responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 794

اخبارالدولة العباسیة


نویسنده (ها) :
علی بهرامیان
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَخبارُالدّولَة الْعَبّاسیة، عنوان اثری تاریخی از مؤلفی ناشناخته‌، احتمالاً مربوط به‌ نیمۀ نخست‌ سدۀ 4ق‌ كه‌ به‌ سبب‌ داشتن اخبار دعوت‌ عباسی‌، از اهمیت‌ بسیاری‌ برخوردار است‌. این كتاب‌ كه‌ در 1971م‌ به‌ كوشش‌ عبدالعزیز دوری‌ و عبدالجبار مطلبی در بغداد منتشر شد، بی‌گمان‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ نوشته‌های‌ برجای‌مانده‌ از سده‌های‌ نخستین‌ هجری‌ دربارۀ عباسیان‌ و به‌ویژه‌ اخبار مربوط به دعوت‌ عباسی‌ است‌. می‌توان‌ گفت‌ از زمان‌ انتشار این‌ كتاب‌ بسیاری‌ از زوایای‌ تاریك‌ آن‌ دوران‌ روشن‌ شده‌، و محققان‌ جزئیات‌ اخبار آن‌ را بررسی‌ كرده‌اند. اما در تنها نسخۀ خطی‌ شناخته‌ شدۀ این‌ كتاب‌ در كتابخانۀ امام‌ اعظم‌ یا المدرسة الآعظمیة بغداد، نامی‌ از مؤلف‌ و تاریخ‌ تألیف‌ و كتابت‌ آن‌ دیده‌ نمی‌شود. از این‌ رو تعیین‌ عصر مؤلف‌ و اسناد كتاب‌ بسیار دشوار است‌.
عبدالعزیز دوری‌ در مقاله‌ای‌ كه‌ پیش‌ از انتشار این‌ كتاب‌ دربارۀ آن‌ نوشت‌ و نیز در مقدمۀ همین‌ كتاب‌، به‌ بررسی‌ آن‌ پرداخته‌ است‌، اما عبدالرحمان‌ سرنجاوی‌، محققی‌ دیگر تقریباً همزمان‌ با مقالۀ نخست‌ دوری‌ و 20 سالی‌ پیش‌ از انتشار كتاب‌، به‌ همان‌ نسخه‌ دسترسی‌ داشته‌، و در مقاله‌ای‌ شورانگیز، از «نسخه‌ای‌ یگانه‌» و «كشفی‌ تازه‌» در تاریخ‌ دعوت‌ عباسی‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌ است‌. مطالب‌ او در این‌ باره‌ و نیز خود كتاب‌، گاه‌ حاوی‌ نكاتی‌ است‌ كه‌ دوری‌ بدانها اشاره‌ای‌ نكرده‌ است‌. عنوان‌ روی‌ این‌ نسخه‌ چنین‌ است‌: كتاب‌ فیه‌ اخبار العباس‌ و فضائله‌ و مناقبه‌ و فضائل‌ ولده‌ و مناقبهم‌ و مآثرهم‌ رضی الله‌ عنهم‌ اجمعین‌. كتاب‌ در میان‌ نویسندگان‌ معاصر به «اخبار العباس‌» هم‌ مشهور بوده‌ (مثلاً نك‌ : دانیل‌، 64 - 65)، اما با توجه‌ به‌ مطالب‌ آن‌، ویراستاران‌ كتاب‌، به‌ درستی‌، عنوان‌ حاضر را ترجیح‌ داده‌ (دوری‌، مقدمه‌، 7، 18) و «اخبارالعباس‌ وولده‌» را عنوان‌ فرعی آن‌ قرار داده‌اند. تنها سرنجاوی (ص‌ 116) به‌ دشواری توانسته‌ است‌ بر كنارۀ صفحۀ نخست‌ نسخۀ موجود، این‌ عنوان‌ را كه‌ ظاهراً فقط اثری كمرنگ‌ از آن‌ برجای بوده‌ است‌، بخواند: «المراتع‌ الانسیة فی اخبارالدولة العباسیة». خود نسخه‌ به‌ احتمال‌ بسیار، در سدۀ 8ق‌ كتابت‌ شده‌، زیرا در 3 ورق‌ پایانی آن‌، فهرستی از خلفای بنی‌امیه‌ و بنیعباس‌ با عنوان «تواریخ‌ الخلفاء» هست‌ (نك‌ : ص‌ 411-414) كه‌ از المستعصم‌ بالله‌ آخرین‌ خلیفۀ بغداد نام‌ برده‌ شده‌، و سپس‌ اسامی خلفای عباسی مصر آمده‌، و آن‌ را تا المتوكل‌ علی الله‌ در 763ق رسانده‌، و عبارت‌ پایانی «فسح‌ الله‌ فی اجله‌ و هو الخلیفة القوام‌ بعصرنا هذا ادام‌ الله‌ ایامه‌» (ص‌ 414) بیانگر آن‌ است‌ كه‌ كتابت‌ نسخه‌ به‌ احتمال‌ بسیار در حدود سالهای 763-779ق‌/ 1362-1377م‌ در دوران‌ همین‌ خلیفه‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. چند برگ‌ نخست‌ نسخه‌ افتاده‌، اما برگ‌ عنوان‌ كتاب‌ تذهیب‌ شده‌ و به‌ همین سبب‌ بعید نیست‌ آن‌ را برای یكی از عباسیان‌ یا امرای ایشان‌ نویسانده‌ باشند. نسخۀ موجود با این‌ عنوان‌ آغاز می‌شود: «موت‌ العباس‌ ابن‌ عبدالمطلب‌» (ص‌ 21).
كتاب‌ در اصل‌ دو بخش‌ است‌: بخش‌ نخست‌ به‌ عباس‌ و فرزندان‌ او پرداخته‌، و بخش‌ دوم‌ ــ كه‌ تا حدود بسیاری‌ از حیث‌ سیاق‌ تألیف‌ از بخش‌ نخست‌ جداست‌ ــ به‌ چگونگی‌ آغاز و ادامۀ دعوت‌ عباسیان‌ تا براندازی امویان اختصاص یافته است‌. در بخش نخست‌، در عنوان‌بندی‌، نظم‌ بیشتری‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. پس‌ از ذكر مرگ‌ عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌، نخست‌ به‌ معرفی‌ اجمالی‌ فرزندان‌ او پرداخته‌، و سپس‌ بر اساس‌ مآخذ و گفته‌های‌ گوناگون‌، به‌ طور نا منظم‌ زندگی‌ و مناقب‌ ایشان‌ را شرح‌ داده‌ است‌. پس‌ از شرح‌ احوالی‌ از محمد بن‌ علی‌، به‌ روایات «انتقال‌ وصایت‌» پرداخته‌ است‌ و بخش‌ دوم‌ كتاب‌ از همین‌ جا آغاز می‌شود. در واقع‌ چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ مؤلف‌، بخش‌ نخست‌ را از جایهای‌ گوناگون‌ جمع‌ كرده‌، و به‌ بخش دوم‌ ــ كه‌ بیشتر مقصود او آوردن‌ آن‌ اخبار بوده‌ است‌ ــ افزوده‌، تا كتابی‌ در اخبار عباسیان‌ فراهم‌ كرده‌ باشد. ازاین‌ رو روایات‌ بخش‌ نخست‌ اهمیتی‌ بیشتر از بخش‌ دوم‌ ندارد و تنها از جهت‌ اسناد به‌ كار می‌آید (نك‌ : دنبالۀ مقاله‌).
كتاب‌ اخبارالدوله‌ از حیث‌ منابع‌ و اسناد مجموعۀ آشفته‌ای است‌ و مؤلف‌ ــ دست‌ كم‌ تا آنجا كه‌ در نسخۀ موجود دیده‌ می‌شود ــ نظم‌ خاصی در ارجاع‌ و ذكر منابع‌ نداشته‌، و به‌ نقل‌ كامل‌ اسناد درصدر اخبار نپرداخته‌ است‌. این‌ موضوع‌ برای مؤلف‌ گویا چندان ضرورتی نداشته‌ است‌. نویسنده‌ گاه‌ روایت‌ را از كتابی برگرفته‌، و بدون‌ نام‌ بردن‌ از كتاب‌ و گاه‌ مؤلف‌، تنها سلسلۀ سند روایت‌ را آورده‌ است‌. از این‌ رو سرتاسر كتاب‌ مملو از اسنادی است كه‌ راوی آن‌، گاه‌ به‌ سدۀ اول‌ و گاه‌ به‌ دوم‌ و سوم‌ می‌رسد، و البته‌ هیچ‌یك‌ از سدۀ 4 ق‌ پایین‌تر نمی‌آید. مثلاً سلسله‌ اسناد او درصدر یك‌ خبر این‌ است‌: «سفیان‌ بن‌ عُیینة عن‌ عبدالله‌ بن‌ یزید» (ص‌ 25)، یا: «سلیمان‌ بن‌حرب‌ عن‌ حَمّاد بن‌ سلمة» (ص‌ 26). در برخی مواضع‌ او تنها به‌ ذكر نام‌ مؤلف‌ مآخذ مورد استناد خود بسنده‌ كرده‌ است‌؛ مثلاً «العَنَزی قال‌...» (ص‌ 29، 31)، «احمد بن‌ یحیی بن‌ جابر [البلاذری‌] قال‌...» (ص‌ 142، 145 جم‌)، «عمر بن‌ شَبَّة قال‌...» (ص‌ 169، 171). در هم‌ ریختگی اسناد درصدر اخبار كه‌ بعید است‌ از تصرفات‌ كاتب‌ نسخه‌ باشد، نشان‌ می‌دهد كه‌ مؤلف‌ كتاب‌ یك‌ محدث‌ یا حتی اخباری حرفه‌ای نبوده‌ است‌ واین‌ امر تا حدودی می‌تواند یكی از راههای شناختن‌ مؤلف‌ باشد (نك‌ : دنبالۀ مقاله‌). با اینهمه‌، از آنجا كه‌ اسناد كتاب‌ گاهی به‌ مؤلفان‌ و محدثان‌ و اخباریان‌ بزرگ‌ سدۀ 3ق‌ و گاه‌ پیش‌ از آن‌، منتهی می‌شود، همچون‌ ابن‌ شَبّه‌ (ه‌ م‌)، عباس‌ بن‌ محمد دوری‌، احمد بن‌ یحیی بلاذری‌، عباس‌ بن هشام‌ كلبی و محمد بن‌ هیثم‌ بن‌ عدی‌، دوری حدس‌ زده‌ است كه‌ كتاب‌ در نیمۀ دوم‌ سدۀ 3ق‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و می‌تواند از تنها مؤلف‌ شناخته‌ شدۀ این‌ دوره‌ ــ به‌ گمان‌ دوری ــ كه‌ تألیفی هم‌ مشابه‌ با موضوع‌ این‌ كتاب‌ بدو منسوب‌ كرده‌اند، یعنی‌، محمد بن‌ صالح‌ بن‌ مهران‌، مشهور به‌ ابن‌نطّاح‌ مؤلف‌ اثری با عنوان‌ كتاب‌ (یا اخبار) الدولة العباسیة باشد (نك‌ : ه‌ د، ابن‌نطّاح‌). دوری خود به‌ این‌ نكته‌ توجه‌ داده‌ است‌ كه‌ اینك‌ كتاب‌ ابن‌نطّاح‌ در دست‌ نیست‌ و منقولات‌ از آن‌ در آثار برجای مانده‌ از دیگران‌ نیز چندان‌ نیست‌ كه‌ بتوان‌ میان‌ آن‌ و نسخۀ موجود مقایسه‌ای انجام‌ داد (نك‌ : «ضوء...»، 65). گرچه‌ مستندات‌ وی برای انتساب‌ این‌ نسخه‌ به‌ ابن‌ نطّاح‌ كافی نیست‌، با اینهمه‌، او نظر خود را در باب‌ مؤلف‌، دوباره‌ در مقدمۀ كتاب‌ اخبار الدولة العباسیه‌ تكرار كرده‌ است‌ (نك‌ : ص‌ 15-17).
باید اذعان‌ كرد كه‌ شناخت‌ مؤلف‌، از روی‌ اسناد موجود كتاب‌ كاری‌ دشوار است‌، اما با افزودن‌ برخی‌ آگاهیهای‌ پراكنده‌ می‌توان‌ به‌ نتایجی‌ دست‌ یافت‌. در اوایل‌ كتاب‌ (ص‌ 32) درصدر سند یك‌ خبر، نام‌ علی‌ بن‌ ابراهیم‌ بن‌ هاشم‌ قمی‌ دیده‌ می‌شود كه‌ از قول‌ پدرش‌ به‌ نقل‌ روایتی‌ پرداخته‌، و مؤلف‌ سند خود را به‌ شخص‌ علی بن‌ ابراهیم‌ با تعبیر «اخبرنا» متصل‌ كرده‌ است‌. با آنكه‌ تاریخ‌ درگذشت‌ این‌ علی‌ بن‌ ابراهیم‌ كه‌ از شیوخ‌ روایی‌ نامدار شیعه‌ به‌شمار می‌آید، چندان‌ روشن‌ نیست‌، اما روایتی‌ در دست‌ است‌ كه‌ نشان‌ می‌دهد، وی‌ دست‌ كم‌ تا 307ق‌ زنده‌ بوده‌ است‌ (ابن‌ بابویه‌، 59). اگر گویندۀ «اخبرنا» درصدر روایت‌، مؤلف‌ كتاب‌ باشد، می‌توان‌ با قید احتیاط او را در شمار رجال‌ اوایل‌ سدۀ 4ق‌ محسوب‌ كرد و دلایل‌ دیگری‌ هم‌ این‌ تخمین‌ را تأیید می‌كند (نك‌ : دنبالۀ مقاله‌). البته‌ این‌ نكته‌ نیز حائز اهمیت‌ است‌ كه‌ در نسخۀ موجود، در صدر غالب‌ سلسله‌ سندها «اخبرنا» آمده‌ كه‌ بی‌شك‌ در بسیاری‌ از آنها میان‌ سند نخست‌ روایت‌ و مؤلف‌ كتاب‌ ــ با توجه‌ به‌ آنچه‌ ذكر شد ــ بیش‌ از 100 سال‌ فاصله‌ دیده‌ می‌شود و این‌ نكته‌ آنگاه‌ كه‌ مؤلف‌ سند خود را به‌ رجال‌ بزرگ‌ دعوت‌ عباسی‌ همچون‌ سالم‌ اعجمی‌ از طریق‌ فرزندش‌ محمد (ص‌ 192) و یا مهاجر بن‌ عثمان‌ از طریق‌ مالك‌ بن هیثم‌ (ص‌ 202) می‌رساند، به‌خصوص‌ در بخش‌ دوم‌، بیشتر نمایان‌ است‌. ازاین‌رو به‌ اینگونه‌ اسناد برای تخمین‌ زمان‌ حیات‌ مؤلف‌، نمی‌توان‌ اتكا كرد. اما وجود نام‌ علی‌ بن‌ ابراهیم‌ قمی‌ در این‌ كتاب، مربوط ساختن‌ مؤلف‌ آن‌ را به‌ سده‌های‌ 1-3ق‌ دشوار می‌سازد و به‌ همین‌ سبب‌ انتساب‌ كتاب‌ به‌ ابن‌ نطاح‌ درست‌ نمی‌نماید.
گرد آوردن‌ چند روایت گوناگون‌ از مآخذ دیگر، می‌تواند تا حدودی در شناختن‌ مؤلف‌ كتاب‌ راهگشا باشد. بر پایۀ خبری كه‌ سهمی (د 427ق‌) در تاریخ‌ جرجان‌ آورده‌ است‌ (ص‌ 259)، در 315ق‌/ 927م‌ كسی به‌ نام «ابومحمد كوفی‌» كه‌ در جرجان‌ خطیب‌ بود، برای ابونصر مطرّفی‌، وزیر اسفار بن‌ شیرویه‌ (ه‌ م‌) كتابی در «اخبار وُلْدِالعباس‌» تألیف‌ كرد و در آن‌ از داستان‌ سعید و علی پسران‌ جعفر بن‌ سلیمان‌ عباسی كه‌ همراه‌ هادی عباسی از خلیفه‌ مهدی می‌گریختند، سخن‌ به‌ میان‌ آورد. دقت‌ در مطالب‌ همین‌ گزارش‌ ارزشمند می‌تواند نكات‌ بسیاری را روشن‌ كند: نخست‌ آنكه‌ مؤلف‌ كتاب‌ اخبارالدوله‌ به‌ نقش‌ جرجان‌ در امر دعوت‌ عباسی‌ اهمیت‌ خاصی‌ می‌داده‌ است‌، چندانكه‌ برخی‌ مؤلفان‌ حدس‌ زده‌اند كه‌ نویسندۀ این‌ كتاب‌، اهل‌ جرجان‌ بوده‌ است‌ (نك‌ : دانیل‌، 66، حاشیۀ 33)؛ دیگر آنكه‌ باید به‌ كثرت‌ رجال‌ جرجانی‌ نیز كه‌ در سراسر كتاب‌، از منابع‌ مؤلف‌ بوده‌اند، توجه‌ كرد. گذشته‌ از آن‌ باید گفت‌ كه‌ مؤلف‌ به‌ منابع‌ نزدیك‌ به‌ رجال‌ دعوت‌ كه‌ بسیاری‌ از آنان‌ در جرجان‌ ساكن‌ بوده‌اند، به‌ نحوی‌ دسترسی‌ داشته‌ است‌ (نك‌ : دنبالۀ مقاله‌).
در این‌ بررسی‌، نگاهی‌ به‌ اوضاع‌ سیاسی‌ دوران‌ اسفار و وزیرش‌ ابونصر مطرفی‌، مفید خواهد بود: اسفار بن‌ شیرویه‌ (د 319ق‌/ 931م‌) سردار مقتدر دیلمی‌ كه‌ در سالهای‌ نخست‌ سدۀ 4ق‌ در مناطق‌ جبال‌ و طبرستان‌ سر به‌ شورش‌ برداشت‌، نخست‌ خود را مطیع‌ خلیفۀ عباسی‌ نشان‌ داد، اما پس‌ از كسب‌ پیروزیهایی‌، سر به‌ نافرمانی‌ برداشت‌، چندانكه‌ مقتدر عباسی‌ در 317ق‌/ 929م‌ سپاهی‌ به‌ سركوب‌ او فرستاد (مسعودی‌، 5/ 262؛ ابن‌ اثیر، 8/ 190-192). ابونصر مطرفی‌ نیز از خاندان‌ بسیار مشهوری‌ بود كه‌ بیشتر اعضای‌ آن‌ در مناطق‌ جرجان‌ و استراباد شهرت‌ داشتند (نك‌ : سمعانی‌، 12/ 309 به‌ بعد) و او كه‌ ملقب به «رئیس‌» بود (مسعودی‌، 5/ 263)، به‌ عنوان‌ وزیر و مشاور اسفار شهرت‌ داشت‌ (ابن‌ اسفندیار، 290؛ ابن‌ اثیر، 8/ 192). با توجه‌ به‌ این‌ نكات‌ و نیز با توجه‌ به‌ اطاعت‌ اولیۀ اسفار از خلیفه‌، اقدام‌ ابومحمد كوفی‌ یاد شده‌ در تاریخ‌ جرجان‌ برای‌ تألیف‌ كتابی‌ دربارۀ عباسیان‌، می‌تواند تا حدودی‌ به‌ منظور خدمت‌ و استوار ساختن‌ مبانی‌ دوستی‌ با عباسیان‌ صورت گرفته‌ باشد؛ خاصه‌ كه‌ تاریخ‌ تألیف‌ كتاب‌، 315ق‌، یعنی‌ دو سال‌ پیش‌ از بر هم‌ خوردن‌ روابط اسفار با خلیفه‌ است‌.
همچنین‌، از اخبار همین‌ كتاب‌ بر می‌آید كه‌ دعوت‌ عباسی‌ به‌ نحو چشمگیری‌ در شهر جرجان‌ پای‌ گرفت‌ و نخستین‌ بیعت‌ بر ضد امویان‌ در همین‌ شهر صورت‌ پذیرفت‌ و رجال‌ بزرگ‌ دعوت‌ هم‌ از این‌ شهر برخاستند (برای‌ تفصیل‌، نك‌: ه‌ د، ابوعون‌). جز اینها، پاره‌ای‌ منابع‌ اشاره‌ شده‌ در این‌ كتاب‌، نشان‌ می‌دهد كه‌ مؤلف آن‌ به منابع‌ ویژه‌ای‌ دسترسی‌ داشته‌ است‌. در قضایای‌ مربوط به‌ فتوحات‌ لشكریان‌ ابومسلم‌، مؤلف‌ در اشاره‌ به‌ منابع‌، به‌ طور مبهم‌ فقط از لفظ «قال‌» استفاده‌ كرده‌ است‌ و متذكر جزئیاتی‌ شده‌ كه‌ به‌ این‌ تفصیل‌ در هیچ‌ مأخذ دیگری‌ یافت‌ نمی‌شود. در این‌ قضایا، از یك‌ اشارۀ وی‌ می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ منبع‌ او چه‌ بوده‌ است‌: مؤلف‌ در شرح «واقعۀ جابَلَق‌» از كسی‌ به‌ نام‌ قاسم‌ بن‌ ولید نام‌ برده‌، و از قول‌ او به‌ نقل‌ مطلبی‌ پرداخته‌ است‌ (ص‌ 344). در یكی‌ دو صفحۀ بعد روشن‌ می‌شود كه‌ این‌ قاسم‌، كاتب‌ عامر بن‌ اسماعیل‌ از رجال‌ بزرگ‌ دعوت‌ بوده‌ (ص‌ 345) و اشارات‌ مبهم‌ مؤلف‌ از اقدامات‌ لشكریان‌ خراسان‌، در صفحات‌ بعد ــ كه‌ حاوی‌ گزارش‌ جزئی‌ترین‌ حوادث‌ جنگ‌ است‌ ــ با ضمایر اول‌ شخص‌ جمع ــ كه‌ شامل‌ خود راوی‌ هم‌ می‌شود ــ بی‌گمان‌ همگی‌ به‌ خود قاسم‌ باز می‌گردد (نك‌ : ص‌ 359). این‌ عامر بن‌ اسماعیل‌ كه‌ از موالی‌ بنی‌مُسْلیه‌ بود (دربارۀ بنی‌ مُسلیه‌، نك‌: ه‌ د، ابوالعباس‌ سفاح‌، نیز ابومسلم‌ خراسانی‌، بخش‌ 1)، با خاندان‌ كهن‌ «نهبدان‌»، از شاهان‌ محلی‌ دورۀ ساسانیان‌ در منطقۀ جرجان‌، نسبت‌ داشت‌ (نك‌ : ه‌ د، ابوعون‌). ازاین‌رو می‌توان‌ تصور كرد كه‌ احتمالاً بازماندگان‌ اینگونه‌ خاندانها، اسناد مكتوب‌ خود، از حوادث‌ آن‌ دوره‌ را در موقعیتی‌ استثنایی‌، در اختیار مؤلف‌ اخبارالدوله‌ نهاده‌ بودند، تا از آن‌ و مجموعۀ روایات‌ دیگری كه‌ سرچشمۀ آنها به‌ نحوی در اخلافِ رجال‌ دعوت‌ در شهر جرجان‌ بود، كتابی در باب‌ اخبار دعوت‌ و نقش‌ گستردۀ ایشان‌ در آن‌، رقم‌ زند. نقل‌ از منابع‌ بسیار نزدیك‌ به‌ رجال‌ دعوت‌ منحصر به‌ این‌ نیست‌ و بخش‌ دوم‌ اخبارالدوله‌ در حقیقت‌ فراهم‌ آمده‌ از همین‌ گونه‌ اسناد است‌ كه‌ از قول‌ اخلاف‌ رجال‌ بزرگ‌ دعوت‌ نقل‌ شده‌ است‌: مثلاً از قول‌ عمرو بن‌ شبیب‌ (ص‌ 240، 247)، یا از قول‌ یكی از همراهان‌ بُكیر بن‌ ماهان‌ در بازگشت‌ از نزد ابراهیم‌ امام‌ (ص‌ 241)، از قول‌ خود ابوسلمۀ خلال‌ (ص‌ 242) و نمونه‌های بسیار دیگر. به‌ هر حال‌ تردید نمی‌توان‌ كرد كه‌ مؤلف‌ اخبار الدوله‌ به‌ گونه‌ای به‌ این‌ اسناد مكتوب‌ كه‌ از قول‌ رجال‌ دعوت‌ نوشته‌ شده‌ بوده‌، دسترسی داشته‌، و این‌ موضوع‌ توجه‌ دوری را نیز به‌ خود جلب‌ كرده‌ است‌ (نك‌ : «ضوء»، 66). از این‌ رو، احتمال‌ آنكه‌ اخبارالدوله‌، همان‌ «اخبار ولد العباس‌» از ابو محمد كوفی باشد، دور نیست‌. البته‌ در نسخۀ موجود اخبارالدوله‌ از خبری كه‌ سهمی از قول‌ كس‌ دیگری به‌ نام‌ ابو محمد عبدالرحمان‌ بن‌ محمد سعیدی از كتاب‌ ابومحمد كوفی نقل‌ كرده‌ (ص‌ 259)، اثری دیده‌ نمی‌شود، هر چند باید این‌ نكته‌ را در نظر گرفت‌ كه‌ خبر مذكور به‌ دوران‌ مهدی عباسی و حتی پس‌ از او تا روزگار مأمون‌ باز می‌گردد و نسخۀ موجود اخبارالدوله‌ حتی‌ به‌ خلافت‌ نشستن‌ ابوالعباس‌ سفاح‌ را به‌طور كامل‌ شامل‌ نمی‌شود؛ ازاین‌رو، احتمال‌ آنكه‌ نسخۀ موجود، دست‌ نوشتۀ ناقصی‌ از بخشهای‌ آغازین‌ آن كتاب‌ بوده‌ باشد، اندك‌ نیست‌. فهرستی‌ نیز كه‌ از نامهای‌ خلفا در پایان‌ كتاب‌ آمده‌، چنانكه‌ دوری‌ گفته‌، به‌ احتمال‌ بسیار به‌ نسخۀ موجود افزوده‌ شده‌ است‌ (مقدمه‌، 7).
تحقیق‌ دربارۀ شخصیت‌ ابو محمد كوفی‌ نیز پایه‌های‌ این‌ استدلال‌ را تقویت‌ می‌كند: سهمی‌ كه‌ می‌گوید (همانجا)، ابومحمد كوفی‌ در 315ق‌ به‌ تألیف‌ كتاب‌ اقدام‌ كرد، در بخش‌ نخست‌ تاریخ‌ خود از «ابومحمد احمد بن‌ اعثم‌ بن‌ نذیر... الا´زدی الكوفی‌» (ص 81) نام‌ می‌برد كه‌ او كسی جز ابن‌اعثم‌ صاحب‌ كتاب‌ مشهور الفتوح‌ نیست‌. البته‌ وی در گذشته‌ چندان‌ مشهور نبوده‌، و محدثان‌ و مورخان‌ چندان‌ اعتنایی به‌ او نداشته‌اند، اما امروزه‌ شهرت‌ یافته‌ است‌. ابن‌اعثم‌ كه‌ اسم‌، نسب‌، كنیه‌ و نسبت‌ او در كتاب‌ سهمی ــ كه‌ اتفاقاً تاكنون‌ هیچ‌كس‌ در شرح‌ حال‌ وی بدان‌ توجه‌ نكرده‌ ــ به‌طور كامل‌ آمده‌ است‌، می‌تواند با ابومحمد كوفی تطابق‌ داشته‌ باشد. زمان‌ حیات‌ ابن‌ اعثم‌ نیز با 315ق‌ كه‌ از حیات‌ ابومحمد كوفی در دست‌ است‌ (سهمی‌، 259)، كاملاً تطابق‌ دارد و تاریخ‌ 314ق‌ كه‌ برای وفات‌ ابن‌ اعثم‌ در مآخذ متأخر آمده‌ (مثلاً نك‌ : آقابزرگ‌، 16/ 119)، بی‌گمان‌ خطاست‌. زیرا وی تاریخ‌ خود را تا پایان روزگار مقتدر عباسی یعنی 320ق‌/ 932م‌ رسانده‌ بوده‌ است‌ (یاقوت‌، 2/ 230). از این‌ رو نه‌ تنها تا این‌ تاریخ‌ زنده‌ بوده‌، بلكه‌ چندان‌ بعید نیست‌ كه‌ سالیانی پس‌ از آن‌ نیز حیات‌ داشته‌ است‌ (برای تفصیل‌، نك‌ : ه‌ د، ابن‌اعثم‌ كوفی‌). همچنین‌ برپایۀ نقل‌ مؤلف‌، از علی بن‌ ابراهیم‌ بن‌ هاشم‌ قمی روایتی در كتاب‌ آمده‌، و احتمال‌ داده‌ شده‌ كه‌ مؤلف‌ اخبارالدوله‌ از رجال‌ سدۀ 4ق‌ باشد (نك‌ : سطور پیشین‌). بررسی سیاق‌ نوشته‌های تاریخی ابن‌ اعثم‌ با آنچه‌ در اخبارالدوله‌ آمده‌، این‌ گمان‌ را كه‌ مؤلف‌، همان‌ ابن‌اعثم‌ كوفی است‌، تقویت‌ می‌كند. آشكارترین‌ نشانه‌ها، مقایسۀ شیوۀ روایت‌ از مآخذ در كتاب‌ الفتوح‌ ابن‌ اعثم‌ و نسخۀ اخبارالدوله‌ است‌. یكی از دشواریها در كتاب‌ ابن‌اعثم‌ این‌ است‌ كه‌ در چند جا مجموعه‌ای از مآخذ خود را با هم‌ ذكر كرده‌، و در ذیل‌ مطلب‌، بارها به‌ ذكر كلمۀ «قال‌» اكتفا كرده‌ است‌ كه‌ غالباً معلوم‌ نیست‌ ضمیر به‌ چه‌ كسی باز می‌گردد (مثلاً نك‌ : 1/ 13، 16، 21، 43 جم‌ )؛ عیناً چنین‌ وضعی در اخبارالدوله‌ نیز دیده‌ می‌شود و در موارد متعددی مؤلف كتاب‌ فقط به‌ ذكر «قال‌»، بی‌آنكه‌ مرجع‌ ضمیر مشخص‌ باشد، بسنده‌ كرده‌ است‌ (مثلاً نك‌ : ص 28، 34، 66، 83، 140، 144). همچنین در بخشهای نخستین‌ اخبارالدوله‌ شباهتهای بسیار نزدیكی در برخی اخبار با الفتوح‌ دیده‌ می‌شود، چنانكه‌ گاه‌ متن‌ خبر یكی است‌ و فقط در برخی كلمات‌، اندك‌ تفاوتی وجود دارد (مثلاً نك‌ : اخبارالدولة، 100-106؛ نیز نك‌ : ابن‌ اعثم‌، 6/ 131 به‌ بعد؛ دوری‌، حاشیه‌، 100 به‌ بعد). از این‌ رو احتمال‌ آنكه‌ اخبارالدوله‌ همان «كتاب‌ اخبار ولد العباس‌» ابومحمد كوفی‌، و وی‌ همان‌ ابن‌ اعثم‌ كوفی‌ مشهور باشد، دور نمی‌نماید.
كتاب‌ اخبارالدوله‌ خاصه‌ در بخشهای آغازین‌ با مآخذ سده‌های نخستین‌ هجری اشتراكاتی در اخبار دارد. برخی را مؤلف‌ صریحاً نام‌ برده‌، و برخی دیگر را هم‌ ویراستاران‌ كتاب‌ و هم‌ كسانی كه‌ با موضوعات مطروح‌ در آن‌ سروكار داشته‌اند، یادآوری كرده‌اند. اما آنچه‌ با اخبارالدوله‌ پیوند نزدیك‌ دارد، نخست‌ كتابی با عنوان‌ تاریخ‌ الخلفاء و دیگری العیون‌ و الحدائق‌ است‌ كه‌ مؤلف‌ این‌ دو كتاب نیز معلوم‌ نیست‌. تنها نسخۀ برجای مانده‌ از كتاب‌ نخست‌، آغاز و انجام‌ ندارد و نام‌ تاریخ‌ الخلفاء را ناشر بر آن‌ نهاده‌ است‌ (گریازنویچ‌، .(16 ظاهراً این‌ كتاب‌، اخبار دوران‌ خلفا را از آغاز تا روزگار مؤلف‌ شامل‌ می‌شده‌ است‌؛ اما در نسخۀ حاضر، پس‌ از پایان‌ خلافت‌ امویان‌، مؤلف‌ با آوردن‌ خطبه‌ای در آغاز مطلب‌، به ذكر تاریخ‌ بنی عباس‌ پرداخته‌، و در این‌ قسمت‌ تا آنجا كه‌ به‌ دعوت‌ عباسی مربوط است‌، تقریباً گاه‌ با كاستی و فزونی اندكی‌، بخش‌ دوم‌ كتاب‌ اخبارالدولة موجود را رونویسی كرده‌، چندانكه دوری در تصحیح‌ بسیاری نكات‌ غامض‌ در نسخۀ اخبارالدوله‌، یكسره‌ بر آن‌ تكیه‌ كرده‌ است‌. مؤلف‌ تاریخ‌ الخلفاء در یك‌جا، هنگام‌ نقل‌ روایتی از شریف‌ ابویعلی اقساسی‌، تاریخ‌ سماع‌ خود را از او 480ق‌ ذكر كرده‌ است‌ (ص‌ 126). با احتساب‌ تحریف‌ تاریخ‌ 408ق‌ به‌ 480ق‌ ــ كه‌ به‌ نظر كراچكوفسكی با وفات‌ ابویعلی اقساسی سازگاری ندارد ــ بلیایف‌ نیز چنین‌ حدس‌ زده‌ كه‌ تألیف‌ كتاب‌ در 408 تا 422ق‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ (گریازنویچ‌، همانجا). العیون‌ و الحدائق‌ نیز در این موضوع‌، با اخبارالدوله‌ شباهتهایی در كلیات‌ دارد، ولی این‌ شباهتها مانند تاریخ‌ الخلفاء نیست‌ كه‌ مؤلف‌ یكسره‌ از اخبارالدوله‌ اقتباس‌ كرده‌ باشد.
كتاب‌ اخبارالدوله‌ همچنین‌ از جهت نام‌ كسان‌ و جایها و برخی عبارات‌ فارسی قابل توجه‌ و بررسی است‌ (مثلاً ص‌ 374: «تو ابوسلمۀ دیدی‌»؟).

مآخذ

آقابزرگ‌، الذریعة؛
ابن‌ اثیر، الكامل‌؛
ابن‌ اسفندیار، محمد، تاریخ‌ طبرستان‌، به‌ كوشش‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌، 1320ش‌؛
ابن‌ اعثم‌ كوفی‌، احمد، الفتوح‌، حیدرآباد دكن‌، 1392ق‌/ 1972م‌؛
ابن‌ بابویه‌، علی‌، امالی‌، بیروت‌، 1400ق‌/ 1980م‌؛
اخبارالدولة العباسیة، به‌ كوشش‌ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی‌، بغداد، 1971م‌؛
تاریخ‌ الخلفاء (نك‌ : مل‌، گریازنویچ‌)؛
دانیل‌، التون‌ ل‌، تاریخ‌ سیاسی و اجتماعی خراسان‌ در زمان‌ حكومت‌ عباسیان‌، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران‌، 1367ش‌؛
دوری‌، عبدالعزیز، «ضوء جدید علی الدعوة العباسیة»، مجلۀ كلیۀ الآداب‌ و العلوم‌، بغداد، 1957م‌، شم‌ 2؛
همو، مقدمه‌ و حاشیه‌ بر اخبارالدولة العباسیة (هم‌)؛
سرنجاوی‌، عبدالرحمان‌، «كشف‌ جدید فی تاریخ‌ الدعوة العباسیة»، الأزهر، قاهره‌، 1372ق‌/ 1952م‌، شم‌ 24(1)؛
سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، حیدرآباد دكن‌، 1399ق‌/ 1979م‌؛
سهمی‌، حمزه‌، تاریخ‌ جرجان‌، حیدرآباد دكن‌، 1387ق‌/ 1967م‌؛
مسعودی‌، علی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ كوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، 1974م‌؛
یاقوت‌، ادبا؛
نیز:

Gryaznevich, P.A., introd. and ed. Istoriya Khalifov, Moscow, 1967.
علی‌ بهرامیان‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 794
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست