responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 195

اخلاط


نویسنده (ها) :
ابوالحسن دیانت
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَخْلاط، شهری‌ باستانی‌ در استان‌ وان‌، در شرق‌ آناتولی‌ و شمال‌ غربی دریاچۀ وان‌. این‌ شهر در °42 و ´50 طول‌ شرقی‌ و °38 و ´50 عرض شمالی‌ واقع‌ است‌. امروزه‌ بخشی‌ كوچك‌ از توابع‌ شهر بدلیس‌ (بتلیس‌) به‌ شمار می‌آید. در 1985م‌ جمعیت‌ آن‌ 800‘28 بوده‌ كه‌ 138‘11 نفر آن‌ در مركز، و بقیه‌ در روستاهای‌ اطراف زندگی می‌كرده‌اند ( ایرانیكا، I/ 726؛ «دائرةالمعارف‌ دیانت‌...»، II/ 19, 22) اما در 1990م‌ جمعیت‌ آن‌ بدون‌ حومه‌، 742‘16نفر گزارش‌ شده‌ است‌ («آمار...»، 12).
این‌ شهر كه‌ از روزگار دولت‌ اورارتو تا دوران‌ عثمانی‌ تحت‌ حاكمیتهای‌ گوناگون‌ اداره‌ می‌شده‌، با نامهای‌ خَلدَس‌ (اورارتویی‌)، خْلْیات‌ و خْلِئات‌ (یونانی‌)، كِلاث‌ (سریانی‌)، شالِئات‌ و شالیات‌ و خْلات‌ (ارمنی‌)، خِلاط (عربی‌)، اخلاط (فارسی‌ و تركی‌) معروف‌ بوده‌ است‌ ( ایرانیكا، نیز «دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، همانجاها؛ ابن‌فقیه‌، 287؛ ابن‌ خردادبه‌، 122-123). به‌ گفتۀ ناصرخسرو كه‌ در 434ق‌/ 1043م‌ به‌ این‌ شهر رسیده‌، آنجا مرز مسلمانان‌ و ارمنیان‌ بوده‌ است، و مردمش‌ به‌ پارسی‌، ارمنی‌ و تازی‌ سخن‌ می‌گفته‌اند (ص‌ 9-10).

سابقۀ تاریخی‌

عیاض‌ بن‌ غَنْم‌ در زمان‌ خلافت‌ عمر، در اوایل‌ سال‌ 20ق‌/ 641م‌، به‌ اخلاط آمد و با بطریق‌ آنجا صلح‌ كرد، فرمانروای‌ بدلیس‌، پرداخت‌ خراج‌ اخلاط و تعهدات‌ مردم‌ آنجا را تضمین‌ كرد (بلاذری‌، 255). در خلافت‌ عثمان‌، حبیب‌ بن‌ مَسلمه‌ ــ كه‌ به‌ دستور خلیفه‌ به‌ ناحیۀ ارمنستان‌ رفته‌ بود ــ دیگر بار به‌ اخلاط آمد. بطریق‌ اخلاط، امان‌ نامه‌ای‌ را كه‌ عیاض‌ به‌ آنان‌ داده‌ بود، به‌ حبیب‌ نشان‌ داد و وی‌ آن‌ را تنفیذ كرد. بطریق‌ نیز خراجی‌ را كه‌ بر عهده‌ داشت‌، پرداخت‌ (همو، 287؛ ابن‌اثیر، 3/ 84؛ ابن‌خلدون‌، 2(1)/ 1001).
در دورۀ امویان‌، بعد از درگذشت‌ معاویه‌، مردم‌ اخلاط شورش‌ كردند و شهر به‌ قلمرو بیزانس‌ پیوست‌، لكن‌ محمد بن‌ مروان‌، فرمانروای‌ جزیره‌، بار دیگر ادارۀ شهر را به‌ مسلمانان‌ سپرد. فرستادۀ هشام‌ بن‌ عبدالملك‌ برای‌ جنگ‌ با خزرها در سر راه‌ خود به‌ ارّان‌، چندی‌ نیز اخلاط را به‌ محاصره‌ درآورد («دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، II/ 20).
در 176ق‌/ 792م‌ اخلاط به‌ دست‌ فضل‌ خارجی‌ غارت‌ شد (ابن‌اثیر، 6/ 133؛ ابن‌خلدون‌، 3(3)/ 484) و در 178ق‌ به‌ محاصرۀ ولید بن‌ طریف‌ تغلبی‌ افتاد (خلیفه‌، 2/ 721-722).
اخلاط در 315ق‌ در دست‌ بیزانسیها قرار گرفت‌ («دائرةالمعارف‌ ترك‌»، I/ 238). در 316ق‌ دُمُستُق‌ با لشكری‌ از رومیان‌ از راه‌ صلح‌ وارد شهر شد و به‌ جای‌ منبر صلیب‌ قرار داد و از آنجا به‌ بدلیس‌ رفت‌ (ابن‌ اثیر، 8/ 198؛ ابن‌ خلدون‌، 3(4)/ 808). در 319ق‌ رومیان‌ به‌ دعوت‌ و تحریك‌ ارمنیان‌ شهر به‌ ارمنستان‌ آمده‌، در اخلاط و اطراف آنجا خرابیها به‌ بار آوردند و عده‌ای‌ از مسلمانان‌ آنجا را كشته‌، یا اسیر كردند. بعد از آن‌ غلام‌ یوسف‌ ابن‌ ابی‌الساج‌، والی‌ آذربایجان‌، شهر را از دست‌ رومیان‌ گرفت‌ و كسانی‌ را كه‌ در دعوت‌ سپاه‌روم‌ مداخله‌داشتند، كشت‌ واموالشان‌ را غارت كرد (ابن‌ اثیر، 8/ 234؛ ابن‌خلدون‌، 3(4)/ 809). در 353ق‌/ 964م‌ اخلاط به‌ تصرف‌ نجا، غلام‌ سیف‌الدوله‌ در آمد (ابن‌اثیر، 8/ 551؛ ابن‌خلدون‌، 4(3)/ 514). در 373ق‌/ 983م‌ به‌ دست‌ شاهزادۀ كرد به‌ نام‌ باذ (ابو عبدالله‌ بن‌ دوستك‌) فتح‌ شد و پس‌ از آن‌ در دست‌ سلسلۀ كردی‌ مروانیان‌ دیاربكر قرار گرفت‌ ( ایرانیكا، نیز «دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، همانجاها). در 382ق‌/ 993م‌ رومیان‌ شهر را تصرف‌ كردند و با فرمانروای‌ ارمنی‌ آن‌ نواحی‌ مدت‌ 10 سال‌ قرارداد ترك‌ مخاصمه‌ بستند (ابن‌ عبری‌، 71). در دوران‌ حكومت‌ نصرالدوله‌ احمد فرمانروای‌ مروانی‌ (402-453ق‌/ 1011-1061م‌) مردم‌ اخلاط در آرامش‌ می‌زیستند. در جریان‌ هجوم تركها به‌ آناتولی‌، اخلاط به‌ عنوان‌ پایگاهی‌ مورد استفاده‌ قرار گرفت‌؛ در نبرد ملازگرد گروهی‌ از مردم‌ اخلاط كه‌ در جنگ‌ شركت كرده‌ بودند، غنایم‌ بسیاری‌ به‌ دست‌ آوردند («دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، همانجا). در 493ق‌/ 1100م‌ شهر به‌ تصرف‌ سُكمان‌ قطبی‌، امیر ترك‌، درآمد (EI2, I/ 329) از سدۀ 6ق‌/ 12م‌ اخلاط مركز حكومت‌ خاندان‌ اخلاط شاهان‌ (ارمن‌ شاهان‌) و یكی‌ از مراكز و شهرهای‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ شد («دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، همانجا). در 531ق‌/ 1137م‌ سلطان‌ مسعود سلجوقی‌، اخلاط، ملازگرد و ارزن‌ را به‌ اقطاع‌ برادرش‌ سلجوق‌ داد (حسینی‌، 111).
در 581ق‌/ 1185م‌ پس‌ از درگذشت‌ فرمانروای‌ اخلاط كه‌ فرزندی‌ نداشت‌، بر سر جانشینی‌ او و تصرف‌ اخلاط میان‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ و پهلوان‌ بن‌ ایلدگز كه‌ با خاندان‌ فرمانروا نسبت‌ داشت‌، مبارزه‌ درگرفت‌؛ سرانجام‌ اخلاط به‌ پهلوان‌ واگذار شد و صلاح‌الدین‌ به‌ میافارقین‌ رفت‌ (ابن‌ اثیر، 11/ 513 -516؛ بازورث‌، 171). در 587ق‌ تقی‌الدین‌ عمر، برادرزادۀ صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ بر اخلاط مسلط شد (ابن‌ اثیر، 12/ 62 - 63؛ ابن‌ خلكان‌، 3/ 456- 458). در 601ق‌ گرجیان‌ اخلاط را مورد حمله‌ قرار داده‌، تا ارجیش‌ پیشروی‌ كردند. فرمانروای‌ اخلاط با یاری‌ گرفتن‌ از پسر قلچ‌ ارسلان‌، والی‌ ارزروم‌، گرجیها را شكست‌ داد (ابن‌اثیر، 12/ 204- 205؛ ابن‌ عبری‌، 244). در 602ق‌ بار دیگر گرجیها اخلاط را مورد هجوم‌ قرار دادند، اما بعد از مدتی‌ از نیروهایِ متحد مسلمانان‌ شكست‌ خوردند و عده‌ای‌ از آنان‌ نیز به‌ اسارت‌ درآمدند (ابن‌اثیر، 12/ 240-241). در 603ق‌ بَلبان‌ (بالابان‌) یكی‌ از مملوكان‌ شاه‌ ارمن‌ (از اخلاط شاهان‌) اخلاط را محاصره‌ كرد.
ابتدا از بَكتمر، حاكم‌ اخلاط شكست‌ خورد و به‌ ملازگرد گریخت‌، ولی‌ پس‌ از چندی‌ دیگر بار شهر را محاصره‌ كرد و آن‌ را به‌ تصرف‌ درآورد (همو، 12/ 254- 255؛ ابن‌ خلدون‌، 5(2)/ 379). در 604ق‌ اوحدبن‌عادل‌ایوبی‌ اخلاط را تصرف‌ كرد (ابن‌اثیر، 12/ 272-273) و به‌ این‌ ترتیب‌ حاكمیت‌ خاندان‌ ارمن‌ شاه‌ (اخلاط شاه‌) به‌ سر آمد. پس‌ از مرگ‌ اوحد، حكومت‌ اخلاط به‌ دست‌ برادرش‌ افتاد («دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، II/ 21 ). ملك‌ اشرف‌ در 618ق‌ شهر و توابع‌ آن‌ را به‌ برادرش‌ شهاب‌الدین‌ واگذار كرد. شهاب‌الدین‌ پس از چندی‌ از اطاعت‌ برادر سرپیچید. آنگاه‌ ملك‌ اشرف‌ با یاری‌ برادر دیگر خود، ملك‌ عادل‌، رو به‌ اخلاط نهاد و مردم‌ شهر در جمادی‌الآخر 621 شهر را تسلیم‌ ملك‌ اشرف‌ كردند (ابن‌اثیر، 12/ 421-422). در شوال‌ 626 جلال‌ الدین‌ خوارزمشاه‌ به‌ سوی‌ اخلاط روان‌ شد و آنجا را محاصره‌ كرد و منجنیقها كار گذاشت‌ و مدت‌ 8 ماه‌ از رسیدن‌ خواربار به‌ شهر مانع‌ شد. سرانجام‌ مردم‌ سر به‌ تسلیم‌ نهادند (ابن‌ خلدون‌، 5(4)/ 767، 770) و در جمادی‌الاول‌ 627 وی‌ اخلاط را تسخیر كرد و از كشتار و غارت‌ و تجاوز و بیداد فرو نگذاشت‌ (ابن‌ اثیر، 12/ 487- 488). ملك‌ اشرف‌ با علاءالدین‌ كیقباد و امرای‌ منطقه‌ همدست‌ شد و در یاسّی چمن‌ (میان‌ ارزنجان‌ و سیواس‌) به‌ جنگ‌ او رفت‌ و سرانجام‌ جلال‌الدین‌ در رمضان‌ 627 شكست‌ خورد و اخلاط به‌ دست‌ ملك اشرف‌ افتاد (همو، 12/ 489-490؛ توران‌، I/ 247). در 630ق‌ علاءالدین‌ كیقباد اخلاط را از تصرف‌ ملك‌ اشرف‌ درآورد (ابن‌خلدون‌، 5(2)/ 360؛ اقبال‌، 144). سلطان‌ غیاث‌الدین‌ [فرزند علاءالدین‌] در جنگ‌ كوسه‌داغ‌ (641ق‌/ 1243م‌) از مغولها شكست‌ خورد و در 641ق‌ متصرفات‌ او از جمله‌ اخلاط به‌ تصرف‌ مغولها درآمد (ابن‌ بی‌بی‌، 236-241؛ «دائرةالمعارف‌ ترك‌»، همانجا) و حكومت‌ اخلاط به‌ دست‌ یك‌ شاهزاده‌ خانم‌ گرجی‌ سپرده‌ شد (ویلبر، 95). بعد از سقوط بغداد (656ق‌/ 1258م‌) اخلاط و نواحی‌ مجاور آن‌ به‌ طور كامل‌ به‌ دست‌ مغولها افتاد ( ایرانیكا). در جمادی‌الآخر 658 هلاكوخان‌ به‌ اخلاط رسید (رشیدالدین‌، 3/ 70). در رجب‌ 690/ ژوئیۀ 1291 كیخاتو فرمانروای‌ اخلاط شد (اشپولر، 92؛ بویل‌، 373). پس‌ از آن‌ تا تشكیل‌ دولت‌ صفوی‌، اخلاط جزو قلمرو ایلخانان‌، فرمانروایان‌ جلایری‌، امرای‌ آل‌ چوپان‌، قره‌قویونلوها و آق‌ قویونلوها در آمد، ولی‌ پس‌ از شكست‌ شاه‌ اسماعیل‌ در جنگ‌ چالدران‌، به‌ دست‌ عثمانیان‌ افتاد (اولیا چلبی‌، 4/ 136-137). در 955ق‌/ 1548م‌ شاه‌ طهماسب‌ بر آن‌ نواحی‌ تاخته‌ (اسكندربیك‌، 1/ 72-73)، شهرهای‌ آنجا را ویران‌ كرد و پس‌ از پیروزی‌ بر سلطان‌ سلیمان‌، قلعۀ اخلاط را در 961ق‌/ 1554م‌ متصرف‌ شد و دستور داد آن‌ را با خاك‌ یكسان‌ كردند (همو، 1/ 75- 77). نواحی‌ اخلاط بیشتر اوقات‌ میان‌ سلاطین‌ ایران‌ و عثمانی‌ مایۀ نزاع‌ بوده‌ است‌ و حكام‌ آن‌ گاه‌ از ایران‌ و زمانی‌ دیگر از سوی‌ دولت‌ عثمانی‌تعیین‌ می‌شده‌اند.سرانجام‌ با انعقاد معاهدۀ صلح‌ آماسیه‌ (962ق‌/ 1555م‌) این‌ اختلافات‌ پایان‌ یافت‌ (همو، 1/ 78؛ «دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، همانجا).
از دوران‌ حاكمیت‌ مغول‌ به‌ بعد، اخلاط به‌ تدریج‌ اهمیت‌ خود را از دست‌ داد و تقریباً به‌ شهری‌ متروك‌ در حوضۀ دریاچۀ وان‌ مبدل‌ گردید، به‌ طوری‌ كه‌ یك‌ سال‌ پس‌ از انعقاد عهدنامۀ صلح‌ آماسیه‌ بجز مأموران‌ دولتی‌، جمعیت‌ آن‌ 600‘1 نفر بوده‌ است‌ (همان‌، II/ 22 ). بعد از دورۀ تنظیمات‌ (سدۀ 19م‌) اخلاط، بخشی‌ از توابع‌ شهر وان‌ و سپس‌ بدلیس‌ شد (همانجا).

اخلاط از دیدگاه‌ جغرافی‌نگاران‌ و جهانگردان‌

این‌ شهر در قدیم‌ پایتخت‌ ارمنستان‌ بزرگ‌ بوده‌ است‌ (حمدالله‌، 3/ 100). برخی‌، اخلاط را جزو بخش‌ اول‌ از بخشهای‌ سه‌گانۀ ارمنستان‌ می‌دانند (یعقوبی‌، 145) و برخی‌ دیگر جزو قطعۀ چهارم‌ از 4 قطعۀ ارمنستان به‌ شمار آورده‌اند (ابن‌ خردادبه‌، 122؛ یاقوت‌، المشترك‌...، 20-21؛ حمدالله‌، همانجا). فاصلۀ اخلاط تا ارجیش‌ و نیز تا بدلیس‌ را 3 روز راه‌ یعنی‌ 75 میل‌ ذكر كرده‌اند (ابن‌حوقل‌، 302؛ ادریسی‌، 2/ 826 -827). یك‌ بازرگان‌ ونیزی‌ كه‌ در زمان‌ اوزون‌ حسن‌ آق‌ قویونلو به‌ ایران‌ آمده‌ است‌، می‌نویسد: چنانكه‌ از بناهای‌ اخلاط برمی‌آید، در قدیم‌ شهری‌ بزرگ‌ بوده‌، ولی‌ اكنون‌ به‌ دژی كوچك‌ كه‌ در سمت‌ غربی‌ دریاچۀ وان‌ قرار گرفته‌، تبدیل‌ شده‌ است‌ (سفرنامه‌ها...، 374). به‌ گفتۀ مقدسی‌، این‌ شهر در زمین‌ همواری‌ واقع‌ شده‌، و دارای‌ باغهای‌ زیبا بوده‌، و بارویی‌ از گل‌ داشته‌، و رودخانه‌ای‌ نیز در آن‌ جاری‌ بوده‌ است‌ (ص‌ 377؛ نیز نك‌ : ابوالفدا، 395). یاقوت‌ آنجا را شهری‌ پرنعمت‌ نوشته‌ كه‌ بادهای‌ زمستانی‌ آن‌ ضرب‌ المثل‌ است‌ (بلدان‌، 2/ 457- 458). قزوینی‌ (ص‌ 524) می‌نویسد: مردمش‌ مسلمان‌ و مسیحی‌ و زبان‌ آنان‌ فارسی‌، ارمنی‌ و تركی‌ است‌. مردم‌ آنجا به‌ كشاورزی‌ چندان‌ علاقه‌ای‌ نداشته‌اند و فعالیت‌ آنان‌ بیشتر در صنعت‌ و بازرگانی‌ بوده‌ است‌ (حدودالعالم‌، 160؛ سارگسیان‌، 1/ 203). در كوههای‌ شمال‌ شهر معدن‌ زرنیخ‌ قرمز و زرد موجود است‌ (اولیا چلبی‌، 4/ 141-142).
اخلاط از شهرهایی‌ بوده‌ است‌ كه‌ ایلخانان‌ در آنجا ضرابخانه‌ داشتند. سكه‌های‌ نقره‌ای‌ كه‌ در زمان‌ غازان‌خان‌ (حك‌ 694-703ق‌/ 1295-1304م‌) و سلیمان‌ ایلخانی‌ (حك‌ 739-744ق‌/ 1338-1343م‌) به ضرب‌ رسیده‌، در دست‌ است‌ (ترابی‌، 1/ 15، 46). در زمان‌ ابوسعید بهادرخان‌ (717-736ق‌) نیز سكه‌های‌ نقره‌ای‌ در آنجا ضرب‌ شده‌ كه‌ در برخی‌ از آنها تاریخ‌ ضرب‌ به‌ تاریخ‌ «خانی‌» قید شده‌ كه‌ مبدأ آن‌ مرگ‌ غازان‌خان‌ بوده‌، و این‌ تاریخ‌ جز در مسكوكات‌ ضرب‌ 735ق‌/ 1335م‌ حك‌ نشده‌ است‌ (نك‌ : لطفی‌، 162-164).
از مشاهیر اخلاط، فخرالدین‌ اخلاطی‌ را می‌توان‌ نام‌ برد كه‌ با 3 تن‌ دیگر از دانشمندان‌، در ساختن‌ رصدخانۀ مراغه‌ با خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ همكاری‌ داشته‌ است‌ (رشیدالدین‌، 3/ 67).

آثار تاریخی‌

یكی‌ از دژهای‌ واقع‌ بر ساحل‌ دریاچۀ وان‌، دژ اخلاط است‌. به‌ دنبال‌ شكست‌ شاه‌ اسماعیل‌ صفوی‌ از سلطان‌ سلیم‌ اول‌ در جنگ‌ چالدران‌، مردم‌ اخلاط از سلطان‌ سلیم‌ درخواست‌ كردند تا قلعۀ محكمی‌ در اخلاط كه‌ آرامگاه‌ عده‌ای‌ از اجداد عثمانی‌ است‌، احداث‌ كند، ولی‌ مشكلات‌ جنگی‌ به‌ او امان‌ نداد. پس‌ از مرگ‌ وی‌ سلطان‌ سلیمان‌ اول‌ كه‌ به‌ منظور زیارت‌ قبور اجداد خود به‌ اخلاط آمده‌ بود، زال‌ پاشا را مأمور بنای‌ دژ كرد. زال‌ پاشا پس‌ از مشاوره‌ با مردم‌ شهر، دژ را در جنوب‌ خرابه‌های‌ شهر بنا نهاد (اولیاچلبی‌، 4/ 136- 137). نوشتۀ بدون‌ تاریخ‌ كه‌ در بالای‌ دروازۀ اول‌ دژ به‌ زبان‌ فارسی‌ موجود است‌، حاكی‌ از آن‌ است كه‌ قلعه‌ به‌ دستور سلطان‌ سلیم‌ اول‌ بنا شده‌ است‌ (لینچ‌، II/ 288؛ ایرانیكا، I/ 726 ). اولیاچلبی‌ (همانجا) به‌ استناد مصرع‌ آخر شعری‌ فارسی‌ و تاریخ‌ مندرج‌ در پایان‌ آن‌ كه‌ در بالای‌ دروازه‌ موجود است‌، تاریخ‌ اتمام‌ بنای‌ قلعه‌ را 963ق‌ ذكر می‌كند. نوشتۀ دیگر كه‌ در شمال‌ شرقی‌ دروازه‌ موجود است‌، حاكی‌ است‌ كه‌ قلعه‌ در زمان‌ حكومت‌ سلطان‌ سلیم‌ دوم‌ در 976ق‌/ 1568م‌ بنا شده‌ است‌ (لینچ‌، نیز ایرانیكا، همانجاها). از این‌ دو نوشته‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت كه‌ بنای‌ قلعه‌ در 963ق‌ شروع‌ شده‌، و در 976ق‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ است‌ (IA, I/ 160). با توجه‌ به‌ نوشتۀ روملو در وقایع‌ سال‌ 959ق‌ معلوم‌ می‌شود كه‌ قلعه‌ پیش‌ از سال‌ 963ق‌ وجود داشته‌ است (ص‌ 461-462؛ برای‌ آگاهی‌ از جزئیات‌ این‌ قلعه‌، نك‌ : لینچ‌، II/ 288-289 ). امروزه‌ ویرانه‌های‌ قلعه‌ برجای‌ است‌.
از آثار دیگر اخلاط دو مسجد است‌ كه‌ در محوطۀ قلعه‌ واقع‌ شده‌، و به‌ سرعت‌ رو به‌ ویرانی‌ می‌رود. مسجد بزرگ‌تر كه‌ به‌ جامع‌ اسكندر پاشا معروف‌ است‌، در طرح‌ و ساخت‌ از ظرافتی‌ خاص‌ برخوردار است‌. سنگ‌نبشتۀ موجود به‌ خط عربی‌، نشان‌ می‌دهد كه‌ این‌ مسجد به‌ دستور اسكندر پاشا در 978ق‌/ 1570م‌ بنا شده‌ است‌. مسجد دوم‌ جامع‌ قاضی‌ محمد است‌ كه‌ كوچك‌تر، اما در طرح‌ شبیه‌ اولی‌ است‌. نوشتۀ سردر آن‌ كه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ است‌، حكایت‌ از آن دارد كه‌ مسجد به‌ دستور قاضی‌ محمد در 996ق‌ بنا شده‌ است‌ (همانجا).
یكی دیگر از آثار هنری‌ و تاریخی‌ اخلاط گورستان‌ و بقعه‌های‌ آن‌ است‌. در ناحیۀ وان‌، اخلاط مهم‌ترین‌ مركز هنری‌ است‌ كه‌ در آنجا بقاع‌ و گورستانها با هم‌ دیده‌ می‌شوند. قبرها بین‌ سده‌های‌ 6 -9ق‌/ 12- 15م‌ ساخته‌ شده‌اند و تزیینات‌ معماری‌ مشابهی‌ دارند. بقعه‌های‌ این‌ گورستان‌ كه‌ محیط آن‌ را زینت‌ می‌بخشد، نمونه‌ای‌ از فرهنگ‌ ترك‌ است‌، از آن‌ جمله‌ بقعه‌های‌ ارزن‌ خاتون‌، استاد شاكر، حسن‌ پاشا، حسین‌ پاشا و بوغاتای‌ پاشا را می‌توان‌ نام‌ برد كه‌ معماری‌ اصیلی‌ را نشان‌ می‌دهند و حاكی‌ از سطح‌ بالای‌ تمدن‌ آناتولی‌ در دورۀ سلجوقیان‌ و امیرنشینهاست‌. نوشته‌های‌ قبور و بقاع‌ با خطوط گوناگون‌ عربی‌، لاتینی‌ و یا بیزانسی‌ است‌. گورستان‌ اخلاط بزرگ‌ترین‌ گورستان‌ در آناتولی و شاید در جهان اسلام‌ است ‌(بلّی‌، 75-74؛ «دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، II/ 22-23). آرامگاه‌ اجداد آل‌ عثمان‌ و برخی‌ مشاهیر و عارفان‌ نیز در آن‌ شهر دیده‌ می‌شود (اولیا چلبی‌، 4/ 140-141).
امروزه‌ شهر قدیم‌ اخلاط به‌ كلی‌ متروك‌ افتاده‌ است‌ و خرابه‌ای‌ بیش‌ نیست‌. شهر جدید اخلاط در 2 كیلومتری‌ آن‌ احداث‌ شده‌ كه‌ تا سواحل‌ دریاچۀ وان‌ امتداد پیدا می‌كند. اراضی‌ آن‌ برای‌ كشاورزی‌ مناسب‌ است‌ و در آن‌ غلات‌ به‌ خصوص گندم‌ و چاودار به‌ عمل‌ می‌آید و دامداری‌ نیز رایج‌ است‌ («دائرةالمعارف‌ دیانت‌»، II/ 22).

مآخذ

ابن‌اثیر، الكامل‌؛
ابن‌ بی‌بی‌، حسین‌، سلجوقنامه‌، به‌ كوشش‌ محمدجواد مشكور، تهران‌، 1350ش‌؛
ابن‌ حوقل‌، محمد، صورةالارض‌؛
بیروت‌، دارمكتبة الحیاة؛
ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌، لیدن‌، 1889م‌؛
ابن‌ خلدون‌، العبر؛
ابن‌ خلكان‌، وفیات‌؛
ابن‌ عبری‌، غریغوریوس‌، تاریخ‌ الزمان‌، ترجمۀ اسحاق‌ ارمله‌، بیروت‌، 1986م‌؛
ابن‌ فقیه‌، احمد، مختصر كتاب‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1967م‌؛
ابوالفدا، تقویم‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاریس‌، 1840م‌؛
ادریسی‌، محمد، نزهةالمشتاق‌، پورت‌ سعید، 1409ق‌/ 1989م‌؛
اسكندربیك‌ منشی‌، تاریخ‌ عالم‌ آرای عباسی‌، تهران‌، 1334ش‌؛
اشپولر، برتولد، تاریخ‌ مغول‌ در ایران‌، ترجمۀ محمود میرآفتاب‌، تهران‌، 1365ش‌؛
اقبال‌، عباس‌، تاریخ‌ مغول‌، تهران‌، 1364ش‌؛
اولیا چلبی‌، محمد، سیاحت‌نامه‌، به‌ كوشش‌ احمد جودت‌، استانبول‌، 1314ق‌/ 1896م‌؛
بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، ترجمۀ محمد توكل‌، تهران‌، 1367ش‌؛
ترابی طباطبایی‌، جمال‌، سكه‌های اسلامی دورۀ ایلخانی و گوركانی‌، نشریۀ موزۀ آذربایجان‌ شرقی‌، تبریز، 1347ش‌؛
حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1362ش‌/ 1983م‌؛
حسینی‌، علی‌، اخبارالدولة السلجوقیة، به‌ كوشش‌ محمد اقبال‌، بیروت‌، 1404ق‌/ 1984م‌؛
حمدالله‌ مستوفی‌، نزهةالقلوب‌، به‌ كوشش‌ گ‌. لسترنج‌، لیدن‌، 1331ق‌/ 1913م‌؛
خلیفةبن‌ خیاط، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ سهیل‌ زكار، دمشق‌، 1968م‌؛
رشیدالدین‌ فضل‌ الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالكریم‌ علی اوغلی‌، باكو، 1957م‌؛
روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، به‌كوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، 1357 ش‌؛
سارگسیان‌، گ‌. خ‌. و دیگران‌، تاریخ‌ ارمنستان‌، ترجمۀ ا.گرمانیك‌، تهران‌، 1360ش‌؛
سفرنامه‌های ونیزیان‌ در ایران‌، ترجمۀ منوچهر امیری‌، تهران‌، 1349ش‌؛
قزوینی‌، زكریا، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت‌، 1404ق‌/ 1984م‌؛
لطفی‌، مهاب‌ درویش‌، «الالقاب‌ علی المسكوكات‌ الایلخانیة»، سومر، بغداد، 1965م‌، شم‌ 21؛
مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، لیدن‌، 1906م‌؛
ناصرخسرو، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، 1354ش‌؛
ویلبر، دونالد، معماری اسلامی ایران‌ در دورۀ ایلخانان‌، ترجمۀ عبدالله‌ فریار، تهران‌، 1365ش‌؛
یاقوت‌، بلدان‌؛
همو، المشترك‌، بیروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛
یعقوبی‌، احمد، البلدان‌، ترجمۀ محمد ابراهیم‌ آیتی‌، تهران‌، 1356ش‌؛
نیز:

Belli, O., The Capital of Urartu Van Eastern Anatolia, Turistik yayinlar;
Bosworth, C.E., «The Political and Dynastic History of the Iranian World», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol.V;
Boyle, J.A., «Dynastic and Political History of the Īl-Khāns», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol. V;
Census of Population, 1990, State Institute of Statistics, Ankara, 1991;
EI2;
Holt, P.M., The Cambridge History of Islam, Cambridge, 1970, vol. I(1);
IA;
Iranica;
Lynch, H.F.B., Armenia, Travels and Studies, Beirut, 1965;
Turan, Osman, «Anatolia in the Period of the Seljuks...», The Cambridge History of Islam, Cambridge, 1970, vol. I(1);
Türk ansiklopedisi, Istanbul, 1968;
Türkiye diyanet vakfı Islâm ansiklopedisi, Istanbul, 1989.

ابوالحسن‌ دیانت‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 195
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست