بَهْنَسا، شهری در مصر باستان. امروزه ویرانههای این شهر كهن در روستایی به همین نام در 15 كیلومتری غرب شهر بنی مزار، مركز مدیریۀ (استان) منیا در °28 و ´32 عرض شمالی و °30 و ´39 طول شرقی واقع است (نک : «اطلس ... »، 143، نیز فهرست، 4؛ كشف ... ، 12؛ EI2). این شهر در زبان قبطی پمجه و در زبان یونانی اوكسور اونخوس خوانده میشده است (استرابن، VIII /109؛ پاولی، XVIII(II) /2043؛ EI2). به گزارش مقریزی، این شهر به دست یكی از پادشاهان قبطی به نام مناوش بن منقاوش بنا گردیده است ( الخطط، 1 /237- 238). بهنسا در دورۀ پیش از اسلام از مراكز مسیحیت در مصر وسطى به شمار میرفته، و اسقفنشین بوده است و دست كم 10 كلیسا در شهر، و شمار بسیاری صومعه در حومۀ آن برپا بوده است ( پاولی، XVIII(II) /2046). به گزارش دمشقی در سدۀ 7ق یكی از این صومعهها كه بنایی شگفت داشته، همچنان برجای بوده است (ص 50). این شهر نزد قبطیان مقدس شمرده میشد وبه باور آنان حضرتعیسی(ع) به همراه مادرش 7سال در بهنسا اقامت داشته است و از آنجا رهسپار بیتالمقدس شدهاند و از بركت حضور آن حضرت، چاه بَلسَم كه نزد مسیحیان مصر متبرك است و هر ساله برای تبرك جستن به آنجا میروند، در این شهر ظاهر شده است (مقریزی، همانجا؛ یاقوت، 1 /771؛ ابن ظهیره، 108؛ بستانی، 5 /647). برخی از مفسران، تحت تأثیر این روایت كه منشأ مسیحی دارد، مراد از «ربوه» (مؤمنون /23 /50) را اشاره به بهنسا دانستهاند (نک : نویری، 2 /261؛ ابن ظهیره، 107). شهرهای مصر از جمله بهنسا در دورۀ فتوحات مسلمانان، به روزگار عمر بن خطاب، به دست عمرو بن عاص گشوده شد (نک : بلاذری، 298- 299). ظاهراً مردم بهنسا در این جنگها پایداری سرسختانهای از خود نشان دادند كه مدتها در خاطرهها باقی ماند و الهامبخش داستان مشهوری بهنام بهنسا گردید (نک : بستانی، همانجا؛ EI2). در سدههای نخستین اسلامی بهنسا یكی از كورههای مصر علیا به شمار میرفته است (نک : یعقوبی، 1 / 189؛ ابن خردادبه، 77؛ مقدسی، 194- 195؛ قدامه، 178). شهرت این شهر بیشتر مرهون پارچههای آن بوده، و انواع پشمی، كتانی و زربفت آن به دیگر جایها صادر میشده است. نیز نوعی پردۀ زردوزی بافته میشد كه طول آن به 30 ذرع میرسیده، و هر جفت آن حدود 300 دینار ارزش داشته است (ابن حوقل، 1 /195؛ مقدسی، 202؛ ادریسی، 1 /130). در دورۀ فاطمیان گروهی از طوایف عرب از مغرب به مصر مهاجرت كردند و در مناطق مختلف این سرزمین ساكن شدند. در این میان قبیلۀ لواته در بهنسا ساكن شد (مقریزی، البیان ... ، 134). در دورۀ ممالیك توجه خاصی به این شهر میشده، و از شهرهای بزرگ و آباد آن روزگار به شمار میرفته است و دارای مساجد، مدارس و حمامهای متعددی بوده، و پیرامون آن را باغهای انبوهی در بر میگرفته است (نک : ابنشاهین، 32؛ وطواط، 85؛ ابن بطوطه، 47)؛ اما پس از این دوره، رونق خود را از دست داد و به شهركی كماهمیت بدل شد و امروزه جز تودهای ویرانه در روستایی كوچك، چیزی از آن باقی نمانده است (EI2). در روزگار آبادانی بهنسا، علمای چندی از این شهر برخاستهاند كه از آن جملهاند: ابوالحسن احمد بن عبدالله بهنسی (سمعانی، 2 /375)، ابوالحسن علی بن قاسم بن محمد بهنسی (یاقوت، همانجا) و شیخ احمد بن یحیی بن محمد بهنسی (بستانی، 5 /648).