responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 853

بدر خان


نویسنده (ها) :
محسن احمدی
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بَدرخان، یا بدرخان پاشا (1217-1285ق/ 1802-1868م)، از امرای کرد که جنبشی بزرگ بر ضد سلطۀ ترکان عثمانی در مناطق کردنشین پدید آورد. او در جزیرۀ ابن عمر، مرکز امارت‌نشین بوتان در خاندانی از قبیلۀ بُختیِ کُرد ـ که از سدۀ 8ق/ 14م حکومت آن ناحیه را جز در برخی فترتها در دست داشتند ـ زاده شد و پس از مرگ پدرش در 1227ق/ 1812م به امارت نشست (کندال،28-29). در این روزگار جنبشهای ملی اقوام مختلف قلمرو عثمانی و ازجمله کرد، به موازات کوششهای استقلال‌طلبانه وارزد مرحۀ نوینی شد و به‌ویژه سیطره‌جوایی سلطان عبدالحمید، انگیزۀ کردها را در مبارزه تشدید کرد (ﻧﻜ : انتصار، 49؛ نیکیتین،186 ).
در نیمۀ اول سدۀ13ق/ 19م میرمحمد حاکم امارت سودان (میان زاب بزرگ و مرزهای ایران) به اندیشۀ استقلال کردان و متحد ساختن قبایل کرد برآمد و بدرخان را نیز به شرکت در این اتحاد فراخواند؛ اما بدرخان گر چه ظاهراً مخالفتی نکرد و برادر خود را نیز نزد میرمحمد فرستاد، ولی چون خود داعیۀ استقلال و پیشوایی داشت، فعالیتی جدی نشان نداد (ﻧﻜ : کندال، 27). گزارشی حاکی از آن است که میرمحمد در ادامۀ توسعۀ قلمرو خود، بوتان را گرفت و بدر خانیه را به اطاعت درآورد (دره، 85). به هر حال، بدرخان از آغاز حکومت، برای تحقق استقلال به تکاپوهایی دست زد و عشایر و امرای کرِوان، هکاری، خیزان و چند منطقۀ دیگر را گرد خود فراهم آورد و به تأسیس برخی کارخانه‌ها برای ساخت سلاح و باروت دست زد و ﺣﺘﻰ کسانی را برای فراگیری فنون نظامی به اروپا فرستاد (کوچرا، 22؛ کندال، همانجا؛ مردوخ روحانی، 3(2)/ 523).
بدین‌گونه، بدرخان در 1244ق/ 1828م خود را چندان نیرومند دید که دیگر به حکومت عثمانی سوار و تفنگچی نداد (کوچرا، 23). وی ظاهراً در همین هنگام خود را مستقل خواند، زیرا در 1252ق/ 1836م ترکان عثمانی «جزیره» پایتخت او را محاصره کردند. بدرخان و ارتش او مرکب از جنگجویان کرد و ارمنی و آسوری به مقابله برخاستند. جنگ تا 1254ق به درازا کشید و بدرخان سرانجام بر عثمانیان پیروز شد و سلطان عثمانی ناگزیر در 1255ق با او صلح کرد (همانجا)، اما چند هفته بعد که عثمانیها در تصیبیین (ﻧﻜ : نیکیتین، 193) از نیروهای ابراهیم پاشای مصری شکست خوردند، کردها از فرصت استفاده کرده، بار دیگر به رهبری بدرخان دست به شورشی همگانی زدند. از 1260-1262ق/ 1844-1846م بدرخان چنان قدرت یافته بود که در قلمروش به نام او خطبه خواندند و سکه زدند (کوچرا،همانجا). در این هنگام، دامنۀ نفوذ بدرخان تاوان، موصل،ساوجبلاغ (مهاباد کنونی)، اورمیه و دیار بکر گسترش یافته بود (نیکیتین،همانجا).
در 1261ق نسطوریان بوتان در گرماگرم تدارکات بدرخان برای نبرد با عثمانی، بر او شوریدند و از پرداخت مالیات خودداری کردند. بدرخان ناگزیر نیرویی برای تنبیه آنان گسیل داشت (همانجا؛ قس: مردوخ کردستانی،2/ 6؛ مردوخ روحانی، 3(2)/ 524؛ کندال، 29-30) که بکشتار مسیحیان انجامید (دره، 90). گفته‌اند که عثمانیها هم در این شورش دست داشتند (قاسملو، 48) و به وسیلۀ هیأتهای تبلیغی مسیحیِ انگلیسی و آمریکاییِ مستقر در کردستان عثمانی، مسیحیان را بر ضدر بدرخان می‌شورانیدند (کندال، همانجا). پس از این واقعه، دولتهای انگلستان و فرانسه به پشتیبانی از مسیحیان از سلطان عثمانی خواهان حراست از آنان شدند (کوچرا،24؛ قاسملو،همانجا). عثمانیان به مذاکره با بدرخان پرداختند و چون نتوانستند وا را از استقلال‌خواهی منصرف کنند، سپاهی بزرگ به نبرد وی فرستادند، ولی شکست خوردند و سخت هراسناک شدند؛ به ویژه احتمال پشتیبانی دولت ایران از جنبش بدرخان (کینان، 23) آنان را واداشت تا سپاه بزرگ‌تری به فرماندهی عثمان پاشا به جنگ بدر بفرستند. سپاه دو طرف نزدیک اورمیه به هم رسیدند (1263ق/ 1847م) و نبرد آغاز شد. در این وقت، امیر عزالدین شیر (یا یزدان شیر) که از خویشان بدرخان و یکی از فرماندهان سپاه او بود، در نهان با عثمان پاشا همداستان شد و با همۀ سربازان خود به او پیوست (مردوخ روحانی،کندال،دره، همانجاها؛ مردوخ کردستانی، 2/ 7؛ نیکیتین، 186؛ جلایی‌پور، 40؛ زکی، 227) و شکست در میان لشکر بدرخان افتاد. عثمانیان جزیره را تصرف کردند و بدرخان پس از نبردهایی ناگزیر به دژ «آروخ» پناهنده شد (1266ق/ 1850م). او 8 ماه در برابر سپاه مشترک عثمانی و عزالدین شیر ایستادگی کرد تا ناچار از در بیرون آمد و با نیروی اندک خود با دشمن جنگید و سرانجام اسیر شد (مردوخ روحانی، همانجا). عثمانیان بدرخان را با خانواده‌اش به کاندی (شهری در جزیرۀ کِرت). و سپس به دمشق تبعید کردند. او همچنان آنجا بود تا در 1285ق درگشت (کوچرا، کندال، نیکیتین، همانجاها؛ نیز ﻧﻜ : ایرانیکا).
بدرخان مردی متدین و وفادار به عهد و پیمان بود (کوچرا، 22) و با اتباع غیر مسلمان قلمرو خود به دادگری رفتار می‌کرد و طرفدار سیاست مسامحۀ مذهبی بود (نیکیتین، همانجا؛ کندال، 29) و جنگ او با نسطوریان صرفاً جنبۀ عشیره‌ای داشت، نه دینی (نیکیتین،193). گرچه شورش بدرخان به ناکامی انجامید، ولی آن را نخستین قیام ناسیونالیستی کرد برای رهایی از سلطۀ عثمانیان دانسته‌اند (کینان، همانجا). بدرخان نیز خود به مثابۀ پیشوای ناسیونالیسم کرد تقلی می‌شد (کوچرا، 21).
جنبشی که بدرخان پدید آورد، پس از وی خاموش نشد و برخی از فرزندان او به مقابله با عثمانیان ادامه دادندن و برخی نیز در دستگاه آنان صاحب مناصب عالی شدند. در 1294ق/ 1877م دولت عثمانی برای جنگ با روسیه از عثمان و کنعان، فرزندان بدر یاری خواست. این دو قوایی گردآوردند و با استفاده از فرصت امیرنشین جزیره را مستقل خواندند و قلمروی نسبتاً بزرگ شامل زاخو، نصیبین، ماردین و عمادیه پدید آوردند و قوای عثمانی را چندبار درهم شکستند. سلطان عثمانی که بیمناک شده بود، ماتیازاتی به بدرخانیان داد و آنها را به صلح خواند. عثمان و کنعان پذیرفتند و به استانبول رفتند، ولی دستگیر شدند (مردوخ روحانی، 3(2)526؛ دره، همانجا؛ مکداول، 90).
در 1298ق/ 1880م بدری فرزند دیگر بدرخان به بازی سیاسی دوسویه‌ای میان دربار استانبول و شیخ عبیدالله نهری از سران انقلابی کرد دست زد. در 1037ق/ 1890م؛ امین علی و مدحت از دیگر پسران بدرخان به قصد متحد ساختن قبایل کرد به کار پرداختند، ولی پیش از آنکه قوایی جمع کنند، دستگیر شدند. مدحت بعداً به انتشار وزنامۀ کردستان دست زد که تأثیر فرهنگی بسیار در میان کردان و دیگران برجای نهاد. این روزنامه به زبانهای ترکی و کرمانجی (زبان کردی شمالی، ﻧﻜ : ادمندز، 11) در نقاط مختلف مانند قاهره، لندن و ژنو منتشر می‌شد و با تبعیدیهای سیاسی عثمانی در اروپا مرتبط بود. عبدالرحامن برادر مدحت که درکمیتۀ «اتحاد و ترقی» فعالیت می‌کرد، در هیأت تحریریۀ آن نشریه جای گرفت و با حکمت بابان از سرکردگان کردهای عثمانی، در 1320ق/ 1902م در کنگرۀ ترکان جوان در پاریس شرکت جست (مکداول، همانجا؛ نیز ﻧﻜ : انتصار، 82؛ ادمندز، همانجا). ظاهراً این نشریه در نخستین مرحله از 1892 تا 1902م منتشر می‌شد (همانجا) و در دوران پیروزی انقلاب ترکان جوان به قسطنطنیه منتقل گردید و از 1332ق/ 1914م باز به قاهره منتقل شد (نیکیتین،194-195 ).
در خلال جنگ جهانی اول، کردها و طرفداران ﻣﺼﻄﻔﻰ کمال پاشا که در سرنگونی دولت عثمانی هدف واحدی داشتند، ارتباط نزدیکی یافتند و بخش مهمی از نیروهای کمالیها را در جنگ با یونانیان و مبارزه با منفقین، کردها تشکیل می‌دادند؛ ولی کمالیها پس از پیروزی، به سرکوب کردها، خاصه خاندان بدرخان که طرفدار استقلال کامل کردستان بودند، برخاستند. بدرخانیان پس از جنگ اول، در تأسیس جمعیتها و سازمانهای کرد در ترکیه و دیگر نقاط بسیار فعال بودند. گفته‌اند: «جمعیت استقلال کرد» ـ که آن را ثریا بدرخان در قاهره تأسیس کرد ـ و «جمعیت تعالی کردستان» ـ که توسط شیخ عبدالقادر و امین عال یبدرخانی تشکیل شد ـ در بیان و اعلان مطالبات کردها نقش مهمی داشتند (بیات، 16-20). بنابر گرارشی، بدرخانیان بعداً از «جمعیت استقلال کرد» انشعاب کردند و «جمعیت تشکیلات اجتماعی کردستان» را پدید آوردند (دره، 97). در 1306ش/ 1927م احزاب و جمعیتهای کرد که بر اثر سرکوب و فشار دولت جدید ترکیه در تبعید بودند، در لبنان کنگره‌ای تشکیل دادند و سازمانهای متعدد کرد را منحل کردند و سازمان خویبون را تشکیل دادند. در کمیتۀ اجرایی این سازمان، تنی چند از بدرخانیان مانند جلادت بدرخان و کامران بدرخان عضویت داشتند (بیات، 25-26؛ دربارۀ فعالیت دیگر اعضای بدرخانیه، ﻧﻜ : مکداول، 93-129,203).
از میان بدرخانیانی که در دربار عثمانی صاحب مناصبی شدند، می‌توان از اینان یاد کرد: محمد نجیب پاشا، پسر بدرخان که منصب «میرمیران» و مشاغل بزرگ دیگر داشت (د 1315ق/ 1897م)؛ پسر او عبدالرزاق بیک که نخست صاحب منصب بود و سپس طغیان کرد و در 1334ق/ 1916م کشته شد؛ و ﻣﺼﻄﻔﻰ پاشا پسر بدرخان که در مناطقه مختلف بیگلربیگی بود و مردی دانشمند به شمار می‌رفت (مردوخ روحانی، 3(2)/ 526-527).

مآخذ

بیات، کاوه، شورش کردهای ترکیه و تأثیر آن بر روابط خارجی ایران، تهران، 1374ش؛
جلایی‌پور، حمیدرضا، کردستان، تهران، 1372ش؛
دره، محمود، القضیة الکردیة، بیروت، 1966م؛
زکی، محمدامین، کورد و کوردستان، مهاباد، 1350ق/ 1931م؛
قاسملو، عبدالرحان، کردستان والاکراد، بیروت، 1970م؛
کورا، کریس، جنبش ملی کرد، تجرمۀ ابراهیم یونسی،تهران، 1373ش؛
مردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، به کوشش ماجد مردوخ روحانی، تهران، 1371ش؛
مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، تهران، 1354ش؛
نیز:

Edmonds, C.J., Kurds, turks and arabs, London, 1957;
Entessar,N., Kurdish Ethnonationaltism, London, 1992;
Iranica;
Kendal, I.Sh., «The Kurds under the Ottonan Empire», Peple Without a Country, the Kurds and Kurdistan, tr.M. Pallis, ed J. Chaliand, London, 1980;
Kinnane, D., The Kurds and Kurdistan, London / New York, 1970;
McDowall,D., A Modern History of the Kurds, London / New York, 1996;
Nikitine,B., Les Kurdes, Paris, 1956.

محسن احمدی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 853
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست