نویسنده (ها) :
علی میرانصاری
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اَبوسَعیدِ فَرْغانی، بكر بن مالك (مق رمضان 345 / دسامبر 956)، سپهسالار دورۀ سامانی كه چندی بر خراسان فرمان راند. از زندگی ابوسعید پیش از سپهسالار خراسان ــ در 3 سال آخر حیات او ــ اطلاعی در دست نیست. در 342 ق امیر نوح سامانی، سپهسالار خود ابوعلی چغانی را به حمایت از وشمگیر به جنگ ركنالدولۀ دیلمی گسیل داشت، اما به سبب صلح ابوعلی با ركنالدوله، امیر نوح او را عزل كرد و ابوسعید را به جای وی به سپهسالار گماشت و با لشكری عظیم به پیكار با ركنالدوله مأمور كرد (ابوعلی مسكویه، 2 / 154، 155؛ ابن اسفندیار، 3). نوح در این میان بیمار شد و ابوسعید در بخارا ماند (ابوعلی مسكویه، 2 / 157). ابوعلی چغانی كه به عذرخواهی پیش آمده بود، چون طرفی بر نبست، در نیشابور علم طغیان برافراشت. سپس به رقیب سامانیان، ركنالدوله حسن بن بویه روی آورد و به واسطۀ همو، لوای حكومت خراسان را از المطیع، خلیفۀ عباسی گرفت و نخستین بار به نام وی در خراسانن خطبه خواند (همو، 2 / 156-157؛ ابن اسفندیار، همانجا؛ ابن اثیر، 8 / 507). در پی مرگ نوح بن نصر در ربیعالآخر 343، ابوسعید فرغانی بر كارها چیره شد و حكومت را بر عبدالملك بن نوح مسلّم گردانید (ابوعلی مسكویه، 2 / 157). عبدالملك نیز پس از دست یافتن به قدرت، به پاس خدمات ابوسعید، وی را در سپهسالاری خراسان ابقا كرد و سپس به قصد تثبیت قدرت خود و به سامان آوردن اوضاع آشفتۀ خراسان، وی را روانۀ نیشابور كرد. خبر حركت ابوسعید به نیشابور، سپاهیان ابوعلی را از اطراف او پراكنده ساخت و ابوعلی چغانی دیگر بار به ركنالدوله پناه برد و ابوسعید فرغانی نیشابور را تصرف كرد و در آنجا به جستوجوی اموال ابوعلی پرداخت (ابوعلی مسكویه، ابن اثیر، همانجاها؛ گردیزی، 349). به روایت گردیزی (ص 350) حكومت خراسان پس از ورود ابوسعید فرغانی به نیشابور، از سوی خلیفه به ابوعلی چغانی واگذار شد. از این رو ابوسعید به پیكار با ابوعلی بیرون شد و به سبب كمبود آزوقه از عبدالملك بن نوح مال خواست، چون امیر سامانی به درخواست وی بیاعتنایی كرد، لشكریان خراسان به شورش برخاستند. ركنالدوله از این واقعه بهره برد و اصفهان را به تصرف درآورد و آهنگ تسخیر گرگان كرد. لشكركشی ركنالدوله موجب شد تا عبدالملك احساس خطر كند و به تقویت قوای ابوسعید بپردازد. ابوسعید پس از آن به جنگ ركنالدوله و ابوعلی چغانی شتافت، اما این دو سرانجام صلح خواستند و ركنالدوله بر گردن گرفت كه سالانه 000‘200 دینار به ابوسعید رساند. بر همین قرار به تأیید عبدالملك ابن نوح صلح شد (همو، 350-351؛ نیز نك : منهاج سراج، 210). به روایت گردیزی، ابوسعید پس از آن خلیفه را از واقعه مطلع كرده و خلیفه با آنكه صلح را نپسندیده بود، خواهش او را كه ظاهراً به رسمیت شناختن حكومتش بر خراسان بوده، اجابت كرد (ص 202، 351). به گفتۀ ابن اثیر (8 / 512) پس از این صلح و در همین سال (344 ق)، ركنالدوله با وساطت برادرش معزالدوله خلعت و لوای حكومت خراسان را از خلیفه المطیع برای ابوسعید گرفت. ابوعلی مسكویه (2 / 161) اشاره كرده كه ابوالفضل كاشانی از سوی ركنالدوله همراه خواهرزادۀ ابوسعید با نامهای از عبدالملك بن نوح به بغداد رفت و خلیفه نیز رسماً حكومت ابوسعید را بر خراسان تأیید كرد. ابوسعید در رمضان 345 به بخارا بازگشت، بدان امید كه امیر او را به سبب فتوحاتش خلعت دهد. چون از نزد عبدالملك باز گشت، البتگین حاجب، شاید به اشارۀ امیر، وی را گرفته، به قتل آورد (گردیزی، 352). علت قتل ابوسعید به درستی دانسته نیست. گرچه گردیزی (همانجا) بدرفتاری او را با نگهبانان خاصۀ امیر و شكایت آنان از وی، دلیل قتل او دانسته و بارتولد نیز همین روایت را پسندیده (1 / 532) و منهاج سراج از گرایش او به آل بویه و قرمطیان سخن رانده (همانجا)، اما قدرت و نفوذ رو به تزاید ابوسعید را نیز كه شاید بیمی در دل عبدالملك ایجاد كرده بود، نباید از نظر دور داشت.
مآخذ
ابن اثیر، الكامل؛ ابن اسفندیار، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1320 ش؛ ابوعلی مسكویه. احمد بن محمد، تجارب الامم، به كوشش ف. آمدرز، قاهره، 1915 م؛ بارتولد، و. و.، تركستاننامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1366 ش؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاك، تاریخ، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ منهاج سراج، عثمان بن محمد، طبقات ناصری، به كوشش عبدالحی حبیبی، كابل، 1342 ش.