعال آن شده است (همانجا). مهاجرانی كه از كشورهای بالكان به
تركیه آمدند، كشت تخم آفتابگردان را رواج دادند، چنانكه هم اكنون
۲۰٪ كل تولید آفتابگردان تركیه مربوط به این
استان است (همان، IV/ 2390, 2431). صنایع غذایی و نساجی
در ادرنه رونق دارد. تجارت این استان نیز به داد و ستد فرآوردههای
كشاورزی مانند چغندرقند، تخم آفتابگردان، پنبه، شیر و صنایع
شیری اختصاص دارد. قرارگرفتن بر سر راه اروپا و نیز ارتباط
به وسیلۀ راهآهن، موجب تسریع و گسترش مناسبات تجاری ادرنه گردیده
است (همانجا). لینییت از ذخایر زیرزمینی
ادرنه است كه نیازهای استان را تأمین میكند
(همانجا).
آثار تاریخی و فرهنگی
ادرنه بهسبب سابقۀ كهن
تاریخی و با توجه به اینكه یكی از ۳ پایتخت
دولت عثمانی بوده است، دربردارندۀ مجموعهای از آثار هنری
بهویژه معماری بیزانسی و اسلامی است (اصلان
آپا، «پیشرفت[۶]...»، 223). از آثار دورۀ بیزانس
غیر از خرابههای دژ ادرنه و نام چند كلیسا كه بعدها به
مسجد تبدیل شده (نك : ایجه، 64-76)، چیزی برجای
نمانده است. آثار تاریخی ادرنه عبارتند از:
قلعۀ ادرنه كه در
ساحل رود تونجه قرار دارد و سبك آن به سبك دژهای رومی است.
بنای اولیۀ آن را به امپراتور هادریانوس نسبت میدهند. در سدۀ
۱۹م در زمان حكومت خورشید پاشا برای ساختن بیمارستان،
مدرسه و ساختمانهای دولتی آن را خراب كردند (همو، 65). قلعه
۶ درِ اصلی و چند درِ فرعی داشته است (اولیاچلبی،
۳/ ۴۲۵-۴۲۷). كاتب چلبی شمار
دروازههای آن را ۹ تا نوشته است (ص 209). امروزه فقط دیوارهای
قلعه و برج ساعت آن باقی مانده است (YA, IV/
2431, 2446).
مسجد یلدرم بایزید،
قدیمترین ساختمان مربوط به عثمانیهاست كه در
۷۹۹ق/ ۱۳۹۷م یا
۸۰۲ق/ ۱۴۰۰م ساخته شده است (اصلان
آپا، همان، 224). اصل آن بنایی مربوط به مسیحیان و
احتمالاً از سدههای ۴- ۵م بوده است كه بعدها این
مسجد برروی خرابههای آن ساخته شده است (ایجه، 70-71).
اسكی جامع (مسجد قدیم)،
كه در ۸۰۶ق/ ۱۴۰۳م توسط امیر
سلیمان چلبی پایهریزی شد و در
۸۱۷ق/ ۱۴۱۴م از سوی سلطان
محمد چلبی تكمیل گردید. این مسجد دارای ۹
گنبد است و نظیر آن در اكثر شهرهای امپراتوری عثمانی
دیده میشود (اولیاچلبی، ۳/
۴۳۶؛ اصلان آپا، همانجا، نیز «معماری[۷]...»،
45).
مسجد مرادیه، كه در
۸۳۸ق/ ۱۴۳۴م در محلة مرادیه
توسط سلطان مراد دوم ساخته شده است و محراب آن از نظر كاشی كاری
یكی از شاهكارهای هنری است (همو، «پیشرفت»،
224, 225).
مسجد اوچ شرفهلی، در وسط شهر
ادرنه در فاصلۀ سالهای ۸۴۲-۸۵۱ق/
۱۴۳۸-۱۴۴۷م، از سوی
سلطان مراد دوم ساخته شده است (همانجا). به نوشتۀ اولیا
چلبی (۳/ ۴۳۲) بانیان اولیۀ آن عیسی
و موسی چلبی بودهاند. مسجد به سبب وجود ۳ «شرفه» برروی
هر مناره «اوچ شرفهلی» نام گرفته است (اصلان آپا، همان، 226).
مجموعۀ مسجد بایزید
دوم، مجموعهای است شامل مسجد، مدرسه، دارالشفا، عمارت و آب انبار كه
در سالهای ۸۸۹-۸۹۳ق/
۱۴۸۴- ۱۴۸۸م توسط معمار خیرالدین
ساخته شده، و یكی از مهمترین آثار مذهبی و عام
المنفعۀ جهان اسلام است (همانجا). منابع تاریخی، زمان خاتمۀ كار
مجموعه را به اختلاف در ۸۹۳ق/
۱۴۸۸م (كاتب چلبی، 212) و
۸۹۶ق/ ۱۴۹۰م (اولیا چلبی،
۳/ ۴۳۶) آوردهاند كه باتوجه به ماده تاریخ «خیرجمیل»
(همانجا) به حساب ابجد ۸۹۳ق درست است. در وقفنامۀ بایزید
دوم كه در كتابخانۀ سلیمیه موجود است، نامهای ۱۶۷ نفر
از كارمندان این مجموعه مندرج است (اصلان آپا، همان، 227). در
دارالشفا كه بخش مهمی از این مجموعه و شامل مدرسۀ اطبا
نیز بوده است، بیماران روانی با نوای موسیقی
مداوا میشدند و به همین منظور ۱۰ نفر خواننده و
نوازنده در آنجا خدمت میكردند (اولیاچلبی، ۳/
۴۶۹-۴۷۰). در این دارالشفا چشم پزشك،
جراح و داروساز تحت نظر حكیمباشی (رئیسالاطباء) انجام وظیفه
میكردند (اصلانآپا، همانجا).
مسجد سلیمیه، كه در مركز
شهر ادرنه در فاصلۀ سالهای
۱۵۶۹-۱۵۷۵م به دستور سلطان سلیم
دوم و به دست معمار سنان ـ مشهورترین معمار ترك (اولیا چلبی،
۳/ ۴۳۹؛ اصلانآپا، همان، 224؛ YA,
IV/ 2451) ــ
ساخته شده، یكی از شاهكارهای هنر معماری اسلامی
است. منارهها كه هر كدام ۸۹/ ۷۰ متر ارتفاع و
۳ شرفه دارند، در ۴ گوشۀ مسجد سر برافراشتهاند (همو،
۳/ ۴۴۱؛ اصلان آپا، همان، 229). درمحوطۀ بیرونی
مسجد، ساختمان دارالقراء، دارالصبیان و دارالحدیث وجود داشته كه
امروزه بخشی از موزۀ ادرنه است (همان، 230).
گذشته از این مساجد مهم، از
مساجد كوچك دیگری مانند بیگلربیگی، قاسم پاشا،
سلیمانیه، لاری، مصطفی پاشا و غیره میتوان
نام برد (YA, IV/ 2448-2451؛ اصلان آپا، همانجا).
از كاخهای ادرنه كه روزگاری
با كاخ توپكاپی در استانبول برابری میكرد، اثری
نمانده، و زمین آنها به مزارع گندم تبدیل شده است (همان،
232). از این كاخها، كاخ قدیم (اسكی سرای) كه مراد
اول آن را ساخت (اولیاچلبی، ۳/
۴۵۵-۴۵۶) و نیز كاخ جدید كه
مراد دوم در ۱۴۵۰م آن را بنا نهاد، میتوان نام
برد.
از دانشمندان مشهور این شهر از
عبدالرحمان حبری مؤلف كتاب انیس المسامرین (بروسه لی،
۳/ ۹۷؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ انیس
المسامرین، نك : حاجی خلیفه، ۱/
۱۹۸- ۱۹۹) و آلی حسین افندی
مورخ و ادیب (بروسه لی، ۳/ ۴) میتوان نام
برد. همچنین نظمی ادرنوی شاعر دیوانی سدۀ
۱۰ق/ ۱۶م از این شهر بوده است (YA, IV/ 2462).
Aslanapa, O., «Edirne'de türk
mimarisinin gelismesi», Edirne (vide: ibid); id, Osmanlı devri mimarisi,
Istanbul, 1986;_ Baykal, B. S. , «Edirne'nin uğramis olduğu istilâlar»,
Edirne (vide: ibid); Çağan, N., «Balkan harbinde Edirne», Edirne (vide: ibid); Census of
Population 1990, State Institute of Statistics, Ankara, 1991; Darkot, B.,
«Edirne coğrafi giris», Edirne (vide: ibid) ; Edirne, Ankara, 1965; EI2; Eyice, S.,
«Bizans devrinde Edirne ve bu devire ait eserler», Edirne (vide: ibid);
Gabriel, A., La Turquie terre d'histoire et d'art, Istanbul, 1956; Gök-
bilgin, T., «Edirne hakkinda yazilmis tarihler ve Enîs-ül Müsâmirîn», Edirne
(vide: ibid); id «Edirne sehrinin kurucuları», Edirne (vide: ibib); IA;
Inalcik, H., «Edirne'nin fethi», Edirne (vide: ibid); id, «The Emergence of the
Ottomans», The Cambridge History of Islam, ed. P. M. Holt, Cambridge, 1970,
vol. I; Kansu, S. A., «Edirne'nin tarihönce-sine ait arastirmalar», Edirne
(vide:ibid); Katip_ Çelebi, «Cihannümâ», Katip Çelebi, hayatı,
kisiliği ve eserlerinden seçmeler, ed. Orhan saik Gökyay, Ankara; Mansel,
A. M., «Ilkçagda Edirne», Edirne (vide: ibid); Ostrogorsky, G., Bizans devleti
tarihi, tr. F. Isıltan, Ankara, 1981; Pauly; Türkiye diyanet vakfi İslam
ansiklopedisi, Istanbul, 1994; Uzunçarsılı , İ. H., Osmanl o
tarihi, Ankara, 1982; YA.