responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 946

بگتغدی


نویسنده (ها) :
کیانوش صدیق
آخرین بروز رسانی :
شنبه 31 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بِگْتُغْدی، یا بَكتغدی (د 431ق / 1040م)، از امیران و سپهسالاران دورۀ غزنوی (بگتغدی واژه‌ای تركی، و به معنای بیك‌زاده و امیرزاده است).

درباره تاریخ و محل ولادت و خاندان او اطلاعی در دست نیست؛ همچنین روشن نیست كه دقیقاً از چه تاریخی وارد فعالیتهای سیاسی و نظامی ‌شده است. نخستین نشان آشكاری كه از او در وقایع این دوران مشاهده می‌شود، به حوادث سال 421ق / 1030م مربوط است. به گفتۀ بیهقی، در این تاریخ كه مسعود غزنوی بر تخت نشست، بگتغدی به خدمت او پیوست و در نزاع میان مسعود و برادرش محمد بر سر حكومت، جانب مسعود را گرفت و از همین رو به مناصب عالی دست یافت. وی مسئول غلامان خاص دربار شد و از سرداران و امیران معتمَد مسعود به شمار می‌رفت (ص 94، 384). چنان كه در مآخذ مشاهده می‌شود، بگتغدی از روزگار محمود نیز صاحب منصب، و شاید در زمره حاجبان دربار بوده است (نک‌ : همو، 94؛ نیز نک‌ : تاریخ ...، 363، كه در آن در همان آغاز سلطنت مسعود از بگتغدی با عنوان حاجب یاد شده است). همچنین اعتماد مسعود به او كه اندكی پس از آغاز حكومتش وی را در 422ق به حكومت سیستان منصوب كرد (همانجا)، خود نشان از آن دارد كه بگتغدی می‌بایست پیش از آن، یعنی در زمان سلطنت محمود، مراتب خدمتگزاری و وفاداری خویش را به آن خاندان اثبات كرده باشد.

در دوران سلطنت مسعود، تركان سلجوقی به خراسان سرازیر شدند و این امر، خود سبب آشفتگی اوضاع در آن دیار گردید. در شعبان 426 / ژوئن 1035 مردم نیشابور به دادخواهی از آنان نزد مسعود رفتند (گردیزی، 428) و در همان وقت از نسا خبر رسید كه جنگجویان سلجوقی به خراسان در آمده‌اند (بیهقی، 610-611). مسعود برای مقابله با این تهاجم سپاهی به فرماندهی بگتغدی بدان سوی گسیل كرد (گردیزی، 428-429؛ قس: منهاج، 1 / 248-249: سال 420ق)؛ بگتغدی با این لشكر بزرگ از نیشابور به توس، و از آنجا به نسا رفت. در محلی كه گردیزی آن را سپندانقان نامیده است (ص 429)، سلجوقیان نماینده‌ای نزد او فرستادند. سیاست آنان چنین بود كه با نفوذ صلح‌آمیز و تدریجی، كم‌كم خراسان را زیر سلطه خود درآورند (بازورث، «غزنویان ...»، 242)؛ اما پیشنهاد صلح آنان رد شد و بگتغدی آن را تنها منوط به امر شاه دانست و چون نیك می‌دانست كه مسعود از حضور آنان در خراسان بیم دارد، بر ایشان حمله برد (گردیزی، همانجا؛ بیهقی، 625 -626).

از آنجا كه سلجوقیان همواره سپاه تربیت شده و نیرومند غزنوی را شكست‌ناپذیر می‌دانستند، در آغاز نبرد روحیۀ خود را از دست دادند و بگتغدی شكست سختی برایشان وارد آورد، تا آنجا كه همگی از بیم جان گریختند و اموال و اسبها و احشام باقی مانده آنان به غنیمت سپاه غزنه درآمد (گردیزی، همانجا؛ بازورث، همانجا، نیز249 -248)؛ اما آن گاه كه سپاه بگتغدی به كار جمع‌آوری غنایم مشغول بودند، سلجوقیان به فرماندهی جغری بیگ داوود بن میكائیل بن سلجوق برایشان تاختند و پس از نبردی سخت، بگتغدی و سپاهش منهزم گشته، به سوی غزنه گریختند (گردیزی، 430؛ بیهقی، 631-632؛ خواندمیر، 2 / 482؛ میرخواند، 4 / 245). با وجود چنین شكست فضاحت باری كه مسعود را بسیار آشفته ساخت، بگتغدی هنوز از چنان اعتباری نزد او برخوردار بود كه در 428ق / 1037م ولایت مرو را به وی سپرد و در همان سال دختر بگتغدی را به عقد پسر خود، مروانشاه درآورد (بیهقی، 690 - 691).

در این سالها برخورد میان غزنویان و تركان سلجوقی كماكان در نواحی مختلفی از خراسان ادامه داشت. مسعود پی‌درپی برای مقابله با آنان سپاه گسیل می‌كرد، اما همه این نبردها به شكست و انهزام سپاه او منجر می‌گشت (بازورث، «غزنویان متأخر...»، 138، نیز نک‌ :134 -132)، تا خود وی در رمضان 431 / مۀ 1040 با سپاهی عظیم به نبرد ایشان رفت. بگتغدی نیز در این جنگ او را همراهی می‌كرد. سلطان در آغاز ارتگین، مباشر بگتغدی را به فرماندهی این لشكر گمارد، اما این لشكر كه عمدتاً مركب از غلامان خاص دربار بودند، جز از بگتغدی فرمان نمی‌بردند و همین امر سبب تفرقه و گسیختگی غزنویان شد (بیهقی، 829-830). سلطان مسعود پس از رای زنی با وزرای خویش، بگتغدی را خواند و او را بسیار نواخت و از او خواست تا فرماندهی سپاه را بر عهده گیرد. اما ــ معلوم نیست به چه دلیل ــ وی این مأموریت را نپذیرفت (همو، 831-832). ازاین‌رو، چون در دندانقان (در حوالی مرو شاهجان) جنگ میان دو سپاه شدت گرفت، غزنویان به سبب پراكندگی و بلكه خیانت عده‌ای از سپاهیان به سختی شكست خوردند (گردیزی، 436-437؛ بیهقی، 834 بب‌ ). بگتغدی و دیگر امرا هركدام به سویی گریختند و مسعود نیز پس از مدتی مقاومت روی به غزنه نهاد (گردیزی، 437؛ بیهقی، 835). سلطان مسعود چون به غزنه رسید، بگتغدی و دیگر امیران فراری ــ علی دایه و سوباشی ــ را بازداشت كرد و اموال آنان را گرفت و هر سه را به اتهام خیانت اعدام كرد (گردیزی، همانجا؛ بیهقی، 873، 876، 881؛ بازورث، همان، 9, 139).

مآخذ

بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به كوشش علی اكبر فیاض، مشهد، 1356ش؛
تاریخ سیستان، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛
خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353ش؛
گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛
منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛
میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، 1339ش؛
نیز:

Bosworth, C. E., The Ghaznavids, Their Empire in Afghanistan and Eastern Iran, Beirut, 1973;
id, The Later Ghaznavids: Splendour and Decay, New York, 1977.

كیانوش صدیق

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 946
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست