responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 816

بایزید


نویسنده (ها) :
علی اکبر دیانت
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بایَزید، نام دوتن از پادشاهان دولت عثمانی.

بایزید اول

معروف به ایلدرم، یایلدرم (ﺣﻜ 791-805ق/ 1389-1403م)، چهارمین پادشاه عثمانی، پسرمراد اول، معروف به خداوندگار. با توجه به سن او هنگام فوت (43 سال)، باید در 761ق زاده شده باشد (اوزتو، II/ 353؛ فرید، 137؛ سامی، 2/ 1231؛ دربارۀ اختلاف در تاریخ تولد او، ‌ﻧﻜ : سراج، 2/ 245؛ «دائرةالمعارف...»، V/ 231).
پس از جنگ کووسو (کوزوو، قرسووه) در 791ق/ 1389م و قتل سلطان مراد (هامرپورگشتال، 1/ 193-194؛ باعاشق‌پاشازاده، 62-64)، بایزد بر خت نشست و از سوی خاندانهای پر نفوذ ترک به رسمیت شناخته شد شاو، 1/ 66). نخستین اقدام پادشاه یزید صدور توسط قتل برادرش یعقوب بود و پس از آن، این کار مرسوم شد. چناکه بعدها سلطان‌محمد دوم (فاتح) آن را به صورت قانون درآورد (هامرپورگشتال، 1/ 199؛ کین‌راس، 60، شاو، فرید، همانجاها)؛ آنگاه به انتقام خون پدرش مراد، به کشتارگاه نجیب‌زادگان صرب دست زد (کین‌راس، 60-61). بایزید که به سببب توانایی بی‌مانندش در جابه‌جایی سریع نیروهایش از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر، یا از آسیا به اروپا (صولاق‌زاده، 52؛ کین‌راس، 60) و دلیری و جنگاوریش (سامی، همانجا) به ایلدرم (صاعقه و رعدوبرق) ملقب شده بود، پس از پیروزی در کووسو، برخی از فرماندهان را برای تأمین مرزهای غرب در صربستان، بدان سمت گسیل داشت (شاو، 1/ 67؛ اوزتونا،II/ 307). سپس خود نیز به تصرف قره طووه (کاراتوو) و اسکوپیه در مقدونیه پرداخت و بسیاری از مهاجران ترک را در این ناحیه مستقر کرد (شاو، سامی، همانجاها). آنگاه با استفان، پسر لازار پادشاه صربستان صلح کرد و او را در ادارۀ صربستان آزاد گذاشت. استفان نیز متعهد شد که از معادن نقرۀ صربستان مالیات بپردازد و در موقع لزوم سپاهی 20 هزار نفری به یاری سلطان بفرستد (هامر پورگشتال، 1/ 200؛ شاو، همانجا؛ کین‌راس، 61؛ اوزتونا، II/ 306). همچنین بایزید، با خواهر استفان ازدواج کرد (همانجاها). آنگاه اختلاف خاندان سلطنتی پالئولوگ بر سرتاج و تخت بیزانس را حل کرد و مانوئل و پدرش ژان را مشترکاً به ادارۀ کشور و پرداخت خراج ملزم ساخت (برای تفصیل، ﻧﻜ : هامرپورگشتال، 1/ 201-202).
وی در پی این پیروزیها، روند ترکی کردن ناحیۀ ادرنه را ادامه داد و در این شهر، مسجد، مدرسه و خانه‌هایی بنا کرد و ترکان را در حومۀ شهر سکنێ داد (شاو، 1/ 68؛ رفیق، 6/ 363) و پس از تقویت موقعیت خود در بخش اروپایی (روم‌ایلی) متوجه آناتولی شد و آلاشهر (ﻫ م) را تصرف کرد (همانجا) و امیرنشینهای آسیای صغیر شامل آیدین، صاروخان، منتشا، گرمیان (اوزتونا، II/ 308-309) و همچنین امیرنشین قرامان و قاضی برهان‌الدین را که مهم‌ترین قدرتهای آناتولی بودند (همو، V/ 318-320؛ شاو، 1/ 69-70، 75). یکی پس از دیگری اطاعت درآورد و به سواحل مدیترانه دست یافت. وی پس از تشکیل ناوگانی بزرگ در دریای اژه (اوزتونا، II/ 308-309) و در واقع استانبول دست یافت (رفیق، 6/ 364؛ اوزتونا، II/ 310) و درواقع استانبول را به محاصره درآورد. این محاصره 3 بار در سالهای 794 و 797و 799ق تکرار شد (صولاق‌زاده، 61-62) و بار سوم قلعۀ آناتولی حصاری (ﻫ م) را در ساحل شرقی بسفر برای تسلط بر راه بیزانسبه دریای سیاه بنا کرد (شاو، 1/ 75). این بارنیز با با شنیدن خبر هجوم امیر تیمور به آسیای صغیر، محاصره را متوقف کرد؛ ولی با امپراتور بیزانس پیمانی بست که در آن مقرر شده بود، محکمه‌ای اسلامی به رهبری یک قاضی مسلمان در استانبول دایر شود و محله‌ای با 700 خانه و یک مسجد برای مسلمانان در این شهر اختصاص یابد (برای تفصیل، ﻧﻜ : هامرپورگشتال، 1/ 206؛ کین راس، 65؛ رفیق، 6/ 365؛ ازوزن چارشیلی، I/ 145-146؛ نیز ﻧﻜ : ﻫ د، 8/ 153-154).
با اینهمه، در این روزگار برخی از سران کشورهای اروپایی درصدد مقابله با سلطان عثمانی برآمدند، چنانکه پاپ بونیفاکیوس نهم به اندیشۀ تدارک جنگی صلیبی افتاد (شاو، 1/ 73) و سیگیسموند، پادشاه مجارستان که از الجاق بلغارستان به خاک عثمانی ناخشنود بود، از پاپ کمک خواست و سفیرانی نیز نزد فرانسویها فرستاد. در پی این همداستانی، نیروهای مسیحیان با عبور از رودخانۀ دانوب، شهرهای ساحلی را تسخیر، و مسلمانان آنجا را قتل‌عام کردند. بایزید در نزدیکی شهر نیکوپولی با مسیحیان روبه‌رو شد و طی نبردی که یکی از بزرگ‌ترین جنگهای تاریخ عثمانی به شمار می‌آید، پیروزی قطعی به دست آورد و قدت مسلمان را در بالکان تثبیت کرد (برای تفصیل، ﻧﻜ : هامرپورگشتال، همانجا؛ کین‌راس، 65-71؛ شاو، 1/ 73-74؛ رفیق، 6/ 366-369). حضور بایزید در روم‌ایلی سبب شد تا علاءالدین علی ــ امیر قرامان ــ در صدد بازپس‌گیری اراضی از دست رفته برآید و آنکارا و بورسه را تصرف کند. بایزید این بار او را در آق‌چای شکست داد و پس از مدتی نیز وی را به قتل رساند (اوزتونا، II/ 318-319).
دراین میان، تهاجم امیرتیمور دولت نوپای عثمانی را به شده به خطر انداخت. تیمور پس از غلبه بر بخش بزرگی از آسیای میانه و ایران درصدد گسترش نفوذ خود بر مصر و قلمرو عثمانی برآمد (همو، II/ 338-340). در این اثنا برخی از امیران آناتولی که قلمروشان ضمیمۀ خاک عثمانی شده بود، به دولت تیموری پناهنده شدند؛ از سوی دیگر سلطان احمد جلایر و قره‌یوسف قراقویونلو هم به بایزید پیوستند. تیمور با فرستادن سفیرانی به دربار بایزید، تسلیم آنها را خواستار شد (نظام‌الدین، 248؛ ابوبکر طهرانی، 1/ 50؛ روملو، چ‌تهران، 74)، اما بایزید از این کار خودداری کرد و فرستادگان تیمور را با جوابهای تحقیرآمیز بازپس فرستاد (رفیق، 6/ 371). آنگاه تیمور به پیشروی در آناتولی ادامه داد و شهرهای توفات و سیواس را تصرف کرد (ابوبکر طهرانی، 1/ 50-51) و روی به بایزید نهاد که در نزدیکی آنکارا اردو زده بود. جنگ میان آن دو با پیروزی تیمور و اسارت بایزید، در 19 ذیحجۀ 804ق/ 20 ژوئیۀ 1402م به پایان رسید (ابن تغری بردی، 12/ 267-269؛ شرف‌الدین، 307-316؛ صولاق‌زاده، 74؛ هامرپورگشتال، 1/ 287-288؛ اوزتونا، II/ 338-349).
شکست بایزید در آنکارا دولت عثمانی را با خطری جدی مواجه ساخت و این کشور را به اختلافات داخلی بر سر جانشینی دچار کرد (رفیق، 6/ 371). اما بایزید که نزد تیمور محترمانه در توقیف بود، 7 ماه بعد در 8 شعبان 805ق/ 3 مارس 1403م در 43 سالگی و پس از 13 سال حکومت در آق‌شهر درگذشت (اوزتونا، II/ 351) و در بورسه به خاک سپرده شد (رفیق، 6/ 376).
مورخان او را به جنگاوری، حسن تدبیر و علم دوستی ستوده‌اند. وی قلمرو عثمانی را از فرات تا دانوب گسترش داد («دائرةالمعارف»، V/ 234؛ اوزتونا، II/ 352). از بایزید آثار خیریه‌ای چون مسجد، زاویه و کاروانسرا، در بورسه و شهرهای مختلف به یادگار مانده است («دائرةالمعارف»، همانجا؛ صولاق‌زاده، 52).

بایزید دوم (851-918ق/ 1447-1512م)

پسر سلطان محمد دوم (فاتح) و هشتمین پادشاه عثمانی. دربارۀ سالروز وی اختلاف است، ولی با توجه به سن او به هنگام مرگ (67 سال)، می‌توان گفت که در سال 851ق زاده شده است (ﻧﻜ : ابن‌عماد، 8/ 86؛ سراج، 2/ 275-276؛ صولاق‌زاده، 269؛ قره‌چلبی‌زاده، 377؛ منجم‌باشی، 3/ 400-401؛ فرید، 187).
بایزید در حیات پدر حکومت نواحی سیواس و توقات را برعهده داشت (شاو، 1/ 133؛ هامرپورگشتال، 1/ 693). درگذشت ناگهانی سلطان محمد دوم، بحران سیاسی بزرگی بر سر جانشینی وی به وجود آورد، بحران سیاسی بزرگی بر سر جانشینی وی به وجود آورد، چنانکه اشرافیت ترک به رهبری صدراعظم محمدپاشا قره‌مانی، طرفدار جم سلطان، پسر کهتر سلطان محمد بودند، وینی‌چریان (دوشیرمه) به عنوان بازوی نظامی دولت عثمانی، به رهبری اسحاق‌پاشا، وزیر اسبق از سلطنت بایزید بر تخت نشست (همو، 1/ 693-694؛ صولاق‌زاده، 269-271؛ قره چلبی‌زاده، 388؛ کین راس، 169؛ عاشق پاشازاده، 220-221). وی نخستین کس از پادشاهان عثمانی است که در استانبول جلوس کرد (سامی، 2/ 1231).
پادشاهی بایزید را به دو دوره می‌توان تقسیم کرد: دورۀ اول تقریباً 14 سال یعنی تاپایان شورش جم؛ و دورۀ دوم تا پایان حکومت وی در 918ق/ 1512م. به نظر مورخان هر دو دوره، دوران آرامش و سکون تاریخ عثمانی محسوب می‌شود، چه، وی در دوران حکومتش نتوانست سیاست فعالانه‌ای در پیش بگیرد (اوزتونا، III/ 137).
نخستین مسألۀ دوران سلطنت بایزید، شورش برادرش جم سلطان بود (هامرپورگشتال، 1/ 695؛ فرید، 179). وی خود را برای سلطنت لایق‌تر از بایزید می‌دانست و با حمایت قبایل ناحیۀ قره‌مان، قیام کرد و شهر بورسه ـ پایتخت اولیۀ دولت عثمانی ـ را تسخیر، و سکه و خطبه به نام خود کرد (صولاق‌زاده، 273-274؛ قره چلبی‌زاده، همانجاغ منجم‌باشی، 3/ 404)؛ آنگاه به بایزید پیشنهاد کرد که قلمرو عثمانی را میان خود قسمت کند (هامرپورگشتال، 1/ 696)، ولی او نپذیرفت و سپاهی به فرماندهی احمدپاشاگدیک (ﻫ م) به مقابله فرستاد و خود نیز به بورسه آمد. پس از زد و خوردهایی جم سلطان در ینی‌شهر- نزیک بورسه ـ شکست خورد (منجم‌باشی، همانجا؛ غالب، 1/ 47) و همراه خانواده‌اش به سلطان مملوک مصر ــ قایتبای ــ پناهنده شد (همو، 1/ 48؛ صولاق‌زاده، 275-276؛ قره چلبی‌زاده، 389؛ هامرپورگشتال، 1/ 697؛ اوزتونا، III/ 139-140).
بایزید از جم سلطان خواست که در برابر دریافت عایدات قونیه از ادعای سلطنت منصرف شود (غالب، همانجا)، اما او نپذیرفت و کوشش مجدد او برای سیطره بر قلمرو عثمانی با شکست مواجه شد و این بار به شهسواران رودس پناه برد (اوزتونا، III/ 140-144، هامرپورگشتال، 1/ 702-703).
بایزید در ادامۀ سیاست پدرش در شبه جزیرۀ بالکان، به مجارستان لشکر کشید و فتح هرزگوین را تکمیل کرد (شاو، 1/ 136؛ هامرپورگشتال، 1/ 708-709). وی سپس به فیلپی (همو، 1/ 712) و آنگاه بغدان- مولداوی- لشکر کشید. مناطقی را تسخیر کرد دریای سیاه و سواحل آن را به قلمرو عثمانی ملحق کرد، به گونه‌ای که این دریا به صورت دریای داخلی قلمرو عثمانی درآمد (اوزتونا، III/ 145، صولاق‌زاده، 292-293؛ هامرپورگشتال، 1/ 713ﺑﺒ ).
بایزید با تقویت ناوگان دریایی عصمانی با ونیزیان نیز وارد جنگ شد، ولی سرانجام با آنان صلح کرد (کین راس، 171؛ شاو، 1/ 142؛ هامرپورگشتال، 1/ 747-748).
از دیگر وقایع مهم دوران سلطنت بایزید، جنگ با ممالیک مصر بود که جم سلطان را پناه داده بودند. به‌علاوه، دولت عثمانی نمی‌توانست حاکمیت دولت ممالیک بر حرمین شرفین و نیز تصرف «امانات مقدسه» (اوزتونا، III/ 147) را بپذیرد. از سوی دیگر ممالیک نیز با بهره‌گیری از ناآرامیای داخلی دولت، بخشی از قلمرو عثمانی در شرق آناتولی را به تصرف خود درآورده بودند. اگرچه در این درگیریها، چندین‌بار ممالیک پیروز شدند، لکن قحط و اختلافات داخلی آنان را به صلح واداشت (همو، III/ 146-152؛ شاو، 1/ 137-138؛ هامرپورگشتال، 1/ 715-725).
آخرین رویداد مهم دوران سلطنت بایزید، ظهور سلسلۀ شیعی‌مذهب صفویه در ایران بود. شاه اسماعیل برای گسترش نفوذ صفویان در سرزمین عثمانی، مبلغانی را به آسیای صغیر فرستاد و این تبلیغات تأثیر بسیاری بر جای گذاشت و دولت عثمانی را به اقدام بر ضد ایران برانگیخت (شاو، 1/ 145). بایزید که سرشت صلح‌جویانه داشت، از جنگ با شاه‌اسماعیل اجتناب می‌کرد، اما برای تضعیف نفود صفویان گروهی از طوای تکلو را که طرفداران شاه اسماعیل بودند. به روم ایلی انتقال داد و با تقاضای شاه اسماعیل مبتنی بر صدور اجازۀ سفر طرفداران صفویه به ایران مخالفت کرد (هامرپورگشتال، 1/ 726) و این امر موجب بروز شورشهایی خطرناک از سوی برخی ازطوایف تکلو بر ضد عثمانیان شد (روملو، چ‌کلکته، 125-126). سیاست صلح‌جویانه و مماشات بایزید، سرانجام ینی‌چریان را از او ناخشنود ساخت. به‌ویژه، انتخاب پسرش احمد به ولایت عهدی این مخالفت را تشدید کرد و به اختلاف میان فرزندانش نیز منجر شد، تا آنکه ینی‌چریها سلیم فرزند دیگر بایزید را در 918ق/ 1512م به پادشاهی برگزیدند و خواهان استعفای او شدند. بایزید ناگریز از سلطنت کناره‌گیری کرد و به زادگاهش (دیمتوقه) بازگشت؛ اما در میان راه درگذشت. گویند پزشکی یهودی که سلیم همراه پدر فرستاده بود، او را مسموم کرد. جنازۀ بایزید را به استانبول آورده، در مسجدی که خود بنا کرده بود. به خاک سپردند (قره چلبی‌زاده، 397؛ فرائضجی‌زاده، 536؛ غالب، 1/ 54؛ هامرپورگشتال، 1/ 780-781؛ کوچو، IV/ 2224؛ فرید، 187).
بایزید مردی صلح‌دوست و طرفدار دانشمندان و ادبا بود. وی برای علما مقرری تعیین کرد وسالانه 14 هزار دینار برای مخارج حرمین شریفین می‌فرستاد (ابن‌عماد، 8/ 86؛ صفا، 5(3)/ 1603-1604). آندره کرتی سفیر ونیز اورا به صلح‌طلبی، آگاهی از حکمت الهی، اخترشناسی و کتاب دوستی ستوده است (هامرپورگشتال، 1/ 781-782). با اینهمه، جهاد با کفار را دوست می‌داشت و گفته‌اندگرد و خاکی را که در جنگ با مسیحیان برپاپوش و تن پوشش می‌نشست، جمع‌آوری می‌کرد تا هنگام مرگ در آرامگاهش بریزند (همو، 1/ 785). وی خط را نیز نیکو می‌نوشت ومشوق خطاطان بود (IA, II/ 397). از بایزید آثار خیریه بسیاری مانند مسجد، مدرسه، دارالشفا، گرمابه و جز آنها در شهرهای مختلف از جمله استانبول، ادرنه و آماسیه برجای مانده است (همانجا؛ «دائرةالمعارف»، V/ 237؛ هامرپورگشتال، همانجا).

مآخذ

ابن تغری بردی، النجوم؛
ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات‌الذهب، دارالکتب العلیمه؛
ابوبکر طهرانی؛
دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا، 1962م؛
رفیق، احمد، بیوک تاریخ عمومی، استانبول، 1328ق؛
روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش چ. ن. سدن، کلکته، 1931م؛
همو، همان، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش؛
سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛
سراج‌اندلسی، محمد، الحلل‌السندسیة، به کوشش محمد حبیب هیله، تونس، 1970م؛
شاو.ا. ج. و ا. ک. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، 1370ش؛
شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1336ش؛
صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1370ش؛
صولاق‌زاده، محمد، تاریخ، استانبول، 1297ق؛
عاشق پاشازاده، درویش احمد، تواریخ آل عثمان، استانبول، 1332ق؛
غالب، محمد، نتایج الوقوعات، استانبول، 1327ق؛
فرائضجی‌زاده، محمدسعید، تاریخ گلشن معارف، استانبول، 1202ق؛
فرید، محمد، تاریخ‌الدولة العلمیة العثمانیة، به کوشش احسان حقی، بیروت، 1403ق/ 1983م؛
قره چلبی‌زاده، عبدالعزیز، روضةالابرار، قاهره، 1248ق؛
کین راس، پ. ب. قرون عثمانی، ترجمۀ پروانه ستاری، تهران، 1373ش؛
منجم‌باشی، احمد، صحائف‌الاخبار، استانبول، 1285ق؛
نظام‌الدین شامی، ظفرنامه، به کوشش محمد پناهی سمنانی، تهران، 1363ش؛
هامرپورگشتال، یوزف، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ میرزا زکی علی‌آبادی، به کوشش جمشید کیان‌فر، تهران، 1367ش؛
نیز:

IA;
Kocu, R. E. İstanbul ansiklopedisi, Istanbul, 1960l;
Öztuna, Y., Büyük Türkiye tarihi, istanbul, 1983;
Türkiye diyanet vakf ı İslâm ansiklopedisi, 1992;
Uzunçarṣili, İ. H., Osmanlı tarih, Ankara, 1982.

علی‌اکبر دیانت

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 816
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست