نویسنده (ها) :
ابوالحسن دیانت
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 21 فروردین 1399 تاریخچه مقاله
اَحْمَدْپاشا گَدیک (مق 887ق/ 1482م)، سردار و صدراعظم عثمانی به روزگار سلطان محمد فاتح، گدیک در زبان ترکی به معنی نقص، گذرگاه و نیز اصطلاحی نظامی است. احمد به سبب نقص دندانهایش (هامر پورگشتال، 3/ 111)، یا مهارت در گشودن دژها و احداث گذرگاهها (IA, I/ 198) به این لقب معروف شده است. اصل و نسب و قومیت او دقیقاً دانسته نیست. برخی وی را آلبانیایی (اوزون چارشیلی، II/ 177) و به نقل از مآخذ اروپایی، صربی (نک : همو، II/ 533) و حتی رومیتبار از نسل پالئولوگها (IA, I/ 193-194) دانستهاند. احمد نخست از افراد معمولی سپاه ینی چری بود که عنوان پاشایی گرفت (هامر پورگشتال، 3/ 109). از مشاغل دولتی او تا نیل به مقام بیگلربیگی آناتولی اطلاع دقیقی در دست نیست (IA, I/ 194). وی به سبب شجاعتی که در جنگها از خود نشان داد، به سرعت مدارج ترقی را پیمود و به منصب سرداری و وزارت رسید (ثریا، 1/ 193) .و در بیشتر جنگها، سپهسالار سپاه بود (عثمانزاده، 13). در حکومت سلطان محمد دوم (855-886ق) به مقام بیگلربیگی آناتولی منصوب شد (ابنکمال، 7/ 190) و در همین مقام در 865ق/ 1461م (اوزونچارشیلی، II/ 177) قویونلو حصار را از چنگ آققویونلوها بیرون آورد (صولاقزاده، 223-222) و سخت مورد توجه سلطان محمد قرار گرفت، چنانکه در بیشتر لشکرکشیها همراه او بود (ابنکمال، 7/ 522). در 872ق در مقام اتابک شاهزاده مصطفى که به حکومت قرامان (قرهمان) گمارده شده بود، بدانجا روانه شد (مراد، 2/ 103)، اما تا 875ق که به وزارت رسید، مقام بیگلربیگی آناتولی را نیز حفظ کرد (ابنکمال، 7/ 325). سال بعد در رأس سپاهی به تسخیر علائیه (مجاور قرامان، واقع در کرانۀ دریای مدیترانه) گسیل شد (همو، 7/ 332؛ سعدالدین، 1/ 518-519؛ منجمباشی، 3/ 386)، ولی بیآنکه جنگی روی دهد، قلجارسلان، امیر علائیه، قلعۀ شهر را به او تسلیم کرد (سعدالدین، همانجا؛ برای فتح علائیه، نک : نشری، 2/ 792-794). در این میان پیراحمد قرامانی و برادرش قاسم بیگ برآن شدند تا به یاری سپاهی که اوزون حسن در اختیار آنان نهاده بود، دیگر بار بر قرامان چیره شوند، ولی احمد بیدرنگ به مقابله رفت و به دفع آنان پرداخت (سعدالدین، 1/ 521؛ منجمباشی، همانجا). با اینهمه، پیراحمد به اتفاق نیروی تازهای که اوزون حسن به کمک او گسیل کرده بود، تا حمید ایلی پیش رفت (همو، 3/ 386-387؛ صولاقزاده، 238). سلطان محمد با شنیدن این خبر، 877ق/ 1472م طی فرمانی شاهزاده مصطفى، حاکم قرامان را در رأس سپاهی که احمدپاشا نیز فرماندهی بخشی از آن را برعهده داشت، به مقابله با پیراحمد فرستاد (هامر پورگشتال، 3/ 113-115). نبرد در 14 ربیعالاول 878ق/ 10 ژوئیۀ 1473م سرانجام به شکست پیراحمد و نیروی اعزامی اوزون حسن انجامید (نک : منجمباشی، 3/ 387؛ هامر پورگشتال، همانجا). سپس احمدپاشا، همراه با شاهزاده مصطفى مأموریت یافت تا دژهای واقع در ایالت قرامان را که امرای آنجا با یاری دریاسالار موسه نیقو (موچه نیکو) ونیزی ــ از متحدان اوزون حسن ــ به تصرف درآورده بودند، بازپس گیرد (سعدالدین، 1/ 546-547؛ هامر پورگشتال، 3/ 136). او نخست سِلِفکه را متصرف شد، سپس دژهای مینان (همانجاها)، کوریگوس، آرمناک، سگین و دوهلی حضار را تصرف کرد (منجمباشی، 3/ 393؛ اوزون چارشیلی، II/ 92؛ سعدالدین، 1/ 547، 549-550؛ هامر پورگشتال، 3/ 136-137). بعد از مرگ شاهزاده مصطفى، چون جم، برادر بایزید دوم، به فرمانروایی قرامان منصوب شد (همو، 3/ 137)، احمدپاشا اتابکیِ این شاهزادۀ خردسال را نیز برعهده گرفت (IA, I/ 196). پس از عزل محمودپاشا، در 878ق/ 1474م به مقام صدر اعظمی رسید و به استانبول فرا خوانده شد (منجمباشی، 3/ 400؛ قس: مراد، 2/ 120، که تاریخ نیل او را به این مقام در 879ق آورده است). احمدپاشا در همین مقام در 880ق از سوی سلطان محمد به فتح مستملکات جنوا (جمهوری ژن) در کریمه مأموریت یافت. صدراعظم در 26 محرم/ 1 ژوئن همان سال با ناوگان جنگی به بندر کفه که مرکز مستملکات جمهوری ژن و به منزلۀ انبار بازرگانی در کریمه بود (نک : هامر پورگشتال، 3/ 147؛ اوزتونا، III/ 107)، حمله کرد و جنواییها پس از 3 روز جنگ چون تاب مقاومت نیاوردند، شهر را تسلیم کردند و اسکلۀ سوداک واقع در غرب سلفکه به تصرف احمدپاشا درآمد (مراد، 2/ 122؛ هامر پورگشتال، همانجا؛ اوزتونا، III/ 105-106). با سقوط کفه، مدافعان شهر آزف (یا آزاق و نام کهن آن تانه یا تانا، نک : اوزون چارشیلی، II/ 128) و سایر دژهای واقع در ساحل دریای سیاه نیز بیمقاومتی تسلیم شدند (هامر پورگشتال، 3/ 148). بدینگونه با تلاشهای احمدپاشا دولت عثمانی توانست بر سرزمین کریمه و سواحل دریای سیاه چیرگی یابد (ابنکمال، 7/ 423-425؛ مراد، 2/ 123؛ هامر پورگشتال، همانجا). در اوایل 883ق احمدپاشا از سوی سلطان مأمور فتح اشقودره (اسکوتاری) در آلبانی شد، ولی از قبول این مأموریت سرباز زد و به همین سبب از مقام صدارت عظمى عزل، و در روملی حصار زندانی شد (ابنکمال، 7/ 522؛ قره چلبیزاده، 384-385؛ هامر پورگشتال، 3/ 177؛ اوزون چارشیلی، II/ 178, 533)؛ تا اینکه بعد از 5-6 ماه (همو، II/ 178) به وساطت هرسکزاده، از بند رهایی یافت (عثمانزاده، 13). احمدپاشا در 884ق/ 1479م به فرمانداری سلانیک و سپس برای مقابله با مخالفان دولت عثمانی و همچنین به پاداش فتوحاتش، به فرمانروایی اولونیه منصوب شد (سعدالدین، 1/ 566؛ نیز نک : صولاقزاده، 259). آنگاه با عنوان فرمانده ناوگان جنگی به تسخیر جزایر دریای اژه مأموریت یافت (IA, I/ 195) و زانتا و سانتاماریا، از جزایر یونان را که در قلمرو حکومت ونیز و فلورانس بود، تصرف کرد. سپس به سواحل ایتالیا وارد شد و بندر اوترانتو را در جمادیالاول 885 تسخیر کرد (اوزون چارشیلی، II/ 135-136؛ هامر پورگشتال، 3/ 190-191؛ مراد، 2/ 124؛ اوزتونا، III/ 122؛ محامی، 66). اما فتوحات او در ایتالیا به سبب مرگ سلطان محمدفاتح (5 ربیعالاول 886ق/ 3 مۀ 1481م) ادامه نیافت و به استانبول بازگشت (ابنکمال، 7/ 584-585؛ اوزون چارشیلی، II/ 136؛ اوزتونا، III/ 137). احمدپاشا گرچه پس از مرگ سلطان محمد، به هواداری از بایزید دوم، در عملیاتی که بر ضد شاهزاده جم برادر بایزید، انجام شد، شرکت جست، او را به سهلانگاری در تعقیب جم و حتی یاری وی در فرار به سوریه متهم کردند و چون روابط احمدپاشا با این شاهزادۀ مدعی سلطنت، آشکار شد، به فرمان بایزید او را به زندان افکندند (اوزون چارشیلی، II/ 178؛ نیز نک : II/ 167-168؛ هامر پورگشتال، 3/ 247، 251). بایزید پس از آنکه شورش جم را فرو نشاند و بر تخت نشست، به سبب نگرانی از ینیچریهای هوادار احمدپاشا، در ضیافتی که در ادرنه ترتیب داد، وی را به قتل رسانید (اوزون چارشیلی، 533-534، II/ 178-179) و جنازهاش در همانجا به خاک سپرده شد (IA, I/ 197). احمدپاشا یکی از فرماندهان جسور و لایق، ولی سرکش و تندگو بود و همین صفت موجب گرفتاریش گردید (اوزون چارشیلی، II/ 534). او وزیری شجاع، و به حسن تدبیر و درایت معروف بود (منجمباشی، 3/ 400؛ عثمانزاده، 14). در استانبول مؤسسات خیریه داشت و به همین جهت اکنون محلهای دردرب سعادت استانبول به نام «گدیک پاشا سمتی» معروف است (ثریا، 1/ 193؛ IA, I/ 198). اکنون از این مؤسسات بجز حمام که به نام خود او معروف است، چیزی باقی نمانده است. معاصران او از اقداماتش دربارۀ احداث یک مدرسه، یک کتابخانه در افیون قره حصار، و تعمیرات و بازسازی مقبرۀ مولانا جلالالدین مولوی در قونیه سخن راندهاند (همانجا). مسجدی در افیون به نام او موجود است که نمونهای از معماریهای قدیم عثمانی بهشمار میرود (دانشنامه).
IA; İbn Kemal, Ahmed, Tevârih-i Āl-i Osman, Ankara, 1954; Nesrî, Mehmed, Kitāb-i Cihan-nümâ, Ankara, 1957; Öztuna, Yilmaz, Büyük Türkiye tarihi, Istanbul, 1983; Uzunçarsılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1983. ابوالحسن دیانت