responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 701

باروت

نویسنده (ها) : صادق سجادی - علی کرم همدانی - محمد نوری

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

باروت، ماده‌ای منفجره که اختراع، تکامل و توسعۀ کاربرد آن در تحول دنیای قدیم به عصر جدید نقشی مهم داشت.

 

مقدمه و تاریخچۀ باروت در ایران و شبه قارۀ هند

هیچ زمان مشخصی را برای اختراع باروت نمی‌توان تعیین کرد، اما ترکیبات موادی که آن را تشکیل می‌دهند، دست‌کم از سدۀ ۵ق/ ۱۱م توسط آلاتی مختلف و با مقاصدی اغلب نظامی در دنیای اسلام به‌کار می‌رفته است (ﻧﻜ : هندی، ۹۶، که بدون ذکر مأخذی، آورده است که باروت از زمان هارون‌الرشید توسط برخی از اسیران چینی به جهان اسلام راه یافت). از کهن‌ترین مواد آتش‌زا و مستعمل در سرزمینهای اسلامی، «نفط» (نفت)، یعنی ترکیب خاصی از نفت خام با چربی، گوگرد و برخی مواد دیگر را می‌توان نام برد که آتش یونانی و آتش اسکندری (ماده‌ای مرکب ازنفت، گوگرد، مواد روغنی و برخی مواد شیمیایی دیگر) بی‌شباهت نبود (زیدان، ۱/ ۱۹۲-۱۹۳). مراد از «نفط» در متون عصر اسلامی تا قرن ۷ق همین ماده است، گرچه بعدها نفط را بر باروت نیز اطلاق کردند (مثلاً ﻧﻜ : غیاث‌اللغات، ۲/ ۴۸۵؛ قس: قلقشندی، ۲/ ۱۴۴). دریک خطی با عنوان مجموعة الصنایع، از روغن اسکندری یاد شده که خاصیت انفجاری داشت، شوره بود که بود خود عنصر مهم باروت به شمار می‌رفت. به همین سبب، اصطلاح «دوا» را که خود گاه معادل باروت بود (ﻧﻜ : دنبالۀ مقاله)، ترکیب نفط و شوره اطلاق می‌کردند و اصطلاح بارود (باروت) را معادل خود شوره می‌گرفتند (ابن‌ بیطار، ۴۰۳-۴۰۴؛ برهان...، ۱/ ۲۱۶). وجود واژۀ باروت در جامع المفردات ابن بیطار می‌تواند این معنی را ثابت کند که این کلمه دست کم به عنوان معادلی برای شوره در سدۀ ۷ق در غرب اسلامی رایج بوده است. از این‌رو، اشارۀ ابن‌خلدون (۷/ ۱۸۸) به استفادۀ جنگجویان از باروت در جنگ سجلماسه در ۶۷۲ق/ ۱۲۷۴م بعید است که بی‌پایه باشد (قس: EI2، ذیل باروت[۱]).

به هرحال ریشه و اشتقاق باروت به درستی دانسته نیست و ممکن است از «برو»، گدری مرکب که در معالجۀ برخی از بیماریهای چشم به کار می‌برند (ابن حشاء۱۸؛ علی بن عیسى، ۱۹۶، ۲۰۴-۲۰۵) گرفته شده باشد. ترکیب «مکاحل البارود» (قلقشندی، همانجا؛ نیز ﻧﻜ : ابن فضل‌الله، ۲۷۲)، یعنی «مدافع» یا توپهایی که مواد منفجره و آتش‌زا (نفط) را پرتاب می‌کرده، با توجه به مفهوم مکحل (سرمه‌دان)، و شباهت توپها به آن (مثلاً ﻧﻜ : ابن ارنبغا، ۱۳۵، ۱۳۷، ۱۹۶)، می‌تواند مؤید این اشتقاق باشد. مراد قلقشندی (همانجا) از «نفط» در اینجا، بی‌گمان ترکیبی از نفت، شوره و گوگرد، و صورت اولیل باروت بوده است. صدای رعدآسای که پرتاب نفط در میدان جنگ ایجاد می‌کرد، مؤید وجود ترکیبات باروتی در آن است. شاید به همین سبب در تحریریهای متأخر بعضی از منابع، نفط را به توپ بدل کرده‌اند. چنانکه محمدقاسم فرشته در شرح یکی از جنگهای سلطان محمود غزنوی در هند از صدای هراسناک خدنگ و نفط یاده کرده است (۱/ ۲۶)، و ظاهراً در بعضی از منابع به جای نفط و خدنگ، توپ و تفنگ آمده است (ﻧﻜ : الیوت، VI/ 455). گفته‌اند که سلطان محمود در جنگ دیگری هم قایقهایی به نبرد فرستاد که در هریک از چند دستگاه نفط افکن وجود داشت (همو، VI/ 455-456). ظاهراً استفاده ترکیبی خاص نیز در غرب اسلامی رایج بوده است، چنانکه به تصریح برخی منابع، مسلمانان در جنگهای سده‌های ۵ و۶ق از سلاح آتشین استفاده می‌کردند (هندی، ۱۰۲-۱۰۳؛ زیدان، ۱/ ۱۹۴؛ لوبُن، ۶۱۸).

به نظر می‌رسد که اولین وصف نسبتاً دقیق از یک نوع نفط آتش‌زا و شبیه به باروت در سدۀ ۶ق، در جامع‌العلوم، اثر فخرالدین رازی آمده باشد. این مادۀ توجه برانگیز مرکب بوده از کبریت خالص (گوگرد)، نفت سفید و کبود، و آهک که ساختن و عمل‌آوردن آن بسیار دشوار بوده اس ت و آن را «آب کبریت» می‌خواندند. از این ماده به کمک آلات مختلفی در جنگها استفاده می‌شد. مثلاً داخل یک بطری را با پنبه دانۀ آغشته به این ماده می‌انباشتند و روی بطری را نمد پوشانده، آن را به نفط می‌آغشتند و روی آن گوگرد می‌پاشیدند و آتس می‌زدند و پرتاب می‌کردند (ﻧﻜ : فخرالدین، ۱۵۷-۱۵۹). گفته‌اند که در همین سده مسلمانان از مواد منفجره‌ای موسوم به «الحجرالناری» یا «زیت الحجر» و توپهایی موسوم به «صنایع المخاسفه» استفاده می‌کردند (هندی، ۱۰۱-۱۰۲)، ولی نوع و ترکیب این ماده روشن نیست.

استفاده از نفط به عنوان سلاحی کارآمد در عصر خوارزمشاهیان توسط ایرانیان و سپس مغولان نیز رایج بود (مثلاً ﻧﻜ : جوینی، ۱/ ۱۳۹: در واقعۀ نیشابورف نیز ۱/ ۸۲: که محاصرۀ بخارا؛ نیز ﻧﻜ : رشیدالدین، ۱۳۲) و کاترمر شرح نسبتاً مفصلی دربارۀ این ماده و ترکیبات باروتی و توپهای نفط افکن (مکاحل النفط) و نفط طیار و کاربرد آن در آن روزگار ارائه داده است (ص 137-133). اگر این اعتقاد رایج که باروت نخست در چین اختراع، و به‌کار برده شد، با اینکه در آغاز به عنوان سلاح جنگی از آن استفاده نمی‌شد (هندی، ۹۶-۹۷)، درست باشد، وجود «نفط‌اندازان ختایی» در لشکر هولاکوخان (ﻧﻜ : رشیدالدین، همانجا)، به این معنی است که احتمالاً باروتی با ترکیبی پیشرفته‌تر توسط آنان به کارمی‌رفته اسن؛ اگرچه آن را نیز نفط نامیده‌اند (قس: لوبن، ۶۱۵-۶۱۸، که باروت و گلوله را اساساً اختراع مسلمانان می‌داند).

شرحی که دربارۀ استفاد مغولان در تهاجم به اروپا از یک

آلت جنگی که از لولۀ آن دود برمی‌خاسته، در دست است، آشکارا استفاده از باروت و نوعی توپ ابتدایی را تداعی می‌کند (راکه ویلتس، ۶۹). گفتنی است که کاربرد اصطلاح «سهام ختایی» (تیرهای چینی) توسط قلقشندی (۲/ ۱۴۴)، تقریباً معادل مکاحل البارود، یعنی توپهایی که نفط و گلولۀ سربی پرتاب می‌کردند، خود انعکاسی از آن عقیده رایج است؛ و این گزارش که چینیان خود در برابر یورش مغولان از باروت استفاده می‌کردند (هندی، ۹۷-۹۸)، مؤید این معنی است. در این صورت می‌توان حدس زد که به سبب قرایت جغرافیایی و روابط بازرگانی و فرهنگی میان ایران و چین، به‌ویژه پس از یورش مغول، باروت و آلات استفاده از آن پیش از دیگر سرزمینهای اسلامی، به ایران رسیده اسا و مسلمانان به نوبۀ خود زودتر از اروپاییان از این ماده در جنگها استفاده می‌کردند (ﻧﻜ : زیدان، همانجا). یک دلیل معتبر برای سبقت مسلمانان که در این امر آن است که بدرالدین حسن رماح در کتاب اسالیب القتالِ خود نوعی مادۀ منفجره با نسبتهای مختلف معرفی کرده، و از تیرهای خاصی سخن گفته که احتمالاً مرادش همان باروت و تیرهای چینی بوده است (هندی، ۹۸). با اینهمه، عجیب است که سارتن (III(1)/ 725) حتى در استفادۀ مسلمانانِ غرب اسلامی از اسلحۀ آتشین در سدۀ ۸ق نیز تردید کرده است؛ درحالی‌که اشارات ابن‌خلدون و دیگران (ﻧﻜ : سطور پیشین) برای رد نظر او به حد کافی قانع‌کننده است و به‌علاوه در همین دوران رساله‌های متعددی دربارۀ سلاح آتشین و نفط و باروت توسط مسلمانان نگاشته شده که حاکی از اهمیت و رواج این آلات و مواد است. رنو شماری از آنها مانند کتاب العلم بالنار و النفط و الزّرواقات، صفة الضرب‌بالسیف...، و عمل البارود و الدبّابات را بررسی کرده است. وصفی که او از مجراة (تفنک) به نقل از یکی از همین رساله‌ها آورده، برای مطالعۀ سیر اختراع و تکامل باروت و تفنگ حائز اهمیت است (ص194-196, 198, 215 ؛ نیز ﻧﻜ : لوبن، ۶۲۰)، اما اینکه بعضی از محققان آغاز استفاده از سلاح آتشین در ایران را، اواخر سدۀ ۸ق/ ۱۴م دانسته‌اند (الگود، 113)، با توجه به گزارشهای پیشین (نیز ﻧﻜ : هدایت، ۳۹۸، به نقل از اسدی طوسی) درست نمی‌نماید؛ مگر آنکه مراد، استفاده از مواد و ابزار و آلات جدیدتر در جنگها باشد.

در واقع از اواخر سدۀ ۸ق به تدریج آلات و ابزار متعددی به عنوان اسلحۀ آتشین در ایران و شبه قاره ساخته، و به کار برده شد که مادۀ انفجاری و آتش‌زای آن را داروی آتشین، ادویۀ گرم، باروت و نفط می‌نامیدند؛ مانند «دیگ یا دیگ درخشنده» که شبیه توپ بود و آن را با دیگ‌افزار (داروی آتشین ـ باروت) می‌انباتند و به جانب خصم رها می‌کردند و نوع کوچک‌تر آن را خمپاره می‌نامیدند. گویا دیگ را در نواحی شرقی‌تر « کشکنجیر» (کوشک‌انجیر، کوشک‌انداز) می‌خواندند که به قوت داروی آتشین پرتاب می‌شد و در هند آن را «گوله» می‌گفتند (فرهنگ ...، ۲/ ۱۳۹، ۲۲۸۱؛ هدایت، ۳۱۱، ۳۹۸؛ شیرانی، ۷/ ۲۴۴ ﺑﺒ). البته این آلات بیشتر از اواخر عصر مغول و اوایل دورۀ تیموری رواج یافت. اما تفنگ (تفک و معرّب آن تفق) لوله‌ای میان‌تهی بود که با آن به ضرب نَفَس (تُف = فوت) گلوله‌ای گلی پرتاب می‌کردند (کسروی، ۴۳۴-۴۳۵). این نام که گویا سابقه‌ای دیرین داشته (مثلاً ﻧﻜ : انوری، ۱۷۵). در اشعار و آثار متأخرتر نیزآمده است (نظیری، ۳۳۲؛ هدایت، ۳۱۱؛ بهار عجم، ۲۵۰؛ فرهنگ، ۲/ ۱۴۶۷-۱۷۲۴)، و در همین عصر تکامل یافته است. این آلت را «کمان زنبوری» و «چرخ» نیز می‌خواندند که به قوت «داروی آتشین» که باروت باشد، گلوله را پرتاب می‌کرد.

برخی گفته‌اند که تفنگ به عنوان سلاح گرم در اواخر قرن ۹ق در عصر سلطان‌حسین بایقرا از فرنگ به ایران آمد (ﻧﻜ : کسروی، ۴۳۷)، ولی ظاهراً در یک منظومۀ فارسی مربوط به قرن ۸ق از این آلت همراه بندقه، یاد شده است (شیروانی، ۷/ ۲۴۷). این ابزار و آلات به موازات ایران، در شبه قارۀ هند نیز کاربرد داشته، و اساساً تاریخ ظهور و تکامل باروت و اسلحۀ آتشین را در ایران و هند، به دشواری قابل تفکیک است. مسلم آن است که باروت و توپ به عنوان یک سلاح مهم نظامی از آغاز عصر تیموریان به‌کار می‌رفته است و تیمور خود در پایان سدۀ ۸ق عده‌ای توپ‌ساز و توپچی و فتیله‌ساز از آسیای صغیر به سمرقند برد (کلاویخو، 288). در سپاه او پیش از این نیز از آلاتی چون دعدانداز و چرخ‌گشا در جنگها استفاه می‌شده است (شرف‌الدین، ۲/ ۲۲۹، ۲۴۰؛ نظام‌الدین، ۱۵۵، ۲۳۱) که شاید بتوان گفت: این آلات نوعی توپ، و مادۀ منفجرۀ آنها باروت بوده است.

در قرن ۹ق نشانه‌های قوی‌تری بر وجود باروت در دست است؛ چنانکه بی‌گمان مراد از «داور» که از آن توسط آلتی به نام «غوطه‌خوار» در آتش‌بازی روی آب استفاده می‌کردند (شیرانی، ۷/ ۲۹۵-۲۹۶)، باروت یا ماده‌ای شبیه به آن بوده است. در برخی از جنگهای اواخر عصرتیموری با ازبمان نیز به صراحت از تفنگ و باروت یاد شده است و مطابق یک گزارش در این زمان در هرات تفنگ می‌ساختند (عالم آرای شاه اسماعیل، ۲۸۲، ۳۴۵؛ الگود، 113). تفنگ و باروت از همین اره و به‌ویژه توسط بابرتیموری به شبه قاره راه یافت. محمدشاه بهمنی کارخانه‌ای برای ساخت توپ و باروت در دکن ایجاد کرد و توپخانه‌ای بزرگ تدارک دید و در جنگها به کار برد (فرشته، ۱/ ۲۹۰؛ ندوی،406-407 ). در جنگهای لودیان در سدۀ ۹ق هم از آتش‌افکن، زنبورک، گولۀ زنبورک و خریطه‌های دارو (مخازن باروت) بسیار یاد شده است (یادگار، ۲۱-۲۲، ۷۵، ۲۹۴؛ نیز ﻧﻜ : الیوت، VI/ 457). در همین دوره در کشمیر کسی پیدا شد که در فنون «آتش بازی» و «داروسازی» (ساخت و ترکیب و استفاده از مواد منفجره) اختراعات شگفت کرد و استفاده از تفنگ را در آنجا رواج داد (فرشته، ۲/ ۳۴۴).

بیشترین اطلاعات دربارۀ استفاده از باروت و سلاح آتشین در شبه قاره مربوط به عصر تیموریان هند است. بابر مؤسس این دولت در جنگها از اسلحۀ گرم استفاده می‌کرد و در بابرنامۀ (توزک بابری) خویش از «تفنگ‌انداز، توپچیف ضربه‌زن و ارابه» یاد کرده است (ص ۱۷۱، ۱۷۳، ۱۷۵، ۲۰۹، ۲۱۱-۲۱۳). ظاهراً در متن جغتایی بابرنامه علاوه بر «ضربه‌زن» از «فرنگی» هم به عنوان نوعی توپ یاد شده است (الیوت، IV/ 255، نیز 274، 268؛ حبیبی، ۱) و این نشان می‌دهد که برخی از انواع توپ ظاهراً از فرنگ می‌آمده است، یا به سبب شکل ظاهریش آن را فرنگی می‌خواندند.

در شرح محاصرۀ قلعۀ کالنجر توسط شیرشاه افغات در میانۀ سدۀ ۱۰ق آمده است که مدافعان قلعه از توپ و تفنگ استفاده می‌کردند و یکی از افسران شیرشاه «سرنگی» ساخت و آن را با «دارو» انباشت و به سوی برج قلعه پرتاب کرد (یادگار، ۲۳۰). مقصود از «سرنگ» معلوم نیست و می‌تواند نوعی فشنگ یا گلولۀ بزرگ باشد که با باروت می‌انباشتند و رها می‌کردند. افغانها در دیگر جنگهای خود نیز از توپخانه و توپهای بزرگ استفاده می‌کردند که بعضی از آنها نامهای خاص داشت (بدائونی، ۲/ ۱۸۰-۱۸۱؛ حبیبی، ۱-۴؛ وکیلی، ۱۴ ﺑﺒ). دامنۀ استفاده از این آلات بعدها به اقوام ترک و مغول آسیای مرکزی نیز رسید و ازبکان درجنگهای خود با تیموریان هند و افغانان، توپ و تفنگ به کار می‌بردند (مثلاً ﻧﻜ : لاهوری، ۱/ ۲۰۷-۲۰۸).

در غرب ایران به روزگار ترکمانانف باروت و سلاح گرم کاملاً شناخته شده بود، ولی گویا انواع مرغوب آن را از اروپا می‌آوردند. چنانکه گفته‌اند: در ربع آخر قرن ۹ق، جمهوری و نیز به درخواست اوزون حسن آق قویونلو مقادیری اسلحۀ گرم و باروت برای تأسیس توپخانه و رستۀ تفنگچی نزد او فرستاد تا در جنگ با عثمانیان و قرامانیان از آنها استفاده کند، در حالی که عثمانیها خود از این نوع سلاح سود می‌برند (وودز، 128؛ سیوری، ۱۱۴-۱۱۵؛ سفرنامه‌ها...، ۴۸، ۲۱۵، ۲۳۰). روایات متعدد دیگری دربارۀ استفادۀ امرای ترکان از باروت و اسلحۀ گرم در دست است (ابوبکر طهرانی، ۶۳، ۵۶۹، ۵۸۰؛ الگود، 114؛ لاهجی، ۷۸). همچنین از رستۀ توپخانه در سپاه آق‌قویونلو و نیز از «خرپا چنگ» که نوعی توپ یا خمپاره بوده اس، می‌توان یاد کرد (عالم‌آرای صفوی، ۷۴-۷۷).

دربارۀ زمان و چگونگی به کار گرفتن باروت و سلاح گرم در عصر صفوی اخبار مختلفی آمده است. برخی به استناد گزارشهای نادرست یه به آن سبب که سپاه صفوی در نبرد چالدران از توپخانۀ نیرومند عثمانی شکست خورد، بر آن گمان رفتند که ایرانیان با سلاح آتشین آشنا نبودند و تا سالهات پس از جنگ چالدران نیز در سپاه خود از آن استفاده نمی‌کردند (مثلاً ﻧﻜ : لاکهارت، 90). به‌علاوه می‌دانیم که پیش از جنگ چالدران، شیخ حیدرصفوی از توپ و باروت استفاده کرد و شاه اسماعیل نیز در اوایل کار خود در جنگی توپخانۀ ترکمانان را گرفت و با همین توپخانه، ارتش عثمانی و الوند میرزای آق‌قویونلو را شکست داد (سیوری، ۱۱۵؛ عالم‌آرای صفوی، ۷۴-۷۶، ۷۹-۸۲، ۸۸، ۹۰؛ عالم‌آرای شاه اسماعیل، ۷۳-۷۷، ۷۹). استفاده از باروت و سلاح آتشین در آن وقت منحصر به ارتشهای منظم نبود، بلکه مردم نیز با این ابزار آشنا بودند و با آنها از شهر خود دفاع می‌کردند (مثلاً ﻧﻜ : همان، ۳۲۸؛ روملو، ۱۷۱، ۱۸۶، ۲۰۶، ۲۱۲، ۲۲۱). ازاین‌رو، روشن است که ایرانیان از سالها پیش از نبرد چالدران با سلاح گرم آشنا بودند، و این معنی که استعمال این نوع سلاح را در جنگ خلاف دلیریو جوانمردی می‌شمردند (فلسفی، «جنگ...»، ۹۳)، نیز چندان وجهی ندارد و می‌دانیم که در بسیاری از جنگهای اواخر تیموری و ترکمانان به خوبی از این ابزار سود می‌بردند و بلکه خود آن را می‌ساختند. از سوی دیگر به رغم آنچه گفته شد و آنچه دربارۀ سلاح آتشین و باروت و وجود رسته‌های خاص تفنگچی، توپچی، باروت‌ساز، و نیز قورخانه در دورۀ اول دولت صفوی یاد شده (مثلاً ﻧﻜ : عالم‌آرای شاه‌طهماسب، ۱۸۹، ۱۹۳، ۲۰۵، ﺟﻤ؛ قاضی‌احمد، ۱/ ۱۷۴-۱۷۵، ۱۹۱، ۱۹۸؛ افوشته‌ای، ۸۰، ۸۵؛ نصیری، ۲۱۵-۲۱۶؛ رهربرن، ۳۱-۳۲؛ مینورسکی، ۱۲۶)، برخی از اروپاییان به استناد اشارات مبهمی که درگزارشهای سفر برادران شرلی آمده است، گفته‌اند که سلاح آتشین در عصرشاه عباس و توسط برادران شرلی در ایران پیدا شد («شرح‌مأموریت[۲]...»، 21؛ بیانی، ۱۴۵-۱۴۶). در حالی که برخی از همراهان برادران شرلی تصریح کرده‌اند که پیش از ورود آنها، در ایران و توپ‌ساز وجود داشته است وشاه عباس می‌توانسته سپاه بزرگی از تفنگچیان به کار گیرد («شرح مأموریت»، 222، 163، 29؛ قس: مینورسکی، ۵۰-۵۱؛ سیوری، ۱۱۳). در واقع با انبوه گزارشهایی که دربارۀ ساخت و استفاده از باروت و سلاح گرم در این دوره وجود دارد، تنها می‌توان احتمال داد که شاه عباس پس از ورود برادران شرلی، دست به ایجاد سپاهی منظم از تفنگدار و توپچی زده است (ﻧﻜ : فلسفی، زندگانی...، ۱/ ۱۷۷؛ محبوبی، ۱/ ۱۴-۱۶؛ قس: سیوری، 43).

داراشکوه تیموری (د ۱۰۶۹ق) برای تسخیرقندهار و جنگ با صفویان، توپخانۀ ویژه‌ای تشکیل داد که از شمار توپها و مقدار باروت می‌توان به عظمت آن پی‌برد (کنبو، ۲/ ۳۰۲-۳۰۷؛ الیوت، VII/ 101-102). درعصر جهانگیر پادشاه تیموری هند استفاده از باروت وسلاح آتشین چنان رواج داشت که حتى لشکر مخصوص

امپراتوری هم دارای رستۀ توپخانه بود و او در سپاه خود تفنگچی و توپ قابل حمل بسیاری داشت (توزک...، I/ 22-23). کشتیهای جنگی این دوره نیز دارای توپ‌انداز بود (ابوالفضل، ۱/ ۱۴۴). در سپاه محمدشاه تیموری درجنگ با نادر شاه افشار انواع توپ و زنبورک وجود داشت که فرماندهی آنها ظاهراً با میرآتش بود. نادرشاه در همین جنگ شمار بسیاری توپ به غنیمت گرفت (الیوت، VIII/ 74, 82-83). به علاوه، نادرشاه در ارتش خود از توپهای کوچکی به نام زنبورک استفاده می‌کرد که بر پشت شتران حمل می‌شد. در آن دوران در بسیاری از شهرهای ایران باروتف فشنگ، توپ، تفنگ و خمپاره می‌ساختند (محمدکاظم، ۳/ ۹۱۱-۹۱۲؛ نیز ﻧﻜ : شعبانی، ۳۵۱؛ فلور، ۴۸، ۵۹؛ سفرنامه‌ها، ۲۱۵).

مطابق گزارش جالب توجه محمدکاظم (۳/ ۹۱۲)، برای ساخت باروت، به جای ذغال معمولی گویا از ذغال پسته استفاده می‌کردند که ظاهراً برای این کار مناسب‌تر بود. در عصر زندیه نیز استادان ماهری مأمور توپ ریزی و ساخت خمپاره و باروت بودند و قورخانه و توپخانه از لوازم دائمی ارتش به شمار می‌رفت. تفنگ سرپُر و باروت را بیشتر در کرمان، شیراز و لار می‌ساختند و کسانی در این کار مشهور بودند (ابوالحسن گلستانه، ۱۳۳؛ ورهرام، ۱۳۸). حتێ در عصر قاجار و در ایامی که ژنرال گاردان فرانسوی ارتش ایران را سازمان می‌داد، توپ، گلوله و باروت را در ایران می‌ساختند؛ اگرچه باروت مرغوبی تولید نمی‌شد (گاردان، ۱۳۴؛ قس: اعتضادالسلطنه، ۴۰۸).

در عصر ناصری رساله‌های متعددی دربارۀ باروت و سلاح آتشین و روش ساخت و شیوۀ استعمال آنها نگاشته شد (گلبن، «کتابچۀ عرایض..»، ۷۳ﺑﺒ ، «کتابچۀ مطالب...»، ۱۶۷ﺑﺒ) که غالباٌ مبتنی بر آثار و اطلاعات و راهنماییهای اروپاییان و مستشاران آنها در ایران بود؛ چنانکه در یک رساله با عنوان تعلیمات توپخانۀ اطریشی، از انواع توپ و باروت و چگونگی ساخت و انواع ترکیبات آن سخن رفته است (ص ۱۲، ﺟﻤ ). باروت ظاهراً تا یک سده پیش هنوز در منابع داروشناسی به عنوان دارویی برای درمان سل و خون‌ریزیهای مختلف به کار می‌رفته است و خواص گوناگونی نیز برای آن برمی‌شمردند (عقیلی، ۲/ ۲۰۳).

 

مآخذ

ابن ارنبعانا زردکاش، الانیق فی المناجنیق، به کوشش احسان هندی، حلب، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م؛ ابن ابیطار، عبدالله، تنقیح مفردات (تنقیح الجامع)، به کوشش محمدعربی خطایی، بیروتف دارالغرب الاسلامی؛ ابن حشّاء، احمد، مفید العلوم و میبد الهموم، به کوشش کولن و رنو، رباط، ۱۹۴۱م؛ ابن‌خلدون، عبدالرحمان، العبر، بیروت، مؤسسة جمال؛ ابن فضل‌الله عمری، احمد، التعریف بالمصطلح الشریف، به کوشش محمدحسین شمس‌الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة؛ ابوبکر طهرانی، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، ۱۳۵۶ش؛ ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۲۰ش؛ ابوالفضل علامی، آیین اکبری، لکهنو، ۱۸۹۳م؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشیدکیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش؛ افوشته‌ای ، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳ش؛ انوری، اپیوردی، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، مؤسسۀ مطبوعاتی پیروز، بابر، ظهیرالدین، محمد، بابرنامه، بمبئی، ۱۳۰۸ق؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش ویلیام ناسولیس و مولوی احمدعلی، کلکته، ۱۸۶۹م؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۵۷ش؛ بهار عجم، تیکچندبهار، لکهنو، ۱۳۳۴ق؛ بیانی، مهدی، «معرفی یک نسخۀ خطی»، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۰ش، س ۶، ﺷﻤ ۶؛ تعلیمات توپخانۀ اطریشی، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن ۱۹۱۶م؛ حبیب، عبدالحی، «صنعت توپ‌ساز در دورۀ احمدشاهی»، آریانا، کابل، ۱۳۴۱ش، ﺷﻤ ۶؛ راکه ویلتس، ایگور، سفیران پاپ به دربارخانان مغول، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، ۱۳۵۳ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، به کوشش کاترمر، آمستردام، ۱۹۶۸م؛ روملو، حسن، احسن‌ التواریخ، به کوشش چ.ن.سدن، تهران، ۱۳۴۷ش؛ رهربرن، کلاس، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۴۹ش؛ زیدان، جرجی، تاریخ التمدن الاسلامی، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ سفرنامه‌های ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، خوارزمی؛ سیوری، ر.م.، «از چه موقع ایرانیان برای اولین بار اسلحۀ گرم به کار بردند»، ترجمۀ رجبعلی امیری، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۴۵ش، س۱، ﺷﻤ ۴؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۳۶ش؛ شعبانی، رضا، مختصر تاریخ ایران در دوره‌های افشاریه و زندیه، تهران، ۱۳۷۸ش؛ شیرانی، حافظ محمود، مقالات، به کوشش مظهر محمود شیرانی، لاهور، مجلس ترقی ادب؛ عالم آرای شاه‌اسماعیل، به کوشش اصغر منتظرصاحب، تهران، ۱۳۴۹ش؛ عالم آرای شاه طهماسب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۰ش؛ عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، ۱۳۵۰ش؛ عقیلی علوی‌شیرازی، محمدحسین، مخزن‌الادویه، تهران، ۱۳۷۱ش؛علی بن عیسى کحال، تذکرة الکحالین، به کوشش محیی‌الدین قادری شرفی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م, غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوش محمددبیرسیاقی، تهران، معرفت؛ فخرالدین رازی، محمد، جامع‌العلوم، بمبئی، ۱۳۲۳ق؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ، بمبئی، ۱۸۶۸م؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجوشیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، ۱۳۵۱ش؛ فلسفی، نصرالله، «جنگ چالدران»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران؛ تهران، ۱۳۳۲ش، س ۱، ﺷﻤ ۲؛ همو، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۴۴ش؛ فلور، ویلم، حکومت نادرشاه (به روایت منابع هلندی)، ترجمۀ ابوالقاسم سریف تهران، ۱۳۶۸ش؛ قاضی احمدقمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش؛ قلقشندی، احمد، صبح‌الاعشى، قاهره، وزارة الثقافة و ارشاد القومی؛ کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحیى ذکاء، تهران، ۱۳۵۶شغ کنبو، محمدصالح، عمل صالح (شاه جهان‌نامه)، به کوشش غلام‌یزدانی و وحید قریشی، لاهور، مجلس ترقی ادب؛ گاردان، آلفرد، مأموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ گلبن، محمد، «کتابچۀ عرایض توپخانۀ مبارکه»، همان، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۴۶ش، س ۲، ﺷﻤ ۶؛ همو، «کتابچۀ مطالب لازمۀ توپخانۀ مبارکه»، همان، ۱۳۴۷ش، س ۳، ﺷﻤ ۱؛ لاهجی، علی، تاریخ خانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۵۲ش؛ لاهوری، عبدالحمید، پادشاه نامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۶۷م؛ لوین، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، ۱۳۳۴ش؛ مجموعة الصنایع، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۷۰ش, محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش؛ مینورسکیف و.، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهرانف ۱۳۳۴ش؛ نصیری، محمدابراهیم، دستورشهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، ۱۳۷۳ش؛ نظام‌الدین شامی، ظفرنامه، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، ۱۳۶۳ش؛ نظیری نیشابوری، محمدحسین، دیوان، به کوشش محمدرضا طاهری، تهران، ۱۳۷۹ش؛ ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند، تهران، ۱۳۶۶ش؛ وکیلی فوفلزایی، عزیزالدین، «صنعت توپ‌سازی در دورۀ احمد شاهی»، آریانا، کابل، ۱۳۴۱ش، ﺷﻤ ۸؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن آرای ناصری، تهران، ۱۲۸۸ق؛ هندی، احسان، «العرب و اختراع البارود»، التراث العربی، دمشق، ۱۴۱۷ق؛ س ۱۷، ﺷﻤ ۶۵؛ یادگار، احمد، تاریخ شاهی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م؛ نیز:

 

Clavija, embassy to temerlane, tr. G. Le strang, london, rutledge; EI2 ; Elgood, R., fireams of the islamic wolrd, london, 1995; elliot, H.M., the history of india, ed.J. dawson, delhi, 1975; lockhart, L., «the persian army in the safavi period», der islam, 1959, vol. XXXIV; nadvi, A., «the use of the cannon in muslim india», islamic culture, heyderabad-deccan, 1938, vol. XII; quatremere, E., notes on historie … (vide: PB, rashidoddin); reinaud, M., «De l’art militaire chez les arabes au moyen age», JA., vol. XII; sarton, G., introduction to the history of science, baltrimore, 1947; savory, R., iran under the safavides, cambridge,1980; sir anthony sherely and his persian adventure, ed. E. denison ross, london, Rourtledge; the tuzuk- I – jahāngīrī, tr. A. rogers, lahore, 1974; woods, J.E., the aqquyunlu clan, confedeation, empire, minneapolis, 1976.

صادق سجادی

 

باروت در قلمرو عثمانی

عثمانیان نیز در جهان اسلام، از سلاح آتشین در نبردها بهره می‌جستند. گرچه تاریخ نخستین کاربرد آن توسط این دولت به‌درستی معلوم نیست، ولی می‌دانیم که ازتوپ و باروت الاقل از ۷۶۱ق/ ۱۳۶۰م، یعنی در نخستین جنگ قوصوه (کوزوو) در دوران پادشاهی سلطان سلطان مراد اول استفاده می‌شده است (غالب، ۱/ ۱۷؛ هامر پورگشتال، I/ 208-210) و عثمانیان توپچیان ماهری در اخیتار داشتند (مثلاً ﻧﻜ : نشری، ۱/ ۲۹۰). در ۷۹۲ق/ ۱۳۹۰م ایلدرم بایزید در محاصرۀ قسطنطنیه از توپ استفاده کرد (عاشق پاشازاده، ۶۵-۶۶). پس از آن اطلاعات بیشتری دربارۀ استفادۀ عثمانیان از باروت و سلاح گرم در جنگها وجود دارد؛ چنانکه به‌تدریج کاربرد این ابزار در ارتش عثمانی رواج عام یافت و در جنگ عثمانیان با امیرتیمورگورکانی، ونیز در تسخیر قسطنیطیه و انطالیه و نبرد بلگراد به طور وسیع از باروت و توپ استفاده شد ۰همو، ۶۵-۶۶، ۱۱۸-۱۱۹؛ شوکت، ۷۷؛ هامر پورگشتال، I/ 415-419؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ[۱] ...»، I/ 389, 418-419؛ لطفی، پاشا، ۸۲-۸۳). اما پذیرش سلاح گرم به عنوان یک جنگ افزار مؤثر، و ایجاد رسته‌های مخصوص در ارتش عثمانی، به نیمۀ دوم سدۀ ۹ق بازمی‌گردد (ووسینیچ، ۳۱).

حمل‌ونقل باروت برای عثمانیها دشوار نبود، ولی در استفاده از توپهای صحرایی و یا ساخت گلوله‌های سنگین دچار مشکل بودند و به همین سبب، گاه گلوله‌ها و توپهای سنگین را درمحل جنگ می‌ریختند و از آن بهره می‌جستند. مثلاً در ۸۵۰ق/ ۱۴۴۶م برای رخنه در دیوارهای دژهای کورنت، مس را با شتر به نزدیک کورنت آوردند و به ریختن توپ و گلوله پرداختند (اوزون چارشیلی، همان، I/ 442).

نخستین نشانۀ آشکارِ کاربدر توپهای صحرایی و تفنگ شمخال در ارتش عثمانی به جنگ دوم قوصوه (۸۵۲ق/ ۱۴۴۸) بازمی‌گردد (ﻧﻜ : لطفی‌پاشا، ۱۶۲-۱۶۳؛ صولاق‌زاده، ۱۸۱-۱۸۲؛ اوزون چارشیلی، همان، I/ 447).

استفاده از باروت و توپخانه در دورۀ سلطان محمدفاتح پیشرفت چشمگیری کرد و در فتح قسطنطنیه (۸۵۷ق/ ۱۴۵۳م) نقش بسیار مؤثری داشت. این توپهای سنگین و عظیم قلعه‌کوب که توسط شخصی مجازی به نام «اوربان» طراحی و ساخته شده بود. سرانجام موجب پیروزی عثمانیان گردید (ﻧﻜ : صولاق‌زاده، ۱۹۳-۱۹۵؛ سعدالدین، ۱/ ۴۱۹-۴۲۲؛ فریدون‌بک، ۱/ ۲۳۵-۲۳۷؛ کین راس، ۱۰۲-۱۰۳؛ تانسل،51-52 ؛ بابینگر، 80-82 ). یکی از این توپها معروف به «جهان نما» از همه بزرگ‌تر بود و آن را با ۶۰ گاو نر راه می‌برندند و در هر طرفِ توپ، ۱۰۰ سرباز برای ممانعت از لغزش آن حرکت می‌کردند (هامرپورگشتال، I/ 511؛ راسم، ۱/ ۱۲۱؛ اوزون چارشیلی، همان، I/ 467-468). با اینهمه، بسیاری از توپهای سنگین دیگر را در کنار قسطنیطنیه ساختند، یا تعمیر کردند (همان، I/ 472). پس از فتح قسطنیطنیه دو کارخانۀ بزرگ باروت‌سازی و توپ‌ریزی در این شهر بنیاد نهاده شد تا قسمتی از احتیاجات روزافزون ارتش عثمانی را برآورده سازد (شوکت، ۷۸). کارخانه‌های توپ‌سازی که در زمان سلطان محمدفاتح و پسرش بایزید دوم ساخته شد، در زمان سلطان سلیمان‌قانونی (۹۲۶-۹۷۴ق) گسترش یافت. در این کارخانه‌ها توپهایی با عنوان کلی «ضربه‌زن» ریخته می‌شد که هریک نیز نامهای خاصی داشت؛ مانند شالکوش (شالکوز)، پرانگی، باجه‌لوشکا، اژدر دهان، مارتن، هاون و...(اوزون چارشیلی، همان، II/ 563). دربارۀ اسلحۀ سبک باید گفت: هرچند تا سدۀ ۱۱ق/ ۱۷م سربازان ینی‌چری مجهز به تفنگهای خان‌دار بودند، اما هنوز استفاده از سلاح سرد در کنار سلاح گرم کاربرد گسترده‌ای داشت. رسته‌های نظامی که در ارتش عثمانی با باروت و سلاح گروم سروکار داشتند، اینانند:

 

الف ـ جَبَه چیلر اوجاقی

وظیفۀ افراد این رسته، ساخت و مرمت ابزار جنگ مانند تیر، کمان، سپر و شمشیر، و سپس فشنگ و باروت بود (پاکالین، I/ 262؛ راسم، ۱/ ۹۸-۹۹؛ اوزون چارشیلیف همان، I/ 513).

 

ب ـ توپچیلر اوجاقی

این رسته جزو پیاده نظام سازمان قاپی‌قولی قرار داشت و خود شامل دو گروه بود: گروه اول وظیفۀ توپ‌ریزی و ساخت گلوله‌های آن را برعهده داشت؛ گروه دوم توپچیانی بودند که در میدانهای نبرد خود مستقیماً به جنگ و شلیک توپ می‌پرداختند (اوزون چارشیلی، «تشکیلات[۲]...»، II/ 35؛ راسم، ۹۹/ ۱؛ پچوی، ۲/ ۱۹۳).

 

ج ـ توپ ارابه‌چیلر اوجاقی

توپهایی که عثمانیها در اوایل به کار می‌بردند کوچک و سبک بود، ولی در صورت نیاز به توپهای سنگین به خصوص وقتی لازم بود از راههای دشوار بگذرند، وسایل توپ‌ریزی را به آن منطق می‌بردند و در آنجا له ساخت توپ دست می‌زدند. بعدها که حمل توپهای بزرگ بوسیلۀ ارابه‌های عظیم رواج یافت، تشکیلاتی شکل گرفت که به آنها

رابه‌چیهای توپ (توپ ارابه‌چیلر) گفته می‌شد. ارابه‌چیان توپ، به دسته‌های مختفلی تقسیم می‌شدند و در رأس این تشکیلات «ارابه‌چی‌باشی» قرار داشت (اوزون چارشیلی،«تاریخ»، II/ 564).

 

د ـ خُمْبَرَچیلر اوجاقی

عثمانیان واژۀ خمپاره را به نارنجکهای دستی و گلوله‌هایی که از توپهای کوچکی به نام «هاون» شلیک می‌شد، اطلاق می‌کردند. وظیفۀ خمبرچیلر، تهیۀ مواد آتش‌زا، ساخت نارنجکهای دستی و گلوله‌های خمپاره و توپهای کوچک قابل حمل بود (پاکالین، I/ 854؛ شوکت، ۴۶؛ اوزون چارشیلی، «تشکیلات»، II/ 116-120).

 

ﻫ ـ لَغمه چیلر اوجاقی

وظیفۀ افراد این تشکیلات به هنگام محاصره و جنگ ایجاد نقب در دیواره‌های قلعۀ دشمن و کار گداشتن مواد آتش‌زا در بدنۀ آنجا، و نیز ساخت سنگر و خاک‌ریز برای سربازان بوده است (پاکالین، II/ 348؛ اوزون چارشیلی، همان، II/ 131-133؛ شوکت، همانجا، نعیما، ۴/ ۱۴۳؛اولیا چلبی، ۸/ ۴۲۴).

جنگ‌فزارهای آتشین در پیروزیهای عثمانیان سهم عمده‌ی داشت و دولت عثمانی ناگزیر بود خود را با تحولات فنون جنگی اروپاییان وفق دهد و یا برای رویارویی با ابداعات آنان در جنبه‌ای علمی جنگ راه‌اهایی بیابد. بدین‌منظور بعدها در عصر تفوق اروپا از متخصصان اروپایی برای ساخت توپ و تفنگ بهره می‌جستند. در آغاز بیشتر این متخصصان از کشورهای آلمان و ایتالیا، و بعدها از فرانسه و انگلیس و هلند دعوت و استخدام می‌شدند. این امر به صورت یکی از مشخصه‌های ثابت تشکیلات نظامی ارتش عثمانی که با باروت و سلاح گرم سروکار داشتند. درآمد (ﻧﻜ : EI2, I/ 1061 ؛ شلومبرژه،۵۹-۶۰).

 

مآخذ

اولیا چلبی، سیاحت‌نامه، استانبول، ۱۹۲۸م؛ پچوی، ابراهیم، تاریخ، استانبول، ۱۲۸۳ق؛ راسم، احمد، عثمانلی تاریخی، استانبول، ۱۳۲۶ - ۱۳۲۸ق؛ سعدالدین، محمد، تاج‌التواریخ، استانبول، ۱۲۷۹ق؛ شلومبرژه، گوستاو، استانبولک محاصرۀ سی و ضبطی، ترجمۀ ترکی، استانبول، ۱۳۳۰ق؛ شوکت، محمود، التشکیلات و الازیاء العسکریة العثمانیة، ترجمۀ یوسف نعیسه و محمود عامر، دمشق، ۱۹۸۸م؛ صولاق‌زاده، محمد، تاریخ، استانبول، ۱۲۹۸ق؛ عاشق پاشازاده، درویش احمد، تاریخ، استانبول، ۱۳۲۲ق؛ غالب، محمد، نتایج الوقوعات، استانبول، ۱۳۲۷ق؛ فریدون بک، احمد، منشآت السلاطین، استانبول، ۱۲۷۴ق؛ کین راس، پ. پ.، قرون عثمانی (ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی)، ترجمۀ پروانه ستاری، تهران، ۱۳۷۳ش؛ لطیفی پاشا، تواریخ آل عثمان، استانبول، ۱۳۴۱ق؛ نشری، محمد، جهان‌نما، به کوشش فایق رشیذ اونات و محمد کویمن، آنکارا، ۱۹۵۷م؛ نعیما، مصطفى، تاریخ، استانبول، ۱۲۸۳ق؛ ووسینیچ، وین، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ سهیل آذری، تهران، ۱۳۴۶ش؛ نیز:

 

Babinger, F., mehmed the conqueror and his time, princeton, 1978; EI2; hammer-purgstall, J., geschiche des osmanischen reiches, graz, 1963; pakalin, M. Z., osmanli tarich deyimleri ve terimeri sozlgu, stanbul, 1971; tansel, s., fatih sultan mehmed’in siyasi ve askeri faaliyrti, ankara, 1958; uzuncarsili, i. h., osmanli devleti teskila tindan kapukulu ocakart, 1984; id, osmanli tarihi, ankara, 1983.

علی کرم‌همدانی

 

باروت در سرزمینهای غرب اسلامی و اندلس

ارتباط نزدیک علمی وتمدنی میان نواحی مختلف قلمرو اسلام ، سبب شده است تا هرگونه تحولی که در تمدن و به‌کارگیری دستاوردهای علمی، ازجمله پیدایش باروت و کاربرد آن پدید آید، کم‌وبیش در همۀ نواحی صادق باشد. در نخستین سده‌های اسلامی، استفاده از نفط و آتش‌یونانی در مصر و شام نیز رایج بوده، چنانکه بخش خاصی از سپاه فاطمی را نفاطان و منجنیق‌داران تشکیل می‌دادند (سرور، ۱۴۹-۱۵۰؛ مشرفه، ۱۷۴-۱۷۵؛ ماجد، ۲۱۲، ۲۱۶، ۲۱۷). در عصر ایوبیان انواع آتش‌افکن، قلعه‌کوب و منجنیق به‌کار می‌رفت (حسین، ۲۹۱) و ابن‌اثیر در شرح حوادث این دوره از دباب (توپ) که توسط مسلمانان و بعداً صلیبیان استفاده می‌شده، یادکرده است (۱۱/ ۴۱۲، ۱۲/ ۳۲۹-۳۳۰).

اولین بار در شرح حوادث سال ۴۶۴ق/ ۱۲۴۸م از باروت یاد شده که ماده-ای مرکب از شوره و گوگرد بود (الگود، 20) و از سواحل دریای سرخ استخراج می‌شد؛ نفت جزء اصلی مواد انفجاری آتش‌افکنها بود (حسین، ۲۹۷-۲۹۸). کاربرد ترکیب گوگرد، نفت، چربی و چند مادۀ دیگر، موسوم به آتش یونانی در خمپاره‌اندازها و توپهای دورۀ ایوبی، مثلاً در سالهای ۵۸۴-۵۸۶ق، رواج بسیاری داشت (ثابت، ۱۵۹، ۱۶۱؛ لوبن، ۶۳۳). با اینهمه، برخی کاربرد باروت را مربوط به اواخر دورۀ ایوبیان، در اواخر سدۀ ۷ق می‌دانند (ﻧﻜ : حسین، ۲۹۹؛ قس، طرطوسی، ۱۲۲-۱۲۳).

در رسالۀ طرطوسی دربارۀ برخی مواد جنگی، به باروت اشاره نشده، ولی ترکیبات گوناگون ماده‌ای به نام «نفط» تشریح شده است که همه شبیه باروتند (همانجا؛ نیز ﻧﻜ : الگود، 19). علاوه بر آن، رسالۀ دیگری با عنوان النیران المحرقة للاعداء مربوط به دورۀ ایوبی نام برده شده که در آن به شرح ترکیبات مختلف باروت پرداخته شده است و گوستاولوین معتقد است که غربیان باروت‌سازی را از این اثر و امثال آن آموخته‌اند (ص ۶۳۲). در شمال افریقا نیز استفاده از نفت و آتش یونانی رواج داشت (مثلاً ﻧﻜ : ابن خلدون، ۶(۴)/ ۹۰۴-۹۰۵). در سد-های ۷و۸ ق برخی عالمان مسلمان، در آثار خود، ارتشهای مغرب را به تجهیز سلاح آتشین توصیه می‌کردند (زنیبر، ۹۸۲). از تولید باروت در عصر سلطان یعقوب مرینی، صریحاً یاد شده است؛ چنانکه در جنگ میان بنی‌مرین با بنی عبدالواد برای تصرف سجلماسه (۶۷۲ق) از گلو‌له‌ای نفت آگین (هندام النفط) و گلوله‌های آهنی (حصاالحدید) استفاده می‌شد که بر اثر آتش باروت (بارود) بیرون می‌جست (ابن‌خلدون، ۷/ ۱۸۸؛ زنبیر، همانجا؛ قس:EI2 , I/ 1057).

در اندلس، پیشینۀ استفادۀ مسلمانان از آتش-انداز و نفت‌افکن در جنگ، دست‌کم به سده‌های ۵ و۶ق باز می‌گردد (مثلاً ﻧﻜ : ثابت، ۱۶۱). در سدۀ ۸ق بنی‌نصر (بنی‌احمر) در غرناطه از باروت استفاده می‌کردند و سلاح مهیب آتشینی داشتند که گلوله-های کره‌ای شکل را همچون صاعقۀ آسمانی بر سر دشمن می‌ریخت (ابن‌خطیب، الاحاطة ...، ۱/ ۳۹۸، اللمحة ...، ۷۲؛ سامرائی، ۳۹۹؛ الگود، 20؛ قس: EI2، همانجا). در شام و مصر به روزگار ممالیک که علاوه بر پیکار با صلیبیان، گاه دچار جنگهای داخلی نیز بودند و بعداً مجبور به جنگ با مغولان شدند، صنایع جنگی به نوبۀ خود روی به تکامل نهاد. در این دوره از آلاتی مانند مکاحل النفط و جز آنها به وفور استفاده می‌شد (مقریزی، ۴(۱)/ ۲۱۰؛ ابن‌تعزی بردی، ۱۳/ ۸۵، ۱۴۳-۱۴۵، ۱۵/ ۲۷۱، ۱۶/ ۴۳، ۴۶؛ نیز ﻧﻜ : ایالُن،24-26 ؛ EI2, I/ 1059 ). در همین دوره کارخانه‌هایی برای تولید انواع آتشبار و خمپاره‌اندازهای باروتی ایجاد شد و نیز دست‌کم ۳ نوع بمب زُجاجی گازی و گاز خفه‌کننده تولید گردید. بمب زجاجی از مواد آتش‌زا، و دو نوع دیگر از باروت ساخته می‌شد (ابن ارنبغا، ۲۱، ۲۷-۲۸، ۱۷۲). البته در متون عصر ممالیک، واژۀ نفط به جای باروت نیز گاه به کار می‌رفت (ﻧﻜ : بخش باروت در ایران و ... در همین مقاله).

اِلگود کاربرد واژۀ باروت برای مادۀ انفجاری جنگی به جای نفط را مربوط به سدۀ ۱۰ق و اواخر دورۀ مملوکیان می‌داند (ص 23). با اینهمه، تصریح می‌کند که در متون کهن هم گزارشهایی دربارۀ توپخانه‌های انفجاری وجود دارد. در دورۀ حکومت قانصوه غوری (ح ۹۰۶-۹۲۲ق) در ساخت سلاح سنگین و سبک تحولاتی رخ داد و کارخانه‌های تو‌پ‌ریزی احداث شد. در این عصر به تفنگهای شمخال، بندقه و گاهی به توپهای کوچک، البندق الرصاص (گلوله‌های سرب) می‌گفتند. در دورۀ قایتبای (ح ۸۷۲-۹۰۱ق) تفنگ شمخال و توپ سرپُر در مصر به فراوانی تولید می‌شد (I/ 1057, 1059، EI2؛ الگود، 25-24؛ ایالن،21-48, 59-65 ). در ارتش ممالیک پیش از این تاریخ واحدهای تفنگچی و توپچی وجود داشت و به علت مخالفت یا عدم تمایل برخی از منصب‌داران مملوک به استفاده از سلاح آتشین، ابتدا تفنگچیان را از سپاهیان و قشرهای پست اجتماعی برمی‌گزیدند و آنها را سپاه عبید می‌گفتند. قانصوه غوری آن را منحل، و به جای آن سپاهی با سلاح آتشین ایجاد کرد. با آنکه در دورۀ سلطان الناصر محمد (ﺣﻜ ۹۰۱-۹۰۴ق) واحدهای تففنگچی و توپچی سپاه ممالک تقویت شد، اما نتوانست در برابر تهاجم عثمانیها که به خوبی از سلاح آتشین استفاده می‌کردند، پایداری کند (الگود، 25؛ ایالن، 107، 85-71، 59-52). اندیشه‌های نظامی و کاربرد باروت و سلاح‌های آتشین که در لابه‌لای منابع آن دوره مندرج است، عمدتاً در کتاب الانیق فی المناحنیق نوشتۀ ابن ارنبغا زردکاش یکی از کارگزاران نظامی ممالیک در سدۀ ۹ق آمده است (ﻧﻜ : ص ۲۱، ﺟﻤ؛ هندی، ۱۲۶؛ عواد، ۱/ ۱۰۶؛ ریتر،150-151, 153-154 ).

اما در مغرب به روزگار بنی‌مرین در نیمۀ دوم سدۀ ۷ق/ ۱۳م، باروت، شاید برای نخستین‌بار مورد استفاده قرار گرفت و سلطان یعقوب بن عبدالحق در فتح سلجماسه، آن را به کار برد (سلاوی، ۱/ ۸۹). در عصر بنی‌زیان (۶۳۳-۹۵۷ق/ ۱۲۳۶-۱۵۵۰م) گزارش مربوط به کاربرد باروت با اهمیت ارزیابی شده است. تهاجم آلفونسوی یازدهم (ﺣﻜ ۷۱۲-۷۵۱ق/ ۱۳۱۲-۱۳۵۰م) پادشاه قشتاله در ۷۴۳ق/ ۱۳۴۳م، با دفاع دولت زیانی توسط انواع سلاح گرم مواجه شد. گوستاولین آورده است که دو نفر انگلیسی در این نبرد حضور داشتند و کاربرد جدید باروت را فرا گرفتند و پس از بازگشت به کشور خود به آموزش آن پرداختند (ص ۶۳۴-۶۳۵؛ نیز ﻧﻜ : فراج، ۱۶۲؛ سمیعی، ۱/ ۲۹۵؛ الگود، 21).

ارتش بنی‌وطاس (۸۷۷-۹۵۷ق/ ۱۴۷۲-۱۵۵۰م) هم به توپ و سواره‌نظام تفنگچی مجهز بود (I/ 1057، EI2). آنان همچنین برای مقابله با تهاجمات پرتغالیان از سلاح آتشین به وفور استفاده می‌کردند. در عصر حکومت عاهل وطاسی نوعی موشک به نام قذاف و نوعی تفنگ مورد استفاده فراوان قرار داشت (لئون افریقی، ۱/ ۲۸۹؛ زنیبر، ۹۸۲). در همین دوره، در تونس سلاح آتشین دیگری که در سپاه عثمانی نیز رایج بود، کاربرد داشت. گاهی در مغرب باروت را به معنای جنگ نیز به کار می‌بردند (I/ 1058 ،EI2). در سده‌های ۱۰و۱۱ ق به روزگار اشراف سعدیه تولید و کاربرد سلاح آتشین گسترش بیشتری یافت. سلاطین این سلسله، سپاهیان خود را به شیوۀ ترکان سازمان دادند و گروههای تفنگدار در آن جایگاه ویژه‌ای داشتند. آنان از تجارب بسیار دولت عثمانی و دولتهای اروپایی سود بردند و به تأسیس کارخانه‌های باروت سازی و توپ-ریزی اقدام کردند (زنیبر، نیز EI2، همانجاها).

 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن ارنبغا، الانیق فی المناجنیق، به کوشش احسان هندی، حلب، ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵م؛ ابن تغری بردی، النجوم، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قاهره، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۰م؛ ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمدعبدالله عنان، قاهره، ۱۹۵۵م؛ همو، اللمحة البدریة فی الدولة النصریة، قاهره، ۱۳۴۷ق؛ ابن‌خلدون، العبر؛ ثابت، نعمان، العسکریة فی عهد العباسیین، به کوشش حامد احمدورد، بغداد، ۱۹۸۷م؛ حسین، محسن محمد، الجیش الایوبی فی عهد صلاح‌الدین، بیروت، ۱۹۸۶؛ زنبیر، محمد، «البارود»، معلمة المغرب، رباط، ۱۹۸۴م؛ سامرائی، خلیل ابراهیم و دیگران، تاریخ العرب و حضارتهم فی الاندلس، موصل، جامعة الموصل؛ سرور، محمد، الدولة الفاطمیة فی مصر، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م؛ سلاوی، احمد، الاستقاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضا، ۱۹۷۹م؛ سمیعی، کیوان، اوراق پراکنده، تهران، زوار؛ طرطوسی، مرتضی، «تبصرة ارباب الالباب فی کیفیة النجاة ...» (ﻧﻜ : ﻣﻠ ، کائن)؛ عواد، کورکیس، مصادر التراث العسکری عند العرب، بغداد، ۱۹۸۱م؛ فراج، عزالدین، فضل علماء مسلمین علی الحضارة الاوربیة، قاهره، ۱۹۷۸م؛ لوین، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، ۱۳۱۶ش؛ لئون افریقی، حسن بن محمدوزان، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م؛ ماجد، عبدالمعنم، نظم‌الفاطمیین و رسومهم فی مصر، قاهره، ۱۹۸۵م؛ مشرفه، عطیة مصطفى، نظم الحکم بمصر فی عصر الفاطمیین، قاهره، ۱۹۴۸م؛ مقریزی، احمد، السلوک، قاهره، ۱۹۸۵م؛ هندی، محمود احسان، «محاولة حصر بیبلوغرافی للتآلیف العسکریة و الحربیة عندالعرب القدماء»، البحاث المؤتمر السنوی الثانی للجمعیة السوریة لتاریخ العلوم، حلب، ۱۹۷۹م؛ نیز:

 

Ayalon, d., gunpowder and firearms in the mamluk kingdom, london, 1978; cahen, c., «untraite d’armurerie composé pour saladin», bulletin d’études orientales, beirut, 1984, vol, XII; EI2; Elgood, R., fireams of the islamic world, london/ new ork, 1995; ritter, H , h., «kleine mitteilungen und anzeigen», der islam, 1929, vol. XVIII.

محمدنوری

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 701
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست