تانْزانیا، کشوری در کرانۀ شرقی
افریقا. تانزانیا با ۰۸۸‘۹۴۵ کمـ
۲ مساحـت و ۳۷۹۷۹۴۱۷ تن
جمعیت (۱۳۸۵ش / ۲۰۰۶م)، یکی
از بزرگترین کشورهای افریقای شرقی بهشمار میرود
(عرب احمدی، ۱؛ انکارتا[۱]؛ «فرهنگ[۲]...»). نام رسمی
این کشور جمهوری متحد تانزانیا ست که از دوبخش سرزمین اصلی
و جزایر زنگبار تشکیل شده، و حاصل اتحاد دو کشور تانگانیکا و
زنگبار در ۱۳۴۳ش / ۱۹۶۴م است.
این کشور از شمال به اوگاندا و
کنیا، از جنوب به موزامبیک، مالاوی و زامبیا، از غرب به
جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر)، بوروندی و رواندا، و از
شرق به اقیانوس هند محدود است (عرب احمدی، ۳؛ ویکیپدیا[۳]).
تانزانیا از لحاظ تنوع آب و هوا و
اوضاع طبیعی وضعیت خاصی دارد و میتوان آن را به
۳ ناحیۀ مشخص تقسیم کرد: ۱. نوار ساحلی که دارای زمینهای
پست،با ۱۶ تا ۶۰ کمـ پهنا،و آب و هوای گرمسیری
است و میانگین دما در آن °۲۷ سانتیگراد و میانگین
بارندگی سالانۀ آن ۷۵۰ تا ۴۰۰‘۱ میلیمتر
است. ۲. فلاتی وسیع با میانگین
۲۰۰‘۱ متر بلندی از سطح دریا که بخشهای
بزرگی از کشور را پوشانده است. این بخش دارای آب و هوایی
گرم و خشک است و میانگین بارندگی آن از ۵۰۰ میلیمتر
در سال تجاوز نمیکند. ۳. مناطق کوهستانی و حاشیۀ دریاچهها
دارای آب و هوایی نسبتاً معتدل، و متوسط باران سالانه در بخش
شرقی آن ۷۵۰ تا ۰۰۰‘۱ میلیمتر
و در نواحی غربی ۰۰۰‘۲ تا
۲۵۰‘۲ میلیمتر است (عرب احمدی،
۱-۲؛ ویکیپدیا؛ کلمبیا[۴]؛ انکارتا).
حدود ۴۰٪ از خاک
تانزانیا پوشیده از جنگلهای پراکنده است که در تنوع آب و هوای
آنجا نقش مهمی دارند. سازمان ملل متحد جنگلها و محیط زیست
تانزانیا را از ذخایر طبیعی جهان اعلام کرده است (عرب
احمدی، ۳). کوه آتشفشان کلیمانجارو ــ بلندترین کوه افریقا
ــ با ۸۹۵‘۵ متر ارتفاع در شمال شرقی کشور نزدیک
مرز کنیا واقع است. کوههای اوسامبارا (یوسامبارا) و پارومرو در
شمال، کوههای انگورو و اولوگورو در شمال شرقی، کوههای کیپنگر،
پروتو، رونگو، امبیا و امبیزی در جنوب، و کوه ماکاری در
غرب از مهمترین کوههای تانزانیا بهشمار میآید (امینی،
۳؛ لانزدیل، ۸۲۶).
رودخانههای متعددی در
تانزانیا جاری است که بخش مهمی از آب آشامیدنی مردم
و کشاورزی کشور را تأمین میکند. رودخانۀ روفیجی
با ۹۰۰ کمـ درازا و میانگین
۱۳۳‘۱ مـ۳ آبدهی در ثانیه بزرگترین
رودخانۀ تانزانیا ست. این رودخانه از بلندیهای جنوب
تانزانیا سرچشمه میگیرد و پس از آبیاری بخشهای
بزرگی از جنوب تانزانیا، در پایان مسیر خود به اقیانوس
هند میریزد. رودخانههای پانگانی، وامی، روئاهای
بزرگ، امبمکورو و کاگِرا از مهمترین رودخانههای تانزانیا بهشمار
میآید. همۀ این رودخانهها بجز کاگرا به اقیانوس هند میریزند
و در آبیاری فلات مرکزی تانزانیا نقش مهمی دارند.
چند رودخانۀ کوچک دیگر مانند رووما، اوگالا و نیکونگا نیز به
باتلاقهای داخلی یا دریاچههای تانگانیکا، ویکتوریا
و نیاسا (مالاوی) میریزند (عرب احمدی، ۲؛ امینی،
نیز لانزدیل، همانجاها). با این همه، تانزانیا در مناطق
داخلی و فلات مرکزی از لحاظ آب آشامیدنی با مشکلاتی
مواجه است و در فصل خشک (ژوئن تا سپتامبر) و نیمه خشک (اکتبر تا فوریه)
بسیاری از کشاورزان از بیآبی و کمآبی در رنجاند؛
اما در ماههای پرآب که بارانهای پی در پی و شدید
منجر به سرازیر شدن سیلاب در مناطق داخلی کشور میشود،
خسارات فراوانی به مزارع میرسد (عرب احمدی، ۳).
دریاچۀ ویکتوریا
در شمال تانزانیا در مرز اوگاندا، دریاچۀ تانگانیکا
در مرز زئیر و بوروندی، و دریاچۀ نیاسا
در مرز مالاوی، علاوه بر اینکه مرز طبیعی تانزانیا
با این کشورها محسوب میشوند، از نظر بازرگانی نیز حائز
اهمیتاند. آبهای شیرین این دریاچهها بخشی
از منابع آب کشاورزی است و اگر درست از آنها بهرهبرداری شود، نقش بسیار
مؤثری در پیشرفت کشاورزی و تأمین آب آشامیدنی
مردم تانزانیا خواهند داشت (امینی، ۲).
تانزانیا یکی از فقیرترین
کشورهای جهان، و اقتصاد آن بر پایۀ کشاورزی
است و مانند دیگر کشورهای در حال توسعه تنها صادرکنندۀ مواد
خام و واردکنندۀ تولیدات صنعتی است. قهوه، پنبه، چای، میخک،
بادام هندی، الماس، تنباکو، کنف و بابونه صادرات اصلی تانزانیا
ست و صادرات صنعتی آن محدود به سیمان،منسوجات،پوست و طناب کنفی
است. بخش کشاورزی نیمی از تولید ناخالص داخلی و
۸۵٪ صادرات و ۹۰٪ نیروی کار را
به خود اختصاص داده است. قهوه، چای، پنبه، بادام هندی، تنباکو و میخک
از محصولات عمدۀ کشاورزی تانزانیا ست. بخش صنعت در تانزانیا کمتر از
۵٪ تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و
محدود به فرآوردههای کشاورزی است. صنایع عمدۀ
تانزانیا، پس از صنایع غذایی اینها ست: نساجی،
نوشابهسازی، دخانیات، تصفیۀ روغن، کود شیمیایی،
کاغذسازی، فلزکاری، مونتاژ وسایل نقلیه و سیمان (ویکیپدیا؛
انکارتا؛ لانزدیل، ۸۳۳؛ امینی،
۷۸، ۸۸- ۸۹؛ «شهرها[۵]...»، I / ۷۰۲).
بخش معدن از دیگر منابع اقتصادی
تانزانیا ست که ۶٪ از تولید ناخالص داخلی را تشکیل
میدهد. حدود ۸۵٪ درآمد معدنی تانزانیا از
استخراج الماس است. قلع، طلا و زغالسنگ از دیگر مواد معدنی این
کشور بهشمار میرود (امینی، ۶۵، ۶۶،
۷۵-۷۶؛ لانزدیل، نیز «شهرها»، همانجاها).
صنعت جهانگردی یکی دیگر
از منابع اقتصادی تانزانیا ست. وجود پارکهای حیاتوحش،
مجموعههای حفاظت شدۀ ملی، رودخانهها و دریاچهها، سواحل زیبای گرمسیری،
کوه کلیمانجارو و جنگلهای انبوه، تانزانیا را در زمرۀ
کشورهای پرجاذبۀ جهان قرار داده است (عرب احمدی، ۳۸۳؛ لانزدیل،
۸۳۳-۸۳۴؛ «شهرها»، I / ۷۰۳).
تانزانیا از نظر راههای
ارتباطی بسیار فقیر است، چنان که بیشتر محصولات کشاورزی
بر اثر فقدان راههای ارتباطی مناسب از بین میرود. در فصل
بارندگی (از ماه مارس تا مه) ارتباط بیشتر نقاط کشور با یکدیگر
قطع میشود و سیلاب پلها را خراب میکند. تانزانیا با
داشتن جاذبههای زیست محیطی بینظیر، به علت
کمبود جادههای مناسب در جذب جهانگردان موفقیت چندانی نداشته
است. در این کشور کلاً حدود ۰۰۰‘۸۰ کمـ جاده
وجود دارد که ۰۰۰، ۳ کمـ آن آسفالته،
۰۰۰‘۱۰ کمـ آن شوسه،
۰۰۰‘۴۵ کمـ آن خاکی، و بقیه جادههای
روستایی است. بهعلاوه، ۶۹۰‘ ۳ کمـ راهآهن
نقاط مختلف این کشور را به یکدیگر میپیوندد. مهمترین
خط راهآهن این کشور خط تانزانیا ـ زامبیا به طول
۸۶۰‘۱ کمـ است که بندر دارالسلام، پایتخت کشور را
به شهر کاپیری مپوشی در زامبیا مرتبط میسازد. همچنین،
در تانزانیا ۵۳ فرودگاه و باند فرود وجود دارد که فرودگاههای
دارالسلام، کلیمانجارو، زنگبار و دودوما از مهمترین آنهاست (امینی،
۸۶-۸۷؛ «تانزانیا[۶]»؛ «شهرها»، I / ۷۰۴-۷۰۵).
در حدود ۹۸٪ از جمعیت
تانزانیا سیاه پوستاند که در قالب ۱۲۰ قبیلۀ کوچک
و بزرگ در مناطق مختلف کشور زندگی میکنند. هریک از این
قبایل آداب و فرهنگ و زبان خاص خود را دارند و براساس ویژگیهای
جسمی و نژادی به ۵ گروه بزرگ تقسیم میشوند:
۱. بانتو، که بزرگترین گروه نژادی در افریقای سیاهاند
و بیش از ۸۰٪ از قبایل تانزانیا را تشکیل
میدهند. ۲. حامی، از گروههای نژادی نسبتاً بزرگ
افریقا که صدها سال پیش به افریقای شرقی مهاجرت
کردهاند. برخی از قبایل فعلی تانزانیا بهویژه قبایل
مستقر در اطراف دریاچۀ تانگانیکا از این نژادند. ۳. نیلو ـ حامی،
که از ترکیب اقوام حامی و نیلوتیک (نیلی) پدید
آمدهاند و چند صد سال پیش در مناطقی از شرق افریقا ازجمله
تانزانیا استقرار یافتهاند. این گروه نژادی به دو تیره
تقسیم میشوند: تیرۀ مانای (مازای) در
مغرب کوههای کلیمانجارو و مرو زندگی میکنند، و تیرۀ تاگوگ
در ناحیۀ امبولو، غرب این کشور به سر میبرند. ۴. بوشمن، که بخش
کمتری از قبایل تانزانیا را تشکیل میدهند. این
گروه نژادی طی صدها سال، بهتدریج از جنوب افریقا به
بخشهایی از افریقای شرقی مهاجرت کردهاند. ۵.
لوها، که درواقع قبیلهای از نژاد حامی بهشمار میروند و
در شرق دریاچۀ تانگانیکا زندگی میکنند. با این همه، از آنجا
که چند طایفۀ منشعب از این قبیله خود در زمرۀ قبایل
مستقل کشور محسوب میشوند، قبیلۀ لو یک
گروه نژادی بهشمار میرود (عرب احمدی،
۴۱-۴۳؛ ویکیپدیا؛ انکارتا؛ «تانزانیا»).
قبیلۀ سوکوما که از
نژاد بانتو هستند، بزرگترین قبیلۀ کشور را تشکیل
میدهند. افراد این قبیله در حاشیۀ جنوبی
دریاچۀ ویکتوریا و در منطقۀ وسیعی از شمال غرب
تانزانیا زندگی میکنند و عموماً به کشاورزی و گلهداری
مشغولاند. قبیلۀ نیاموِزی (ایناموزی) از دیگر قبایل
بزرگ تانزانیا ست که به نژاد بانتو تعلق دارد. افراد این قبیله
بیشتر در شهر تابوره و مناطق اطراف آن زندگی میکنند. قبیلۀ چاگا،
از نژاد بانتو، سومین قبیلۀ بزرگ تانزانیا بهشمار میروند
و بیشتر در شمال شرق تانزانیا، شمال استپهای ماسایی،
و در دامنۀ کوه کلیمانجارو زندگی میکنند. قبایل هههه، هایا،
ایراکوه، گوگو و ماکونده از دیگر قبایل بانتونژاد بهشمار میروند.
قبیلۀ ماسایی یکی از قبایل ساکن در مرز میان
دو کشور کنیا و تانزانیا هستند. طوایف مختلف این قبیله
به نژاد نیلو ـ حامی تعلق دارند و فعالیت عمدۀ
اقتصادی آنان گاوداری است (عرب احمدی،
۴۷-۵۵، ۶۷؛ ویکیپدیا؛
انکارتا؛ «تانزانیا»).
زبان رایج در تانزانیا زبان
سواحلی (برگرفته از واژۀ عربی «ساحل») است که یکی از زبانهای مهم قارۀ افریقا
و جهان بهشمار میرود. چون مردم سواحل شرق افریقا به سواحلی
سخن میگویند، زبانشان به این نام مشهور شده است.
سواحلی از لحاظ ساختار اصلاً یکی
از زبانهای «بانتو» است، اما واژههایبسیاری از فارسی
و عربی و شماری هم از انگلیسی به آن راه یافته است.
زبان سواحلی، صدها سال بدون خط بود، تا آنکه در اوایل سدۀ
۱۲ق / ۱۸م عربهای عمانی پس از استقرار در جزیرۀ
زنگبار و مناطق ساحلی تانگانیکا، خط عربی را به عنوان الفبای
رسمی زبان سواحلی رایج ساختند؛ اما از اواسط سدۀ
۱۳ق / ۱۹م با باز شدن پای اروپاییها به
زنگبار و کرانههای شرقی افریقا خط لاتین در کنار خط عربی
در میان برخی از مردم بومی جای باز کرد. پس از حضور گستردۀ انگلیسیها
در زنگبار و تانگانیکا، بهویژه پس از جنگ جهانی اول، نگارش
سواحلی به الفبای لاتین رواج یافت و سرانجام در دهۀ
۱۹۳۰م لاتین الفبای رسمی زبان سواحلی
شناخته شد. زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی اداری و
آموزشی در تانزانیا به کار میرود و بسیاری از
مدارس دولتی نیز در آموزش، از انگلیسی استفاده میکنند
(عرب احمدی، ۲۵۳-۲۵۴،
۲۶۴-۲۶۵؛ کلمبیا؛ «شهرها»، I / ۷۰۱؛
«تانزانیا»؛ امینی، ۸).
تانزانیاییها بیشتر
پیرو اسلام و مسیحیت هستند. اگرچه شمار آنها همواره مورد اختلاف
سازمانهای مسیحی و مسلمان بوده است، و آماری رسمی
از جمعیت مسیحی و مسلمان در تانزانیا ارائه نشده، اما
مسلم است که شمار مسلمانان این کشور بسیار بیشتر از مسیحیان
و پیروان مذاهب بومی است. سازمانهای مسیحی و دولت
تانزانیا برای کماهمیت جلوه دادن نقش اسلام در این کشور
جمعیت مسلمانان تانزانیا را میان ۳۰ تا
۳۵٪ اعلام کردهاند، اما سازمانهای اسلامی در آمارگیری
و بررسیهای خود، جمعیت مسلمانان را میان ۵۵
تا ۶۰٪ برآورد کردهاند. مسلمانان بیش از
۹۷٪ جمعیت جزایر زنگبار، و بیش از
۶۰٪ جمعیت سرزمین اصلی تانزانیا را تشکیل
میدهند.
بیشتر مسلمانان سنّی مذهباند.
افریقاییتبارهای مسلمانْ شافعی، و هندیتبارهای
مسلمانْ حنفیاند، و مسلمانان عمانیتبار بیشتر اباضیاند.
حدود ۱۵ هزار تن از مسلمانان این کشور را شیعیان
خوجۀ اثنا عشری تشکیل میدهند. اینان آسیاییتبار،
و بهویژه هندیهایی هستند که کمابیش در
۱۰۰ سال گذشته از هندوستان به دیگر نقاط جهان و ازجمله به
افریقا مهاجرت کردهاند. شیعیان خوجه از رفاه خوبی
برخوردارند؛ بسیاری از شرکتهای خصوصی صادرات و واردات،
کارخانهها و کارگاههای صنعتی، بنگاههای بازرگانی توسط این
شیعیان یا با مشارکت آنان اداره میشود (عرب احمدی،
۱۲۱، ۱۴۳، ۱۵۳؛ کتانی،
۲۱۰؛ لانزدیل، ۸۴۱؛
«اسلام[۷]...»، ۲۳۹).
براساس آمارهایی که کلیساهای
موجود در مناطق مختلف تانزانیا اعلام کردهاند، مسیحیان حدود
۵۰ تا ۶۰٪ جمعیت تانزانیا را تشکیل
میدهند. هیئتهای تبلیغاتی مذهبی میکوشند
تا مسیحیت را بزرگترین دین تانزانیا معرفی
کنند. با این حال، براساس شواهد موجود، پیروان دین مسیح بیش
از ۳۵٪ جمعیت کشور نیستند. مسیحیت را بیشتر
پرتغالیها، آلمانیها و انگلیسیها ــ که برای تجارت یا
اکتشاف به افریقا میآمدند ــ به تانزانیا آوردند. مسیحیان
تانزانیا به دو گروه تقسیم میشوند: ۱. پیروان کلیسای
کاتولیک رومی؛ ۲. پیروان کلیساهای مختلف
پرُتستان، مانند انگلیکان، متدیست، پرسبیتریَن، ولوتریَن.
تمامی این کلیساها زیر نظر شورای مسیحیت
تانزانیا هستند که مرکزش در شهر دودوما ست. کلیسای کاتولیک
رومی تانزانیا برخلاف کلیسای پرتستان فاقد بخشهای
متعدد است (عرب احمدی، ۱۷۱، ۱۷۳،
۱۸۳-۱۸۴؛ «شهرها»، I / ۷۰۱).
تانزانیا از نظر تقسیمات
کشوری و تشکیلات اداری، به ۲۶ منطقه یا استان
تقسیم میشود که از این شمار ۲۱ استان در سرزمین
اصلی و ۵ استان در جزایر زنگبار است (ویکیپدیا؛
«تانزانیا»).
پایتخت تانزانیا بندر تاریخی
دارالسلام با جمعیتی بالغ بر
۵۲۳‘۸۰۵‘۲ تن
(۱۳۸۵ش / ۲۰۰۶م) است. دارالسلام
واقع در کرانۀ اقیانوس هند، و بزرگترین شهر تانزانیا و دومین
شهر بزرگ در افریقـای شرقی است. البتـه اوایل دهـۀ
۱۹۸۰م، دولت تانزانیا شهر دودوما را که از مناطق محروم
تانزانیا ست، به عنوان پایتخت آیندۀ کشور برگزید
و از آن تاریخ جلسات هفتگی و پارلمانـی کشور را در این
شهر برگذار کرده است، اما فقر موجـود و مشکلات اقتصادی مانع انتقـال پایتخت
به دودوما شـده است (همانجاها؛ عـرب احمدی، ۳، ۴، حاشیـۀ
۱؛ «فرهنگ»).
پس از دارالسلام زنگبار با
۳۰۰‘۴۲۲ تن، آروشا با
۹۰۴‘۳۶۲ تن، امبیا[۸] با
۱۵۵‘۳۰۴ تن، موروگورو با
۴۲۴‘۲۶۱ تن و تابوره با
۶۷۷‘۱۴۸ تن جمعیت
(۱۳۸۵ش / ۲۰۰۶م) بزرگترین
شهرهای تانزانیا بهشمار میروند (همانجا؛ «شهرها»، I / ۶۹۸).
پیشینۀ تاریخی
کرانههای شرقی افریقا
و جزایر زنگبار از دیرباز دارای اهمیت بازرگانی
بوده است. در منابع جغرافیایی و سفرنامههای دریایی
رومیان و یونانیان متعلق به سدههای نخستین میلادی،
از برخی مناطق مانند آزانیا، منوتیاس و راپتا ــ که منطبق با
برخی نواحی ساحلی و جزایر تانزانیای امروزی
هستند ــ یاد شده است (نک : پیرس، ۶, ۳۱؛ کاسن،
۱۳۶-۱۴۲؛ شوف، ۹۲,
۹۴).
به گزارش هیپالوس، دریانورد
رومی در سدۀ نخست میلادی، بازرگانان عرب با قایقهای خود برای
خرید و فروش عاج، برده، پوست، ادویه و آهن، همواره به جزایر و
سواحل شرقی افریقا آمدوشد میکردند (امینی،
۱۳).
به نوشتۀ بطلمیوس،
مردمانی سیاهپوست و بلند قامت که او آنها را «زنگی[۹]»
نامیده است، در آن نواحی میزیستهاند (نک : کاسن،
۱۳۶؛ عرب احمدی، ۱۸). از آنجا که واژۀ زنگی
به معنای سیاهپوست، ریشه در زبان پهلوی دارد (مکنزی،
۹۸) و نامی است که ایرانیان بر این مردمان
نهادهاند، معلوم میشود که ایرانیان در روزگار باستان به این
سرزمین رفتوآمد داشتهاند (برای آگاهی بیشتر، نک : ه
د، زنگبار). سکههای رومی، بیزانسی و ایرانی
متعلق به سدههای ۳قم تا ۴م یافت شده در سواحل شرقی
افریقا که مشابه آنها در سواحل غربی هند هم یافت شده، مؤید
روابط گستردۀ بازرگانی این نواحی با سرزمینهای یاد
شده است (نک : فیج، ۱۲۴). عربهای کرانههای
جنوبی شبه جزیرۀ عربستان نیز از دیرباز به کرانههای شرقی افریقا
رفتوآمد داشتند و قرارگاههایی برای زندگی در آنجا برپا
کرده بودند که مهمترین آنها در جزیرۀ زنگبار بود
(فهمی، ۲۰-۲۱؛ «تاریخ...[۱۰]»).
در سدۀ ۶م به روزگار خسرو انوشیروان، با چیرگی ایرانیان
بر یمن، دسترسی به سواحل شرقی افریقا برای ایرانیان
آسانتر شد و آمدوشد آنان به این نواحی افزایش یافت. آنان
حتى پایگاهی در «سانکی یاکاتی»، واقع در جنوب شهر کیلْوا
بنیاد نهادند که آثـار آن تا امـروز باقی است و در ویرانـههای
آن سفالینههایی با نقش و نگارهای ایرانی یافت
شده است (فهمی، ۱۸-۲۰).
با اینهمه، سواحل شرقی افریقا
تا سدۀ ۱ق / ۷م نسبتاً بکر و دستنخورده باقی بود، زیرا
در روزگار باستان بیشتر سفرها و اقامتهای کوتاه در آنجا با هدف تجارت
صورت میگرفت، اما پس از ظهور اسلام گروهی از عربها و سپس ایرانیان
به افریقای شرقی مهاجرت کردند و حکومتهایی محلی
در نقاط مختلف آن بنیاد نهادند (عرب احمدی، ۱۸،
۴۱۵). به گواهی یافتههای باستانشناختی،
در همان سدۀ نخست هجری گروهی از مسلمانان در سواحل و جزایر تانزانیا
ساکن شدند؛ این مسلمانان پس از بنا نهادن اقامتگاههایی در کیلوا،
زنگبار و پمبا به سرعت وارد فعالیتهای تجارتی، همچون خرید
طلا و عاج شدند (EI۲؛ عرب احمدی، ۱۸؛ «تاریخ»).
مهاجرت گستردۀ گروهی
از ایرانیان، موسوم به شیرازیها در سدۀ
۴ق / ۱۰م، به رهبری شخصی به نام حسن بن علی شیرازی
صورت گرفت که ظاهراً حاکم شیراز بوده است. او به همراه ۶ پسرش، با
۷ کشتی از سواحل خلیج فارس به سواحل شرقی افریقا
رفت و خود و هریک از پسرانش در یکی از نواحی آنجا استقرار
یافتند ( السلوة...، ۲۷- ۲۸؛ اینگرمز،
۷). آنان در سواحل و جزایر این منطقه پادشاهی بزرگی
به نام شیرازیها یا زنج بنا نهادند و شهر ساحلی کیلوا
را به پایتختی برگزیدند و حکومتهای کوچک عربی را که
پیش از آمدن آنان در کرانههای شرقی افریقا تشکیل شده
بود، به اطاعت خود درآوردند. این ایرانیان در ایجاد فرهنگ
و نژاد سواحلی، و رونق شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی
منطقه نقش مهمی ایفا کردند. تأثیر حکومت شیرازیها
بر این منطقه با گذشت چندین سده و پس از اضمحلال آن هنوز عمیقاً
مشهود است (فریار، ۶۷۱، ۶۷۷؛ عرب احمدی،
۱۹، ۴۱۵؛ برای آگاهی بیشتر، نک
: ه د، زنگبار).
در ۹۰۳ق /
۱۴۹۸م، واسکو دوگاما، دریانورد معروف پرتغالی
به سواحل شرقی افریقا رسید. او در
۱۵۰۰م وارد بندر کیلوا، پایتخت پادشاهی
شیرازیان شد و به بررسی توان نظامی آنان پرداخت. دو سال
پس از آن در ژوئیۀ ۱۵۰۲ واسکودوگاما بار دیگر به سواحل کیلوا
آمد و با نیرویی نظامی که همراه خود داشت، به حکومت
درخشان شیرازیها در سواحل شرقی افریقا پایان داد. نیروهای
پرتغالی به فرماندهی فرانسیشکو دِ آلمیدا با قتل مردم و
غارتِ اموال آنان و انهدام بسیاری از مراکز تجارتی شیرازیها،
حکومتی مبتنی بر رعب و وحشت در سراسر قلمرو خود در کرانههای
شرقی افریقا بنیاد نهادند (تریمینگام،
۱۸-۱۹؛ پیرس، ۵۵-۶۳؛ فهمی،
۵۶-۶۱؛ اینگرمز، همانجا؛ اقتداری،
۳۶۲- ۳۶۳؛ «تاریخ»).
چیرگی پرتغالیها بر
کرانههای شرقی افریقا ادامه داشت تا آنکه در اوایل سدۀ
۱۱ق / ۱۷م پای رقبای انگلیسی و
هلندی آنان به اقیانوس هند باز شد و حاکمیتشان در سواحل شرقی
افریقا اندک اندک رو به ضعف نهاد (فهمی، ۶۵-۶۷).
رانده شدن پرتغالیها از جزیرۀ هرمز در عهد شاهعباس اول صفوی
و به کمک انگلیسیها، ضربۀ جبرانناپذیری بر استیلای
پرتغالیها بر خلیج فارس و اقیانوس هند وارد ساخت، زیرا پس
از آن، مردم این نواحی از ضعف پرتغالیها استفاده کردند و به
مقابله با آنها برخاستند (پیرس،
۲۰۱-۲۰۲؛ فهمی، ۶۶؛ اقتداری،
همانجا). در همین اثنا ناصربن مرشد، یکی از رؤسای قبیلۀ یعاربۀ عمان،
قبایل عرب عمانی را بر ضد پرتغالیها شوراند و توانست آنها را از
عمان ــ بجز مطرح ومسقط ــ بیرون براند و سرانجام جانشین او سلطان بن
سیف در ۱۰۶۹ق / ۱۶۵۹م این
دو شهر را نیز از پرتغالیها باز پس گرفت (فهمی، ۶۷-
۶۹؛ لوفچی، ۲۹). حاکمان محلی سواحل شرقی
افریقا که از سیاستهای پرتغالیها ناخرسند بودند، برای
راندن آنان از این سواحل از امام عمان یاری جستند و میان
عمان و برخی از دولتشهرهای سواحل شرقی افریقا قراردادهایی
نیز در این زمینه منعقد گشت (فهمی، ۶۹؛ پیرس،
۹۰).
عمانیها که کرانههای شرقی
افریقا را بهترین مکان برای مبارزه با پرتغالیها و دست یافتن
بر تجارت افریقا و منابع غنی طلا و عاج و محصولات کشاورزی یافته
بودند، حکام محلی کرانههای شرقی افریقا را برضد پرتغالیها
تحریک میکردند؛ نخست در ۱۰۶۴ق /
۱۶۵۴م حکام پمبا و زنگبار بر ضد پرتغالیها وارد عمل
شدند و سپس دیگر دولتشهرهای کرانههای شرقی افریقا
با پشتیبانی عمانیها اقدام به بیرون راندن پرتغالیها
کردند. سرانجام در ۱۱۱۱ق / ۱۶۹۹م
دست پرتغالیها از کرانههای شرقی افریقا کوتاه شد و این
نواحی ضمیمۀ قلمرو امامان عمان گردید؛ از آن پس، حاکمانی از جانب امامان یعاربه
بر این نواحی، به نام سلطان عمان، حکومت میکردند؛ اما این
حاکمان اسماً تابع امامان عمان بودند، زیرا با استیلای نادرشاه
بر عمان و مناقشاتی که میان خاندان حاکم بر عمان و قبایل و طوایف
آنجا وجود داشت، امامان یعاربه مجالی برای نظارت مستقیم
بر سواحل شرقی افریقا نداشتند (فهمی، ۷۱؛ اقتداری،
۳۸۷- ۳۸۹).
وقتی بوسعیدیها در
عمان به قدرت رسیدند، درصدد برآمدند تا حاکمیت مستقیم عمان را
بر کرانههای شرقی افریقا بار دیگر برقرار سازند. این
سیاست نخست با مقاومت برخی از حاکمان آنجا روبهرو شد. وضع به همین
صورت آشفته و درهم بود، تا اینکه سعید بن سلطان (حک
۱۲۲۱-۱۲۷۲ق /
۱۸۰۶-۱۸۵۶م) بهامامت عمان رسید.
او در اوایل سال ۱۲۴۴ق /
۱۸۲۸م با کمک ناوگانی بزرگ سواحل شرقی افریقا
را زیر فرمان خود درآورد. سعید که در زنگبار به گرمی از سوی
مردم استقبال شد، تحت تأثیر جاذبههای طبیعی و اقتصادی
این جزیره، بندر زنگبار را نخست مرکز متصرفات افریقایی
خود قرار داد و سپس در ۱۸۳۲م پایتخت خود را از مسقط
به شهر زنگبار منتقل کرد و به توسعۀ حاکمیت سیاسی خود تا دورترین مناطق تانگانیکا
(سرزمین اصلی) اقدام کرد (کتانی، ۲۰۹؛ فهمی،
۷۱-۷۴؛ پیرس، ۱۱۶؛ عرب احمدی،
۱۹).
در دوران حکومت سعید زنگبار و دیگر
بنادر سواحل شرقی افریقا به اوج رونق اقتصادی رسید و
کاروانهای تجارتی عربها در این روزگار برای دستیابی
به عاج و برده تا سرزمینهای دوردست آن زمان همچون کنگوی کینشازا
و اوگاندا راه یافتند. راهنمایان این کاروانها مردمانی از
قبایل ایناموزیِ مرکز تانگانیکا بودند و با دریافت
عوارضی از عربان بسیاری از بومیان را به عنوان برده به
تجار عرب میفروختند (الیور و فیج، ۱۷۴؛ کلمبیا؛
عرب احمدی، ۱۹-۲۰؛ کوک، ۵۵۰).
با گسترش فعالیتهای بازرگانی
عربان در سرزمین اصلی تانزانیا، زمینههای گسترش
اسلام در آنجا فراهم شد. بسیاری از رؤسای قبایل، حتى در
بخشهایی از اوگاندا مسلمان شدند وبا مسلمانان ساحلی همکاری
کردند. بازرگانان عرب پایگاههایی تجارتی در شهرهای
تابوره (۱۸۲۵م)، اوجی جی
(۱۸۴۰م) و بوگاندا (۱۸۴۴م) واقع
در سرزمین اصلی تانزانیا، بنا نهادند و در
۱۲۷۹ق / ۱۸۶۲م نخستین
بناها در دارالسلام ایجاد شد. گسترش اسلام در درون سرزمین اصلی
پس از آغاز استیلای آلمانیها در ۱۸۸۴-
۱۸۸۵م صورت پذیرفت (همانجا؛ الٰهی،
۵۶۷- ۵۶۸).
در نیمۀ دوم سدۀ
۱۳ق / ۱۹م، گزارشهای سیاحان اروپایی
که از نواحی شرق افریقا دیدن کرده بودند، توجه کشورهای
صنعتی اروپای غربی را که به دنبال مواد خام و نیروی
کار ارزانقیمت بودند، جلب کرد. از اینرو، آلمانیها با هدف دست
یافتن به منابع ثروت این سرزمین وارد افریقای شرقی
شدند. اولین هیئت آلمانی بهسرپرستی کارلپِتِرس
در۱۲۹۲ق / ۱۸۷۵م به ناحیۀ جنوبی
کلیمانجارو وارد شد و قراردادهایی با حاکمان محلی امضا
کرد. این قراردادها درواقع سنگ بنای استعمار تانگانیکا توسط
آلمانیها بود. کارلپترس پس از بازگشت به آلمان در
۱۸۸۵م این قراردادها را به بیسمارک، صدراعظم
وقت آلمان ارائه کرد و او نیز با ادعای اینکه سرزمینهای
جنوب کلیمانجارو تحتالحمایۀ آلمان است، برای بهرهبرداری
از منابع اقتصادی آنجا شرکت افریقای شرقی آلمان را بنیاد
نهاد (عرب احمدی، ۲۴؛ «تاریخ»). در همین هنگام نیروهای
انگلیسی نیز به بهانۀ مبارزه با بردهداری حضور
خود را در این منطقه شدت بخشیدند و رقابت میان آنها با آلمانیها
بر سر نفوذ هرچهبیشتر در شرق افریقا بالا گرفت؛ تا اینکه در
۱۸۸۶م انگلستان و آلمان، با انعقاد قراردادی بدون
مشورت با برغش (ه م)، فرمانروای زنگبار سرزمینهای شرق افریقا
را میان خود تقسیم کردند. بر پایۀ این
قرارداد، قلمرو سلطان زنگبار به جزایر زنگبار، پِمْبا، لامو و کرانههای
ساحلی میان دو رودخانۀ «تانا»و«رووُما» به پهنای ۱۶ کمـ در سرزمین اصلی
محدود، و بقیۀ اراضی میان آلمان و انگلستان تقسیم شد و مرزهای
کنونی تانزانیا با اوگاندا و کنیا شکل گرفت، اما رقابت بر سر
قلمـرو سلطان زنگبار میان این دو کشور همچنان باقی بود.
با درگذشت سلطان برغش در
۱۳۰۵ق / ۱۸۸۸م، برادرش سیدخلیفه
بر جای او نشست. در این اثنا تهاجمات نیروهای آلمانی
به قلمرو سلطان زنگبار در نوار ساحلی تانگانیکا آغاز شد و سیدخلیفه،
حاکم وقت زنگبار کوشید تا حمایت انگلستان را برای جلوگیری
از پیشروی نظامی آلمان در قلمرو خود جلب کند، اما انگلستان از
دادن کمک خودداری کرد و سیدخلیفه ناچار نواحی ساحلی
تانگانیکا را در ازای دریافت ۴ میلیون مارک
به مدت ۵۰ سال به آلمانیها واگذار کرد («افریقا[۱]...»،
II / ۴۳۲؛ پیرس، ۱۳۹؛ عرب
احمدی، ۲۵، ۲۸).
انگلستان در این زمان برای
جلوگیری از تسلط آلمان بر جزایر زنگبار و پمبا، کشتیهای
جنگی بدان سو گسیل داشت. مسلمانان تانگانیکا که از این
وضعیت ناخرسند بودند، در برابر آلمانیها بهپا خاستند، اما سلطان
زنگبار که پایتخت خود را در تیررس کشتیهایجنگی
انگلیسیها میدید، از این قیام حمایت
نکرد و بدون هیچ مقاومتی تحتالحمایگی انگلستان را پذیرفت.
مهمترین اینقیامها، قیامی بهرهبری یکیاز
مسلمانان تانگانیکا به نام بوشیری (بوشهری) و قیامی
دیگر به رهبری بوداناهری از بومیانتانگانیکا و رئیسقبیلۀ زیگوا
بود (عرب احمدی، ۲۴-۲۵؛ «افریقا»،همانجا؛کورنون،II / ۵۴۶؛
الیور و اتمور، ۱۲۰؛الٰهی،
۵۶۸).
سرانجام با انعقاد قراردادی میان
آلمان و انگلستان در ۱۸۹۰م استیلای آلمان بر
سرزمین تانگانیکا، و سرپرستی انگلستان بر جزایر پمبا و
زنگبار به رسمیت شناخته شد («افریقا»، همانجا؛ کتانی،
۲۱۰؛ عرب احمدی، ۲۸). آلمانیها به زودی
دریافتند که حکومت برتانگانیکا بدون همکاری با مسلمانان ــ که
تنها مردم با سواد آن سرزمیـن بودنـد ــ امکانپذیـر نیست. از اینرو،
کوشیدند تا مسلمانان را به خدمت خود درآورند؛ همچنین آلمانیها
گروهی از هندیان را که شماری از آنان مسلمان بودند، به اقامت در
نزدیکیمراکز دولتی نوبنیاد خود تشویق کردند. آلمانیها
مدارسی در نوار ساحلی تأسیس کردند و زبان سواحلی را به
عنوان زبان رسمی و آموزشی رواج دادند. همچنین در دورۀ استیلای
آلمان، دین اسلام که تا آن زمان محدود به حوالی مسیرهای
کاروانی و بازرگانی بود، به دیگر نواحی تانگانیکا نیز
راه یافت. همکاری مسلمانان با آلمانیها در عرصههای سیاسی
و اجتماعی باعث رشد جامعۀ مسلمانان در سرزمین اصلی تانزانیا شد و به گسترش اسلام
در این کشور و دیگر مناطق افریقای شرقی انجامید
(EI۲؛ «دائرةالمعارف[۲]...»، IV / ۱۸۲-۱۸۳).
در جریان قیام مجی مجی که بر ضد آلمانیها در سالهای
۱۹۰۵-۱۹۰۶م سراسر جنوب شرقی
تانزانیا را فرا گرفته بود، حدود ۷۵ هزار تن از اهالی بومی
جان خود را بر اثر سرکوب آلمانیها و بروز قحطی از دست دادند (پوتلم،
۱۴۰؛ لانزدیل، ۸۲۷).
طی جنگ جهانی اول
(۱۹۱۴- ۱۹۱۸م)، میان نیروهای
انگلیسی و آلمانی درگیریهایی در تانگانیکا
رخ داد و بسیاری از نیروهای دوطرف و بومیان کشته
شدند. شمار کشتهشدگان این نبردها و نیز قحطی، تا
۱۰۰ هزار تن گزارش شده است که بیشتر از سیاهپوستان
بودند. با شکست آلمان در جنگ جهانی اول، بنابر توافقهای کنفرانس ورسای،
آلمان تمامی متصرفات خود را به متفقین واگذار کرد و بنابر تصمیم
جامعۀ ملل، تانگانیکا به قیمومیت انگلستان درآمد (لانزدیل،
همانجا؛ عرب احمدی، ۲۸-۲۹؛ «تاریخ»؛ لاپیدوس،
۳۹۰). انگلستان از این زمان کوشید تا با اعطای
آزادیهای محدود و واگذاری حاکمیت به برخی از رؤسای
محلی، منافع خود را تأمین کند؛ از اینرو، امتیازاتی
به سیاهپوستان داد که مهمترین آنها در زمینۀ قانونگذاری
و تشکلهای سیاسی بود.
سیاستهای آموزشی و
کشاورزی انگلیسیها در دهههای
۱۹۲۰ و ۱۹۳۰م موجب بهبود وضعیت
اقتصادی تانگانیکا، و افزایش شمار تحصیلکردگان افریقایی
شد. این روشنفکران اقدام به تأسیس احزاب و تشکلهای سیاسی
نمودند که بعدها سنگ بنای استقلال کشور شد. مهمترین این
تشکلها، «مجمع افریقایی تانگانیکا» بود که در
۱۳۰۸ش / ۱۹۲۹م تأسیسشد و
در ۱۳۳۳ش / ۱۹۵۴م به «اتحادیۀ ملی
افریقایی تانگانیکا» تغییر نام داد (عرب احمدی،
۲۹؛ لاپیدوس، ۳۹۰-۳۹۱؛
لانزدیل، همانجا).
در این دوره رشد اسلام در تانگانیکا
کاهش یافت. حاکمان انگلیسی بیشتر طرفدار رؤسای محلی
بودند و به زیان مسلمانان منطقۀ ساحلی عمل میکردند و
مسلمانان بهتدریج از عرصۀ سیاسی کشور کنار گذارده شدند. فعالیت مبلغان مسیحی
افزایش یافت و با تأسیس مدارس مسیحی، مسیحیان
بسیاری به کار گرفته شدند. مسلمانان در واکنش به این نابرابریها،
به طریقتهای صوفیانه که در سراسر کشور گسترش مییافت،
روی آوردند. در ۱۳۱۳ش /
۱۹۳۴م مجمع مسلمانان تانگانیکا با هدف اتحاد
مسلمانان و پرهیز از فرقهگرایی فرهنگی، آموزشی،
نژادی و سیاسی شکل گرفت و به حمایت از اتحادیۀ ملی
افریقایی
تانگانیکا برخاست. با آنکه در
۱۳۳۶ش / ۱۹۵۷م «اتحادیۀ ملی
سراسری مسلمانان تانگانیکا» با هدف تأمین منافع مسلمانان تانگانیکا
تأسیس شد، اما بخش عمدۀ مسلمانان از اتحادیۀ ملی افریقایی تانگانیکا پشتیبانی
میکردند (لوذی، ۱۰۱-۱۰۲؛ لاپیدوس،
۳۹۱-۳۹۲؛ EI۲؛ «دائرةالمعارف»،
همانجا).
در ۱۹۵۳م ژولیوس
نایرره به ریاست مجمع افریقایی تانگانیکا
برگزیده شد. او پس از تصدی دبیرکلی این مجمع،
اساسنامۀ آن را تغییر داد و در ۱۹۵۴م نام آن
را به «اتحادیۀ ملی افریقایی تانگانیکا» بدل کرد. این
حزب جدید سپس بهطور جدی درصدد کسب آزادیهای سیاسی،
و در نهایت، رسیدن به استقلال تانگانیکا برآمد. فعالیت
چشمگیر این حزب سازمان ملل را واداشت تا هیئتی را به
تانگانیکا گسیل دارد. این هیئت برنامۀ
۲۵ سالهای را برای اعطای استقلال تانگانیکا
پیشنهاد کرد، اما نایرره این مدت را بسیار طولانی
خواند و ضمناً انگلستان نیز از پذیرش استقلال تانگانیکا بهطورکلی
سر باز میزد. «اتحادیۀ ملی افریقایی تانگانیکا» بر فعالیتهای
سیاسی خود در سطح جهان برای کسب استقلال تانگانیکا افزود
و از طریق ارتباط با نمایندگان سازمان ملل کوشید تا انگلستان را
برای پذیرش استقلال تانگانیکا تحت فشار قرار دهد.
فعالیتهای اتحادیۀ ملی
افریقایی تانگانیکا به صورت گستردهای حمایت
مردم آن سرزمین را به خود جلب کرده بود، بهگونهای که در
۱۳۳۷ش / ۱۹۵۸م ۵ تن از
اعضای این حزب موفق شدند در انتخابات عمومی به عنوان وزیر
وارد هیئت دولت شوند و در ۱۹۶۰م نامزدهای
اتحادیۀ ملی افریقایی تانگانیکا توانستند
۷۰ کرسی از مجموع ۷۱ کرسی مجلس تانگانیکا
را به خود اختصاص دهند. رفته رفته مشخص شد که دادن استقلال به مردم تانگانیکا
اجتنابناپذیر است. از اینرو، در پی جلسات متعدد شور و بررسی
که در کنفرانسی در لندن برگذار شد، انگلستان در ۹ دسامبر
۱۹۶۱ استقلال تانگانیکا را به رسمیت شناخت.
در همان روز نایرره به عنوان نخستین رئیسجمهور این کشور
نوبنیاد برگزیده شد. پس از دستیابی تانگانیکا به
استقلال، مردم زنگبار نیز به فعالیتهای استقلالطلبانۀ خود
شدت بخشیدند و سرانجام در ۱۳۴۲ش /
۱۹۶۳م جزایر زنگبار تحت حاکمیت عربها به
استقلال دست یافت؛ اما حاکمیت عربها با مخالفت غیرعربهای
این جزایر روبهرو، و باعث درگیریهای خونینی
در ۱۹۶۴م شد. بسیاری از عربها و هندیها
از زنگبار گریختند و سلطان عرب زنگبار از مقام خود خلع شد و شیخ عبید
کرومه، رهبر سیاسی حزب افرو شیرازی رئیسجمهور
زنگبار شد و دولت انقلابی زنگبار را تشکیل داد (کورنون، ۲۶۳-۲۶۴؛
عرب احمدی، ۲۹-۳۱؛ لانزدیل،
۸۲۷-۸۲۸).
سرانجام در ۲۳ آوریل
۱۹۶۴ دو کشور زنگبار و تانگانیکا به رهبری عبید
کرومه و ژولیوس نایرره با امضای قراردادی با یکدیگر
متحد شدند و نام تانزانیا را که تلفیقی از حروف نامهای این
دو کشور است، برای کشور خود برگزیدند و جمهوری متحد تانزانیا
را بنیاد نهادند. براساس توافق میان نمایندگان دو طرف در
۲۴ آوریل ۱۹۶۴، مقرر شد تا زمانی
که قانون اساسی جدید اتحادیه تصویب گردد، تانزانیا
برپایۀ قانون اساسی تانگانیکا اداره شود، و برای رسیدگی
به امور داخلی زنگبار نیز هیئت اجرایی محلی
با قدرت محدود تشکیل شود. طبق همین مصوبه، ژولیوس نایرره
به مقام نخستین رئیسجمهور اتحادیۀ جدید
تانگانیکا و زنگبار (تانزانیا) برگزیده شد و شیخ عبید
کرومه به عنوان یکی از دو معاون رئیسجمهور تعیین
گردید. در ۱۳۵۶ش / ۱۹۷۷م،
قانون اساسی تانزانیا به تصویب رسید. براساس این
قانون، مسائلی مانند روابط خارجی، دفاع، مهاجرت و تابعیت
منحصراً در اختیار دولت فدرال قرار گرفت و مقرر شد همۀ مسائل جزایر
زنگبار جز آنچه در صلاحیت دولت مرکزی است، توسط دولت محلی
زنگبار اداره شود (امینی، ۱۰۴).
مآخذ
اقتداری، احمد، تعلیقات بر
تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر سدیدالسلطنه، تهران،
۱۳۷۰ش؛ الٰهی، حسین، «اسلام در تانزانیا»،
مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد،
۱۳۶۳ش، س ۱۷، شم ۳ و ۴؛ امینی،
رحیم، تانزانیا، تهران، ۱۳۷۵ش؛ السلوة فی
اخبار کلوة، عمان، ۱۴۰۵ق /
۱۹۸۵م؛ عرب احمدی، امیر بهرام، تانزانیا
سرزمین همیشه سبز، تهران، ۱۳۸۴ش؛ فریار،
عبدالله، «امپراتوری زنگ»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات
و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد،
۱۳۵۱ش، س ۸، شم ۳؛ فهمی، عبدالسلام
عبدالعزیز، ایرانیها و شرق افریقا، تهران،
۱۳۵۷ش؛ کتانی، علی، اقلیتهای
مسلمانان در جهان امروز، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۶۸ش؛
کورنون، ماریان، تاریخ معاصر افریقا، ترجمۀ ابراهیم
صدقیانی، تهران، ۱۳۶۵ش؛ کوک، ژ. م.، مسلمانان
افریقا، ترجمۀ اسدالله علوی، مشهد، ۱۳۷۳ش؛ لاپیدوس،
ا. م.، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمۀ محسن مدیر
شانهچی، مشهد، ۱۳۷۶ش؛ نیز:
Afrika, entsiklopedicheskiĮ
spravochnik, Moscow, 1987; Casson, L., The Periplus Maris Erythraei, Princeton,
1989; Cities of the World, ed. M. W. Young and S. L. Stetler, Detroit, 1985;
The Columbia Encyclopedia, 2001-2005; Cornevin, R., Histoire de l’Afrique,
Paris, 1976; EI2; Encarta Reference Library, 2005; Fage, J. D., A History of
Africa, New York, 1978; »History of Tanzania«, Slider, http: / / enc.slider.com
/ Enc / History_of_Tanzania; Ingrams, H., Arabia and the Isles, London, 1952;
Islam and Islamic Groups, ed. F. Sheikh, London, 1992; Lodhi, A. Y.,
»Tanzania«, Islam Outside the Arab World, ed. D. Westerlund and I. Svanberg,
Curzon, 1999; Lofchie, M. F., Zanzibar: Background to Revolution, London, 1965;
Lonsdale, J., »Recent History«, Africa, South of the Sahara, 1983-84, London;
MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Oliver, and A.
Atmore, Africa Since 1800, Cambridge, 1924; id, and J. D. Fage, A Short History
of Africa, London, 1973; The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World,
ed. J. L. Esposito, Oxford, 1995; Pearce, F. B., Zanzibar, London, 1967;
Potholm, Ch. P., Four African Political Systems, New Jersey, 1970; Schoff, W.
H., The Periplus of the Erythraean Sea, New York, 1974; »Tanzania«, The World
Factbook, www. cia. gov / cia / publications / factbook / geos / tz.html;
Trimingham, J. S., Islam in East Africa, Oxford , 1964; Wikipedia, http: / /
en.wikipedia.org; The World Gazetteer, www.world-gazetteer.com .