responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 631

ابوسهل حمدوی


نویسنده (ها) :

آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوسَهْلِ حَمْدَوی، احمد بن حسن (د پس از 432 ق / 1041 م)، دیوان سالار، وزیر، ادیب و امیر برجستۀ عصر غزنوی. در بعضی منابع نسبت وی حمدوئی و حتی حمدونی (؟) ذكر شده است، اما ثعالبی نویسندۀ معاصر وی، نام و شهرت او را احممد بن حسن الحمدوی آورده و در قافیۀ اشعار عربی و فارسی ستایندگان او نیز حمدوی آمده است (ثعالبی، 2 / 60، 74؛ فرخی، 400؛ قس: قزوینی، 4 / 161، 162).
به گفتۀ ابوالفضل بیهقی كه كتاب او، خاصه دربارۀ زندگی ابوسهل در روزگار مسعود غزنوی، مهم‌ترین مآخذ ماست، ابوسهل در جوانی به دربار سلطان محمود راه یافت و مورد توجه او قرار گرفت و از همان آغاز نزد احمد بن حسن میمندی (ه‌ م) وزیر سلطان محمود به شاگردی پرداخت. آنگاه صاحب دیوان غزنین و هندوستان شد (ص 468، 502). وی پس از مرگ محمود (421 ق / 1030 م)، در روزگار حكومت چند ماهۀ پسرش امیرمحمد، مقام وزارت یافت (همانجا؛ گردیزی، 74)، اما به محمد وفادار نماند و همراه با بزرگان دربار به حمایت از مسعود، برادر و رقیب محمد برخاست و به همین سبب برخلاف دیگر پدریان (طرفداران امیرمحمد) در دربار مسعود كارش بالا گرفت (بیهقی، 19، 108). در 432 ق كه احمد بن میمندی وزارت یافت، ابوسهل به پیشنهاد وزیر، به ریاست دیوان اشراف (نظارت و بازرسی احوال كلی مملكت) منصوب شد (همو، 196) و چندان كفایت و كاردانی نشان داد كه چون سال بعد وزیر خواست وی را به ریاست دیوان عرض منصوب كند، سلطان نپذیرفت (همو، 429). در 424 ق مسعود پس از اطلاع از اوضاع نابسمان ری، ابوسهل را با لقب «شیخ العمید» به جای طاهر دبیر به كدخدایی ری و جبال منصوب كرد. اعطای این لقب به ابوسهل، بر احممد بن عبدالصمد وزیر، جانشین احممد بن حسن میمندی گران آمد، اما ابونصر مشكان (ه‌ م) رئیس دیوان رسایل، به پشتیبانی از او برخاست.
ابوسهل كه مأموریت داشت پس از كوتاه كردن دست علاءالدولۀ كاكویه از همدان و اصفهان، اوضاع ری را برای حكمرانی امیرسعید پسر سلطان مسعود آماده سازد، در رجب همین سال به جانب ری حركت كرد. او در ری بسیاری از مالیاتهای ناروایی راكه تاش فراش سپهسالار برقرار كرده بود، برداشت و با مردم دادگری پیش گرفت (همو، 499-506، 509؛ ابن اثیر، 9 / 428- 429). در 425 ق / 1034 م ابوسهل عزم اصفهان كرد. علاءالدولۀ كاكویه و فرهاد پسر مرداویج در را به او تاختند، ولی شكست خوردند و فرهاد كشته شد. با اینهمه ابوسهل به علاءالدوله پیغام داد كه به اطاعت سلطان گردن نهد و مال فرستد و در عوض بر حكومت قلمرو خود ابقا شود؛ اما وی نپذیرفت و ابوسهل اصفهان را تصرف كرد و خزاین و اموال علاءالدوله را به غارت برد و كتابهای ابوعلی سینا، وزیر علاءالدوله، را به غزنه فرستاد (حسینی، 6؛ ابن اثیر، 9 / 435- 436). ابوسهل همچنان در اصفهان بود تا در 427 ق علاءالدوله با یاری دیلمیان به اصفهان حمله برد، ولی این بار نیز شكست خورد و گریخت (همو، 9 / 446-447)، اما در 428 ق علاءالدوله با شفاعت وزیر خلیفۀ بغداد توانست اصفهان را از سلطان مسعود به اقطاع گیرد (بیهقی، 668- 669).
در این میان تركمانان غز پس از حركت از خراسان و غارت شهرهای بین راه به سوی ری سرازیر شدند. ابوسهل و تاش فراش، سلطان مسعود و والیان گرگان و طبرستان را به یاری طلبیدند، اما مسعود كه نیروهای خود را برای جنگ با سلجوقیان در خراسان تجهیز كرده بود، توانایی ارسال كمك نیافت. غزها سپاه تاش فراش را در هم شكستند و ابوسهل نیز در اطراف ری هزیمت یافت. ابوسهل به قلعۀ طبرك پناه برد وغزها وارد ری شدند، اما ابوسهل، خواهرزادۀ یغمر ــ از سركردگان غز ــ را به اسارت گرفت و او را با اسرا و اموال ری مبادله كرد و از آنجا بیرون رفت. چون غزها روانۀ آذربایجان شدند، علاءالدوله از فرصت استفاده كرد و وارد ری شد و ضمن اظهار اطاعت از سلطان مسعود، به ابوسهل نیز پیشنهاد صلح داد، اما وی نپذیرفت. پس از آن علاءالدوله با دادن اقطاع به سران تركمانان غز گروهی از آنان را گرد خویش فراهم آورد و سپاهی قدرتمند تشكیل داد، اما این اتحاد با گسستن غزها از او نافرجام ماند. با اینهمه علاءالدوله بار دیگر از ابوسهل كه در این زمان در طبرستان به سر می‌برد، اقطاع ری را تقاضا كرد. ابوسهل این بار با توجه به ضعف علاءالدوله و اطمینان از اطاعت وی، آن را پذیرفت و خود در 429 ق / 1038 م به نیشابور رفت (همو، 684- 706؛ ابن اثیر، 9 / 379-381).
ظاهراً حوادث اخیر تا نیمۀ اول سال 429 ق ادامه یافته بود، چرا كه بیهقی وصول نامه‌های مهمی را در مورد حوادث ری در جمادی‌الآخر این سال گزارش كرده است (ص 705). خبر ورود ابوسهل به نیشابور در رجب 429 ق به غزنین رسید (همو، 706). وی زمانی وارد نیشابور شد كه سپاه غزنوی به سرداری سُباشی (سوباشی) حاجب برای جنگ با سلجوقیان آماده می‌شد. ابوسهل و برخی از امرای دیگر طی نامه‌ای به مسعود با این جنگ مخافت كردند، اما این مخالفت با فرمان صریح مسعود برای جنگ بی‌اثر ماند (همو، 707- 708؛ بنداری، 8). چون سباشی به جنگ رفت، ابوسهل با سوری صاحب دیوان خراسان، اموال عظیم ری و ینشابور را به قلعۀ میكالی در بُست منتقل كردند و خود منتظر نتیجۀ جنگ ماندند (بیهقی، 715، 716، 720-722). پس از شكست سباشی از تركمانان سلجوقی، ابوسهل و سوری به گرگان گریختند و مدتی نزد ابوكالیجار به سر بردند (همو، 725-726).
در ربیع‌الاول 431 پس از فرار طغرل از نیشابور از برابر سپاه مسعود، ابوسهل به خراسان بازگشت و سلطان مسعود مسئولیت حفظ و امنیت نیشابور را به وی و سوری سپرد (همو، 804-805). مدتی بعد مسعود پس از انصراف از تعقیب طغرل، به نیشابور بازگشت و ابوسهل كه دریافت به سبب سعایت احمد بن عبدالصمد وزیر، سلطان از او دلگیر شده است، مسعود لیث را واسطه قرار داد و سرانجام با پرداخت 000‘50 دینار، خشنودی سلطان را به دست آورد و مسعود ابوسهل را به ندیمی برگزید و وی را مأمور كرد تا اموال ری و نیشابور را از قلعۀ میكالی به غزنین انتقال دهد (همو، 813-814).
مسعود در غیاب احمد بن عبدالصمد وزیر د ر همۀ امور ابوسهل مشورت می‌كرد، اما او ظاهراً به علت بیم از وزیر از این كار اكراه داشت و در خلوتهایش با سلطان، ابوالفضل بیهقی را شاهد می‌گرفت و به وسیلۀ همو، وزیر را از كارها باخبر می‌ساخت (همو، 892-893). در 432 ق / 1014 م كه سلطان مسعود از بیم حملۀ سلجوقیان به غزنین، تصمیم گرفت به هند رود، ابوسهل از جملۀ كسانی بود كه با نظر سلطان مخالفت كرد، اما سلطان به مخالفان خویش اعتنایی نكرد و به آنان اجازه داد كه چون سلجوقیان به غزنه درآیند، به آنان بپیوندند. از این پس خبری از ابوسهل در دست نیست (همو، 895- 899).
ابوسهل از مردان فاضل و دانشمند روزگار خویش بود كه در ادب نیز دستی داشت. ثعالبی در تتمة الیتیمة، نمونه‌ای از اشعار عربی ابوسهل و همچنین اشعاری را كه ابوالقاسم بن حریش و ابوبكر علی ابن حسن قهستانی به عربی در ستایش او سروده‌اند، نقل كرده است (2 / 60-62، 73‌-74). ابوسهل ممدوح فرخی سیستانی نیز بوده است و این شاعر بزرگی و شرف هزار سالۀ خاندان كهن وی در سروده‌های خود یاد كرده است و همین سبب شده كه برخی از محققان معاصر، بر آن شوند كه ابوسهل از خاندانهای ایران باستان نسب می‌برد (فرخی، 340-342، 398-401؛ یوسفی، 113).

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛
بنداری، فتح بن علی، تاریخ دولة آل سلجوق، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛
بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به كوشش علی اكبر فیاض، مشهد، 1356 ق؛
ثعالبی، عبدالملك بن محمد، تتمة الیتیمة، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1353 ق؛
حسینی، علی بن ناصر، اخبار الدولة السلجوقیة، به كوشش محمد اقبال، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛
فرخی، سیستانی، دیوان، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛
قزوینی، محمد بن عبدالوهاب، یادداشتها، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1337 ش؛
گردیزی، عبدالحی بن ضحاك، تاریخ، تهران، 1327 ش؛
یوسفی، غلامحسین، فرخی سیستانی، مشهد، 1341 ش.

محمد عبدعلی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 631
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست