responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 219

بست


نویسنده (ها) :
پیمان متین
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 27 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بَسْت‌، مكانی‌ امن‌ و مقدس‌ براي‌ پناه‌جويان‌ از هر گروه‌ و صنف‌. مردم‌ براي‌ دادخواهی‌، تظلم‌ و احقاق‌ حقوق‌ از دست‌ رفته‌، همچنين‌ مجرمان‌، متهمان‌ و مظنونان‌ براي‌ فرار از مجازات‌ در اين‌ مكانها پناه‌ می‌گرفتند. ورود به‌ حريم‌ بست‌ و پناه‌ گرفتن‌ و اقامت‌ موقت‌ در آن‌ را، بست‌نشينی‌ می‌گفتند.

ريشه‌يابی‌

واژۀ بست‌ را كه‌ ستاك‌ يا اسم‌ مصدر «بستن‌» است‌ ازupastam ‌) پیشوند-upa و ريشۀ فعلیsta-) به‌ معناي‌ «مدَد،مساعدت‌، كمك‌رسان‌» در فارسی‌ باستان‌ (نك‌ : شارپ‌، 146؛ كنت‌،176) وōstām ياustām به‌ معناي «پافشاري‌، ايستادگی‌، تحصن‌» در پهلوي دانسته‌اند. اين‌ كلمه‌ احتمالاً به‌ صورت‌apastām «اعتماد داشتن‌، توكل‌ كردن‌» وapastān «ملجأ، مأمن‌، پناه‌» بوده‌، و از واژه‌هايupasthāna «خدمت‌،ملازمت‌»،*avastāman «ماندن‌، به‌سر بردن‌» وavasthāna «مصر بودن‌، پافشاري‌ كردن‌» گرفته‌ شده‌ است‌ (هوبشمان‌، .(20 اين‌ واژه‌ در فارسی‌ ميانه‌ به‌ صورت ‌abestām وabestān «پناه‌ بردن‌، ملتجی‌ شدن‌، اعتماد كردن‌، اطمينان‌ داشتن‌» (مكنزي‌، 3) آمده‌ است‌. واژۀ ابستام در فارسی‌ دري‌ به‌ صورت‌ اوستام‌ به‌ معناي معتمد آمده‌ است‌ (ابوشكور، 31؛ شمس‌، 319؛ براي‌ اُستام‌، نيز نك‌ : هرن‌،31 ؛ هوبشمان‌، همانجا). برخی‌ ريشه‌يابی‌ و وجه‌ اشتقاق‌ احتمالی‌ واژۀ بست‌ از اين‌ واژه‌ها در زبانهاي‌ ايرانی‌ كهن‌ را بی‌پايه‌ می‌دانند (نك‌ : پروشانی‌، 396).
مؤلف‌ بهار عجم‌ در تعريف‌ بست‌ چنين‌ می‌نويسد: «بر دور مزاراتِ حضرات‌، به‌ فاصلۀ يك‌ كرده‌ (كرت‌) كمابيش‌، از جهت‌ منع‌ درآمدن‌ دواب‌، چوب‌ بست‌ كنند و هر گناهكاري‌ يا دادخواهی‌ كه‌ در آن‌ بست‌ درآيد، كسی‌ مزاحم‌ حال‌ او نتواند شد و خدمۀ مزارات مقدسات‌ به‌ حمايت‌ دادخواه‌ فراهم‌ آمده‌، داد او از بيدادگر ستانند، و به‌ جاي چوب‌بست‌، زنجير بست‌ هم‌ كنند» (ص‌ 147).

تاريخچه

به‌سبب مشابهت‌ نزديك‌ بست‌نشينی‌ با مفاهيمی‌ چون‌ تحصن‌، امان‌، تحت‌ الحمايگی‌ و پناهندگی‌، می‌توان‌، بست‌ را نوعی «نوانخانه‌» دانست‌ كه‌ در زمان‌ ساسانيان‌ نيز وجود داشته‌ است ( ايرانيكا،.(III / 856 ظاهراً آتشكده‌ها و معابد نيز درگذشته‌ نوعی‌ بست‌ به‌شمار می‌آمدند (پروكوپيوس‌، 114). به‌ عقيدۀ يهوديان‌ نيز خداوند 6 شهر را براي‌ بست‌ تعيين‌ فرموده‌ بود كه‌ قاتلان‌ تا رسيدگی‌ به‌ اعمالشان‌ در آنها پناه‌ گيرند و از تعرض‌ در امان‌ باشند (خالصی‌، 40-41). در صدر اسلام‌ نيز پيامبر(ص‌) پس‌ از فتح‌ مكه‌، مسجدالحرام‌ و خانۀ ابوسفيان‌ را مكان‌ امن‌ و «بست‌» اعلام كردند (ابن‌ هشام‌، 4 / 53). به‌ روزگار خلفاي‌ عباسی‌، رصافه‌، شهري‌ در شرق‌ بغداد (نك‌ : ياقوت‌، 2 / 783- 784) به مكانی امن براي پناه جستن‌ تبديل شده‌ بود (نك‌ : هندوشاه‌، 116).
در ايران‌ بيشتر به‌ بست‌ و بست‌نشينی‌ در زمان‌ صفويان‌، و نيز به‌ اوج‌ و رونق‌ آن‌ در دوره قاجاريان‌ اشاره‌ شده‌ است‌. پيش‌ از آن‌ نيز چند مورد می‌توان‌ يافت‌؛ مثلاً در اوايل‌ عصر مغول‌ خواجه‌ شمس‌الدين‌ صاحب‌ ديوان‌ به‌ سبب‌ ترس‌ از جان‌ خود از اصفهان‌ به‌ قم‌ رفت‌ و در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌(ع‌) معتكف‌ شد (فقيهی‌، 1 / 186؛ قس‌: منتخب التواريخ‌... ، 45). همچنين‌ تيمور گوركانی (736-807ق‌ / 1336-1404م‌) آرامگاه‌ شيخ صفی‌الدين‌ اردبيلی را به‌ عنوان‌ بست‌ معرفی‌ كرد كه‌ در دوران‌ صفوي‌ هم‌ دارالامان و پناهگاه‌ و بست مقصران‌ بود (نك‌ : فلسفی‌، 2 / 101-102؛ هينتس‌، 72؛ تاورنيه‌،I / 68 ؛ نيز نكـ: I / 1088 , ²EI) در دورۀ شاه عباس دوم‌، دولت‌خانه اصفهان نيز محل بست‌نشينی‌ بود (ايرانيكا، .(III / 857

اماكن بست

محل‌ «بست‌» طيف‌ وسيعی‌ را شامل‌ می‌شد، مانند اماكن‌ مذهبی‌ و مقدسی كه‌ يهوديان‌، يونانيها و روميان‌ در آنها پناه می‌گرفتند (همان‌، III / 856)، يا اماكن مقدس و بقاع‌ متبرك‌ مسلمانان‌، مانند كعبه‌، بارگاه‌ امام‌ حسين‌(ع‌) و آستان‌ امام‌ رضا(ع‌). بست‌ امام رضا(ع‌) بنايی‌ در خارج‌ از صحن‌ مقدس‌ بود. اين‌ بست‌ 3 دهانه‌، ديواري‌ ساده‌ و آجری‌ داشت‌ كه‌ زنجيري‌ به‌ عنوان‌ علامت‌ بست‌ به‌ آن‌ آويخته‌ بودند. اكنون‌ آستان‌ قدس‌ رضوي‌ داراي‌ 3 بست‌ در شرق‌، غرب‌ و شمال‌ صحن‌ عتيق‌ است‌ كه‌ به‌ نامهای‌ بست بالا، پايين و طبرسی معروفند (نك‌ : ه‌ د، 1 / 346-347)، همچنين‌ از بست‌ امام‌زاده‌ها، آستان‌ شاه‌چراغ‌ در شيراز، حرم‌ حضرت‌ معصومه‌(ع‌) در قم‌، آستان‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ در ري‌ و نيز بقعۀ سيد علاءالدين حسين در شيراز و مزار شيخ‌ صفی‌الدين‌ در اردبيل‌ را می‌توان‌ نام‌ برد.
از مكانهاي‌ ديگري‌ نيز به‌ عنوان‌ بست‌ استفاده‌ می‌شد: برخی‌ تكايا، خانقاهها، رباطها و زاويه‌ها ( ايرانيكا، همانجا)؛ مساجدي‌ مثل‌ مسجد شاه‌ تهران‌ (مسجد امام‌ خمينی‌ كنونی‌) (آدميت‌، 432؛ براون‌،112) ومسجد نو در شيراز (پيرزاده‌، 1 / 75)؛ منازل‌ برخی‌ از مجتهدان و افراد سرشناس‌ (ناظم الاسلام‌، 3 / 429؛ آدميت‌، همانجا؛ كتاب‌ آبی‌، 1 / 39؛ ماسه‌، I / 405)، مثل‌ خانه شيخ‌ حسن‌ در ري‌ كه‌ سيدجمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ در آن‌ بست‌ نشسته‌ بود (سياح‌، 327) و خانۀ حاج‌آقا جمال‌ اصفهانی در اصفهان (نجمی‌، 83)؛ برخی‌ ميدانها، مثل‌ توپخانه‌ و توپهاي‌ جنگی‌ موجود در آن‌ (نك‌ : ادامۀ مقاله‌)؛ برخی‌ عمارات مثل‌ عالی‌ قاپو (شاردن‌، 77؛ كمپفر، 205) و سفارت‌خانه‌هايی‌ مانند سفارت‌ انگليس‌ (سرنا، 282؛ شيل‌،165؛ رايت، 70؛ براون، همانجا؛ پولاك‌، 326؛ كتاب‌ آبی‌، 3 / 762؛ دولت‌آبادي‌، 2 / 71)، سفارت روسيه (شيل‌،164؛ كتاب‌ آبی‌، 1 / 184، 236، 2 / 406)، سفارت عثمانی‌ (همان‌، 3 / 556؛ كتاب‌ نارنجی‌، 2 / 76)، و سفارت‌خانه‌هاي‌ فرانسه‌، ايتاليا و اتريش‌ ( كتاب‌ آبی‌، 1 / 200؛ كتاب‌ نارنجی‌، همانجا)؛ تلگراف‌خانه‌ها ( كتاب‌آبی‌، 1 / 39، 4 / 959؛ رايت‌، همانجا؛ باقري‌، 1 / 280)؛ اصطبلهاي‌ سلطنتی‌ (شيل‌، 165؛ بنجامين‌،161؛ رايت‌، شاردن‌، آدميت‌، همانجاها)، طويله‌هاي‌ اعيان‌ (كرزن‌، I / 162؛ بنجامين‌، همانجا؛ پولاك‌، 325؛ وقايع‌ ...، 77) و آشپزخانه‌هاي‌ سلطنتی‌ (شاردن‌، نيز ²EI،همانجاها). گاه‌ به‌ برخی‌ از جنگ‌افزارهاي جديد، مثل‌ توپ‌ مرواريد و ديگر توپهاي‌ جنگی‌ نيز پناه‌ می‌بردند و در كنارشان‌ بست‌ می‌نشستند. توپ‌ مرواريد بر روي‌ سكويی‌ در ميدان‌ مقابل‌ ارگ‌ تهران‌ قرار داشت‌ و آن‌ را يادگار عباس‌ ميرزا، يا از غنايم‌ نادرشاه‌ و يا بازمانده جنگهاي‌ ايران‌ و روس‌ می‌دانستند (سرنا، 61؛ نجمی‌، 84؛ ناظم‌ الاسلام‌، پولاك‌، همانجاها؛ وقايع‌، 319، 351). به‌ برخی‌ درختان‌، مثل‌ چنارعباسعلی‌ واقع‌ در ارگ‌ سلطنتی‌ كه‌ گويا از دوره صفويه‌ بر جاي‌ مانده‌ بود (نجمی‌، 83)، نيز پناه‌ می‌جستند.

قوانين‌ بست‌

گرچه‌ براي‌ بست‌نشينی‌، قانونی‌ مدون‌ وجود نداشته است‌، اما درگذر زمان و به علل گوناگون‌، از جمله‌ اعتقادات‌ مذهبی، باورهاي عمومی‌، ترس و برخی فشارهاي داخلی و خارجی‌، بست‌نشينی‌ و حفظ حرمت‌ امنيت‌ آن‌ به‌ تدريج‌ در ميان‌ مردم‌ به‌ صورت‌ عرف‌ درآمد، چنانكه‌ بست‌ شكنی‌ عملی‌ غير عادي‌، غيراخلاقی‌ و حتی‌ غيرقانونی‌ تلقی‌ می‌شد (نكـ: ادامۀ مقاله‌). از جمله مقررات‌ عرفی‌ بست‌ يكی‌ اين‌ بود كه‌ هر كس‌ با هر جرمی‌، می‌توانست‌ خود را به‌ حريم‌ بست‌ برساند و در آن‌ بست‌ نشيند و تا زمانی‌ كه‌ مردم‌ نيازمنديها و آزوقه او را تأمين‌ می‌كردند، به‌ زندگی‌ خود ادامه‌ می‌داد و از هرگونه‌ تعرض‌ و تعقيب‌، حتی‌ از جانب‌ مقامات‌ قانونی‌ و گاهی‌ حتی‌ شاه‌، مصون‌ بود (بروگش‌، II / 270؛ دلاواله‌، 369؛ خانيكوف‌، 111؛ شاردن‌، شيل‌، همانجاها؛ ييت‌،.(334 گاه‌ مصونيت بست‌نشين يا «بَستی‌» با در چنگ‌ گرفتن‌ زنجيري‌ كه‌ در بست‌ آويخته‌ بودند و يا به‌ دست‌ گرفتن‌ سر و دم‌ اسبی‌ در اصطبل‌ و يا چسبيدن‌ به‌ چرخ‌ يا بدنۀ توپ‌ جنگی‌ تحقق‌ می‌يافت‌ (پولاك‌، كرزن‌، همانجاها؛ وقايع‌، جم‌ ). تا زمانی‌ كه‌ كسی‌ در بست‌ می‌نشست‌، احتياجات‌ او را معمولاً مردم‌ يا متولی‌ بست‌ تأمين می‌كردند (بنجامين‌، پولاك‌، سرنا، تاورنيه‌، همانجاها). هرگاه‌ حريم‌ بست‌ به‌ دست‌ عمّال‌ حكومتی‌ شكسته‌ می‌شد، قضيه‌ عمدتاً با حمايت‌ علما، برخی‌ از سفراي‌ خارجی‌، مردم‌ و حتی‌ خود مقامات‌ حكومتی به‌ سود بست‌نشين‌، خاتمه‌ می‌يافت‌ (وقايع‌، 530؛ كتاب نارنجی‌، همانجا؛ الگار، 178؛ ميرنيا، 163).

نمونه‌هاي‌ تاريخی‌

در طول تاريخ‌ به‌ ويژه‌ در دوران‌ قاجاريه‌ كه‌ اوج‌ بست‌نشينی‌ بود، واقعه‌هاي‌ تاريخی‌ بسياري‌ روي‌ داده‌ كه‌ در سرنوشت‌ فرد يا افراد بست‌نشين‌ و يا جامعه‌، تأثيرگذار بوده‌ است‌. داغ‌ترين و جنجالی‌ترين بست‌نشينيها، آنهايی‌ بودند كه‌ به‌ طور مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌ به مسائل‌ سياسی‌، به‌ ويژه‌ به‌ نقش‌ و مداخله سفارت‌خانه‌ها، روحانيان‌ و كارگزاران‌ حكومتی‌ مربوط می‌شده‌ است‌. مثلاً بست‌نشينی‌ ميرزا هاشم‌ خان‌ نوري‌ در سفارت‌ انگليس‌ و درگيري‌ دولت بر سر اين‌ قضيه‌ و جريان‌ همسر وي‌ (خواهر زن‌ ناصرالدين‌ شاه‌) كه‌ منجر به‌ مداخله مستقيم‌ شخص‌ شاه‌ در ماجرا شد، كشمكشهاي‌ شديد لفظی‌ و مكتوب‌ ميان‌ سفارت‌ انگليس‌ و دربار ايران‌ را پيش‌ آورد و متعاقب‌ آن‌ انگليس‌ به‌ سواحل‌ جنوبی‌ ايران لشكر كشيد كه‌ سرانجام‌ به‌ قرارداد پاريس‌ (1269ق‌ / 1852م‌) منتهی‌ شد (بيانی‌، 2 / 191 بب‌ ؛ رائين‌، 281 بب‌ ؛ مجموعه‌ ...، 10 ببـ). همچنين‌ درگيري‌ سفارت‌ انگليس‌ و روحانيت‌ متنفذ با ميرزا تقی‌ خان‌ اميركبير بر سر برچيدن‌ بستها و جلوگيري‌ از آيين‌ بست‌نشينی‌، منجر به‌ تيرگی‌ روابط ميان دولتهاي ايران و انگليس‌ گرديد. سرانجام‌ در 1266ق‌ / 1850م‌، اميركبير رسماً آيين‌ بست‌نشينی‌ را ملغی‌ اعلام‌ كرد و اين‌ منع‌ قانونی‌ تا زمان‌ مرگ‌ وي‌ (1268ق‌) معتبر باقی‌ ماند (آدميت‌، همانجا). نمونۀ ديگر بست‌نشستن سيدجمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ به مدت‌ 7 ماه‌ در زاويۀ حضرت‌ عبدالعظيم‌ است‌ كه‌ سرانجام‌، به‌ فرمان ناصرالدين‌ شاه‌، مأموران‌ حكومتی‌ با زور و توهين‌ بست‌ او را شكستند و سيدجمال‌الدين را از حرم‌ بيرون‌ راندند و به‌ خارج‌ از كشور تبعيد كردند. اين اولين‌ بار بود كه‌ بست‌ يك حرم‌ به‌ زور شكسته می‌شد (الگار، 278-280). يكی ديگر از نمونه‌هاي‌ تاريخی‌، بست‌ نشستن‌ ميرزا رضا كرمانی‌ در حرم‌ حضرت‌ عبدالعظيم بود كه‌ در همانجا در 1313ق‌ / 1895م‌ ناصرالدين‌ شاه‌ را به‌ قتل‌ رسانيد (خالصی‌، 155-156).
بزرگ‌ترين‌ و مهم‌ترين‌ بست‌نشينی‌ در تاريخ‌ ايران‌ در دورۀ نهضت‌ مشروطيت‌، و مخالفت با مظفرالدين‌ شاه‌ و درخواست‌ عدالت‌خانه‌ پيش‌ آمد. در اين زمان‌، جمعی‌ در گروههاي‌ گوناگون‌ در قم‌ و سپس‌ در حضرت‌ عبدالعظيم‌ به‌ مدت‌ يك‌ ماه‌ (1323ق‌ / 1905م‌) بست‌ نشستند. پس‌از آن‌، در كمتر از دو هفته‌ حدود 14هزار نفر از علما، ملايان‌ و تجار نيز در محوطۀ 15 جريبی‌ سفارت‌ انگليس‌ گرد آمدند و به مدت‌ 3 هفته‌ در آنجا بست‌ نشستند و در جمادي‌الآخر 1324 فرمان‌ شاه‌ را گرفتند ( كتاب‌ آبی‌، نيز كتاب‌ نارنجی‌، جم‌ ؛ كسروي‌، 107، جم‌ ؛ دولت‌آبادي‌، 2 / 71، جم‌ ؛ اسكندري‌، 173، جم‌ ؛ الگار، 278، جم‌ ؛ سياح‌، 558؛ باقري‌، 1 / 267 ببـ ؛ ويشارد، جم‌ ؛ براون‌،112 ، جم‌ ). به‌ احتمال‌ بسيار، آخرين بست‌نشينيها در 1303ش روي‌ داد و آن‌ بست‌نشستن‌ سربازي‌ فراري‌ در حرم‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ بود كه‌ سرانجام‌ با عذرخواهی‌ مكتوب‌ رضاخان‌ (پهلوي‌) به‌ دنبال‌ شكسته‌ شدن‌ بست‌، پايان يافت‌ (نك‌ : عقيلی‌، 5834- 5838). مورد ديگر، تحصن‌ جمعی از مردم‌ در 1314ش‌ به‌ رهبري‌ شيخ‌ تقی‌ بهلول‌ در اعتراض‌ به‌ تحميل‌ نوعی‌ كلاه‌ فرنگی‌ به‌ مردان‌ در مسجد گوهرشاد مشهد بود (دولت‌آبادي‌، 4 / 431؛ صديق‌، 2 / 306- 308). در افغانستان‌ نيز تا پيش‌ از برچيده‌ شدن‌ نظام‌ پادشاهی‌، بست‌نشينی‌ رواج‌ داشت‌. بست‌ مزارشريف‌ و مقبره سلطان‌ محمود و مقبرۀ سنايی‌ در غزنه‌ از جمله بستهاي مذهبی بودند ( ايرانيكا، .(III / 857-858 در نزديكی‌ هرات‌ نيز بست‌ خواجه‌ عبدالله‌ انصاري‌ از بستهای‌ سنتی‌ مردم‌ هرات‌ بود (همانجا،.(III / 858

سرانجام‌ بست

دربارۀ بست‌ و بست‌نشينی‌ در كتاب‌ كوكب‌ مظفری‌ (چ‌ 1313ق‌) نكتۀ مهمی‌ آمده‌ است‌: «اگرچه‌ رسم‌ بست‌ برخلاف‌ عدل‌ است‌، اما تا بست‌خانه قانون‌ در ملكی‌ نيست‌، به‌ جهت‌ اخماد نار غضب‌ حكام‌ جائر، وجود بست‌خانه‌ سببی‌ بزرگ‌ است‌» (نك‌ : تكميل‌ همايون‌، 465). سرانجام‌، پس‌ از وضع‌ قوانين‌ مدنی‌ و جزايی‌ و ايجاد عدالت‌خانه‌ها، بساط بست‌ و بست‌نشينی‌ برچيده‌ شد و جاي‌ آن‌ را دادخواهی‌ در دادگاهها و برخی‌ مظاهر مشابه‌، مانند پناهندگی‌، تحت‌الحمايگی‌ و به‌ويژه‌ تحصن‌ (فی‌المثل‌ تحصن‌ در جلو درِ سفارت‌خانه‌ها، خبرگزاريها، دفاتر سازمان‌ ملل‌ و يا برخی‌ مراكز قانون‌گذار چون‌ مجلس‌) گرفت‌. اين‌ نوع‌ پناه‌جويی‌ و دادخواهيهاي‌ سياسی‌، اجتماعی‌ و اقتصادي‌ كم‌ و بيش‌ خاطره بست‌ و بست‌نشينی‌ را در اذهان‌ متبادر می‌سازد.

مآخذ

آدميت‌، فريدون‌، اميركبير و ايران‌، تهران‌، 1355ش‌؛
ابن‌هشام‌، عبدالملك‌، السيرۃ النبوية، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ ابياري‌ و ديگران‌، قاهره‌، 1355ق‌ / 1936م‌؛
ابوشكور بلخی‌، «اشعار»، ابوشكور بلخی‌ و اشعار او، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقی‌، تهران‌، 1333ش‌؛
اسكندري‌، عباس‌، كتاب‌ آرزو، تهران‌، 1361ش‌؛
الگار، حامد، نقش‌ روحانيت‌ پيشرو در جنبش‌ مشروطيت‌، ترجمۀ ابوالقاسم‌ سري‌، تهران‌، 1359ش‌؛
باقري‌، علی‌، جامعه‌ و حكومت‌ در ايران‌، دوران‌ قاجار، تهران‌، 1371ش‌؛
بهار عجم‌، تيكچند بهار، لكهنو، 1334ق‌؛
بيانی‌، خانبابا، پنجاه‌ سال‌ تاريخ‌ ايران‌ در دورۀ ناصري‌، تهران‌، 1375ش‌؛
پروشانی‌، ايرج‌، «بست‌ و بست‌نشينی‌»، دانشنامۀ جهان‌ اسلام‌، تهران‌، 1376ش‌، ج‌ 3؛
پروكوپيوس‌، جنگهاي‌ ايران‌ و روم‌، ترجمۀ محمد سعيدي‌، تهران‌، 1338ش‌؛
پولاك‌، ياكوب‌ ادوارد، سفرنامه‌، ترجمۀ كيكاووس‌ جهانداري‌، تهران‌، 1361ش‌؛
پيرزاده‌، محمدعلی‌، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ حافظ فرمانفرماييان‌، تهران‌، 1360ش‌؛
تكميل‌ همايون‌، ناصر، «كوكب‌ ناصري‌»، پژوهش‌ نامۀ تاريخ‌ مطبوعات‌ ايران‌، تهران‌، 1376ش‌، س‌ 1، شمـ 1؛
خالصی‌، عباس‌، تاريخچۀ بست‌ و بست‌نشينی‌، تهران‌، 1366ش‌؛
خانيكوف‌، نيكولاي‌ ولاديميروويچ‌، سفرنامه‌، ترجمۀ اقدس‌ يغمايی‌ و ابوالقاسم‌ بی‌گناه‌، مشهد، 1375ش‌؛
دلاواله‌، پيترو، سفرنامه‌، ترجمه شعاع‌الدين‌ شفا، تهران‌، 1348ش‌؛
دولت‌آبادي‌، يحيێ‌، حيات‌ يحيێ‌، تهران‌، 1361ش‌؛
رايت‌، دنيس‌، نقش‌ انگليس‌ در ايران‌، ترجمۀ فرامرز فرامرزي‌، تهران‌، 1361ش‌؛
رائين‌، اسماعيل‌، حقوق‌ بگيران‌ انگليس‌ در ايران‌، تهران‌، 1362ش‌؛
سرنا، كارلا، آدمها و آيينها در ايران‌، ترجمه علی‌اصغر سعيدي‌، تهران‌، 1362ش‌؛
سياح‌، محمدعلی‌، خاطرات‌، به‌ كوشش‌ حميد سياح‌ و سيف‌الله‌ گلكار، تهران‌، 1356ش‌؛
شاردن‌، ژان‌، سفرنامه‌، بخش‌ اصفهان‌، ترجمۀ حسين‌ عريضی‌، تهران‌، 1362ش‌؛
شمس‌ فخري‌ اصفهانی‌، واژه‌نامۀ فارسی‌، به‌ كوشش‌ صادق‌ كيا، تهران‌، 1337ش‌؛
صديق‌ ، عيسی‌، يادگار عمر، تهران‌، 1354ش‌؛
عقيلی‌، عبدالله‌، «واقعۀ بست‌نشستن‌ سرباز در حضرت‌ عبدالعظيم‌»، نامواره دكتر محمود افشار، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار و محمد رسول‌ درياگشت‌، تهران‌، 1377ش‌، ج‌ 10؛
فقيهی‌، علی‌اصغر، تاريخ‌ جامع‌ قم‌، قم‌، حكمت‌؛
فلسفی‌، نصرالله‌، زندگانی‌ شاه‌ عباس‌ اول‌، تهران‌، 1344ش‌؛
كتاب‌آبی‌، به‌ كوشش‌ احمد بشيري‌، تهران‌، 1362ش‌؛
كتاب‌ نارنجی‌، به‌ كوشش‌ احمد بشيري‌، تهران‌، 1366ش‌؛
كسروي‌، احمد، تاريخ‌ مشروطه ايران‌، تهران‌، 1371ش‌؛
كمپفر، انگلبرت‌، سفرنامه‌، ترجمه كيكاووس‌ جهانداري‌، تهران‌، 1360ش‌؛
مجموعه متون‌ و اسناد تاريخی‌ (قاجاريه‌)، به‌ كوشش‌ محمود غروي‌، تهران‌، 1363ش‌؛
منتخب‌ التواريخ‌ معينی‌، منسوب‌ به‌ معين‌الدين‌ نطنزي‌، به‌ كوشش‌ ژان‌ اُبن‌، تهران‌، 1336ش‌؛
ميرنيا، علی‌، وقايع‌ خاور ايران‌، مشهد، 1367ش‌؛
ناظم‌ الاسلام‌ كرمانی‌، محمد، تاريخ‌ بيداري‌ ايرانيان‌، تهران‌، 1357ش‌؛
نجمی‌، ناصر، دارالخلافۀ تهران‌، تهران‌، 1356ش‌؛
وقايع‌ اتفاقيه‌، به‌ كوشش‌ سعيدي‌ سيرجانی‌، تهران‌، 1362ش‌؛
هندوشاه‌ بن‌ سنجر، تجارب‌ السلف‌، به‌ كوشش‌ عباس‌ اقبال‌ آشتيانی‌، تهران، 1375ش‌؛
هينتس‌، والتر، شاه‌ اسمعيل‌ دوم‌ صفوي‌، ترجمۀ كيكاووس‌ جهانداري‌، تهران‌، 1371ش‌؛
ياقوت‌، بلدان‌؛
نيز:

Benjamin, S. G. W., Persia and the Persians, London, 1887;
Browne, E. G., The Persian Revolution of 1905-1909, London, 1969;
Brugsch, H., Reise der K.preussischen Gesandtscha f t nach Persien, 1860-1861, Leipzig, 1863;
Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892;
EI² ;
Horn, P., Grundriss der neupersischen Etymologie, Strassburg, 1893;
Hubschmann, H., Persiche Studien, Strassburg, 1895;
Iranica;
Kent, R. G., Old Persian, New Haven, 1953;
MacKenzie,D.N., A Concise Pahlavi Dictionary, London,1971;
Mass E , H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938;
Sharp, R. N., The Inscriptions in Old Persian Cuneiform of the Achaemenian Emperors, Shiraz, 1977;
Sheil, M.L., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856;
Tavernier, J. B., Voyages, Paris, 1677;
Wishard, J., Twenty Years in Persia, New York, 1908;
Yate, C. E., Khurasan and Sistan, London, 1977.

پيمان‌ متين‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 219
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست