responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 942

بگ


نویسنده (ها) :
جلال خسروشاهی
آخرین بروز رسانی :
شنبه 31 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بِگ، یا بیگ، بیك، بك، پیگ، بای، بی، لقب دولتمردان و اشراف‌زادگان در زبان تركی، به معنی بزرگ، ثروتمند، امیر، شاه‌زاده، حاكم، ارباب، آقا، ومؤنث آن بیگُم به معنی شاه‌زاده خانم، خاتون و خانم (برای صورتهای مختلف، نک‌ : كاشغری، 1 / 299؛ «دائرةالمعارف ترك»، VI / 265؛ دائرةالمعارف فارسی، 1 / 436؛ I / 1159 ,EI²). این لقب در آخر اسم مردان می‌آید و در دوران حكومت عثمانی به پسران پاشاها (امرای سلاطین عثمانی)، ناخدایان و مأموران خارجی (ایلچی بیك، ترجمان بیك) گفته می‌شد ( لغت‌نامه ...، ذیل بیگ). این عنوان كه در سنگ نبشته‌های اورخون و متون اویغوری مشاهده می‌شود، در دوران حكومتهای مختلف ترك چه پیش و چه پس از اسلام به كار می‌رفت «دائرةالمعارف اسلام ...»، VI / 12؛IA, II / 579 ).
دربارۀ منشأ كلمۀ بگ عقاید مختلفی وجود دارد: برخی از محققان از جمله بلوشه معتقدند كه از عنوان كهن «پِك» در زبان چینی گرفته شده است و برخی نیز مانند بروكلمان احتمال می‌دهند از كلمه «بَغ»، لقب پادشاهان ساسانی به معنی «خدایی، الهی» و شكل كهن تر «بَغه» به معنی «خدا» آمده باشد (نک‌ : EI2، نیز IA، همانجاها؛ پاكالین،I / 213 ). بیشتر پژوهشگران زبانهای آلتایی بر این عقیده‌اند كه میان واژۀ بگ و عناوین بِگی مغولی، بوگین چچنی و بِیله منچویی از نظر اشتقاق، ارتباط قطعی وجود دارد IA)، همانجا(. كاشغری در دیوان لغات الترك كلمه بگ را با كلمه «امیر» عربی مترادف دانسته است (همانجا). رئیس ایل تركمن را نیز بگ خطاب می‌كنند و بگها طبقۀ اصیل‌زادگان تركمنی هستند. قبچاقهای مسیحی، بگ را یكی از صفات خداوند می‌دانستند («دائرةالمعارف ترك»، همانجا).
مقام بیگی مدتها پیش از روزگار چنگیزخان، نزد مغولان وجود داشته، وظاهراً این كلمه به معنی سرور روحانیان بوده است. چنگیزخان به كیش شمنان وفادار ماند و چون ادارۀ امور لشكری و كشوری را مرتب كرد، شخصی را برای ایفای شغل «بیگی» منصوب نمود. واژۀ «بیكی» در القاب فرمانروایان مرگیت و اویرات نیز دیده می‌شود (بارتولد، 2 / 817).
تركها پس از قبول اسلام، این عنوان را تقریباً با حفظ همان معانی پیشین به كار بردند. ازجمله مأموران بلندپایه حكومت قراخانیان و نیز رؤسای اُغوز در ابتدا، لقب بگ داشتند، IA)، همانجا). از دوران سلجوقیان به بعد در حكومتهای مختلف ترك عنوان بگ به جای كلمه عربی «امیر» به كار می‌رفت. مثلاً به جای امیرالجیوش، جیوش بگی و به جای امیرالامرا، بگلر بگی می‌گفتند («دائرةالمعارف اسلام»، همانجا). نخستین حكمرانان عثمانی در آناتولی، رئیس ایل خود را «اولوبگ» به معنی رئیس بزرگ می‌خواندند. حكمرانان آق قویونلو، قراقویونلو، قرامانلی و تیموریان نیز این لقب را به كار می‌بردند (پاكالین، نیز «دائرةالمعارف اسلام»، همانجاها). در امپراتوری عثمانی، عنوان بگ (بِی) به رؤسای قبایل، مأموران بلندپایه كشوری و لشكری، فرزندان دولتمردان بزرگ و همچنین به كسانی كه در خدمت شاهزادگان بودند، داده می‌شد ( میدان لاروس، II / 334؛IA, II / 580؛ پاكالین، I / 213-214)، ولی لقب بیگلر بیگی مانند دوران سلجوقیان و ایلخانیان، در زمان امپراتوری عثمانی نیز اهمیت خود را حفظ كرد و به صورت «بِیلربِی» مترادف میرمیران، عنوان والی ولایات بزرگ گردید IA, II / 579)؛ دائرةالمعارف فارسی، 1 / 492).
پس از تأسیس دولت صفوی در ایران، معنی و مفهوم بگ و خان نزد ایرانیان تنزل یافت. سلاطین صفوی عنوان شاه را برای خود برگزیدند و به بزرگان حكومت، لقب سلطان وخان دادند و بدین ترتیب، از ارزش عناوین رقبای سیاسی خود، سلاطین عثمانی و خوانین آسیای مركزی، كاستند. در نتیجه، عنوان بگ اهمیت پیشین خود را در ایران از دست داد ( لغت‌نامه، ذیل بیك؛ «دائرةالمعارف اسلام»، VI / 12؛IA، همانجا). در دوران حكومت صفوی، بگ عنوان تشریفاتی افراد قزلباش نیز شد. این عنوان معمولاً از پدر به پسر انتقال می‌یافت (دائرةالمعارف فارسی، 1 / 436). در روزگار قاجاریان، در تشكیلات نظامی ‌ایران برخی از افسران منسوب به خاندانهای بزرگ، عنوان بیگ‌زاده داشتند، IA)، نیز «دائرةالمعارف اسلام»، همانجاها).
پس از پیروزی جنبش تركان جوان در 1326ق / 1908م، در ارتش تركیه، افسرانی را كه درجه سرهنگ دومی ‌داشتند، بیگ خطاب می‌كردند. این كلمه پس از برافتادن عثمانیان، وارد زبانهای منطقه بالكان شد. همچنین تحت تأثیر تركها، رؤسای قبایل كرد، قرنهاست كه این عنوان را به كار می‌برند (همانجاها). بعد از تشكیل حكومت جمهوری در تركیه، بر اساس قانون 1313ش / 1934م، تمامی ‌لقبها از جمله بگ (بِی) در این كشور منسوخ شد. با وجود این، امروزه در محاوره و مكاتبه، عنوان «بِی» برای آقایان و «بایان» برای خانمها به كار می‌رود ( میدان لاروس، «دائرةالمعارف اسلام»، همانجاها).
واژۀ «بای» را عربها به معنی امیر به كار برده‌اند (كاظم قدری، 1 / 643)، اما این واژه در گویشهای مختلف زبان تركی، به معنی ثروتمند است. در گویش آلتایی این كلمه را به همان معنی، به صورت «پای» تلفظ می‌كنند و ثروت و ثروتمندی را «پایتاق» می‌گویند (همو، 1 / 641). در گویشهای مختلف تركی، بای معادل لفظ شاه در فارسی، به هر چیز بزرگ اطلاق می‌شود و در مواردی با نام پرندگان تركیب می‌شود و گاه عنوان و لقبی را به وجود می‌آورد، مانند «بای سُنْقُر» به معنی نوعی باز شكاری، «بای قُرا»، نوعی كركس و «بای قوش» به معنی پرندۀ بزرگ یا جغد (همو، 1 / 641-642).
سران حكومت عثمانی پس از فتح شمال افریقا در اوایل سدۀ 10ق / 16م، در طرابلس، تونس و الجزایر استاندارانی به‌عنوان «پاشا»، «بای» و «دای» گماشتند (بروكلمان، 548). پس از تأسیس سلسله حسینیان در 1117ق / 1705م در تونس، بای به معنی «سید العظیم» و «امیر» كه از القاب رؤسای اردوی عثمانی و فرزندان پاشاها بود، به صورت لقب حكام خاندان حسینی در تونس درآمد (ابن خوجه، 57). این لقب تا زمان خلع امیرمحمد امین بای، نوزدهمین فرمانروای سلسله حسینیان و اعلام جمهوری در تونس در 1336ش / 1957م به حكام این كشور اطلاق می‌شد (همو، 65، حاشیۀ 9).
بیگم نیز كه در گویشهای مختلف زبان تركی به صورت بیگا، بیگه، بَیم، بیگیم تلفظ می‌شود، به معنی شاه‌زاده خانم و زنی منسوب به خانواده اصیل است. واژه بیگاج (بیگ ـ آچه) نیز به دختر خانواده‌های بزرگ و زنان شایان احترام گفته می‌شود (كاظم قدری، 1 / 843). عنوان بیگم كه به ملكه، خاتون، امیرزاده، نواب‌زاده و صاحب خانه نیز اطلاق می‌شود (دهلوی، 1 / 467)، در دوران فرمانروایی سلاطین مغول در هند (932-1274ق / 1526- 1858م) به مادران، خواهران و بیوه حكمرانان داده می‌شد («دائرةالمعارف اسلام»،V / 344 ؛ میدان لاروس،II / 242 ). بسیاری از زنان درباری و منسوب به خاندان فرمانروایان مغول در هند نیز لقب بیگم داشته‌اند. در بابرنامه، از زنان و دختران خاندان بابری با لقب بیگم یاد شده است (بابر، 14، 552؛ I / 1161 ,EI²؛ نیز نک‌ : بایزید بیات، 210).
در دوران فرمانروایان صفوی، لقب بیگم مخصوص زنان درباری بود ( ایرانیكا،IV / 80 ). از آن جمله می‌توان به بیگم موصلو، همسر شاه اسماعیل صفوی اشاره كرد (پارسادوست، 478). از بیگمهای دوران قاجاریه، بیگم جان خانم، دختر فتحعلی شاه قاجار را می‌توان نام برد كه از زنان عارف و فاضل عصر خویش بود (اعلمی، 1 / 375).
امروزه در پاكستان، برخی از زنان شوهردار این عنوان را به جای عنوان خانم به كار می‌برند. در تركیه نیز لقب بیگم به‌عنوان اسم استفاده می‌شود («دائرةالمعارف اسلام»، نیز EI²، همانجاها).

مآخذ

ابن خوجه، محمد، صفحات من تاریخ تونس، به كوشش حمادی ساحلی و جیلانی بن حاج یحیی، بیروت، 1986م؛
اعلمی‌ حائری، محمد حسین، تراجم اعلام النساء، بیروت، 1407ق / 1987م؛
بابر، ظهیرالدین محمد، بابرنامه، كیوتو، 1995م؛
بار تولد، و.و.، تركستان نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1366ش؛
بایزید بیات، تذكره همایون و اكبر، به كوشش محمد هدایت حسین، كلكته، 1360ق؛
بروكلمان، كارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمۀ ‌هادی جزایری، تهران، 1346ش؛
پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، تهران، 1375ش؛
دائرةالمعارف فارسی؛
دهلوی، احمد، فرهنگ آصفیه، دهلی، 1974م؛
كاشغری، محمود، دیوان لغات الترك، استانبول، 1333ق؛
كاظم قدری، حسین، تورك لغتی، استانبول، 1928م؛
لغت‌نامه دهخدا؛
نیز:

EI²;
IA;
Iranica;
Meydan Larousse, Istanbul, 1987;
Pakalin, M. Z., Osmanlitarih deyimleri ve terimleri sozlugu, Istanbul, 1983;
Turk ansiklopedisi, Istanbul, 1968;
Turkiye diyanet vakfi Islam ansiklopedisi, Istanbul, 1992.

جلال خسروشاهی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 942
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست