responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 521

ابوالحسن خان بیگلربیگی محلاتی


نویسنده (ها) :
سید علی آل داوود
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوالْحُسُن خانِ بِیگلَربِیگی مُحُلاّتی (د 1206 ق / 1792 م)، مشهور به سید كهَكی، پیشوای اسماعیلیان، فرمانروای كرمان در دوران زندیه و نیای آقاخانها. برخی از مورخان (وزیری، تاریخ، 332) نسب او را به ابومنصور نزار، خلیفۀ فاطمی مصر و از آن طریق به اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق (ع)، و برخی دیگر (بامداد، 1 / 37) به حسن صباح یا كیا بزرگ امید رسانده‌اند. پس از درگذشت سید حسن بیگ كه به روزگار افشاریان، زعامت اسماعیلیان را بر عهده داشت، به فاصلۀ یك نفر، ابوالحسن خان به پیشوایی اسماعیلیان رسید (وزیری، همان، 333). اسماعیلیان كه در آن وقت بیشتر در شهرهای هند و افغانستان و نیز در سمرقند و بخارا می‌زیستند، براساس عقیده‌ای كهن، همیشه خمس اموال خود را برای امام وقت می‌فرستادند. چون در آن وقت كه اسماعیلیان در قم و محلات می‌زیستند، ارسال مال از هند و ماواراء‌النهر به آنجا، به سبب ناامنی راهها بسی دشوار بود، پیشوایان این طایفه پیش از زعامت سید حسن بیگ، اقامتگاه خود را از انجدان قم و محلات به شهر بابك كرمان انتقال دادند. چون نوبت به ابوالحسن رسید، وی ضمن حفظ شهر بابك به عنوان پایگاه اصلی اسماعیلیان، خود به كرمان رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و به سبب مال و مكنت و بذل و بخشش بسیار، مورد احترام مردم كرمان قرار گرفت، چندانكه او را مطلقاً «آقا» می‌خواندند (وزیری، همانجا). از آن پس میرزا حسین خان حاكم كرمان نیز حكومت برخی از توابع آن دیار را به وی واگذاشت. در اسناد و مدارك سیاسی وقت از او با نام بیگلربیگی حكمران یاد می‌كردند (همان، 334). چندی بعد نیز عملاً حكومت كرمان و توابع آن را به دست گرفت.
دوران حكومت او بر این سرزمین مقارن با دورۀ آشوب و هرج و مرج ناشی از جنگهای افشاریان و زندیان و قاجاریان در ایران بود. شاهرخ افشار بر خراسان و شاهزادگان زند بر فارس و مركز ایران تسلط داشتند و آقامحمد خان قاجار تهران و شمال كشور را در اختیار گرفته بود. از این‌رو ابوالحسن خان كه افزون بر قدرت بسیار، از محبوبیت اجتماعی نیز برخوردار بود، به استقلال و بی‌آنكه از هیچ كدام متابعت كند، بر كرمان حكومت می‌كرد و دیناری مالیات به هیچ یك از آنان نمی‌پرداخت. اما صادق خان زند كه پس از درگذشت كریم خان و از سوی فرزند او ابوالفتح خان، قلمرو حكومت زندیه را اداره می‌كرد، برای تثبیت موقعیت خود، فرمان رسمی حكومت كرمان را همراه با هدایا و خلعتهایی برای ابوالحسن خان به آن شهر فرستاد و حكومت او را تأیید كرد.
در این دوران آشفته، كرمان نیز همچون دیگر ایالات ایران دستخوش حوادث ناگواری گردید. گروههای مهاجم افغان كه هر چندگاه از موقعیت استفاده كرده، به مناطق شرقی ایران می‌تاختند، در این زمان به سبب مرگ كریم خان، به سردستگی اعظم خان اوغان نرماشیر كرمان را تصرف كردند. سپاه كرمان كه فرماندهی آن را میرزا صادق، یكی از منسوبان ابوالحسن خان، برعهده داشت، در نبردی كه به «جنگ دیوار بلند» شهرت یافت، افغانها را به سختی شكست داده، گریزاندند. در این نبرد هر چند 200‘1 نفر از افغانها و همراهان بلوچ آنان كشته شدند، اما از كرمانیان نیز 700 تن به هلاكت رسیدند (وزیری، همان، 335- 339، جغرافیای كرمان، 86). دیگر بار افغانها تجدید قوا كرده، گواشیر را به محاصره درآوردند. ابوالحسن خان كه این زمان در شهر بابك بود، خود در مقابل آنان بیرون آمد و در جایی موسوم به قلعۀ رباط آنان را به سختی شكست داد و از آن ناحیه تاراند. با اینهمه دژ اندوجرد در خبیص (شهداد) و دژگوك از تسلط وی بیرون رفت و به تصرف افغانها درآمد (همو، تاریخ، 339-341).
بعد از حملۀ دوم افغانها به كرمان، لطفعلی خان زند به تحریك خوانین منطقه به فكر تسخیر كرمان و شهر بابك افتاد. پس در فصل پاییز، مقارن با اوایل صفر 1205 / اكتبر1790 به قصد تصرف كرمان در بیرون شیراز اردو زد. چون خبر عزیمت و آمادگی وی به گوش ابوالحسن خان رسید، چند تن از بزرگان كرمان را با پیشكشهای بسیار به سوی لطفعلی خان گسیل داشت و اظهار فرمانبرداری كرد، اما خان زند انصراف خود را موكول به آن كرد كه ابوالحسن خان شخصاً در اردوی وی حاضر گردد (ملكم، 2 / 416؛ شیرازی 74-75؛ هدایت، 9 / 231). چون ابوالحسن خان این شرط را نپذیرفت، كرمان به محاصرۀ لطفعلی خان زند درآمد. شیخ‌الاسلام و قاضی شهر به وساطت برخاستند و از خان زند درخواست كردند كه از محاصرۀ كرمان دست بردارد، اما این خواهش هم پذیرفته نشد و موكول به تسلیم حاكم گردید. محاصرۀ كرمان به درازا انجامید و با سرسختی ابوالحسن خان و رسیدن زمستان، لطفعلی خان چاره‌ای جز بازگشت ندید. پس به شیراز بازگشت و ابوالحسن خان نیز برای سامان دادن به امور شهر بابك به آنجا روی آورد (شریف، 326- 328؛ وزیری، تاریخ، 344-346؛ فسایی، 1 / 644؛ ملكم، همانجا). بدین ترتیب تا ابوالحسن خان زنده بود، لطفعلی خان نتوانست بر كرمان دست یابد.
یك سال بعد نیز هنگامی كه حاج ابراهیم كلانتر، لطفعلی خان را به شیراز راه نداد و او باز به سوی كرمان رفت، ابوالحسن دوباره در مقابل وی ایستادگی كرد و از ورودش به شهر ممانعت به عمل آورد و وی ناگزیر به طبس رفت (هدایت، 9 / 250؛ اعتمادالسلطنه، 3 / 1418). شاید ابوالحسن خان به این سبب كه ستارۀ اقبال زندیه را رو به افول می‌دید، با لطفعلی خان بنای ناسازگاری و سرسختی گذاشت؛ اما روابط او با آقا محمد خان قاجار كه به تدریج قدرت می‌یافت و مناطق بیشتری از خاك ایران را تصرف می‌كرد، حسنه بود. سرانجام نیز پاداش خود را گرفت. فتحعلی شاه به پاس زحمات او، سرو جهان خانم دختر خود را به ازدواج نوۀ او یعنی آقاخان اول فرزند شاه خلیل الله درآورد (عضدالدوله، 21-22).
سابوالحسن خان به تصریح اعتمادالسلطنه، در 1207 ق / 1793 م هنگامی كه اردوی آقامحمدخان در شهر بابك كرمان مستقر بود، درگذشت (3 / 1420)، اما احمدعلی خان وزیری كه حوادث این دوره از تاریخ كرمان را با تفصیل و دقت بیشتری نوشته، درگذشت او را در 1206 ق ضبط كرده كه درست‌تر می‌نماید (تاریخ، 352). به گفتۀ همو پس از وی كرمانیها پسرعمّش، میرزا صادق را به فرمانروایی شهر برگزیدند (همان، 353).
از دیگر حوادث مهم دوران فرمانروایی ابوالحسن خان در كرمان، كشتن مشتاق علی شاه اصفهانی از سران صوفیۀ آن روزگار در 1205 ق در این شهر بود. این قتل بنابر فتوای ملاعبدالله، مجتهد و امام جمعۀ كرمان به سبب شكایت عوام از استیلای صوفیه و به دست مردم صورت گرفت و بلوایی ایجاد كرد (همان، 346- 348، 349).
ابوالحسن خان فردی بخشنده و مردم‌دار بود. هرچه از هند و دیگر جاها به دست او می‌رسید، به مردم می‌داد. با كرمانیان به نیكی رفتار می‌كرد. نه تنها از مردمان شهر چیزی به عنوان مالیات نمی‌گرفت، بلكه اموالی را كه از بلوك اطراف به وی می‌رسید، افزون بر آنچه پیروانش می‌فرستادند، به مردم می‌بخشید. وی در دوران حكومت و قدرت خود در آبادانی شهر كرمان نیز كوششها كرد. از جمله میدانی در جنب مسجد جامع ساخت كه هنوز بر جای است و به میدان خواربار و بازار مظفری شهرت دارد. همچنین در زریسف كرمان باغی بنا نهاد كه موسوم به «باغ آقا» بود و حاكمان كرمان از آن پس خلعت دولتی را در آن باغ می‌پوشیدند (همان، 352-353).

مآخذ

اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تاریخ منتظم ناصری، به كوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، 1367 ش؛
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1347 ش؛
شریف، عبدالكریم بن علی‌رضا، «ذیل تاریخ گیتی گشا»، همراه تاریخ گیتی‌گشا، به كوشش سعید نفیسی، تهران، 1363 ش؛
شیرازی، علی‌رضا بن عبدالكریم، تاریخ زندیه، به كوشش ازنست بئیر، تهران، 1365 ش؛
عضدالدوله، سلطان احمد میرزا، تاریخ عضدی، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1355 ش؛
فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به كوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367 ش؛
ملكم، سرجان، تاریخ ایران، ترجمۀ میرزا اسماعیل حیرت، به كوشش مرتضی سیفی قمی و ابراهیم زندپور، تهران، 1362 ش؛
وزیری، احمدعلی خان، تاریخ كرمان، به كوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1340 ش؛
همو، جغرافیای كرمان، به كوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1353 ش؛
هدایت، رضاقلی خان، روضة ‌الصفای ناصری، تهران، 1339 ش.

سیدعلی آل داود

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 521
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست