حَجّاجِ بْنِ یوسُفِ بْنِ مَطَر، مترجم آثار علوم دقیقه، فعال در سدههای 2-3ق / 8- 9م. نام او را حجاج بن مطر (ابنندیم، 304، 312، 327) و حجاج بن یوسف مطر (نیریزی، 1 / 4) نیز نوشتهاند. قفطی نسبت وی را کوفی ذکر کرده است (ص 64؛ نیز نک : حاجیخلیفه، 1 / 81). از وی با عناوینی چون «حاسب» (بطلمیوس، گ 2 پ)، «مهندس» (یعقوبی، 14، 20) و «ورّاق» (کلامروت، 305؛ نیز GAL, S, I / 363) یاد شده است. به نوشتۀ یعقوبی او در طراحی شهر بغداد (تأسیس: 145ق / 762م) نقش داشت، و ادارۀ بخشی از یکی از 4 محلۀ بیرونِ بارۀ شهر به وی و حرب بن عبدالله، مولای منصور عباسی (حک 136- 158ق / 753-775م)، سپرده شده بود (همانجاها). افزون براین، دو ترجمه از اصول اقلیدس (ه م) به ترتیب برای هارونالرشید (حک 170-193ق / 786- 809م) و مأمون (حک 198- 218ق / 814-833 م) ــ دو خلیفۀ مشهور عباسی ــ به حجاج منسوب است (ابنندیم، 325؛ قفطی، همانجا؛ حاجیخلیفه، 1 / 138). به روایت ابنندیم مأمون گروهی را برای انتخاب آثاری در علوم پیشینیان و آوردن آنها به روم فرستاد که حجاج یکی از آنان بود (ص 304؛ نیز نک : ابنابیاصیبعه، 1 / 187؛ حاجیخلیفه، 1 / 681). وی همچنین در 212ق / 827 م از سوی مأمون، مأمور به ترجمۀ المجسطی شد (بطلمیوس، همانجا). این شواهد نشان میدهد که حجاج دستکم در دورۀ حکومت 3 خلیفۀ عباسی، منصور، هارون و مأمون، فعال بوده است؛ بنابراین میتوان زمان زندگی او را از حدود سال 120 تا پس از 212ق، یعنی حدود 100 سال تعیین کرد (نک : GAS, V / 226). به گزارش ابنندیم، حجاج اصول اقلیدس را دوبار بهعربی ترجمه کرد که به ترجمۀ «هارونی» و «مأمونی» شهرت یافتند، و ترجمۀ دوم مقبولتر بوده است (ص 325؛ نیز نک : قفطی، همانجا). ترجمۀ حجاج از اصول اگرچه اولین ترجمۀ آثار یونانی به عربی نیست (نک : مسعودی، 5 / 211؛ ابن خلدون، 1 / 480، 486، که بنا به گزارش آنها اصول نخستینبار در زمان منصور ترجمه شده است)، بیشک از نخستین ترجمهها ست (نک : حاجیخلیفه، 1 / 676؛ نیز ه د، ترجمه). در یادداشت مقدمهگونهای در ابتدای تنها نسخۀ خطی شرح نیریزی (زنده در نیمۀ دوم سدۀ 3ق) بر اصول ــ که بستهورن و هایبرگ آن را در سالهای 1897-1905م تصحیح و به لاتینی ترجمه و منتشر کردهاند ــ آمده است که یحیی بن خالد بن برمک در زمان خلافت هارونالرشید به حجاج دستور ترجمۀ اصول را داد. نویسندۀ ناشناس این یادداشت میافزاید که حجاج در زمان مأمون، برای نزدیک شدن به خلیفه، به اصلاح و تلخیص ترجمۀ مذکور دست زد و بیآنکه چیزی از آن کم شود، آن را از زوائد و اشکالات پیراست، و این کار را برای اهل فهم و علم انجام داد و ویرایش نخست ترجمه را برای عموم باقی گذاشت (نک : نیریزی، همانجا). این مطلب نشان میدهد ویرایش اول ترجمۀ حجاج مفصلتر بوده است و آنچه ابنندیم (همانجا) ترجمۀ دوم یا «نقل مأمونی» مینامد، در حقیقت ویرایش ترجمۀ نخست است. نویسندۀ این یادداشت همچنین مدعی میشود که شرح نیریزی مبتنی بر ویرایش دوم حجاج است (نک : نیریزی، همانجا). بر این اساس پژوهشگران میپنداشتند این شرح دربرگیرندۀ عبارات حجاج است؛ اما پژوهشهای بعدی نشان داد عبارات منقول از اصول در این شرح در حقیقت تعبیر نیریزی از عبارات حجاج در ویرایش دوم ترجمهاش از اصول است، نه نقل کلمه به کلمۀ آن (دیونگ، «روایت ... »1، 127؛ برنتیس، «ارتباط ... »، 203-204). هیچ یک از دو ویراست ترجمۀ حجاج از اصول به دست ما نرسیده است؛ اما بخشهایی از ترجمۀ وی در دل شرحها و ترجمههای دیگر اصول، یعنی ترجمۀ اسحاق بن حنین (ه م) با اصلاح ثابت و ترجمههای لاتینی، به جا مانده است (برنتیس، همان، 206؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ نسخههای خطی ترجمههای عربی اصول، نک : فولکرتز، 27-28؛ دیونگ، «سنتها ... »، 147-160، «ترجمه ... »، 315-316). ظاهراً حجاج در ترجمۀ اصول بیشتر در پی توضیح مطالب بوده است تا وفاداری به متن؛ از همین رو به بسط و توضیح قضایا پرداخته، به قضایای قبلی مورد استفاده در هر قضیه به صورت دقیق (با ذکر شمارۀ مقاله و قضیه) ارجاع داده، و در مقالات حسابی اصول مثالهایی عددی به متن افزوده است. این شواهد نشان میدهد ترجمۀ او بیشتر حالت کتاب درسی داشته است و یک ترجمۀ مجدد ضروری مینموده است (کلامروت، 314؛ نیز نک : هیث، I / 83). شاید از همین رو اسحاق بن حنین بار دیگر دست به ترجمۀ اصول زد و ثابت بن قره (ه م) آن را اصلاح کرد (ابنندیم، همانجا). از این ترجمۀ اصلاحشده که از این پس آن را ترجمۀ اسحاق ـ ثابت مینامیم، نسخههای بسیاری موجود است. اصطلاحات بهکاررفته در ترجمۀ حجاج و اسحاق ـ ثابت در موارد بسیاری یکسان است. احتمالاً اسحاق و ثابت در ترجمۀ حجاج با مجموعهای از اصطلاحات مواجه شدند که کاملاً در محیطهای علمی جا افتاده بود، به همین دلیل آنها نیز همان اصطلاحات را به کار بردند (هیث، I / 84). اما کلامروت معتقد است که ترجمۀ اسحاق ـ ثابت کاملاً مستقل از ترجمۀ حجاج انجام گرفته است (ص 274). در نسخهای از ترجمۀ اسحاق ـ ثابت (شم 586‘ 3 کتابخانۀ ملک) ــ که تاریخ تحریر آن 342ق / 953م است ــ در پایان مقالۀ یازدهم در حاشیهای که شاید به خط کاتب باشد، آمده است که ثابتبنقره تنها مقالات یکم تا دهم اصول را ویرایش کرده و 3 مقالۀ باقیمانده از ترجمۀ حجاج (حجاجیه) است (اقلیدس، 399). همین مطلب در نسخۀ دیگری از اصول (شم 81 کپنهاگ) در یادداشتی در پایان مقالۀ دهم با اندکی تفاوت آمده است. نویسندۀ این یادداشت 3 مقالۀ آخر اصول را از «ترجمۀ دوم پیراستۀ» حجاج (الترجمة الثانیة المهذبة) دانسته است (کلامروت، 304). اگر این نظر درست باشد، این 3 مقاله را باید تنها بخشهایی از ترجمۀ حجاج دانست که به صورت کامل باقی مانده است. نسخهای از شرحی بر اصول اقلیدس در حیدرآباد موجود است که مقدمۀ آن شباهت قابل توجهی به مقدمۀ شرح نیریزی دارد. مهمترین اختلاف این دو مقدمه در این است که بنابر مقدمۀ نسخۀ اخیر، ترجمۀ دوم حجاج به دستور وزیر مأمون انجام شده است (دیونگ، «روایت»، 130). مهمترین ویژگی این شرح این است که در آن دو ترجمۀ حجاج و اسحاق ـ ثابت با یکدیگر مقایسه شدهاند، و شارح توجه خاصی به تفاوت اصطلاحات در ترجمههای حجاج و اسحاق ـ ثابت، و اختلاف این دو ترجمه در ترتیب قضایا و تعریفها داشته است (همان، 162). خواجه نصیرالدین طوسی در مقدمۀ تحریر خود از اصول میگوید که از دو نسخۀ حجاج و ثابت بن قره استفاده کرده است. او میافزاید نسخۀ حجاج شامل 468 قضیه، و نسخۀ ثابت شامل 478 قضیه است (ص 4). وی در آغاز برخی از مقالات این تحریر نیز به اختلاف شمار قضایا در نسخههای ثابت و حجاج اشاره کرده است (همانجا، نیز 24، 41، 54، جم ). او گاهی تصریح کرده که مطلبی را از نسخۀ ثابت گرفته است؛ ازجمله عباراتی در آغاز مقالۀ ششم، دربارۀ تبدیل تألیف نسبتها به ضرب نسبتها (ص 41). این عبارت در شرح نیریزی که مبتنی بر ترجمۀ حجاج است، وجود ندارد. استفادۀ خواجه از ترجمۀ حجاج نشان میدهد که هرچند ترجمۀ حجاج تحتالشعاع ترجمۀ ثابت قرار داشته، همچنان محل مراجعه بوده است. در تحریر دیگری از مؤلفی ناشناس ــ که در 1594م در رم به چاپ رسیده، و به غلط به نصیرالدین طوسی منسوب گردیده ــ نیز از ترجمۀ حجاج در کنار ترجمۀ اسحاق ـ ثابت استفاده شده است (نک : فولکرتز، 5). حجاج مجسطی بطلمیوس را نیز به عربی ترجمه کرده است (ابنندیم، 304، 327؛ نیز نک : قفظی، 98). دو نسخه از ترجمۀ حجاج از مجسطی در لیدن و لندن (نک : کونیچ، «یک نسخه ... »، 31) در دست است که در آغاز آنها چنین آمده است: «این کتابی است که مأمون عبدالله در سال 212 ترجمۀ آن را از زبان رومی به عربی به حجاج بن یوسف حاسب و سرجون بن هلیا رومی امر کرد» (بطلمیوس، گ 2 پ؛ کونیچ، «المجسطی ... »، 387). ابنصلاح همدانی (ه م) نیز به چنین ترجمهای اشاره کرده، جز اینکه نام سرجون را به صورت «هلیا بن سرجون» آورده است (ص 6). تصریح این مقدمه بر ترجمۀ این کتاب از زبان رومی یا همان یونانی به عربی نشان میدهد که حجاج و سرجون بن هلیا یونانی میدانستهاند و بنابراین حجاج اصول را هم احتمالاً از یونانی به عربی ترجمه کرده است (نک : کلامروت، 303-304). از سرجون بن هلیا ترجمۀ دیگری از یونانی به عربی از کتابی با عنوان الفلاحة الرومیة اثر قسطوس بن سکوار نیز در دست است (حاجیخلیفه، 2 / 1447). البته کسانی معتقدند اصول از طریق ترجمۀ سریانی به مسلمانان رسیده است (برای نمونه، نک : GAS, V / 86)؛ اما تحقیقات زبانشناسی بر روی ترجمۀ اصول و مجسطی نشان میدهد که این ترجمهها از متن یونانی انجام شدهاند (نک : برنتیس، «شواهد ... »، 91؛ کونیچ، همان، 65-67). گراردوس کرمونایی (د 1187م) مجسطی را بر اساس ترجمۀ عربی حجاج به لاتینی ترجمه کرد (نک : همان، 67). به گفتۀ ابنندیم حجاج کتاب المرآة اثر ارسطو در اخلاق را نیز به عربی ترجمه کرده است (ص 312)، هر چند در میان آثار شناختهشدۀ ارسطو چنین کتابی وجود ندارد. کتابی در جبر و مقابله موسوم به الوصایا یا الوصایا بالجذور نیز به حجاج منسوب شده است. به گفتۀ حاجیخلیفه نام این اثر در کتابی در همین باب از ابوکامل شجاع بن اسلم نیز آمده است (1 / 644، 2 / 1469).
مآخذ:
ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آگوست مولر، قاهره، 1299ق / 1882م؛ ابنخلدون، مقدمه، بیروت، 1984م؛ ابنصلاح، احمد، فی سبب الخطأ و التصحیف العارضین فی جداول المقالتین السابعة و الثامنة من کتاب المجسطی ... ، به کوشش پاول کونیچ، گوتینگن، 1975م؛ ابنندیم، الفهرست؛ اقلیدس، اصول، ترجمۀ اسحاق ـ ثابت، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم 586‘ 3؛ بطلمیوس، المجسطی، ترجمۀ حجاج بن یوسف مطر، نسخۀ خطی کتابخانۀ لیدن، شم Or.680؛ حاجی خلیفه، کشف؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1321ق / 1903م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1970-1974م؛ نصیرالدین طوسی، «تحریر اصول»، مجموعه رسائل ریاضی و نجومی، چ تصویری، به کوشش فرید قاسملو، تهران، 1389ش؛ نیریزی، فضل، شرح اصول اقلیدس (نک : مل ، بستهورن و هایبرگ)؛ یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، 1408ق / 1988م؛ نیز:
Besthorn, R.O. and J.L. Heiberg, Codex Leidensis 399.1: Euclidis Elementa ex interpretatione al - Hadschdschadschii cum commentariis al - Narizii, Copenhagen, 1897-1905; Brentjes, S., «The Relevance of Non - Primary Sources for the Recovery of Primary Transmission of Euclid’s Elements into Arabic», Tradition, Transmission, Transformation: Proceedings of Two Conferences on Pre - modern Science Held at the University of Oklahoma, eds. F. J. Ragep et al., Leiden, etc., 1996; id, «Textzeugen und Hypothesen zum arabischen Euklid in der Überlieferung von al-Ḥağğāğ b. Yūsūf b. Maṭar (zwischen 786 und 833)», Archive for History of Exact Sciences, 1994, vol. XLVII; De Young, G., «The Arabic Textual Traditions of Euclid’s Elements», Historia, Mathematica, 1984, vol. XI; id, «The Arabic Version of Euclid’s Elements, by al - Ḥajjāj ibn Yūsuf ibn Maṭar», Zeitschrift für Geschichte der arabisch - islamischen Wissenschaften, ed. F. Sezgin, Frankfurt, 2002-2003, vol.XV; id, «The Latin Translation of Euclid’s Elements Attributed to Gerard of Cremona in Relation to the Arabic Transmission», Suhayl, Barcelona, 2004, vol. IV; Folkerts, M., Euclid in Medieval Europe, The Benjamin Catalogue for History of Science, University of Winnipeg, 1989; GAL, S; GAS; Heath, T. L., The Thirteen Books of Euclid’s Elements, New York, 1956; Klamroth, M., «Über den arabischen Euklid», ZDMG, 1881,vol.XXXV; Kunitzsch, P., Der Almagest: Die Syntaxis Mathematica des Claudius Ptolemaüs in arabisch - lateinischer Überlieferung, Wiesbaden, 1974; id, «A Hitherto Unknown Arabic Manuscript of the Almagest», Zeitschrift für Geschichte der arabisch - islamischen Wissenschaften, Frankfurt, 2001, vol. XIV. فاطمه سوادی