اَلْحافِظُ لِدینِ اللّٰه، ابوالمیمون عبدالمجید بن محمد بن المستنصرباللٰه (محرم 467- 5 جمادی الآخر 544 / سپتامبر 1074- 10 اکتبر 1149)، یازدهمین خلیفۀ فاطمی و هشتمین آنان در مصر. وی در عسقلان متولد شد (ابنخلکان، 3 / 236؛ قس: مقریزی، الخطط، 1 / 357، که تاریخ تولد او را 497ق آورده است) و چون گفته میشد خلیفۀ مقتول فاطمی، الآمر باحکامالله (2 ذیقعدۀ 524 ق / 7 اکتبر 1130م)، فرزند ذکوری نـداشته است (ابنتغری ـ بردی، 5 / 237)، در همان روز قتل وی، دو تن از ارکان دولت، برغش و هزبر الملوک، با پسرعمش عبدالمجید بهعنوان ولیعهد و امانتدار و حافظ منصب امامت (امام مستودع) بیعت کردند تا بعدها معلوم شود که از میان همسران و جواری الآمر، کسی حملی از وی دارد یا نه (نک : ابنمیسر، 2 / 74؛ ابنخلکان، 3 / 235، 237، 5 / 302؛ ابنتغری بردی، 5 / 240، 241؛ مقریزی، همانجا). عبدالمجید نخست هزبرالملوک را به وزارت برگزید (ابنطویر، 27)، اما این انتخاب، با مخالفت سخت سپاهیان، ازجمله برغش، روبهرو شد و آنان ابوعلی احمد بن افضل معروف به کتیفات را که در زندان بود، آزاد کردند و او را وزیر خواندند (16 ذیقعدۀ 524 ق / 21 اکتبر 1130م). عبدالمجید نیز به انتخاب ایشان تن داد و ابوعلی کتیفات بر وزارت مستقر شد (ابنمیسر، همانجا). ابوعلی کتیفات که مذهب امامیه داشت (همو، 2 / 75؛ ابنخلدون، 4 / 92؛ نیز نک : ذهبی، 15 / 200) و مردی صاحبعزم بود، عبدالمجید را در قصر محبوس کرد و خود به ادارۀ امور پرداخت. او نام اسماعیل بن جعفر (ه م) را از خطبه بینداخت و به نام امام دوازدهم شیعیان، مهدی منتظر(ع)، سکه زد و خود را نیز خلیفۀ او خواند (ابنطویر، 33؛ ابنخلکان، 3 / 236؛ ابنخلدون، همـانجا؛ ابنتغری ـ بردی، 5 / 239). کتیفات همچنین در 525 ق / 1131م، در اقدامی شگفتانگیز، منصب قضا را به 4 قاضی مالکی، شافعی، اسماعیلی و اثناعشری سپرد (ابنمیسر، 2 / 74) و اموالی را که در گذشته مصادره شده بود، به صاحبانش بازگرداند (ابنطویر، ذهبی، همانجاها). روزگار ابوعلی کتیفات دیری نپایید و او در 16 محرم 526 ق / 8 دسامبر 1131م به دست چند تن از سپاهیان به رهبری ناصر الجیوش یانس کشته شد. شورشیان عبدالمجید را از حبس بیرون آوردند و بار دیگر با او به عنوان ولیعهد و کفیل امامت بیعت کردند (ابنطویر، 33-34؛ ابنتغری بردی، 5 / 239-240؛ مقریزی، اتعاظ ... ، 3 / 144). عبدالمجید این روز را «عیدالنصر» نامید و تا پایان حکومتش آن را جشن میگرفت (همو، الخطط، 1 / 357، 490). گفتهاند در فاصلۀ میان قتل خلیفه الآمر و آزادی عبدالمجید، همسر الآمر پسری به دنیا آورد که خبر آن پنهان نگه داشته شد (همو، اتعاظ، 3 / 146؛ قس: ابنمیسر، 2 / 72). سرانجام چون معلوم نشد که خلیفه الآمر فرزند ذکوری داشته است یا نه، عبدالمجید در 3 ربیعالاول 526 ق / 23 ژانویۀ 1132م خویش را امام خواند و لقب «الحافظ لدینالله» را برای خود برگزید (مقریزی، همانجا؛ نیز نک : سید، 251). الحافظ در آغاز، منصب وزارت را به امیر الجیوش یانس ــ که در به قدرت رساندن وی نقش بزرگی داشت ــ سپرد. به همین سبب از او بیمناک بود و اندکی بعد (26 ذیحجۀ 526) او را از میان برداشت (ابنمیسر، 2 / 75-76؛ ابناثیر، 10 / 673؛ ابنخلدون، 4 / 93) و تا مدتی خود ادارۀ امور را برعهده گرفت (سید، 256)؛ آنگاه در 528 ق / 1133م فرزندش ابوالربیع سلیمان را ولیعهد کرد و امور وزارت را نیز به او واگذاشت تا به نوشتۀ ابنطویر از شرّ وزیران در امان باشد (ص 37). سلیمان دو ماه بعد درگذشت و الحافظ کوچکترین فرزندش، حیدره را به ولایتعهدی برگزید، اما فرزند دیگرش حسن در اعتراض به انتخاب پدر، با شماری از سپاهیان طرفدار خود، در برابر وی ایستاد (15 رمضان 528 ق / 9 ژوئیۀ 1134م). الحافظ برای فرو نشاندن شورش، به ناچار در 26 رمضان همان سال فرمان ولایتعهدی حسن را صادر کرد (مقریزی، همان، 3 / 149)، اما روزگار حسن که گفتهاند مردی ستمگر و خونریز بود (ابنطویر، 37- 38؛ ابنمیسر، 2 / 77؛ ابناثیر، 11 / 23) و به تسنن گرایش داشت (ذهبی، 15 / 202)، دیری نپایید و امیران سپاه و ارکان دولت بر خلع او عزم کردند. اگرچه الحافظ، حسن را به نزد خود فراخواند و از آنان نیز مهلت خواست تا چارهای بجوید، اما مخالفان جز به قتل حسن راضی نبودند و حتى خود خلیفه را نیز به عزل تهدید کردند. الحافظ به ناگزیر طبیب مخصوص خویش را فرمان داد تا حسن را مسموم کند؛ سپس نمایندگان شورشیان را فراخواند تا جنازۀ حسن را به چشم ببینند (نک : مقریزی، همان، 3 / 153-154؛ ابن میسر، همانجا؛ ابن طویر، 38-41؛ ابناثیر، همانجا). در مدتی که حسن گرفتار شورش مخالفان بود، به دنبال بهرام (ه م) والی ارمنیِ غربیه، که از طرفداران وی بود، فرستاد تا با سپاه به قاهره بیاید (ابنطویر، 38، 43). اما بهرام دیر به قاهره رسید (همو، 44) و طرفداران حسن، الحافظ را مجبور کردند تا فرمان وزارت به نام بهرام صادر کند (ابنخلدون، 4 / 94). در دوران بهرام، ارامنه در امور اداری و سپاهی نفوذی بیسابقه یافتند (نک : مقریزی، اتعاظ، 3 / 159)، و جانبداری او از ارامنه موجب ناخشنودی بسیاری از امیران و بزرگان مسلمان گردید، و هم به تمهید و دعوت آنان، رضوان بن ولخشی، والی غربیه، در 11 جمادیالاول 531 به قاهره آمد و به وزارت بهرام پایان داد و خود بر وزارت مستقر شد. رضوان ولخشی، نخستین وزیر سنیمذهب در دستگاه خلافت فاطمیان (سید، 264)، برای خلع الحافظ با قاضیان و فقیهان به گفت وگو پرداخت. الحافظ که از این مذاکرات بیخبر نبود (ابنطویر، 51-52؛ مقریزی، همان، 3 / 166)، سپاهیان را بر ضد رضوان تحریک کرد (ابناثیر، 11 / 48؛ ابنخلدون، همانجا) که به فرار رضوان انجامید (15 شوال 533 ق / 15 ژوئن 1139م). پس از فرار رضوان، الحافظ کسی را به وزارت برنگزید و تا پایان عمر، امور دولت را خود اداره میکرد (ابنمیسر، 2 / 89؛ ابناثیر، 11 / 49؛ ابنخلدون، 4 / 95). البته در اواخر روزگار او، ابنمصال نجمالدین بر امور نظارت میکرد، بیآنکه نام و فرمان وزارت داشته باشد (نک : ابندواداری، 6 / 521). با این همه، الحافظ در این دوره از خلافتش نیز گرفتار مدعیان وزارت بود: رضوان ولخشی دوبارکوشید تا جایگاه از دست رفته را باز ستاند؛ اما بار نخست شکست خورد و الحافظ امانش داد و به زندانش انداخت (4 ربیعالاول 534 ق / 29 اکتبر 1139م)، و بار دوم پس از فرار از زندان و لشکرکشی به قاهره (542 ق)، غافلگیرانه کشتـه شـد و سـرش را بـرای الحافظ آوردند (نک : ه د، رضوان ولخشی). در 539 ق / 1144م نیز ابوالحسین بن مستنصر، عموی الحافظ، در طلب خلافت با یکی از امیران دولت وارد گفت وگو شد و به وی وعدۀ وزارت داد، اما الحافظ اطلاع یافت و ابوالحسین را به زندان انداخت (ابنمیسر، 2 / 86؛ مقریزی، همان، 3 / 179). در 541 ق / 1146م نیز امیری از ممالیک به نام بختیار در طلب وزارت در صعید خروج کرد، اما از لشکریان الحافظ شکست خورد و کشته شد (ابنمیسر، همانجا؛ مقریزی، همان،3 / 181).
مرگ الحافظ در زمانی رخ داد (نک : ابنخلکان، 3 / 236) که از یک ماه پیش، میان دو گروه از سپاهیان، نبرد درگرفته بود و بدینسبب، مردم به قاهره آمد و رفت نمیکردند و سپاهیان قصد داشتند او را از خلافت خلع کنند (مقریزی، همان، 3 / 189)، اما خلافت پس از مرگ وی، به پسرش الظافر رسید. الحافظ مردی محتاط، سیاستمدار، مالدوست و بردبار بود و به نجوم و سیمیا (شعبده) علاقه داشت (همان، 3 / 189-192).
مآخذ
ابناثیر، الکامل؛ ابنتغری بردی، النجوم؛ ابنخلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و دیگران، بیروت، 1401ق / 1981م؛ ابنخلکان، وفیات؛ ابن دواداری، ابوبکر، کنزالدرر، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، 1380ق / 1961م؛ ابنطویر، عبدالسلام، نزهة المقلتین، به کوشش ایمن فؤاد سید، بیروت، 1412ق / 1992م؛ ابنمیسر، محمد، اخبار مصر، به کوشش هانری ماسه، قاهره، 1961م؛ ذهبی، سیر؛ سید، ایمن فؤاد، الدولة الفاطمیة فی مصر، قاهره، 1413ق / 1992م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش محمد حلمی محمد احمد، قاهره، 1393ق / 1973م؛ همو، الخطط، بیروت، دارصادر