responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 683

بابایی


نویسنده (ها) :
علی کرم همدانی
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بابایی، عنوان جنبشی دینی ـ اجتماعی که در نیمۀ نخست سدۀ 7ق/ 13م همزمان با یورش مغولان، در آناتولی و قلمرو سلاجقۀ روم ایجاد شد. بنیان‌گذار این طریقت مردی علوی به نام بابا الیاس است که در اوایل سدۀ 7ق از خراسان به آناتولی مهاجرت کرد. ابن‌بی‌بی ــ مورخ هم عصر باباییان ـ از بابا اسحاق کفرسودی به عنوان رهبر این جنبش نام برده است (ص 498). به‌نظر می‌رسد که او به‌عنوان رئیس دیوان انشا تألیف کتاب خود از گزارشهای رسمی و دولتی استفاده کرده است که در آنها بابا اسحاق را به علت نقش فعالی که در جنبش داشت، رهبر شورشیان خوانده‌اند. ابن‌عبری بابا‌ اسحاق را فقط خلیفۀ رهبر اصلی این جنبش که نامش را «بابا» ذکر کرده، دانسته ‌است (ص 439؛ نیز ﻧﻜ : نوۀ سبط ابن‌جوزی، 8(2)/ 733). علوان چلبی (زنده در 760ق) ــ نوادۀ بابا‌ الیاس ـ در اثر منحصر به ‌فرد خود مرسوم به مناقب القدسیه، نیای خود را رهبر این جنبش و نیز خلیفۀ شیخ دیگری به نام «دده غرقین» خوانده است که دعوت و ارشاد مردم، در رأس 4 خلیفۀ دیگر از طرف دده غرقین از خراسان به آناتولی فرستاده شد (ص 20-13).
اوضاع آناتولی در اوایل سدۀ 7ق بر اثر مهاجرت ترکمانان که از پیشِ روی مغولان می‌گریختند وبه آناتولی می‌آمدند، به سبب کشمکشها و بحرانهای اقتصادی ناشی از آن، روی به نابسامانی داشت و بخشی از آن، معلول تفاوتهای شیوۀ زندگی اجتماعی و اقتصادی و شهری و کوچ‌نشینی میان سلاجقۀ ساکن در آناتولی و ترکمانان بود که از شرق می‌آمدند (ارونسال، 49؛ متیکا، 12؛ رئیس‌نیا، 15). این اختلاف به بروز تعارضهای سیاسی میان سلجوقیان طرفدار تمرکز قدرت و تقویت آن، و ترکمانانی منجر گردید که به طور طبیعی از نظارت یک قدرت مرکزی می‌گریختند. در چنین اوضاع و احوالی بابا‌ الیاس از خراسان به آناتولی آمد و در روستای چات در حوالی آماسیه زاویه‌ای اختیار کرد و به تبلیغ درمیان مردم پرداخت. پس از گذشت اندک زمانی مریدان وی فزونی یافت و به تدریح به آوازه او افزوده شد (ارونسال، همانجا)، تا جایی که به گفتۀ علوان چلبی (ص 31-30)، سلطان علاءالدین کیقباد اول سلجوقی (ﺣﻜ 616-634ق/ 1219-1237م) برای دیدار وی به چات آمد.
شرح حال بابا الیاس پس از اقامتش در حوالی آماسیه در کتاب ابن‌بی‌بی منعکس است؛ هرچند این مورخ از بابا اسحاق نام برده، ولی در واقع موضوع سخن او بابا الیاس (ارونسال، 48-47). این خلط ابن‌بی‌بی باعث گمراهی مورخان بعدی شده، و تمیز بابا الیاس و بابا اسحاق از یکدیگر در جریان وقایع و جنبش باباییان را مشکل ساخته است؛ تا جایی که برخی از محققان معاصر بر این باورند که نام رهبر این جنبش بابا الیاس بوده، و سپس به بابا اسحاق تبدیل شده است (ﻧﻜ : شیبی 2/ 333، حاشیه)، یا مانند کائن به نقش بابا الیاس در جنبش بابایی به دیدۀ شک و تردید می‌نگرد (ﻧﻜ : EI2, I/ 843-844). شاید علت تردید کائن، عدم دسترسی او به کتاب مناقب‌القدسیه بوده است.
به گفتۀ علوان چلبی (ص 47) بابا اسحاق، خلیفه رهبر اصلی این جنبش، یعنی بابا الیاس در حوالی شام بوده است. این گفته را ابن‌بی‌بی نیز تأیید می‌کند که رهبر این جنبش داعیانی را نزد ترکان خوارزمی که در آن زمان بر مناطقی از شام استیلا یافته بودند، فرستاد (ص 499). همچنین به گفتۀ ابن عبری (همانجا) بابا اسحاق به‌عنوان مرید وداعی «بابا» برای دعوت ترکمانان به شام فرستاده شده بود، برخی پیروان افراطی بابا، یا بابا رسول وی را صریحاً رسول خدا می‌دانستند (شیبی، همانجا). به گفتۀ سبط ابن‌جوزی شعار اتباع وی این بود: «لاالله اله الله، البابا ولی‌الله» (همانجا). مؤسس این جنبش با رفتار توأم با زهد و ورع خود به جذب قلوب ترکمانان پرداخته بود و کردار او در پارسایی و پرهیزگاری به جایی رسید که اهالی از زن و مرد «بستۀ بندکمند اعتقاد و بندۀ مقصود و مرام او شدند» (ابن‌بی‌بی، 498-499). با بالاگرفتن کار رهبر جنبش در اطراف آماسیه، او مرید و خلیفۀ خود بابا اسحاق را به اطراف بلاد روم گسیل داشت تا ترکمانان را تبلیغ کند و به سوی او بکشاند. بابا اسحاق به شهر سمیساط رفت و به تبلیغ در میان ترکمانان پرداخت و جمعیت زیادی از او استقبال کردند (ابن عبری، همانجا). بیشتر گردآمدگان در اطراف بابا اسحاق، علویان تهی‌دست بودند (رئیس نیا، 16).
بابا اسحاق در 638ق (ابن عبری، همانجا) در زمان سلطنت سلطان غیاث‌الدین کیخسرو دوم سلجوقی از ضعف دولت سلجوقی استفاده کرد و بر ضد سلجوقیان علم طغیان برافراشت (کوپرولو، 177). او دو تن از مریدان خود را به کفر سود و مرعش فرستاد، تا دیگر پیروان را به عصیان تشویق کند. ترکمانان نیز که از پیش منتظر چنین اشارت و اجازتی بودند، به حرکت درآمدند و به موجب بابا اسحاق هر که دعوت ایشان را می‌پذیرفت، او را امان می‌داند و هرکه درصدد مخالفت برمی‌آمد، او را هلاک می‌کردند (ابن‌بی‌بی، 500). با بالاگرفتن آتش این فتنه، سلجوقیان به مقابله برخاستند، ولی هر دو بار لشکرکشی ایشان با شکست روبه‌رو شد (همو، 500-501). شورشیان بابایی پس از این دو پیروزی به سیواس تاختند و این شهر را غارت کردند و دولتمردان عالی‌مقام و توانگران را از دم تیغ گذراندند و غنایم فراوانی به دست آوردند (همو، 501).
به گفتۀ علوان چلبی، بابا الیاس که از تندرویهای بابا اسحاق ناخرسند بود، دو تن از مریدان خود را نزد او روانه کرد و پیغام داد که بازگردد و آتش این فتنه را بیش از آن دامن نزند (ص 51-48). باباییان پس از غارت سیواس از آنجا روی به توقات و آماسیه نهادند (ابن ‌بی‌بی، همانجا). سلطان غیاث‌الدین کیخسرو سلجوقی که حاجی از مغانشاه سرلشکر آماسیه را به مقابله فرستاد و او بابا اسحاق را با چند تن از مریدانش دستگیر کرد و به دار آویخت (همو، 501-502) و سپس به مقابلۀ سپاهیان بابایی شتافت و در این گیرودار کشته شد (همو، 502). آنگاه سلطان غیاث‌الدین به مدد فرنگیان به باباییان تاخت و آنها را به سختی شکست داد و بسیاری از آنان کشته شدند (ابن عبری، 439-440).
از سرنوشت بابا الیاس خراسانی پس از سرکوب خونین قیام باباییان آگاهی روشنی نداریم. به تصریح ابن عبری (ص 440). بابا الیاس و خلیفه اش بابااسحاق هر دو دستگیر و کشته شدند؛ اما کوپرولو برآن است که سلطان غیاث‌الدین، بابا‌ الیاس را مورد عفو قرار داد (ﻧﻜ : 178، حاشیۀ 35).
دربارۀ عناصر فکری نهضت بابایی، مؤلفان همگی اشاره می‌کنند که این جنبش رنگی از تشییع داشت که بابا الیاس از زادگاهش خراسان با خود آورده بود و البته ظاهر صوفیانه هم به خود گرفته بود. اولین و آخرین مقصد این جنبش تحقق بخشیدن به یک هدف سیاسی مشخص بود، یعنی بالا بردن موقعیت ترکمانان و استقراشان در وطن جدید و تأسیس دولتی برای آنان به رهبری پیشوایان معنوی نوین (شیبی، 2/ 335). بعد از سرکوب جنبش بابایی، یاران بابا الیاس از ولایتهای سیواس و توقات و آماسیه به ولایت قیرشهر ـ واقع در آناتولی مرکزی ـ که حاجی بکتاش ولی در اقامت داشت، مهاجرت کردند و در اطراف خانقاه وی گرد آمدند و طریقت بابایی به تدریج در طریقت بکتاشیه مستحیل گردید (رئیس‌نیا، 21). در واقع پس از سرکوب شورش باباییان، تنها برخی عناصر میانه رو آن همچون نورۀ صوفی از مرگ نجات یافتند.نورۀ صوفی سپس به سلطان سلجوقی تقرب جست و با او رابطۀ خویشاوندی به هم رساند و حتى به امارت هم منصوب شد. میراث نورۀ صوفی به پسرش قرامان رسید که با تأسیس دولت مستقل قرامانیان در آسیای صغیر آرزوی دیرین ترکمانان را تحقق بخشید (شیبی، 2/ 336).

مآخذ

ابن‌بی‌بی، حسین، الاوامرالعلانیة، آنکارا، 1956م؛
ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصرالدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، 1403ق/ 1983م؛
رئیس‌نیا، رحیم، بدرالدین مزدکی دیگر، تهران، 1361ش؛
سبط ابن‌جوزی، یوسف، مرآةالزمان، حیدرآباد دکن، 1952م؛
شیبی، کامل مصطفى ، الصلة ‌بین التصوف والتشیع، بیروت، 1982م؛
متیکا، رائول، (جنبش باباییان در آناتولی). ترجمۀ عباس زارعی مهرورز، کیهان فرهنگی، شهریور، 1368ش، نیز:

EI2;
Elvan çelebi, Menâkibu’l - Kuddsiye, eds.I .E. Erünsal and A.Y. Ocak, Istanbul, 1984;
Elven Erünsal, I.E. and A.Y.Ocak, introd, Men âkib… (vide;
çelebi);
Köprülü, F., Türk edebiyati’nda ilk Mustasavvi flar, Ankara, 1966.

علی کرم‌همدانی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 683
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست