responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 197

اخسیکت


نویسنده (ها) :
علی میرانصاری
آخرین بروز رسانی :
جمعه 22 فروردین 1399
تاریخچه مقاله

اَخْسیكَت‌، نام‌ یكی از شهرهای ماوراءالنهر در منطقۀ فرغانه‌ كه‌ روزگاری مركز آنجا بود و اكنون‌ ویرانه‌هایی از آن‌ برجاست‌.
نام‌ اخسیكت در منابع‌ به‌ گونه‌های‌ مختلف‌ آمده‌ است‌: اخسیكث‌ (خوارزمی‌، 28)، خشكت‌ (بلاذری‌، 420)، خشیكت‌ (قدامه‌، 407) و اخشیكث‌ (بیرونی‌، 2/ 577). در سده‌های‌ بعد، تاریخ‌نویسان‌ بخش‌ اول‌ آن‌ یعنی‌ اخسی‌ و اخشی‌ را به‌ عنوان‌ نام‌ شهر ذكر كرده‌اند (بابر، 4، 5؛ روملو، 312).
اخسیكت‌ مانند بسیاری از نامهای شهرهای ماوراءالنهر از دو بخش فراهم‌ آمده‌ است‌: بخش‌ نخست‌ به‌ شكلهای اخسی‌، اخشی و خشی و بخش‌ دوم‌ آن‌ هم‌ به‌ گونۀ «كت‌» و «كث‌». بخش‌ اول‌ واژه‌ای است‌ سغدی كه‌ از اَخْشیذ و خْشیذ به‌ معنی سَرور گرفته‌ شده‌ است و خود ریشه‌ای اوستایی از كلمۀ خَشَیته‌ به‌ معنی توانا دارد (بارتولمه‌، 551؛ گرشویچ‌، .(42 بخش‌ دوم «كت‌» نیز ریشه‌ای سغدی دارد و گاهی به‌ شكلهای كند و قند هم‌ درآمده‌، به‌ معنی شهر و یا روستاست‌ (یاقوت‌، 1/ 404؛ رشیدی‌، 2/ 1208؛ نیز نك‌ : گرشویچ‌، .(51 این‌ شهر را با توجه‌ به‌ معانی دو بخش‌ یاد شده‌، می‌توان «امیرنشین‌» و یا «شاه‌نشین‌» دانست‌ (EI2, II/ 790). در حدود العالم‌ این‌ شهر محل‌ استقرار امیر و كارگزاران‌ او ذكر شده‌ (ص‌ 112) كه‌ تأییدی بر این‌ موضوع‌ است‌.

ویژگی و حدود جغرافیایی‌

اخسیكت‌ شهری بود با طول جغرافیایی °96 و ´30 و عرض‌ °36 و ´40 كه‌ شهرهایی چون‌ خجند، اوزكند، خواقند و قبا، پیرامون‌ آن‌ بودند (خوارزمی‌، همانجا؛ مقدسی‌، 499-500، 506). اخسیكت‌ بر زمینی هموار و بركنارۀ چپ‌ و شمالی رود چاچ‌ (سیحون‌) واقع‌ شده‌ بود (اصطخری، 265؛ ابن‌حوقل‌، 237؛ حدود العالم‌، 43، 112، 114؛ یاقوت‌، 1/ 162)، به‌ گونه‌ای كه‌ رود از كنار شهر عبور می‌كرد. همجواری اخسیكت‌ و رود چاچ‌ سبب‌ شده‌ بود تا این‌ شهر از آبادانی ویژه‌ای برخوردار شود و از سرسبزترین‌ شهرهای فرغانه‌ به‌ شمار آید، چنانكه‌ در بخش‌ شارستان‌ اخسیكت‌ و اطراف‌ آن‌ آبگیرهای فراوان‌ و آبهای روان‌ وجود داشت‌ (جیهانی‌، 194؛ ادریسی‌، 2/ 706). این‌ شهر، دارای 6 دروازه‌ به‌ نامهای كین‌، مرقشه‌، كاسان‌، جامع‌، رهابه‌ و بجیر بوده‌ است‌ كه‌ یكی از آنها بر كرانۀ رود چاچ‌ قرار داشت‌ (اصطخری‌، 265، 275؛ ابن‌ حوقل‌، 238؛ جیهانی‌، همانجا).
ساختار شهری‌ اخسیكت‌ با ساختار شهرها در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ سازگاری‌ بسیاری‌ داشت‌، چنانكه‌ كهندژ ویژۀ كارگزاران‌ دولتی‌، شارستان‌ محل‌ حضور مردم‌ و مسجد آدینه‌ و ربض‌ مخصوص بازار بود و تمامی‌ دروازه‌های‌ شهر نیز به‌ باغ‌ و كشتزارهای مردم‌ باز می‌شد (اصطخری‌، 265؛ جیهانی‌، همانجا؛ ابن‌حوقل‌، 237؛ مقدسی‌، 391؛ یاقوت‌، همانجا؛ نیز نك‌ : اشرف‌، 10).
بیشتر جغرافی‌نویسان‌ اسلامی این‌ شهر را قصبه‌ و یا مدینۀ فرغانه‌ نامیده‌اند (ابن‌ خردادبه‌، 207؛ حدود العالم، نیز ادریسی‌، همانجاها). در تعریف‌ قصبه‌ و مدینه‌ نظر اشرف‌ قابل‌ تأمل‌ است‌. او با استناد به‌ گفته‌های مؤلفان‌ اسلامی‌، تعریفی نزدیك‌ به‌ هم‌ از این‌ دو مكان‌ ارائه‌ كرده‌ است‌. او قصبه‌ را مركز هر یك‌ از تقسیمات‌ اصلی كشور و مدینه‌ را نیز مركز قدرت‌ سیاسی‌، یعنی جایگاه‌ دولت‌ و كارگزاران‌ آن‌ می‌داند، با دو ویژگی عمده‌ یعنی دارا بودن‌ جامع‌ (مسجد آدینه‌) و بازار كه‌ نشان‌ از فزونی مردم‌ و رونق‌ اقتصادی دارد (ص‌ 11-14،24).تمام‌خصوصیاتی كه‌ برای قصبه‌ و مدینه‌ اشاره‌ شد، كاملاً با ویژگیهایی كه‌ برای اخسیكت‌ بیان كرده‌اند، سازگاری دارد. از جمله‌ آنكه‌ سرای امیر و كارگزاران‌ او در این‌ شهر بوده‌، مسجد آدینه‌ در شارستان‌، نمازگاه‌ عید بر كنارۀ رود چاچ‌ و بازار در ربض‌ قرار داشته‌ است‌ (اصطخری‌، جیهانی‌، ابن‌ حوقل‌، یاقوت‌، همانجاها). بر پایۀ این‌ ویژگیها بود كه‌ اخسیكت‌ در دوره‌ای خاص‌ به‌ عنوان‌ مركز فرغانه‌ شناخته‌ می‌شد.

پیشینۀ تاریخی‌

اخسیكت‌ همواره‌ به‌ عنوان‌ مركز و یا یكی‌ از بخشهای‌ مهم‌ فرغانه‌ به‌شمار آمده‌ است‌ و رویدادهای‌ این‌ شهر با حوادثی‌ كه‌ در این‌ منطقه‌ رخ‌ می‌داد، مربوط بوده‌ است‌. ازاین‌رو در بررسی‌ سابقۀ تاریخی‌ اخسیكت‌ می‌باید رخدادهای‌ تاریخی‌ فرغانه‌ را هم‌ در نظر داشت‌.
كهن‌ترین‌ اخباری‌ كه‌ از درۀ فرغانه‌ و اخسیكت‌ در دست‌ است‌، مربوط به‌ مسافران‌ و یا مورخان‌ چینی‌ است‌ كه‌ به‌ این‌ منطقه‌ پا گذاشته‌اند. در 128ق‌م‌ سفیری‌ از چین‌، فرغانه‌ را منطقه‌ای‌ با 60 هزار خانوار و 70 شهر كه‌ مردمانش‌ به‌ زراعت‌ مشغول‌ بودند، وصف‌ كرده‌ است‌ (نك‌ : بارتولد، گزیده‌...، 45-46). بر پایۀ دیگر نوشته‌های چینی كه‌ اطلاعات‌ آن‌ مربوط به‌ سده‌های 5 تا 7م‌ است‌، فرغانه‌ 6 شهر بزرگ‌ و 100 شهر كوچك‌ داشته‌ كه‌ مركز آن اخسیكت بوده‌ است‌ و خاندانی از سدۀ 3 تا 7 م‌ در آنجا حكومت‌ می‌كرده‌ است‌ كه‌ در سالهای 627-649م در پی جنگ‌ با تركان‌ منقرض‌ شد و تركان‌ به‌ جای آنان‌ در كاسان‌ (نزدیك‌ اخسیكت‌) مستقر شدند. در 658م‌ چینیها پس‌ از غلبه‌ بر تركان‌ در این‌ منطقه‌ بر سر كار آمدند (همان‌، 47- 48).
نخستین‌ فتوحات‌ مسلمانان‌ در منطقۀ شرق‌ ایران‌ در 30ق‌ و در زمان‌ خلافت‌ عثمان‌ روی‌ داد كه‌ گشایش‌ شهرهای‌ خراسان‌ و ماوراءالنهر را یكی‌ پس‌ از دیگری‌ در پی‌ داشت‌، تا سرانجام‌ اخسیكت‌ در 86ق‌ به‌ دست‌ صالح‌ بن‌ مسلم‌ و نصربن‌ سیار گشوده‌ شد (بلاذری‌، 420؛ قدامه‌، 407؛ ابن‌ اثیر، 4/ 524).
پس‌ از ورود عربها به‌ درۀ فرغانه‌ حوادث‌ بی‌شماری‌ در این‌ منطقه روی داد كه‌ از یك‌سو درگیری‌ امیران محلی‌ فرغانه‌ (اخشیدها) با یكدیگر بود كه‌ پیشینۀ آن‌ به‌ پیش از اسلام‌ باز می‌گشت‌ و از سوی‌ دیگر شورشهایی‌ بود پیاپی‌ كه‌ ظاهراً به‌ بیرون‌ راندن‌ عربها از این‌ منطقه‌ منجر شد (همو، 5/ 449؛ ذهبی‌، 1/ 76؛ ابن‌خلدون‌، 3(2)/ 380؛ نیز نك‌ : بارتولد، همان‌، 47، 49-50).
به‌ هنگام‌ خلافت‌ مأمون‌، 4 نفر از خاندان‌ سامانی از طرف‌ وی بر بخشهایی از ماوراءالنهر گمارده‌ شدند. یكی از آنان‌ احمدبن‌ اسد بود كه‌ در 204ق‌/ 819م‌ بر حكومت‌ فرغانه‌ دست‌ یافت‌. پس‌ از مرگ‌ احمد (250ق‌/ 864م‌)، فرزندش‌ نصر بر جای او نشست‌ (فرای‌، 119- 120). ظاهراً نصر در این‌ زمان‌ اسد برادر خود را از میان دیگر برادرانش‌، یعنی اسماعیل‌ و اسحاق‌ كه‌ با وی مخالف‌ بودند، بركشید و حكومت‌ اخسیكت‌ را بدو سپرد. سكه‌هایی كه‌ به‌ نام‌ اسد در 264ق‌/ 878م‌ در فرغانه‌ و اخسیكت‌ ضرب‌ شده‌، تأییدی است‌ بر این‌ موضوع («سكه‌شناسی‌...»، 60). چندی نپایید كه‌ میان‌ نصر و اسد از یك‌سو و اسماعیل‌ و اسحاق‌ از سوی دیگر، درگیریهایی روی داد كه‌ سرانجام‌ در 275ق‌/ 888م‌ به‌ پیروزی اسماعیل‌ و دست‌یابی او به‌ حكومت‌ سامانیان‌ منجر شد و اسماعیل‌ هم‌ به‌ پاس‌ جانبداری اسحاق‌، حكومت‌ فرغانه‌ را به‌ وی واگذار كرد (نرشخی‌، 115- 118؛ مدرس‌، 266). اسحاق‌ پس‌ از استقرار در این‌ منطقه‌، سكه‌هایی را در 284 و 290ق‌ به‌ نام‌ خود در اخسیكت‌ ضرب‌ كرد («سكه‌شناسی‌»، 60-61). حكومت‌ اسحاق‌ بر فرغانه‌ تا 301ق‌/ 914م‌ ادامه‌ یافت‌. در این‌ سال‌ اسحاق‌ بر نصر بن‌ احمد (نصر دوم‌) شورید، اما به‌ زودی شورش‌ او سركوب‌ شد (گردیزی‌، 330-331؛ ابن‌ اثیر، 8/ 80) و نصر بر مناطق‌ تحت‌ سلطۀ او یعنی فرغانه‌ و اخسیكت‌ دست‌ یافت‌ و در 307ق‌ سكه‌ای به‌ نام‌ خود در اخسیكت‌ ضرب‌ كرد (لین‌ پول‌، 96).
پس‌ از فروپاشی دودمان‌ سامانی به‌ دست‌ محمود غزنوی (نك‌ : ابن‌اثیر، 9/ 148؛ بارتولد، گزیده‌، 336- 338)، یكی از ایلك‌ خانیان‌ به‌ نام‌ علی تگین‌ و برادرش‌ طغان‌ به‌ مخالفت‌ با محمود پرداختند، ولی به‌ دست‌ محمود و هم‌ پیمان‌ او قدرخان‌ از شهرهای خود بیرون رانده‌ شدند (گردیزی‌، 404-410). سكه‌هایی در 417 و 418ق در اخسیكت‌ به‌ نام‌ طغان‌ ضرب‌ شده‌ است‌ (نك‌ : بارتولد، تركستان‌نامه‌، 1/ 604) كه‌ نشان‌ می‌دهد ظاهراً طغان‌ پس‌ از گریز از مقابل‌ محمود و قدرخان‌ به‌ اخسیكت‌ پناه‌ برده‌ و بر آنجا تسلط یافته‌ است‌. از نوشتۀ بیهقی بر می‌آید كه‌ پس‌ از بازگشت‌ محمود از سومنات‌، قدرخان‌ بار دیگر بر علی تگین‌ و طغان‌ تاخته‌ و بر شهرهای آنان‌ دست‌ یافته‌ است‌ (ص‌ 91، 526)، زیرا سكه‌ای در 420ق‌ به‌ نام‌ قدرخان‌ در اخسیكت‌ ضرب‌ شده‌ (نك‌ : بارتولد، همانجا) كه‌ نشان‌ می‌دهد اخسیكت‌ از دست‌ طغان‌ خارج‌ شده‌ است‌. در این‌ زمان‌ ماوراءالنهر با دوره‌ای پر آشوب‌ رویاروی بود و تاخت‌ و تاز غزنویان‌، سلجوقیان‌ و ایلك‌خانیان‌ به‌ویژه‌ پس‌ از مرگ‌ محمود (420ق‌) وارد مرحله‌ای تازه‌ شده‌ بود. در 429ق‌ ابراهیم‌ بن‌ نصر (ایلك‌ خان‌) كه‌ به‌ بوری تگین‌ مشهور بود و بعدها طمغاج‌ خان‌ لقب‌ یافت‌، پس‌ از فرار از دست‌ پسران‌ علی تگین‌ و جنگ‌ و گریز فراوان‌ توانست‌ بر بخشهایی از ماوراءالنهر كه‌ پیش‌ تر در دست‌ قدرخان‌ بود، تسلط یابد. او حكومت‌ خود را در این‌ منطقه‌ تا 460ق‌ ادامه‌ داد و در این‌ سال‌ به‌ نفع‌ پسرش‌ شمس‌الملك‌ نصر از حكومت‌ كناره‌ گرفت‌. از جملۀ شهرهایی كه‌ طمغاج‌ خان‌ و پسرش‌ بر آن‌ تسلط داشتند، اخسیكت‌ بود و این‌ دو سكه‌هایی به‌ نام‌ خویش‌ در این‌ شهر ضرب‌ كردند. تسلط شمس‌الملك‌ بر اخسیكت‌ تا 465ق‌ ادامه‌ یافت‌، اما او در این‌ سال‌ حكومت‌ این‌ شهر را به‌ طغرل‌ و بغراخان‌ هارون‌، پسران‌ قدرخان‌ واگذار كرد و بدین‌ترتیب‌ سرزمینهای شرقی سیحون‌ مانند اخسیكت‌ در اختیار پسران‌ قدرخان‌ و بخش‌ غربی آن‌ در اختیار شمس‌الملك قرار گرفت‌. از این‌ تاریخ‌ به‌ بعد نام‌ پسران‌ قدرخان‌ و نوۀ او طغرل‌ تگین بر سكه‌هایی كه‌ در اخسیكت‌ ضرب‌ شده‌ است‌، دیده‌ می‌شود (نك‌ : بارتولد، همان‌،1/ 632 -642، 658 - 659).
در اواخر دورۀ سلجوقیان‌، درگیریها در این‌ سرزمین‌ به‌ دو قدرت‌ نوظهور یعنی‌ قراختاییان‌ كه‌ پیش‌ تر تمامی‌ ماوراءالنهر و درۀ فرغانه را تصرف‌ كرده‌ بودند و خوارزمشاهیان‌ منتقل‌ شد (نك‌ : گروسه‌، 270- 285). با ضعف قراختاییان‌، سازشی‌ بین‌ یكی‌ از سرداران‌ این‌ خاندان‌ به‌ نام كوچلك خان‌ نایمانی‌ و محمد خوارزمشاه‌ به‌ وجود آمد و در 609ق‌ سرزمینهای‌ شرقی‌ سیحون‌ مانند اخسیكت‌ و كاسان‌ به‌ كوچلك‌ خان‌ داده‌ شد.
قدرت‌ یافتن‌ چنگیزخان‌ در چین‌ و بروز اختلاف‌ بین‌ او و محمد خوارزمشاه‌ منجر به‌ یورش‌ مغول‌ به‌ ماوراءالنهر و خراسان‌ شد. در این‌ زمان‌ حاكم‌ اخسیكت‌ با مغولان‌ از در سازش‌ درآمد و مغولان‌ به‌ یاری او توانستند كوچلك‌ را از میان‌ بردارند (نك‌ : بارتولد، تركستان‌ نامه‌، 2/ 837 - 840).
ظاهراً در جنگهای‌ محمد خوارزمشاه‌ و نیز در فتنۀ مغول‌، اخسیكت رو به‌ ویرانی‌ نهاد و به‌تدریج‌ جای‌ خود را به‌ عنوان‌ مركز فرغانه‌ به‌ شهر اندیجان‌ سپرد (لسترنج‌، 508). منابع‌ تاریخی‌ هم‌ با وجود رخدادهای‌ فراوان‌ در دورۀ تیموریان‌ و حكومت‌ ازبكان‌، به‌ اشاراتی‌ كوتاه‌ و گذرا از اخسیكت‌ بسنده‌ كرده‌اند (منجم‌، 178؛ روملو، 312؛ شرف‌الدین‌، 951).
در این‌ میان‌، در دوره‌ای‌ كوتاه‌، یعنی‌ به‌ هنگام‌ حكومت‌ عمر شیخ‌ میرزا، از نوادگان‌ تیمور، بار دیگر اخسیكت‌ به‌ عنوان‌ پایتخت مطرح‌ شد، اما با مرگ‌ او در این‌ شهر (899ق‌/ 1494م‌)، پسرش بابر پایتخت‌ را به‌ اندیجان‌ منتقل‌ ساخت‌ (بابر، 2، 4، 5؛ گنبو، 1/ 21). به‌ گفتۀ لسترنج‌ (همانجا)از شهر اخسیكت‌ اكنون‌ ویرانه‌هایی‌ باقی‌ مانده‌ است‌.
رجال‌ بسیاری‌ در زمینه‌های‌ ادب‌، شعر، حدیث‌، فقه‌ و تفسیر
از اخسیكت‌ برخاسته‌اند كه‌ از جملۀ آنان‌ این‌ افراد را می‌توان‌ نام‌ برد: ابوعلی‌ حسین‌ بن‌ ابی‌ یعلی‌ اخسیكتی‌، فقیه‌ كه‌ در 395ق‌/ 1005م‌ حیات داشت‌؛ ابورشاد احمد بن‌ محمد بن‌ قاسم‌ اخسیكتی‌، ملقب به‌ ذوالفضائل‌ (د 528ق‌/ 1134م‌)، ادیب‌، محدث‌ و تاریخ‌نویس؛ اثیرالدین‌ اخسیكتی‌ (زنده‌ در 593ق‌/ 1197م‌)، شاعر پارسی‌گوی‌؛ ابوالوفا حسام‌الدین‌ محمدبن‌ محمد بن‌ عمر اخسیكتی‌ (د 644ق‌/ 1246م‌)، فقیه‌ حنفی‌ و اصولی‌؛ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ محمد (د 644ق‌/ 1246م‌)، فقیه‌ (سمعانی‌، 1/ 132- 133؛ عوفی‌، 2/ 224- 225؛ ابن‌قطلوبغا، 16، 57؛ تمیمی‌، 3/ 170؛ آذر، 325-326).

مآخذ

آذر بیگدلی‌، لطفعلی‌، آتشكده‌، به‌ كوشش‌ جعفر شهیدی‌، تهران‌، 1337ش‌؛
ابن‌اثیر، الكامل‌؛
ابن‌ حوقل‌، محمد، سفرنامه‌، ترجمۀ جعفر شعار، تهران‌، 1366ش‌؛
ابن‌خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1889م‌؛
ابن‌ خلدون‌، العبر؛
ابن‌ قطلوبغا، قاسم‌، تاج‌ التراجم‌، به‌ كوشش‌ صبحی سامرائی‌، بغداد، 1398ق‌/ 1978م‌؛
ادریسی‌، محمد، نزهةالمشتاق‌، پورت‌ سعید، مكتبة الثقافة الدینیه‌؛
اشرف‌، احمد، «ویژگیهای تاریخی شهرنشینی در ایران‌، دورۀ اسلامی‌»، نامۀ علوم‌ اجتماعی‌، تهران‌، 1353ش‌، شم‌ 4؛
اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ و ممالك‌، ترجمۀ كهن‌ فارسی‌، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، 1347ش‌؛
بابر، محمد، بابرنامه‌ (توزك‌ بابری‌)، بمبئی‌، 1308ق‌؛
بارتولد، و.و.، تركستان‌ نامه‌، ترجمۀ كریم‌ كشاورز، تهران‌، 1366ش‌؛
همو، گزیدۀ مقالات‌ تحقیقی‌، ترجمۀ كریم‌ كشاورز، تهران‌، 1358ش‌؛
بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1865م‌؛
بیرونی‌، ابوریحان‌، قانون‌ مسعودی‌، حیدرآباد دكن‌، 1374ق‌/ 1955م‌؛
بیهقی‌، ابوالفضل‌، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ قاسم‌ غنی و علی‌اكبر فیاض‌، تهران‌، 1324ش‌؛
تمیمی‌، تقی‌الدین‌، الطبقات‌ السنیة، به‌ كوشش‌ عبدالفتاح‌ محمد حلو، ریاض‌، 1403ق‌/ 1983م‌؛
جیهانی‌، ابوالقاسم‌، اشكال‌ العالم‌، ترجمۀ علی ابن‌ عبدالسلام‌ كاتب‌، به‌ كوشش‌ فیروز منصوری‌، تهران‌، 1368ش‌؛
حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1362ش‌؛
خوارزمی‌، محمد، صورةالارض‌، به‌ كوشش‌ هانس‌ فون‌ مژیك‌، وین‌، 1926م‌؛
ذهبی‌، محمد، العبر، به‌ كوشش‌ محمد سعید بن‌ بسیونی زغلول‌، بیروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛
رشیدی‌، عبدالرشید، فرهنگ‌ رشیدی‌، به‌ كوشش‌ محمد عباسی‌، تهران‌، 1337ش‌؛
روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، 1349ش‌؛
سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیى معلمی یمانی‌، حیدرآباد دكن‌، 1382ق‌/ 1962م‌؛
شرف‌الدین‌ علی یزدی‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ عصام‌الدین‌ اورونبایوف‌، تاشكند، 1972م‌؛
عوفی‌، محمد، لباب‌ الالباب‌، به‌ كوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، 1321ق‌/ 1903م‌؛
فرای‌، ریچارد ن‌.، «سامانیان‌»، تاریخ‌ ایران‌، ترجمۀ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، 1363ش‌، ج‌ 4؛
قدامةبن‌ جعفر، الخراج‌، به‌ كوشش‌ محمد حسین‌ زبیدی‌، بغداد، 1979م‌؛
گردیزی‌، عبدالحی‌، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحی حبیبی‌، تهران‌، 1363ش‌؛
گروسه‌، رنه‌، امپراطوری صحرانوردان‌، ترجمۀ عبدالحسین‌ میكده‌، تهران‌، 1353ش‌؛
گنبو، محمد صالح‌، عمل‌ صالح‌ (شاه‌ جهان‌نامه‌)، به‌ كوشش‌ غلام‌ یزدانی و وحید قریشی‌، لاهور، 1967م‌؛
لسترنج‌، گ‌.، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت‌ شرقی‌، ترجمۀ محمود عرفان‌، تهران‌، 1337ش‌؛
مدرس‌ رضوی‌، محمدتقی‌، حواشی و تعلیقات‌ بر تاریخ‌ بخارا (نك‌ : هم‌، نرشخی‌)؛
مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، ترجمۀ علینقی منزوی‌، تهران‌، 1361ش‌؛
منجم‌ یزدی‌، محمد، تاریخ‌ عباسی‌، به‌ كوشش‌ سیف‌الله‌ وحیدنیا، تهران‌، 1366ش‌؛
نرشخی‌، محمد، تاریخ‌ بخارا، ترجمۀ احمد بن‌ محمد قباوی‌، به‌ كوشش‌ محمدتقی مدرس رضوی‌، تهران‌، 1363ش‌؛
یاقوت‌، بلدان‌؛
نیز:

Bartholomae,Christian, Altiranisches Wörterbuch, Berlin,1961;
EI2;
Gershevitch, Ilya, A Grammar of Manichean Sogdian, Oxford, 1954;
Lane Poole, Stanley, The Coins of the Mohammadan Dyansties, London, 1876, Classes III-X;
Numismatic Literature, New York, 1972.

علی‌ میرانصاری‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 197
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست