responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 862

بدوی


نویسنده (ها) :
الهه هادیان رسنانی
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بَدَوی، عنوانی برای بادیه‌نشینان و گروهی از اعراب چوپان چادرنشین و پرورش‌دهندۀ شتر که اغلب جایگاه مشخصی نداشتند و در طلب آب و چراگاه در بخشهایی از بیابانهای خاورمیانه و شمال افریقا در حال کوچ بوده‌اند. گفتنی است که واژۀ «اعراب» در زبان عربی تنها به بدویان اطلاق می‌گردد و کاربرد قرآنی نیز به همین معناست.
بادیه‌نشینی با اهلی کردن شتر پیوندی نزدیک داشته است. اگرچه به درستی نمی‌توان گفت در چه زمانی شتر اهلی شد، اما کهن‌ترین اشاره به وجود شتر اهلی، در کتبیه‌های مربوط به سدۀ 11ق/ 17م است (آلبرایت، 164-165). در فاصلۀ زمانی میان زندگانی حضرت عیسى(ع) و حضرت محمد(ص)، زندگی چادرنشینی عرب گسترش یافت (EI2,I/ 872). بیشتر بدویان، اعراب ساکن بیابانهای جزیرةالعرب و مردمانی سامی‌نژاد بودند. برخی پژوهشگران برآنند که شبه جزیره پیش از دوران نوسنگی آباد، و از آب و هوایی بهتر از اروپا برخوردار بود، اما رفته رفته، آب و هوای آن رو به خشکی نهاد و بسیاری از ساکنانش از 3500ق‌م به سرزمینهای دیگر مهاجرت کردند (‌ﻧﻜ : علی، 1/ 148-166؛ قدوره، 5-9).
با چشم‌پوشی از عرب بائده که بجز آنچه در قرآن کریم و حدیث نبوی آمده، اطلاع دیگری از آنان در دست نیست. درمیان ساکنان شبه‌جزیره، دو سلسله نسبت عمده می‌شناسیم: یکی عرب شمال که از نسل اسماعیل (ع)، فرزند ابراهیم(ع) هستند و بعدها عدنانیان خوانده شدند. اینان که بیشتر بادیه‌نشین و کوچ‌رو بودند، همان بدویان اصیلند؛ دیگر، عرب جنوب که از نسل قحطانند و پیش از حضرت ابراهیم(ع) می‌زیسته‌اند (امین، 5). نسب‌شناسان، عدنانیان را به دو گروه بزرگ ربیعه و مضر تقسیم کرده‌اند که هریک دارای قبایلی بودند. میان این دو گروه پیوسته دشمنی بود و غالباً گروه ربیعه با گروههای یمنی برای جنگ برضد گروه مضر پیمان می‌بستند (همو، 8).
اعراب بادیه‌نشین شمال، عرب مستعربه نیز خوانده می‌شوند؛ چه، ابراهیم(ع) نژاد و زبان عرب نداشت و فرزندش اسماعیل(ع) پس از مهاجرت به سرزمین حجاز، صاحب اولاد شد و نسب او در آن سرزمین ادامه یافت، و عرب جنوب برخلاف اینان عرب عاریه نامیده می‌شوند (‌ﻧﻜ : راوی، 222-226؛ قلقشندی، 18-19). دشمنی میان قبایل عدنانی و قحطانی نیز همواره وجود داشت و درگیری میان دو قبیلۀ اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام در یثرب از آن جمله است (امین، 6). عرب جنوب یکجانشین و کشاورز، و بدویان چادرنشین شمال، دام‌پرور بودند. برخی از آنان گاو و گوسفند، و برخی دیگر فقط شتر داشتند. کشاورزان، بازرگانان و چادرنشینان بدوی، در واحه‌ها و گاهی در میان خیمه‌گاه و یا بازارهای شترفروشان، اسلحه، حیوانات، لباس و مواد غذایی نیز خرید و فروش می‌کردند (‌ﻧﻜ : برژه، 23؛ EI2, I/ 873). در مناطق مرزی، بدویان نیمه چادرنشین و پرورش دهندۀ گاو، و یا کشاورز و به ندرت شبه شهرنشینانی که مایل به زندگی چادرنشینی بودند، زندگی می‌کردند (حتی، 23؛ دیکسن، 12).
چاههای آب از مهم‌ترین ارکان زندگی بدویان بود (‌ﻧﻜ : برژه، 21). آنان برای مقابله با دشمن در جنگهای طولانی از چاههای مخفی آب استفاده می‌کردند (دیکسن، 515). قبیله واحد اجتماعی ـ سیاسی بدویان است و گروههای کوچک‌تر، شعبۀ قبیله یا رهط نامیده می‌شوند (EI2,I/ 890؛ نیز ‌ﻧﻜ : بلاشر، 31-32) و اعضای قبایل از طریق خون با یکدیگر خویشاوندند (EI2، همانجا؛ بریتانیکا، I/ 924). از این رو پدر، برادر و عمو نسبت به دیگر افراد خانواده از اهمیت بیشتری برخوردارند (برژه، 25).
در میان افراد قبیله، گروههایی به نام موالی زندگی می‌کردند که پیوند نسبی با قبیله نداشتند (ابن‌خلدون، 2/ 494)، اما از برخی مزایای عضویت در قبیله که مهم‌ترین آنها حمایت بود، بهره‌مند می‌شدند. آنان اگر در کودکی به اسارت در می‌آمدند، برده می‌شدند. علاوه بر این، بردگان سیاه‌پوست حبشی نیز در میان قبایل وجود داشتند که در مالکیت اعضای قبیله بودند (EI2، همانجا). گاهی یکی از اعضای قبیله به سبب رفتاری که موجب بدنامی بود، از قبیله طرد می‌شد، چنین کسی یا به عنوان «جار» (همسایه)، تحت حمایت قبیلۀ دیگر قرار می گرفت و یا تنها و سرگردان در بیابانها زندگی می‌کرد و با شکار و غارت روزگار می‌گذرانید که صعلوک نامیده می‌شد (‌ﻧﻜ : ابن خلدون، 2/ 287؛ علی، 1/ 277). در پاره‌ای موارد ارتباط میان قبایل از طریق ازدواج به وجود می‌آمد (برژه، همانجا) و یا قبایل ضعیف برای حفظ امنیت خود «حلیف» (هم‌پیمان) قبیله‌ای نیرومندتر می‌شدند و در حمایت آن در می‌آمدند که با ظهور اسلام این هم‌پیمانی، «اخوت» نامیده شد (حتی، 25؛ علی، 1/ 274). شتران هر قبیله هم علامت مخصوصی داشتند که به آن «وسم» گفته می‌شد (EI1,I/ 376).
امور مربوط به قبیله معمولاً در اجتماعی مرکب از مردان که در خانۀ رئیس قبیله تشکیل می‌گردید، طرح می‌شد. در این گردهماییها همۀ اعضا حق سخن گفتن داشتند، اما سخن بزرگان قبیله نافذتر بود (قطب، 104). رئیس قبیله نیز که از اعضای اصیل قبیله بود و «سید» یا «شیخ» نامیده می‌شد، در چنین اجتماعی انتخاب می‌گردید و ضرورت داشت که بزرگان او را به رسمیت بشناسند؛ البته این ریاست موروثی نبود و به پسرن رئیس قبیله منتقل نمی‌شد (برژه، همانجا؛ ابن‌خلدون، 2/ 488؛ EI1,I/ 375؛ قس: دیکسن، 117). اگر شیخ قبیله آیینی را می‌پذیرفت، همۀ افراد قبیله بر آن آیین گردن می‌نهادند. با ظهور دین اسلام، این سنت قبیله‌ای ناپسند شناخته شد و از میان رفت (شهیدی، 19). علاوه بر شیخ، حل اختلافات میان اعضای گروههای مختلف، در مواردی به قاضیان و یا مردانی موسوم به عرافون (یا عوارف) که به خردمندی و بی‌طرفی شهره، و بیش از دیگران نسبت به انساب و اصوف عشایری قبیله آگاه بودند، واگذار می‌شد (راوی، 336-346). تعصب به «نسب» از ویژگیهای بدویان است. آنان پیوسته می‌کوشیدند که نسبت خود را حفظ کنند (ابن‌خلدون، 2/ 485-487؛ امین، 5، 8؛ EI2, I/ 890).
شغل بدویان غالباً تربیت شتر و گوسفند و نیز شکار و غارت بود. بدویان سنتی به زراعت و صنایع دستی علاقه‌ای نداشتند (EI1، همانجا). برخلاف شهرنشینان که فرزندان خود را از کودکی به تجارت عادت می‌دادند. بدویان هرگز به تجارت تمایلی نداشتند، اگرچه به عنوان راهنما و حامی کاروانها (رفیق)، بازرگانان را از سینۀ صحراها عبور می‌دادند و بدین‌سان، در امر تجارت سهیم می‌شدند (همانجا؛ نیز ‌ﻧﻜ : امین، 10). شتر مهم‌ترین سرمایه نزد بدویان بود؛ از این‌رو که مقاومت شتر در برابر کم آبی بیشتر از دیگر حیوانات است و حتی بادیه نشینان در مواقع خشکی شدید، می‌توانستند آبی را که در شکم حیوان بود، بنوشند (برژه، 22). آنان همچنین به اسبان اصیل علاقه داشتند واز کودکی در اسب سواری مهارت می‌یافتند (قطب، 91، 94). اسب مایۀ افتخار بدوی بود، اگرچه به سبب نیاز به آب فراوان هزینۀ بسیاری برای وی دربرداشت. می‌توان گفت: با آغاز تربیت اسب در حدود 500ق‌م و شاید از زمان حضرت مسیح(ع)، عصر طلایی زندگی عرب در صحرا آغاز شد، زیرا چادرنشینان شتر سوار، حیوانی را شناختند که می‌توانستند از آن در جنگها استفاده کنند. علاوه بر این، نواحی ناشناختۀ بسیاری در صحرای عربی توسط اسب کشف شد (EI2,I/ 872).
شکار انواع حیوانات در صحرا ورزش اصلی بدویان است (EI1، همانجا). آنان در شکار از سگ و بازشکاری استفاده می‌کنند. گرفتن باز و استفاده از آن در شکار، از ورزشهای شاهانه‌ای است که احتمالاً از طریق عرب و پس از جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت (دیکسن، 366). بدویان در شناخت ردپای انسان و حتی شتر، مهارت فراوانی دارند. در این باره داستانهای مبالغه‌آمیز فراوانی نقل شده است (قطب، 112-113؛ وهبه، 12). برای بادیه‌نشینان خانه آنگونه که نزد شهرنشینان است، مفهومی ندارد (‌ﻧﻜ : همو، 11). چادر بدوی از جنس موی بز و از هر طرف باز است. زندگی بدویان پیوسته سخت و دشوار بوده است، به‌گونه‌ای‌که هنگام گرسنگی شدید، سوسمار، موش، مار و ﺣﺘﻰ گرگ و روباه و نیز انواع گیاهان و ریشه‌ها را می‌خوردند (امین، 9؛ EI1, I/ 376). لباس بدوی نیز مانند غذای وی انکد و ناکافی بود (حتی، 24) و به سبب کمبود آب، بدویان به ندرت سروتن و لباسهای خود را می‌شستند. آنان برای از میان بردن حشرات موذی، غالباً موی سر خود را به وسیلۀ ادرار شتر شست‌وشو می‌دادند (دیکسن، 56).
سرشت ستیزه‌جوی اعراب سبب بروز جنگ میان قبیله‌ها می‌گردید. با اینهمه، ایشان از صفاتی چون صداقت، شجاعت، فداکاری و سخاوت نیز برخوردار بودند و به آنها می‌بالیدند. بدویان با وجود فقر و محرومیت، نوعی انسان دوستی و میهمان نوازی قبیله‌ای داشتند. میهمان در نظر آنان بسیار محترم و رفتار خلاف شرایط مهمان نوازی منافی آداب و رسوم قبیله است (همو، 118؛ حتی، 25). حمایت از عضو قبیله در برابر بیگانه، ﺣﺘﻰ اگر وی مجرم و متجاوز بوده باشد، امری جتناب ناپذیر است، و این همان عصبیت کور و تقید به تقالید و عادات پیینیان است که قرآن کریم از آن به «حمیت جاهلی» تعبیر کرده است (‌ﻧﻜ : فتح/ 48/ 26).
اگرچه دستورهای اخلاقی اسلام در بسیاری از موارد، تأیید همان دستورهای پسندیدۀ پیش از اسلام بوده است، اما باید گفت که نظام اخلاقی اعراب با ظهور اسلام، تحولی بنیادین یافت. گفتنی است که نکوهش قرآن کریم، پیوسته متوجه سنتهای ناپسند و نادرست اعراب بوده است، نه تعرب و بادیه نشینی آنان که در برخی احادثی و روایات ساختگی انعکاس یافته است (علی، 1/ 281، 279).
مجاورت بدویان برای سرزمینهای پیرامون صحرا، پیوسته خطری مهم به‌شمار می‌آمد. حمله به دیگران او به چنگ آوردن اموال آنان، برای چادرنشینان کاری عادی بود. آنان به اقتضای شرایط دشوار زندگی، معیثت خود را غالباً از راه جنگ و غارت تأمین می‌کردند. علاوه بر آن، عصبیتهای قومی و اختلاف بر سر مسائل جزئی نیز در موارد بسیاری موجب شعله‌ور شدن آتش جنگ و خون‌ریزی می‌شد. جنگ، برای بدوی یک نیاز بود که با بهانه‌ای آغاز می‌شد و تا سالها ادامه می‌یافت (‌ﻧﻜ : راوی، 283؛ دیکسن، 341؛ نیز ‌ﻧﻜ : بلاشر، 35-36). کتابهایی که دربارۀ مجموعۀ جنگهای بدویان با عنوان ایام‌العرب توسط برخی عالمان گردآوری شده، در حقیقت بیانگر بخش مهمی از تاریخ آنان است (همو، 30).
صحرانشینان به فرزند پسر، بیشتر از دختر اهمیت می‌دادند، زیرا پسر برخلاف دختر، در کودکی کمک کار پدر و در بزرگی جنگجویی بود که حفاظت خانواده را بر عهده داشت (امین، 10). بدین‌سبب بود که آنان چون می‌شنیدند دختری نصیب ایشان شده است، بر می‌آشفتند و درصدد زنده به گور کردن او بر می‌آمدند. قرآن کریم این سنت غلط اعراب را سخت نکوهش کرده است (نحل/ 16/ 58-59). زنان بدوی غالباً مسئولیتهای سنگینی بر عهده داشتند. آنان علاوه بر ادارۀ منزل، به بافتن چادرهای خیمه از موی بز، تهیۀ آب و سوخت و گاهی گله‌داری می‌پرداختند (قطب، 113). از سوی دیگر آنان هنگام جنگهای قبیله‌ای، نقش بارزی در تشجیع مردان قبیله ایفا می‌کردند (برژه، 28؛ دیکسن، 123). با اینهمه، به ندرت در تصمیم‌گیریهای مردان قبیله شرکت داده می‌شدند (EI1 ,I/ 376).
بدویان پس از بعثت رسول خدا(ص)، به اسلام گرویدند و امروزه بیشتر آنان مالکی و یا وهابی حنبلی هستند. گروهی نیز به دیگر فرقه‌های اهل سنت و نیز تشیع گرایش دارند. نام خدا و قسم به او پیوسته بر زبان اعراب جاری است. تصور آنان از زندگی پس از مرگ و بهشت و دوزخ متأثر از طبیعت زندگی چادرنشینی است (‌ﻧﻜ : دیکسن، 212-213).
در آستانۀ بعثت رسول خدا(ص)، آیین مسیحیت در عربستان انتشار گسترده‌ای یافته بود، چنانکه برخی قبیله‌های بدوی نام مسیحی داشتند؛ البته مسیحیتی که با عقیدۀ بت‌پرستی موروثی بدویان جاهلی تحریف شده بود (علی، 4/ 290). آثار و رگه‌هایی از یهودیت نیز درمیان آنان به چشم می‌خورد. یهودیان اگر چه با بدویان روابط استواری داشتند، اما خود بدوی نبودند. این عوامل و نیز واقع‌شدن جزیره میان دو تمدن بزرگ ایران در شرق، و روم در غرب سبب گردیده بود تا بسیاری از کلمات غیرعربی از طریق تعالیم مسیحیت و یا به وسیلۀ بازرگانان به زبان عربی راه یابد (‌ﻧﻜ : امین، 16-17، 27-28؛ علی، همانجا؛ برژه، 38-40).
بیشترین آگاهی دربارۀ بادیه‌نشینی عصر جاهلی از طریق میراث ادبی آنان که مشتمل بر نظم و نثر است، به دست آمده است (آلبرایت، 164؛ امین، 57). برخی از خاورشناسان و دانشمندان مسلمان معاصر چون مارگلیوث و طه حسین، در شعر جاهلی تردید کرده، آن را از شاعران جاهلی نمی‌دانند؛ اما بیشتر پژوهشگران با آنکه به وجود جعل و تحریف در آن اشعار اعتراف دارند، بر این باورند که اصالت شعر جاهلی را نمی‌توان انکار کرد (‌ﻧﻜ : اسد، 352ﺑﺒ).
بدویان استعداد هنری چشمگیری داشتند و به عنوان خداوندگاران سخن شناخته می‌شدند. آنان همچنین گرایش بسیاری به غنا، رقص و شراب داشتند (قطب، 103).
امروزه دگرگونیهای چشمگیری در زندگی بدوی به وجود آمده است؛ با اینهمه، آنان همچنان بسیاری از اصول، روحیات و سنتهای خود را حفظ کرده‌اند. از آنجا که بادیه‌نشینی در عصر حاضر یکی از مشکلات داخلی عربستان محسوب می‌شود، حکومت سعی در کوچاندن اعراب بادیه‌نشین و اسکان و استقرار آنان در قریه‌ها و مناطق مستعد کشاورزی دارد (‌ﻧﻜ : حمزه، 101-102؛ بِربی، 72) و به نظر می‌رسد که با تحولات جدید جهان، زندگی ببدوی رو به انقراض باشد.

مآخذ

ابن‌خلدون، عبدالرحمان، مقدمة، به کوشش علی عبدالواحد وافی، قاهره، دار نهضة مصر للطبع و النشر؛
اسد، ناصرالدین، مصادر الشعر الجاهلی، بیروت، 1988م؛
امین، احمد، فجرالاسلام، قاهره، 1964م؛
بربری، ژان ژاک، جزیرة‌العرب، ترجمۀ نجده‌ها جر و سعید غز، بیروت، 1960م؛
بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363ش؛
حمزه، فژاد، قلب جزیزة‌العرب، ریاض، 1388ق/ 1968م؛
راوی، عبدالجبار، البادیة؛
شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، 1362ش؛
علی، جواد، المفصل فی تاریخ‌العرب قبل‌الاسلام، بیروت، 1976م؛
قدوره، زاهیه، شبه الجزیره، العربیة، بیروت، دارالنهضة العربیه؛
قرآن کریم؛
قطب، سمیر عبدالرزاق، انساب العرب، بیروت، مکتبة دارالبیان؛
قلقشندی، احمد، نهایة‌الارب، بیروت، 1405ق/ 1984م؛
وهبه، حافظ، جزیرة‌العرب فی القرن العشرین، قاهره، 1387ق/ 1967م؛
نیز:

Albright, W. F., From the Stone Age to Christianity. New York. 1956;
Bergé, M., Les Arabes, Paris, 1971;
Britannica, micropaedia, 1978;
Dickson, H. R. P. The Arab of the Desert, London. 1972;
EI1;
EI2;
Hitti, Ph. K., History of the Arabs ,London, 1970;

الٰهه هادیان رسنانی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 862
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست