آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
پانْ تورانیسْم، شباهت صوری
میان دو نام «تور» و «تورك» (ترك) پندارها و گمراهیهایی
را سبب شدهاست. همین تصورات در سدههای ۱۳ و
۱۴ق / ۱۹ و ۲۰م تحریفها و دشواریهایی
را پدید آورد؛ به ویژه آنكه در برخی از مآخذ محدودههایی
خیالی با نامهای توران و تركستان در آسیای
مركزی پدید آمد كه از دیدگاه جغرافیایی و
تاریخی به اثبات نرسیدهاند. از سدۀ ۶م كه
تركان به آسیای مركزی راه یافتند، شباهت نامهای
«تور» و «تورك» سبب شد كه برخی نام توران و تركان را یكی
بدانند؛ حال آنكه رابطهای میان این دو نام وجود ندارد
(بارتولد، II(1) / 661). بعدها صورتی جغرافیایی
را برای سرزمین توران مشخص كردند كه جز تصور و پندار نبوده است.
در این مشخصۀ جغرافیایی دشتهای آسیای مركزی
و جنوب قزاقستان را كه شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزل
قوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به
كوپت داغ، در غرب به دریای كاسپی (خزر)، در شمال شرق به
قزاقستان، در جنوب شرق به كوههای تیان شان و پامیر، دشت
چوی، محدودۀ كوهستانی رود ایلی و دشتهای اطراف دریاچۀ بالخاش
منتهی میشده است (BSE3, XXVI / 320).
نام تركستان نیز همین
حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی
از اراضی آسیای مركزی نهاده شد. این اراضی
بخش بزرگی از سرزمینهای تابع امپراتوری روسیه
(تركستان روس)، جنوب قزاقستان، سین كیانگ (اویغور =
تركستان چین) و شمال افغانستان را شامل میشده است. در
۱۲۸۴ق / ۱۸۶۷م آن بخش از
اراضی آسیای مركزی كه تابع روسیه بود، به
صورت استانی تابع فرمانداری كل درآمد. از
۱۳۰۳ق / ۱۸۸۶م اراضی
مذكور رسماً تركستان نام گرفت. پس از انقلاب روسیه، در
۱۹۱۸م نواحی غربی سرزمین مذكور،
جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار تركستان نامیده
شد. پس از سالهای
۱۳۰۳-۱۳۰۴ش /
۱۹۲۴-۱۹۲۵م نام تركستان از میان
رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد كه
شامل بخشهای آسیای مركزی تابع اتحاد شوروی
سابق بود (همان، XXVI / 338).
واژۀ «تور» به
معنای دلیر و پهلوان است (یوستی، 329). تور در زبان سنسكریت
نیز به همین معناست. این واژه كه به صورت صفت در اوستا
آمده، با همین معانی به قوم تورانی (توئیریه)
اطلاق شده است (پورداود، ۱ / ۵۳). بعدها از این نام
دیوانه و وحشی اراده كردهاند، چنان كه در زبانهای كردی
و گیلكی به همین معنا و مترادف واژۀ دیوانه
آمده است (همو، ۱ / ۵۳-۵۴). در فرهنگ گیلكی
این واژه با ملایمت بیشتری معنا شده، و به صورت «كم
خرد و شیرین عقل» آمده است (نوزاد، ۱۲۲). پسوند
(ان) همراه با نام تور به دو معنا آمده است كه در یكی نام
سرزمین را با نام قوم مربوط میسازد، چون توران، ایران، گیلان
(گِلان)، و دیگری نشانۀ تعلق به قوم است، چون توران
به معنای تورها، كردان = كردها، تركان = تركها، گیلكان = گیلكها
و جز آنها (رضا، اران ... ، ۵۵۳).
در نوشتههای اسطورهای و
دینی ایرانی، فریدون كه شاه آریاییان
بود، سرزمین خویش را میان ۳ فرزند خود سَلم، تور و ایرج
بخش كرد (بندهش،۱۵۰؛ پورداود، ۱ / ۵۷). نام
سلم در نوشتههای باستان به صورت «سئیریم» و «سرم» آمده
است (همانجا؛ یشتها، ۲ / ۱۰۸). هر یك از
بخشهای مُلك فریدون به نام فرمانروایانشان، سرمان، توران
و ایران نام گرفتهاند. نام سرمان در تاریخ به صورت «سرمت» و
در لاتینی «سرمتای» آمده است. طبری نام تور را به
صورت «طوج» آورده است (۱ / ۲۱۴). در اوستا و دیگر
نوشتههای كهن، افراسیاب پسر پَشَنگ و نوادۀ تور فرزند فریدون
بوده است. گذشته از نام افراسیاب كه به صورت فرنگرسین و در
پهلوی فراسیاك و فراسیا آمده است، از دو برادر او با نامهای
اغرئرث و كرسوزد (اغریرث و گرسیوز) یاد شده است كه از
نامهای ایرانی هستند. گذشته از آن به نامهای تورانی
دیگری چون ارجاسپ (ارجت اسپ)، گوپتشا، پشنگ، ویسه (وئسك)،
پیران (فریان)، هومان، سان، پیلسم، فرنگیس، وراز
(گراز) و جز آنها بر میخوریم كه همه از نامهای ایرانی
هستند ( یشتها، ۱ / ۲۱۸-۲۱۹). نام
سرزمینهایی كه پیكار میان ایران و توران
در آن روی داد، چون خشتروسوك بالای كنگ دژ (كنك دیز)،
فراخ كرت و جز آنها نیز ایرانی هستند (همان، ۱ /
۲۱۹-۲۲۰). چنین به نظر میرسد
كه كنك دیز كه بعضی آن را ناحیهای از خاك توران
دانستهاند، در نظر ایرانیان ورجاوند بود. وجود این نام و دیگر
نامهایی از این گونه در میان سكاییان
مفهوم و روشن بوده است (رضا، ایران...، ۶۲).
در نوشتههای كهن فریان
تورانی به عنوان نام شخص و دودمان او آمده است (پورداود، ۱ /
۶۷). برخی از خاورشناسان نام پیران ویسه، سپاه
بد افراسیاب را فریان دانستهاند. طبری این نام را
«فیران پسر ویسغان» آورده است (۱ / ۵۰۶).
در ضمن وی شخصی به نام فرواك (فریاك) را نوادۀ كیومرث
خوانده است (۱ / ۱۵۴). دیاكونف اقوام تور را
سكایی و سرزمین آنان را «ایران شرقی» دانسته
است (ص 144). آبایف (ص ۲۷۳) با استناد به نوشتۀ
اوستا، فریانه را متعلق به قوم تور و درستتر گفته شود، سكاییان
دانسته، و یادآور شده است كه وجود این نام و دیگر نامهایی
از این گونه در میان سكاییان مفهوم و روشن است
(رضا، همانجا، حاشیۀ ۲۰).
به گمان بسیار وجود درگیری
میان ایرانیها و تورانیها كه هر دو از یك نژاد و
یك تیره بودهاند، میتواند مربوط به دو مسئله
باشد: یكی صحراگردی
تورانیان كه به ایرانیان كشاورز یكجانشین گاه
و بیگاه حمله میكردند و دیگری اختلاف در باورهای
دینی آنان. گومیلف ایرانیان و تورانیان
را اقوام آریایی دانسته است كه از دیدگاه قومی
و نژادی به یكدیگر نزدیك بودند، ولی آنچه آنان
را از یكدیگر جدا میكرد، نه تفاوت قومی بود و نه
زبان، بلكه تنها دین عامل افتراق و جدایی آنان به شمار
میرفت (ص 57). آبایف به اختلاف دینی تورانیان
و ایرانیان توجه كرده، و ضمن اشاره به عدم نفوذ آیین
زردشت در باورهای دینی مردم اوستیا (آسها) یادآور
شده است كه اقوام سكایی و سرمتی تنها اقوامی از تیرههای
ایرانی بودند كه آیین زردشت به سرزمینشان راه
نیافت. وی ضمن اشاره به رسم و سنت استفاده از نامهای
قومی و نژادی به اشتراك نام «آریا» در اقوام ایرانی
و تورانی (سكایی) پرداخته، و با اشاره به شباهت نامهای
ایرانی اریارمنه، اریوبرزن و آریارت با نامهای
سكایی ـ تورانی آریاپیت، آریافرن و...،
آنها را واژههای قومی از ریشۀ آریا
دانسته است (ص 239-240).
پورداود به نقل از برون هوفر با
اشاره به تورانیان در آثار برهمایی مینویسد كه
گروهی از سرودگویان، ریگ ودا را از تورانیان یاسكاها
و پارتها دانسته، و معتقد به انشاء این سرودها در سرزمین ایران
و توران در آسیای مركزی بودهاند (۱ /
۵۳). وی مینویسد كه ایرانیان و
تورانیان از یك دودماناند (۱ / ۷۱). بارتولد
تورانیان را شاخهای با فرهنگ نازلتر از قوم آریایی
دانسته، و یادآور شده كه میان دوقوم آریان و توران دشمنی
وجود داشته است. هنگامی كه در سدۀ ۶م تركستان به تسلط
تركان درآمد، این دو واژه با یكدیگر درآمیختند و نام
توران بر تركان اطلاق شد، حال آنكه از آغاز رابطهای میان این
دو نام موجود نبود (II(1) / 661).
تشویشهای مندرج در آثار
مؤلفان دربارۀ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن
شده است كه برخی مؤلفان تورانیان را ترك بنامند. گروهی
از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و
توران نوشتهاند. خوارزمی ایرانیان را «صاحب النهر» دانسته،
و آن سوی رود را مرز توران خوانده است (ص ۱۳۷). بیرونی
مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و
تخارستان دانسته است (ص 271). مسعودی دربارۀ ترك نبودن
تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره كرده، و نوشته
است كه «مولد افراسیاب به دیار ترك بود و آن خطا كه مؤلفان كتب
تاریخ و غیرتاریخ كرده، و او را ترك پنداشتهاند، از همین
جا آمده است» (۱ / ۲۴۹).
تاریخ و ظهور پان تورانیسم
جنبش پان تورانیسم نخستین
بار در محدودۀ امپراتوری عثمانی پدیدنیامد، بلكه از سوی
عناصر تركی زبان درون امپراتوری روسیه شكل گرفت. این
نكته كه پان تورانیسم از روسیه به تركیه انتقال یافت،
وجود اوضاع مساعد برای رشد نظریۀ مذكور در مركز
امپراتوری عثمانی و سپس جمهوری تركیه بوده است.
تركان عثمانی مدتی دراز از وجود نظریه پردازان پان تورانیسم
بیخبر بودند. اینان بعدها از طریق نوشتههای اروپاییان
از جمله لئون كائن، وامبری و دیگر خاورشناسان به اندیشۀ نظریهپردازان
پان تورانیسم پیبردند. آندره ماندلشتام عضو انستیتوی
حقوق بینالملل امپراتوری روسیه و مدیر ادارۀ حقوقی
دولت موقت آن كشور ضمن مقدمهای بر كتاب «پان تورانیسم» یادآور
گردیده است كه طلعت بیگ، وزیر تركان جوان در گفت و گویی
در ۱۳۲۷ ق / ۱۹۰۹م با وی
چنین بیان داشت كه به تازگی از وجود «برادران ترك خود
در آسیای مركزی» آگاهی یافته است. با این
وصف بذری كه پان تورانیستهای روسیه كاشتند، زمینۀ مناسبی
در تركیه برای رشد و نمو یافت (ص 7, 8).
در سدۀ ۷ق /
۱۳م لشكریان مغول كه روسها آنان را با نام مغول و تاتار
شناختهاند (BSE3, XVI / 502؛ نیز نک : ه د، تاتار)، روسیه را
تصرف كردند و طی ۳ سده دشواریهای اقتصادی
فراوانی به بار آوردند كه در آثار مورخان روس منعكس شده است. حاكمیت
مغولان كه بعدها دین اسلام را پذیرا شدند، برای روسها
احساس سرشكستگی و نفرت ریشهدار و عمیقی را فراهم
آورد. سرانجام مغلوبان در ۹۵۹ق /
۱۵۵۲م با درهم شكستن اردوی زرین، نه
تنها بر روسیه، بلكه بر سرزمینهای تركان حوالی رود
ولگا، كریمه و بخشهایی از آسیای مركزی
تسلط یافتند كه ۳۴۸ سال ادامه یافت و تنها در
۱۳۱۸ق / ۱۹۰۰م با تصرف پامیر
موقتاً پایان پذیرفت. توسعۀ روسیۀ تزاری
بر اراضی تركان را میتوان به ۳ دوره تقسیم كرد:
۱. توسعۀ ارضی تزارنشین مسكو از
۹۵۹-۱۰۱۴ق /
۱۵۵۲ تا ۱۶۰۵م؛ ۲. دورۀ طولانی
آرامش نسبی كه با توسعۀ ارضی روسیه در جهت غرب مقارن بود؛ ۳. دوران
كشورگشایی خاندان رومانف از عهد كاترین دوم تا
۱۹۰۰م (بنیگسن، ۲۷- ۲۸).
پس از سقوط امپراتوری روم شرقی
كه بزرگترین دولت ارتدكس مسیحی جهان بود، در روسیه
این اندیشه پدید آمد كه اكنون دولت مسكوِ روس یگانه
دولت ارتدكس مسیحی است و مردم روسیه مبشران مسیحیت
ارتدكس در جهاناند. این زمان مصادف بود با سلطنت ایوان سوم
(۸۴۴-۹۱۱ ق /
۱۴۴۰-۱۵۰۵ م). وی دولت
تاتار و مغول را كه بر روسیه فرمان میراند، منهدم كرد، با تجزیه
طلبی در روسیه، سخت به پیكار برخاست و به محدود كردن
استقلال و آزادی عمل فرمانروایان محلی پرداخت. اسقف فیلوفی
طینامهای به ایوان سوم دولت روسیه را پس از سقوط
امپراتوری روم شرقی كه به «روم دوم» شهرت یافته بود،
«روم سوم» نامید و نوشت: «امپراتوری روم سقوط كرد، ولی
دولت تو ــ كه روم سوم است ــ پایدار خواهد ماند و روم چهارمی
در كار نخواهد بود». مسكو روم سوم نامیده شد و كلیسای مسیحی
روس رنگ ملی به خود گرفت. در دولت مسكوِ روس، دین و ملیت
به هم درآمیخت و در مردم روسیه حالتی مشابه روحیات
قوم یهود در روزگار باستان پدید آمد (بردیایف، 9-10).
سركوب تركی زبانان روسیه رنگ مبارزۀ دینی
به خود گرفت و تا زمان سلطنت كاترین دوم مكتبخانهها و مساجد كه
مراكز تدریس قرآن و تعالیم دینی بودند، بسته شد كه یك
نمونۀ آن وضع شهر مسلمان نشین غازان بوده است. در این شهر
طی سالهای ۱۱۵۱-
۱۱۶۸ ق /
۱۷۳۸-۱۷۵۵ م از
۵۳۶ مسجد، ۴۱۸ مسجد بسته شد (بنیگسن،
21).
بدینسان دشمنی قومی
با خصومت دینی درآمیخت. ازاینرو، تركی زبانان
روسیه درصدد یافتن حامیانی برآمدند. دولت عثمانی
كه با روسیه سرجنگ داشت، برای مسلمانان كریمه و شمال
قفقاز و سواحل دریای سیاه پشتیبان مناسبی مینمود.
تركی زبانان آسیای مركزی كه همانند دیگر
مسلمانان روسیه سنی مذهب بودند، دولت شیعه مذهب صفوی
را حامی مناسبی نمیپنداشتند؛ به ویژه آنكه ازبكها
گاه و بیگاه با دولت صفوی در پیكار بودند. مسلمانان روسیه
از جمله تاتارهای اطراف ولگا و كریمه، چركسها، كوهنشینان
داغستان، چچنها، باشقیرها، ازبكها، قزاقها، قرقیزها، تركمنها و دیگران
در آغاز به مبارزۀ مسلحانه دست زدند كه قیام شیخ شامل در داغستان یكی
از نمونههای آن بود. امپراتوری عثمانی میكوشید
تا از اختلاف آنان با دولت روسیه بهره گیرد. دولت روسیه
نیز میكوشید با توسل به زور و اشاعۀ مسیحیت،
موقعیت مسلمانان آن سرزمین را تضعیف كند. اگر چه برخی
از تزارهای روسیه چون ایوان مخوف به سبب نیاز به
رونق بازرگانی با ایران و عثمانی طرفدار سیاست تساهل
و تسامح در مسائل دینی بودند، با این وصف مسیر كلی
سیاست دولت روسیه در جهت حاكمیت بلامنازع بر سرزمین
پهناور روسیه، آسیای مركزی، سیبری و
قفقاز همچنان ادامه داشت، تا اینكه با تصرف شبه جزیرۀ كریمه
و تحت الحمایه شدن تاتارهای آن سرزمین، شكست نهضت نقش
بندیان به رهبری شیخ شامل، پایان جنگهای ایران
و روس، تصرف چیمكنت و سپس تاشكند در ۱۲۷۱ق /
۱۸۵۵م، بخارا در ۱۲۸۵ق /
۱۸۶۸م و در پی آن خیوه، خوقند، مرو و
تركمنستان در ۱۳۰۱ق / ۱۸۸۴م
حاكمیت روسیه بر نواحی مسلماننشین آسیای
میانه و قفقاز تا ۱۳۱۸ق /
۱۹۰۰م به حد كمال رسید و این سرزمینها
تابع «فرمانداری كل» شدند كه فرماندار آن از طرف دولت مركزی
روسیه منصوب میشد (بنیگسن، 39-40، جم ).
مسیحی كردن اجباری
اقوام مسلمان بخشی از سیاست دولت روسیه تا
۱۲۴۶ق / ۱۸۳۰م بود. بعدها این
سیاست جای خود را به روش غیرمستقیم تغییر
دین از طریق فعالیت مبلغان مسیحی داد (زارهواند،
۲۷- ۲۸). سیاست مسیحی كردن اجباری
واكنشهایی در محافل تاتارهای كریمه پدید آورد.
آنها دولت عثمانی را حامی خود مینامیدند و در مراسم
نماز جمعه در مساجد كریمه به نام سلطان عثمانی خطبه خوانده میشد.
در فاصلۀ سالهای ۱۱۹۷-
۱۳۱۸ق /
۱۷۸۳-۱۹۰۰م بیش از یك
میلیون تاتار، دیار خویش را به سوی امپراتوری
عثمانی ترك كردند (بنیگسن، 41، 42). این وضع بروز مقاومتهای
قومی ـ دینی در میان عناصر تركی زبان مسلمان
روسیه و اندیشههای پان تورانیستی را موجب گردید.
بدینسان «پان تورانیسم» در میان اقوام مسلمان روسیه
شكل گرفت و گسترش یافت. در شهرهای اوفا و غازان در تاتارستان
دو سازمان پان تورانیستی به نامهای «تورك یوردو =
سرزمین ترك» و «تورك اجاقی = كانون ترك» پدید آمد كه
بعدها به استانبول و آنكارا منتقل شد و به صورت میعادگاه گروه تركانِ
جوان درآمد (زارهواند، ۲۶).
اسماعیل گاسپرالی (غصپرینسكی)
نخستین شخصیتی بود كه با انتشار مجلهای به نام
ترجمان در باغچه سرای به نشر و تبلیغ اندیشههای
پان تورانیسم پرداخت (بنیگسن، 46، حاشیۀ
۱؛ زاره واند، ۳۸). در قفقاز نیز میرزا فتحعلی
آخوند زاده (ه م) راه او را ادامه داد (همانجا). ما حصل پیشنهاد
گاسپرالی به امپراتوری روسیه، همكاری با شرایط
مساوی برای تسخیر جهان بود كه نتیجۀ
دلخواه به بار نیاورد (بنیگسن، ۱۳۶).
عناصر برجستۀ جنبش تاتار
روسیه هنگامی كه در معرض خطر روسی شدن قرار گرفتند، كوشیدند
تا شیوههای نوین آموزشی را در میان اقوام ترك
و تاتار رواج دهند (همو، ۱۵۵). دولت روسیه كه نگران
این فعالیتها شده بود، طریق حمایت از عناصر محافظه
كار ترك و تاتار را در پیش گرفت. گاسپرالی و پیروان او
كافر نامیده شدند. در پی آن گروهی از یاران گاسپرالی
دستگیر، و به سیبری تبعید شدند (زارهواند،
۳۹). این فعالیتها جملگی در بیداری
تركی زبانان مسلمان روسیه مؤثر افتاد و عصر جدیدی در
ادب تاتاری پدید آمد كه یوسف آقچورا، علی حسین
زاده، احمد آقایف، علی مردان بیگ توپچی باشی
یف و دیگران از جملۀ نمایندگان آن بودند (همو، 42).
پس از شكست روسیه در جنگ با
ژاپن و انقلاب ۱۹۰۵م روسیه، بندها گسسته شد و
فعالیتهای فرهنگی با انتشار جرایدی چون ییلدیز
(ستاره)، بیان الحق، حیات، تازه حیات، صدا، ارشاد، ترقی،
حقیقت، اقبال و فیوضات، به زبان تركی استانبولی
گسترش یافت. فعالیتهای فرهنگی و سیاسی
كه در حدود سال ۱۹۰۶م از سوی پان تورانیستها
آغاز شده بود، نتایج تا اندازهای مهم به بار آورد كه در اروپای
مركزی نیز مؤثر افتاد، چنان كه وامبری ترك شناس مجار، پس
از سفر به آسیای مركزی چنین نوشت: «اتباع مسلمان
تزار تنها شعارشان اتحاد، و تلاش اصلی آنها (تاتارها) متوجه اتحاد
استوار میان شاخههای مختلف خانوادههای ترك نژاد است»
(همو، 39، 40). سیاستهای ضد روسی سبب بروز گرایشهای
پان تورانیستی در مجارستان و بلغارستان شد. طی نخستین
سالهای سدۀ ۲۰م مسلمانان قفقاز به لحاظ بیداری تركی
گرایانۀ خود بسیار كوشا و فعال شدند و در این راستا پس از تاتارها
در مقام دوم قرار داشتند. مشكل بتوان گفت كه نزدیكی قفقاز و كریمه
به تركیه در ایجاد چنین تحركی مؤثر افتاده است. شاید
دانشگاه غازان در تقویت روحیۀ تركیگرایی
مردم قفقاز مؤثر بوده است. این دانشگاه معتبر روسیه كه لنین
نیز زمانی در آنجا تحصیل میكرد، یكی از
مراكز مهم ملاقات روشنفكران بود و چه بسا از باكو نیز كسانی با
دانشگاه غازان در ارتباط بودند. روزنامۀ اكینچی (كشتگر) كه
توسط حسن زردابی انتشار مییافت، نخستین روزنامۀ ملی
گروههای سیاسی تركگرای قفقاز بود. انتشار این
روزنامه به سبب جهت گیریهای سیاسی از سوی
مقامات قفقازی متوقف شد و چنان كه گفته شد، جراید دیگری
از جمله حیات و ارشاد جای آن را گرفتند. كنترل رسمی تمامی
جنبشهای سیاسی، به بیگانه ساختن قفقازیها منجر
شد و زمینه را برای احزاب سیاسی و تمایل روز
افزون به جدایی از امپراتوری روسیه و نزدیكتر
شدن به امپراتوری عثمانی فراهم آورد (لاندو، 40).
در امپراتوری عثمانی نجیب
عاصم كتاب مقدمهای بر تاریخ آسیا: تركها و مغولها از آغاز
تا ۱۴۰۵م نوشتۀ لئون كائن را از فرانسه به
تركی ترجمه كرد و چند بخش مهم را كه شامل تمایلات پان تورانیستی
بود، بدان افزود. عاصم به مغولها و دستاوردهای آنان شكوه و جلال بخشید
و تركان را به عنوان بازماندگان مغولان معرفی كرد. این كتاب
بعدها بر سران حزب «اتحاد و ترقی» اثر بخشید و بیش از همه
موجب افزایش علایق ناسیونالیستی نسبت به خویشاوندان
تركی زبان ساكن آسیای مركزی شد (همو، 65).
ترك پرستی نه تنها در درون
امپراتوریهای عثمانی و روسیه، بلكه در بیرون
از آنها در اروپا نیز نفوذ كرد و به هنگام جنگ تركیه و روسیه
در ۱۲۹۴ق / ۱۸۷۷م در میان
مجارها نیز ظهور كرد. همین روحیات سبب شد كه بعدها
بلغارستان نیز در كنار مجارستان و عثمانی قرار گیرد. شركت
بلغارها در جنگ جهانی اول شاهد این مدعاست. در بوداپست و صوفیه
سیاستهای ضدروسی موجب بروز گرایشهای پان تورانیستی
در مجارستان و بلغارستان شد. یك سال پیش از جنگ جهانی
اول، نمایندگان این دو كشور در كنگرۀ پان تورانیستها
كه در شهر استانبول تشكیل یافته بود، شركت كردند. سخنان یكی
از نمایندگان بلغارستان، نشانهای از اعتراض به روسیه و
اسلاوهاست. وی گفت: «مارا،هون بنامید، ترك و تاتار بنامید،
اما اسلاو خطاب نكنید» (زارهواند، ۲۵-۲۶). مجلۀ توران
كه به زبان مجاری در بوداپست منتشر میشد، شمارۀ ژانویه
- فوریۀ ۱۹۱۸ خود را به سرزمین توران اختصاص
داد و محدودۀ توران را بدین شرح مشخص كرد: «دریای كاسپی
(خزر)، فلات ایران، سرچشمۀ سیر دریا و ایرتیش، فلات اكمولینسك و
استپهای پهناور» (نک : همو، ۲۱-۲۲).
جنگ روس و ژاپن و شكست روسیه،
دولت این كشور را تضعیف كرد. در جمادی الآخر
۱۳۲۳ / اوت ۱۹۰۵ نخستین
كنگرۀ مسلمانان روسیه برگذار شد و قطعنامهای دربارۀ نیاز
به وحدت مسلمانان روسیه و تأسیس سازمانی دائمی با
مجلسی مركزی صادر شد كه محل آن در باكو بود. كنگرۀ دوم
در ژانویۀ ۱۹۰۶ به ریاست گاسپرالی برگذار
شد و هدفش اتحاد مسلمانان روسیه بود. كنگرۀ سوم در اوت
۱۹۰۶ برگذار شد كه تصمیم گرفت حزبی سیاسی
به نام اتفاق المسلمین تأسیس شود (لاندو،
۳۶-۳۷). در این كنگره تركی استانبولی
به عنوان زبان رسمی اعلام، و نظام درسی عثمانی پذیرفته
شد (زارهواند، ۴۳).
پس از رهایی دولت روسیه
از جنگ خاور دور و فشار انقلابیون، سركوب فعالان سیاسی از
سرگرفته شد. همین امر موجب گردید كه سران پان تورانیست
روسیه باردیگر به دولت عثمانی روی آورند، حال آنكه
در خود تركیه هنوز از جنبش پان تورانیسم، اثری عمده و چشمگیر
مشاهده نمیشد (همو، ۵۰-۵۱). در اوایل دهۀ اول
سدۀ ۱۴ق / اوایل دهۀ نهم سدۀ
۱۹م نخستین نشانههای جنبش «عثمانی جدید»
كه از سوی اروپاییان، نهضت «تركان جوان» نام گرفت، پدید
آمد. رهبران این جنبش در اواخر دهۀ ۷۰ و سراسر دهۀ
۸۰ سدۀ ۱۹م تحت پیگرد مأموران سلطان عبدالحمید دوم
(۱۲۹۳-۱۳۲۷ ق /
۱۸۷۶- ۱۹۰۹ م) قرار داشتند
(كراكوسیان، ۷۰). سیاست خودكامانۀ سلطان
عبدالحمید در بیاعتنایی به اجرای اصلاحات (تنظیمات)
موجب بروز جنگ میان دولتهای روسیه و عثمانی شد.
بوسنی و هرزهگوین، جزیرۀ كرت و
بلغارستان اعلام استقلال كردند (ماندلشتام، ۸-۹).
در آن هنگام خود آگاهی ملی
تركان عثمانی روبه گسترش نهاد و كوششهایی در جهت رهایی
از سیطرۀ فرهنگ ایرانی و عربی صورت گرفت. بعضی راه
رهایی را در پیروی از فرهنگ اروپایی میدانستند.
مدحت پاشا كه زمانی فرمانداری بلغارستان و سپس حكومت بغداد را
بر عهده داشت، یكی از رهبران جنبش «عثمانی جدید»
بود. وی برای سركوب نهضت استقلال طلبی مردم بلغارستان،
همواره در روزهای مقدس دهها تن از مردم بلغار را بردار میكشید
و حدود ۳۰هزارتن از مردم آن سامان را كشت (كراكوسیان،
۷۱). با این وصف وی نخستین قانون اساسی
عثمانی را تدوین كرد (زارهواند، ۴۶).
پیروان اندیشۀ مدحت
پاشا بر خلاف او خیراندیش بودند، ولی در نظر مردم چندان
اعتباری نداشتند. نامق كمال نخستین كس از این گروه بود
كه با زبان هنر و ادب به تبلیغ نظر خویش پرداخت و در این
راستا از واژههای «وطن»، «حریت» و «مشروطیت» بهره جست. در
۱۳۰۶ ق / ۱۸۸۹ م نخستین
تشكل تركان جوان در آموزشگاه پزشكی استانبول به صورتی غیر
علنی تأسیس یافت. بعضی این گروه را هستۀ اصلی
حزب «اتحاد و ترقی» دانستهاند. حزب مذكور در
۱۳۰۸ق / ۱۸۹۱م تأسیس یافت
(كراكوسیان، ۷۱, ۷۲). در
۱۳۰۶ق / ۱۸۸۹م علی بیگ
حسین زاده كه از باكو به استانبول آمده بود، قصیدهای با
عنوان «توران» سرود كه در واقع ندای پان تورانیسم بود (زارهواند،
۵۴).
پیش از اعلام مشروطیت،
پان تورانیسم در تركیه چندان نیرومند نبود. آقچورا كه به
قاهره رفته بود، در مجلۀ ترك چاپ قاهره ضمن انتقاد از عثمانی گرایی و
اتحاد اسلام، پان تورانیسم را موفق و مربوط به آینده نامید
(همو،۵۷, ۵۸). رفته رفته زمینۀ مساعدی
برای فعالیت مبلغان پانتورانیسم فراهم آمد. حزب «اتحاد و
ترقی» مركز مناسبی برای تبلیغ پان تورانیسم و
بعدها «پان تركیسم» شد. در ۱۳۲۷ق /
۱۹۰۹م كنگرۀ حزب اتحاد و ترقی در
سالونیك برگذار شد. در این كنگره محمد ضیاء بیگ به
عضویت كمیتۀ مركزی انتخاب شد. اندكی بعد این مبلغ سرشناس نظریۀ پان
تورانیسم نام محمد را از روی خود برداشت و خویشتن را ضیاء
گوك آلپ نامید (همو، ۵۶-۵۷، ۵۹).
در آن زمان در سالونیك دو نشریه
به نامهای گنج قلم لر (قلمهای جوان) و ینی لسان
(زبان نو) انتشار یافت (EI۱). ضیاء گوك آلپ كه از مدتها پیش
برنامۀ پان تورانیستها را تبلیغ میكرد، نشریههای
مذكور را مناسب یافت. وی در نشریۀ گنج قلم لر
شعری را كه سروده بود، به چاپ رسانید و آتیلا و چنگیز
را از افتخارات نژاد خویش خواند (زاره واند، ۵۷،
۵۸). وی در ادامۀ شعر ضمن ستایش از اغوزخان به میهن تركان اشاره كرده
كه نموداری از اندیشۀ پان تورانیسم است. وی میگوید: میهن
تركان، تركیه نیست، تركستان هم نیست، بلكه كشور پهناور و
جاودانی توران است (همو، ۵۸، ۵۹). ضیاء
گوك آلپ ضمن تهدید دشمنان فرضی و كسانی كه راه دوستی
با «تركان» ساخته و پرداختۀ او را در پیش نگیرند، چنین نوشت: «اولاد اغوزخان،
هیچ گاه كشورشان توران را فراموش نمیكنند. ای كسی
كه دشمن تركانی، به كتابها نظر كن و بنگر فارابیها و الغ بیگها
كیستند؟ ابن سینای بزرگ و آتیلای قهرمان اولاد
چه كسانی هستند؟ تركان امروزی تیرهای بیش نیستند،
اما فردا ملتی واحد خواهند شد. وای بر كسانی كه با آنان
دوستی نكنند!» (همو، ۹۰، ۹۱). این اندیشهها
مقدمهای برای پانتركیسم بود. خالده ادیب در
۱۳۲۸ق / ۱۹۱۰م داستانی
با عنوان «توران نو» نوشت كه وزیر فرهنگ تركیه آن را «انجیل
پان تورانیسم» نامید (همو، ۶۱). كسان دیگری
از جمله روشنفكران و شاعرانی چون علی كمال، جلال نوری،
فكرت لطفی، حمید عبدالحق، توفیق فكرت، شهاب الدین
جناب و نظیف سلیمان با نظریۀ پان تورانیسم
روی موافق نشان نمیدادند. رضا توفیق، فیلسوف عثمانی
مدعی بود كه در سراسر تركیه حتى یك ترك اصیل، جز
خاندان سلطنت وجود ندارد (همانجا). مركز حزب اتحاد و ترقی از سالونیك
به استانبول انتقال یافت، هم زمان با این انتقال، یوسف
آقچورا پان تورانیست مشهور تاتار نشریهای با عنوان ترك یوردو
(سرزمین ترك) انتشار داد. ضیاء گوك آلپ عضو مركز اتحاد و ترقی
نیز از سالونیك به استانبول رفت. در آستانۀ جنگهای
بالكان دو رهبر پانتورانیست كه یكی ترك و دیگری
تاتار بود، با یكدیگر ملاقات و هدف مشترك خود را اعلام كردند
(زارهواند، ۶۵-۶۶).
سقوط سلطان عبدالحمید دوم نتایج
مطلوبی در محدودۀ امپراتوری عثمانی به بار نیاورد. به جای
روشنفكرانی كه با روحیۀ دموكراتیك پرورش یافته،
و طرفدار حكومت پارلمانی بودند، افسران و نظامیان متعصب رشتۀ امور
را در دست گرفتند. در ۱۹۰۸م شمار اعضای حزب
اتحاد و ترقی كه از ۳۰۰ تن تجاوز نمیكرد، در
۱۹۱۴م به ۳۵۰هزار تن رسید
(كراكوسیان، ۱۰۹-۱۱۰). در ماههای
اكتبر و نوامبر ۱۹۱۰ مجمع عمومی حزب اتحاد و ترقی
به مدت ۱۳ روز برگذار شد. شعار تركان جوان در این مجمع چنین
بود: «تركیه تنها از آن تركان است» (همو، ۱۱۷). سیاست
تركی كردن كشور، اعتراض اقوام غیر ترك تابع امپراتوری را
برانگیخت. به عنوان نمونه در دانشكدۀ افسری یكی
از استادان اعلام نمود كه: «برای ما ملیت ترك بیش از دین
اسلام اهمیت دارد، و غرور نژادی بزرگترین فضیلتهاست».
در همان جلسه یك افسر عرب، زبان به اعتراض گشود و گفت: «همۀ عثمانیان
ترك نیستند. اگر امپراتوری را بدین شكل تلقی كنیم،
كلیۀ عناصر غیر ترك به جای اینكه بخشی از تشكیلات
سیاسی زندۀ امپراتوری عثمانی را تشكیل بدهند، بیگانه
شمرده خواهند شد» (زارهواند، ۱۰۲-۱۰۳).
در پی اجرای سیاست
تركی كردن در ۱۹۱۰ م عربها و دروزیهای
فلسطین و عراق، نیز آلبانیایها، در
۱۹۱۱م در یمن و در ۱۹۱۲م
در مقدونیه و باردیگر در آلبانی مردم سر به شورش برداشتند
(كراكوسیان، ۱۳۲). در بند اول قانون اساسی تركیه
چنین آمده بود: «تركیه كشوری است غیرقابل تقسیم.
هیچ یك از بخشهای آن در هیچ شرایطی حق
جدایی ندارد». این به معنای عدم پذیرش حق
خودمختاری برای اقوام غیرترك درون امپراتوری بود
(همو، ۱۳۳). مقایسۀ شمار نمایندگان مجلس تركیه
در سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۱۰م
سیاست تركی كردن كشور را مجسم میسازد. در مجلس تركیه
كه در ۷ شوال ۱۳۲۶ق / ۲نوامبر
۱۹۰۸م گشایش یافت، از مجموع
۲۳۰ نمایندۀ مجلس، عربها ۴۵، آلبانیاییها
۲۲، یونانیان ۲۷، ارمنیان
۱۰، بلغارها ۵، صربها ۴، یهودیان ۴،
كردها ۲، دروزیها ۱ و تركان ۱۰۷ نماینده
داشتند. شمار نمایندگان ترك كمتر از نصف نمایندگان مجلس بود، ولی
در ۱۹۱۰م تركیب نمایندگان تغییر
یافت. در این مجلس شمار نمایندگان ترك
۲۲۸ تن، یونانیها ۲۷، بلغارها
۴، عربها ۳، ارمنیان ۴، یهودیان ۳ و
والاخها یك تن بود (همو، ۱۳۵).
جنگ بالكان در سالهای
۱۹۱۲-۱۹۱۳م دگرگونیهایی
در اوضاع داخلی تركیه پدپد آورد. در دسامبر
۱۹۱۲ معلوم شد كه دولت تركان جوان از نیروهای
متحد بالكان شكست خواهد خورد (همو،
۱۴۷-۱۴۸). یأس و نومیدی
تركیه را فرا گرفت و سبب انتقادهای شدید شد. در این
زمان از كریمه، قفقاز، غازان، خیوه، تاشكند و نواحی دیگری
كه در مسیر پان تورانیسم فعالیت داشتند، كمكهایی
به مقصد تركیه ارسال گردید و احساسی در روشنفكران آنجا پدید
آورد كهآنان اروپایینیستند، بلكه آسیایی
هستند. این احساس موجب تقویت نظر پانتورانیستهای
تركیه شد و در آنان احساس نزدیكی با تركی زبانان آسیا
را فراهم آورد و تركگرایی اوج گرفت. بانو خالده ادیب
نوشت: آرزوی من دستیابی تركان جهان به عظمت و استقلال
سیاسی و فرهنگی است (همو، ۷۵-۷۶).
محمد امین رسول زاده در یكی از شعرهای خود ضمن
اشاره به سرزمین تركان چنین نوشت: «این كشور پهناور كه
بر ۳ قاره گسترده است، متعلق به ماست، توران، توران مقدس...» (زارهواند،
۸۷).
احساس نزدیكی با تركیزبانان
آسیا، احساس دوری و دشمنی با اقوام غیر ترك ساكن
آناتولی از جمله یونانیان، ارمنیان، كردان و دیگران
را به همراه آورد. چند موضوع در تركیه مطرح گردید كه یكی
تركگرایی و دیگر پیوند دادن آذربایجان ایران
به اران و شیروان و دیگر مناطق تركی زبان قفقاز و سرانجام
تلاش برای پیوند تاتارها، قرغیزها، باشقیرها، یاكوتها،
تركان آلتای و غیره بود كه باید آن را پان تركیسم
و مولود پان تور٪ - به شمار آورد (ماندلشتام، ۱۲). برای
تربیت افراد با روحیۀ ناسیونالیسم ترك، كانونها و انجمنهایی پدید
آمد. ورود به این كانونها و انجمنها از همان بدو تأسیس برای
عناصر غیر ترك ممنوع بود (زارهواند، ۷۸). در ژانویۀ
۱۹۱۳ انور پاشا طی كودتایی بر بابعالی
هجوم برد و با كشتن وزیر جنگ دولت عثمانی، قدرت را در دست گرفت.
حاكمیت از آن «تركان جوان» شد (بیات، ۱۱۱، حاشیۀ
۸). دولت جدید به جای آنكه در مسیر اتحاد با اقوام
درون امپراتوری عثمانی حركت كند، به سوی اتحاد «اقوام
تورانی» گام برداشت (همو، ۱۱۹) كه از سوی پان
تورانیستها با اقبال مواجه شد. به عنوان نمونه، محمد امین رسولزاده،
یكی از هواداران نظریۀ ایجاد فدراسیون متحد
تركیه و قفقاز بود (زارهواند، حاشیه،
۷۱-۷۲).
سیاست پان تورانیستی
كه «تركان جوان» در پیش گرفته بودند، در میان اقوام تركی
زبان واكنشهای متفاوت داشت. این اقوام تا زمانی كه زیر
سیطرۀ بیگانگان، از جمله روسها قرار داشتند، از پان تورانیسم
به عنوان عاملی در جهت رهایی خویش بهره میجستند،
ولی هیچ یك از آنان نمیتوانستند در مجموعۀ واحدی
با یكدیگر متحد شوند. در واقع همین كه اندك امكانی
به دست میآمد، دعوی استقلال میكردند. به عنوان نمونه
پس از سقوط دولت تزاری در ۱۹۱۷م كنگرۀ ملی
«ترك و تاتار» كه در شهر اوفا تشكیل شده بود، خواستار تأسیس یك
«دولت ولگا ـ اورالی» گردید، در حالی كه تاتارهای كریمه
در قورولتایی (كنكرهای) كه در باغچه سرای برگذار
كردند، استقلال خود را اعلام داشتند (زارهواند، ۱۳۱)؛ حال
آنكه این هر دو قوم خود را تاتار مینامیدند.
چنان كه دیده شده است، تركی
زبانان تابع روسیه به سبب اختلافهای زبانی، فرهنگی،
آداب، سنتها و شیوههای متفاوت زندگی تا كنون نتوانستهاند
چنین اندیشهای را مطرح كنند. از اینرو «پان تورانیسم»
كه در درون روسیه شكل گرفت، واكنشی در برابر نظریههای
دیگر بود. پیروان افراطی این نظریه تا بدانجا پیش
رفتند كه كشورهایی را كه زمانی زیر سلطۀ اقوام
ترك و یا گروههای تركی زبان قرار داشتند، از جمله ایران
و افغانستان را در نقشهها و برنامههای خود گنجانیدند. اینان
گروههای تركی زبان را به تركان سیبری (یاكوتها
= یاقوتها و دیگران)، تركان آسیای مركزی
(قزاقها، اقوام تركی زبان ساكن چین و روسیه، ازبكها، قرغیزها،
تركمنها و دیگران)، تركان ولگا (قپچاقها، تاتارها و غیره)، تركان
حوالی دریای سیاه (اقوام تاتار نوگای = نوغای،
كریمه و قفقاز) و تركان غربی (ایران و تركیه) تقسیم
كردهاند (زارهواند، ۸۶). هر گاه تفكر «پان تركیسم» در جهت
اثبات سیاست توسعه طلبانۀ تركها نسبت به اقوام تركی زبان عمل میكند، «پان
تورانیسم» مبلغ اندیشۀ تأسیس كشور «توران بزرگ» است كه از اقیانوس كبیر
تا اسكاندیناوی و دریای مدیترانه كشیده
شده است (زلالیان، ۱۶).
Abaev, V. I., «Iz iranskoi
onomastiki», Istoriya Iranskogo gosudarstva i kultury, ed. B. G. Gafurov etc.,
Moscow, ۱۹۷۱; Barthold, W. W.,
Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳; Berdyaev, N., Istoki i
smysl russkogo Kommunizma, Paris, Ymca - Press; Bennigsen, A. and C. Lemercier
- Quelquejay, L’Islam en Uinion soviétique, Paris, ۱۹۶۷; BSE۳;
Diakonov, I. M., «Vostochnyĭ Iran do Kira», Istoriya Iranskogo gosudarstva i Kultury, ed. B. G.
Gafurov etc., Moscow, ۱۹۷۱; EI۱; Gumilev, L. N., Tysyacheletie Vokrug Kaspiya, Moscow, ۱۹۹۳; Justi, F., Iranisches
namenbuch, Marburg, ۱۸۹۵; Kirakosyan, Dzh. S.,
Mladoturki perd sudom istoriĭ, Erevan, ۱۹۸۶; Mandelshtam, A., introd.
Turtsiya... (vide: Zarevand); Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰; Zulalyan, M. K., Voprosy
drevneĭ i srednevkovĭ istorii Armenii v osveshcheniĭ sovremennoĭ turetskoi
istoriografii, Erevan, ۱۹۷۰.