responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 783

احمد نظام شاه


نویسنده (ها) :
ابوالفضل خطیبی
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَحْمَدْنِظامْ شاه (حک‌ 895-916ق/ 1490-1510م)، بنیادگذار سلسلۀ نظام شاهیه در احمد نگر دکن.
نیاکان احمد نخست در پاتهری، از نواحی برار، اقامت داشتند و در زمان نامعلومی به بیجانگر مهاجرت کردند. به گفتۀ فرشته (2/ 93)، پدرش که به یکی از برهمنان بیجانگر نسب می‌برد، در کودکی، در جنگی در این شهر به اسارت احمدشاه سوم (حک‌ 865-867ق)، از سلاطین بهمنی دکن درآمد، سپس در زمرۀ غلامان او جای گرفت و اسلام آورد و ملک حسن نام یافت. چون «صاحب خط و سواد هندی» بود، سلطان او را به محمد، پسر ارشد خود بخشید و با وی به مکتب فرستاد، محمد آنگاه که در 867ق بر تخت سلطنت نشست، ملک حسن نیز که پیش‌تر به ملک حسن بحری شهرت یافته بود، با لقب اشرف همایون نظام‌الملک، مقامهای متعددی به دست آورد (همانجا؛ خافی خان، 3/ 140-141). آنگاه خواجه جهان گاوان گیلانی، وزیر مشهور سلطان محمد هم او را به خود نزدیک کرد و به واسطۀ همو راج مندری و کندبیل را به اقطاع گرفت (فرشته، همانجا؛ نیز نک‌ : هالیستر، 117). با اینهمه، وی از وزیر سعایت کرد و چون خواجه جهان به فرمان سلطان کشته شد (886ق/ 1481م)، ادارۀ دیوان حکومت یکسره به دست نظام‌الملک افتاد. او که ملک نایب لقب گرفته، و مقام سرلشکری نیز یافته بود، پس از مرگ سلطان محمد، وکیل السلطنۀ محمودشاه بهمنی، پسر خردسال او شد (فرشته، همانجا؛ قس: خافی خان، 3/ 142). وی چندی بعد خود به عللی که مورخان در آن متفق نیستند، به فرمان سلطان محمود کشته شد (مثلاً نک‌ : طباطبا، 136-137، 190-191؛ قس: خافی خان، همانجا).
بیشتر منابع، نخستین‌بار از احمد نظام شاه در وقایع روزگار سلطان محمود یاد کرده‌اند که پدرش نظام‌الملک قدرتمند، جُنیر و برخی نواحی دولت‌آباد را به اقطاع به او داد (مثلاً نک‌ : فرشته، خافی خان، همانجاها)، اما گزارش یگانۀ طباطبا (نک‌ : ص 168-171) دربارۀ اصل و نسب و کودکی احمد، حاکی از آن است که او از دختر یکی از پادشاهان هند که در جنگی به اسارت محمدشاه بهمنی درآمد و به حرم او پیوست، زاده شد. سپس ملک نایب نظام‌الملک از سوی محمدشاه به اتابکی او منصوب شد و مادر و کودک را به ماهور و رامگیر برد و سپس مردم او را پدرِ احمد شناختند و به همین عنوان مشهور شد (دربارۀ روایتی دیگر، نک‌ : همو، 171). این روایت را که سخت تردیدآمیز می‌نماید، گویا بدان سبب برساخته‌اند که برای خاندان نظام شاهیه که سالها بر بخش وسیعی از قلمرو حکام بهمنی فرمان راندند، نسبی عالی فراهم آورند. طباطبا می‌افزاید، احمد در آغاز جوانی، آنگاه که برخی از اعضای خانوادۀ سلطان محمود در جنگی به اسارت کفار درآمدند، به یاری او شتافت و اسیران را از بند رهانید و نیز هنگامی که امرای دکن در بیدَر پایتخت بهمنیان سر به شورش برداشته بودند، احمد از جنیر بدانجا رفت و در سرکوب مخالفان رشادتها نشان داد (ص 172-174، 188-190). احمد که پس از تسخیر دژهای نواحی جنیر و کوهکن، و دستیابی به اموال آن دژها نیرومند شده بود، پس از آگاهی از قتل پدرش، در جنیر آشکارا سر به شورش برداشت و به گسترش قلمرو خود پرداخت (فرشته، 2/ 93-94؛ خافی خان، 3/ 142).
در این زمان سلسلۀ بهمنی به سرعت رو به زوال نهاده بود و قاسم برید که پس از نظام‌الملک، در مقام وزارت بر محمودشاه چیرگی یافته بود، بزرگ‌ترین رقیب احمد به‌شمار می‌آمد. محمودشاه نخست به سفارش قاسم برید برآن شد تا یوسف عادل خان، حاکم بیجاپور و خواجۀ جهان دکنی و زین‌الدین علی طالش، والی جا کند را به سرکوب احمد فرستد؛ اما چون آنان نپذیرفتند، شیخ مودی عرب، یکی از سرداران برجستۀ خود را به مقابله فرستاد، اما او و بسیاری از سپاهیانش به دست احمد هلاک شدند. احمد نظام شاه پس از آنکه عظمت‌الملک، دیگر سردار بهمنی را هم شکست داد، در نبردی که به جنگ باغ شهرت یافت، در 895ق با چیرگی بر جهانگیرخان شکست قاطعی بر محمودشاه وارد آورد و نیز با حمله به پایتخت (بیدر) نه تنها خانوادۀ پدر را که پیش‌تر به اسارت درآمده بودند، از بند رهانید، بلکه زنان و فرزندان امیرانی را که به جنگ با او دست یازیده بودند، به اسارت گرفت ــ هرچند اندکی بعد آنان را آزاد کرد (فرشته، 2/ 94-96؛ نیز نک‌ : طباطبا، 196-200).
به گفتۀ طباطبا (ص 204-205)، احمد نظام شاه در 891ق اعلان استقلال کرد، ولی شیام (I/ 230، حاشیۀ 32) با استناد به برخی از منابع گجراتی، نشان داده است که او اندکی پس از آخرین پیروزی بر سپاهیان بهمنی در 895ق با عنوان شاه بر تخت نشست و به نام خود خطبه کرد و چتر سفیدی را که نشانۀ پادشاهی دهلی و گجرات بود، بر سر گرفت (نک‌ : فرشته، 2/ 96). افزون بر این احمد والیان قدرتمند نواحی دیگر قلمرو بهمنیان، چون یوسف عادل خان در بیجاپور، عمادالملک در برار، و قطب‌الملک در تلنگانه را به شورش بر ضد حکومت مرکزی فرا خواند (نک‌ : خافی خان، 3/ 143) و خود به افزایش نفوذ و توسعۀ قلمروش پرداخت. نخست دژ دندار اجپوری، از دژهای استوار کوهکن را پس از حدود یک سال محاصره، به صلح گشود، سپس کوشید تا دژ دولت‌آباد را نیز که در تصرف ملک وجیه و برادرش ملک اشرف بود، به صلح تسخیر کند. او خواهرش را به ملک وجیه به زنی داد و «بنای مصادقت را به مواصلت مشیّد گردانید». اما چندی بعد که ملک اشرف، برادر و کودک خردسال او را به قتل آورد و خود حکومت دولت‌آباد را به دست گرفت، احمد نظام شاه در 899ق/ 1494م بی‌درنگ به دولت‌آباد لشکر کشید. مقارن این لشکرکشی، یوسف عادل خان بیدر را محاصره کرد و قاسم برید احمد نظام شاه را به یاری فرا خواند. پس احمد تسخیر دولت‌آباد را فرو گذاشت و از میانۀ راه به بیدر روی آورد و فرماندهی میمنۀ سپاه بهمنی از عادل خان شکست خوردند، احمد نظام شاه با عادل خان راه دوستی پیش گرفت و به احمدنگر بازگشت. با اینهمه. احمد بعدها نیز در نبردهایی به یاری محمودشاه و قاسم برید شتافت و در برابر، حکومت برخی نواحی را پاداش گرفت (فرشته، 1/ 368 به بعد، 2/ 96-97؛ طباطبا، 208-212؛ نیز نک‌ : شیام، I/ 231).
احمد نظام شاه که همچنان در پی تسخیر دولت‌آباد بود، چون در 900ق به آنجا لشکر کشید، در قصبۀ نیکار (بین جنیر و دولت‌آباد) فرمان داد شهری به نام خود (احمدنگر) بنیاد نهند که بعدها به عنوان تختگاه نظام شاهیه شهرت بسزایی یافت. او از این شهر جدید بارها به دولت‌آباد تاخت و حتی عادل خان حاکم برهانپور و فتح‌الله عمادالملک را نیز با خود همراه ساخت، ولی تسخیر آنجا تا 905ق میسر نشد (فرشته، 2/ 97-99؛ طباطبا، 213؛ نیز نک‌ : شاهنوازخان، 3/ 906).
احمد نظام شاه چون در گسترش قلمرو خود به سمت جنوب و جنوب شرقی (بیجاپور و بیدر) چندان توفیقی نیافت، کوشید تا با مداخله در تعیین جانشین برای داوودخان فاروقی، حاکم ولایت خاندیس (خاندش) که در 913ق/ 1507م درگذشته بود، قلمرو خود را در مرزهای شمالی گسترش دهد. از این‌رو به درخواست ملک حسام‌الدین، از امرای منتفذ خاندش، خواست عالم خان، یکی از نوادگان داوودخان فاروقی را که نزد وی به سر می‌برد، بر تخت حکومت آن ولایت برنشاند؛ ولی در برابر سلطان محمود گجراتی، همسایۀ قدرتمند شمال غربی خود که می‌کوشید عادل خان بن حسن خان فاروقی، نوادۀ دختری خود را به حکومت رساند، توفیقی نیافت (فرشته، 2/ 100؛ قس: طباطبا، 220-225).
در حالی که کشمکش فرمانروایان ولایات مهم قلمرو سلسلۀ بهمنی با محمودشاه و نیز با یکدیگر همچنان ادامه داشت، پرتغالیها در سواحل غربی دکن پیاده شدند تا نیروی دریایی حاکم گجرات را درهم شکنند و هم به نفوذ متحد او، یعنی نیروی دریایی مصر در دریای عرب، پایان دهند. در این میان احمد نظام شاه که موافق نبود هیچ‌یک از بنادر ساحل غربی به پرتغالیها واگذار شود، به ناوگان دریایی مصر و گجرات اجازه داد تا به قوای پرتغالی که در بندر چول در 20 مایلی جنوب شرقی بمبئی مستقر بودند، بتازند. آنان در 914ق پرتغالیها را شکست دادند؛ اما در ذیحجۀ همان سال پرتغالیها شکست خود را جبران کردند و پس از درهم شکستن ناوگان مصری، فرمانده ناوگان گجراتی را نیز به صلح وا داشتند. فرانسیشکو دِ آلمئیدا، نایب‌السلطنۀ پرتغال در هند، احمد نظام شاه را هم به پرداخت مبلغی گزاف به عنوان غرامت جنگی وا داشت، ولی او با پرداخت اندکی از آن با پرتغالیها صلح کرد (نک‌ : شیام، I/ 232).
به گفتۀ فرشته (همانجا)، احمد نظام شاه در پی 2 یا 3 ماه بیماری پس‌از آنکه از امرای خود برای جانشینی پسر خردسالش، شیخ برهان پیمان گرفت، در احمدنگر درگذشت. گفته‌اند (نک‌ : طباطبا، 225-226) که او به دست نصیرالملک گجراتی، سردار و. و وزیر مشهور خود مسموم شد، اما براساس روایت دیگری (همو، 225) که طباطبا آن را درست‌تر دانسته است، نصیرالملک پیش از مرگ احمد نظام شاه درگذشته بود. پیکر او را در باغ روضه در نزدیکی احمدنگر به خاک سپردند (همو، 227-228). مورخان دربارۀ تاریخ درگذشت و مدت حکومت او اختلاف کرده‌اند (برای مثال، نک‌ : نهاوندی، 227-228؛ طباطبا، 226). فرشته (همانجا) تاریخ درگذشت او را 914ق، و طباطبا (ص 228) 911ق نوشته است، اما از متن یکی از نامه‌های آلفونسو آلبوکرک، نایب‌السلطنۀ پرتغال در هند به پادشاه پرتغال چنین برمی‌آید که احمد نظام شاه تا اکتبر 1510 (رجب 916) زنده بوده است (نک‌ : شیام، I/ 233-234، حاشیۀ 45).
استقلال‌خواهی و شورش احمد نظام شاه را باید سرآغاز حرکتی دانست که در پی آن قلمرو سلسلۀ بهمنی به نواحی مستقلی تجزیه شد که در هر کدام سلسله‌هایی موروثی چون نظام شاهیه در احمدنگر، عماد شاهیه در بِرار، و عادل شاهیه در بیجاپور پدید آمدند. احمد نظام شاه گرچه نخست به کین‌خواهی پدر، شکستهای سختی به بهمنیان وارد آورد، ولی در طول حکومت خود بارها در کنار سپاه پادشاه بهمنی بر ضد دشمنانش جنگید. همچنانکه اگر منافعش ایجاب می‌کرد، در پیوستن به دیگر امرای مخالف بهمنیان هم درنگ نمی‌کرد (برای نمونه، نک‌ : همو، I/ 232).
مورخان شجاعت و جنگاوری احمد نظام شاه را بسیار ستوده، و گفته‌اند که امرای بهمنی از مقابله با او هراس داشتند (فرشته، 2/ 94). وی در شمشیربازی مهارت داشت و آن را در سراسر دکن رواج داد (همو، 2/ 101-102). به گفتۀ فرشته (2/ 11). احمد نظام شاه در «مذهب تسنن کمال تعصب داشت» و از همین‌رو در 911ق آنگاه که یوسف عادل خان در بیجاپور به جای خلفای راشیدین، به نام امامان شیعه خطبه کرد، احمد نظام شاه بر ضد او با پادشاه بهمنی متحد شد (خافی خان، 3/ 126-128؛ قس: نهاوندی، 2/ 429؛ نیز نک‌ : نعیم، 48؛ هیگ، 429). اما شیخ برهان، پسر و جانشین احمد به ترویج مذهب امامیه همت گمارد و از آن پس سلسلۀ نظام شاهیه به عنوان سلسلۀ شیعی شهرت یافت (نک‌ : فرشته، 2/ 102). دربارۀ دینداری و عدالت احمد نظام شاه نیز داستانها نقل کرده‌اند (نک‌ : طباطبا، 228-233).

مآخذ

خافی خان نظام‌الملکی، محمدهاشم، منتخب اللباب، به کوشش هیگ، کلکته، 1925م؛
شاهنوازخان، مآثرالامرا، به کوشش میرزا اشرف علی، کلکته، 1309ق؛
طباطبا، سیدعلی، برهان مآثر، دهلی، 1355ق/ 1936م؛
فرشته، محمدقاسم، تاریخ، لکنهو، 1281ق/ 1863م؛
نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمد هدایت حسینی، کلکته، 1925م؛
نیز:

Haig, W., «The Decline and Fall of the Kingdom of the Deccan», The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. III;
Hollister, J. N., The Shʿa of India, New Delhi, 1979;
Nayeem, M. A., External Relations of the Bijapur Kingdom, Hyderabad, 1974;
Shyam, Radhey, «The Nizām Shāhīs and the ʿImād Shāhīs», History of Medieval Deccan (1295-1724), Andhra Pradesh, 1973.

ابوالفضل خطیبی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 783
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست