responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 607

ابراهیم سامانی


نویسنده (ها) :
سید علی آل داوود
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 26 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْراهیمْ سامانی، ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن اسماعیل (د پس از 335ق / 947 م)، امیرزادۀ سامانی که در دوران حکومت برادرش نصر بن احمد سامانی بر او شورید و با برادران دیگرش ــ ابوزكریا یحیی و ابوصالح منصور ــ در قهندز بخارا به زندان افكنده شد. هنگامی‌ كه نصر بن احمد در نیشابور بود، ابوبكر بن عمی ‌خباز یكی از مأموری زندان (طباخ) با همدستی گروهی از سپاهیان به سركردگی شروین گیلانی و با استفاده از غیبت نصر ابن احمد به زندان هجوم بردند و برادران نصر و دیگر زندانیان را كه از دیلمیان، علویان و عیاران بودند، آزاد ساختند (318 ق / 930 م). شورشیان به زودی بر بخارا دست یافتند و خزاین نصر ابن احمد را تصاحب كردند (گردیزی، 335-336؛ ابن اثیر، 8 / 208- 209) و چون بر اوضاع تسلط كامل یافتند، ابوزكریا یحیی را به حكمرانی برگزیدند و ابراهیم و منصور زیر فرمان او ادارۀ امور حكومت را بر عهده گرفتند. به ابوبكر خباز نیز مقام سرهنگی داده شد و از جملۀ فرماندهان حكومت جدید گردید.
چون خبر این شورش به نصربن احمد رسید، بی‌درنگ از نیشابور عزم بخارا كرد و به زودی سپاهیان شورشی را به فرماندهی ابوبكر درهم شكست. ابوبكر دستگیر شد و بخارا به تصرف نصر درآمد. ابراهیم و دیگر برادران هر یك به سویی گریختند. ابوبكر بی‌درنگ زیر ضربات تازیانه به قتل رسید و پیکرش سوزانده شد. ابراهیم نیز راه بغداد در پیش گرفت و از آنجا به موصل رفت (گردیزی، 336 به بعد؛ ابن اثیر، 8 / 208-212؛ ابن خلدون، 4 / 734-735).
ابواسحاق ابراهیم در موصل در سلك ملازمان امیر ناصرالدولۀ حمدانی درآمد، اما گاهی نیز در بغداد به سر می‌برد و در این شهر از نزدیكان بِجْكَم ــ امیرالامراء ترك بغداد ــ بود و در 327 ق / 939 م به فرمان او به ریاست شرطه (پلیس) گماشته شد (همدانی، 114). از حوادث این دوره حملۀ گروهی از حنبلیان به جمعی از شیعیان بغداد بود كه به زیارت مرقد حضرت حسین (ع) به كربلا می‌رفتند. ابراهیم با گروهی به مهاجمان حمله برد، دو تن از آنان را كشت و تنی چند را زخمی‌ كرد و به این ترتیب فتنه را خواباند (العیون و الحدائق، 80).
در 331 ق نصر بن احمد سامانی درگذشت و پسرش نوح بن نصر به جای او نشست. در آغاز كار روابط نوح با ابوعلی محتاج (چغانی) كه خراسان را در دست داشت به سبب بدبینی متقابل به وخامت گراییده بود. در 334 ق / 946 م، ابوعلی پیامی‌ به عموی نوح یعنی ابراهیم كه در این هنگام در موصل نزد ناصرالدوله می‌زیست فرستاد و او را به اتحاد بر ضد نوح فراخواند. ابراهیم از ناصرالدوله اجازۀ بازگشت خواست. ناصرالدوله موافقت كرد و به ابراهیم گفت كه «من از خلیفه المستكفی خلعت و منشور حكومت خراسان را برایت خواهم گرفت». در همین حال رسولان ابوعلی دیگر بار به نزد او آمدند. ابراهیم تأخیر را روا ندانست و با 70 تن از غلامان خود به دقوقا رفت و از آنجا راه خراسان در پیش گرفت و در همدان به ابوعلی چغانی پیوست و با هم در رمضان 334 ق به ری وارد شدند. در این موقع ابراهیم نامه‌ای به ناصرالدوله نوشت و ضمن آگاه ساختن او از حوادث جاری به وی اطلاع داد كه به زودی عازم تسخیر خراسان خواهند شد. از این رو ناصرالدّوله از فرصت استفاده كرد و منشور حكومت خراسان را از خلیفه المطیع گرفت و برایش فرستاد (ابن مسكویه، 2 / 101-102). ابراهیم و ابوعلی در بیش‌تر ایالاتی كه در تصرف داشتند، حاكمانی قرار دادند و خود روی به خراسان نهادند. ابراهیم نامه‌ای به ركن‌الدولۀ دیلمی‌ نوشت و او را آگاه ساخت كه به خراسان می‌رود و راه او به ری اینك گشوده است. همین واقعه زمینۀ چیرگی ركن‌الدوله را بر ری آماده ساخت (همو، 102). نوح بن نصر پس از آگاهی از این وقایع با لشكریان خود از آب عبور كرد و به سمرقند و آنگاه به مرو رفت. در این میان گروهی از لشكریان و امرای نوح از او جدا شدند و به ابراهیم پیوستند. ابوعلی و ابراهیم به شهر وارد شدند و خطبه به نام ابراهیم خوانده شد. حكومت مستقل او در پایتخت سامانیان ظاهراً بیش از دو ماه نپایید (بارتولد، 1 / 528؛ گردیزی، 341). ابوعلی محتاج نامه‌ای به عمادالدولۀ دیلمی‌ نوشت و او را از پیروزی ابراهیم آگاه كرد و خواست كه حكومت او را به رسمیت بشناسد. پس از زمانی كوتاه روابط میان ابوعلی و ابراهیم به سردی گرایید. ابوعلی از ابراهیم هراسان شد و از آنجا كه ابوعلی در بین مردمان بخارا دشمنانی داشت و آنان قصد كردند كه او را دستگیر نمایند، توقف در شهر را روا ندانسته از آنجا روی به چغانیان نهاد. در این هنگام ابراهیم كه خود را تنها می‌دید یكی دیگر از امیرزادگان سامانی، ابوجعفر محمد برادر نوح بن نصر را كه در شهر باقی مانده بود، به همكاری فراخواند، اما این كار نیز سود چندانی نبخشید، چه عدم كفایت آنان در امر حكومت، سبب مخالفت مردم بخارا گردید. پس ابوجعفر و ابراهیم چاره‌ای جز آشتی با نوح ندیدند. نوح بن نصر نیز به اینان وعدۀ بخشایش داد (همو، 198- 199، 340؛ نرشخی، 132-133؛ ابن اثیر، 8 / 461؛ همدانی، 159).
گردیزی در نقل قسمتهای پایانی این حادثه به اختصار گراییده است. به گفتۀ او، نوح از مرو حركت كرد، و چون گروهی از اهالی بخارا از ابراهیم و ابوعلی روی گردان شده بودند، به عزم تسخیر مجدّد بخارا به آنجا شتافت و در رمضان 335 ق / مارس 947 م به بخارا وارد شد، اما نوح پس از ورود به شهر علی‌رغم وعده‌هایی كه به شورشیان داده بود، عم و برادر خود را دستگیر و آنان را به همراه گروهی از هوادارانشان كور كرد و به زندان اندخت (ص 199-200، 340، 342؛ ابن اثیر، 8 / 461، 465؛ همدانی، 160). از زندگانی ابراهیم سامانی پس از این واقعه اطلاعی در دست نیست.

مآخذ

ابن اثیر، الكامل، بیروت، 1402 ق؛
ابن خلدون، تاریخ، بیروت، 1958 م؛
ابن‌مسكویه، احمدبن محمد، تجارب الامم، بغداد، 1333ق؛
بارتولد، و.، تركستان‌نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352 ش؛
العیون و الحدائق، به كوشش نبیله عبدالمنعم داوود، بغداد، 1973 م؛
گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛
نرشخی، محمدبن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمۀ ابونصر قباوی، به كوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1363 ش؛
همدانی محمد بن عبدالملک، تكملۀ تاریخ الطبری، به كوشش آلبرت یوسف كنعان، بیروت، 1959 م.

سید علی آل‌داود

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 607
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست