responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 533

ابوحمزه خارجی


نویسنده (ها) :
محمدعلی کاظم بیگی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوحَمْزۀ خارجی، مختار بن ‌عوف اَزدی (مق‌ 130 ق / 748 م)، از سركردگان نظامی خوارج اباضیه كه یك چند مكه و مدینه را تصرف كرد. ابوحمزه در بصره در خاندان بنوسلیمه، یكی از شاخه‌های طایفۀ ازد زاده شد و از همین رو وی را سُلَیمی یا سلیمی (بنا به اختلاف در ضبط نام نیای این خاندان، سلیمه بن مالك) خوانده‌اند (كلبی، 2 / 488؛ طبری، 7 / 348؛ ازدی، 111؛ ابن اثیر، 2 / 134). بنوسلیمه از خاندانهای معتبر بصره بود و محله و مسجدی به نام سلیمة ‌بن مالك در آن شهر وجود داشت (ازدی، 78).
بصره، از آغاز پیدایش خوارج، عرصۀ فعالیت فرق مختلف خارجی به ویژه اباضیه بود و تا اواخر سدۀ 12ق / 18 م اباضیان مناطق مختلف به رهبران خود در آن شهر چشم داشتند (EI2؛ نك‌ : ه‌ د، اباضیه). گرچه زمان پیوستن ابوحمزه به اباضیه معلوم نیست، ولی شواهدی حاكی از آن است كه گروهی از ازدیان كه نام شماری از آنان در دست است، در این روزگار اباضی بودند و سپس به یاری ابوحمزه برخاستند (ازدی، 77- 78). از سخنان ابوحمزه چنین برمی‌آید كه وی در دوران هشام بن‌ عبدالملك (حك‌ 105-125 ق) از خوارج بود (طبری، 7 / 395؛ ابوالفرج، 20 / 103- 104) و از ابوعبیده مسلم بن ابی كریمۀ اباضی پیروی می‌كرد (درجینی، 2 / 245-246).
فعالیت ضداموی ابوحمزه به دوران خلیفه مروان بن محمد (حك‌ 127-132 ق) باز می‌گردد كه سیاست مسالمت‌آمیز ابوعبیده برای جلب موافقت امویان با اباضیه، به تدریج جای خود را به اتخاذ نظریۀ قیام علنی برضد آنان می‌داد (EI2). به گزارش هارون‌ بن‌ موسی فروی، از راویان مدینه (سمعانی، 4 / 375؛ ابن حجر، تهذیب، 11 / 13)، ابوحمزه هر سال به موسم حج در مكه حاضر می‌شد و با سخنانش مردم را برضد مروان برمی‌انگیخت. در همانجا بود كه در 128 ق با ابویحیی عبدالله بن یحیی،ملقب به طالب الحق، از اباضیان حضرت موت آشنا شد و به دعوت او به حضر موت رفت و در آنجا با او به خلافت بیعت كرد (طبری، 8 / 348؛ ازدی، 77؛ ابوالفرج، 20 / 98- 99). البته فعالیت ضد اموی او در این دوره منحصر به مكه نبود. به گفتۀ راوی مدنی، محمد بن حسن‌ بن زباله (ابن حجر، لسان، 7 / 355)، یك بار در معدن بنی سلیم، در مسیر مدینه به نجد (یاقوت، 4 / 572) به سبب اینگونه تحریكات متحمل تازیانه شد (طبری، همانجا؛ ابوالفرج، 20 / 99).
افزون بر این، روایاتی دیگر دربارۀ فعالیت او در دست است كه در بصره و از راویان متفاوت نقل شده است. به گفتۀ مداینی، وقتی عبدالله بن یحیی براثر ستمگری عامل امویان در حضرموت در صدد قیام برآمد، با ابوعبیده مسلم بن ابی كریمه و دیگر رهبران اباضیه در بصره مكاتبه كرد. ابوعبیده او را به قیام تشویق كرد و كسانی چون ابوحمزه و بلج بن عقبۀ ازدی و عده‌ای دیگر از اباضیان را برای یاری او از بصره به حضرموت فرستاد (بلاذری، 2 / 373؛ ابوالفرج، 20 / 97؛ ابن ابی الحدید، 5 / 106- 107). نظر به تألیفات مستقل مداینی در باب خوارج (ابن ندیم، 115) و توافق منابع اباضیه با سخنان او (شماخی،1 / 91)، روایت اخیر حائز اهمیت بسیار است. با توجه به تفاوت روایات بصری و مكی چنین می‌نماید كه ابوحمزه پس از ملاقات با عبدالله بن یحیی، از مكه به بصره بازگشت و احتمالاً در آنجا زمینۀ موافقت با قیام را فراهم آورد.
عبدالله بن یحیی با قیامی كه به مدد اباضیان بصره برپا كرد، بر حضرموت و سپس صنعا استیلا یافت. آنگاه سپاهی به سركردگی ابوحمزه، به فتح مكه فرستاد. در میان روایات مربوط به عدۀ لشكریان ابوحمزه، سخنان خلیفة بن خیاط (2 / 583؛ نیز نك‌ : ذهبی، 24) كه آنان را 000‘10 تن دانسته ‌و به احتمال بسیار، برگرفته از روات مكی، از جمله زنجی‌ بن خالد است (خلیفه، 2 / 583، 585؛ دربارۀ زنجی‌ بن خالد، نك‌ : ابن سعد، 5 / 499)، مبالغه‌آمیز به نظر می‌رسد. زیرا به روایت درجینی او با حدود 600 تن عازم مكه شد (2 / 265) و ظاهراً در طول راه، از قبایل ساكن در مسیر، گروهی به او ملحق شدند و در ایام حج 129 ق به همراه 700 یا 900 نفر به مكه رسید (طبری، 7 / 374-375؛ ازدی، 102؛ بلاذری، 2 / 375؛ ابوالفرج، 20 / 99). چنین می‌نماید كه همزمان با تحولات حضرموت و صنعا، اباضیان مكه نیز اقدامات خود را تشدید كرده، در انتظار ورود قوای عقبدالله بن یحیی به آن شهر بودند (درجینی، 2 / 262-264؛ شماخی، 1 / 92).
پس از مذاكره میان عبدالواحد بن سلیمان، حاكم اموی مكه و مدینه و احتمالاً طائف (فارسی، 176) و ابوحمزه، اقدامات نظامی طرفین به خاتمۀ مراسم حج موكول شد. با پایان مناسك حج، عبداواحد به مدینه گریخت و شهر به تصرف ابوحمزه در آمد (خلیفه، 2 / 583؛ طبری، بلاذری، همانجاها). در طی 40 روزی كه ابوحمزه در مكه مستقر بود (شماخی، همانجاها)، حدود 400 تن از قبیلۀ خزاعه به او پیوستند (درجینی، 2 / 265؛ قس: طبری، 7 / 393، 395) و شهر طائف نیز بدون مقاومت تسلیم او شد (بلاذری، همانجا؛ ابوالفرج، 20 / 100؛ العیون، 167) .
عبدالواحد در مدینه سپاهی از مردم عادی به فرماندهی عبدالغزیز بن عمر، از احفاد عثمان خلیفۀ سوم، روانۀ جنگ با اباضیان درمكه كرد. گویا بهره‌مند ساختن جنگجویان از اموال بیت المال در استقبال داوطلبان برای نبرد با اباضیه بی‌تاثیر نبوده است (ابن‌اسلام، 113؛ ازدی، 103؛ ابوالفرج، همانجا). لشكر 000‘6 نفری مدینه در ناحیۀ قُدید از قوای ابوحمزه به سختی شكست خورد وفرمانده آن با گروه كثیری از قریشیان مدینه كشته شد (9 صفر 130). در اواسط صفر كه ابوحمزه وارد مدینه شد، عبدالواحد به شام گریخته بود (خلیفه، 2 / 592-595؛ ابن اسلام، همانجا؛ طبری، 7 / 393-394). از روایت مداینی چنین برمی‌آید كه ابوحمزه پس از گماردن بلج بن عقبه به حكومت مدینه و بیعت گرفتن از مردم، بی‌درنگ به مكه بازگشت (بلاذری، 2 / 278؛ ابوالفرج،20 / 102؛ العیون، 170).
تصرف مكه و مدینه توسط ابوحمزه، خلیفه را بر آن داشت تا سپاهی متشكل از 000‘4 تن به فرماندهی عبدالملك بن محمد بن عطیه از شام به مدینه گسیل دارد. روایتی حاكی از آن است كه این لشگر مقدمۀ سپاهی گران‌تر به سركردگی ابن هبارقرشی بود (ازدی، 110-111). ابوحمزه نیز از مكه به مدینه رفت و سپس برای مقابله با آنان راه شام را در پیش گرفت. مقدمۀ سپاه او به فرماندهی بلج در وادی القری، غرب مدینه، متحمل شكست سختی شد و بلج به قتل رسید (جمادی اول 130) و ابوحمزه و یارانش به سوی مدینه عقب نشستند (خلیفه، 2 / 595-596؛ طبری، 7 / 398- 399؛ بلاذری، 2 / 379-380).
منابع ما دربارۀ رویدادهای مدینه درطی این مدت متفق القول نیستند. به گزارش دقیق مداینی، ابوحمزه پس از توقفی كوتاه درمدینه، به مكه رفت. درغیاب او شورشی به رهبری عمر بن عبدالرحمن بن اسید، با شركت بازاریان، غلامان وغیر عربها در مدینه به وقوع پیوست كه به قتل عام ابوحمزه ویاران او و بیرون راندن اباضیان از شهر انجامید (همو، 2 / 380؛ ابوالفرج،20 / 109؛ العیون، 172-173؛ ابن حزم، 152). به گفتۀ واقدی این شورش هنگامی كه ابوحمزه در وادی القری به جنگ با شامیان اشتغال داشت، رخ داد وبه وقت عقب‌نشینی ابوحمزه، مردم شهربا او نبرد كردند ومدینه به تصرف عبدالملك بن محمد در آمد (طبری، 7 / 399؛ قس: یعقوبی، 2 / 340).
ابوحمزه كه گویا در مكه در انتظار وصول نیرویی كمكی از جانب طالب الحق به سر می‌برد، از دو سوی مورد هجوم عبدالملك و ابن هبارقرشی سرداران سپاه شام قرار گرفت (ح رجب130) و در حالی كه بیمار بود، به همراه همسرش كه او نیز در جنگ فعالانه شركت داشت، به قتل رسید و سپاهیانش كشته و اسیر شدند (ازدی، 112؛ بلاذری، 2 / 380-381؛ ابوالفرج، 20 / 109-110). در همین سال طالب الحق هم در جنگ با عبدالملك كشته شد وبه روایتی عبدا لملك نیز در131 ق دچار انتقامجویی خوارج گشت و به قتل رسید (بلاذری، 2 / 283؛ العیون، 178؛ درجینی، 2 / 261).
آگاهی ما از شیوۀ حكومت ابوحمزه اندك است. در نبردها پای‌بند به اصول اباضیگری بود (طبری، 7 / 375، 393؛ ابوالفرج، 20 / 102؛ قس: شماخی، 1 / 91) و رفتارش با مردم مدینه نیكو گزارش شده است (طبری،7 / 397؛ ابوالفرج، 20 / 105). او از خطبای خوارج به شمار می‌رفت (جاحظ، 1 / 99؛ ابن عبدریه، 4 / 54) و راویان مكه ومدینه هر یك خطبه‌هایی از او نقل كرده‌اند و برآنند كه این خطبه‌ها درشهر آنها ایراد شده است. با توجه به شباهتهایی كه میان این خطبه‌هاست، به درستی نمی‌توان دریافت كه آنها در كدام یك از دو شهر مكه ومدینه ایراد شده است (خطاب به اهل مكه: خلیفه بن خیاط، 2 / 584، 585؛ جاحظ، همانجا؛ ازدی، 103-106؛ بلاذری، 2 / 357-377؛ قس: خطاب به اهل مدینه: طبری، 7 / 394-397؛ ابن عبدریه، 4 / 144-147؛ ابوالفرج، 20 / 105-106). با این وصف احتمال اینكه ابوحمزه درهر دو شهر مضمون واحدی را بیان كرده باشد، به كلی منتفی نیست. گذشته از ارزش ادبی، دراین خطبه‌ها نه تنها نظرات ابوحمزه در باب خلفای راشدین، بنی امیه، شیعیان وحكومت دلخواه اباضیه را می‌توان یافت، بلكه بخشهایی از آن برمسائل و حوادث دوران استیلایش بر مكه و مدینه نیز دلالت دارند، از آن جمله است اقدامات یاران ابوحمزه وظاهراً تندروی اباضیان جوان كه موجب خرده‌گیری مردم این شهرها شده بود (همانجاها).
چنین می‌نماید كه سفر جنگی ابوحمزه به مكه، در اوضاع اقتصادی شهر، بیشتر وسریع‌تر از دیگر امور تأثیر گذاشت. به گفتۀ كلبی ناامنی ناشی از این لشكركشی موجب عدم تشكیل بازار سالانۀ عكاظ شد كه از پیش از اسلام برگذار می‌شد واز آن پس از میان رفت (ازرقی، 1 / 190). درمدینه نیز پیشه‌وران از جملۀ كسانی بودندكه بر عامل ابوحمزه شوریدند (ابوالفرج، 20 / 109؛ العیون، 173).

مآخذ

ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛
ابن اثیر، علی بن محمد، اللباب، بیروت، دارصادر؛
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دكن، 1327 ق؛
همو، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1321 ق؛
ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛
ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛
ابن سلام اباضی، بده الاسلام وشرایع‌الدین، به كوشش ورنر شوارتس وسالم بن بعقوب، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛
ابن عبدریه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛
ابن ندیم، الفهرست؛
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، 1390 ق / 1970 م؛
ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، به كوشش علی حبیبه، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛
ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مكة، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، نسخۀ خطی كتابخانۀ سلیمانیه، شم‌ 598؛
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به كوشش حسن السندوبی، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛
خلیفة بن خیاط، تاریخ، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1968 م؛
درجینی، احمد بن سعید، طبقات المشایخ بالمغرب، به كوشش ابراهیم طلای، قسنطینه، 1394 ق / 1974 م؛
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام (حوادث و وفیات 121-140 ق)، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1408 ق / 1988م؛
سمعانی، عبدالكریم بن محمد، الانساب، به كوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت ، 1408 ق / 1988 م؛
شماخی، احمد بن سعید، كتاب السیر، به كوشش احمد بن سعود السیایی، عمان، 1407 ق / 1987 م؛
طبری، تاریخ؛
العیون والحدائق، به كوشش دخویه، لیدن، 1871 م؛
فاسی، محمد بن احمد، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام (در اخبار مكه)، به كوشش فردیناند ووستنفلد، گوتینگن، 1859 م؛
كلبی، هشام بن محمد، نسب معد والیمن الكبیر، به كوشش ناجی حسن، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛
یاقوت، بلدان؛
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، دارصادر؛
نیز:

EI2.

محمدعلی كاظم بیگی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 533
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست