responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 194

اخمیم


نویسنده (ها) :
عنایت الله رضا
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَخْمیم‌، یا اِخْمیم‌، شهر و مركز ولایت‌ جرجا (كشف‌...، 375)، واقع‌ در منطقۀ صعید مصر علیا (یاقوت‌، 1/ 165)، بر ساحل‌ شرقی رود نیل‌ و حدود 312 میلی (500 كیلومتری‌) جنوب‌ قاهره‌ (EI2) و 26 كیلومتری شمال‌ غربی شهر جرجا (بستانی‌).
اخمیم‌ در گذشته‌ تابع‌ ولایت‌ اسیوط بوده‌ (خوری‌، 56)، ولی‌ بعدها تابع منطقۀ اداری‌ جرجا شده‌ است‌ (حاشیۀ النجوم‌...، 9/ 40). تلفظ كنونی اخمیم‌ به‌ فتح‌ همزه‌ است‌، اما به‌ كسر همزه‌ نیز در متون‌ اسلامی آمده‌ است‌ (نك‌ : یاقوت‌، همانجا؛ WNGD, 18) این‌ نام‌ از نام‌ قبطی آن‌، شمین‌ گرفته‌ شده‌ است‌(EI2). در متون‌ یونانی‌، شهر مزبور را پانوپولیس نامیده‌اند (استرابون‌، VIII/ 111؛ آمریكانا). در بعضی منابع‌ به‌صورت‌ پانوپولیتس‌ نیز آمده‌ (پاولی‌، XVIII(2)/ 649)، و هرودت‌ آن‌ را خِمّیس‌ نامیده‌ است‌ (ص‌ 147، 18) كه‌ نباید با خمیس‌ و یا كمبیس‌ ناحیۀ بوتو در دلتای رود نیل‌ خلط شود (پاولی‌، XVIII(2)/ 650). ظاهراً نام‌ اصلی‌ ناحیه‌ای‌ قبطی‌ در مصر باستان‌ تكاشمین‌ بوده‌ كه‌ آثاری‌ از آن‌ در منطقۀ اخمیم‌ برجای‌ مانده‌ است‌ (همانجا). قبطیان‌ اخمیم‌ را خمیم‌ و خمین‌ می‌نامیدند كه‌ با نام‌ «خیم‌» یا «مین‌» از معبودان‌ باستانی‌ آنان‌ مرتبط بوده‌ است‌ (بستانی‌، 2/ 637).
اخمیم‌ بر ویرانه‌های‌ منطقۀ كهنی‌ در عرض‌ شمالی‌ 26 و 40 بنا شده‌، و فاصلۀ آن‌ تا اسیوط 84 كمـ است‌ (بستانی‌). یاقوت‌ آن‌ را در طول‌ 54 و عرض‌ 24 و 50 نوشته‌ است‌ (همانجا). مقریزی گوید: اخمیم‌ شهری بسیار كهن‌ در جهت‌ شرقی رود نیل‌ است‌ و مناقیوس‌ یكی از فرمانروایان‌ قبطی عهد باستان‌ آن‌ را بنا كرده‌ است‌ (1(4)/ 134- 135). هرودت‌ ضمن‌ اینكه‌ اخمیم‌ (خمیس‌) را مستثنی از دیگر شهرهای مصریان‌ دانسته‌ كه‌ آداب‌ و رسوم‌ یونانی در آن‌ همچنان‌ محفوظ مانده‌ (ص‌ 147)، از دروازۀ سنگی بسیار بزرگی با دو تصویر بر بالای آن‌، یاد كرده‌ است‌. به‌ نوشتۀ همو، درون‌ محوطۀ خاصی پرستشگاهی حاوی مجسمۀ پِرسئوس‌ فرزند دانائه‌ وجود داشته‌ است‌ (همانجا). سرمعمار و نخستین‌ كاهن‌ مین‌ وایزیس‌ در اخمیم‌ در دوران‌ سلطنت‌ ایه‌ معبدی سنگی بنا كرد كه بعدها در دوران‌ بطلمیوس‌ دوم‌، فیلادلفوس‌، نیز مشابه‌ آن توسط رئیس‌ كاهنان‌ مین‌ در ناحیۀ گورستان‌ شمال‌ شرقی اخمیم‌ بنا شد. شكوفایی مجدد این‌ شهر را با عهد فرمانروایی بطالسه مربوط‌ دانسته‌اند (پاولی‌، 650, 651 /(2)XVIII).
به‌ نوشتۀ ادریسی‌ در اخمیم‌ بنایی‌ با نام‌ بَربا وجود دارد كه‌ هرمس بزرگ‌ پیش‌ از طوفان‌ آن‌ را ساخت‌ (1/ 126)، ولی‌ مقریزی‌ نام نخستین‌ بانی‌ بَربا را دومریا ذكر كرده‌ است‌ (1(4)/ 138). دربارۀ بنای‌ شهر كه‌ مقریزی‌ آن‌ را به‌ مناقیوس‌ نسبت‌ داده‌، چنین‌ آمده‌ است‌ كه‌ وی‌ در اطراف‌ آن‌ دژهایی‌ ساخت‌ كه‌ در هریك‌ از آنها 4 برج‌ و بر هر برج‌ 80 مجسمۀ سلاح‌ در دست‌ از جنس‌ مس‌ ساخته‌ شده‌ بود. بنای شهر بیش از 40 سال‌ به‌ درازا كشید، و مناقیوس‌ سرانجام‌ همراه‌ با اموال‌، جواهر، مجسمه‌ها و ظرفها در آن‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (همو، 1(4)/ 135). انصاری‌ دمشقی‌ برباها را از شگفت‌آورترین بناهای‌ مصر، و بربای‌ اخمیم‌ را كه‌ از سنگ‌ مرمر سپید ساخته شده‌، مهم‌ترین‌ آنها دانسته‌ است‌ (ص‌ 52). به‌ گفتۀ یاقوت‌ برباها بناهای مسقف‌ عجیبی‌ هستند كه‌ در آنها مجسمه‌ها و نقاشیهای‌ گوناگونی‌ دیده‌ می‌شوند. دیوارها مزین‌ به‌ نقاشیهای‌ بسیار، از جمله‌ چهره‌های‌ انسانها و حیوانهای‌ گوناگونند كه‌ بعضی‌ شناخته‌ و برخی‌ ناشناخته‌اند. در یكی‌ از نقاشیها چهرۀ مردی‌ بسیار بزرگ و خوش‌سیما دیده‌ می‌شود. در این‌ بناها نوشته‌های‌ بسیاری‌ هست‌ كه‌ كسی‌ مفهوم‌ آنها را ندانسته‌ است‌ (1/ 165). ابن‌ جبیر كه‌ خود در 579ق‌/ 1183م‌ از اخمیم‌ دیدن‌ كرده‌ است‌،به‌ بناهای‌ كهنی‌ از بربای‌ قبطیان‌ اشاره‌ دارد كه‌ تا آن‌ زمان‌ آباد و برجای‌ بوده‌ است‌. وی‌ از معبدی‌ بزرگ‌ در شهر اخمیم‌ یاد كرده‌ كه‌ درازای‌ آن‌ 220 و پهنای‌ آن‌ 160 ذراع‌ بوده‌ است‌. ابن‌ جبیر می‌نویسد این‌ معبد بزرگ‌ 40 ستون‌ دارد كه‌ فاصلۀ میان‌ آنها 30 وجب و پیرامون‌ هریك‌ از آنها 50 وجب‌ است‌. همۀ ستونها از پایین‌ تا بالا نقشدار است‌ و بر سر هر ستون‌ تا سرِ ستون‌ بعد از آن‌، لوح‌ بزرگی‌ از سنگ تراش‌ خورده‌ نصب‌ شده‌ است‌ كه‌ بزرگ‌ترین‌ آنها 56 وجب‌ طول‌، 10 وجب‌ عرض‌ و 8 وجب‌ بلندی‌ دارد. وی‌ ضمن‌ بحث‌ دربارۀ سقف‌ معبد می‌نویسد: لوحه‌های‌ سنگی آن‌ كه‌ با مهارت‌ خاصی‌ نصب‌ شده‌، دارای‌ تصاویری‌ گوناگون از انسانهاست‌ كه‌ هریك‌ از آنها تمثالی‌ یا سلاح‌ و یا پرنده‌ و جامی‌ در دست‌ دارند و یا به‌ تصویری‌ دیگر اشاره‌ می‌كنند، بر سرتاسر معبد همراه‌ با تصاویر زیبا، تصویرهایی‌ هولناك نقش‌ شده‌اند. در آن‌ معبد به‌ اندازۀ جای‌ فرو كردن‌ میخی‌ یا سوزنی‌ نیست‌ كه‌ صورت‌ یا نقشی‌ یا خطی‌ به‌ شیوه‌ای‌ كه‌ بر ما مفهوم‌ نیست‌، ننگاشته‌ باشند (ص‌ 60 -62).
بربای‌ اخمیم‌ تا 780ق‌/ 1378م‌ برجا بود، تا اینكه‌ فردی‌ به‌ نام‌ كمال‌الدین‌ ابوبكر خطیب‌ كه‌ گویا خود از مردم‌ اخمیم‌ بود، آن‌ را ویران‌ كرد. از آن‌ پس‌ شهر اخمیم‌ رو به‌ زوال‌ نهاد (ابن‌بطوطه‌، 1/ 46؛ مقریزی‌، 1(4)/ 137).
اخمیم‌ را شهر طلسمها و دانش‌ كیمیا نوشته‌اند. حمیری‌ می‌نویسد كه‌ هرمس‌ دستور داد تا پیچیدگیهای‌ جهان‌ و دلایل‌ نجومی‌ و آگاهیهای‌ مربوط به‌ دانش‌ كیمیا و نیز طلسمهایی‌ را بر دیوار نقش‌ كنند (ص‌ 16). انصاری‌ دمشقی‌ نیز ضمن‌ اشاره‌ به‌ حجاریها، نقل می‌كند كه‌ آن‌ حجاریها دانشهای‌ مرموز نبطیان‌ است‌ كه‌ همه‌، طلسمیات‌، پزشكی‌، كیمیاگری‌ و یا مربوط به‌ حكمتهای‌ مختلف‌ و نجوم‌ است‌ (همانجا).
در نخستین‌ سده‌های میلادی‌، به‌ویژه‌ در پایان‌ سدۀ 4م‌، اخمیم‌ از رونقی برخوردار بود و در آن‌ صومعه‌ها و كلیساهایی ساخته‌ شد. بنای دیر نزدیك‌ اخمیم‌ را به‌ اسقف‌ پاخومیوس‌ (290-346م‌) نسبت‌ داده‌اند (بستانی‌).
از سدۀ 19م‌ به‌ بعد باستان‌شناسان‌ در حفریات‌ خود، به‌ آثاری‌ بازمانده از شهرباستانی‌ به‌سوی شمال غربی ‌اخمیم كنونی‌ برخورده‌اند. از جملۀ آنهاست‌ پاره‌هایی‌ از تمثالها و بتها و نیز سنگهایی‌ كه‌ به‌ هیروگلیف‌ و یونانی‌ پیش‌ رفته‌ تا عصر رومیان‌ عباراتی‌ نگاشته‌ شده‌ است‌ (همانجا).
گروهی از مؤلفان‌ اسلامی ترتیب‌ مقیاسهای آب‌ را در مصر با اخمیم‌ مرتبط دانسته‌اند. ابن‌ خلدون‌ ترتیب‌ این‌ مقیاسها را با دوران فرمانروایی كلئوپاترا مربوط شمرده‌ است‌ (2(2)/ 393، 394). مسعودی می‌نویسد: دربارۀ مقیاسهایی كه‌ در مصر برای شناخت‌ فزونی و كاهش‌ آب‌ نیل‌ نهاده‌اند، از جمعی مطلعان‌ شنیده‌ام‌ كه‌ می‌گفتند حضرت‌ یوسف‌(ع‌) وقتی اهرام‌ را ساخت‌، مقیاسی برای تعیین‌ فزونی و كاهش‌ نیل‌ ترتیب‌ داد. دَلوكه‌، ملكۀ پیر نیز مقیاسی در اقصای صعید و مقیاس‌ دیگری در شهر اخمیم‌ پدید آورد ( مروج‌...، 1/ 380).
هنگامی‌ كه‌ 200 اسقف‌ مسیحی‌ در اِفِسوس‌ (اِفِس‌) گرد آمدند و نسطوریوس‌، بطریرك‌ قسطنطنیه‌ و بنیادگذار آیین‌ مسیحی‌ نسطوری را كافر خواندند و او را طرد و تبعید كردند، نسطوریوس‌ به‌ اخمیم‌ رفت‌ و 7 سال‌ در آنجا بود و در دهكده‌ای‌ به‌ نام‌ سیفلح‌ درگذشت‌ (ابن‌خلدون‌، 2(2)/ 305؛ مسعودی‌، التنبیه‌...، 127). گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ مأمون‌ خلیفۀ عباسی‌ زمانی‌ قصد ویرانی‌ معبد و هرم‌ اخمیم‌ را داشت‌. هنگامی‌ كه‌ وی‌ به‌ درون‌ محوطۀ هرم‌ رفت‌، خزاینی‌ را دید. فرمان‌ داد تا آنها را از آنجا خارج‌ كنند (حمیری‌، 16، 17). اهل‌ اخمیم‌ معتقد بودند كه‌ در هر بربا شیطانی‌ یك‌ دست‌ وجود دارد كه‌ آن‌ را به‌ سوی‌ آسمان بلند كرده‌ است‌ و كنار او كتابهایی‌ است‌ و در برباها طلسمهای‌ عجیبی‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ بیشتر آنها از میان‌ رفته‌ است‌ (همو، 18).
در عهد اسلامی‌، اخمیم‌ شاهد حوادثی‌ بوده‌ است‌. در 256ق‌/ 870م‌ ابراهیم‌ بن‌ محمد، ابن‌ صوفی‌ (ه‌ م‌) بر احمد بن‌ طولون‌ والی‌ مصر كه‌ از سوی‌ معتز بر آن سرزمین‌ فرمانروایی‌ داشت‌، خروج‌ كرد. در ربیع‌الثانی‌ همان‌ سال‌ جنگی‌ میان‌ وی‌ و سپاهیان‌ ابن‌طولون در اخمیم‌ درگرفت‌ كه‌ طی‌ آن‌ ابن‌ صوفی‌ ناچار به‌ الواح‌ گریخت و در آنجا اقامت‌ گزید (مقریزی‌، 1(5)/ 170-171). در روزگار مستعصم‌ عباسی‌، عزالدین‌ آیبك‌، والی‌ قوص‌ و اخمیم‌ بود، در آنجا كار او بالا گرفت‌ و هوای‌ خودكامگی‌ در سرش‌ افتاد. معز آیبك‌ خواست‌ او را عزل‌ كند، ولی‌ وی‌ سر از فرمان‌ او برتافت‌ (ابن‌خلدون‌، 5(4)/ 813). در سدۀ 6ق‌ در نتیجۀ نزاعی‌ كه‌ میان‌ ممالیك‌ مصر روی‌ داد، قبایل‌ اخمیم‌ مورد تاخت‌ و تاز قرار گرفتند (بستانی). اخمیم‌ از شهرهای‌ مسیر حركت‌ حجاج‌ به‌ مكه‌ بوده‌ است‌ (سمعانی‌، 1/ 135). ابن‌ جبیر از تعرض‌ راهداران‌ و بازرسان‌ به‌ مسافران‌ و حاجیان‌ و تفتیش‌ كشتیها، مركبها، باروبنۀ مسافران‌ و بازرسی‌ بدنی‌ نابهنجار آنان‌ مطالبی‌ نوشته‌، و سخن‌ گفتن‌ دربارۀ این‌ بازرسی‌ را زشت‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ 62 - 63).
این‌ شهر در دوازدهمین‌ سال‌ سلطنت‌ ترایانوس‌ (تراژان‌) بازسازی‌ شد و در آن‌ روزگار یكی‌ از مراكز سنگ‌تراشی‌ و تولید كتان‌ به‌ شمار می‌رفت‌ (پاولی‌،XVIII(2)/ 651). اخمیم‌ در سده‌های‌ میانه‌ شهری‌ شكوفا و پیشرفته‌ بود.
اخمیم‌ دارای‌بناهای‌ بسیار، مزارع‌ نیشكر، نخلستانها، بازارهای‌ ویژۀ داد و ستد پنبه‌ و كتان‌ بود (نك‌ : ادریسی‌، 1/ 125-126). اكنون نیز نیشكر و منسوجات‌ اخمیم‌ شهرت‌ دارد (بستانی‌). شهر دارای چند كلیسا و دو مسجد است‌. بیشتر ساكنان‌ آن‌ مسیحیند (همانجا). در 1966م‌ جمعیت آن‌ 800‘44 تن‌ بوده‌ است‌ .(WNGD) ابن‌ جبیر از مسجد ذوالنون‌ مصری‌ و نیز مسجد داوود و متبرك‌ بودن‌ آنها یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 60).
از مشاهیر اخمیم‌ در دوران پیش‌ از اسلام‌ (سدۀ 5 م‌)، نونوسوس‌ (نونوس‌) شاعر یونانی است‌ كه‌ در اخمیم‌ زاده‌ شده‌ است‌ (بستانی‌) و در دورۀ اسلامی‌، ابوالفیض‌ ذوالنون‌ بن‌ ابراهیم‌ اخمیمی‌، زاهد معروف‌ (د 245ق‌/ 859م‌) است‌ (سمعانی‌، همانجا). قفطی دربارۀ وی می‌نویسد كه‌ در صنعت‌ كیمیا از گروه‌ جابر بن‌ حیان‌ بوده‌، و دانش‌ بسیار، ازجمله‌ علم‌ فلسفه‌ را آموخته‌، و ملازم‌ معبد بربا بوده‌ كه‌ از خانه‌های حكمت‌ قدیم‌ با تصاویر شگفت‌انگیز به‌شمار می‌آمده‌ است‌.این‌ تصاویر بر ایمان‌ مؤمن‌ و طغیان‌ كافر می‌افزود (ص‌ 185). مسعودی می‌نویسد از مردم‌ شهر اخمیم‌ بارها شنیده‌ام‌ كه‌ ابوالفیض‌ ذوالنون‌ مصری كه‌ حكیم‌ بود و طریقت‌ و مذهب‌ خاصی داشت‌، روایات‌ برباها را توضیح‌ می‌داد و بسیاری از نقشها و نوشته‌های آن‌ را بررسی می‌كرد (مروج‌، 1/ 399).
همچنین‌ از مشاهیر آنجا ابوحری‌ عثمان‌ بن‌ سوید اخمیمی‌ از پیشروان‌ صنعت‌ كیمیا بود كه‌ با ابن‌ وحشیه‌ مناظرات‌ و مكاتباتی‌ داشت‌. ابن‌ ندیم‌ كتابهای‌ او را ذكر كرده‌ است‌ (ص‌ 424). نیز ابوالمؤمل‌ محمد ابن‌ عیسی‌ بن‌ تمیم‌ مصیصی‌ اخمیمی‌ است‌ كه‌ «منكَر الحدیث‌» بود و محدثان‌ دروغگویش‌ خوانده‌اند. سمعانی‌ دربارۀ وی‌ مطالبی‌ نوشته‌، و درگذشت‌ او را 300ق‌/ 913م‌ دانسته‌ است‌ (1/ 136). از دیگر مشاهیر اخمیم‌، ابوزید سهل‌ بن‌ ربیع‌ بن‌ سلیمان‌ اخمیمی‌ است‌ كه‌ مورداعتماد قاضیان‌ بود و در 249ق‌/ 863م‌ درگذشت‌. همچنین‌ از احمد بن‌ سهل‌ بن‌ ربیع‌ بن‌ سلیمان‌ (د 281ق‌/ 894م‌) و احمد بن‌ یحیی‌ بن‌ حارث‌ می‌توان‌ نام‌ برد (همو، 1/ 135).

مآخذ

ابن‌بطوطه‌، محمد، سفرنامه‌، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران‌، 1361ش‌؛
ابن‌جبیر، محمد، رحلة، لیدن‌، 1907م‌؛
ابن‌ خلدون‌، العبر؛
ابن‌ندیم‌، الفهرست‌؛
ادریسی‌، محمد، نزهةالمشتاق‌، بیروت‌، 1409ق‌/ 1989م‌؛
انصاری دمشقی‌، محمد، نخبةالدهر، ترجمۀ سیدحمید طبیبیان‌، تهران‌، 1357ش‌؛
بستانی‌؛
بستانی‌، پطرس‌، دائرةالمعارف‌، بیروت‌، 1294ق‌/ 1877م‌؛
حاشیۀ النجوم‌ الظاهرۀ ابن‌ تغری بردی‌، مصر، 1351ق‌؛
حمیری‌، محمد، الروض‌ المعطار، بیروت‌، مكتبة لبنان‌؛
خوری‌، سلیم‌ جبرائیل‌ و سلیم‌ میخائیل‌ شحاده‌، آثار الادهار، بیروت‌، 1291ق‌/ 1875م‌؛
سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، حیدرآباددكن‌، 1382ق‌/ 1962م‌؛
قفطی‌، علی‌، تاریخ‌ الحكماء، اختصار زوزنی‌، به‌كوشش‌ یولیوس‌ لیپرت‌، لایپزیگ‌، 1903م‌؛
كشف‌ اسماء المدن‌ و النواحی المعتبرة...، قاهره‌، 1955م‌؛
مسعودی‌، علی‌، التنبیه‌ و الاشراف‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ اسماعیل‌ صاوی‌، بغداد، 1357ق‌/ 1938م‌؛
همو، مروج‌ الذهب‌، به‌كوشش‌ یوسف‌ اسعد داغر، بیروت‌، 1385ق‌/ 1965م‌؛
مقریزی‌، احمد، الخطط، به‌كوشش‌ گاستون‌ ویت‌، قاهره‌، 1923م‌؛
هرودت‌، تواریخ‌، ترجمۀ وحید مازندرانی‌، تهران‌، 1368ش‌؛
یاقوت‌، بلدان‌؛
نیز:

Americana;
EI2;
Pauly;
Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London/ Cambridge, 1949;
WNGD.

عنایت‌الله‌رضا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 194
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست