responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 394

پچنگها


نویسنده (ها) :
عنایت الله رضا
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

پِچْنِگْها، از اقوام‌ ترك‌ تبار آسیای‌ مركزی‌. این‌ قوم‌ مدتی‌ در سرزمین‌ روسیه‌ و نزدیكی‌ بلاد روم‌ (آسیای‌ صغیر) می‌زیستند ( بروكهاوس‌، XXIII(A) / 538).
نام‌ این‌ قوم‌ در زبانهای‌ مختلف‌ به‌ صورتهای‌ گوناگون‌ آمده‌ است‌: مؤلفان‌ یونانی‌ آن‌ را به‌ صورت‌ پاتسیناك‌ و مؤلفان‌ بیزانسی‌ با نامهای‌ پاتزیناكی‌ (پاتزیناكایه‌)، پی‌چی‌نیگی‌، پچنكی‌ و جز آنها معرفی‌ كرده‌اند (همانجا). در متون‌ اسلامی‌ عربی‌ و فارسی‌ نام‌ این‌ قوم‌ به‌ صورتهای‌ بجاناك‌ (ابن‌ رسته‌، 139؛ ابوعبید، 1 / 335) و بجناك‌ (اصطخری‌، 225؛ ابن‌ فضلان‌، 106، 107؛ ابن‌ حوقل‌، 2 / 396؛ حدود ... ، 34؛ گردیزی‌، 271؛ ادریسی‌، 2 / 918؛ ابوالفدا، 205، 223) آمده‌ است‌. كاشغری‌ نام‌ این‌ قوم‌ را بَجانَك‌ نوشته‌ است‌ (1 / 404). در زبان‌ گرجی‌ این‌ قوم‌ را پاچانیكی‌، و در ارمنی ‌پاچیناك‌ می‌نامیدند (EI2, VIII / 289). در زبان‌ مجاری‌ نام‌ این‌ قوم‌ به‌ صورتهای‌ بیسِنی‌ و پی‌چناتی‌ آمده‌ است‌. در متون‌ لهستانی‌ این‌ نام‌ به‌ صورتهای‌ پیه‌چی‌نیگ‌ و پین‌ چناك‌، و در روسی‌ پِچِنِگ‌ ثبت ‌شده ‌است‌ ( بروكهاوس‌، همانجا؛ BSE3, XIX / 508). همۀ این‌ نامها برگرفته‌ از بشناق‌ و پچناك‌ است‌ كه‌ با واژه‌ پاشِنوگ‌ در زبان‌ اسلاوی‌ كهن‌ قرابت‌ دارد و به‌ معنای «تیره‌ یا طایفه‌ای‌ با پیوند سببی‌» است‌ (EI2، همانجا). برخی‌ نام‌ این‌ قوم‌ را مشتق‌ از واژۀ تخاری‌ كَنك‌، به‌ معنای‌ سنگ‌ دانسته‌اند (همانجا).
خاستگاه‌ پچنگها نیز مشخص‌ نیست‌. برخی‌ این‌ قوم‌ را به‌ تبت‌ نسبت‌ داده‌اند (همانجا). كاشغری‌ قوم‌ بجانگ‌ (پچنگ‌) را در یك‌ جا قبیله‌ای‌ از غزان‌، و در جای‌ دیگر از تركان‌ معرفی‌ كرده‌ است‌ (همانجا). گومیلف‌ مدعی‌ است‌ كه‌ در اواخر سدۀ 5 م‌ درنتیجۀ اختلاط تركان‌ آلتای‌ با مهاجران‌، مجموعه‌ای‌ مركب‌ از 546 قبیله‌ پدید آمد كه‌ توركوت‌ نام‌ گرفت‌. اینان‌ به‌ تدریج‌ در سرزمینهای‌ دورتر از آلتای‌ پراكنده‌ شدند و به‌ غرب‌ روی‌ آوردند. پچنگها ظاهراً از این‌ مجموعه‌ بودند كه‌ با غزان‌ درآمیختند (ص‌ 25). بارتولد با استناد به‌ نوشتۀ كاشغری‌ و رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، پچنگها را از جملۀ غزان‌ آورده‌ است‌ (V / 91).
پچنگها خود مجموعه‌ای‌ مركب‌ از چند قبیله‌ بودند كه‌ ضمن‌ امتزاج‌ با كوچندگان‌ ترك‌ تبار ممزوج‌ با سرمتها و قبایل‌ اوگروفین‌ پدید آمدند و اندكی‌ نیز با مغولان‌ درآمیختند. در سده‌های‌ 2-3 ق‌ / 8- 9 م‌ پچنگها از آسیای‌ مركزی‌ به‌ غرب‌ روی‌ آوردند و در محدودۀ میان‌ رود ولگا و كوههای‌ اورال‌ سكنا گزیدند (BSE3، همانجا). ابن‌ فضلان‌ ضمن‌ ارائۀ مطالبی‌ دربارۀ پچنگها می‌نویسد كه‌ آنها در كنار آب‌ آرامی‌ شبیه‌ دریا سكنا دارند و به‌ خلاف‌ غزان‌ مردمی‌ فقیرند (ص‌ 106).
غزان‌ كه‌ در نواحی‌ شمال‌ شرقی‌ پچنگها می‌زیستند و مردمی‌ ثروتمند بودند، حدود سال‌ 246ق‌ / 860م‌ پچنگها را به‌ سوی‌ غرب‌ راندند ( بروكهاوس‌، BSE3، همانجاها). اندكی‌ بعد در آخرین‌ دهۀ سدۀ 9م‌ پچنگها در همسایگی‌ خزران‌ جای‌ گرفتند. خزران‌ نیز برای‌ وصول‌ مالیات‌، همواره‌ آنان‌ را در معرض‌ تاخت‌ و تاز قرار می‌دادند. پچنگها را وحشیانی‌ با حرص‌ و آز پایان‌ناپذیر كه‌ در مقابل‌ پول‌ می‌توان‌ آنها را خرید و در جنگ‌ با دیگر وحشیان‌ و روسها مورد استفاده‌ قرار داد، دانسته‌اند (كستلر، 126).
در اواخر سدۀ 3 ق‌ / 9 م‌ پچنگها به‌ محدودۀ مرزهای‌ غربی‌ خزران‌ روی ‌آوردند و در آنجا مستقر شدند (آرتامونف‌، 281). گردیزی‌ (همانجا) كه‌ در سدۀ 5ق‌ / 11م‌ می‌زیسته‌، خلاف‌ نظر ابن‌ فضلان‌ را بیان‌ داشته‌، و پچنگها را خداوندان‌ مال‌ نامیده‌ است‌. این‌ ماجرا مربوط به‌ زمانی‌ است‌ كه‌ به‌ نوشتۀ گردیزی‌، پچنگها به‌ جنوب‌ و مغرب‌ خزر روی‌ آورده‌ بودند. وی‌ می‌نویسد كه‌ از هر ناحیه‌ای‌ از ولایت‌ قپچاق‌، از جنوبِ غربی‌ خزر و از غرب‌ سقلاب‌ (اسلاو) مردمی‌ به‌ آنان‌ پیوستند. سپس‌ اشاره‌ می‌كند كه‌ این‌ اقوام‌ همه‌ در حال‌ جنگند و با پچنگها پیكار، و اینان‌ را برده‌ می‌كنند و می‌فروشند. وی‌ ضمن‌ شرح‌ ثروت‌ پچنگها می‌افزاید كه‌ آنان‌ دارای‌ گوسفندان‌، ستوران‌، ظرفهای‌ زرین‌ و سیمین‌ و سلاحهای‌ بسیارند و كمرهای‌ سیمین‌ دارند (همانجا).
دربارۀ جایگاه‌ پچنگها مؤلف‌ حدودالعالم‌ در شرح‌ مربوط به‌ دریای‌ سیاه‌ (دریای‌ گُرزیان‌ (گرجیان‌ = بنطس‌) حد شمال‌ آن‌ را جایهای‌ بجناك‌، خزران‌، بلغار و سقلاب‌ نامیده‌ است‌ (ص‌ 13-14). مؤلف‌ كوههای‌ شمال‌ قفقاز را حدفاصل‌ میان‌ بجناك‌ خزری‌ و بلغار روس‌ نوشته‌ (همان‌، 34)، منطقۀ پچنگها را جنوب‌ سرزمینهای‌ روس‌ و قپچاق‌ دانسته‌ (همان‌، 37)، و مدعی‌ شده‌ است‌ كه‌ سرزمین‌ بجناكهای‌ ترك‌ از مشرق‌ حدود غز، از جنوب‌ به‌ برطاس‌ و براذاس‌، از مغرب‌ به‌ حدود مجار (مجغر) و روس‌ و در جنوب‌ ناحیۀ قپچاق‌ است‌. وی‌ سرزمین‌ خزران‌ را در شرق‌ ناحیۀ بجناك‌ آورده‌، و آنان‌ را بجناك‌ خزر نامیده‌ است‌ (همان‌ 87، 190، 191).
شاه‌ خزران‌ همه‌ ساله‌ با پچناكها درگیر می‌شد و به‌ نوشتۀ ابن‌ رسته‌ اشخاص‌ متمكن‌ و دارای‌ بضاعت‌ را مكلف‌ می‌نمود كه‌ به‌ تناسب‌ ثروت‌ خود هزینۀ جنگجویان‌ را برای‌ پیكار با پچنگها بپردازند (ص‌ 140). قپچاقها نیز همانند خزران‌ عرصه‌ را بر پچنگها تنگ‌ می‌كردند و در نتیجه‌ اینان‌ را به‌ سوی‌ اراضی‌ مجارها می‌راندند. پچنگها در اراضی‌ وسیعی‌ از كرانۀ رود ولگا تا مصب‌ رود دانوب‌ پراكنده‌ شدند. كار اصلی‌ آنان‌ پرورش‌ دام‌ بود. در سدۀ 4ق‌ / 10م‌ پچنگها دو شاخه‌ (شرقی‌ و غربی‌) شدند ( بروكهاوس‌، BSE3، همانجاها).
در سالهای‌ 302، 308 و 357ق‌ / 915، 920 و 968م‌ پچنگها به‌ اراضی ‌روسها هجوم ‌بردند (همانجا). در 332ق‌ / 944م‌ ایگور،
فرمانروای‌ دولت‌ كیف‌ روس‌ با دولت‌ بیزانس‌ به‌ جنگ‌ پرداخت‌ (نوسُف‌، I / 37). پس‌ از او فرزندش‌ اسویاتوسلاو نیز با دولت‌ بیزانس‌ در 360 / 971م‌ درگیر شد (همانجا). این‌ هر دو فرمانروا در پیكار با دولت‌ بیزانس‌ از جنگجویان‌ پچنگ‌ بهره‌ می‌جستند. در 361 ق‌ / 972 م‌ پچنگها به‌ تحریك‌ دولت‌ بیزانس‌ به‌ متحدان‌ روس‌ خود حمله‌ بردند و گروه‌ كثیری‌ از آنان‌ را در كنار رود دنیپر منهدم‌ كردند. در 427 ق‌ / 1036 م‌ یار وسلاو مشهور به‌ (خردمند) در نزدیكی‌ كیف‌ رزمندگان‌ پچنگ‌ را سخت‌ درهم‌ شكست‌. با این‌ شكست‌ هجوم‌ پچنگها به‌ روسها پایان‌ گرفت‌ (BSE3، همانجا).
در سده‌های‌ 5 و 6ق‌ / 11 و 12م‌ فرمانروایان‌ روم‌ شرقی‌ (بیزانس‌) كوشیدند تا برای‌ پیكار با روسها و بلغارهای‌ اطراف‌ رود دانوب‌ از پچنگها بهره‌ جویند. در سده‌های‌ 4-6ق‌ / 10-12م‌ پچنگها بارها به‌ سرزمین‌ مجارها حمله‌ بردند و در مرزها و درون‌ سرزمین‌ آنان‌ پراكنده‌ شدند. در سده‌های‌ 7- 8ق‌ / 13-14م‌ پچنگها از صورت‌ قومی‌ واحد بیرون‌ آمدند و با تركان‌، مجارها، پولوتسها، روسها و اهالی‌ روم‌ شرقی‌ درآمیختند و در آنان‌ مستحیل‌ شدند (همانجا).
زبان‌ پچنگها از گروه‌ قپچاقی‌ زبانهای‌ تركی‌ است‌ (همانجا)، ولی‌ دربارۀ آداب‌ و رسوم‌ و دین‌ آنان‌ آگاهی‌ كافی‌ دردست‌ نیست‌. ادریسی‌ می‌نویسد: پچنگها همانند خزران‌ و بلغارها جامه‌های‌ بلند می‌پوشیدند (2 / 918). جای‌ دیگر از قول‌ ادریسی‌ آمده‌ است‌ (نک‌ : EI2, VIII / 289) كه‌ پچنگها همانند روسها مرده‌های‌ خود را می‌سوزاندند، برخی‌ ریش‌ خود را می‌تراشیدند و برخی‌ آن‌ را می‌بافتند. اما در كتاب‌ ادریسی‌ چنین‌ مطلبی‌ دیده‌ نشده‌، و هیچ‌ مشابهتی‌ میان‌ پچنگها و روسها در سوزاندن‌ مردگان‌ و بافتن‌ ریش‌ مشاهده‌ نشده‌ است‌. در رسالۀ ابن‌ فضلان‌ نیز هیچ‌ اشاره‌ای‌ به‌سوزاندن‌ مردگان‌ از سوی‌ پچنگها نشده‌،و تنها مشابهت‌میان‌ آنان‌ در تراشیدن‌ ریش‌ بوده‌ است‌ (همانجا).
ظاهراً آشنایی‌ پچنگها با مسیحیت‌ در اواخر سده‌ 4ق‌ / 10م‌ بوده‌ است‌ (نک‌ : EI2، همانجا). ابوعبید بكری‌ دربارۀ دین‌ پچنگها می‌نویسد كه‌ آنان‌ ابتدا به‌ دین‌ مجوس‌ بودند، ولی‌ پس‌ آغاز سدۀ 4ق‌ / 11م‌ فقیهی‌ مسلمان‌ كه‌ به‌ اسارت‌ درآمده‌ بود، آنان‌ را به‌ پذیرش‌ دین‌ اسلام‌ فرا خواند؛ درنتیجه‌ پچنگها به‌ اسلام‌ روی‌ آوردند و این‌ امر موجب‌ درگیریهایی‌ شد كه‌ مسلمانان‌ در آن‌ پیروز شدند (1 / 445). ابن‌ رسته‌ دین‌ پچنگها را شبیه‌ دین‌ غزان‌ دانسته‌ است‌ (همانجا). به‌ نوشتۀ گردیزی‌، خزران‌، پچنگها را برده‌ می‌كردند و می‌فروختند (ص‌ 271).

مآخذ

ابن‌ حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، لیدن‌، 1939م‌؛ ابن‌ رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسة، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1309ق‌ / 1891م‌؛ ابن‌ فضلان‌، احمد، رسالة، به‌ كوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، 1379ق‌ / 1960م‌؛ ابوعبید بكری‌، عبدالله‌، المسالك‌ والممالك‌، به‌ كوشش‌ وان‌ لون‌ و ا. فره‌، تونس‌، 1992م‌؛ ابوالفدا، تقویم‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاریس‌، 1840م‌؛ ادریسی‌، محمد، نزهة المشتاق‌، بیروت‌، 1409ق‌ / 1989م‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1870م‌؛ حدودالعالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1340ش‌؛ كاشغری‌، محمود، دیوان‌ لغات‌ الترك‌، استانبول‌، 1333ق‌؛ كُستلر، آرتور، خزران‌، ترجمۀ محمدعلی‌ موحد، تهران‌، 1361ش‌؛ گردیزی‌، عبدالحی‌، زین‌الاخبار، به‌ كوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، 1347ش‌؛ نیز:

Artamonov, M. I., Istoriya Khazar, Leningrad, 1962;
Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, 1968;
Brockhaus, EntsiklopedicheskiĮ slovar, St. Petersburg, 1898;
BSE3;
EI2;
Gumilev, L. N., Drevnie Tyurki, Moscow, 1967;
Nosov, N. E., Kratkaya istoriya SSSR, Moscow, 1983.

عنایت‌الله‌ رضا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 394
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست