responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 751

احمد بن نظام الملک


نویسنده (ها) :
نگین یاوری
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 20 فروردین 1399
تاریخچه مقاله

اَحْمَدِ بْنِ نِظامُ‌الْمُلْک، ابونصر وزیر (د 544ق/ 1149م)، از پسران خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر معروف سلجوقی. احمد، به قوام‌الدین صدرالاسلام، نظام‌الملک دوم و ضیاءالملک ملقب بود. وی 4 سال (500-504ق) وزارت سلطان محمد بن ملکشاه (498-511ق) و نیز بعد از 12 سال وقفه، مدت یک سال (516-517ق) وزارت خلیفۀ عباسی المسترشد بالله (512-529ق) را برعهده داشت. از سالزاد احمد اطلاعی دردست نیست، اما می‌دانیم که در بلخ زاده شد و دوران رشد و جوانی را در اصفهان سپری کرد (حسینی، 83).
نکتۀ شایان توجه دربارۀ مشاغل سیاسی احمد و دیگر اعضای خاندان وی این است که برخلاف نظام‌الملک اول که شوکت و منزلتش را صرفاً مدیون استعداد و لیاقت شخصی خود بود، پسران و نوادگان دولتمردش هیچ‌یک از این خصوصیات بهره‌مند نبودند و می‌توان گفت که هریک از آنها از برکت نفوذ و شهرت وی به وزارت یا مقامات دیگر دست یافتند، چنانکه گفته‌اند ملکشاه سلجوقی (حک‌ 465-485ق) هنگام عزل خواجه نظام‌الملک، او را متهم به شرکت در امور سلطنت و واگذاری کلیۀ مشاغل مهم مملکتی به خویشان و دست‌نشاندگان خود کرد. ترکان خاتون همسر ملکشاه نیز در نکوهش خواجه گفت که او مملکت سلطان را میان 12 پسر خود تقسیم کرده است و آن را همانند تبول شخصی اداره می‌کند (خواندمیر، 165). درحقیقت 5 تن از پسران، 2 تن از نوادگان و یکی از نبیره‌های خواجه نظام‌الملک بر مسند وزارت تکیه زدند، اما هیچ‌یک در قدرت و شوکت به مرتبۀ او نرسیدند (لمبتون، 264).
حیات سیاسی احمد نیز گویای همین ادعاست. گفته‌اند که وی پس از قتل پدر در485ق/ 1092م و هرج و مرج ناشی از آن، از کار دولت کناره گرفت و در همدان سکنى گزید و تا 500ق/ 1106م در آنجا بماند (ابن‌اثیر، 10/ 437-438؛ اقبال، 163). در آن سال، سلطان محمد بن ملکشاه که وزیر خود سعدالملک آوی را به اتهام ارتباط با اسماعیلیه به قتل رسانید، به سبب پایگاه خاص خاندن نظام‌الملک و اعتبار آنان نزد مردم، احمد را که در این زمان برای شکایت از رئیس همدان نزد او آمده بود، به وزارت برگزید (بنداری، 94؛ ابن‌اثیر، همانجا). اما بنداری از قول انوشروان بن خالد، وزیر خلیفه المسترشد که معاصر احمد بوده و شخصاً او را می‌شناخته آورده است که وی مقام خود را مدیون انتسابش به خواجه نظام‌الملک بود، نه لیاقت شخصی. به همین سبب هم پس از عزل از وزارت، ظاهراً بر اثر دسیسۀ رقیب خود خطیرالملک، 12 سال در زندان به سر برد (ص 98).
ازجمله وقایع نخستین دورۀ وزارت احمد، داستان سیدابوهاشم حسنی رئیس همدان بود که چون سلطان‌محمد بر او خشم گرفت، احمد که از پیش با او عداوت می‌ورزید، سلطان را وا داشت تا در ازای مالی کلان، ابوهاشم را به وی سپارد، اما ابوهاشم در برابر، مالی بس هنگفت به سلطان داد تا از آن کار درگذرد و به روایتی وزیر را به او تسلیم کند (راوندی، 162-165؛ میرخواند، 4/ 308-309). این داستان نیز مانند غالب روایات و وقایع تاریخی دورۀ سلجوقیان به گونه‌های مختلف نقل شده است. درواقع این روایات چندان باهم متفاوتند که حتی از مجموعۀ آنها نیز نمی‌توان حقیقت این واقعه را به تمامی دریافت. مثلاً بنداری ارتباطی میان خشم سلطان بر رئیس همدان و احمد نمی‌بیند (ص 94، 95) و راوندی بر آن است که «سلطان را حُبّ مال بر حفظ وزیر غالب آمد» (ص 164). از سوی دیگر میرخواند (همانجا) و حمدالله مستوفی (ص 446-447) برآنند که احمد به عللی ــ که در آثار هیچ‌کدام مذکور نیست ــ با علاءالدوله ابوهاشم همدانی عداوت می‌ورزیده و همین امر اسباب رنجش سلطان را از او فراهم آورده بوده است. درحالی‌که به‌گفتۀ ابن‌اثیر، احمد هنگام اقامت در همدان از سوی ابوهاشم آزار می‌دیده است (10/ 438). با اینهمه، سرانجام حادثۀ مزبور معلوم نیست. شاید فایدۀ حفظ و نقل این روایات، فقط اطلاع بر بی‌نظمی حاکم بر جامعه در عهد سلطان محمد سلجوقی باشد و تنها نتیجه‌گیری مستند و قابل اعتمادی که می‌توان به آن اشاره کرد، این است که در اواخر دولت سلجوقیان عزل و نصب و حتی جان دولتمردان بیشتر بسته به هوس و طمع سلاطین بود، نه مبتنی بر مصالح مملکتی.
در وزارت احمد، لشکر سلطان محمد قوای امیر سیف‌الدوله صدقۀ مزیدی، معروف به ملک‌العرب را در 501ق/ 1108م شکست داد و سرزمینهای تحت سلطۀ او را به‌تصرف درآورد. همچنین در 503ق سپاهیان سلجوقی به فرماندهی احمد به قلع و قمع اسماعیلیان و تسخیر قلعۀ الموت پرداختند، اما به علل جوّی و بروز قحطی مجبور به عقب‌نشینی شدند. در همان سال، فدائیان اسماعیلی قصد جانِ احمد کردند و او را زخم زدند، اما احمد جان به سلامت برد (همو، 10/ 478). سلطان محمد که ناکامی در برانداختن اسماعیلیه را متوجه احمد می‌دانست، در 504ق او را عزل کرد. دربارۀ این بخش از زندگی احمد نیز در تواریخ اختلافاتی مشاهده می‌شود. به روایت بنداری چنانکه گفته شد، او از آن موقع تا 12 سال بعد در زندان بود، اما به گفتۀ ابن‌اثیر او این سالها را در خانۀ خود در بغداد گذراند (10/ 602) تا در 516ق به پایمردی برادر خود شمس‌الملک، وزیر محمود بن محمد بن ملکشاه (حک‌ 511-552ق)، به وزارت المسترشد بالله نشست.
وزارت دوم احمد نیز نافرجام بود و با عزل شمس‌الملک پایان یافت (ابن‌جوزی، 9/ 234-235؛ ابن‌اثیر، 10/ 602، 614-615). احمد در این دوره از وزارت خود همراه با خلیفه در جنگ با دُبیس بن صدقه شرکت کرد (همو، 10/ 608). نخجوانی آورده که چون خلیفه در ایام وزارت احمد خواست برای تعمیر باروی بغداد، 000‘15 دینار از مردم بستاند، احمد آن مبلغ را از مال خود داد و نگذاشت که مردم را زحمتی رسد و خلق به ستایش او پرداختند (ص 301) و این با نظر انوشروان بن خالد که احمد را وزیر راست‌کردار دانسته، سازگار است. با اینهمه، به نظر همو، وی به دوران وزارت خود کارها را به درستی راه نمی‌برد و آرزوهای مردم به نومیدی بدل شد و او در این مقام، قدرتی نیافت و در برابر کَرَمش از خلق خواری کشید و از معاصران و برادران خود جز خیانت ندید (نک‌ : بنداری، 98).
احمد از 517ق که از وزارت عزل شد تا هنگام وفات، ساکن نظامیۀ بغداد بود و در گوشۀ عزلت می‌زیست، از میان شاعران عصر سلجوقی، محمد بن احمد ابیوردی (1/ 562-567، 598-602) و قاضی اَرِّجانی (نک‌ : اقبال، 166، 168) در قصایدی وی را ستوده‌اند.

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛
ابن‌جوزی عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1359ق؛
ابیوردی، محمد، دیوان، به کوشش عمر اسعد، بیروت، 1407ق/ 1987م؛
اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و یحیی ذکاء، تهران، 1338ش؛
بنداری اصفهانی، فتح، زبدة النصرة، مختصر تاریخ دولة آل سلجوق عمادالدین کاتب، بیروت، 1400ق/ 1980م؛
حسینی، علی، اخبار دولة السلجوقیة، به کوشش محمد اقبال، بیروت، 1404ق/ 1984م؛
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛
خواندمیر، غیاث‌الدین، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1317ش؛
راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، 1333ش؛
میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339ش؛
نخجوانی، هندوشاه، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال، تهران، 1357ش؛
نیز:

Lambton, A. K. S., «The Internal Structure of the Saljuq Empire», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol. V.
نگین یاوری

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 751
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست