responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 612

ابوالساج


نویسنده (ها) :
ابوالفضل خطیبی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

ابوالسّاج، دیوداد بن دیودست (د ربیع الآخر 266 / دسامبر 879)، از امرا، سرداران و دیوانسالاران برجستۀ دستگاه خلافت عباسی و نیای ساجیان (ه‌ م). طبری (9 / 315) كنیۀ او را ابوجعفر ذكر كرده است.
نام و نسب ابوالساج در برخی منابع به تصحیف داوود بن دوست آمده است (ابن‌خلكان، 6 / 415). به گفتۀ هنینگ (ص 253-254)، نام پدر ابوالساج به جای دیودست احتمالاً دیودشت (ابن حوقل، 2 / 506: داودشت) بوده و دیودشت به معنی «[كسی كه]» خدا خالق [اوست]»، شكلی دیگر از دیوداد است (قس: لغت‌نامه، كه دیودست را به معنای تیزدست با دست شیطان آورده است). از این نامها كه منشأ سغدی دارند (مینورسكی، 111)، چنین برمی‌آید كه خاندان ابوالساج پیش از فتح ماوراءالنهر به دست مسلمانان، پیرو یكی از آیینهای كهن آریایی بوده‌اند كه دیو را برخلاف زردشتیان می‌ستوده‌اند، زیرا سراسر نواحی سغد در حوزۀ نفوذ دین زرتشتی قرار نگرفته بوده و برخی از مردم آنجا همانند آریاییان اولیه دیو را ستایش می‌كردند. بهار (ص 369) دیوداد و دیودست را از نامهای فرغانیهای بودایی دانسته كه ابوالساج نیز در زمرۀ آنان بوده است. ابن حوقل (همانجا) خاستگاه خاندان ابوالساج را روستاهای جَنكاكَث و سویدك از توابع اُشروسنه ذكركرده است (نیز نک‌ : بارتولد، 1 / 378؛ ایرانیكا، ذیل بنوساج).
از آغاز كار و چگونگی ورود او به دستگاه خلافت عباسی آگاهی در دست نیست. با توجه به استیلای مسلمانان براشروسنه و اسلام آوردن افشین، خیدر بن كاووس (ه‌ م) آخرین امیر اشروسنه به دست مأمون (خلافت: 198- 218 ق / 814-833 م)، احتمالاً ابوالساج در همین دوره و یا اندكی پس از آن اسلام آورده است.
طبری (9 / 47) نخستین‌بار از ابوالساج به عنوان یكی از سرداران افشین كه در 222 ق از سوی معتصم عباسی (خلافت: 218-227 ق / 833-842 م) برای نبرد با بابك خرم دین به آذربایجان فرستاده شد، یاد كرده است. شجاعت و جنگاوری ابوالساج در این مأموریت و نیز توفیق او در اسیر كردن خانواده و نزدیكان بابك موجب شهرتش شد (نیز نک‌ : مادلونگ، IV / 228). در 224 ق كه معتصم و عبدالله بن طاهر امیر خراسان درصدد سركوب مازیار حكمران بومی طبرستان برآمدند، فرماندهی آن دسته از لشكریان خلیفه كه از جانب دماوند و لارز (ناحیه‌ای در آمل طبرستان، نک‌ : یاقوت، 4 / 341، ظاهراً لاریجان كنونی) به سوی طبرستان پیشروی می‌كرد، با ابوالساج بود (طبری، 9 / 85؛ نیز نک‌ : ابوعلی مسكویه، 6 / 505). در 226 ق / 841 م منكجور فرغانی برادر زن و نایب افشین در آذربایجان بر ضد معتصم قیام كرد و افشین نیز ابوالساج را به مقابله با وی فرستاد، اما خلیفه كه افشین را محرك منكجور و ابوالساج را مأمور یاری او می‌دانست، فرمانده دیگری را به جای ابوالساج منصوب كرد و افشین را نیز به زندان افكند (یعقوبی، 2 / 477- 478).
از این پس تا 242 ق / 856 م كه متوكل عباسی (خلافت: 232- 247 ق / 847-861 م) ابوالساج را به جای جعفر بن دینار به حفظ امنیت راه مكه برگماشت (طبری، 9 / 210)، از زندگانی ابوالساج آگاهی در دست نیست. شاید بدگمانی و خشم معتصم نسبت به افشین، ابوالساج را سالها از دستگاه خلافت دور نگاه داشت. به هر روی، از گفته‌های طبری (9 / 293) چنین برمی‌آید كه تا 251 ق / 865 م مقام حفظ امنیت راه مكه با او بوده است. به روایت یعقوبی (2 / 497)، دو سال پیش از این تاریخ، هنگامی كه محمد المولّد از سوی المستعین خلیفه برای مقابله با شورش یوسف بن ابراهیم تنوخی معروف به قصیص به قنسرین فرستاده شد و ناكام ماند، خلیفه این مأموریت را به ابوالساج سپرد. او به قصیص امان داد و او را بر حكومت لاذقیه گماشت.
در ربیع‌الاول 251 به هنگام رقابت و نزاع معتز ــ كه از حمایت تركان برخوردار بود ــ با مستعین خلیفه، ابوالساج با 700 سوار از راه مكه به بغداد آمد و به خلیفه پیوست و از خلعتها گرفت (طبری، 9 / 314). ابوالساج چندی بعد برای دفاع از مداین و مقابله با تركان بدانجا گسیل شد (همو، 9 / 317) و در رجب همان سال در جَرجَرایا (ناحیه‌ای در نهروان سفلی بین واسط و بغداد، نک‌ : یاقوت، 2 / 54) با بایكباك ترك جنگید و او را به قتل رساند و گروهی از یارانش را به اسارت گرفت، اما اندكی پس از آن در پیكار دیگری نتوانست تركان را از نفوذ به مداین بازدارد و بالفردل اشروسنی نیز كه به یاری او آمده بود، به قتل رسید (طبری، 9 / 327، 332، 333؛ ابن اثیر، 7 / 157).
ابوالساج در 22 محرم 252، حدود 20 روز پس از عزل مستعین و آغاز خلافت معتز به بغداد بازگشت و به ریاست دیوان معاون (نوعی مالیات) سرزمینهای سواد در كرانۀ فرات منصوب شد. ابوالساج كسانی را از سوی خود بدان نواحی روانه كرد تا تركان و مغربیان را از آنجا برانند. سپس خود در ربیع‌الاول همان سال به سمت كوفه روانه شد (طبری، 9 / 353؛ نیز نک‌ : EI1). به گفتۀ طبری (9 / 370) محمد بن عبدالله بن طاهر در همان سال بر آن شد تا ابوالساج را كه در بغداد به سر می‌برد، به سمت ری روانه كند (قس: ابن اثیر، 7 / 176، كه گفته است وی در این سال به حفظ امنیت راه خراسان منصوب شد)، اما چون علویان به سركردگی ابواحمد محمد بن جعفر علوی در كوفه سر به شورش برداشتند، ابوالساج را برای سركوب شورشیان بدانجا فرستاد. ابوالساج یكی از سرداران خود به نام عبدالرحمن را (كه احتمالاً داماداش بود) به نیابت از خود بدانجا گسیل كرد. هر چند علویان این شهر ابتدا در مقابل عبدالرحمن مقاومت كردند، اما وی به زودی با نیرنگ بر ابواحمد دست یافت و او را به بغداد فرستاد (طبری، همانجا؛ نیز نک‌ : ابوالفرج، 666؛ بیهقی، 1 / 416). چندی بعد در همین سال ابوالساج بار دیگر به نگهبانی راه مكه منصوب شد (طبری، 9 / 371- 372).
ابوالساج در 254 ق به حكومت نواحی دیار مُضَر، قنسرین، عواصم (دژهای مرزی قلمرو اسلام) و حلب منصوب شد (ابن اثیر، 7 / 189؛ نیز نک‌ : ابن عدیم، 1 / 74؛ دفرمری، 412). به گفتۀ یعقوبی 2 / 507) وی تا پیش از خلافت معتمد (256- 279 ق / 870- 892 م)، حكومت دیار مضر و بیعه و نیز فرماندهی سپاه قنسرین را برعهده داشت و در همین منصب با خلیفۀ جدید بیعت كرد. اما بنابر آنچه ابن عدیم (همانجا) آورده است، حكومت ابوالساج در حلب و قنسرین پیش از معتمد و در خلافت مهتدی توسط احمد بن عیسی بن شیخ كه بر شامات تسلط یافته بود، پایان گرفت. ظاهراً از همین رو یعقوبی (همانجا) به جای حكومت قنسرین، منصب او را فرماندهی سپاهیان آن شهر ذكر كرده است.
در 261 ق ابوالساج از سوی خلیفه به حكومت اهواز منصوب شد و مأموریت یافت تا با علی بن محمد معروف به صاحب الزنج ــ كه در آن نواحی گروهی از غلامان زنگی را پیرامون خود گردآورده و سر به شورش برداشته بود ــ نبرد كند. او داماد خود عبدالرحمن بن مفلح را به فارس گسیل كرد و خود به اهواز روانه شد. در آنجا چون خبر قتل عبدالرحمن را در دولاب (روستایی در نزدیكی اهواز) شنید، به عسكر مُكرَم رفت و زنگیان با استفاده از غیبت او به اهواز تاختند و در آنجا قتل و غارت بسیار كردند. همین امر موجب شد تا خلیفۀ عباسی او را از امارت اهواز عزل و ابراهیم بن سیما را به جای وی برگمارد (طبری، 9 / 513). شاید به همین سبب در اوایل 262 ق كه اختلاف بین یعقوب بن لیث صفاری و معتمد خلیفه شدت گرفت، ابوالساج به یعقوب پیوست و مورد استقبال وی قرار گرفت (همو، 9 / 516)، اما چون موفق برادر خلیفه یعقوب را در هم شكست، اموال و دارایی ابوالساج را نیز در بغداد مصادره كرد و به یكی از سرداران خود، به نام مسرور بلخی به اقطاع داد (ابن اثیر، 7 / 290-292).
چنین می‌نماید كه ابوالساج تا 266 ق / 879 م در خدمت صفاریان به سر می‌برد؛ چنانكه در ربیع‌الآخر این سال از سوی عمرو بن لیث، برادر و جانشین یعقوب كه با خلیفۀ عباسی طریق صلح پیموده بود، به بغداد روانه شد، اما در بین راه در جندی‌شاپور درگذشت.
پس از مرگ ابوالساج، پسرش محمد افشین به ولایت مكه و مدینه و حفظ امنیت راه مكه منصوب شد (طبری، 9 / 549؛ ابن جوزی، 5 / 56؛ قس: تاریخ سیستان، 236). محمد بعدها از سوی خلیفه والی آذربایجان شد و سلسلۀ ساجیان را در آنجا بنیاد نهاد ‌(نک‌ : مادلونگ، همانجا).
در سدۀ 3 ق / 9 م كه شورشهای متعدد بر ضد خلافت عباسی به وقوع می‌پیوست، ابوالساج تا اواخر عمر در مقامهای گوناگون خلفا را خدمت، و با مخالفان آنان پیكار كرد و حتی در برابر علویان شدت عمل نشان داد. ابوالفرج اصفهانی (ص 600-601، 670، جم‌ ) شماری از علویان را كه در نواحی گوناگون به دست ابوالساج یا عوامل وی دستگیر شده و یا به قتل رسیده‌اند، نام برده است. در این میان می‌توان از سركوب شورش محمد بن صالح بن عبدالله در سُویقه در دوران خلافت متوكل و قتل احمد بن عبدالله به دست عبدالرحمن نایب ابوالساج در مكه در خلافت معتز اشاره كرد (نیز نک‌ : مسعودی، 4 / 94؛ بیهقی، 1 / 416-417). ابن خلكان، (2 / 250، 6 / 415) سازماندهی جنگویان موسوم به سپاهیان ساجی (اجناد الساجیة) را كه یكی از گروههای محافظ خاصّ خلیفه و به گفتۀ او در بغداد مستقر بودند، به ابوالساج نسبت می‌دهد.

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1357 ق؛
ابن حوقل، محمد، صورة الارض، لیدن، 1939 م؛
ابن خلكان، وفیات؛
ابن عدیم، عمر بن احمد، تاریخ حلب، به كوشش سامی دهّان، دمشق، 1370 ق / 1951 م؛
ابوعلی مسكویه، احمد بن محمد، «تجارب الامم»، همراه العیون و الحدائق، به كوشش دخویه، لیدن، 1869 م؛
ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به كوشش احمد صقر، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛
بارتولد، و. و.، تركستان‌نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352 ش؛
بهار، محمدتقی، تعلیقات بر مجمل التواریخ و القصص، تهران، 1318 ش؛
بیهقی، علی بن زید، لباب الانساب، به كوشش سید مهدی رجایی، قم، 1369 ش؛
تاریخ سیستان، به كوشش ملك الشعراء بهار، تهران، 1314 ش؛
طبری، تاریخ؛
لغت‌نامۀ دهخدا؛
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385 ق / 1966 م؛
یاقوت، بلدان؛
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، 1379 ق / 1960 م؛
نیز:

Defremery. M., «Mémoire sur la famille des Sadjides», JA, 1847, vol. IX;
EI1;
Henning. W. B., «A Sogdian God», Bulletin of the School of Oriental and African Srudies Uinuersity of London, 1965, vol. XXVIII;
Iranica;
Madelung, W., «The Minor Dynasties of Northern Iran», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1975;
Minorsky, V., Studies in Caucasian History, London, 1953.

ابوالفضل خطیبی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 612
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست