responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 600

آیبک، عزالدین بن عبدالله


نویسنده (ها) :
صادق سجادی
آخرین بروز رسانی :
شنبه 10 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

آیبَك، یا آیبَگ، آیبك، عزالدین بن عبدالله الصالحی النجمی‌، ملقب به الملك المعز (مق‌ 655 ق / 1257 م)، بنیادگذار دولت ممالیك بحری و نخستین سلطان مملوك و ترك نژاد مصر. وی از جملۀ غلامان ملك صالح نجم‌الدین ایوب بود و از همین روی چون دیگر ممالیكِ او به «صالحی» نامبردار شد. شهرت «نجمی‌» را نیز از همو گرفت. آیبك در دستگاه ملك صالح تربیت شد و ملازمت او یافت و «چاشنی گیر» او شد (چاشنی گیر كسی بود كه طعام و شراب پیش از سلطان می‌چشید). پس از درگذشت ملك صالح (647 ق / 1249 م)، شجرة الدّر بیوۀ او که ترك و به قولی ارمنی نژاد بود، با توطئه‌ای كه با ممالیك بحری درچید، الملك المعظم تورانشاه، پسر و جانشین ملك صالح را كشت و از سوی امیران مصر در آن مُلك بی‌مَلِک به حكومت نشست. وی نخستین فرمانروای مملوك مصر بود (مقریزی، السلوك، 1 / 362). عزالدین آیبك كه گفته‌اند در قتل تورانشاه دست داشت (ابن كثیر، 13 / 177، 178) و از قراین تاریخی این معنی را می‌توان استنباط كرد، به فرماندهی ارتش منصوب شد (مقریزی، همانجا)، اما به‌سبب مخالفتهایی كه با حكومت شجرة الدر ابراز شد و خلیفۀ عباسی المستعصم بالله از آن به شدت اظهار ناخشنودی كرد (همان، 1 / 368)، امیران و ممالیك بحری، عزالدین آیبك را با لقب الملك المعز به حكومت برداشتند (ابن تغری بردی، 7 / 4). به قولی شجرة الدر كه اینك به ازدواج آیبك درآمده بود، خود به نفع شوی از حكومت كناره‌گیری كرد (مقریزی، السلوك، 1 / 367). در علت گزینش آیبك به حكومت مصر گفته‌اند كه چون مردی كریم و پاك نهاد و پرهیزكار بود و از امیران میانه حال و بی‌شوكت به شمار می‌رفت، امیران مصر بدان امید او را بر تخت نشاندند (آخر ربیع‌الاول 648 ق / 2 ژوئیۀ 1250 م) كه هرگاه بخواهند بتوانند او را بركنار كنند (ابن تغری بردی، همانجا) اما چنین می‌نماید كه وجود شجرة الدر در این انتصاب بیش‌تر دخالت داشته است، به‌ویژه از آن‌ رو كه احتمال كناره‌گیری شجرة الدر هم، به گفتۀ مقریزی، این نظر را قوت می‌بخشد. با اینهمه، آشكار است كه امیران ایوبی با حكومت آیبك موافق نبودند و اختلالاتی كه بلافاصله پس از به قدرت رسیدن او در دولت مصر پدید آمد، موجب شد كه 5 روز بعد امیران و ممالیك بحری بر آن شوند كه یكی از ایوبیان را به حكومت برنشانند تا امیران ایوبی به اطاعت او گردن نهند. بنابراین، مظفرالدین موسی ایوبی 6 ساله (ابن تغری بردی، 7 / 5: 10 ساله)، پسر الملك الناصر یوسف را با لقب ملك اشرف به حكومت منصوب كردند و آیبك به‌عنوان اتابك سلطان خردسال، رشتۀ كارها را در دست گرفت (ابوالفداء، 3 / 183) و خطبه و سكه به نام هر دو شد (مقریزی، 1 / 369، 370؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ گفتۀ ابن ایاس، 1 / 289 در این باب اندكی تفاوت دارد) در همان سال ملك ناصر صلاح‌الدین یوسف امیر حلب كه دمشق را تصرف كرده بود، عزم تسخیر مصر كرد و در آغاز سپاه آیبك را چنان در‌هم شكست كه بلافاصله در مصر خطبه به نام او خواندند، اما آیبك به راهنمایی و یاری ممالیك عزیزیه ــ منسوب به الملك العزیز پدر ملك ناصر ــ بازگشت و بر اردوی سلطان زد و دوباره بر مصر چیره شد. سپس در قتل و غارت مصریان كه از شكست وی اظهار خشنودی كرده بودند چنان پای فشرد كه «مسلمان نكند صد یك آن با كافر» (مقریزی، السلوك، 1 / 380؛ ابن تغری بردی، 7 / 9). در این میان لویی پادشاه فرانسه و سركردۀ صلیبیان كه در شام به سر می‌برد، فرصت را مغتنم شمرد و آیبك را تهدید كرد كه اگر اسیران صلیبی زندانی در مصر را آزاد نكند، بر ضد او با ملك ناصر همداستان خواهد شد. آیبك چند هزار تن از آن اسیران و از‌جمله فرمانده «فرقۀ مهمان‌نوازان» (شهسواران مهمان‌نواز) را در برابر 300 اسیر مسلمان آزاد كرد و بقیه را نیز با این شرط كه لویی، با او بر ضد ملك ناصر معاهده‌ای امضا نكند، رها ساخت و پذیرفت كه پس از استیلا بر شام بیت‌المقدس را به فرنگان باز نهد (رانسیمان، 3 / 330)؛ اما این قرار، با مخالفت «فرقۀ سواران معبد» و وساطت خلیفه عباسی میان آیبك و ملك ناصر، به انجام نرسید. خلیفه مستعصم كه میل داشت میان آن دو صلح برقرار سازد، شیخ نجم‌الدین بادرایی را در میانه برانگیخت تا صلح شد و مقرر گشت كه مصر و قدس از آن آیبك باشد و ملك ناصر بر بقیۀ شام فرمان راند (مقریزی، السلوك، 1 / 397). در پی این معاهده، آیبك امیران و یاران ملك ناصر را كه در اسارت داشت آزاد ساخت و به شام روانه كرد (ابن تغری بردی، 7 / 10).
آیبك پس از آسوده دلی از مرزهای قلمرو خود، به براندازی مخالفان و گردنكشان داخلی پرداخت. نخست فارس‌الدین اَقطای جامه‌دار از ممالیك برجستۀ صالحی را كه كارش سخت بالا گرفته و ممالیك بحری به او اقبال تمام داشتند و به پشتیبانیِ او از غارت و آزار مردم فرو گذار نمی‌كردند (ابن كثیر، 13 / 185)، گرفتار و بكشت (ابن ایاس، 1 / 291) و یاران او از مصر به شام گریختند (ابن تغری بردی، 7 / 12). سپس بسیاری از ممالیك بحری را كشت یا به زندان افكند و اموال همه را مصادره كرد (مقریزی، السلوك، 1 / 392). نیز در همان سال الملك الاشرف موسی را از سلطنت خلع و تبعید كرد و استقلال تام یافت، اما برای دفاع از موقعیت خود ناچار شد ممالیك عزیزی را كه قصد سرنگونی حكومت او را داشتند به شدت سركوب كند (ابن تغری بردی، 7 / 12) و شورش عزالدین آیبك افرم صالحی را در صعید فرو‌خواباند (653 ق / 1255 م). در همان روزگار، ملك ناصر به تحریك و یاری ممالیك بحری كه از برابر آیبك گریخته بودند، دوباره قصد تسخیر مصر كرد، اما این بار نیز با میانجیگری همان نجم‌الدین بادرایی كار به صلح انجامید (654 ق / 1256 م) و قلمرو هر یك تثبیت شد (مقریزی، السلوك، 1 / 396، 397). در همان سال خواستگاری آیبك از دختر بدرالدین لؤلؤ امیر موصل، و نیز اختلافی كه به‌سبب منّت نهادن شجرة الدّر بر آیبك و ادعای او مبنی‌بر آنكه وی شوی خود را به سلطنت رساند، میان آن دو پدید آمده بود (ابن ایاس، 1 / 293)، مایۀ انگیخته شدن حسن كینه‌توزی شجرة الدر شد. تردید نیست كه ممالیك بحری در این تحریك دستی قوی داشته‌اند، زیرا پاره‌ای از همانها عهده‌دار قتل آیبك شدند و سرانجام او را در حمام غافلگیر كردند و كشتند. وی 7 سال و اندی فرمان راند و هنگام مرگ 60 سال داشت.
نظر مورخان در باب سیرت الملك المعز آیبك، متناقض است. ابن تغری بردی، با آنكه از ستم سخت او بر مصریان یاد می‌كند، سرانجام با مبالغه‌ای آشكار، او را امیری پاكدامن و رئوف و سخاوتمند می‌شمارد، اما یادآور می‌شود كه مصریان را از او خوش نمی‌آمد و سخنان تند در برابرش بر زبان می‌راندند (7 / 13). در مقابل، مقریزی (1 / 404) او را سلطانی خونریز و ستمكار می‌داند كه بسیاری را كشت و مالها مصادره كرد. وزیرش شرف‌ا‌لدین هبةالله بن صاعد فایزی، شاید نخستین وزیر قبطی در مصر اسلامی‌نیز (مقریزی، المواعظ، 2 / 88) سخت ستمكار بود. تنها اثر عمرانی كه از آیبك یاد شده، مدرسه‌ای است به نام «معزیه» در مصر كه اوقاف بسیاری برای آن مقرر شده است (ابن عماد، 5 / 268).

مآخذ

ابن ایاس، محمدبن احمد، بدائع الزهور فی وقایع الدهور، قاهره، 1402 ق؛
ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی‌، 7 / 3، 11؛
ابن عماد حنبلی، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1351 ق؛
ابن كثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، قاهره، 1351- 1358 ق؛
ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر؛
اقبال، عباس، تاریخ مغول، تهران، 1364 ش، صص 194-195؛
رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمۀ منوچهر كاشف، تهران، 1360 ش؛
قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1338 ق؛
مقریزی، احمدبن علی، السلوك، قاهره، 1957 م؛
همو، المواعظ و الاعتبار، به كوشش گاستن ویت، قاهره، 1913م.

صادق سجادی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 600
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست