responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 516

ابوالحجاج بلوی


نویسنده (ها) :
محمدمهدی مؤذن جامی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوالْحَجّاجِ بَلَوی، يوسف بن محمد بن عبدالله بن غالب بلوی مالقی (529 ـ رمضان 604 ق / 1135-آوريل 1208 م)، فقيه مالكي، اديب، متصوف و لغت‌شناسی اندلسي. وی به ابن ‌شيخ نيز شهرت دارد (ابولحجاج، 1 / 358، 2 / 9؛ منذري، 2 / 147) و پسران او هم با اين شهرت ياد شده‌اند (ابن ابار، 2 / 598؛ ابن‌ زبير، 35). اصلي‌ترين منبع برای آگاهی از احوال او صلة الصلۀ ابن‌ زبير است كه در كنار كتاب الف باء خود ابوالحجاج تصوير نسبتاً روشنی از زندگی و شخصيت وی به دست مي‌دهد.
ابوالحجاج در مالقه به دنيا آمد تولد او را در 527 ق نيز ذكر كرده‌اند (ابن‌ ابار، 2 / 737؛ قس: منذري، همانجا). خاندانش از دين‌پروران مالقه بودند (ابن‌زبير، 217) و پدرش فقيه بودند (نك‌ : ابوالحجاج، 2 / 321). او در موطن خود و نزد ابن‌ فخار به آموختن قرائات هفتگانه پرداخت (همو، 1 / 4؛ ذهبي، 21 / 479) و هم از جوانی با يكی از مشايخ خود، خطيب ابومحمد عبدالوهاب قيسي، دوستی پايداری يافت (ابوالحجاج، 1 / 48، 65، 152، 162، 387) و با وی مكاتبات بسياری به نظم و نثر داشت (همو، 1 / 323، 387، 428، 2 / 28، 69، 114، 207، 415؛ ابن ‌زبير، 29). ابوالحجاج خود از كسانی چون ابن قُرقول، ابوعبدالله ابن سوره و ابومحمد قرطبی به عنوان مشايخ خود ياد كرده است (1 / 6، 13، 316). وی در سفر به اشبيليه احتمالاً محضر موسی بن عمران قيسی را دريافت (نك‌ : همو، 1 / 60، 453). ابن‌ دحمان، ابوزيد سهيلی و ابوزكريا اصفهانی نيز از ديگر مشايخ او بودند (ابن زبير، 217). او در حدود 560 ق آهنگ حج كرد (ابن ‌ابار، 2 / 737؛ ابن‌ زبير، همانجا) و در مسير خود تا مكه دو توقف عمده داشت. نخست در بجايه به ديدار عبدالحق ازدی شتافت و از او اخذ حديث كرد و هم وی را به تأليف كتاب‌ الاحكام برانگيخت و در بازگشت از حج ضمن اقامتی مجدد و چند ماه در بجايه همان كتاب را از خود عبدالحق ازدی شنيد و در استماع حديث از وي، از ديگران پيش افتاد (ابن‌زبير، 217- 218). از عبدالحق ازدی اشعار متعددی نيز در الف باء آورده است (1 / 152، 2 / 336، 342، 456-457).
ابوالحجاج در 561 ق وارد اسكندريه شد (همو، 2 / 536). او پس از گزاردن حج يك‌بار ديگر نيز در 562 ق در اسكندريه توقف داشت (همو، 1 / 18) و در آنجا از گروه بسياری از جمله حافظ ابوطاهر سلفی اخذ حديث كرد (ابن ‌زبير، 218؛ نيز نك‌ : ابوالحجاج، 1 / 39، 242، 256). آموزشهای او تنها به حديث محدود نمي‌شد و به ويژه ادبيات و شعر را نيز در برمي‌گرفت. چنانكه مقصورۀ ابن‌دريد را نزد ديباجی خواند (همو، 1 / 85، 2 / 18) و اشعار بسياری از سروده‌های سلفی و ديباجي، يا به نقل از آنان روايت كرد (همو، 1 / 34، 113، 116، 170، 453، 2 / 183، 301، 343، 366). از استادان ديگر او در اسكندريه بايد از تقيه دختر غيث ارمناوی ياد كرد (منذري، 2 / 147) كه در ابوالحجاج از ديدار خود با او در 562 ق / 1167 م ياد كرده است (2 / 493). در اين ديدار تقيه برای نقل شعری از خود به ابوالحجاج و پسر او دست‌خط اجازه‌ای داده است. بنابراين مي‌توان گفت كه يكی از پسران ابوالحجاج نيز ــ احتمالاً پسر بزرگش عبدالله (نك‌ : همو، 2 / 20) ــ در اين سفر همراه او بوده است. به هر تقدير سفر او به اسكندريه سفری پربار بود (همو، 1 / 455).
ابوالحجاج در مكه نيز از ابوالحسن بن مؤمن قُرطبی استماع حديث كرد (ابن‌ابار، 2 / 737) و كتاب الآياث ابن ابي‌الدنيا را بر او خواند و از وی اجازه گرفت (ابوالحجاج، 1 / 470). ابوالحجاج به گفتۀ خود در 562 ق در مالقه بوده است (2 / 540) و ظاهراً پس از بازگشت از سفر حج بود كه در مالقه به روايت حديث پرداخت و سمت خطابت شهر را به عهده گرفت (منذري، همانجا).
بارزترين جنبۀ شخصيت ابوالحجاج گرايش او به زهد و تصوف است، اما او زاهدی گوشه‌نشين نبود، بلكه از نمونه‌های فعال و پرتحرك زاهدان صوفی مشرب از شمار عالمان عامل بود و فعاليتهای اجتماعی بسيار داشت كه در رأس آنها بايد از شركت فعالانۀ وی در جنگهای صليبی ياد كرد. ذهبی (21 / 479) ابوالحجاج را «كثيرالغزو» خوانده و منذری (همانجا) گفته است كه هيچ غزوه‌ای در خشكی و دريا از او فوت نشد. اطلاعات بيشتری دربارۀ سفرهای جنگی او دردست نيست، اما ابن زبير گفته است كه ابوالحجاج در مشرق اسلامی و در ناحيۀ شام همراه صلاح‌الدين ايوبی و در مغرب همراه با ابويوسف يعقوب موحدی معروف به المنصور به جنگ مي‌رفت (ص 218). او خود به شركت در يكی از اين غزوه‌ها اشاره كرده است (2 / 310). گذشته از مجاهدتهايش در غزوه‌ها، وی در مالقه به قولی 12 مسجد (منذري، همانجا) و به قولی ديگر 25 مسجد به خرج خود ساخت و در ساختن آنها چون كارگری خدمت مي‌كرد (ابن‌زبير، همانجا). همچنين حدود 50 چاه آب نيز در مالقه حفر كرد (همانجا) و در جامع مالقه كه امامت آن را داشت، از آن مي‌گفت (همو، 219). ابوالحجاج لباس خشن مي‌پوشيد و به اقامۀ نماز توجه بسيار داشت، چنانكه به هيچ موضع طاهر نمي‌رسيد، مگر بر آن نماز مي‌گزارد و هر چاهی كه حفر مي‌كرد بر خاك تازۀ آن نماز مي‌خواند. از هيچ عمل صالحي، گرچه سخت و پرمشقت بود، روی برنمي‌تافت و با اينهمه عبادات خويش را پنهان مي‌داشت (همو، 218) و سخت مراقب بود كه اوقات خود را در غير طاعت حق صرف نكند (همو، 219). ذهبی (همانجا) او را ربّانی و متأله و از ابدال مي‌شمارد. نيز گفته‌اند كه مستجاب الدعوه بوده است (ابن‌ابار، 2 / 737؛ ذهبي، همانجا). مسلماً اين ويژگيها برای او نفوذ كلام فراوانی در ديارش فراهم كرده است. درواقع، با استفاده از همين نفوذ كلام بود كه در 581 ق توانست با شايعۀ وقوع طوفانی شديد كه مردم عامه از مصر تا اندلس را مضطرب ساخته بود، مقابله كند و شهروندان مالقه را از پيروی مردمان مصر كه از شهرها مي‌گريختند و در بيابانها پناهگاه مي‌ساختند، برحذر دارد (ابوالحجاج، 2 / 504-506).
درك محضر بزرگانی چون ازدی و سلفی و ديگران گروه بسياری را مشتاق شنيدن حديث از او ساخت (ابن‌زبير، 218) و كسانی چون ابومحمد قرطبي، ابواسحاق بن كماد، ابوعلی رندي، ابن‌عبدالمجيد جيّار، ابومحمد ابن حَوط الله و برادرش ابوسليمان، ابن ‌قَطرال و ابوالربيع بن سالم از او روايت كردند (ابن ابار، همانجا؛ ابن‌زبير، 219-220) و خطيب ابواسحاق اوسی و محمد بن عيسی بن هلال از او حديث بسيار شنيدند. در ميان شاگردان او از دو پسرش عبدالله و عبدالرحيم و نيز از عبدالعظيم نوۀ او ــ پسر عبدالله ــ كه در كودكی به استماع حديث از جد خود توفيق يافت، بايد ياد كرد (ابن‌زبير، همانجا). عبدالله و عبدالرحيم هر دو سنت پدر را در زبد و صلاح ادامه دادند. عبدالرحيم به توليت نماز و خطبۀ جامع مالقه رسيد و از مشايخ ابن‌ ابار بود (ابن‌ابار، 2 / 598). عبدالله نيز مجلس حديث داشت (ابن‌زبير، 35).
گذشته از مقام ابوالحجاج در فقه و حديث، وی در ادب و لغت و شعر نيز مايه‌ور بود (همو، 218) و حتی ابن‌ زبير دانش او را در ادب، عمده‌ترين بخش دانش‌های او مي‌داند (ص 219). او سروده‌های بسيار داشت و به آساني، حتی در ضمن سفرهای خود نيز شعر مي‌گفت (نك‌ : همانجا). به عنوان نمونه به شعری كه در راه مكه در وصف كعبه (2 / 261) و نيز به شعر ديگری كه در يكی از سفرهای جنگی خود (2 / 310) سروده است، مي‌توان اشاره كرد. در ديارش كسي، در اغت و ادب برتر از او نبود (ابن‌ زبير، 218). از خلال كتاب الفباء او نيز چهرۀ اديبی برجسته نمايان است (مثلاً نك‌ : 1 / 16، 68- 69، 114، 399، 2 / 143، 457- 459). شعرهای او اغلب آميخته با آرايه‌های ادب تزيينی است. مثلاً مي‌توان از شعری ياد كرد كه مصراع‌های نخستين از هر بيت و مصراعهای دوم از آنها خود به تنهايی شعری كامل است (1 / 386). در اين گونه تفننها كه او البته با جديّت دنبال مي‌كرد، توجًه او به حريری قابل ملاحظه است (نك‌ : 2 / 219). در عين حال وی اشعار روان و محكمی در ترغيب مجاهدان جنگ‌های صليبی داشته است كه اين نوع صنايع در آنها ديده نمي‌شود (نك‌ : 2 / 310).

آثـار

الف ـ چاپي

الف ‌باء. ابوالحجاج اين كتاب را به قصد تربيت كوچكترين پسر خود عبدالرحيم كه در هنگام تأليف كتاب 11 ساله بود (نك‌ : ابن عباد، 2 / 598)، فراهم آورده است (1 / 3). اين كتاب كه در اواخر عمر مؤلف (603 ق) نوشته شده (نك‌ : 1 / 153، 453)، مجموعه‌ای است از آموخته‌های بسيار ابوالحجاج (1 / 58- 59) در زمينۀ لغت، نحو، قرائت، فقه، حديث، تاريخ، سيره، قصص قرآني، حكايات، مواعظ و حكم، تفسير، كلام، نجوم و تقويم، حساب و علوم طبيعي. او خود الف ‌باء را از لحاظ تنوع موضوعات همانند الكامل مبرد دانسته است (1 / 59).اساس تبويت كتاب شرح بيت به بيت شعری است از خود مؤلف كه در آغاز كتاب آمده است (1 / 11-12). بروكلمان (GAL, S, I / 543) الف‌باء را دائرة‌المعارف علوم عصر ابوالحجاج دانسته و به نظر پالنثيا (ص 179) دانشنامۀ مختصری است كه در آن وجوه مختلف فرهنگ اوساط مردمان روزگار وی فراهم آمده است. وی در وصف و ذكر جزئيات چيره‌دست بود، مثلاً وصفی كه از كعبه (1 / 358) يا منارۀ اسكندريه (2 / 537- 538) يه دست داده است، بيانگر دقت نظر و تيزبينی اوست. پالنثيا (همانجا) وصف ابوالحجاج از منارۀ اسكندريه را كامل‌ترين و دقيق‌ترين وصفی مي‌داند كه از اين اثر ارزشمند باقی مانده است. به سبب شيوۀ خاص تنظيم الف‌باء و حتی «نوع ادبي» آن، حاجی خليفه (1 / 151) اين اثر را تأليفی غريب معرفی مي‌كند. نثر ابوالحجاج عموماً ساده است، اما در موارد گوناگون به‌ويژه در آغاز ابواب و صفحات آغاز كتاب، وی از نثر مسجع استفاده كرده است. با اينهمه، نثر مسجع او كه در قالب جمله‌هايی كوتاه شكل گرفته، نيز غيرمتكلف است و خصلت سادگی عمومی نثر او دارد. نثر او گاه چنان ساده، آهنگين و بليغ است كه تأثير آيات موزون قرآنی را به خوبی نشان مي‌دهد.
نسخه‌های متعددی از الف‌باء در كتابخانه‌های مختلف جهان وجود دارد (GAL, S, I / 543-544) كه نشانۀ توجّه پيشينيان به اين اثر و و جنبه‌های آموزشی و تربيتی آن است. چاپ اين كتاب به كوشش مصطفی وهبی در قاهره (1287 ق) صورت گرفته است كه چاپی علمی محسوب نمي‌شود و فاقد تعلیقات و فهارس است.

ب ـ آثار يافت نشده

1. التكميل. نام اين اثر بارها در الف‌باء ذكر شده است و از آنجا كه ابوالحجاج اغلب برای متن كامل اشعار خود و دوستش فقيه عبدالوهاب به آن ارجاع مي‌دهد (1 / 167، 210، 399، 461، 2 / 143، 164، 177، 188)، بايد گفت مجموعه‌ای از شعر بوده كه پيش از الف‌باء يا همزمان با آن تأليف شده است. در اين اثر ارجوزه‌هايی تا 500 بيت از ابوالحجاج وجود داشته (2 / 186)، اما غير از شعر، ظاهراً حاوی رسالات و مكاتبات و حكاياتی نيز بوده است (نك‌ : 1 / 140، 2 / 29، 69، 184)؛ 2. كتابی دربارۀ صوفيان كه خود ابوالحجاج از آن ياد كرده است (2 / 585). به گفتۀ ابن زبير، اخبار و مكتوبات ابوالحجاج و عبدالوهاب قيسی نيز گرد آوردی شده بود (ص 30).

مآخذ

ابن ‌ابار، محمد بن ‌عبدالله، التكلمة لكتاب الصلة، به كوشش فرانسيسكو كودرا، مادريد، 1882 م؛
ابن زبير، احمد، صلة الصلة (القسم الاخير)، به كوشش لوی پرووانسال، پاريس، 1937 م؛
ابوالحجاج بلوي، يوسف بن محمد، الف‌باء، يه كوشش مصطفی وهبي، قاهره، 1287 ق؛
پالنثيا، آنخل گنثالث، تاريخ الفكر الاندلسي، ترجمۀ حسين مؤنس، قاهره، 1955 م؛
حاجی خليفه، كشف؛
ذهبي، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش بشار عواد معروف و محیی ‌هلال سرحان، بيروت، 1404 ق / 1984 م؛
منذري، عبدالعظيم ابن عبدالقوي، التكملة لوفيات النقلة، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1405 ق / 1984 م؛
نيز:

GAL, S.

محمد مهدی مؤذن جامي

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 516
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست