responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 821

بایقرا


نویسنده (ها) :
هدی سید حسین زاده
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بایْقَرا (795-826ق/ 1393-1423م)، شاهزادۀ تیموری و فرزند عمرشیخ میرزا پس امیرتیمور گورکان، مادرش ملِک آغا (مِلْکَت آغا) پس از درگذشت زودهنگام عمر شیخ به اشارۀ تیمور به ازدواج شاهرخ، عموی بایقرا درآمد (نوایی، 644)؛ به هنگام درگذشت تیمور، بایقرا 12ساله بوده است (شرف‌الین، 1002؛ فصیح، 3/ 153-154) و از آنجا که این ازدواج در حضور تیمور برگزار شد (میرخواند، 6/ 478)، می‌توان گفت که در سنین کودکی بایقرا صورت گرفته است. پس از درگذشت تیمور، برادران بایقرا، پیرمحمد، رستم و اسکندر ــ که هریک حکم‌روایی بخشی از ایران را بر عهده داشتند (ﻧﻜ : میرجعفری، 97؛ رومر، 103؛ ایرانیکا) ــ به پیشنهاد پیرمحمد، حمایش خویش از شاهرخ، جانشین تیمور و ناپدری خود را اعلام کردند (میرخواند، 6/ 521).
با کشته شدن پیرمحمد، اسکندرمیرزا را ضمیمۀ قلمرو خود کرد (دولتشاه، 370؛ میرخواند، 6/ 570-571) و پس از تصرف یزد، از شاهرخ خواست تا یکی از برادرانش را برای کمک در ادارۀ امور، نزد او بفرست. شاهرخ نیز بایقرا را با تشریفات و نشانهای عالی نزد اسکندر فرستاد (حافظ ابرو، 1/ 350؛ فصیح، 3/ 197-198؛ میرخواند، 6/ 573-574).
در 813ق/ 1410م اسکندر در اندیشۀ گسترش قلمرو خود به اصفهان که توسط برادرش رستم اداره می‌شد، لشکر کشید. در جنگی که میان آن دو روی داد، بایقرا به حمایت از رستم برخاست (حافظ ابرو، 1/ 395-396، 445؛ میرخواند، 6/ 574-575؛ روملو، 72-73). با کمبود آذوقه در اصفهان، رستم و بایقرا به ناچار از شهر خارج شدند و بایقرا به سوی خراسان رفت (همانجا؛ حافظ ابرو، 1/ 397-398). از این زمان تا سرکوب اسکندر و تصرف مجدد اصفهان توسط شاهرخ در 817ق، بایقرا همواره در خدمت شاهرخ بود (یزدی، 40؛ دولتشاه، 371؛ روملو، 94).
شاهرخ به پاس خدمت بایقرا، حکومت همدان، نهاوند، بروجرد، لرستان و کردستان را به وی داد (حافظ ابرو، 1/ 556؛ فصیح، 3/ 218؛ خواندمیر، 3/ 591). به دستور شاهرخ، اسکندر را توسط برادرش رستم، کور شده بود، به بایقرا سپردند. گویا از این زمان شخصیت آرام بایقرا تحت تأثیر روحیۀ ناآرام و بلندپرواز اسکندر قرار گرفت، زیرا در 818ق به تحریک وی، برای تصرف شیراز بدان‌سو حرکت کرد (حافظ ابرو، 1/ 592-593؛ میرخواند، 6/ 632). رستم نیرویی را از اصفهان برای مقابله با آنها فرستاد. اسکندر توسط نیروهای رستم دستگیر شد و بایقرا پس از مدتی سرگردانی، با پیوستن گروهی از نیروهای اسکندر و ابراهیم فرزند شاهرخ، حاکم شیراز به وی قدرت گرفت و راهی شیراز شد. ابراهیم به ناچار گریخت و بایقرا با استقبال بزرگان شهر وارد شیراز شد (حافظ ابرو، 1/ 593-596؛ دولتشاه، 374؛ فصیح، 3/ 221-222). بر اساس روایتی دیگر، با رانده شدن بایقرا از بروجرد توسط سید بن مکل عزالدین، حاکم محلی لرستان، او به امید کمک‌گرفتن از ابراهیم، به سوی شیراز رفت؛ اما ابراهیم به مقابله با او برخاست (ایرانیکا). رستم پس از این واقعه اسکندر را به عنوان مسبب اصلی این وقایع به قتل رساند (حافظ ابرو، 1/ 596؛ یزدی، 41؛ روملو، 102).
با رسیدن خبر تصرف شیراز به دست بایقرا، شاهرخ با گردآوری نیرو آهنگ سرکوب او کرد (ﻧﻜ : حافظ ابرو، 1/ 597-598؛ میرخواند، 6/ 633؛ رومر، همانجا). بی‌تردید شاهرخ از افزایش قدرت بایقرا و درنتیجه از دست دادن بخشهایی از قلمرو تحت فرمانش نگران بود؛ چون به اصفهان و شیراز رسید، بایقرا که در شهر متحصن بود، از بایسنقر پر شاهرخ خواست تا نزد پدر به شفاعتش برخیزد، بایقرا بخشیده شد، اما او را به قندهار نزد امیر قیدو تبعید کردند (حافظ ابرو، 2/ 601-602؛ فصیح، همانجا؛ یزدی، 42؛ میرخواند، 6/ 634-635). یک سال بعد، قیدو خبرِ تمرد و ناآرامی و دستگیری بایقرا و اطرافیان او را به شاهرخ داد (حافظ ابرو، 2/ 626-627). شاهرخ دستور داد بایقرا به هند فرستاده شود و چند تن از همراهان او نیز که از امیرزادگان تیموری بودند، به نقاط دیگر تبعید شوند (همو، 2/ 627، 666-667؛ فصیح، 3/ 225؛ میرخواند، 6/ 638). قیدو، بایقرا را به سبب دوستی و نزدیکی با بایسنقر به هند نفرستاد (خواندمیر، 3/ 596). در 820ق شاهرخ ــ که در سرپل مالان به سر می‌برد ــ به قید و دستور داد که بایقرا با نزد او بفرستد، آنگاه او را به سمرقند نزد امیر الغ بیگ فرستاد (حافظ ابرو، 2/ 667-669؛ فصیح، 3/ 231؛ میرخواند، 6/ 642-643).
پس از آن از زندگی بایقرا آگاهی دقیقی در دست نیست؛ دربارۀ سرانجام زندگی و مرگش نیز روایات متناقضی در منابع آمده است. به گفتۀ فصیح خوافی در 826ق، بایقرا در بادغیس یافتند و او را به اردوی شاهرخ بردند و با وجود اطمینان از هویت وی، در همانجا به قتل رساندند (3/ 252). دولتشاه سمرقندی ضمن آوردن این ماجرا، دو روایت دیگر نیز از مرگ او بیان کرده است: براساس روایات اول پس از تبعید بایقرا به سمرقند، با موافقت شاهرخ والغ‌بیگ او را مسموم کردند و مطابق روایات دیگر، بایقرا را در اردوی شاهرخ به قتل رساندند و دیگری را به جای وی به سمرقند فرستادند، دولتشاه سمرقندی علت پنهان‌کاری و تظاهر شاهرخ مبنی بر نشناختن هویت بایقرا را، رهایی از سرزنش دیگران می‌داند (ص 374-375). شاید هم شاهرخ رعایت حال ملک آغا مادر بایقرا را که هنوز در سوگ دو پسر خود پیرمحمد و اسکندر بود، می‌نموده است (ایرانیکا). گویا نفوذ گوهرشادبیگم همسر محبوب شاهرخ نیز در مرگ بایقرا بی‌تأثیر نبوده است (نوایی، 664-665).
بایقرا به روایت دولتشاه سمرقندی، در زیبایی چون یوسف و در شجاعت چون رستم بود و همانند او در خاندان تیمور وجود نداشت (ص 374). بُرُندُق شاعر معاصر بایقرا و ملازم وی، اشعاری در مدح و ستایش او سروده است (همو، 371-373؛ نفیسی، 1/ 297؛ نیز ﻧﻜ : صفا، 4/ 272-273). بایقرا قریحۀ هنری داشت و گویا شعر نیز می‌سرود (نفیسی، 1/ 232). خصیصۀ هنر دوستی او در نواده‌اش حسین بن منصور بن بایقرا (ﺣﻜ 875-912ق) سلطان هرات نیز دیده می‌شود (همانجا، ایرانیکا).

مآخذ

حافظ ابرو، عبدالله، زبدةالتواریخ، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، 1372ش؛
خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1353ش؛
دولتشاه، سمرقندی، تذکرةالشعرا، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1318ق/ 1900م؛
روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش؛
شرف‌الدین، علی‌یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، 1972م؛
صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1364ش؛
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمدفرخ، مشهد، 1339ش؛
میرجعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دورۀ تیموریان و ترکمانان، اصفهان، 1375ش؛
میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، 1339ش؛
نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان‌فارسی، تهران، 1344ش؛
نوایی، عبدالحسین، حواشی و تعلیقات بر احسن التواریخ (ﻧﻜ : ﻫﻤ، روملو)؛
یزدی، حسن، جامع‌التواریخ حسنی، به کوشش حسین مدرسی طباطبایی و ایرج افشار، کراچی، 1987م؛
نیز:

Iranica;
Roemer, H, R., «The successors of Timūr», The Cambridge History of Iran, vol. VI. Ed. Jackson, Cambridge, 1993.

هدێ سیدحسین‌زاده

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 821
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست