نویسنده (ها) :
سید محمد سیدی
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 4 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
بُزاخه، چاهی در سرزمین نجد متعلق به قبیلۀ طی یا بنی اسد كه بهسبب رویدادهای تاریخی شهرت و اهمیت یافته است. جغرافینگاران مسلمان درباره موقعیت درست این محل اطلاع دقیقی ندادهاند، چنانكه برخی آن را ریگزاری در راه كوفه دانستهاند (نكـ: یاقوت،1 / 601؛ ابوعبید، 1 / 246-247؛ همدانی، 299)؛ اما از گزارشهای تاریخی چنین بر میآید كه بزاخه به ناحیهای وسیعتر اطلاق میشده است. همین مآخذ از دو رویداد مهم با عنوان «یوم بزاخه» یاد كردهاند. نخستین آنها، جنگ و غارت بزرگی است كه پیش از اسلام در این محل به وقوع پیوسته است (ابوعبیده، 2 / 563؛ قلقشندی، 415)، و رویداد دیگر، پیروزی خالدبن ولید بر پیامبر دروغین طُلَیحَة بن خُوَیلِد است. طلیحه كه به گفتۀ ابن خلدون از كاهنان دورۀ جاهلی بود (2(4) / 869 -870)، در آغاز در شمار فرستادگان قبایل عرب نزد پیامبر(ص) بود و اسلام آورد، ولی پس از آن مرتد شد و ادعای نبوت كرد (طبری، 3 / 256؛ مقدسی،4 / 157- 158). پیامبر (ص) سپاهی را به فرماندهی ضِرار بن اَزوَر به جنگ با وی فرستاد (طبری، 3 / 256-257)، اما درست هنگامی كه ضرار در آستانه پیروزی بود، خبر فوت پیامبر (ص) اوضاع را دگرگون كرد. در نتیجه، ضرار به مدینه بازگشت و سپاهیانش پراكنده شدند؛ قبیلههای، فَزاره، غَطَفان و هَوازِن نیز بر طلیحه گردآمدند، هر چند پیش از آن نیز قبیله طی و نیز برخی از افراد قبیله بنیاسد به او گرویده بودند (طبری، 3 / 257؛ نیز نكـ: ابن خلدون، همانجا؛ ابن اثیر، 2 / 346). طلیحه چون كارش بالا گرفت، سپاهی نیرومند فراهم ساخت كه تنها 700 تن از مردان قبیلۀ بنیفزاره (همو، 2 / 347) در آن بودند و سپس در بزاخهفرود آمد (خلیفه،1 / 82؛ ابناثیر،2 / 346-347). ابوبكر كه در آن هنگام در ذوالقَصّه (در نزدیكی مدینه) سرگرم مبارزه با مرتدان و یاغیان بود، شاید قصد داشت كه خود به جنگ باطلیحه رود، اما ظاهراً به دلیل آشفتگی اوضاع منصرف شد. پس خالدبن ولید را به فرماندهی بیش از 4 هزار نفر (مقدسی، 4 / 157) به سوی طلیحه فرستاد و به خالد توصیه كرد كه نبرد با یاغیان را از طی آغاز كند (ابن اثیر، 2 / 346) و برای آنكه در دل دشمن هراس بیفكند، چنین وانمود كرد كه خود نیز قصد پیوستن به خالد را دارد (همانجا؛ طبری، 3 / 253). خالد پیش از رسیدن به بزاخه دو تن از فرماندهانش عُكاشة بن مِحصَن و ثابت بن اَقرم را به عنوان پیش قراول به بزاخه فرستاد، اما هر دو آنها به دست سپاهیان طلیحه كشته شدند (همو، 3 / 254؛ ابن اثیر، 2 / 347؛ مقدسی، 4 / 104؛ ابن سعد، 3(1) / 64، 3(2) / 36). در بزاخه جنگ سختی میان سپاهیان طلیحه و خالد درگرفت و طلیحه كه تا آن هنگام از سادهدلی برخی اعراب بدوی بهره برده بود، در آستانۀ شكست به همراه همسر خویش از معركه گریخت و به شام رفت (طبری، 3 / 256؛ ابن اثیر، 2 / 348؛ ابن اعثم، 1 / 13-14). برخی قبایل عرب كه در انتظار پایان كار بودند، متفرق شدند و خالد دو تن از یاران نزدیك طلیحه، عُیینة بن مالك و قُرّۃ بن هُبَیره را اسیر كرد و نزد ابوبكر فرستاد. ابوبكر از ریختن خون آنها درگذشت (خلیفه، همانجا)، اما خالد برخی از مرتدان را به سختی مجازات كرد (نك : ابن اثیر، همانجا). شاید دلیل پشیمانی ابوبكر در پایان كار از فرستادن خالد همین بوده باشد (نك : یعقوبی، 2 / 137). طلیحه بعدها اسلام آورد و در زمان خلیفه دوم به مدینه بازگشت و با وی بیعت كرد (ابن اثیر، همانجا؛ ابن اعثم، 1 / 18).