responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 638

ابوصالح منصور


نویسنده (ها) :
ابوالفضل خطیبی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوصالِحِ مَنْصور، فرزند اسحاق بن احمد بن اسد (د ح 302 ق / 914 م)، از امیرزادگان سامانی كه چندی بر ری، سیستان و خراسان حكومت كرد. از زندگانی ابوصالح آگاهی اندكی در دست است. در 289 ق / 902 م وقتی عموی او امیر اسماعیل بن احمد سامانی نواحی شمال ایران را تا قزوین تسخیر كرد، وی را به حكومت ری كه از سوی خلیفه المكتفی به ایالت خراسان منضم شده بود، برگماشت و ابوصالح در 290 ق به ری رفت (گردیزی، 324؛ منهاج سراج، 1 / 206؛ قس: یاقوت، 2 / 901).
به گفتۀ یاقوت، (همانجا)، ابوصالح 6 سال والی ری بود. از این رو به نظر می‌رسد كه وی تا اندكی پس از مرگ عمویش اسماعیل، این منصب را بر عهده داشته است. امیر احمد بن اسماعیل سامانی در 298 ق به حكومت معدل بن علی بن لیث از خاندان صفاریان خاتمه داد و در ربیع‌الاول 299 امارت سیستان را به پسر عم خود ابوصالح سپرد (گردیزی، 326؛ ابن اثیر، 8 / 60- 61؛ تاریخ سیستان، 294؛ منهاج سراج، 1 / 207).
ابوصالح ابتدا «مردمان را بسیار نكویی گفت و وعده‌های نیكو كرد»، اما سپس لشكریان خود را در شهر و در خانه‌های مردم جای داد و وعده‌ها فراموش كرد و بر خراج سیستان كه یك میلیون درهم بود، بیفزود (تاریخ سیستان، 296-297؛ نیز نك‌ : باسورث، IV / 130). این امر مخالف سیستانیان را موجب شد و بهانه به دست دشمنان وی داد. از جمله محمد بن هرمز معروف به مولی سندلی (صندلی؟) كه زمانی از پیروان خوارج بود، مردم را به شورش برانگیخت و یكی از بازماندگان صفاریان به نام ابوحفص عمرو بن یعقوب را بركشید. مردم سیستان با این امیر صفاری كه 10 سال بیش نداشت، بیعت كردند.محمد بن هرمز و محمد بن عباس، معروف به ابن حفار كه رهبری خوارج را بر عهده داشت، با گروهی از عیاران كه از محله‌های سیستان به آنان پیوسته بودند، در 17 جمادی‌الاول همان سال به سربازان ابوصالح حمله بردند و او را دستگیر و زندانی كردند (گردیزی، 327؛ تاریخ سیستان، 297- 299). محمد بن هرمز از مردم خواست به نام او خطبه بخوانند، اما طرفداران امیر صفاری با او به مخالفت برخاستند و به نام عمرو بن یعقوب خطبه كردند. در این میان ابوصالح از زندان گریخت، اما دوباره دستگیر شد و عمرو بن یعقوب وی را نیكوییها كرد (همان، 299). در این زمان كه كشمكش بین گروههای مختلف در سیستان بالا گرفته بود، احمد بن امیر اسماعیل سامانی، سپاهی به فرماندهی حسین بن علی مرورودی به سیستان گسیل كرد. سیستانیان 9 ماه برابر سپاه وی پای فشردند، تا آنكه محمد بن هرمز بمرد و عمرو بن یعقوب و ابن‌حفار نیز تسلیم سردار سامانی شدند (14 شوال 300 ق / 24 مۀ 913 م). ابوصالح پس از رهایی، از حكومت در سیستان سرباز زد و امیر احمد بن اسماعیل نیز سیمجور دواتی را جانشین وی كرد و ابو صالح را به حكومت خراسان برگماشت و او در 22 شوال همان سال راه نیشابور پیش گرفت (گردیزی، 328؛ ابن‌اثیر، 8 / 69-70؛ تاریخ سیستان، 300-301؛ نیز نك‌ : باسورث، همانجا).
در 301 ق احمد بن اسماعیل كشته شد و فرزند 8 سالۀ وی، امیر سعید نصر بن احمد سامانی، بر تخت نشست. خردسالی این امیر سامانی سبب شد تا والیان در ولایات سر به شورش بردارند. اسحاق بن احمد، پدر ابوصالح كه حكومت سمرقند داشت، به اتفاق فرزند دیگرش الیاس از فرمان سامانیان سرپیچید. در 302 ق ابوصالح در نیشابور عصیان كرد و حسین بن علی مرورودی، والی هرات كه پیش از آن به حكومت سیستان چشم دوخته بود (گردیزی، همانجا)، نیز به وی پیوست و او را بر آن داشت تا خطبه به نام خود كند. ابوصالح برخی از شهرهای دیگر خراسان را نیز بگرفت و خطبه به نام خود خواند. امیر سامانی سپاهی به فرماندهی حمویة به علی برای سركوبی شورشها روانه كرد. حمویه پس از چند نبرد در سمرقند، اسحاق بن احمد را به اسارت گرفت. آنگاه به سوی نیشابور حركت كرد، اما پیش از آنكه بدانجا رسد، ابوصالح در نیشابور وفات یافت و به قولی توسط حسین بن علی مرورودی مسموم شد و خراسان و سمرقند دوباره تحت حاكمیت سامانیان درآمد (نرشخی، 129-‌130؛ ابن اثیر، 8 / 78، 87- 88).
ابوصالح با محمد بن زكریای رازی، دانشمند و طبیب مشهور معاصر خویش، روابط دوستانه داشت. رازی در زمان حكومت وی در ری، چند سال در این شهر زیست و ریاست بیمارستان آنجا را برعهده گرفت. كتاب المنصوری فی الطب ( الطب المنصوری یا الكناش المنصوری) را نیز به نام این امیرزادۀ سامانی تألیف كرد. گرچه مترجمان احوال رازی نام امیری را كه این كتاب به او تقدیم شده، بسیار مغشوش ضبط كرده‌اند (نك‌ : ابن ندیم، 356؛ قفطی، 272؛ ابن ابی اصیبعه، 310، 313، 317؛ ابن جلجل، 77؛ ابن‌خلكان، 5 / 160)، اما از ماین منابع، یاقوت (همانجا) و میرخواند (4 / 35-36) نام و نسب او را همانند منابع تاریخی متقدم صحیح ذكر كرده‌اند (نیز نك‌ : قزوینی، 377-387؛ سید، 78- 79؛ ایرانیكا؛ GAS, III / 281;
GAL, I / 286
). در یكی از نسخه‌های این كتاب نیز نام وی با اندكی اختلاف به صورت منصور بن اسحاق اسماعیل بن احمد آمده است (نك‌ : كرمی، 90).
ابن خلكان (همانجا) به نقل از ابن جلجل حكایتی چنین آورده است: رازی در بغداد كتابی در كیمیا برای ابوصالح نوشت و به ری رفت و آن را به او تقدیم كرد و در مقابل 000‘1 دینار دریافت داشت، اما هنگامی كه در برابر درخواست ابوصالح مبنی بر عملی ساختن محتوای كتاب ناتوان ماند، سخت مورد خشم وی قرار گرفت و شكنجه شد، چندانكه چشمانش آسیب دید. همچنین گفته‌اند: رازی علاوه بر كتابهایی كه ذكر شد، اوجاع المفاصل و الطب الروحانی یا طب النفوس را نیز برای ابوصالح منصور بن اسحاق نوشته است (نك‌ : سید، 80؛ نجم‌آبادی، 376، 389-390).

مآخذ

ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، به كوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299 ق / 1882 م؛
ابن اثیر، الكامل؛
ابن جلجل، سلیمان بن حسان، طبقات الاطباء و الحكماء، به كوشش فؤاد سید، قاهره، 1955 م؛
ابن خلكان، وفیات؛
ابن ندیم، الفهرست؛
تاریخ سیستان، به كوشش ملك‌الشعراء بهار، تهران، 1314 ش؛
سید، فؤاد، تعلیقات بر طبقات الاطباء و الحكماء (نك‌ : هم‌ ، ابن جلجل)؛
قزوینی، محمد، تعلیقات بر چهار مقالۀ نظامی عروضی، تهران، 1333 ش؛
قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، به كوشش یولیوس لیپرت، لایپزیك، 1903 م؛
گردیزی، عبدالحی بن ضحاك، تاریخ، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛
منهاج سراج، طبقات ناصری، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛
میرخواند، محمد بن برهان‌الدین، روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛
نجم‌آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران پس از اسلام، تهران، 1353 ش؛
نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمۀ ابونصر قباوی، به كوشش مدرس رضوی، تهران، 1363 ش؛
یاقوت، بلدان، نیز:

Bosworth, E. C., «The Ṭāhirids and Ṣaffārids», The Cambridge History of Iran, ed. R. N. Frye, Cambridge, 1975;
GAL;
GAS;
Karmi, Ghada, «Notice of Another Manuscript of al-Rāzī’s al Manṣūrī», Journal for the History of Science, Aleppo, 1979, vol. III;
Iranica.

ابوالفضل خطیبی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 638
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست