responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 355

بیستون

نویسنده (ها) : علی کرم همدانی - علی موسوی

آخرین بروز رسانی : یکشنبه 13 مهر 1399 تاریخچه مقاله

بیسُتون‌، نام‌ بخش‌، شهر، كوه‌ و سنگ‌ نوشته‌ای‌ به‌ خط میخی‌ فارسی‌ باستان‌، بابلی‌ و ایلامی‌ از داریوش‌ اول‌، واقع‌ در شهرستان‌ هرسین‌ استان‌ كرمانشاه‌.

نام‌ بیستون‌ برگرفته‌ از شكل‌ مفروض‌ واژۀ «بَغَستانه‌[۱]» در زبان‌ فارسی‌ باستان‌ است‌ (كنت‌، 108؛ قرشی‌، ۱۷۹). این‌ واژه‌ متشكل‌ از دو جزء «بَغ‌» به‌ معنای‌ خدا، و پسوند مكان «ستان‌»، به‌ معنای‌ جایگاه‌ خدا و پرستشگاه‌ یا معادل «یزدان‌ سرای‌» است‌. در شاهنامۀ فردوسی‌ نیز از آن‌ با عنوان‌ پرستشگاه‌ و رباطی‌ یاد شده‌ است‌ (نک‌ : ۵ /۲۳۴۶؛ قرشی‌، كنت‌، همانجاها). این‌ نام‌ در منابع‌ یونانی «بگیستانوس[۲]‌» ضبط شده‌ است‌ (نک‌ : دیودُروس‌، I /۳۹۳) و در منابع‌ اسلامی‌ به‌ صورتهای‌ بهستون‌ (ابن‌ رسته‌، ۱۶۶؛ ابن‌ حوقل‌، ۱ / ۳۵۹؛ ابن‌ فقیه‌، ۲۵۵؛ یاقوت‌، ۱ / ۷۶۹) و بِیستون‌ (اصطخری‌، ۱۱۹؛ اشكال‌ العالم‌، ۱۴۳؛ مقدسی‌، ۳۹۶) نیز آمده‌ است‌. اشكال‌ گوناگون‌ این‌ نام‌ در منابع‌ دورۀ اسلامی‌ و فارسی‌ امروزی‌ می‌بایستی‌ برگرفته‌ از شكل‌ مفروض «بَیستان‌» در زبان‌ پهلوی‌ ساسانی‌ باشد كه‌ خود مركب‌ از دو جزء «بَی‌» تغییر شكل‌ یافتۀ «بَغ‌» در زبان‌ فارسی‌ باستان‌ (مكنزی‌، ۱۷) و پسوند مكان «ستان‌» است‌ (فره‌وشی‌، ۴۰۸).

 

بخش‌ بیستون

این‌ بخش‌ یكی‌ از بخشهای‌ دوگانۀ شهرستان‌ هرسین‌، و متشكل‌ از دو دهستان‌ به‌ نامهای‌ چمچمال‌ و شیزر و یك‌ شهر به‌ نام‌ بیستون‌ و دارای‌ ۷۲ آبادی‌ دارای‌ سكنه‌ است‌ ( نشریه‌ ... ، ۴۷؛ سرشماری‌، شناسنامه‌، ۳). بخش‌ بیستون‌ از شمال‌ به‌ دینور از بخشهای‌ شهرستان‌ صحنه‌، از خاور به‌ بخش‌ مركزی‌ شهرستان‌ هرسین‌ و از باختر به‌ بخش‌ مركزی‌ شهرستان‌ كرمانشاه‌ محدود است‌ (نقشه‌ ... ).

قسمت‌ اعظم‌ بخش‌ بیستون‌ را دشت‌ چمچمال‌ فرا گرفته‌ است‌. این‌ دشت‌ از شمال‌ و شمال‌ خاوری‌ به‌ كوههای‌ هجرخانه‌، از باختر به‌ ارتفاعات‌ سیراكومه‌ نجوران‌ و كوه‌ بیستون‌ و از جنوب‌ خاوری‌ به‌ ارتفاعات‌ شیرزرد و درازكوه‌ محدود می‌گردد (احمدی‌، ۶۴). رودخانه‌های‌ گاماسیاب‌ و دینورآب‌ از مهم‌ترین‌ رودخانه‌های‌ این‌ بخش‌ به‌ شمار می‌روند. این‌ دو رودخانه‌ در اقتصاد بخش‌ بیستون‌ دارای‌ اهمیت‌ فراوانی‌ هستند (همو، ۵۶). مهم‌ترین‌ بلندیهای‌ بخش‌ بیستون‌ رشته‌ كوههای «پَرّو» است‌. این‌ رشته‌ كوه‌ به‌ طول‌ ۶۲ كمـ و عرض‌ ۲۶ كمـ (در پهن‌ترین‌ جاها)، از ۴۵ كیلومتری‌ شمال‌ باختری‌ كرمانشاه‌ شروع‌ شده‌، و رو به‌ سوی‌ جنوب‌ خاوری‌ تا شهر بیستون‌ در ۳۶ كیلومتری‌ شمال‌ خاوری‌ شهر كرمانشاه‌ گسترده‌ شده‌ است‌. بلندترین‌ قلۀ این‌ رشته‌كوه‌ در بخش‌ بیستون‌، كوه‌ بیستون‌ با ارتفاع‌ ۸۰۵‘۲ متر از سطح‌ دریاست‌. این‌ كوه‌ بلندترین‌ دیوارۀ سنگی‌ ایران‌ به‌ شمار می‌رود (جعفری‌، ۱۲۵، ۱۳۱).

اقتصاد بخش‌ بیستون‌ برپایۀ كشاورزی‌، دامداری‌ و صنعت‌ استوار است‌ (احمدی‌، ۱). این‌ بخش‌ با داشتن‌ شرایط مناسب‌ آب‌ و هوایی‌ و خاك‌ حاصل‌خیز، از كشاورزی‌ پررونقی‌ برخوردار است‌. زمینهای‌ كشاورزی‌ بخش‌ بیستـون‌ بیـش‌ از ۱۰ هزار كمـ۲ است‌ كه‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از آن‌ توسط رودخانه‌های‌ گاماسیاب‌، دینورآب‌ و چشمه‌ها آبیاری‌ می‌شوند (همو، ۵۷- ۵۸). عمده‌ترین‌ محصولات‌ كشاورزی‌ این‌ بخش‌ گندم‌، جو، چغندر قند و تره‌بار است‌ ( فرهنگ‌ ... ، ۸۴). بخش‌ بیستون‌ با بیش‌ از ۶۰ كارخانه‌ و شركتهای‌ تولیدی‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ مراكز صنعتی‌ در استان‌ كرمانشاه‌ به‌ شمار می‌رود. از مهم‌ترین‌ آنها می‌توان‌ كارخانه‌های‌ قند، گونی‌بافی‌، نساجی‌، شیر پاستوریزه‌ و صنایع‌ غذایی‌ را نام‌ برد (نک‌ : احمدی‌، ۵۸- ۵۹).

بنابر سرشماری‌ ۱۳۷۵ ش‌، بخش‌ بیستون‌ دارای‌ ۰۵۸‘۲۷ تن‌ جمعیت‌ بوده‌ است‌ ( سرشماری‌، نتایج‌، ۵۴).

 

شهر بیستون‌

این‌ شهر كه‌ مركز بخش‌ بیستون‌ است‌، در °۳۴ و ´۲۳ عرض‌ شمالی‌ و °۴۷ و ´۲۶ طول‌ شرقی‌ و در ارتفاع‌ ۲۹۵‘۱ متری‌ از سطح‌ دریا واقع‌ شده‌ است‌ (پاپلی‌، ۱۱۸). شهر بیستون‌ تا سالهای‌ اخیر روستایی‌ بیش‌ نبود و از نظر تقسیمات‌ كشوری‌ جزو مركز دهستان‌ چمچمال‌ در بخش‌ صحنه‌ از شهرستان‌ كرمانشاه‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌ ( فرهنگ‌، همانجا)؛ اما با شكل‌گیری‌ شهرستان‌ هرسین‌ در ۱۳۷۴ش‌ و تشكیل‌ بخش‌ بیستون‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از بخشهای‌ دوگانۀ آن‌، روستای‌ بیستون‌ به‌ شهر و مركز بخش‌ بیستون‌ بدل‌ شد (احمدی‌، ۱). این‌ شهر در كنار كوه‌ بیستون‌ واقع‌ است‌ و رودخانۀ دینورآب‌ از كنار آن‌ می‌گذرد ( فرهنگ‌، همانجا). جمعیت‌ شهر بیستون‌ با احتساب‌ جمعیت‌ ۵ شهرك‌ اقماری‌ آن‌ در ۱۳۸۱ ش‌، حدود ۱۲ هزار تن‌ بوده‌ است‌ (احمدی‌، همانجا).

 

پیشینۀ تاریخی‌

آثار به‌ دست‌ آمده‌ از كاوشهای‌ باستان‌شناسی‌ در غار بیستون‌، زندگی‌ انسان‌ در ناحیۀ بیستون‌ را به‌ دورۀ موستری‌ (پارینه‌ سنگی‌ میانه‌)، یعنی‌ حدود ۰۰۰‘۴۰-۰۰۰‘۸۰ سال‌ پیش‌ می‌رساند (حریریان‌، ۱ /۳۰).

اهمیت‌ بیستون‌ در روزگاران‌ باستان‌ بیشتر به‌ سبب‌ واقع‌ بودن‌ بر سر راههای‌ ارتباطی‌ بوده‌ است‌. از دو جادۀ نظامی‌ و بازرگانی‌ كه‌ فلات‌ ایران‌ را به‌ سرزمین‌ بین‌النهرین‌ مربوط می‌ساخت‌، بیستون‌ در كنار جادۀ شمالی‌تر قرار داشته‌ است‌. بیستون‌ از دوران‌ باستان‌ ناحیۀ بابل‌ و منطقۀ هگمتانه‌ را به‌ یكدیگر مربوط می‌ساخت‌ و در رشته‌ كوههای‌ زاگرس‌ كه‌ از شمال‌ غربی‌ به‌ جنوب‌ شرقی‌ ایران‌ كشیده‌ شده‌ است‌، تنها موضع‌ سهل‌ العبور به‌ شمار می‌آمد و در عهد باستان‌ دروازۀ زاگرس‌ نامیده‌ می‌شد (لوشای‌، ۴۵). ایزیدور خاراكسی‌ جغرافی‌نویس‌ سدۀ ۱ق‌م‌ كه‌ در اثر خود دربارۀ

راهی‌ كاروان‌ رو كه‌ از خاور بابل‌ تا مرزهای‌ خاوری‌ امپراتوری‌ رم‌ كشیده‌ شده‌ بود، شرحی‌ نگاشته‌، و در آن‌ از بیستون‌ با نام «باپتانا» در ناحیۀ كامبادنا یاد كرده‌ است‌ كه‌ در یكی‌ بودن‌ آنها كمتر می‌توان‌ تردید داشت‌؛ زیرا در سنگ‌ نوشتۀ بیستون‌ از ناحیۀ «كامپاندا» در سرزمین‌ ماد در محل‌ كتیبۀ داریوش‌ سخن‌ رفته‌ است‌. نام‌ بیستون‌ در مآخذ قدیمی‌تر آشوری‌ و بابلی «بیت‌ همبن‌» آمده‌، و بسیار مشهور بوده‌ است‌ (نک‌ : داندامایف‌، ۴۸-۴۹، حاشیۀ ۳۹).

نام‌ باستانی‌ بغستان‌ خود نشانۀ آن‌ است‌ كه‌ این‌ كوه‌ از روزگاران‌ باستان‌ جایگاه‌ مقدسی‌ بوده‌ است‌ (همو، ۴۸). مؤلفان‌ یونان‌ و روم‌ باستان‌ در آثار خود به‌ مقدس‌ بودن‌ این‌ كوه‌ نزد ایرانیان‌ اشاره‌ دارند. دیودروس‌ (I /393) این‌ كوه‌ را جایگاه‌ زئوس‌ برابر با اهوره‌مزدا، و تاسیت‌ (IV /335) آن‌ را جایگاه‌ هركولس‌ برابر با ایزد بهرام‌ ایرانیان‌ دانسته‌اند. برخی‌ از پژوهندگان‌ معاصر بر این‌ باورند كه‌ چون‌ نام‌ بغ‌ بیشتر خاص‌ میتراست‌، پس‌ صخرۀ بیستون‌ جایگاه‌ پرستش‌ این‌ ایزد ایرانی‌ بوده‌ است‌ (نک‌ : هرتسفلد، 17).

هنوز این‌ نكته‌ بر ما روشن‌ نیست‌ كه‌ نام‌ مذهبی‌ این‌ كوه‌، پس‌ از سنگ‌ - نوشته‌ و حجاریهای‌ داریوش‌ اول‌ پدید آمده‌، یا اینكه‌ پیش‌ از آن‌ نیز این‌ كوه‌ پرستشگاه‌ یكی‌ از خدایان‌ ایرانی‌ بوده‌، و بدین‌ نام‌ خوانده‌ می‌شده‌ است‌. در صورت‌ نخست‌ باید آن‌ را پرستشگاه‌ اهوره‌مزدا دانست‌؛ هرگاه‌ كوه‌ بیستون‌ پیش‌ از داریوش‌ پرستشگاه‌ بوده‌ باشد، آن‌گاه‌ باید آن‌ را پرستشگاهی‌ از آن‌ِ میترا دانست‌ (داندامایف‌، همانجا).

در هر صورت‌ این‌ كوه‌ با ویژگیهای‌ خود و واقع‌ بودن‌ بر سر راههای‌ ارتباطی‌ مهم‌، مقدس‌ و مورد توجه‌ ایرانیان‌ باستان‌ بوده‌ است‌ و بدین‌ لحاظ نیز بوده‌ كه‌ داریوش‌، شرح‌ فتوحات‌ خود را در سنگ‌ نوشته‌ای‌ به‌ ۳ زبان‌ فارسی‌ باستان‌، بابلی‌ و ایلامی‌ در دل‌ این‌ كوه‌ به‌ یادگار گذارده‌ است‌ تا در معرض‌ دید كاروانیانی‌ كه‌ از این‌ گذرگاه‌ عبور می‌كرده‌اند، قرار گیرد. در دوره‌های‌ سلوكی‌، اشكانی‌ و ساسانی‌ نیز بیستون‌ همچون‌ دوران‌ هخامنشیان‌ مورد توجه‌ بوده‌، و آثاری‌ از این‌ دورانها در آنجا به‌ جای‌ مانده‌ است‌ (نک‌ : بخش‌ دوم‌ همین‌ مقاله‌).

در دورۀ فتوحات‌ اسلامی‌، اعراب‌ در ۲۲ق‌ /۶۴۳م‌ برای‌ ورود به‌ ناحیۀ جبال‌ مجبور به‌ عبور از گذرگاه‌ كوهستانی‌ بیستون‌ بودند. آنها در اولین‌ برخورد خود با كوه‌ بیستون‌، بر آن‌ نام «سِنّ سُمَیره‌»، به‌ معنای‌ دندان‌ سمیره‌ نهادند. سمیره‌ نام‌ زنی‌ از مهاجران‌ بود كه‌ یكی‌ از دندانهای‌ پیشین‌ او جلوتر از دیگر دندانهایش‌ قرار داشته‌ است‌ و به‌ علت‌ وضعیت‌ جغرافیایی‌ كوه‌ بیستون‌، اعراب‌ این‌ كوه‌ را به‌ دندانهای‌ او تشبیه‌ كرده‌اند (طبری‌، ۴ /۱۴۷؛ بلاذری‌، ۴۳۱؛ یاقوت‌، ۳ /۱۶۹). مورخان‌ و جغرافی‌نویسان‌ دورۀ اسلامی‌ در آثار خود بارها از شهر و كوه‌ بیستون‌ و آثار تاریخی‌ آن‌ یاد كرده‌اند. ابن‌ رسته‌ بیستون‌ را بر سر راه‌ بغداد به‌ ری‌ ذكر كرده‌، و از چشمه‌ای‌ در دامنۀ كوه‌ بیستون‌ نام‌ برده‌ است‌ كه‌ آب‌ آن‌ می‌توانسته‌، ۵ سنگ‌ آسیاب‌ را بچرخاند (ص‌ ۱۶۶).

ابن‌خردادبه‌ از جدا شدن‌ راه‌ آذربایجان‌ و ارمنستان‌ از خراسان‌ در بیستون‌ یاد كرده‌ است‌ (ص‌ ۱۱۹). در اشكال‌ العالم‌ از بلندی‌ و استحكام‌ كوه‌ بیستون‌ و گذرِ راه‌ حاجیان‌ از كنار آن‌ یاد شده‌ است‌ (ص‌ ۱۴۳). اصطخری‌ علاوه‌ بر اشاره‌ به‌ گذرِ راه‌ حاجیان‌ از كنار كوه‌ بیستون‌، از حجاریهای‌ این‌ كوه‌ نیز یاد كرده‌ است‌ (ص‌ ۱۱۹). ابن‌ حوقل‌ براساس‌ توضیحاتی‌ كه‌ از آثار تاریخی‌ بیستون‌ شنیده‌ بوده‌، آنها را با آثار طاق‌ بستان‌ در آمیخته‌، و سنگ‌ نگارۀ داریوش‌ در كوه‌ بیستون‌ را تصویر مكتب‌خانه‌ای‌ پنداشته‌ است‌ كه‌ معلمی‌ با تسمه‌ای‌ در دست‌ قصد تنبیه‌ شاگردان‌ را دارد (۱ /۳۷۲). مقدسی‌ از آثار بیستون‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از شگفتیهای‌ ناحیۀ جبال‌ یاد كرده‌، و آن‌ را یكی‌ از منازل‌ راه‌ كرمانشاه‌ به‌ همدان‌ برشمرده‌ است‌ (ص‌ ۳۹۶).

آثار به‌ جای‌ مانده‌ از كاروان‌سرایی‌ كه‌ قدمت‌ آن‌ به‌ اواخر دورۀ ساسانیان‌ و اوایل‌ دورۀ اسلامی‌ می‌رسد، مؤید این‌ نظر است‌ كه‌ بیستون‌ از گذشته‌های‌ دور یكی‌ از منازل‌ راههای‌ ارتباطی‌ میان‌ ایران‌ و سرزمینهای‌ بین‌النهرین‌ و عربستـان‌ بوده‌ است‌ (نک‌ : كیانی‌، ۵۱۴؛ لوشای‌، ۴۵).

 

کتیبه و نقش برجستۀ داریوش در بیستون

 

 

در ۳۴۸ ق‌ / ۹۵۹ م‌ كردان‌ برزیكانی‌ به‌ ریاست‌ حسنویه‌ بن‌ حسین‌ در دینور، نهاوند و همدان‌ قیام‌ كردند و حكومت‌ آل‌ حسنویه‌ (ه‌ م) را بنا نهادند. حسنویه‌ پس‌ از تعمیر و مرمت‌ قلعۀ سرماج‌ در نزدیكی‌ بیستون‌، خزاین‌ و ذخایر خود را به‌ این‌ قلعه‌ منتقل‌ كرد و در آنجا اقامت‌ گزید و این‌ قلعه‌ را مقر حكومت‌ بنو حسنویه‌ قرار داد (رشید یاسمی‌، ۱۸۲؛ احمدی‌، ۳۶). در ۳۵۹ ق‌ / ۹۷۰ م‌ ركن‌الدولۀ دیلمی‌ كه‌ از قدرت‌ و نفوذ حسنویه‌ بیمناك‌ شده‌ بود، وزیر خود، ابوالفضل‌ ابن‌ عمید را با سپاهی‌ روانۀ قلعۀ سرماج‌ كرد؛ ولی‌ حسنویه‌ از جنگ‌ دوری‌ گزید و با فرستادن‌ كسانی‌ نزد ابوالفضل‌ ابن‌ عمید با وی‌ صلح‌ كرد و سپاه‌ مزبور بازگشت‌ (همو، ۳۶-۳۷). در ۳۶۹ ق‌ با درگذشت‌ حسنویه‌، پسرش‌ بختیار به‌ جای‌ وی‌ نشست‌. بختیار از اطاعت ‌عضدالدوله‌، امیر دیلمی‌ سرباز زد. عضدالدوله‌ نیز لشكری‌ برای‌ سركوب‌ وی‌ به‌ سرماج‌ فرستاد و قلعۀ سرماج‌ را تسخیر كرد و یكی‌ دیگر از پسران‌ حسنویه‌ به‌ نام‌ ابوالمنجم‌ را به‌ جای‌ وی‌ گماشت‌ (ابن‌ اثیر، ۸ /۷۰۵-۷۰۶).

در ۴۴۱ ق‌ / ۱۰۴۹ م‌ طغرل‌ بیك‌ سلجوقی‌ برای‌ فرو نشاندن‌ شورش‌ برادرش‌ ابراهیم‌ ینال‌ كه‌ در قلعۀ سرماج‌ موضع‌ گرفته‌ بود، سپاهی‌ متشكل‌ از ۱۰۰ هزار تن‌ را به‌ سوی‌ وی‌ روانه‌ كرد. سپاهیان‌ سلجوقی‌ قلعۀ سرماج‌ را محاصره‌ كردند و پس‌ از درهم‌ شكستن‌ مقاومت‌ مدافعان‌، آن‌ را ویران‌ ساختند (همو، ۹ /۵۵۶). امروزه‌ ویرانه‌های‌ این‌ قلعه‌ در روستای‌ سرماج‌ از توابع‌ بیستون‌ برجای‌ مانده‌ است‌ (نک‌ : احمدی‌، ۳۶).

در دورۀ ایلخانیان‌ دشت‌ چمچمال‌ به‌ سبب‌ اهمیت‌ و وضعیت‌ مناسب‌ طبیعی‌ آن‌ موردتوجه‌ ایلخانان‌ مغول‌ قرار گرفت‌. در ۷۱۱ق‌ / ۱۳۱۱م‌ به‌ فرمان‌ سلطان‌ محمد خدابنده‌ اولجایتو، شهری‌ در این‌ دشت‌ ساخته‌ شد كه‌ سلطان‌ آباد چمچمال‌ یا بغداد كوچك‌ خوانده‌ شد. ظاهراً مغولان‌ قصد آن‌ داشتند كه‌ این‌ شهر را جای‌گزین‌ شهر بهار همدان‌، مركز ایالت‌ كردستان‌ قرار دهند (ابوالقاسم‌، ۱۳۳؛ حمدالله‌، ۱۰۷؛ كرمانشاهان‌ ... ، ۱۲۴؛ گلزاری‌، ۱ /۳۹۹). در كاوشهای‌ باستان‌شناسان‌ در چمچمال‌ بقایای‌ این‌ شهر و از جمله‌ كاروان‌سرایی‌ متعلق‌ به‌ دورۀ ایلخانیان‌ كشف‌ شده‌ است‌ (همو، ۱ / ۳۹۹-۴۰۰).

در دورۀ صفویه‌ راه‌ عتبات‌ عالیات‌ از بیستون‌ می‌گذشته‌ است‌ و به‌ همین‌ سبب‌، «جهت‌ نزول‌ زوار عتبات‌» كاروان‌سرایی‌ در چمچمال‌ ساخته‌ شد (اسكندربیك‌، ۲(۲) /۱۱۱۱). در ۱۰۹۶ق‌ /۱۶۸۵م‌ بنابر وقف‌نامه‌ای‌ از شیخ‌ علی‌خان‌ زنگنه‌، صدراعظم‌ شاه‌ سلیمان‌ صفوی‌ درآمدهای‌ املاكی‌ چند در ناحیۀ چمچمال‌ و دینور برای‌ رفاه‌ حال‌ سادات‌فاطمی‌ و تعمیرات‌ كاروان‌سرای‌بیستون‌ وقف‌ شد (نک‌ : گلزاری‌، ۱ /۴۱۰-۴۱۱). در دورۀ قاجاریه‌ نیز بیستون‌ به‌ سبب‌ واقع‌ بودن‌ بر سر راه‌ عتبات‌ و مكه‌ مورد توجه‌ بوده‌ است‌. ناصرالدین‌ شاه‌ قاجار در سفر خود به‌ عتبات‌ از بیستون‌ گذر كرده‌، و آثار تاریخی‌ و كاروان‌سرای‌ آن‌ را وصف‌ كرده‌ است‌ (ص‌ ۵۷-۵۹). این‌ كاروان‌سرا در زمان‌ وی‌ به‌دستور میرزا آقاخان‌ نوری‌ تعمیر و مرمت‌ شد (نک‌ : گلزاری‌، ۱ /۴۰۸- ۴۰۹). ساختمان‌ این‌ كاروان‌سرا امروزه‌ همچنان‌ پابرجاست‌ (احمدی‌، ۴۱).

 

مآخذ

ابن‌ اثیر، الكامل‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، لیدن‌، ۱۹۳۸م‌؛ ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ والممالك‌، ترجمۀ حسین‌ قره‌چانلو، تهران‌، ۱۳۷۰ ش‌؛ ابن‌ رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسة، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۸۹۱م‌؛ ابن‌فقیه‌، احمد، مختصر كتاب‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۳۰۲ق‌ / ۱۸۸۵م‌؛ ابوالقاسم‌ كاشانی‌، عبدالله‌، تاریخ‌ اولجایتو، به‌ كوشش‌ مهین‌ همبلی‌، تهران‌، ۱۳۴۸ش‌؛ احمدی‌، براتعلی‌، جزوۀ بخشداری‌ بیستون‌ (نگاهی‌ به‌ بیستون‌)، بیستون‌، ۱۳۸۱ش‌؛ اسكندربیك‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌؛ اشكال‌ العالم‌، منسوب‌ به‌ ابوالقاسم‌ جیهانی‌، ترجمۀ علی‌ بن‌ عبدالسلام‌ كاتب‌، مشهد، ۱۳۶۸ش‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ محمدجابر عبدالعال‌ حینی‌ و محمد شفیق‌ غربال‌، قاهره‌، ۱۳۸۱ق‌ /۱۹۶۱م‌؛ بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ انیس‌ طباع‌ و عمرانیس‌ طباع‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌ /۱۹۸۷م‌؛ پاپلی‌ یزدی‌، محمدحسین‌، فرهنگ‌ آبادیها و مكانهای‌ مذهبی‌ كشور، مشهد، ۱۳۶۷ش‌؛ جعفری‌، عباس‌، كوهها و كوه‌نامۀ ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ حریریان‌، محمود و دیگران‌، تاریخ‌ ایران‌ باستان‌، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ حمدالله‌ مستوفی‌، نزهة القلوب‌، به‌ كوشش‌ لسترنج‌، لیدن‌، ۱۳۳۱ ق‌ /۱۹۱۳ م‌؛ داندامایف‌، م‌.ا.، «در پیرامون‌ تاریخ‌ پژوهش‌ كتیبۀ بیستون‌»، ترجمۀ عنایت‌الله‌ رضا، باستان‌شناسی‌ و هنر ایران‌، تهران‌، ۱۳۴۸ش‌، شم‌ ۳؛ رشیدیاسمی‌، غلامرضا، كرد و پیوستگی‌ نژادی‌ و تاریخی‌ او، تهران‌، ۱۳۶۳ ش‌؛ سرشماری‌ عمومی‌ نفوس‌ و مسكن‌ (۱۳۷۵ ش‌)، شناسنامۀ دهستانهای‌ كشور، استان‌ كرمانشاه‌، مركز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۶ ش‌؛ همان‌، نتایج‌ تفصیلی‌، استان‌ كرمانشاه‌، شهرستان‌ هرسین‌، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ فردوسی‌، شاهنامه‌، به‌ كوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۵ ش‌؛ فرهنگ‌ جغرافیایی‌ آبادیهای‌ كشور، كرمانشاه‌، سازمان‌ جغرافیایی‌ نیروهای‌ مسلح‌، تهران‌، ۱۳۷۴ش‌، ج‌ ۴۶؛ فره‌وشی‌، بهرام‌، فرهنگ‌ زبان‌ پهلوی‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌؛ قرشی‌، امان‌الله‌، آب‌ و كوه‌ در اساطیر هند و ایرانی‌، تهران‌، انتشارات‌ هرمس‌؛ كرمانشاهان‌ باستان‌، وزارت‌ فرهنگ‌ و هنر، تهران‌، ۱۳۴۷ ش‌؛ كیانی‌، محمدیوسف‌ و ولفرام‌ كلاین‌، كاروان‌سراهای‌ ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۳ ش‌؛ گلزاری‌، مسعود، كرمانشاهان‌ ـ كردستان‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌؛ لوشای‌، ه‌ .، «حفریات‌ بیستون‌»، نشریۀ انجمن‌ فرهنگ‌ ایران‌ باستان‌، ترجمۀ كیكاووس‌ جهانداری‌، تهران‌، ۱۳۴۴ ش‌، دورۀ ۲، شم‌ ۱؛ مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۹۰۶م‌؛ ناصرالدین‌ شاه‌، سفرنامۀ كربلا و نجف‌، تهران‌، ۱۳۵۵ ش‌؛ نشریۀ اسامی‌ عناصر و واحدهای‌ تقسیماتی‌ به‌ همراه‌ مراكز، معاونت‌ سیاسی‌ وزارت‌ كشور، تهران‌، ۱۳۸۰ش‌؛ نقشۀ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ براساس‌ تقسیمات‌ كشوری‌، گیتاشناسی‌، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ یاقوت‌، بلدان‌؛ نیز:

 

Diodorus of Sicily, Bibliotheca historica, tr. C.H. Old Father, London, 1968; Herzfeld, E., Am Tor von Asien, Berlin, 1920; Kent, R. G., Old Persian Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, 1953; MacKenzie, D.N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Tacitus, The Annals, tr. J. Jackson, London, 1970.

علی‌كرم‌ همدانی‌

باستان‌شناسی‌ بیستون

یكی‌ از مهم‌ترین‌ محوطه‌های‌ باستان‌شناختی‌ ایران‌ بر فراز و در پای‌ كوه‌ بیستون‌ در كنار شاهراه‌ كهن‌ شرقی‌ ـ غربی‌ فلات‌ ایران‌ و دشت‌ بین‌النهرین‌ (در ۳۲ كیلومتری‌ شرق‌ شهر كرمانشاه‌) قرار دارد. دیودُروس‌ سیسیلی‌ این‌ محل‌ را كوه‌ بغستان‌ یا مكان‌خدایان‌ نامیده‌،و حك‌ نقش‌برجسته‌وكتیبه‌ها را به‌ سمیرامیس‌، ملكۀ آشور نسبت‌ داده‌ است (I /۳۹۱, ۳۹۳). جغرافی‌نویسان‌ دورۀ اسلامی‌ افزون‌ بر نام‌ امروزی‌ آن «بیستون‌»، از آن‌ با عنوان «بهستون‌» نیز یاد كرده‌اند (نک‌ : ابن‌ حوقل‌، ۱ /۳۵۹؛ یاقوت‌، ۱ /۷۶۹؛ مقدسی‌، ۴۰۱؛ اصطخری‌، ۱۹۵؛ قزوینی‌، ۳۴۲).

با اینكه‌ شهرت‌ اصلی‌ بیستون‌ به‌ سبب‌ قرارداشتن‌ پراهمیت‌ترین‌ نقش‌ برجسته‌ و كتیبه‌های‌ داریوش‌ اول‌ هخامنشی‌ در آنجاست‌، اما این‌ كوه‌ قرنها پیش‌ از آن‌ محل‌ استقرار بشر بوده‌، و بقایای‌ آثاری‌ از دوره‌های‌ پارینه‌ سنگی‌، نیز پیش‌ ـ هخامنشی‌، سلوكی‌، پارتی‌، ساسانی‌ و اسلامی‌ در آنجا به‌ دست‌ آمده‌ است‌. كهن‌ترین‌ یافته‌های‌ مربوط به‌ دورۀ پارینه‌ سنگی‌ از غار خر (در جبهۀ جنوبی‌ كوه‌ بیستون‌) توسط هیئت‌ كانادایی‌ در ۱۳۴۴ ش‌ /۱۹۶۵ م‌ به‌ دست‌ آمد (اسمیث‌، ۲۱؛ همو و یانگ‌، ۶۳-۶۴). كاوشهای‌ باستان‌شناختی‌ در این‌ غار كه‌ حدود ۲۷ متر عمق‌ دارد،زیستگاهی‌ از عصر موستری‌(پارینه‌سنگی‌ میانه‌، ۰۰۰‘۴۰-۰۰۰‘۸۰ سال‌ پیش‌) را كه‌ زیر دو متر از لایه‌های‌ عصر پارینه‌ سنگی‌ زبرین‌ و فراپارینه‌ سنگی‌ قرار داشت‌، آشكار كرد. دست‌ساخته‌های‌ سنگی‌ به‌ دست‌ آمده‌ بیشتر شامل‌ تراشه‌ها، تیغه‌های‌ ستبر و تراشنده‌ها بودند. در نزدیكی‌ صخرۀ غار خر، غار كوچك‌تر شكارچیان‌ واقع‌ شده‌ كه‌ در ۱۳۲۸ ش‌ / ۱۹۴۹ م‌ كاوشهایی‌ در آن‌ صورت‌ گرفت‌ (كون‌، ۵۳-۶۵؛ اسمیث‌، همانجا) و از آن‌ دست‌ ساخته‌های‌ سنگی‌ و استخوانهایی‌ یافت‌ شده‌ كه‌ نشان‌ می‌دهد مرال‌ و گورخر شكار رایج‌ ساكنان‌ آن‌ غار بوده‌ است‌. از همین‌ غار قطعه‌ استخوان‌ ساعد انسان‌نمایی‌ یافت‌ شد كه‌ آن‌ را متعلق‌ به‌ نئاندرتالها می‌دانند (همانجاها).

از كاوشهای‌ سالهای‌ ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۶ م‌، سفالهای‌ خاكستری‌ روشن‌ منقوشی‌ در محوطۀ بیستون‌ به‌ دست‌ آمد كه‌ تاریخ‌ آنها به‌ نیمۀ دوم‌ هزارۀ ۲ ق‌م‌ می‌رسد (كلایس‌، «توپوگرافی‌ ... »، ۱۵۹-۱۶۰). در كاوشهای‌ صورت‌ گرفته‌ در بالای‌ صخرۀ بیستون‌، در فاصلۀ حدود ۱۰۰ متری‌ شمال‌ نقش‌ برجستۀ داریوش‌ بزرگ‌، در نقطه‌ای‌ كه‌ كاوشگران‌ آلمانی‌ آن‌ را «دامنۀ آثار پارتی‌» نامیده‌اند، آثار معماری‌ سنگی‌ پیدا شد كه‌ به‌ سبب‌ شباهتهایی‌ با آثار تپۀ نوشی‌ جان‌ (نزدیكی‌ ملایر)، آن‌ را بقایای‌ دژی‌ مادی‌ دانسته‌اند ( ایرانیكا، IV /۲۹۱). یك‌ سنجاق‌ مفرغی‌ متعلق‌ به‌ قرن‌ ۸ یا ۷ق‌م‌ كه‌ از بقایای‌ معماری‌ محوطه‌ به‌دست‌ آمده‌ است‌، قدمت‌ آثار را به‌ دورۀ ماد می‌رساند (كلایس‌، همان‌، ۱۵۵-۱۵۶). طبق‌ نظر كاوشگران‌، دژ مادی‌ پناهگاه‌ گئومات‌ كه‌ داریوش‌ آن‌ را در ۵۲۲ق‌م‌ فتح‌ كرد، شاید در همین‌ محل‌ بوده‌ است‌ (كنت‌، ۱۱۸؛ لوشای‌، ۶۶, ۶۷).

داریوش‌ پس‌ از پیروزیهایش‌ در سالهای‌ ۵۲۲-۵۲۱ق‌م‌ تصمیم‌ به‌ بازنمایاندن‌ فتوحاتش‌ در بیستون‌ گرفت‌ كه‌ این‌ محل‌ گذشته‌ از اهمیت‌ نظامی‌، از دیرباز اهمیت‌ مذهبی‌ و آیینی‌ نیز داشت‌. سنت‌ كهن‌ كندن‌ نقش‌ برجسته‌ در غرب‌ ایران‌ (برای‌ مثال‌، نقش‌ برجستۀ لولوبی‌ در سر پل‌ زهاب‌ متعلق‌ به‌ نیمۀ دوم‌ هزارۀ ۳ ق‌م‌) هم‌ در انتخاب‌ محل‌ و هم‌ در سبك‌ و تركیب‌ نقش‌، الهام‌بخش‌ بیستون‌ بوده ‌است‌ (فاركاس‌، ۳۰-۳۱؛ لوشای‌، ۶۸-۶۹, ۷۲).

نقش‌ بیستون‌ بر مستطیل‌ مسطحی‌ از صخره‌ به‌ اندازۀ ۳×۵ /۵ متر تراشیده‌ شده‌ است‌. پیكر داریوش‌ كه‌ از همه‌ بزرگ‌تر است‌ (به‌ بلندی‌ ۷۲ /۱ متر)، به‌ صورت‌ نیم‌رخ‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌ كه‌ جامه‌ای‌ پارسی‌ به‌ تن‌ و تاج‌ كنگره‌داری‌ بر سر دارد. در دست‌ چپ‌ او كمانی‌ است‌ كه‌ نوك‌ آن‌ را روی‌ پای‌ چپش‌ نهاده‌، و دست‌ راست‌ خود را تا نزدیكی‌ صورت‌ بالا آورده‌ است‌. در بالای‌ سر او در داخل‌ قاب‌ كوچكی‌ این‌ كتیبه‌ كنده‌ شده‌ است‌: «من‌ داریوش‌ هستم‌، شاه‌ بزرگ‌، شاه‌ شاهان‌، شاه‌ پارس‌ و سرزمینها، پسر ویشتاسپ‌ (هیستاسب‌) هخامنشی‌». در پشت‌ سر داریوش‌ سلاح‌دار او و گوبریاس‌ (گَئوبَرُوه‌) یكی‌ از ۶ تن‌ از همدستان‌ داریوش‌ در خلع‌ گئومات‌ (كینگ‌، مقدمه‌، ۶۰؛ كنت‌، ۱۳۲) نشان‌ داده‌ شده‌اند كه‌ اولی‌ حامل‌ كمان‌ و تیردان‌ است‌ و دیگری‌ نیزه‌ای‌ به‌ دست‌ دارد. داریوش‌ پای‌ راست‌ خود را بر پیكر گئومات‌ كه‌ به‌ پشت‌ بر خاك‌ افتاده‌، و دو دستش‌ را به‌ نشان‌ درخواست‌ بخشش‌، بلند كرده‌، نهاده‌ است‌. در بالای‌ صحنه‌ نماد اهوره‌مزدا كه‌ حلقه‌ای‌ را به‌ سوی‌ داریوش‌ دراز كرده‌، قرار دارد. این‌ صحنه‌ نمادی‌ كهن‌ در هنر مشرق‌ زمین‌ است‌ و یكی‌ از هدفهای‌ نقش‌ بیستون‌، بدون‌ تردید نمایش‌ صحنۀ تفویض‌ مقام‌ پادشاهی‌ به‌ داریوش‌ بوده‌ است‌. اما برخلاف‌ نقش‌ برجستۀ لولوبی‌ كه‌ بر هیبت‌ پیروزی‌ فرمانروا تكیه‌ دارد، نقش‌ داریوش‌ بیشتر به‌ یك‌ صحنۀ نیایش‌ اهوره‌مزدا شبیه‌ است‌. شاه‌ فاتح‌ بدون‌ توجه‌ به‌ مغلوبان‌، رو به‌ سوی‌ اهوره‌مزدا دارد (لوشای‌، همانجا). در سمت‌ راست‌ نقش‌ گروهی‌ متشكل‌ از ۹ «فرمانروای‌ یاغی‌» مغلوب‌ با دستهای‌ بسته‌ و زنجیر به‌ گردن‌ به‌ سوی‌ شاه‌ هخامنشی‌ فاتح‌ در حركت‌اند. نقش‌ فرمانروایان‌ مغلوب‌ كوچك‌تر از نقش‌ داریوش‌ بوده‌، و هریك‌ هم‌ از روی‌ نامشان‌ كه‌ در زیر نوشته‌ شده‌ است‌ و هم‌ از روی‌ پوشاك‌ قومی‌ خود، شناخته‌ می‌شوند (همو، ۶۶؛ كنت‌، ۱۳۱؛ كینگ‌، مقدمه‌، ۱۳).

این‌ نقش‌ در چند مرحله‌ آماده‌ شده‌ است‌. مرحلۀ نخست‌ آن‌ تسطیح‌ صخره‌ و كندن‌ پیكره‌ها و تنها متن‌ كتیبۀ ایلامی‌ كوتاه‌ در شرح‌ پیكر داریوش‌؛ مرحلۀ دوم‌، نخستین‌ كتیبۀ ایلامی‌ و توضیح‌ نقوش‌ فرمانروایان‌ مغلوب‌؛ مرحلۀ سوم‌ شامل‌ نگاشتن‌ كتیبۀ بابلی‌؛ و مرحلۀ آخر نگارش‌ ۴ ستون‌ متن‌ فارسی‌ باستان‌ در زیر نقش‌ بوده‌ است‌. داریوش‌ خود متذكر آن‌ است‌ كه‌ برای‌ نگاشتن‌ این‌ كتیبه‌ دستور به‌ اختراع‌ خط فارسی‌ باستان‌ داده‌ است‌: «به‌ خواست‌ اهوره‌مزدا این‌ خطی‌ است‌ به‌ آریایی‌ كه‌ من‌ اختراع‌ كرده‌ام‌ ... و این‌ در پیش‌ من‌ نوشته‌ شد و با صدای‌ بلند خوانده‌ شد. پس‌ از آن‌، من‌ این‌ خط را به‌ تمام‌ سرزمینها فرستادم‌...» (كنت‌، ۱۳۲؛ ترومپلمان‌، ۹۴, ۲۸۵).

مضامین‌ مهم‌ تاریخی‌ كتیبۀ بیستون‌ را هرودت‌ با اندك‌ تفاوتهایی‌ در جزئیات‌ بازگو می‌كند (II /۹۲-۹۳). درواقع‌، كشف‌ رمز خطوط میخی‌ از روی‌ قرائت‌ كتیبۀ بیستون‌ با راولینسن‌ ممكن‌ شد. راولینسن‌ اول‌ بار در طول‌ اقامت‌ خود به‌ عنوان‌ فرستادۀ نظامی‌ بریتانیا به‌ كرمانشاه‌ میان‌ سالهای‌ ۱۸۳۵ تا ۱۸۳۷م‌ از این‌ كتیبه‌ دیدن‌ كرد و سپس‌ در ۱۲۶۳ ق‌ /۱۸۴۷ م‌ از كتیبه‌ نسخه‌برداری‌ كرد. او سرانجام‌ در ۱۲۶۷ق‌ /۱۸۵۱م‌ موفق‌ به‌ قرائت‌ متن‌ فارسی‌ باستان‌ از روی‌ سوادی‌ كه‌ خود از كتیبه‌ برداشته‌ بود، شد (نک‌ : ص‌ ۱۸۷ ff.). اهمیت‌ كار او را با خواندن «سنگ‌روزتا» كلید قرائت‌ خط هیروگلیف‌ قابل‌ مقایسه‌ دانسته‌اند ( ایرانیكا، IV /۲۹۹). او بعدها به‌ مطالعۀ متن‌ بابلی‌ پرداخت‌، اما قرائت‌ متن‌ مشكل‌تر ایلامی‌ را به‌ ادوین‌ ناریس‌. زبان‌شناس‌ هم‌وطن‌ خود واگذاركرد. پس‌ از آنكه‌ وایسباخ ‌نخستین‌بار متن‌ ایلامی‌ را در ۱۳۲۹ق‌ /۱۹۱۱م‌ با عنوان «سنگ‌نبشته‌های‌ شاهان‌ هخامنشی‌» به‌ چاپ‌ رساند (ص‌ ۷۸ ff.)، قرائت‌ كامل‌ دیگری‌ را كونیگ‌، زبان‌شناس‌ اتریشی‌، در ۱۹۳۸م‌ منتشر كرد.

پژوهشهای‌ بعدی‌ در ۱۹۰۳م‌ توسط ویلیامز جكسن‌ صورت‌ گرفت‌ (نک‌ : جكسن‌، ۷۷-۹۵). یك‌سال‌ بعد، دو پژوهشگر بریتانیایی‌، كینگ‌ و تامپسن، سواد جدیدی‌ از كتیبه‌ برداشتند و نخستین‌ طراحی‌ دقیق‌ نقش‌ برجسته‌ها را تهیه‌ كردند (همانجا). در ۱۳۲۶ش‌ / ۱۹۴۷م‌، جرج‌ كامرون‌، از دانشگاه‌ شیكاگو به‌ مطالعۀ مجدد متن‌ فارسی‌ باستان‌ و ایلامی‌ پرداخت («متن‌ پارسی‌ ... »، ۴۷-۵۴، «متن‌ ایلامی‌ ... »، ۵۹-۶۸، «یادمان‌ ... »، ۱۶۲-۱۷۱؛ ایرانیكا، IV /۳۰۰). قرائت‌ مجدد و بازبینی‌ متن‌ فارسی‌ باستان‌ را رولند كنت‌ آمریكایی‌ در ۱۳۳۶ش‌ /۱۹۵۷م‌ (نک‌ : ص‌ ۱۱۶-۱۳۵)، و متن‌ بابلی‌ كتیبه‌ را الیزابت‌ ویتلاندر آلمانی‌ در ۱۹۷۸م‌ به‌ چاپ‌ رساندند. سرانجام‌، جدیدترین‌ قرائت‌ و پژوهش‌ دربارۀ نقش‌ برجسته‌ و كتیبۀ بیستون‌ را در ۱۳۶۲ش‌ /۱۹۸۳م‌ هینتس‌ و بورگر (ص‌ ۴۱۹ ff.) منتشر ساختند.

كتیبۀ بیستون‌ در زمان‌ داریوش‌ به‌ زبانهای‌ مختلف‌ ترجمه‌ شده‌ بود و نسخۀ آرامی‌ آن‌ روی‌ پاپیروسهای‌ سدۀ ۵ ق‌م‌ حفظ شده‌ است‌ (كولی‌، ۲۴۸-۲۷۱؛ گرینفیلد، سراسر كتاب‌).

بقایای‌ آثار دورۀ سلوكی‌ در محوطۀ بیستون‌ منحصر به‌ یك‌ قطعه‌ سرستون‌ ایونی‌ به‌ قطر ۵۲ سانتی‌متر از سنگ‌ آهك‌ صیقلی‌ است‌ كه‌ شاید زمانی‌ متعلق‌ به‌ معبدی‌ بوده‌ كه‌ برای‌ بزرگداشت‌ هركول‌ در آنجا برپا شده‌ بوده‌ است‌. این‌ پایۀ ستون‌ با پایۀ ستونهای‌ یافت‌ شده‌ در آی‌ خانم‌ (افغانستان‌) كه‌ در اواخر سدۀ ۴ق‌م‌ بنا شده‌، قابل‌ مقایسه‌ است‌ ( ایرانیكا، IV /۲۹۲).

 

در ۱۳۳۷ ش‌، هنگام‌ احداث‌ راه‌ شوسۀ همدان‌ به‌ كرمانشاه‌، مجسمۀ مرد درشت‌اندامی‌ با موی‌ و ریش‌ مجعد كه‌ بر روی‌ پوست‌ در كنار گرز خود به‌ حال‌ استراحت‌ روی‌ سكویی‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌، پیدا شد كه‌ با كتیبۀ یونانی‌ كه‌ پشت‌ سر مجسمه‌ حك‌ شده‌ است‌، هویت‌ او (هركول‌) آشكار شد. این‌ مجسمه‌، هركول‌ را نیم‌خیز به‌ پهلوی‌ چپ‌ نشان‌ داده‌ كه‌ پیاله‌ای‌ در دست‌ چپ‌ دارد و آن‌ را تا نزدیك‌ صورت‌ بالا برده‌ است‌. پشت‌ مجسمه‌، علاوه‌ بر كتیبه‌ای‌ به‌ خط یونانی‌ باستان‌ نقش‌ درخت‌ زیتون‌ كه‌ بر شاخۀ آن‌ كماندان و تیردانی‌ آویخته‌اند، نمایان‌ است‌. گرز مخروطی‌ هركول‌ نیز در پای‌ درخت‌ حجاری‌ شده‌ است‌. در كتیبه‌ زمان‌ ساخت‌ مجسمه‌ سال‌ ۱۶۴ از تاریخ‌ سلوكی‌ مطابق‌ با ۱۴۸ق‌م‌ یاد شده‌ است‌ (حاكمی‌، ۳-۱۰).

آثار دورۀ اشكانی‌ محوطۀ بیستون‌ شامل‌ نقوش‌ برجستۀ مهرداد دوم‌ (۱۲۳-۸۷ ق‌م‌) و گودرز دوم‌ (ح‌ ۵۰ م‌)، كه‌ هر دو بر یك‌ سطح‌ ۱۲ متری‌ از صخره‌ حك‌ شده‌، و یك‌ قطعه‌ سنگ‌ منقوش‌ دیگر است‌. در نقش‌ مهرداد دوم‌ (۳۰ /۳×۶۵ /۶ متر) ۴ ساتراپ‌ از نیمرخ‌ به‌ ترتیب‌ در برابر پیكرۀ شاه‌ اشكانی‌ قرار دارند. در سمت‌ چپ‌ نقش‌، كتیبه‌ای‌ به‌ خط یونانی‌ است‌ كه‌ نام‌ پادشاه‌ كنده‌ شده‌ است‌. نقش‌ دوم‌ كه‌ در سمت‌ راست‌ نقش‌ مهرداد قرار دارد، پیروزی‌ گودرز دوم‌ بر مهرداد را در صحنۀ پیكار سواران‌ نشان‌ می‌دهد. این‌ دو نقش‌ از اثرات‌ آب‌ و هوا آسیبهایی‌ دیده‌اند. بجز این‌، بخشی‌ از نقش‌ مهرداد نیز با حك‌ كتیبۀ وقف‌نامۀ شیخ‌ علی‌ خان‌ زنگنه‌ (به‌ تاریخ‌ ۱۰۹۶ق‌ /۱۶۸۵م‌) ــ كه‌ بانی‌ ساخت‌ كاروان‌سرایی‌ در آن‌ ناحیه‌ بوده‌ ــ مخدوش‌ شده‌ است‌. كمی‌ دورتر تخته‌ سنگ‌ بزرگی‌ قرار دارد كه‌ روی‌ آن‌ نقش‌ شاه‌زاده‌ای‌ دیده‌ می‌شود كه‌ روی‌ آتشدانی‌ اسپند می‌ریزد (واندنبرگ‌، «باستان‌شناسی‌ ... »، ۱۰۷، «نقوش‌ برجسته‌ ... »، ۱۱۹؛ گروپ‌، ۲۱۲).

در روستای‌ بیستون‌ ۳ سرستون‌ با نقش‌ آناهیتا و شاه‌ ساسانی‌ یافت‌ می‌شود كه‌ بسیار شبیه‌ به‌ سرستونهای‌ طاق‌ بستان‌ است‌ و می‌تواند متعلق‌ به‌ عصر خسرو دوم‌ یا خسروپرویز، یعنی‌ نیمۀ نخست‌ سدۀ ۷م‌ باشد (كلایس‌، «سرستونها ... »، ۱۴۳-۱۴۷، جدول‌ ۵۱). این‌ سرستونها با سرستون‌ چهارمی‌ كه‌ امروزه‌ از میان‌ رفته‌، احتمالاً به‌ یك‌ واحد معماری‌ دورۀ ساسانی‌ تعلق‌ داشته‌ است‌. بقایای‌ پلی‌ از عصر ساسانی‌ كه‌ دو سوی‌ رودخانۀ گاماسیاب‌ را به‌ هم‌ مرتبط می‌ساخته‌، نیز بر جای‌ مانده‌ است‌. این‌ پل‌ از قطعه‌ سنگهای‌ خشن‌ با ساروجی‌ كه‌ نمای‌ آن‌ را می‌پوشانده‌، ساخته‌ شده‌ بوده‌ است‌ (متسن‌، ۱۲۸؛ گلزاری‌، ۱ /۳۸۲، ۳۸۳؛ ایرانیكا، IV /۲۹۴). دیوارۀ سنگی‌ ستبری‌ به‌ درازای‌ بیش‌ از ۰۰۰‘۱ و پهنای‌ ۵ متر متشكل‌ از ۳ ردیف‌ قطعات‌ سنگی‌ بزرگ‌ كه‌ بازماندۀ سنگ‌چینی‌ است‌ كه‌ در كرانۀ راست‌ رودخانۀ گاماسیاب‌ واقع‌ شده‌، با بقایای‌ پل‌ ساسانی‌ بیستون‌ مربوط بوده‌ است‌ كه‌ در مجموع‌ احتمالاً بخشی‌ از شكارگاه‌ خسروپرویز را تشكیل‌ می‌داده‌ است‌ (متسن‌، همانجا). سرانجام‌ باید به‌ سطح‌ تراش‌ خوردۀ وسیعی‌ از صخرۀ پای‌ كوه‌، در سمت‌ چپ‌ نقش‌ داریوش‌ اشاره‌ كرد كه‌ بیش‌ از ۱۸۰ متر طول‌ و ۳۳ متر بلندی‌ دارد، و به‌ نام «فرهاد تراش‌» یا «فرهادتاش‌» معروف‌ است‌ و احتمالاً برای‌ حك‌ نقش‌ برجستۀ بزرگی‌ از اواخر دورۀ ساسانی‌ است‌ (گلزاری‌، ۱ / ۳۷۸، ۳۸۰). این‌ نقش‌ برجسته‌ و كتیبه‌ جزو آثار دورۀ ساسانی‌ به‌ ثبت‌ رسیده‌اند (مشكوٰتی‌، ۱۶۵-۱۶۶).

 

مآخذ

ابن‌ حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، لیدن‌، ۱۹۳۸م‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۹۲۷م‌؛ حاكمی‌، علی‌، «مجسمۀ هركول‌ در بیستون‌»، مجلۀ باستان‌شناسی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌، شم‌ ۳- ۴؛ قزوینی‌، زكریـا، آثـار البلاد، بیروت‌، ۱۹۶۰م‌؛ گلزاری‌، مسعود، كرمـانشاهان‌ ـ كردستان‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌؛ مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۹۰۶م‌؛ یاقوت‌، بلدان‌؛ نیز:

 

Borger, R. and W. Hinz, «Die Behistun-Inschrift Darius’des Grossen», Texte aus der Umwelt des Alten Testaments ۱, Gütersloh, ۱۹۸۴; Cameron, G. G., «The Elamite Version of the Bisitun Inscriptions», Journal of Cuneiform Studies, New Haven, ۱۹۶۰, vol. XIV; id, «The Monument of King Darius at Bisitun», Archaeology, ۱۹۶۰, no.۱۳; id, «The Old Persian Text of the Bisitun Inscription», Journal of Cuneiform Studies, New Haven; ۱۹۵۱, vol. V; Coon, C. S., Cave Exploration in Iran ۱۹۴۹, Philadelphia, ۱۹۵۱; Cowley, A., Aramaic Papyri of the Fifth Century B. C., Oxford, ۱۹۲۳; Diodorus of Sicily, Bibliotheca historica, tr. C. H. Oldfather, London, ۱۹۱۸; Farkas, A., Achaemenid Sculpture, Leiden, ۱۹۷۴; Greenfield, J. C. and B. Porten, The Bisitun Inscription of Darius the Great: Aramaic Version, London, ۱۹۸۲; Gropp, G. and S. Nadjmabadi, «Bericht über eine Reise in West-und Südiran», Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Berlin, ۱۹۷۰; Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, ۱۹۵۷; Iranica; Jackson, A. V. W., «The Great Behistun Rock ... », Journal of the American Oriental Society, New Haven, ۱۹۰۳, vol. XXIV; Kent, R. G., Old Persian Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, ۱۹۵۳; King, L. W. and R. C. Thompson, The Sculptures and Inscription of Darius the Great on the Rock of Behistûn in Persia, London, ۱۹۰۷; Kleiss, W., «Die Sasanidischen Kapitelle aus Venderni ... », Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Berlin, ۱۹۶۸, vol. I; id, «Zur Topographie des Partherhanges in Bisutun», ibid, ۱۹۷۰, vol. III; Luschey, H., «Studien zu dem Darius-Relief von Bisutun», ibid, ۱۹۶۸, vol. I; Matheson, S. A., Persia: An Archaeological Guide, London, ۱۹۷۲; Rawlinson, H. C., «The Persian Cuneiform Inscription at Behistun», JRAS, ۱۸۴۷, vol. X; Smith, Ph. E. L., Palaeolithic Archaeology in Iran, Philadelphia, ۱۹۸۶; id and T. C. Yong, «Excavations in Western Iran», Archaeology, Amsterdam, ۱۹۶۷, vol. XX; Trümpelmann, L., «Zur Entstehungsgeschichte des Monumentes Dareios’I von Bisutun ... », Archölogischer Anzeiger, Berlin, ۱۹۶۷; Vanden Berghe, L., Archéologie de l’Irān ancien, Leiden, ۱۹۵۹; id, Reliefs rupestres de l’Irān ancien, Brussels, ۱۹۸۲; Weissbach, F. H., Die Keilinschriften der Achämeniden, Leipzig, ۱۹۱۱.

علی‌ موسوی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 355
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست