responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 359

بیکند


نویسنده (ها) :
عنایت الله رضا
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بِیكَنْد، یا بی‌كند، شهری‌ تاریخی‌ متعلق‌ به‌ سده‌های‌ میانه‌، واقع‌ در اراضی‌ جمهوری‌ ازبكستان‌ كه‌ ویرانه‌های‌ آن‌ در 35 كیلومتری‌ جنوب‌ غربی‌ بخارا باقی‌ است‌.
1. ... 2. 3.
نام‌ این‌ شهر به‌ گونه‌های‌ مختلف‌ چون‌ بَیكَنْد (ابن‌ خردادبه‌، 36؛ بلاذری‌، 410؛ سمعانی‌، 1 / 434)، بَیكَنْداد (ابن‌خلدون‌، 3 / 75)، باكند (یعقوبی‌، 292)، بیسكند (اصطخری‌، 286)، پی‌كِند (بارتولد، II(1) / 191)، پَیْ‌كَند (زیمل‌، 258) و پای‌كِنْد (گومیلف‌، 115) نیز آمده‌ است‌. ماركوارت‌ در كتاب «وهرود و ارنگ‌» این‌ شهر را پَیْكَنْد نامیده‌، و متذكر شده‌ است‌ كه‌ نام‌ مذكور از نام‌ قدیم «پت‌ ـ كند» پدید آمده‌، كه‌ به‌ معنای‌ شهرشاهان‌ است‌ (ص‌ 152). به‌ گفتۀ مهرداد بهار بیكند نامی‌ است‌ مركب‌ كه‌ از دو كلمۀ «بَی‌» مأخوذ از «بَغ‌» به‌ معنای «خدا» (ص‌ 459) و «كَنْد» به‌ معنای «محل‌ و مكان‌» پدید آمده‌ است‌. هر گاه‌ نظر ماركوارت‌، بارتولد، گومیلف‌ و زیمل‌ كه‌ بیكند را به‌ صورت‌ پی‌كند نوشته‌اند، درست‌ باشد و بیكند را صورت‌ معرب‌ پیكند بدانیم‌، در این‌ صورت‌ پذیرش‌ نظر بهار دشوار می‌نماید. بیكند را در قدیم‌ شارستان‌ (شهرستان‌) رویین‌ نیز می‌خواندند (نرشخی‌، 61).
بنای‌ شهر بیكند با افسانه‌هایی‌ آمیخته‌ است‌. بعضی‌ بنای‌ آن‌ را به‌ جمشید نسبت‌ داده‌، و گفته‌اند كه‌ نام‌ آن‌ كَنْگ‌ دژ یا كندژ، و زمانی‌ تختگاه‌ افراسیاب‌ بوده‌ است‌ ( لغت‌ نامه‌ ... ). فردوسی‌ بنای‌ شهر را به‌ فریدون‌ نسبت‌ داده‌، می‌نویسد كه‌ نام‌ پهلوی‌ شهر، كندز (كندر) بود كه‌ بعدها به‌ بیكند بدل‌ گشت‌ (5 / 248). این‌ مسئله‌ كه‌ كندز مورد اشارۀ فردوسی‌، همان‌ قهندز مشهور و یكی‌ از ربضهای‌ بخاراست‌، جای‌ تأمل‌ است‌. ابوالحسن‌ نیشابوری‌، مؤلف‌ كتاب‌ خزائن‌ العلوم‌ بنای‌ قهندز را به‌ سیاوش‌، و برخی‌ به‌ افراسیاب‌ نسبت‌ داده‌اند (نک‌ : نرشخی‌، 32، 33). حل‌ استقرار افراسیاب‌ نوشته‌ است‌ (همانجا). صرف‌ نظر از مطالب‌ اسطوره‌ای‌، محققان‌ اسكان‌ مردم‌ در این‌ ناحیه‌ را به‌ سده‌های‌ 5 -7م‌ مربوط دانسته‌اند (BSE3, XIX / 78)؛ این‌ زمانی‌ است‌ كه‌ به‌ نوشته‌ ابوالحسن‌ نیشابوری‌ گویا مسیر رود ماصف‌ (نک‌ : مدرس‌ رضوی‌، 8: با صفا) تغییر یافت‌ و با فرو رفتن‌ آب‌ در اراضی‌ ریگزار بخارا و اطراف‌ آن‌، رود سغد پدید آمد (نک‌ : نرشخی‌، 7، 8).
بنا به‌ نوشتۀ ابوالحسن‌ نیشابوری‌ مردمان‌ از هر جانب‌ ازجمله‌ تركستان‌ در ولایت‌ بخارا ــ كه‌ بیكند یكی‌ از تـوابع‌ آن‌ بـود ــ گرد آمدند و در آنجا مقام‌ و عمارت‌ كردند و شخصی‌ را به‌ پادشاهی‌ برگزیدند كه‌ نامش‌ ابروی‌ بود (نک‌ : همو، 8). نام‌ این‌ شخص‌ به‌ صورت‌ اَبَرزْی‌ نیز آمده‌ است‌ (ماركوارت‌، ایرانشهر، 308؛ فرای‌، 11, 12؛ وامبری‌، 36). مؤلف‌ خزائن‌ العلوم‌ می‌نویسد كه‌ آن‌ زمان‌ بیكند دیهی‌ بزرگ‌ و تختگاه‌ ابروی‌ بود (نک‌ : نرشخی‌، همانجا). ماركوارت‌ ابروی‌ را پادشاهی‌ هفتالی‌ (همانجا)، و فرای‌ او را آخرین‌ پادشاه‌ هفتالی‌ (ص‌ 12) دانسته‌ است‌.
به‌ روزگار ساسانیان‌ بیكند ناحیه‌ای‌ بزرگ‌ بود و درون‌ آن‌ دژی‌ به‌ نام‌ قلعۀ دبوسی‌ وجود داشت‌ و مقرشاه‌ نیز در بیكند بود (نرشخی‌، همانجا). بیكند به‌ یكی‌ از مراكز عمدۀ بازرگانی‌ در آسیای‌ مركزی‌ بدل‌ شد، چنان‌ كه‌ مؤلفان‌ آن‌ را شهر بازرگانان‌ (مدینة التجار) نامیدند (ابن‌خردادبه‌، همانجا؛ طبری‌، 6 / 430). معلوم‌ می‌شود كه‌ در گذشته‌ مردمانی‌ از اقوام‌ مختلف‌ در بیكند اقامت‌ داشتند. یعقوبی‌ ضمن‌ اشاره‌ به‌ شكوهمندی‌ شهر بیكند (باكند)، نوشته‌ است‌ كه‌ مردمانی‌ گوناگون‌ در آن‌ سكنا دارند.
تاریخ‌ تغییر مسیر رودهایی‌ كه‌ از آب‌ شدن‌ برفها پدید آمدند، و نیز تبدیل‌ بخارا به‌ ناحیه‌ای‌ سرسبز چندان‌ مشخص‌ نیست‌، ولی‌ می‌توان‌ چنین‌ پنداشت‌ كه‌ رویداد مذكور به‌ احتمال‌ در روزگار پادشاهی‌ خسرو انوشیروان‌ در فاصلۀ سالهای‌ 531- 579 م‌ بوده‌ است‌. مؤلف‌ كتاب‌ خزائن‌ العلوم‌ كه‌ از كوچ‌ اهالی‌ تركستان‌ به‌ بخارا خبر داده‌ است‌، می‌نویسد كه‌ آنان‌ نخست‌ در چادرها به‌ سر می‌بردند؛ پس‌ آن‌ گاه‌ به‌ عمارت‌ و آبادانی‌ دست‌ زدند و ابروی‌ (ابرزی‌) را به‌ عنوان‌ امیر برگزیدند و چون‌ روزگاری‌ برآمد، ابروی‌ كه‌ در بیكند مستقر بود، بزرگ‌ شد و جور و ستم‌ پیشه‌ كرد، چندان‌ كه‌ مردم‌ به‌ ستوه‌ آمدند و بسیاری‌ از دهقانان‌ و توانگران‌ به‌ تركستان‌ گریختند. آنان‌ كه‌ در بخارا مانده‌ بودند، نزد قراچورین‌، شاه‌ تركان‌ كس‌ فرستادند و از او یاری‌ طلبیدند. وی‌ فرزند خود را با سپاهی‌ گران‌ به‌ جنگ‌ ابروی‌ فرستاد (نک‌ : نرشخی‌، 8، 9). نام‌ قراچورین‌ در نوشته‌ها به‌ صورت‌ قراجورین‌، قراجوزین‌ و غیره‌ آمده‌ است‌ كه‌ قراچورین‌ به‌ معنای «بلای‌ سیاه‌» درست‌ می‌نماید (رضا، 101، 102). قراچورین‌ پس‌ از مرگ‌ پدرش‌، ایستمی‌ خان‌ در 576م‌ جانشین‌ وی‌ شد (همو، 102). نام‌ فرزند قراچورین‌ كه‌ فرماندهی‌ سپاه‌ تركان‌ در حمله‌ به‌ بیكند را برعهده‌ داشت‌، «ینگ‌ سوئوخ‌ ـ تگین‌» (ینگ‌ سوئوه‌ ـ تگین‌) بود كه‌ مؤلف‌ خزائن‌ العلوم‌ او را با لقب «شیر كشور» معرفی‌ كرده‌ است‌. او در بیكند ابروی‌ را اسیر كرده‌، به‌ بند كشید و در جوال‌ افكند، تا جان‌ داد (همو، 104؛ نک‌ : نرشخی‌، 9).
تركان‌ پس‌ از كسب‌ نیرو در 589م‌، در دهمین‌ سال‌ پادشاهی‌ هرمز چهارم‌ به‌ ایران‌ حمله‌ور شدند. در تاریخها نام‌ فرمانروای‌ تركان‌ و فرزند قراچورین‌ را «ساوه‌ شاه‌» (فردوسی‌، 8 / 331) و «شابه‌» (طبری‌، 2 / 174؛ ثعالبی‌، 645) آورده‌اند. ظاهراً نام‌ ساوه‌ به‌ نام «سوئوه‌» (ینگ‌ سوئوه‌ ـ تگین‌) نزدیك‌تر است‌. گومیلف‌ ینگ‌ سوئوه‌ (ینگ‌ سوئوخ‌) را با نام «ساوۀ» مشهور در مآخذ ایرانی‌ یكی‌ می‌داند و این‌ نام‌ را با عنوان «شیركشور» نیز برابر می‌شمارد (ص‌ 487). هرمز چهارم‌ بهرام‌ چوبین‌ (وهرام‌ گشنسپ‌) را كه‌ از مردم‌ ری‌ بود، به‌ فرماندهی‌ سپاه‌ ایران‌ گمارد. ساوه‌ (شابه‌) در این‌ پیكار مغلوب‌، و كشته‌ شد (دینوری‌، 80-81؛ طبری‌، 2 / 174-175؛ فردوسی‌، 8 / 368).
ساوه‌ گویا پیش‌ از مرگ‌، پسرش‌ را به‌ جانشینی‌ برگزیده‌ بود (دینوری‌، 81). در مورد نام‌ این‌ شخص‌ اندك‌ اختلافی‌ وجود دارد. طبری‌ (2 / 175) و ثعالبی‌ (ص‌ 650) نام‌ او را «برموذه‌»، و فردوسی‌ (8 / 372) «پرموده‌» نوشته‌اند. دینوری‌ او را با لقب «یلتكین‌» معرفی‌ كرده‌ است‌ (همانجا). شاید «پرموده‌» (فرموده‌) ترجمۀ پارسی‌ نام‌ تركی «بویروق‌» باشد. نام «بویروق‌» در میان‌ تركان‌ وجود داشته‌، و رشیدالدین‌ فضل‌ الله‌ به‌ این‌ نام‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ (1 / 91). نام‌ بیكند (پی‌كند) نیز به‌ سبب‌ ارتباط با «پرموده‌» آمده‌ است‌. این‌ شخص‌ پس‌ از كشته‌ شدن‌ پدرش‌ به‌ بیكند رفت‌ و با اموال‌ و گنجهایی‌ كه‌ داشت‌، در قلعۀ آنجا كه‌ افراز (آواز) نام‌ داشت‌، حصاری‌ شد (ثعالبی‌، 653-655؛ فردوسی‌، 8 / 376).
هنگامی‌ كه‌ بهرام‌ چوبین‌ سر به‌ شورش‌ برداشت‌ و شكست‌ خورد، نزد فرمانروای‌ تركان‌ ــ كه‌ در بیكند مستقر بود ــ رفت‌ و در همان‌جا كشته‌ شد. نام‌ این‌ خان‌ تركان‌ مشخص‌ نیست‌. ثعالبی‌ او را فرزند پرمود نوشته‌ است‌ (ص‌ 658). نام‌ این‌ خان‌ در منابع‌ ایرانی‌ نیامده‌ است‌. محتمل‌ است‌ از گروه‌ تركان‌ (توكیوهای‌) شرقی‌ با نام‌ یون‌ یول‌ لیگ‌ دولان‌ خان‌ بوده‌ باشد كه‌ با خانات‌ غربی‌ دشمنی‌ داشت‌ و چه‌ بسا به‌ همین‌ سبب‌ به‌ حمایت‌ از بهرام‌ پرداخت‌ (گومیلف‌، 132). در این‌ زمان‌، خسرو دوم‌ (خسرو پرویز)، فرزند هرمز چهارم‌ بر ایران‌ فرمان‌ می‌راند. هنگامی‌كه‌ یزدگرد سوم‌آخرین‌ پادشاه‌ ساسانی‌ به‌فرارود (ماوراءالنهر) عقب‌ نشست‌، بیكند كه‌ در شاهنامه‌ با عنوان‌ پیكند آمده‌، گویا میدان‌ كارزار با ماهوی‌ سوری‌ بوده‌ است‌ (فردوسی‌، 9 / 376).
در 54ق‌ / 674م‌ و بنا به‌ روایتی‌ در 53ق‌، به‌ روزگار خلافت‌ معاویه‌، عبیدالله‌ بن‌ زیاد، عامل‌ خراسان‌ عازم‌ فتح‌ بخارا شد و در پیكار با تركان‌ رامیتن‌ (از توابع‌ بیكند و در دو فرسنگی‌ آن‌) نیمی‌ از بیكند را نیز گشود (خلیفه‌، 1 / 265؛ طبری‌، 5 / 297؛ بلاذری‌، 410). در 87ق‌ / 706م‌ قتیبة ابن‌مسلم‌ كه‌ از سوی‌ حجاج‌ بن‌ یوسف‌ امیر خراسان‌ شده‌ بود، درصدد فتح‌ بیكند برآمد. اهالی‌ خبریافتند و بیكند را از سغدیان‌ نیز كمك‌ خواستند. شهر بیكند 50 روز، و به‌ قولی‌ 10ماه‌ (غفورف‌، I / 310) مقاومت‌ كرد، ولی‌ سرانجام‌ گشوده‌ شد و قتیبه‌ با اموال‌ و سلاح‌ فراوانی‌ كه‌ به‌ غنیمت‌ گرفته‌ بود، بازگشت‌؛ اما در راه‌ خبر یافت‌ كه‌ مردم‌ بیكند سر به‌ شورش‌ برداشته‌اند. بار دیگر بدان‌ شهر حمله‌ برد و پس‌ از یك‌ ماه‌ شهر را گشود و غنایم‌ بسیار از زر و سیم‌ به‌ چنگ‌ آورد و همۀ كسانی‌ را كه‌ قادر به‌ پیكار بودند، كشت‌ و باقی‌ مردم‌ را برده‌ ساخت‌، چنان‌ كه‌ بیكند ویران‌ شد و در آن‌ كسی‌ نماند (نرشخی‌، 61، 62؛ ابن‌اثیر، 4 / 528- 529؛ طبری‌، 6 / 429-432؛ ابن‌ خلدون‌، 3 / 75). قتیبه‌ از آتشكدۀ بیكند علاوه‌ بر سیم‌ و زر بسیار دو قطعه‌ مروارید بزرگ‌ نیز یافت‌ كه‌ هر یك‌ به‌ درشتی‌ تخم‌ كبوتر بود. وی‌ آن‌ مرواریدها را نزد حجاج‌ فرستاد (نرشخی‌، 62؛ بیرونی‌، 258). از جملۀ غنایم‌، هزاران‌ طاقه‌ حریر چینی‌، سلاحها و دیگهای‌ بسیار بزرگی‌ بود كه‌ با نردبام‌ از آن‌ بالا می‌رفتند (طبری‌، 6 / 431-432؛ ابن‌رسته‌، 80).
در 110 ق‌ / 728 م‌ به‌ روزگار خلافت‌ هشام‌ بن‌ عبدالملك‌، اشرس‌، عامل‌ هشام‌ در خراسان‌ به‌ بیكند رفت‌؛ اما اهالی‌ آب‌ را به‌ روی‌ مهاجمان‌ بستند كه‌ در نتیجه‌ 700 تن‌ از تشنگی‌ جان‌ باختند (ابن‌ اثیر، 5 / 150). در عهد مهدی‌ خلیفۀ عباسی‌، معاذ بن‌ مسلم‌ در 160 ق‌ / 777 م‌ به‌ بخارا حمله‌ برد، اهالی‌ بیكند سر به‌ شورش‌ برداشتند و در دشتی‌ نزدیك‌ شهر ضربات‌ سهمگینی‌ بر لشكریان‌ معاذ وارد ساختند، به‌گونه‌ای‌ كه‌ معاذ نتوانست‌ لشكركشی‌ خود را به‌ بخارا و سمرقند ادامه‌ دهد (غفورف‌، I / 330). ظاهراً گروه‌ شورشیان‌ و جنگاوران‌ بیكند از سپیدجامگان‌ (مبیضه‌)بودند (وامبری‌، 78).
در 272 ق‌ / 885 م‌ امیرنصر سامانی‌ در جریان‌ اختلاف‌ با برادرش‌ امیراسماعیل‌ در تعقیب‌ او به‌ بخارا رفت‌، ولی‌ او را نیافت‌ و سپس‌ به‌ بیكند رفت‌. مردم‌ شهر به‌ استقبال‌ او شتافتند و زر و سیم‌ نثارش‌ كردند (نرشخی‌، 113-114).
بیكند یكی‌ از آبادترین‌ و شكوفاترین‌ نواحی‌ فرارود (ماوراءالنهر) بود و جز عنوان «شهر بازرگانان‌» به «شهرستان‌ رویین‌» نیز شهرت‌ داشت‌ و این‌ به‌ سبب‌ دژاستواری‌ بود كه‌ شهر داخلی‌ را تشكیل‌ می‌داد (غفورف‌، I / 310؛ نرشخی‌، 26). گرچه‌ بیكند چندبار ویران‌ شد، اما به‌ كوشش‌ مردم‌ آن‌ سامان‌ در سده‌های‌ 3 و 4ق‌ / 9 و 10م‌ بازسازی‌ شد و به‌ روزگار سامانیان‌ به‌ اوج‌ شكوفایی‌ رسید (BSE3, XIX / 78). در این‌ زمان‌ بیكند هزار رباط داشت‌ كه‌ بعضی‌ آباد و برخی‌ ویران‌ بودند (مقدسی‌، 282؛ حدود ... ، 106). در بیكند گنبدی‌ وجود داشت‌ كه‌ خانها و اشراف‌ بخارا زیر آن‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ می‌شدند (همان‌، 107). نرشخی‌ بیكند را كهن‌تر از بخارا دانسته‌ است‌. وی‌ می‌نویسد هر پادشاهی‌ كه‌ در این‌ ولایت‌ به‌ شهریاری‌ رسیده‌، در آنجا مقام‌ ساخته‌ است‌ (ص‌ 26). شهر بازاری‌ آباد و مسجد جامعی‌ با محراب‌ گوهركوبی‌ شده‌ داشت‌ (مقدسی‌، همانجا). در آن‌ روزگار مساحت‌ شهر بجز آبادیهای‌ اطراف‌ آن‌ 20هكتار بود. هنوز بقایای‌ دیوارهای‌ استوار و برجهای‌ بلند شهر كهن‌ در بخش‌ غربی‌ آن‌ باقی‌ است‌ (BSE3, XIX / 78).
در سدۀ 5ق‌ / 11 م‌ بیكند راه‌ زوال‌ می‌پیمود، اما بر طبق‌ تاریخ‌ بخارا، در آغاز سدۀ 6 ق‌ / 12 م‌ ارسلان‌خان‌ محمد بن‌ سلیمان‌، فرمانروای‌ ایلك‌ خانی‌ بیكند را آباد كرد و «مردمان‌ در وی‌ گرد
آمدند و عمارتهای‌ نیك‌ كردند». خان‌ نیز كاخی‌ برای‌ خود ساخت‌ (نرشخی‌، همانجا). درون‌ شهر قلعه‌ای‌ وجود داشت‌ كه‌ دارای‌ پرستشگاههای‌ متعدد، كاخهای‌ اشرافی‌، خانه‌ها و كارگاههای‌ بسیار، از جمله‌ كارگاههای‌ كوزه‌گری‌ و سفال‌سازی‌ بوده‌ است‌. در حاشیۀ شهر استحكامات‌ و مراكز نظامی‌ وجود داشت‌. در سده‌های‌ 8 و 9 ق‌ / 14 و 15 م‌ نیز شهر اندكی‌ بازسازی‌ و مرمت‌ شد، ولی‌ هرگز به‌ وضع‌ پیشین‌ خود دست‌ نیافت‌. این‌ نكته‌ از كاوشهای‌ باستان‌شناسان‌ در سالهای‌ 1914، 1939-1940، 1954 و 1956م‌ معلوم‌، و مشخص‌ گردیده‌ است‌ (BSE3، همانجا).
ازجمله‌ بزرگان‌ بیكند از كسانی‌ چون‌ ابواحمدمحمدبن‌ یوسف‌ بیكندی‌، ابوزكریا یحیی‌ بن‌ جعفربیكندی‌، محمدبن‌ سلام‌ بن‌ فرج‌ بیكندی‌، احمدبن‌ علی‌ سلیمانی‌ بیكندی‌، محمدبن‌ احمد بیكندی‌، احمد ابن‌ یونس‌ بیكندی‌، ابوسعید اسماعیل‌ بن‌ حمدویۀ بیكندی‌ می‌توان‌ نام‌ برد (نک‌ : سمعانی‌، 1 / 434-435؛ یاقوت‌، 1 / 797).

مآخذ

ابن‌ اثیر، الكامل‌؛
ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ محمد مخزوم‌، بیروت‌، 1408ق‌ / 1988م‌؛
ابن‌ خلدون‌، العبر، به‌ كوشش‌ خلیل‌ شحاده‌، بیروت‌، 1401ق‌ / 1981م‌؛
ابن‌رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسة، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1891م‌؛
اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1927م‌؛
بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1865م‌؛
بهار، مهرداد، پژوهشی‌ در اساطیر ایران‌، تهران‌، 1362ش‌؛
بیرونی‌، ابوریحان‌، الجماهر فی‌ الجواهر، به‌ كوشش‌ یوسف‌ هادی‌، تهران‌، 1374ش‌؛
ثعالبی‌ مرغنی‌، حسین‌، غرر اخبار ملوك‌ الفرس‌ و سیرهم‌، به‌ كوشش‌ زتنبرگ‌، پاریس‌، 1900م‌؛
حدودالعالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1362ش‌؛
خلیفة بن‌ خیاط، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ سهیل‌ زكار، دمشق‌، 1387 ق‌ / 1967 م‌؛
دینوری‌، احمد، الاخبار الطوال‌، به‌ كوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، 1960م‌؛
رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ محمد روشن‌ و مصطفى‌ موسوی‌، تهران‌، 1373ش‌؛
رضا، عنایت‌ الله‌، ایران‌ و تركان‌ در روزگار ساسانیان‌، تهران‌، 1365ش‌؛
سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ عمر بارودی‌، بیروت‌، 1408ق‌ / 1988م‌؛
طبری‌، تاریخ‌؛
فردوسی‌، شاهنامه‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین‌ نوشین‌ و دیگران‌، مسكو 1967-1971م‌؛
لغت‌ نامۀ دهخدا؛
مدرس‌ رضوی‌، محمدتقی‌، حواشی‌ و تعلیقات‌ بر تاریخ‌ بخارا (نک‌ : هم‌ ، نرشخی‌)؛
مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1906 م‌؛
نرشخی‌، محمد، تاریخ‌ بخارا، ترجمۀ احمد بن‌ محمد قباوی‌، تلخیص‌ محمد بن‌ زفر، به‌ كوشش‌ محمدتقی‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌، 1351ش‌؛
وامبری‌، آ.، تاریخ‌ بخارا، ترجمۀ محمد روحانی‌، تهران‌، 1380ش‌؛
یاقوت‌، بلدان‌؛
یعقوبی‌، احمد، البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1891م‌؛
نیز:

Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, 1963;
BSE3;
Frye, R. N., Bukhara, the Medieval Achievement, New York, 1965;
Gafurov, B. G., Tadzhiki, vol. I, Moscow, 1972, vol. II, Dushanbe, 1989;
Gumilev, L. N., Drevnie Tyurki, Moscow, 1967;
Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901;
id., Wehrot und Arang, Leiden, 1938;
Zeimal, E. V., «The Political History of Transoxiana», The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed, E. Yarshater, Cambridge, 1983.

عنایت‌الله‌ رضا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 359
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست