responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 898

اخستان اول


نویسنده (ها) :
افسانه منفرد
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَخْسَتانِ اَوَّل، ابوالمظفر جلال الدنیا و الدولة و الدین، ابن منوچهر بن فریدون، معروف به خاقان کبیر (حک‌ ح 556-597ق/ 1161-1201م)، از مشهورترین امیران سلسله‌ای از شروانشاهان معروف به کسرانیان، و ممدوح خاقانی شروانی.
پراکندگی و قلّت اطلاعات درباره این امیر شروانشاه، همچون غالب امیران این سلسله، تنظیم سرگذشت او و روزگار حکومتش را دشوار می‌سازد. وی ظاهراً بلافاصله پس از مرگ پدر به حکومت قلمرو شروانشاهان (شروان، مغان، باکو و شماخی) رسید و همانند پدر روزگاری دراز فرمان راند (حسن، 31). کهن‌ترین سکۀ به دست آمده از دوران حکومت او، به صراحت روشن می‌سازد که در 556ق حکمران شروان بوده است (همو، 30-31). تاریخهای مقدم بر این سال را به عنوان تاریخ جلوس او، باید با احتیاط تلقی کرد. گرچه گفته اند خاقانی در 551ق از او برای سفر حج اجازه گرفت (خانیکوف، 164؛ سجادی، مقدمه بر گزیده، 12)، اما از آنجا که سدّ باقلانی در 550ق (همو، مقدمه بر دیوان، 16)، و به تصریح خاقانی به روزگار منوچهر پدر اخستان ساخته شده (دیوان، 19)، و نیز بنابر قولی مرگ منوچهر در فاصلۀ سالهای 554-557ق رخ داده است (ریپکا، 540)، به نظر می‌رسد که تلقی تاریخ سکۀ مذکور به عنوان آغاز حکومت اخستان درست‌تر باشد.
نام غریب و بی‌سابقۀ او (مینورسکی، «خاقانی...»، 560) نیز موجب مباحث بسیار گردیده است. این نام را محققان معاصر به صورتهای اَخِسْتان، اَخْسِتان و اَخْسَتان (حسن، 26؛ خانیکوف، 162) آورده‌اند، در برخی مآخذ به شکل اَخْسَتان (نظامی، کلیات، 508، لیلی و مجنون، 30؛ نیز نک‌ : حسن، همانجا)، و نیز به صورت اَخْتَشان ضبط شده است (ریو، II/ 558-559؛ حسن، همانجا)، اما از اشعار خاقانی به قرینۀ واژه‌های «گلستان» و «ظفرستان» (فروزانفر، 632؛ سجادی، همان، 38؛ نیز نک‌ : نظامی، شرفنامه، 335) و نیز 4 نوع مسکوک به‌دست‌آمده از زمان اخستان که اکنون در موزۀ ارمیتاژ نگهداری می‌شود و متعلق به سالهای 556 تا کمی بعد از 590ق است، صورت دقیق نام او و حدود زمانی حکومتش روشن می‌شود (حسن، 29-31).
اخستان را نامی در زبان اوستی (آسی) دانسته‌اند که دومین شوهر مادر گرجی اخستان، ملکه تمر (تامارا)، از آن قوم بوده است. در واقع این نام با تلفظ اقسرتان در میان حکام کاختیه در شمال شرقی گرجستان در سدۀ 6ق شناخته شده بود، هرچند آن را نامی بیگانه می‌انگاشتند که با حماسه‌های قفقاز شمالی ارتباط داشت. این نام ظاهراً با کلمۀ آخسرت یا آخسر اوستی هم ریشه بوده است (مینورسکی، همانجا). نام اخستان در «تاریخ گرجستان» بروسه به صورت اقسرطان امده است (حسن، 26).
از مهم‌ترین رویدادهای دورۀ حکمروایی اخستان، برخورد وی با مهاجمان روسی، برودنیکیها، بود که برای دفع آنان از خویشاوندان مادری خود، خاندان بَگراتیانِ گرجستان یاری خواست. مهاجمان روسی با بیش از 70 کشتی به قلمرو اخستان حمله کردند و تا لمبران در مسیر شماخی به شوشه پیش رفتند. در همین هنگام اقوام خزر نیز به ابتکار خود یا به تحریک مهاجمان روسی دربند را اشغال کردند. اما اخستان با کمک گئورگی سوم، شاه گرجستان، مهاجمان خزر و روس را عقب راند و قلعۀ شابران را که اکنون خرابه‌های آن در میان باکو و کوبه قرار دارد، باز پس گرفت (همو، 37؛ خانیکوف، همانجا). این واقعه ظاهراً همزمان با اقامت آندرونیکوس کُمنِنوس نزد گئورگی سوم بود که گرجیان را در ورود به قلمرو اخستان در 569ق/ 1173م، برای دفع تجاوز روسها همراهی کرد. قصیدۀ ترسائیۀ خاقانی از زندان خطاب به او در همین ایام سروده شده است (حسن، 37-39؛ مینورسکی، همان، 561؛ ریپکا، 541؛ سجادی، مقدمه بر گزیده، 13).
دومین حادثۀ مهم روزگار حکومت اخستان، برخورد وی با قزل ارسلان، از اتابکان آذربایجان (بنی ایلدگز) بود. پس از آنکه قزل ارسلان شماخی را تصرف کرد، اخستان ناگزیر پایتخت خود را به باکو برد (مینورسکی، «تاریخ...»، 85، به نقل از بارتولد). ظاهراً اخستان خود با اتابکان درگیری مستقیم نداشته، و یا اگر داشته، جزئیات و کیفیت آن نامشخص است (حسن،35). فقط در زبدةالتواریخ آمده است که چون میرمیران و اینانج قتلغ، رقیبان و برادران ابوبکر [نصرةالدین] ایلدگز از او شکست خوردند، میرمیران به اخستان پناه برد و اخستان نیز او را گرامی داشت و دخترش را به او به نی داد (حسینی، 303).
از ویژگیهای شخصیت اخستان علاقه وی به ادب پارسی و پیوند با شعرای نامدار عصر خود است و بخش مهمی از ماندگاری نام وی در تاریخ، مرهون این علاقه و پیوند است. او ممدوح خاقانی شاعر نامی است که به قولی تخلص خود را نیز از پدر اخستان گرفته است (هدایت، 508؛ فروزانفر، 612). گرچه روابط اخستان و خاقانی توأم با فراز و نشیب و سوءظن بسیار بوده، و شاعر چندماهی را نیز به دستور وی در زندان شابران (یا شماخی یا باکو) (همو، 630؛ مینورسکی، «خاقانی»، همانجا؛ سجادی، مقدمه بر دیوان، 21) گذرانده است (ح 569ق/ 1174م)، با اینهمه، خاقانی اخستان، بانویش صفوت‌الدین و عمه او، عصمت‌الدین را در بیش از 23 قصیده و ترکیب‌بند ستوده است و در منشآت خود با تکریم و القاب بسیار از اخستان یاد کرده است (نک‌ : دیوان 68، 72، 450-457، 465-472، گزیده، 62-65، 94-97، منشآت، 51-62، 223-229، 262-268؛ مینورسکی، همان، 560). اخستان نیز او را بسی بزرگ می‌داشت و به سلطان الشعرا ملقبش ساخت
(فروزانفر، 612). همچنین اخستان، نظامی را به‌رغم این داستان تشویق کرد و شاعر به تکیه بر حمایت شروانشاه سرودن آن را در 584ق/ 1188م پس از 4 ماه به پایان رساند (نک‌ : نظامی، کلیات، 503-508). ظهیر فاریابی نیز شاعر معاصر و ستایشگر اوست (حسن، 40).
تاریخ مرگ اخستان مبهم است. آخرین مسکوک باقی مانده از او مربوط به پس از 590ق است (همو، 32). کتیبۀ مردگان در باکو نشان می‌دهد که در 600ق/ 1204م، فرخزادبن منوچهر بر قلمرو شروانشاهان حکومت می‌کرده است (همو، 31) و نیز نظامی هنگام سرودن شرفنامه در فاصلۀ سالهای 590-597ق به مرگ اخستان اشاره کرده است (شرفنامه، 335). بنابراین مرگ او باید در فاصلۀ همین سالها رخ داده باشد (سجادی، مقدمه بر گزیده، 14؛حسن، 32).
دو فرزند اخستان به نام فریبرز و ایلجیک به ترتیب در جوانی درگذشتند (همو، 35). پس از اخستان برادرانش شاهنشاه و فرخزاد جانشین او شدند (همو، 40).

مآخذ

حسینی، علی، زبدةالتواریخ، به کوشش محمد نورالدین، بیروت، 1405ق/ 1985م؛
خاقانی، بدیل، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1357ش؛
همو، گزیدۀ اشعار، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1356شگ همو، منشآت، به کوشش محمد روشن، تهران، 1349ش؛
ریپکا، یان، «شعرا و نثرنویسان اواخر عهد سلجوقی و دورۀ مغول»، تاریخ ایران کمبریج، تجمۀ حسن انوشه، تهران، 1362ش؛
سجادی، ضیاءالدین، مقدمه بر دیوان خاقانی (هم‌)؛
همو، مقدمه بر گزیدۀ اشعار خاقانی (هم‌)؛
فروزانفر، بدیع‌الزمان، سخن و سخنوران، تهران، 1350ش؛
نظامی گنجوی، شرفنامه، به کوشش وحید دستگردی، تهران، 1335ش؛
همو، کلیات خمسه، به کوشش م. درویش، تهران، 1366ش؛
همو، لیلی و مجنون، به کوشش وحید دستگردی، تهران، 1333ش؛
هدایت، رضاقلی، مجمع‌الفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1339ش؛
نیز:

Hasan, Hādī, Falakı-i-Shirwānī, Lpndon, 1929;
Khanikof, N., «Mémoire sur Khâcâni», JA, 1894, vol. IV;
Minorsky, V., A History of Sharwan and Darband in the 10th-11th Centuries, Cambridge, 1958;
id, «Khāqānī and Andronicus Comnenus», Bulletin of the School of Oriental and African Studies, Liechtenstein, 1974, vol. XI;
Rieu, Charles, Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, London, 1966.

افسانه منفرد

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 898
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست