آخرین بروز رسانی : دوشنبه
2 تیر 1399 تاریخچه مقاله
بَنْگال، یا بَنْگاله، ناحیه
و ایالتی تاریخی در شمال شرقی شبه قارۀ هند
كه بر اثر تجزیۀ هند و ایجاد پاكستان در ۱۳۲۶ش /
۱۹۴۷م به دو منطقه (بخش غربی در هند و بخش شرقی
در پاكستان) تقسیم شد. جدایی بخش شرقی در
۱۳۴۹ش / ۱۹۷۱م از پاكستان آغاز
گردید و در ۱۹۷۲م به عنوان جمهوری مستقل
بنگلادش به رسمیت شناخته شد (بهاتاچاریا،
۱۲۵-۱۲۴؛ اسعدی، ۲ / ۳؛
دربارۀ بنگال شرقی پس از استقلال، نك : ه د، بنگلادش).
بر اساس یك افسانه كهن هندو، نام
بنگال یا «بَنگا» برگرفته از نام «وَنگا» یكی از ۵ پسر
پادشاه بالی است («فرهنگ[۱] ...»، VII / 194). بنگا یا ونگا از
اقوام غیرآریایی ساكن در این ناحیه بودند كه
نامشان در متون ادبی سنسكریت و كتابهای مذهبی هندوان و
ادبیات بودایی آمده است (اسعدی، ۲ /
۲۴؛ I / 1015 ,EI2). قسمت اعظم بنگال در دلتای رود گنگ و براهما
پوترا، میان ایالات بهار و آسام واقع شده است ( آسیاتیكا،
I / 320). امروزه بنگال غربی در هند، از شمال به بوتان و ایالت
سیكیم[۲]، از شمال شرقی به ایالت آسام، از شمال غربی
به كشور نپال، از شرق به بنگلادش، از جنوب به خلیج بنگال، از جنوب غربی
به ایالت اُریسا و از غرب به ایالت بهار (بیهار) محدود
است و وسعت آن به ۷۵۲‘۸۸كمـ ۲ میرسد
(بهاتا چاریا، ۱۲۱؛ «بریتانیكا[۳]...»،
V / 262؛ نیز نك : «اطلس[۴] ...»، 3). جلگه بنگال كه به جلگه
سفلای هند و گنگ نیز شهرت دارد، بزرگترین دلتای جهان است
(«فرهنگ»، همانجا؛ اسعدی، ۲ / ۵). درگذشته سرزمین بنگال
شامل ۴ بخش بزرگ بنگال، بهار، چاتاناگپور و اُریسا بود ( آسیاتیكا،
همانجا). نام بنگال به این شكل، گویا نخستین بار در تاریخ
فیروزشاهی ضیاءالدین برنی (ص ۱۰۸،
۱۰۹) آمده است.
پیشینۀ تاریخی
دربارۀ تاریخ این
سرزمین تا پیش از سدۀ ۳ق م اطلاعی در دست نیست. در این سده بنگال جزو
امپراتوری موریا و تحت تسلط اَشوكا (د ح ۲۳۷ ق م)
قرار گرفت. در سدۀ ۴م بنگال در قلمرو امپراتوری خاندان گوپتا (حک
۳۳۵-۳۷۵م) واقع بود و آنان تا سدۀ
۶م بر این سرزمین فرمان راندند. در ۱۳۲ق /
۷۵۰م خاندان بودایی پالا (پال) بر منطقه مستولی
شدند و ۴۰۰ سال آن را حفظ كردند. در این دوره بنگال به یك
مركز بزرگ فرهنگ بودایی تبدیل شد (بها تاچاریا، 122؛
«فرهنگ»، VII / 209؛ اسعدی، ۲ / ۲۴).
وقتی محمد بختیار خلجی،
سپهسالار دولت قطبالدین ایبك، در ۵۹۷ق /
۱۲۰۱م بر بنگال مستولی شد، آن ولایت در قلمرو
خاندان سین[۵] قرار داشت (بها تاچاریا، همانجا؛ نیز نک :
منهاج، ۱ / ۴۲۴-۴۲۶). دوره فرمانروایی
مسلمانان بر بنگال از این تاریخ آغاز شد و تاشكست نواب سراجالدوله از
انگلیسیهادر ۱۱۱۷ق /
۱۷۰۵م دوام یافت. تاریخ سیاسی این
دورۀ طولانی را میتوان به ۳ بخش تقسیم كرد:
۱. نخستین حكمرانان مسلمان
بنگال
(۵۹۹-۷۴۰ق
/ ۱۲۰۳-۱۳۳۹م): پس از استیلای
محمد بختیار خلجی بر ندیا (ندیه) پایتخت سلسلۀ سین،
حكومت مسلمانان بر بخشهایی از بنگال آغاز شد (سلیم،
۵۹، ۶۳-۶۴؛ «فرهنگ»، VII
/ 211-212). محمد
بختیار ۱۲ سال بر بنگال حكم راند (سلیم، ۶۹)
و پس از درگذشت او امرای دیگری كه خود را پادشاه میخواندند،
به قدرت رسیدند. حسامالدین خلجی، ملقب به سلطان غیاثالدین
(مق ۶۰۷ق / ۱۲۱۰م) قلمرو پادشاهی
خود را در بنگال گسترش بسیار داد. از ۶۲۴ تا
۶۸۶ق /
۱۲۲۷-۱۲۸۷م حاكمان بنگال با
عنوان «صوبهدار» از سوی فرمانروایان دهلی انتخاب میشدند
كه از آن میان میتوان از ناصرالدین بغراخان پسر غیاثالدین
بلبن نام برد («مقالات[۶] ...»، ۱۸۸). مركز حكومت این
حاكمان، لكهنوتی بود كه در زمان سلسلههای پال و سین مركز بنگال
به شمار میرفت (سلیم، ۷۰؛ رضوی، I / 256؛
«مقالات»، همانجا؛ نیز نک : هودی والا، 200).
۲. دورۀ پادشاهان
مستقل بنگال
این دوره با شورش فخرالدین
مبارك در ۷۳۹ق / ۱۳۳۸م و درهم شكستن
قدرخان حكمران لكهنوتی آغاز میشود. فخرالدین مبارك اولین
بار در بنگال سكه به نام خود زد (سلیم، ۹۲). دولت الیاس
شاهیان كه توسط حاجی شمسالدین الیاس شاه (حک
۷۴۰-۷۵۹ق) در بنگال بنیان نهاده شد، در
۸۹۲ق / ۱۴۸۷م به روزگار حكومت فتح شاه
به دست باربك از شاهزادگان مملوك منقرض شد. البته در دولت الیاس شاهیان
از ۸۱۲ق / ۱۴۰۹م فترتی چندساله
پدید آمد و از این تاریخ تا ۸۴۶ق /
۱۴۴۲م شهابالدین بایزید شاه و راجه
كانس، پسر او جلالالدین محمد شاه كه به اسلام گرویده بود، و پس از او
شمسالدین احمدشاه در بنگال حكومت یافتند (نک : «فرهنگ»، 216،VII / 212؛
زامباور، ۴۲۷).
پس از الیاس شاهیان،
علاءالدین حسین شاه (حک
۸۹۹-۹۲۵ق /
۱۴۹۴-۱۵۱۹م) كه در
۹۰۱ق داكا را فتح كرده بود، در بنگال بر مسند حكومت نشست و سلسلۀ حسین
شاهی را بنیاد كرد («مقالات»، همانجا؛ اسعدی، ۲ /
۲۴-۲۵). بابر تیموری پس از برچیدن
حكومت افغانها در دهلی (هاردی، ۲۶)، قصد تسخیر
بنگال كرد، ولی نصرت شاه، پسر علاءالدین حسین اظهار اطاعت كرد و
ابقا شد (بابر،665؛ تتوی، ۴۵۰، ۴۵۲؛ سلیم،
۱۳۷). در این میان شیرخان سوری بخشهایی
از بنگال را گرفت (۹۴۴ق / ۱۵۳۷م) و همایون
شاه به تقاضای سلطان محمود شاه سوم، پسر دیگر علاءالدین برای
مقابله با شیرخان رهسپار تسخیر جونپور شد و او را بیرون راند و
در ۹۴۵ق گور را گرفت و آنجا را «جنتآباد» نام نهاد (گلبدن بیگم،
۴۰؛ لاهوری، ۱ / ۶۴؛ تتوی،
۴۹۵). اندكی بعد شیرخان دوباره بنگال و بهار را
تصرف كرد و در ۹۴۷ق همایون را در ناحیه قنوج شكست
داد و خود را شیر شاه (حک ۹۴۷-۹۵۲ق /
۱۵۴۰-۱۵۴۵م) خواند (همو،
۵۲۸).
سلیمان كررانی در
۹۷۲ق در بنگال به اطاعت از اكبرشاه تیموری به حكومت
نشست (بهاتاچاریا، 123-122؛ بیات، ۳۰۰،
۳۰۲؛ ابوالفضل، اكبرنامه، ۲ / ۲۱۹)،
اما پسر وی داوود شاه خود را مستقل خواند (همانجا؛ تتوی،
۷۳۶). بدین سبب، به دستور اكبرشاه در
۹۸۲ق بنگال و چند ناحیه دیگر تسخیر شد و در
قلمرو تیموریان قرار گرفت (ابوالفضل، همان، ۳ /
۴۰-۴۱، ۷۰؛ تتوی،
۷۵۱؛ شاهنوازخان، ۲ / ۱۲۴؛ سلیم،
۱۶۸). بنگال در دورۀ اكبر یكی از
۱۲ صوبۀ پادشاهی تیموریان بود (ابوالفضل، آیین
...، ۴۸).
۳. دورۀ نوابان بنگال
حاكمان بنگال پس از تسلط، تیموریان
را «نواب» میخواندند. منعم خان خانان نخستین نواب بنگال از سوی
اكبر بدین منصب گمارده شد (نک : زامباور، ۴۴۳). طغیان
دوبارۀ افغانها در دوره جهانگیر شاه (حک
۱۰۱۴-۱۰۳۷ق /
۱۶۰۵- ۱۶۲۸م) توسط اسلام خان،
صوبه دار مشهور بنگال سركوب شد (كامگار،
۱۵۰-۱۵۲؛ سلیم، ۱۸۰)
این پیروزی اسلام خان چنان اهمیت داشت كه شاعر معروف این
دوره، محمد قلی سلیم تهرانی، شرح فتوحات و عملیات نظامی
او را در قالب مثنوی با عنوان جنگ اسلام خان، یا مثنوی در فتح
بنگال سرود (آفتاب اصغر، ۳۶۱؛ دربارۀ دیگر
نواب و صوبهداران مشهور، نک : لاهوری، ۲ / ۱۳۰،
۱۳۸؛ كنبو، ۳ / ۱۴، ۱۶؛ روی،301-302).
پس از درگذشت اورنگ زیب، مرشد قلی خان صوبه دار بنگال
(۱۱۱۶- ۱۱۳۸ق /
۱۷۰۴-۱۷۲۶م) با استفاده از
كشمكشهای دربار تیموری خود را مستقل خواند و دولتی شیعی
در مرشد آباد ایجاد كرد («فرهنگ»، VII / 214).
انگلیسیها در بنگال
از سدۀ
۱۰ق / ۱۶م ثروت و اهمیت تجارتی بنگال، توجه
اروپاییها را به خود جلب كرد. پرتغالیها، هلندیها،
دانماركیها، فرانسویها و سرانجام انگلیسیها، اروپاییانی
بودند كه به این سرزمین آمدند و به تجارت پرداختند (نک : «بریتانیكا»،
V / 267). انگلیسیها اولین دفتر كمپانی هند شرقی
را در ۱۰۵۲ق / ۱۶۴۲م، در نزدیكی
بالاسور در بنگال تأسیس كردند ( آسیاتیكا، I / 321).
در دورۀ نوابان مستقل بنگال، میرزا محمد سراجالدوله در
۱۱۶۹ق / ۱۷۵۶م، كلكته را از دست
انگلیسیان به در آورد (اسعدی، ۲ / ۲۶)، اما
رابرت كلایو در جنگ پلاسی[۷] (دهكدهای در جنوب بنگال غربی)
در ۱۱۷۰ق / ۱۷۵۶م، آنجا را بازپس
گرفت. انگلیسیان ضمن انتخاب میر جعفر علی خان به عنوان
صوبهدار بنگال، یك فرماندار كل در رأس امور قرار دادند (همو، ۲ /
۲۶-۲۷؛ آسیاتیكا، همانجا). با پیروزی
هِكتورمونرو در جنگ باكْسار (دهكدهای در غرب ایالت بهار) در
۱۱۷۸ق / ۱۷۶۴م، ادارۀ امور
دیوانی بهار، اریسا و بنگال از سوی شاه عالم دوم (حک
۱۱۷۳-۱۲۲۱ق /
۱۷۵۹-۱۸۰۶م) به كمپانی هند
شرقی واگذار شد و از ۱۱۸۶ق /
۱۷۷۲م این كمپانی مستقیماً ادارۀ امور
بنگال را در اختیار گرفت (بهاتاچاریا، 124؛ اسعدی، ۲ /
۲۷). در ۱۲۷۱ق /
۱۸۵۵م بنگال مستقیماً توسط نایبالحكومهای
كه از سوی بریتانیا انتخاب میشد، اداره میگشت. از
۱۲۷۷ق / ۱۸۶۰م مذاكراتی
برای ایجاد مرزهای جدید در بنگال به عمل آمد كه با اعتراض
شدید بنگالی زبانها مواجه شد (هاردی، ۲۰۵؛
اسعدی، ۲ / ۲۸).
در ۱۳۲۳ق /
۱۹۰۵م لرد كرزن نایبالسلطنۀ هند بنگال را
به دو قسمت بنگال غربی (شامل بهار و اریسا) و بنگال شرقی و آسام
تقسیم كرد كه هر كدام یك نایبالحكومۀ مستقل داشت. این
اقدام موجب بروز جنبش فراگیر و گستردۀ هندوهای بنگال و تحریم
كالاهای انگلیسی شد (بهاتاچاریا، همانجا) و دولت بریتانیا
به ناچار در ۱۳۲۹ق / ۱۹۱۱م این
تقسیمبندی را لغو كرد و سراسر بنگال را تحت نظارت یك فرماندار
كل قرار داد. اما بهار، اریسا و آسام همچنان جداگانه اداره میشدند
(هاردی، ۲۴۴؛ بهاتاچاریا، همانجا؛ لاهوتی،
۲۰۲).
در ۱۳۱۶ش /
۱۹۳۷م بنگال به صورت یك ایالت خودمختار درآمد
(اسعدی، همانجا)، در ۱۹۴۷م، پایان سلطۀ انگلیسیان
بر شبه قاره، بنگال دوباره به دو قسمت غربی و شرقی تقسیم شد. در
۱۹۵۰م ایالت كوچ بِهار ضمیمه بنگال غربی
شد و در ۱۹۵۶م، ۱۷۷‘۸كمـ ۲
از ایالت بهار (بیهار) به آن اضافه گردید و به این ترتیب
یك حلقه ارتباطی بین قسمتهای شمالی و جنوبی
جدا شدۀ این ایالت به وجود آمد(«بریتانیكا»، V / 268).
مسلمانان در بنگال
حضور مسلمانان در بنگال به پیش از
فتح آن سرزمین به دست محمد بختیار خلجی و به زمانی باز میگردد
كه بازرگانان مسلمان برای تجارت به جنوب شرقی بنگال سفر میكردند.
پس از تسلط سیاسی مسلمانان، گرایش مردم به اسلام بیشتر شد
(اسعدی، 2 / 16؛I / 1167 ,EI2). گسترش اسلام و فرهنگ اسلامی در بنگال بیشتر
از طریق صوفیانی صورت میپذیرفت كه از ایران
به این سرزمین مهاجرت میكردند (رضوی، I / 257-260؛
سركار، 78-76؛ محمدكلیم، ۳۰-۳۱). تشكیل حكومت
شیعه مذهب مرشد قلی خان در فاصله سالهای
۱۱۳۱- ۱۱۳۸ق /
۱۷۱۹-۱۷۲۶م، مهاجرت شیعیان
ایرانی را به بنگال افزایش داد كه از آن میان میتوان
به ابوالحسن گلستانه مؤلف مجمل التواریخ و محمد خلیل مرعشی مؤلف
مجمع التواریخ اشاره كرد (نک : ابوالحسن گلستانه، ۳؛ مرعشی،
۱-۲؛ اقبال، «ج»).
در دورۀ تسلط انگلیسیان،
بیشتر مسلمانان بنگال كشاورزان فقیر ساكن روستاها بودند (هاردی،
۱۷، ۱۹، ۳۴۲، نقشۀ ۳).
ثروت
و قدرت زمینداران هندو و تسلط
انگلیسیان، به بروز جنبشهایی میان مسلمانان بنگال
منجر شد كه جنبش كشاورزان به رهبری تیتومیر از آن جمله بود
(همو، ۸۲-۸۳). سیاست نادرست انگلیسیها
در امور اداری و اقتصادی بنگال موجب ناخشنودی گروههایی
از اشراف و نجبای بنگال و تشكیل احزاب مسلمانان شد كه بر اثر آن پس از
چندی، بنگال به دو منطقه تقسیم شد (نک : صفیالله،
۳۶-۴۰؛ فرزیننیا، ۱۴۸).
زبان و ادبیات بنگالی و
نفوذ فارسی در بنگال
افزون بر زبان بنگالی كه از
خانواده زبانهای هند و اروپایی و دارای گویشهای
مختلف است («فرهنگ»، VII / 232-233؛ اسعدی، ۲ / ۱۴)، زبانهای
هندی، اردو و نپالی نیز در ایالت بنگال غربی رواج
دارد، اما زبان رسمی و اداری زبان بنگالی و انگلیسی
است («بریتانیكا»، V / 264). نفوذ زبان فارسی در بنگال به سدههای
نخستین اسلامی بازمیگردد. سفر بازرگانان و مبلغان مسلمان و
صوفیان ایرانی موجب اشاعۀ زبان فارسی در بنگال شد
(اسعدی، ۲ / ۱۵) و به ویژه پس از ایجاد حكومت
مسلمانان، این زبان در بنگال رسمیت یافت. محمد بختیار خلجی
نخستین مدرسۀ زبان فارسی را در شهر رنگپور در شمال بنگلادش كنونی تأسیس
كرد (همانجا). از طریق زبان فارسی واژگان عربی و تركی نیز
به زبان بنگالی راه یافت. با تسلط انگلیسیان در
۱۲۵۳ق / ۱۸۳۷م، زبان انگلیسی
جایگزین زبان فارسی در امور اداری بنگال شد (همو،
۲ / ۱۶). در حال حاضر ۴۰٪ لغات و اصطلاحات
زبان بنگالی فارسی است و حدود ۶ هزار واژه و اصطلاح فارسی
و عربی در این زبان وجود دارد (همو، ۲ / ۱۵؛ نیز
نک : ایرانیكا، IV / 140). ادبیات بنگالی نیز با حمایت
و توجه سلاطین مسلمان كه خود به آثار ادبی علاقهای خاص داشتند،
روی به رشد نهاد و آثاری از سنسكریت به بنگالی ترجمه شد
(تاراچند، ۲۷۴).
قاضی نذرالاسلام از شعرای
معروف مسلمان بنگالی زبان، نخستین بار غزلیات فارسی را
وارد زبان بنگالی كرد. از چهرههای معروف ادبیات بنگالی میتوان
از رابیندرانات تاگور، ویدیاساگار، بَنکـیم چاندرا و میرمشرف
حسین نام برد (اسعدی، ۲ / ۱۴- ۱۵).
بنگال یكی از مراكز مهم فرهنگی شبه قاره هند به شمار میرود.
از جمله این مراكز میتوان از «انجمن آسیایی
بنگال[۸]» در كلكته یاد كرد كه در ۱۷۸۴م توسط
انگلیسیها تأسیس شد (آربری، ۲۳) و تا كنون بسیاری
از آثار ارزشمند علمی و فرهنگی توسط این انجمن به چاپ رسیده
است (درباره تاریخ سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بنگال
شرقی پس از استقلال بنگلادش، نک : ه د، بنگلادش).
بنگال غربی اكنون دارای
دانشگاهها، كالجها و مؤسسات متعدد آموزشی دیگری است كه رشتههای
مختلف فنی و مهندسی، پزشكی و سایر رشتهها در آن آموزش
داده میشود. بیشتر این مراكز آموزشی در كلكته پایتخت
بنگال غربی متمركز است («بریتانیكا»، V /
266).
اقتصاد
بنگال غربی با وجود وسعت كم، حدود
یك ششم فرآوردههای داخلی هند را تأمین میكند
(همان، V / 264). این ایالت با شرایط خاص جغرافیایی،
دارا بودن رودخانههای بزرگ و مهم مانند گنگ، براهماپوترا و مگنا، و خاك
حاصلخیز، از نظر كشاورزی از اهمیتی خاص برخوردار است و
بسیاری از ساكنان آنجا به كشاورزی یا امور مربوط بدان
اشتغال دارند (همانجا). تولید ابریشم، پنبه و كنف در این ناحیه
سابقهای كهن دارد (نک : «اطلس»، ۱۵۹). محصولات كشاورزی
بنگال بسیار متنوع است. از محصولات عمدۀ غذایی
آن میتوان از برنج، گندم، جو، ذرت، نیشكر و دانههای روغنی
گوناگون نام برد (همان، 163-160؛ «بریتانیكا»، همانجا). زغالسنگ، آهن
و سنگ آهك از منابع معدنی بنگال است. كارخانههای پتروشیمی،
كشتیسازی، اتومبیلسازی، تولید كودهای شیمیایی،
واگنسازی، كاغذ سازی، بافت كتان و نساجی از صنایع مهم
بنگال غربی است. این ایالت از طریق خطوط راهآهن كه نخستین
بار در ۱۲۷۰ق / ۱۸۵۴م مورد بهرهبرداری
قرار گرفت و همچنین از طریق كشتیهایی كه دررودخانههای
آن تردد میكنند، با سایر نقاط هند در ارتباط است («همان»، V / 264-265).
براساس سرشماری ۱۹۹۱م جمعیت بنگال غربی
جمعاً ۹۶۵‘۰۷۷‘۶۸تن بوده است كه
۳۶۴‘۳۷۰‘۴۹تن از آنان روستایی
و مابقی شهری بودند و حدود نیمی از جمعیت شهرنشین
آن، در كلكته سكنا داشتند (همان، V / 263, 268). جمعیت بنگال غربی
در ۱۳۸۳ش / ۲۰۰۴م حدود
۱۰۰‘۹۸۹‘۸۴تن برآورد شده است.
مآخذ
آربری، آ. ج .، تحقیقات و
مطالعات انگلیسیها در باب فارسی، ترجمۀ فرنگیس
شادمان، لندن، ۱۹۴۳م؛ آفتاب اصغر، تاریخنویسی
فارسی در هند و پاكستان، لاهور، ۱۳۶۴ش؛ ابوالحسن
گلستانه، مجمل التواریخ، به كوشش اسكارمان، لیدن،
۱۸۹۱م؛ ابوالفضل علامی، آیین اكبری،
كانپور، ۱۸۹۳م؛ همو، اكبرنامه، به كوشش احمد علی و
عبدالرحیم، كلكته، ۱۸۸۶م؛ اسعدی، مرتضی،
جهان اسلام، تهران، ۱۳۶۹ش؛ اقبال آشتیانی،
عباس، مقدمه بر مجمع التواریخ (نک : هم ، مرعشی)؛ برنی، ضیاءالدین،
تاریخ فیروز شاهی، به كوشش عبدالرشید، علیگره،
۱۹۵۷م؛ بیات، بایزید، تذكرۀ همایون
و اكبر، به كوشش محمد هدایت حسین، كلكته،
۱۳۶۰ق / ۱۹۴۱م؛ تاراچند، تأثیر
اسلام در فرهنگ هند، ترجمۀ علی پیرنیا و عزالدین عثمانی، تهران،
۱۳۷۴ش؛ تتوی، احمد و آصف خان قزوینی،
تاریخ الفی، به كوشش سیدعلی آل داود، تهران،
۱۳۷۸ش؛ زامباور، نسب نامه خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمد
جواد مشكور، تهران، ۱۳۵۶ش؛ سلیم، غلام حسین،
ریاض السلاطین، به كوشش عبدالحق، كلكته،
۱۸۹۰م؛ شاهنوازخان، مآثر الامرا، به كوشش عبدالرحیم،
كلكته، ۱۸۹۰م؛ صفیالله، محمد، «سهم مسلمانان سرزمین
بنگاله در تشكیل پاكستان، هلال، كراچی، ۱۳۴۸ش
/ ۱۹۶۹م، س ۱۷، شم ۸؛ فرزیننیا،
زیبا، بنگلادش، تهران، ۱۳۷۳ش؛ كامگار حسینی،
مآثر جهانگیری، به كوشش عذرا علوی، علیگره،
۱۹۷۸م؛ كنبو، محمدصالح، عمل صالح (شاهجهان نامه)، به كوشش
غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور،
۱۹۷۲م؛ لاهوتی، حسن، حاشیه بر مسلمانان هند
بریتانیا (نک : هم ،هاردی)؛ لاهوری، عبدالحمید،
بادشاه نامه، به كوشش كبیرالدین احمد و عبدالرحیم، كلكته،
۱۸۶۷- ۱۸۶۸م؛ محمدكلیم،
«مبلغان اسلام در شبه قاره»، هلال، كراچی، ۱۳۴۹ش /
۱۹۷۰م، س ۱۸، شم ۶ و ۷؛ مرعشی
صفوی، محمد خلیل، مجمع التواریخ، به كوشش عباس اقبال آشتیانی،
تهران، ۱۳۶۲ش؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به
كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش؛
هاردی، پ .، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمۀ حسن لاهوتی،
مشهد، ۱۳۶۹ش؛ نیز:
Asiatica; An Atlas of India, Delhi,
1993; Babur, Z. M., Babur Nama, tr. A. S. Beveridge, New Dehli, 1979;
Bhattacharya, S., A Dictionary of Indian History, New York,1967; EI²; Gul-Badan
Begum, Humayun Nama, tr. A. S. Beveridge, Lahore, 1974; Hodivala , S. H.,
«Bangala», Journal and Proceedings of the Asiatic Society of Bengal Calcutta,
1920, vol. XVI, no. 5; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1981;
Iranica; Research Articles in Epigraphy, Archaeology and Numismatics of India,
Lahore, 1927; Rizvi, A. A., A History of Sufism in India, New Delhi, 1986; Roy,
A. C., History of Bengal, Calcutta, 1968; Sarkar, J. N., Hindu - Muslim
Relations in Bengal, Delhi, 1985; Students' Britannica, India, New Delhi, 2000.
هدی سیدحسینزاده
معماري و آثار تاريخی بنگال
استقلال سياسی بنگال در زمانی
نسبتاً طولانی (نک : بخش اول همين مقاله)، آب و هواي استوايی آن و
دورياش از هند باختري به رشد معماري محلی آن ــ با تأثيرپذيري اندكی
از دهلی ــ منجر شد. فاتحان مسلمان در بنگال برخلاف دهلی ــ كه در
معماري پيش از اسلام آنجا سنگ به كار میرفت ــ سنت كاربرد آجر را بنيان
نهادند. در بنگال باستان، آجر براي ساختن معبدهاي عظيم بودايی، و بعدها طی
دوره هندوها براي ساختن سكوهاي عظيم، ديوارها و برجهاي معبدها به كار رفته بود كه
معمولاً نمايی از سنگهاي حجاري شده دارند. بناهاي سنگیِ مشابه آنچه در
ديگر جاهاي شبه قاره يافت میشود، در بنگال نيز وجود دارد؛ ولی بناهاي
بنگال معمولاً با آجركاري تركيب شدهاند. در اينجا آجر در اندازۀ بزرگ،
گاه در رجهاي افقی بدون ملاط، به كار رفته، و استحكام سازهها تنها متكی
به وزن زياد آنهاست. در اين بناها ديوارْ چينی با استفاده از آجرِ تراشيده
يا قالبی بوده، و آجر كاربردِ محدودي در طاقها و قوسها داشته است.
مسلمانان آجرهاي كوچك و استفاده از ملاط
را معرفی كردند كه هر دو براي ساختن طاق و قوس با دهانۀ بزرگ عامل اصلی
بود. با اين حال، سنتهاي كهنتر بنگالی ادامه يافت و استفادۀ
گسترده از آجرهاي تراشيده و قالبی در حجم عظيم بناها نيز خود را نشان داد.
با اين همه، سنگ و آجر تنها در معماري سلطنتی، دينی و نظامی
كاربرد داشت و خانههاي مسكونی از نی خيزران و نخل، با سقف و ديوارهاي
منحنیِ ويژه ساخته میشد. اين شكلها در برخی از بناهاي سنگی
و آجري دوران سلطاننشينی در اين ناحيه پديدار شده است.
تنها بناي باقی مانده و قابل
تاريخگذاري از نخستين سالهاي فتوحات اسلامی بنگال، مقبرۀ
ظفرخان غازي است كه همراه با مسجدي در تريبِنی واقع در ناحيه هوگْلی
قرار دارد؛ بخشی از پی و محراب آن مربوط به بناي اصلی است و
محراب كه با استفاده از سنگهاي بناي قديم تر ساخته شده، حاوي كتيبهاي به تاريخ
۶۹۸ق / ۱۲۹۹م است؛ ولی طاق به
سبك غوري با حاشيهاي نوك تيزِ دالبري بازپيرايی شده است. بخش گستردهاي از
ديوار قبله مرمت شده، و طاقچهها آجركاري اصلی را آراسته به نقشمايۀ پيچكی
حفظ كرده كه در بنگال غيرمرسوم، ولی در سنگكاريهاي گجراتی متداول
بوده است. مقبرۀ ويران داراي دو اتاق چهارگوش است كه در اصل گنبد داشتهاند. ديوارها
داراي بدنۀ سنگی، و نمايی از سنگهايِ به دست آمده از معبدهاي قبلی
است. سنگ چينی وروديها و طاقچهها با دقت دوباره چيده شده است، ولی در
سطح اصلی ديوارها آن نظم و ترتيب ديده نمیشود و چنين به نظر میرسد
كه روي آنها گچكاري بوده است (مارشال،
۶۰۲-۶۰۱؛ براون، ۳۶).
بناي باقی ماندۀ بعدي
متعلق به عصر الياس شاهی است. مسجد آدينه در ۷۷۶ق /
۱۳۷۴م به فرمان سكندرشاه، در پايتختش واقع در
۱۲ كيلومتري شمال گور (حضرت پندواي كنونی) ساخته شده است. مسجد
آدينه هم مانند مسجد ظفرخان تا پاكارِ طاقها از سنگ و در بالا از آجر است. اين
شيوه ساخت شاخص معماري بنگالی است و در بسياري از نمونههاي ديگر هم ديده میشود.
استفادۀ وسيع از آجرهاي تراشيده و قالبی در شكلهاي بسيار متنوع صورت گرفته
است. اين بنا يكی از بزرگترين مسجدهاي هند، و صحن آن به وسعت
۱۵۵×۸۷ متر است. با اين همه، ستونبنديِ سمتِ قبله تقريباً
دو برابر ستونبندي شمالی و جنوبی است. اين آرايش نامتعارف است، ولی
در جامع الازهر در قاهره و مسجد بزرگ دمشق هم به چشم میخورد كه ممكن است
چون الگويی براي اين مسجد به كار رفته باشند. ستونبندي سمت قبله، مانند
مسجد دمشق، به وسيلۀ ايوانی بزرگ قطع میشود و در وسط ديوار قبله آن محراب اصلی
و منبري سنگی رو به شمال قرار دارد. محرابهاي كوچكتري هم وجود دارند كه همه
از سنگ، به شكل نيم دايره و غالباً با قوسهاي دالبري، اما با جزئيات گوناگون ساخته
شدهاند. شكل طاق محراب مركزي و برخی از محرابهاي فرعی، شامل يك دالبر
نيم دايره و دالبرهاي كوچكتري در دو طرف است. اين شكل از پاطاقهاي مجسمههاي
بودايی الگوبرداري شده است و در بناهاي اسلامی رايج نيست. مقبره
سكندرشاه مجاور ديوار باختري مسجد است. اين مقبره در اصل اتاق چهارگوش گنبدداري
است كه با سكويی در شمال، احتمالاً بعدها ــ و شايد پس از مرگ سكندرشاه در
۷۹۶ق / ۱۳۹۴م ــ به مسجد افزوده شده
است (عابدعلی، ۱۴۰-۱۲۷؛ كانينگم،
۹۴-۹۰؛ دانی، ۷۳-۵۵؛
مارشال، ۶۰۳-۶۰۲؛ راونشاو،
۶۰-۶۷).
بناي ديگر از زمان سكندرشاه، مسجدي در
مُلاّسيملا با كتيبهاي داراي تاريخ ۷۷۷ق /
۱۳۷۵م است. اين مسجد در اصل اتاق گنبددار منفردي داراي
برجهايی كوچك در هر گوشه بوده كه بخش اعظم منظر اصلی آن به سبب
بازسازيهاي مكرر پنهان شده است.
در چهوتا پَنْدوا در نزديكی تريبنی،
«مسجد بَري» و منار را نيز میتوان هم زمان سكندرشاه تاريخگذاري كرد.
گنبدهاي آجري ستونبنديِ سمت قبله در مسجد بري بر روي ستونهاي سنگی يكپارچه
متعلق به بناهاي كهن قرار گرفته است. بالاي منبرِ سنگی قبهاي قرار دارد و
گذرگاهی با يك طاق ۳ دالبري در پايين جايگاه واعظ ديده میشود.
منارِ گرد آجري به بلندي ۳۸ متر داراي ۶ نورگير است. نورگير
پايين و بالا ساده، ولی نورگيرهاي وسط قوسدار است (چكرورتی،
۳۷؛ دانی، ۴۹-۴۶؛ كانينگم،
۱۲۴-۱۲۶).
مقبرۀ اِكلكهی
(يك لكهی) در حضرت پندوا مربوط به سدۀ ۸ق مبين طرحهاي شاخص
معماريِ اواخر سلطاننشينی در بنگال است. اين مقبره اتاقی با گنبد
آجري و داراي نقشهاي است كه از بيرون چهارگوش و از داخل هشتگوش است. اين بنا با
ورودياي در هر سمت، پايههايی ستبر، و در هر گوشه برجی هشتگوش دارد.
گنبد به طور مستقيم از روي ستونها بالا رفته، و فاقد بخش انتقالی است.
ديوارهاي خارجی اندكی كمانی، و طوقۀ بام در گوشهها
به سمت پايين خميده است. شكل بنا در اصل از ساختار كلبههاي خيزرانی محلی
اقتباس شده است. نماي مقبرۀ اكلكهی به دو رديف نورگير مشبك با حاشيهاي زينتی از آجرهاي
قالبی آراسته است. سطح وسيع ديوارها به ۷ طاقنماي مستطيل تقسيم شده
است كه پايههاي تزيينی آنها را از يكديگر جدا میكند، جز طاقنماي
وسط كه ورودي در آن جاي گرفته است. بالاي هر يك از طاقنماها طاقچهاي به شكل
پنجرهاي زينتی وجود دارد كه ظاهراً نمايشگر تقليد پنجرههاي چوبی
منبت است. اين نماي زينتی شايد بازتابی از ديوارچينی خانههاي
بنگال در اين عصر باشد كه اكنون از آنها آثاري برجا نمانده است (همو،
۹۰-۸۸؛ مارشال، ۶۰۳؛ عابدعلی،
۱۲۵؛ دانی، ۷۶-۸۳).
شكل مقبرۀ اكلكهی
در شمار ديگري از مقابر بنگال تكرار شده است؛ مثلاً مقبرۀ حاجتگاه و
مقبرۀ پوتُل در گور هر دو به اين شكل است. شايد از لحاظ زمانی مقبرۀ حاجتگاه
به اكلكهی نزديكتر باشد، ولی مقبره پوتل كه در جنوب صحن حاجتگاه قرار
دارد، احتمالاً مربوط به اواخر سدۀ ۹ق / ۱۵م است. اين مقبره مقياس نسبتاً كوچكتري دارد و
برجهاي كنجی آن از ميان رفته، و تنها پايههاي آنها باقی مانده است؛
ولی دو برج اضافی دارد كه دو سوي ورودي شمالی را در برگرفتهاند.
پی ديوارها و برجها از سنگ تراشيده است و پوشش بنا با آجرهاي قالب گرفته و
لعابدار و به رنگهاي سفيد، زرد، سبز و لاجوردي است. نمونه ديگر از اين نوع، مقبرۀ خان
جهان الغ خان (د ۸۶۳ق / ۱۴۵۹م)، در
باگِرهات واقع در بنگلادش امروزي است. اين مقبره داراي تزيينات اندكی است و
شايد سطح ساده ديوارها گچكاري بوده است. نقشهاي سفالين قالبی منحصر به
قرنيزِ بالاي ديوارها و ۴ رديف افقی روي برجهاست (همو،
۱۴۱-۱۴۲).
بقاياي بناهاي تاريخی در گور در
محوطۀ لكهنوتی كهن مربوط به سدۀ ۹ق / ۱۵م و پس
از آن است. ارگ را ناصرالدين محمود (سل
۸۴۶-۸۶۵ق /
۱۴۴۲-۱۴۶۱م) بنا نهاده بود و
دروازه شمالی آن، موسوم به «داخل دروازه» تنها اثرِ برجامانده از استحكاماتِ
دوران سلطاننشين بنگال است. پيداست كه طرح آن مشابه «كوتوالی دروازه»، يعنی
دروازۀ شهر لكهنوتی بوده كه اينک ويران است، ولی در سدۀ
۱۳ق / ۱۹م باقی بوده، و كريتون آن را ترسيم كرده
است. «داخل دروازه» داراي دالان طاقدار و سرسراهاي باريكی در دو طرف است.
ديوار چينی شمال و جنوب دروازه مشابه است. بر دو سوي طاق عظيم دروازه دو برج
قرار گرفته است. بنا در اصل با آجر ساخته شده، ولی بر شالوده اي از سنگهاي
تراشيده استوار است. در ساخت چهارچوب درگاههايی كه به دالان باز میشوند
و نيز در نوار تزيينیاي كه ديوار را به دو بخش تقسيم میكند، سنگ به
كار رفته است (عابدعلی، ۷۶,۵۲ -۵۰؛
راونشاو، ۱۶؛ كريتون، ۴؛ كانينگم،
۶۹-۷۰).
«چراغ منار» در نزديكی «داخل
دروازه» قرار دارد كه به اعتبار آجرهاي تزيينی لعابدار آبی رنگ در
بخش بيرونی، «فيروزه منار» هم خوانده میشود؛ همچنين ممكن است با توجه
به نامِ مَلِك عَبدَل فيروزشاه (سل ۸۹۲-۸۹۵ق
/ ۱۴۸۷-۱۴۹۰م) بدين نام خوانده
شده باشد. تاريخ احتمالی بنا اواخر سدۀ ۹ق /
۱۵م است، چون به نظر میرسد كه آجرِ لعابدار در حدود اواسط سدۀ
۹ق در بنگال شناخته شده بوده، و كاربرد آن در ديگر بناهاي گور نيز پديدار
است. اين منارِ آجري با رجهاي سنگ چين تقويت شده است. بناي آن با نقشهاي مدور و
داراي ۳ طبقه است و روي سكويی برجسته قرار دارد. آجرچينی آراسته
به طرحهاي هندسی و گل و بوته است كه معمولاً در بناهاي آجري بنگال ديده میشود
(عابدعلی،۵۳ -۵۲؛ دانی،۱۱۵
-۱۱۳؛ براون، ۴۰).
شماري از مسجدهاي عصر سلطاننشينی
در بنگال باقی است كه تاريخ آنها اغلب نامعلوم است، جز مسجدهاي باره سونا،
قدم رسول و «جهانيان جهان گشت» كه در محل آن را «جان جانيان» مینامند. اين
مسجدها در سدۀ ۱۰ق / ۱۶م ساخته شدهاند و كتيبههاي اصلی
آنها هنوز برجاست. كتيبههاي قديمتر ديگري نيز در گور يافت میشود كه برخی
از آنها در محوطههاي مسجدها و بناهاي متصل به آنها قرار دارند و میتوان
چنين انگاشت كه مربوط به بناهاي مجاور بودهاند. از ديگر مسجدهاي گور، چَمكتی،
لَتَن، «درسبري» و تَنْتيپَرا ست كه میتوان آنها را مربوط به دو دهه پايانی
سدۀ ۹ق / ۱۵م دانست. براي تاريخگذاري مسجدهاي چهوتا سونا
و گونمانْت نيز میتوان نيمۀ اول سدۀ ۱۰ق / ۱۶م را در نظر گرفت (نک : عبدالكريم، جم
).
مسجد چمكتی احتمالاً مرتبط با
كتيبهاي به تاريخ ۸۸۰ق / ۱۴۷۵م است.
اين مسجد در اصل گنبدخانهاي بوده، و ايوانی با ۳ گنبد در جبهۀ
خاوري، و برجی در هر گوشه داشته است. ديوارهاي بنا قوسدار و داراي طره
(قرنيز)هاي منحنی، و آرايشنما شامل طاقچهها و تورفتگيهايی با طرحهاي
هندسی و گل و بوته روي آجرهاي لعابدار سفالين قالب گرفته است. نقشه اين مسجد
مشخصۀ مسجدهاي كوچك منطقه است و نظير آن در لتن مسجد ديده میشود كه برخی
معتقدند در زمان پادشاهی يوسف شاه
(۸۷۹-۸۸۶ق /
۱۴۷۴-۱۴۸۱م) ساخته شده است. بناي
مسجد چمكتی به خوبی حفظ شده، و ديوارهاي آن با آجرهاي لعابدار زينت
يافته است. اين مسجد ۳ محراب دارد كه هر سه به صورت نيم دايره و همانند
محرابهاي مسجد آدينه است. نقشه نيم دايره ويژگی محرابهاي بنگالی، و
احتمالاً نتيجه تأثير معماري عربهاست (عابدعلی، ۶۹؛ كريتون،
۱۵؛ كانينگم، ۶۱-۶۰؛ دانی،
۱۰۴-۱۰۵).
آشكار است كه طرح مسجد چمكتی و
لتن تقريباً در همه مسجدهاي كوچك قلمرو سلطاننشين بنگال به كار میرفته
است؛ زيرا نمونههاي ديگري نيز از اين گونه ديده میشود، از آن جمله است:
مسجد سدۀ ۱۰ق / ۱۶م در سوره، واقع در ناحيۀ
دينجْپور، و مسجد معروف به «مسجد بَري» در ناحيۀ بَكر گنج كه
در ۸۷۰ق / ۱۴۶۶م ساخته شده است. مسجد
اولی نمايی از قابهاي سنگی با طرحهاي حجاري دارد كه معمولاً در
آجرچينی بنگالی ديده میشود. در «مسجد بري» از طرح دو نمونۀ اصلی
در پايتخت پيروي شده، جز اينکـه ايوان آن به جاي گنبد داراي طاق ضربی است.
مسجد «قدم رسول» در گور نيز داراي گنبد خانه اصلی، مشابه مسجدهاي لتن و چمكتی
است، ولی ايوان آن به شكل دالانی است كه در ۳ جهت بنا را دور میزند
و به جاي گنبد داراي طاق ضربی است. دالان آن در خاور داراي دهانهاي سه قوسی،
و در شمال و جنوب داراي دهانههاي تك قوسی است. مسجد «قدم رسول» كه نمونۀ
متأخري از نوع خود است، در زمان سلطان نصرت شاه در ۹۳۷ق /
۱۵۳۱م ساخته شده، و ساختار اصلی آن آجري، ولی
جرزهاي حامل طاقهاي خاوري هشتی ورودي از سنگ تراشيده است (عابدعلی،
۶۴-۶۱؛ كريتون، ۹؛ دانی،
۱۲۹-۱۲۰؛ راونشاو، ۳۲).
مسجدهاي بزرگترِ گور نيز طرههاي منحنی،
اما با انحنايی كمتر از بناهاي كوچك دارند و قوس تقريباً نامحسوس و ديوارهاي
وسيعتر آنها به چشم مناسبتر میآيند. يكی از قديمترين نمونههاي
اين گونه مسجدها تنتيپرا مسجد است كه ممكن است به سال ۸۸۵ق /
۱۴۸۰م تاريخگذاري شود. اين مسجد داراي ۵ محراب است
و با عمق دو دهانه و پهناي ۵ دهانه در داخل ديوارهاي شهر گور قرار دارد.
بناي آن در اصل با ۱۰ گنبد پوشش میشده كه بر روي ستونهاي سنگی
يكپارچۀ متعلق به بناهاي قديمتر قرار داشته است. جز اين ستونها بقيۀ بنا
آجري، و داراي نمايی با تزييناتی از آجرِ قالبی و سفالين است.
در اين مسجد، مانند استحكامات «داخل دروازه»، يك رج زينتی از سنگهاي تراشيده
در پايين پاطاق قوسها به كار رفته است كه ديوارها را به دو قسمت میكند.
فن استفاده از ستونهاي سنگی
يكپارچه، به عنوان عنصر نگهدارنده گنبد، و استفاده از آجر در بقيه ساختار مسجد در
شماري از مسجدهاي گور ديده میشود. از آن جمله میتوان از «درسبري
مسجد» ساخته شده در ۸۸۴ق / ۱۴۷۹م در
دوران حكومت سلطان يوسف شاه نام برد كه طرحهاي سفالينِ به كار رفته در آن درخور
توجه است، چون حاوي شبكههاي زينتی مدال مانند با جزئياتی متنوع است و
نقش پيچكها نقاط طاق مانندِ زينتیِ ديوار قبله را پر میكنند. اين
طرحها، گرچه از نمونههاي قديم محلی اقتباس شدهاند و بيش از اين در آدينه
مسجد و تنتيپرا مسجد ديده شده است، به حجاريهاي گجرات شباهت دارند. «سيته گنبد
مسجد» در باگرهات نيز داراي نقشهاي مشابه مسجدهاي گور است كه به شكل مستطيل با
۴ برج در گوشهها، ولی با مقياس بزرگ در
۳۳×۴۹ متر ساخته شده، و داراي ۷۷ گنبد در
بالاي قوسهاي ۱۱ دهانه، و ۷ رديف ستون است (عابدعلی،
۷۷-۷۶؛ دانی،
۱۰۸-۱۱۲).
مسجد گونمانت در گور داراي ۹ دهانۀ
۳ رديفی است و ۲۴ گنبدِ آن بر روي ستونهاي سنگی
يكپارچه قرار دارد، ولی دهانه وسط داراي طاق ضربی است كه بر روي پايههاي
ستبر سنگی قرار دارند. داخل گنبدها و طاق مركزي داراي تزيينات گچبري است؛
ولی از آنجا كه ديوارها آجري است، نماي بيرون و بخش بزرگی از داخل بنا
از سنگ تراشيده است. دو مسجد ديگر به نامهاي چهوتاسونا و برا سونا در گور با
ديوارهاي آجري و نماي سنگی برجاست. اولی در دوران سلطنت سيدعلاءالدين
حسين شاه (۸۹۹-۹۲۵ق /
۱۴۹۴-۱۵۱۹م) ساخته شده است. نقشۀ آن
چهارگوش، با ۵ دهانۀ ۳ رديفی است و سقف گنبدي آن بر ستونهاي سنگیِ يكپارچه
قرار دارد، ولی ديوارهاي بيرونی و درونی سراسر با سنگهاي حجاري
شده، پوشش شدهاند. طرحهاي به كار رفته مستقيماً از سفالينه قالب گرفته اقتباس
شده، و حجاري آن فاقد كيفيتی است كه در همان زمان در نقاط ديگر هند ديده میشود.
در مسجد برا سونا كه در ۹۳۲ق / ۱۵۲۶م
ساخته شده، پوشش سنگیِ ديوارها داراي آرايش اندكی است و تزيينات منحصر
به قالب گرفتههايی است كه به دنبال رديفهايی از عناصر معماري قرار
دارند. اين مسجد بسيار بزرگتر از چهوتا سوناست و ۱۱ دهانه در ۴
رديف و ۱۱ محراب دارد. ديوارهاي ساده اين مسجد نشان میدهد،
منظور معمار ــ كه به خوبی به آن دست يافته است ــ حذف جزئيات زائدي بوده كه
میتوانسته است تأثير معماري را كاهش دهد.
نماي سنگ تا اواخر عصر سلطاننشينی
در بنگال ــ همان طور كه در مسجد سوره در ناحيه دينجپور ديده میشود ــ
ادامه يافت. در آنجا، مانند مسجد چهوتاسونا نماي سنگی داراي طرحهاي زينتی
حجاري شده است. يكی از متأخرترين نمونههاي اين مسجدها، مسجد قطب شاهی
در حضرت پندواست. اين مسجد، برخلاف نامش ارتباطی با پادشاهان قطب شاهی
ندارد، چون در ۹۹۰ق / ۱۵۸۲م ــ زمانی
كه اين منطقه تحت سلطۀ تيموريان هند قرار گرفته بود ــ ساخته شده است. بانی مسجد از اعقاب
يكی از اوليا به نام نور قطب عالَم بوده است و نام او را بر مسجد نهادهاند.
اين مسجد نسبتاً كوچك است و ۵ دهانه در دو رديف، ۴ محراب و يك منبر
سنگی دارد. سنگ چينی آن فاقد تزيينات است و قالب گرفتهها تنها
تزيينات بيرون آن را تشكيل میدهد (عابدعلی،
۱۲۰-۱۲۶ ۸۶-۸۷,
۷۹-۸۳,,۴۶-۴۵؛ كانينگم،
۶۵-۶۶, ۷۳-۷۶,
۸۶-۸۸؛ دانی،۱۶۸-۱۷۰
,۱۳۶-۱۳۰؛ راونشاو،
۳۸-۳۹, ۵۶,۱۵-۱۴؛
كريتون،۵ ).
گفتنی است كه مسجد قطب شاهی
تنها نمونۀ مهمِ ساخته شده به سبك دوران سلطاننشينی در بنگال نيست، اما چون
اين مسجد در دوره تيموريان هند ساخته شده، قابل توجه است. در سدۀ
۱۰ق / ۱۶م ــ و حتی ۱۱ق /
۱۷م ــ كه سبك معماري تيموريان هند تدريجاً در بنگال شناخته شد، سنتهاي
بنگالی هنوز در آنجا به كار میرفت و حتی به جاهاي ديگر هم راه
يافت؛ به ويژه سقف منحنی بنگالی كه در ديگر نقاطِ شبه قاره شناخته
نبود، در سدۀ ۱۱ق به وسيله معماران دربار تيموري اقتباس شد و در همه جاي
هند به كار رفت. بعدها اين شكل به ويژه در راجستان به بناهاي استادانه بعد از عصر
تيموري نيز راه يافت.
مآخذ
Abdul Karim, Corpus of the Arabic and
Persian Inscriptions of Bengal, Dacca, ۱۹۹۲; Abid Ali Khan, Memoirs of Gaur and Pandua, ed.
H.E. Stapelton, Calcutta, ۱۹۳۱; Brown, P., Indian Architecture, Islamic Period,
Bombay, ۱۹۵۶; Chakravarti, M.,
«Pre-Mughal Mosques of Bengal», Journal of the Asiatic Society of Bengal, ۱۹۱۰ ; Creighton , H., The Ruins
of Gour , London , ۱۸۱۷
; Cunningham ,
A., «Report on a Tour of Bihar and Bengal in ۱۸۷۹-۱۸۸۰», Archaeological Survey of
India, Reports, ۱۸۸۲, vol. XV; Dani, A.H., Muslim
Architecture of Bengal, Dacca, ۱۹۶۱; Marshall, J., «The Monuments of Muslim India»,
The Cambridge History of India, ed. W. Haig, Cambridge, ۱۹۲۸, vol. III; Ravenshaw, J.H., Gaur, its Ruins and
Inscriptions, London, ۱۸۷۸.